در فاصله ۲۴ ساعت گذشته، دیدید که ۸ متن و نزدیک ۱۲ هزار کلمه برای تان نوشتم. نوشتن برای شما، یعنی همان کار کردن در جهت رضای خدا و معنای وجودی من در همین نوشتن خلاصه می شود. تصمیمی که هم اینک گرفته ام و می خواهم بی هیچ هراسی و با افتخار و خیلی صمیمانه آن را اعلام کنم این است: دیری است دو به شک بودم که یا ستون نظرات وبلاگ را برای همیشه ببندم و یا تایید و رد آن را بسپرم به عهده دوستی امین. این قطعه بدون نظرات شما دیگر قطعه ای از بهشت و دیگر جایی مقدس نیست؛ پس شک اول را به یقین رد کردم و اما از مشغله هایم دوستان خبر دارند. از این پس و باز هم با همان دقت قبلی نظرات شما را خواهم خواند لیکن مسئولیت تایید، رد و یا پاسخگویی به نظرات شما را می سپرم بر عهده برادر خوب و نازنینم سیداحمد که محبوب همه شماست. البته هنوز هم مجالی دست دهد، باز به نظرات شما ولو نظرات تایید شده شما توسط سیداحمد جواب خواهم داد و می دانم که هرگز حجم نظرات وبلاگ قطعه ۲۶ با این تغییر جدید کم نخواهد شد. قطعا نوشتن ۲ ستون ثابت در ۲ روزنامه مختلف و نیز نوشتن دل نوشت های عمدتا طولانی و نیز مطالب اختصاصی همین وبلاگ و نیز کتاب هایی که در دست چاپ دارم و نیز نوشتن ۸ متن در عرض ۲۴ ساعت باعث می شد تعداد نظرات شما که منتظر وقت من برای تایید بود، از حد خارج شود. بی شک حُسن بزرگ این تصمیم، زودتر دیده شدن نظرات شما با همت سیداحمد است. از همه دوستان تقاضا دارم به سیداحمد در انجام این ماموریت مهم کمک کرده و نشان دهند بچه بسیجی همیشه هوای همسنگر خود را دارد. همان اختیاراتی که من در این مورد داشتم، بی هیچ کم و کاستی منتقل می شود به مبصر قطعه. باز هم تاکید می کنم؛ همه نظرات شما را همچنان که پیش از این می خواندم، این بار با دقتی مضاعف خواهم خواند. مطمئن هستم درایت مبصر قطعه ۲۶ آنقدر هست که از انجام این کار، با ابتکار برآید که سیداحمد، امین من در این قطعه مقدس است. از همین متن، سیداحمد، کار مهم و حیاتی رسیدگی به نظرات شما را انجام خواهد داد. باشد که با این اقدام و حصول نتیجه موفق از آن، دوباره و چندباره بخشهای دیگری از کار وبلاگ را به عهده دوستان دیگر بسپرم. مخلص همه شما. داداش حسین.
یسار
عهدنامه مالک به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
(۲۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارصف امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
(۲۴ دیدگاه)
- بایگانی: یساربهاریه های شما محشره! کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
(۲۶ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
سلام و عرض ادب داداش جانم.
انشالله که از عهده این مسئولیت سنگین بر بیام.
در خدمتتون هستم.
ارادتمندم.
حسین قدیانی: امیدوارم در این کار جدید موفق باشی و امیدم به کمک، صبر و همت همه قطعه ۲۶ ی هاست.
یک بار هم خودمان و با تایید سیداحمد اول شویم؛ البته آیا؟
سیداحمد: مخلصم داداش.
سلام
این که نظرات رو چه کسی تایید کنه موضوع اصلی نیست
مهم اینه که این سنگر خالی نمونه و ان شاالله همین طور به راهش ادامه بده
ما مخلص سید احمد هم هستیم و به ایشون اطمینان کامل داریم
یا علی
سیداحمد: بزرگوارید.
سلام
قبوله
درک میکنیم اقای قدیانی .موفق باشید
اقای سیداحمد شما هم موفق باشید در انجام دادن این مسئولیت .
سلام به همگی
اگر این متن تأیید بشه، می خواستم یه سوء استفاده از این قطعه ۲۶ بکنم
با اجازتون ما می خوایم تو دانشگاهمون برای هشت شهید گمنامی که از سال ۸۱ ، زینت بخش دانشگاهمون شدن، یه کنگره ی توپ برگزار کنیم.
با توجه به اینکه کنگره های قبلی، به قدری سنگین و وزین برگزار شده که خود آقا واسه بچه ها دست خط فرستادند، می خواستیم امسال یه نشریه درست و حسابی با یه طرح جدید بزنیم. حالا هر کی میتونه در این زمینه طرح خاصی یا دلنوشته ی زیبایی ارائه بده، یا علی
والسلام
mahmoud.9863@ymail.com
سلام
به سیداحمد بزرگوار تبریک می گم بابت این مسئولیت خطیر. و خوش به حالتون که اینقدر مورد اعتماد داداش حسین هستید.
