پاییز، بهاری است که عاشق شده است

برگ که از درخت می افتد، همه از رقص برگ می گویند.

من از مرگ برگ. از تگرگ. از کفش نوک تیز رهگذران. از گرگ.

کاش جنس تیشه از چوب درخت نبود. کاش برگ هم ریشه در دل خاک داشت. کاش روی شاخه نبود برگ.

کاش برگ، داغ بر دل درخت نمی کاشت.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. ن.خ می‌گوید:

    سلام
    اول؟ایا؟

  2. ن.خ می‌گوید:

    سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت داداش حسین و سید احمد بزرگوار

  3. صبا می‌گوید:

    برگ که از درخت می افتد به استقبال مرگ می رود با رقص می رود به استقبال مرگ در حقیقت به استقبال زندگی به استقبال تولدی دوباره

  4. بیچک می‌گوید:

    خدا قوت
    دو ساعت دارم اونور کامنت مینویسم

  5. صبا می‌گوید:

    صدای خش خش برگ زیر کفش نوک تیز رهگذران یعنی هان !باید به دل خاک بپیوندی غافل نشوی ایدل.
    جنس تیشه از چوب درخت است جنس حضرت عزراییل از عالم ملکوت است ما را بسوی خویش میبرد.
    برگ به واسطه درخت ریشه در دل خاک دارد یا شاید درخت بواسطه مرگ برگ و چرخه حیات ریشه در دل خاک دارد.

  6. بیچک می‌گوید:

    زرد است که با درد موافق شده است

    تلخ است که لبریز حقایق شده است

    شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی

    پاییز بهاری است که عاشق شده است
    میلاد عرفان پور

  7. پیام فضلی می‌گوید:

    خدا قوت داداش حسین.

  8. ن.خ می‌گوید:

    پاییز یک شعر است
    یک شعر بی‌مانند
    زیباتر و بهتر
    از آنچه می‌خوانند

    پاییز، تصویری
    رؤیایی و زیباست
    مانند افسون است
    مانند یک رؤیاست

    سحر نگاه او
    جادوی ایام است
    افسونگر شهر است
    با این‌که آرام است

    او ورد می‌خواند
    در باغ‌های زرد
    می‌آید از سمتش
    موج هوای سرد

    با برگ می‌رقصد
    با باد می‌خندد
    در بازی‌اش با برگ
    او چشم می‌بندد

    تا می‌شود پنهان
    برگ از نگاه او،
    پاییز می‌گردد
    دنبال او، هر سو

    هرچند در بازی
    هر سال، بازنده‌ست
    بسیار خوشحال است
    روی لبش خنده‌ست

    من دوست می‌دارم
    آوازهایش را
    هنگام تنهایی
    لحن صدایش را

    مانند یک کودک
    خوب و دل انگیز است
    یا بهتر از این‌ها
    «پاییز، پاییز است!»

    شاعر: ملیحه مهرپرور

  9. 000 می‌گوید:

    کاش جنس تیشه از چوب درخت نبود
    کاش
    کاش
    کاش
    هعیی

  10. پیام فضلی می‌گوید:

    پاییز، بهاری ست که عاشق شده است.

  11. پیام فضلی می‌گوید:

    ساعت ۳ بامداد
    آنلاین ۱۷نـفر

  12. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    کشتی مارو با این عکست. عکاس باشی

  13. عشقستان اسماعیل می‌گوید:

    سلام

  14. پیام فضلی می‌گوید:

    ساعت: اوج خواب
    آنلاین ۸نـفر

  15. ریحانه می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    به به عالی ماشالله

  16. صبا می‌گوید:

    بهتر است تا اذان درقطعه بمانید(توفیق اجباری)به خاطر ادای فریضه نماز صبح

  17. شیما_اهواز می‌گوید:

    دوباره ۷۸۶ و دوباره سلام
    یه سوال دیگه! چرا تعداد بازدید این قطعه ی مطهر از ابتدا تا امروز ۹۱۳۳۱۸ ولی بازدید کل این وبلاگ: ۹۱۴۳۶۹ تاست؟ چرا تطابق نداره؟ بازم یه مشکل جدید؟ ووووووووووووووووووای خدا؟

