خیمه خورشید کجاست؟

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

روزنوشت عرفه را تقدیم می کنم به همه کسانی که در فضای سایبر نگذاشتند “خامنه ای.دات.آی.آر” تنها بماند

 دوشنبه ۲۴ آبان/ ۹ ذی الحجه

خیلی زود بعد از نماز صبح، صبحانه را خوردیم. حالا دیگر به زندگی در خیمه عادت کرده ام. خیمه. خیمه. این خیمه از آن کلمات مقدس است. و دیشب؟ انگار در خیمه ارباب بودم. شب عاشورا. خیالش که اشکالی ندارد. عجب شبی بود دیشب. اولین شبی که در خیمه نشستم. و تا پیش از این هر چه بود خانه نشینی بود. و دیشب؟ خیمه نشینی. و دیشب؟ هر چه حرف در دلم بود گفتم به ستاره هایی که داشتند برایم سوسو می زدند. و دیشب؟ گوش دادم به درد دل ستاره ها. دیشب؟ شهادت نامه عشاق امضا شد. و من؟ امروز یا در سپاه دعا هستم و یا در لشکر ادعا. یا در راه حسین به شهادت خواهم رسید و یا حسین را خواهم کشت. لابد به فتوای شریح نفس. خدایا! چه خط نازکی است میان عباس شدن و سعد بن ابی وقاص شدن. انگار اندازه یک تار مو میان شمر و علی اکبر فاصله است. عباس می توانست سقای دشت کربلا نباشد، با پذیرفتن یک امان نامه و گفتن یک آره. و حُر می توانست قاتل حسین باشد. به همین راحتی عوض می شود سرنوشت آدمی. و تو؟ چه کار سختی داری امروز. به این نگاه نکن که امروز یوسف زهرا را می بینی در این صحرا یا نه. فکر کن که حضرت خورشید وقتی می بیندت، از تو رضایت دارد یا نه؟ امروز چشم یوسف زهرا می افتد به چشم تو و تو حواست نیست. امروز؟ دیشب؟ صحرای عرفات؟ دعای عرفه؟ و امام زمان؟ در همین زمین. و در یکی از همین خیمه ها. خیمه ای دور. خیمه ای نزدیک. ادامه دارد… 

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    سلامتی داداش حسین پر تلاش و با معرفت بسیجیها

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….

  2. فطرس ملک می‌گوید:

    داداش حسین
    امروز حسابى همت مضاعف و کار مضاعف را نشون دادین

    ما هرگز نمیگذاریم در فضاى سایبر خامنه اى دات آى آر تنها بماند
    تا کور شود هر آنکه نتواند دید
    دیگه دیگه
    سلامتى داداش حسین صلوات

  3. گریه می‌گوید:

    خاطره ای خواندنی از مقام معظم رهبری

    یک بار ما خدمت حضرت آقا بودیم اجازه داشتیم سئوال بپرسیم.دربین ما یکی یه سوالی پرسید که ما رومون نمی‌شد بپرسیم یا برامون سخت بود این سوال.
    برگشت گفت که حضرت آقا! اصلاً شما فکر می‌کردید که رهبر بشین؟! مثلاً شما ۱۲-۱۳سالتون بوده فرض کنید در مدرسه‌ی علمیه‌ای در مشهد داشتید درس می‌خوندید اصلاً می‌تونیستید تصور کنید که شما یه روزی می‌شید رهبر؟!
    بعد ما گفتیم که ببینیم ایشون چه جوری جواب می‌دیدن!
    ایشون یه کمی فکر کردن و گفتن اگر اجازه بدین یک جوابی به شما بدم که این جواب رو سال‌ها پیش به یک دوستم دادم-این دوست حضرت آقا مرحوم شدند…-ایشون گفتند من در مدرسه سلیمان‌خان مشهد-اگر اشتباه نکنم- داشتم درس می‌خوندم، روزها می‌رفتیم سر درس و شب‌ها هم طبیعتاً برای درس فردا باید درس قبلی رو مباحثه می‌کردیم و آماده می‌شدیم.
    یکی از نکات درس اون‌روز رو من متوجه نشده بودم و هر چه تلاش می‌کردم متوجه نمی‌شدم. تو حجره هی می‌رفتم سمت چپ و راست و خلاصه شرق و غرب حجره رو می‌رفتم و این رو می‌خوندم که متوجه بشم ولی نمی‌شدم.
    هم‌حجره‌ای ما اون‌شب نوبت شام او بود یک دفعه عصبانی شد و گفت آسد علی آقا بگیر بشین دیگه! این املت از دهن افتاد. هِی می‌ری این ور هی می‌ری اون‌ور! آخه چی‌کار می‌خوای بکنی تو؟! یه دونه چیزو نفهمیدی! منم نفهمیدم هیشکی تو کلاس نفهمید بیا بشین غذا از دهن افتاد.
    بعد ایشون گفت من همون جوابی رو می‌دم که به اون دوستمون دادم- اون دوستمون گفت چرا این رو داری این قدر می خوونی؟! توی این مدرسه سلیمان خان مگه چند نفر قراره بعد برن معمم بشن؟ چند نفر از ما وقتی معمم شدیم قراره توی این لباس باقی بمونیم؟خوب قضایای رضاشاه هم گذشته بوده و یه چنین تصوراتی هم بوده-چند نفر ما اگر موندیم قراره بریم امام جماعت یه مسجد سر کوچه بشیم؟ چند نفر از ما اگر امام جماعت سر کوچه شدیم اصلاً میآن از ما سوال می کنند؟ آقا کدوم ما می‌خواد مجتهد بشیم؟ تازه اگر که مجتهد شدیم کدوم ما می‌خواد مرجع بشه که این مسئله واجب باشه برامون که بدونیم؟! اصلا کسی کاری نداره به ما که! شما نمیایی بشینی سر سفره شام!
    حضرت آقا گفتن من یه جوابی می‌دم که اون رو به شما می‌دم، گفتیم بفرمائید!
    ایشون فرمودند که به ایشون گفتم که -اون زمان تازه بالغ بودم- گفتم من پیش از بلوغم نماز خووندن رو شروع کردم و هر روز در قنوت نمازم دعایی می‌خوندم که این دعا رو برای شما می‌گم.
    گفتیم بفرمائید!
    ایشون فرمودند دعای من در قنوت نمازم این بود:
    اللهم اجعلنی مجدد دینک و محیی شریعتک
    این رو گفتند و به ما اشاره کردند ما نرسیدیم به اونجا متاسفانه، ما خیلی دوست داشتیم به جاهایی برسیم که نرسیدیم.
    و این برای ما خیلی شیرین بود که یک نفر قبل از بلوغ یک آرزویی داشته باشه که وقتی یک روزی بعد از هزار اتفاق عجیب در عالم، بعد از هزار اتفاق محیر العقول در عالم، یک روزی شد رهبر مملکت، تازه بگه به اون آرزویه نرسیدیم!