به داداش حسین هم یه خدا قوت توپ می گم. ایشالا همیشه پرقدرت و سلامت باشید.
🙂
سیداحمد: ممنونم؛ رو کمک دوستان خیلی حساب میکنم.
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
مهم بر زمین نماندن علم وقلم پایدار شماست.
چیزی برای گفتن ندارم . فقط جهت عرض ارادت به حسین اقای عزیز و سید احمد یزرگوار و اینکه ما همه جوری جونمون واسه قطعه در میره . . . حالا نظرمون رو کس ندید هم ندید . . .
سیداحمد: نظرات همه دوستان توسط آقای قدیانی خونده میشه،مطمئن باشید.
همگی بچه بسیجی ها خسته نباشند – اینو میگن کار گروهی – دست درست
سلام
بچه بسیجی همیشه هوای همسنگر خودشو داره
تبریک میگمو موفق باشید
“یاس”
یاراحم العبرات…
تبریک به سید احمدبزرگوار به خاطر پست تازه..
نمیدونم این عکس هارودیدید یا هنوز فرصت نکردید…من دیدم دلم نیمد بچه های این قطعه ازدیدن این تصاویربی نصیب بشن…عکس های عزیزترین رهبر است در جمکران…
http://www.bachehayeghalam.ir/linkdump/014344.php
این شد یه چیزی
اتفاقا چن روز بود داشتم فک می کردم که آخه داداش حسین چه طوری می تونه اینهمه کار رو یه جا انجام بده
سید احمد ، موفق باشی
راستی سید احمد شما برا خودتون سایت یا وبلاگ ندارین ؟
البته دوس داشتم بدونم دیوونه داداشی هم چه طور ؟
سیداحمد: ممنونم؛ بنده وب ندارم؛ دیوونه داداشی هم فکر نمیکنم داشته باشن. خودشون حتما پاسخ خواهند داد.
مسئلۀ:
کتابی که قرار بود تا آخرای مهر چاپ بشه چی شد؟
“یاس”
سیداحمد: دعا بفرمائید؛ چاپ میشه انشالله.
سلام خدمت مبصر قطعه ی بیست و شش سید احمد بزرگوار. تبریک بابت این مسئولیت. ببخشید که اول کار شما باز هم در نقش یک تذکر دهنده حاضر می شوم. با رنگ زرد پاسخگو می دهید اصلا نوشته ها دیده نمی شود.
سیداحمد: با رنگ زرد؟!
متوجه منظورتون نمیشم! یعنی شما پاسخ بنده به دوستان رو با رنگ زرد میبینید؟ دوستان دیگه هم چنین مشکلی دارن؟!
بنظرم تصمیم درستی گرفتی.
مبارکه ان شا الله….
سلام و عرض تبریک خدمت سید آل فاطمه
انشاالله مبصر خوب کلاسمون هر روز در حال پیشرفت باشن ، قطعا مسئولیتهای بزرگتری در پیش است . شاید یه روز مسئولیت ایجاب کنه که شما هم وبلاگ یا سایت بزنید . پیش مولا روسفید باشید افسر جوان جنگ نرم
یه خدا قوت اساسی هم خدمت داداش حسین بچه بسیجی ها
امیدوارم که کتابهاشون زودتر به چاپ برسه . همتتان مضاعف تر باد
راستی شما که اون پشت نشستید کی پیام بی زرگانی بدهد؟ این مسئولیت بزرگ پیام بی زرگانی رو زمین نماند!
من که رنگ زرد نمی بینم !!!
فروتن بزرگوار اختمالا مشکل از سیستم شماست
بله آقای سید احمد. البته یک لحظه درست شد اما دوباره زرد شد. بعید می دونم مشکل از گوشی من باشه چون قبلا این مشکل رو نداشتم.
من هم رنگ زرد نمی بینم.
همه چی مثل سابقه.
السلام علی الباکین علی الحسین….
سلام علیکم
اول به جناب سید احمد بزرگوار تبریک عرض میکنم و براتون آرزوی موفقیت و شهادت میکنم
دوم از جناب آقای قدیانی بسیار بسیار تشکر میکنم که این قطعه و نظرات انقدر براشون مهم و با اهمیته که برای زودتر تأیید شدن نظرات شخص امین وبزرگواری مثل جناب سید احمد رو انتخاب کردند
ممنون ممنون ممنون
شهادت کنار شش گوشه نصیبتون
ای ول…
به داداش سید احمد تبریک می گم…ایشالا سمت های بالاتر از این بگیری و موفق باشی.