  18. فطرس ملک می‌گوید:

    ۴۶ روز مانده تا عاشورا
    .
    لبیک یا حسین

  19. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    چه قدر غمناک و پر درد
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی حضرت آقا صلوات

  20. محمد حسنی می‌گوید:

    نه صدای انقلاب و نه سیمای اسلام !
    نیم نگاهی به سه دهه مدیریت برتأثیر گذارترین رسانة کشور
    □ احسان محمد حسنی
    حکایت صدا وسیمای ما، به سیرک بزرگی می ماند که میزبانان و دست اندرکاران آن، با هیاهو و چاک دادن حنجرة خود، مردم را به تماشای یک نمایش اعجاب انگیز و جذاب دعوت می کنند! برگزار کنندگان این سیرک عظیم ، از قبل برای برپا داشتن اسکلت این خیمه و فراهم آوردن و مهیا کردن ملزومات آن، زحمات و رنج های زیادی برخود روا داشته اند.
    … حالا همه آمده اند؛ هفتاد میلیون تماشاگر تشنه و خسته، خود را رسانده اند تا دمی و لحظه ای با تماشای این سیرک هیجان انگیز، آرام بگیرند و مشکلات خود را ولو برای دقایقی از یاد ببرند. همه ساکت و منتظرند و چشم دوخته اند تا پرده ها کنار رود و از پس آن …
    باور کردنی نیست! این همه سرو صدا فقط برای همین؟! به راحتی می توان چهره های افسرده، درمانده و معترض تماشاگران را از آنچه دیده اند پیش بینی کرد؛ بله! به جای شیر وحشی، یوز پلنگ خوش تن و بدن آفریقایی، فیل عظیم الجسة هندی و… اکنون یک “بُزِ” پیرِ چاق و چله و یک قورباغة سبز بدترکیب به روی صحنه آمده اند و ورجه وورجه می کنند!!

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    دوشنبه ای بود؛ سه روز از حماسة بی بدیل حضور با وقار و صلابت ملّت در پای صندوقهای رأی گذشته؛ به گمانم حدوداً بین ساعت ۳ تا ۵ بعد از ظهر بود و من خسته و نگران پشت میز کارم نشسته بودم . سیستم تلفن های همراه قطع شده و از گوشه گوشة شهر، دود بود که به آسمان می رفت. اوضاع در غرب و شرق و شمال تهران ملتهب بود و جنوب تهران امّا آرام و متین، نظاره گر غبار غمگین و سنگین فتنه هاست. روزنامه ها هم که “دیروزنامه” اند ومن تشنه شنیدن اخبار امروز!
    به اضطرار تلویزیون را روشن می کنم، شبکة یک برنامه کودک و عموپورنگ، مثل همیشه شاد و پر جنب وجوش، بچه ها را پای قاب تلویزیون میخکوب کرده بود؛ شبکة دو مستندی خارجی در حال پخش دارد راجع به “کوالا” یا همان خرس های تنبل استرالیایی! شبکة سه هم در حال پخش برنامة کمدی–کلاسیک با محوریت لورل و هاردی بود؛ و امّا شبکة چهار که در اعماق آبها و اقیانوس ها به دنبال وال و نهنگ، نفس نفس می زد ؛ وشبکة پنج که یکی از خاله ها شادونه بود یا سارا و یا نرگس، دقیق یادم نیست، با “پنگول” مشغول بود! و شبکة خبر هم گزارشی از آثار و اماکن تاریخی ایران در حال پخش داشت .
    فیاللعجب! گویی شهر در امن و امان است و در این مملکت هیچ اتفاقی نیفتاده! تا ساعت ۲۰:۳۰ هم نمی شد صبر کرد و پای اخبار شکسته بستة تلویزیون ماند. ناگزیر به اتاق مانیتورینگ رفتم. آنچه می دیدم باور کردنی نبود ، ” کریستین امان پور” بود که وسط خیابان شهید مطهری به صورت “live” و در حالیکه دود سیاه و شعله های آتش برافراشته از اتوبوس ها وسطل های زباله، در پس تصویرش زبانه می کشید و به هوا می رفت، در حال ارسال خبر و گزارش لحظه به لحظه به صورت ” زنده” بود! او گزارشش را با حالتی ذوق زده و با این جمله شروع کرد :” این آغازی است بر پایان جمهوری اسلامی ایران؛ رژیم آخوندی ایران به پایان راه رسیده است ! ”