  4. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات…

    واقعا ممنون داداش حسین…یه دنیا ممنون…

    از لطف سیداحمدبزرگوارهم ممنون…خسته نباشید…گرچه دراینجا بودن خستگی دنیا روازیادآدم میبره

  5. ثریا هستم ... می‌گوید:

    **************************
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….
    ************************

  6. فرص الخیر می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

  7. عشقستان اسماعیل می‌گوید:

    سلام
    فکر کنم وب گذار ریاضی اش ضعیفه
    صبح بازدید هزار بود و اندی
    بازدید کل ۹۸۲ هزار و سیصد
    الان سه هزارو اندی هست
    باید بشه ۹۸۴ لااقل
    ولی هنوز ۹۸۲ و داره میرسه به ۹۸۳ هزار
    نمی فهمم این یعنی چی؟

  8. عشقستان اسماعیل می‌گوید:

    راستی یادم رفت
    زیارت قبول
    التماس دعا

  9. فطرس ملک می‌گوید:

    در روایت است حضرت خورشید هرجا که روضه عمویش عباس خوانده شود حضور مى یابد
    اى کاش وقتى به چهره گناهکار ما نظر بیفکند جز اشک در غربت جد غریش و عمویش عباس چیزى نبیند که حتما راضی میشود
    اگر کار ما به دست خاندان جود و کرم بیفتد دیگر غمى نداریم

    شکر خدا را که در پناه حسینم
    عالم از این خوبتر پناه ندارم

  10. علوی می‌گوید:

    داداش حسین این روزها قدرت را بیشتر میدونیم دیگه دیگه!

  11. افق می‌گوید:

    سلام
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….

    خدایا! چه خط نازکی است میان عباس شدن و سعد بن ابی وقاص شدن…

  12. ن. بهادری می‌گوید:

    به این نگاه نکن که امروز یوسف زهرا را می بینی در این صحرا یا نه. فکر کن که حضرت خورشید وقتی می بیندت، از تو رضایت دارد یا نه؟

    موافقم. زیبا بود

  13. سلام بر داداش عزیز

    خدایا! چه خط نازکی است میان عباس شدن و سعد بن ابی وقاص شدن….

  14. آذرخش می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  15. سلام.
    ما مطلب ( پیامبر صهیونیستها ) بروزم.
    یا علی ع

  16. آشنا می‌گوید:

    چه ساده اند آنها که ابوالفضل را با هر آنکه در آن زمان بود (البته به جز مولایش) مقایسه میکنند و چه ساده اند که می انگارند میان ابوالفضل شدن و ابی وقاص شدن تار مویی یا قدمی یا خطی راه است نه برادر میان عباس شدن با ابی وقاص شدن منزل ها ، روز ها و سال ها راه است.
    ابوالفضل نمیتوانست امان نامه را بپذیرد چرا که او ابوالفضل بود چرا که او تربیت شده ی مولای ما امیرالمومنین بود برای نپذیرفتن امان نامه ها…
    آری ابوالفضل را نشناخته سنگ ارادتش را به سینه میزنیم …
    سیداحمد: اگر بنا بر نکته گیری است: چه ساده اند کسانی که گمان می کنند میان عباس و سعد ابی وقاص منزل ها و روزها و سال ها فاصله است. میان این ۲ قرن ها فاصله است؛ اندازه بهشت و جهنم! لطفا به جای نکته گیری روح مطلب را بگیرید. فاصله میان حق و باطل گاه اندازه یک تار موست و و داداش حسین همین را گفته است.

  17. سارا می‌گوید:

    حضرت خورشید:
    سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(ع) کسى که:
    جان خود را نثار برادرش کرد،
    دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
    فداى برادرش شد،
    نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
    دو دستش در جهاد فى سبیل‏اللّه قطع شد،
    خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.

    مستدام باد قلم داداش حسین بچه بسیجی ها
    عالیییییییییییییی بود ….

  18. سید رضا می‌گوید:

    التماس دعا

  19. گمنام می‌گوید:

    سلام مطالب خیلی خوبی داخل وبلاگ دارین دمتون گرم خیلی استفاده بردم شعر جالبی بود خیلی وقته که دنبال همچین مطالبی میگردم
    حتما به ما هم سر بزنید اگر هم دوست داشتید ما رو لینک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.