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    چه کسی گفته منتسب بودن رسانة ملی به اصل مقدس ۱۱۰ و ولایت فقیه، برای تبرئه ی نا کارآمدی و ندانم کاریهای مدیران آن مصونیت می آورد؟! مگر حضرت روح الله (ره) و امام خامنه ای عزیز، خود بارها به بدنة سنگین و بی تحرک ِ صدا و سیما نهیب نزده اند و کژیهای ناشی از بی تدبیری برخی سیاست گزاران و مدیران و برنامه سازان آن را هشدار نداده اند؟ می گویید نه؟! پس دو سه نمونه اش را بشنوید :
    از این وضع تلویزیون خوشم نمی آید
    حضرت امام خمینی: “من نظری به دیگران ندارم، راجع به خودم می گویم، از این وضع رادیو وتلویزیون خوشم نمی آید. واقع آن است که آنقدر که پا برهنه ها به رادیو تلویزیون حق دارند، ما نداریم . این یک واقعیت است و تعارف نیست؛ واقع این است که آنها این نظام را درست کرده اند و این نهضت را به وجود آورده اند ، همین جمعیت هستند که پیروزی را به دست آوردند، از قشر بالا کسی در این مسأله حقی ندارد…”
    این ایراد ماست به صدا وسیما
    رهبر معظم انقلاب:”صدا وسیما آیا وضعیت واقعی کشور را نشان می دهد؟ خیلی پیشرفت های برجسته و بزرگ هست که صدا وسیما نشان نمی دهد . دلیلش هم این است که شما مجموعة مرتبط با حوادث گوناگون، از خیلی از حقایق و پیشرفت های کشور مطلع نیستند؛ نقص صدا و سیمای ماست. و الاّ اگر صدا و سیما می توانست همان جور که تلویزیون فلان کشور غربی با یک سابقه و تجربة فراوان و با استفاده های هنری، دورغ های خودش را راست جلوه می دهد، واقعیات موجود را درست منعکس کند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگی نسل جوان به کشورش، به دینش، به نظام جمهوری اسلامی اش، به مراتب بیشتر از حالا بود. این ایراد ماست به صدا وسیما …”
    به درک، خوششان نیاید
    “بی شک در درون کشور ما کسانی هستند که همان انگیزه های ضدیت با این گرایش به اصطلاح”بنیادگرایی” را دارند؛ شما از آنها اصلاً رو دربایستی نکنید! در تنظیم برنامة ادب و هنر و یا حتی برنامةکودکان، یا فیلم و سریال، هیچ وقت این فکر را نکنید که اگر ما این گرایش را نشان دادیم، ممکن است یک تیپ روشنفکری که مثلاً خوانندگان فلان مجله هفتگی هستند، خوششان نیاید، به دَرَک ، خوششان نیاید! شما اصلاً کاری بکنید که آنها خوششان نمی آید؛ هیچ ملاحظة این چیزها را نکنید؛ نگویید ما این شخصیت را باید تحمل کنیم، شاید آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت ، نقطة منفی ای وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانی این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش کنیم برای این که آن جناح هم به این کانال علاقه مند بشوند؛ نه شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما برای آن هدفگیری اصلی ضرری دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه؛ بگذارید جذب نشوند؛ کاملا ً صریح عمل کنید … ”
    نمی پسندد؛ نپسندد
    ” … من با آن کسی که با تفکر اسلامی میانه ای ندارد؛ هیچ رو در بایستی ندارم. آن مخاطبی که فرضاً باور اسلامی در قلب او نیست و او این را نمی خواهد و این عمل ما و تصرف ما را دوست نمی دارد، ما با او هیچ رودر بایستی نداریم؛ نمی پسندد، نپسندد! خوشحال نمی شود؟ نشود؛ تلویزیون را می بندد، در نهایت ببندد؛… اگر فرض کردیم کار به آنجا رسید که یا ما باید هدف خودمان را دنبال نکنیم تا او تلویزیون را نبندد؛ ویا اینکه هدف خودمان را دنبال کنیم ،که طبیعتاً او تلویزیون را خواهد بست؛ در اینجا ما دومّی را ترجیح می دهیم؛ او تلویزیون را ببندد؛ زیرا بسیارند کسانی که تلویزیون را نمی بندند و همین را که من می گویم، می خواهند…”
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    شک نکنید و مطمئن باشید که این صدا وسیمای ملی، رسانة انقلاب اسلامی ما نیست، ما رسانه ای در تراز نهضت جهانی انقلاب اسلامی می خواهیم، رسانه ای که آگاهی، امید، بصیرت و نشاط انقلابی را توأمان به تن خسته و رنجور جامعة بمباران شده از سوی بیش از ۲۸۰۰ سکوی پرتاب موشک های خانمان برانداز ماهواره ای تزریق کند.
    رادیو و تلویزیون فعلی ما، رسانه و سخنگوی ساکنین جمهوری لیبرال دموکراتیک تهران شمالی است، نه مستضعفین و صاحبان اصلی انقلاب؛ اگر نه، پس چرا رادارها و آنتن صدا و سیما در ضبط و پخش برنامه ها، سریال ها، گزارش های مردمی و … به جای پرسه زدن در شمال شهر و خیابان های زیبا و خانه های چند میلیاردی، به جنوب شهر و یا روستاهای ما نزدیک نمی شود؟!
    کدامیک از شبکه های موجود، شبکه ای است با بصیرت، با روح امید و پر نشاط و شاداب و انقلابی و در تراز جهت گیریهای دهة چهارم انقلاب اسلامی ؟ محکم می گویم: هیچ کدام!
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    برای نمونه مثال می زنم از این تمثال بی خصال؛ راستی دبیر شورای عالی جوانان و رییس سازمان ملی جوانانِ دولت اصلاحات از رسانه چه می دانست و چه سابقه و یا تخصص رسانه ای داشت که سالها جایگاه حسّاس معاونت سیما که قرارگاه شبکه های تلویزیونی است را به وی پیشکش نمودند؟! ویا فلان مشاور مذهبی ِفلان سریال آیا می تواند در رأس مهمترین شبکة ملی سیما قرار بگیرد ؟!
    آیا معنای دیده شدن تحوّل در یکسالة تمدید شده از حکم رهبر انقلاب یعنی: برداشتن مدیر شبکة دوم و بردن او به شبکة اول و جابجایی مدیر شبکة اول و نشاندن او بر مسند مدیریت شبکة دوم ؟! یا برداشتن مدیر شبکة پنجم و بردن او به شبکة جام جم و ایضاً جابجایی مدیر شبکة چهار و نشاندن او بر کرسی ِ مدیریت شبکة هشت ؟! این یعنی تحوّل ؟! نه! یعنی گنجشک را به جای قناری رنگ کردن و دیوار ِ در حال فرو ریختن را کاغذ دیواری کردن! یعنی فرصت های طلایی انقلاب را سوزاندن و ویترین دکان را بزک کردن! و در یک کلام؛ یعنی عوام فریبی! و اینجاست که رهبری حق دارد اگر می گویند :”أین عمّار”؟
    آیا تحوّل یعنی در آخرین روز های اسفند ماه، مژده دادن به مخاطبین هفتاد میلیونی برای خریداری، دوبله و پخش یکصد فیلم سینمایی “میجر” و به روز سینمای آمریکا؟! پخش فیلم های روی پردة سینمای هالیوود، موشک های پیشکشی آمریکا و صهیونیست است برای جوانان مسلمان و شهادت طلب ایرانی و سایر بلاد مسلمین! کجای این افتخار دارد؟ تا کنون چند فیلم از یکصد فیلم تولیدی سالیانه توسط سیما فیلم به وقایع انقلاب اسلامی ایران، شخصیت های مبارز انقلابی، دستاورد ها و اختراعات علمی و مسایل جهانی ایران و جهان اسلام پرداخته است؟ اگر نگوییم همة فیلم ها، دست کم اکثر قریب به اتفاق آثار تولیدی تلویزیون را فیلم های آپارتمانی و دختر پسری تشکیل داده! راست گفت سید مرتضی آوینی (رحمت الله علیه) که: “همین رسانة قدرتمند، در کفِ بی کفایت شما آقایان، بوق مفلوکی بیش نیست! ” از این تلویزیون نمی توان انتظار داشت که به دور تمامی برنامه ها و شبکه های خود، سربند اسلام، قرآن و شهادت بسته باشد!
    به نظر من، این صدا و سیما، صدای انقلاب و سیمای اسلام نیست! فریاد انقلاب اسلامی، حنجره ای در شأن حقّانیت خود می طلبد. اگر به طالبانیسم متهم نشوم و نالة وا اسلامای آقایان به هوا نرود، من به جای مدیران نشسته بر عمارت شیشه ای جام جم بودم، به جای سی هزار نفرعقل کل های گرد آمده بر سفرة سازمان که حاصل کارشان همین یک مُشت شبکة چُرت آور شده، ۳۰۰ نفر از زبده ترین عناصر رسانه ای وبه تعبیری ساده تر، ژنرال های قد بلند این عرصه را به عنوان اصلی ترین حلقة مشورتی، مدیریتی و اجرایی سازمان بر می گزیدم و سازمان سنگین و فربه فعلی را به سازمانی چابک، جسور و انقلابی مبدل می ساختم، چه اینکه گفته اند: “سیاهی لشکرنیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صد هزار!”
    از آن جهت که مطمئن هستم این ایده به جایی نخواهد رسید، پس بهتر است آنجا را بکوبند، خم بزنند، مدتی صبر کنند تا به خاک جام جم آفتاب بتابد و پاک شود و سپس گندم بکارند و محصول آنرا هم بجای آنکه مردم خودمان بخورند، صادرکنند !
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    … وامّا، بعدالتحریر :
    مطالبه و سخن در نقد سیاست ها وبرنامه های رسانة ملی به همین یادداشت ختم نمی شود، چنانچه اصحاب و سیاست گزاران حاکم بر مقدرات جام جم قصد خانه تکانی داشتند، اعلام نمایند تا راهکار ها و برنامه های عملیاتی برای تغییر و برون رفت از وضع موجود، با حضور خُبرگان این عرصه، عندالحضور ارائه شود.

    □ والسلام

  21. نسترن می‌گوید:

    کاش، دلهای ما در این فصل عاشقی بیشتر و بیشتر عاشق خداوند بشوندی. خداوندی که وجودش جبران همه نداشته های ماست.

  22. م.طاهری می‌گوید:

    عرض خسته نباشید خدمت هر دو بزرگوار

  23. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به همه ستاره های قطعه ۲۶ از جمله سالار قلم آقای قدیانی
    من با نظر صبا موافقم: برگ که از درخت می افتد به استقبال مرگ می رود با رقص می رود به استقبال مرگ در حقیقت به استقبال زندگی به استقبال تولدی دوباره
    داداش چرا در این چند پست اینقدر از پاییز غمگین یاد می کنید پاییز اگر فصل ریزش هاست زمینه رویش های مجدد است عقبه آن بهار طرب انگیز است در پاییز وقتی باران می بارد اگر سرتان را بلند کنید رو به آسمان، با خدا چشم در چشم می شوید.نظر لطف خدا به خودمان را با تمام وجود حس می کنید لحظه ای که خدا نظرش به زمینیان است نظری ویژه و ویژه تر اینکه در این لحظه خداوند وعده استجابت دعا را داده اند. در این پاییز زیبا و رنگارنگ و در این هوای معطر و لحظات اجابت دعا از دوستان التماس دعا دارم و همچنین برای تعجیل در فرج آقایمان امام زمان (عج) . انشاء الله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.