ایشالا جز فرمانده های حضرت صاحب بشی…
حال کردی خدائی…..
آقای قدیانی و سید احمد عزیز امیدوارم در تمام کارهایتان موفق باشین.من هم رنگ زرد نمی بینم.
مخالفتعربستانباسفرموسویبهحج
تلاش سفیر اسبق ایران برای اعزام میرحسین موسوی به سفر حج تمتع با مخالفت سفارت عربستان مواجه شده است.
به گزارش خبرنگار سیاسی مشرق، برخی مشاوران موسوی برای خروج وی از انزوا، پیشنهاد جدیدی مبنی بر سفر وی به حج را مطرح کردند که این موضوع توسط یکی از سفرای اسبق ایران در ریاض در دست پیگیری قرار گرفت.
بر اساس این گزارش، مشاوران موسوی معتقد بودند در صورتی که سفارت عربستان با این سفر موافقت کند اما دولت ایران با خروج موسوی از کشور مخالفت کند موج جدید رسانه ای را می توان جهت طرح دوباره موسوی به راه انداخت.
درعین حال برخی نزدیکان موسوی می گویند وی هیچ تمایلی برای این سفر ندارد چرا که ممکن است مواجهه مردم با موسوی در مراسم حج، تبعات سنگین و غیرقابل جبرانی برای وی همراه داشته باشد.
آخرین اخبار از مخالفت دولت عربستان سعودی با انجام این سفر حکایت دارد و این موضوع نیز به اطلاع فرد واسط موسوی و سفارت عربستان رسیده است.
یه پیام ” بی زرگانی”
ساعت ۱۴:۱۱
تعداد افراد آنلاین: ۲۱ نفر.
داداش حسین بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری.
دو ابو زر دوران !
من و آقای هاشمی ابوذرهای دورانیم . بنده معتقدم اگر آقای هاشمی و من نبودیم که در مقابل انحراف از جمهوریت و اسلامیت نظام ایستادگی کنیم اکنون سرنوشت کشور به دست نامحرمان و نا اهلان افتاده بود .وگرنه خیلی از یاران انقلاب در مقابل حوادث سخت ، کم آوردند و از ادامه راه ماندند مثل طلحه و زبیر در صدر اسلام .
شیخ مهدی کروبی / دیدار با روزنامه نگاران زنجیره ای
سلام خدمت داداش حسین و سید احمد عزیز
سید احمد عزیز ما هم از خدا می خوایم که ایشاالله در مسئولیت جدید هم مثل قبلی ها موفق باشی
ایشاالله همه ی بچه های قطعه هم کمک خواهند کرد
اگه کمکی هم از ما بر میاد خوشحال می شیم بفرمایید
سلام… موفقیت قطعه۲۶ همیشه آرزوی ماست! یاعلی
تبریک
موفق باشید
با سلام و خسته نباشید
“برنامه مقدماتی خودسازی”
در asemooni13.blogfa.com
موفق و پیروز باشید…
من تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمی شم! اشکال از سایت آقای قدیانیه شما نمی دونید چه وضعیت هایی بعضی وقت ها از سایت می بینم. اولین پیام بی زرگانی سید احمد بعد از مسئولیت دار شدن!
بسم الله
سلام علیکم
سید احمد جان تبریک . امیدوارم موفق باشی . حالا یواش یواش فقط شما می فهمی که داداش چه می کشه با این تائید نظرات . ان شاءالله داداش حسین هم بیش از پیش وقت کنند که جوخه ها را تیرباران کنند با متن های آسمانی . یا علی
اللهم وفقنا فی نصرت دیننا و قائدنا.
سلام به سالار قلم آقای قدیانی و مبصر و جانشین داداش. سیداحمد
می بینیم که حال و هوای قطعه قراره عوض بشه اتفاقاً خیلی جالبه اولش یکمی جا خوردم که دیگه داداش تأیید نمی کنه ولی باید ایشان را درک کرد که سرشان خیلی شلوغ است خلاصه امیدواریم چراغ قطعه ۲۶ همیشه توسط ستاره ها روشن باشه سیداحمد می توانی رو کمک ما حساب کنی سعی می کنیم شیطونی نکنیم مخصوصاً الان که استاد کمتر می تواند به نظرات سر بزند.
ولی حالا که فکر می کنم می بینم دلم برا داداش حسین تنگ شده . من داداشمو می خوام احساس قریبی می کنم داداش کجایی؟
سیداحمد یک وقت ناراحت نشی ها اولشه عادت می کنیم هم شما و هم ما.
با اجازه سیداحمد و به تقلید از مبصر کلاس قطعه ۲۶
ساعت: حدودای ۲ و نیم یه روز خوب پائیزی
آن لاین: ۴۶ نفر!
فدایییییییییییییییییییییی دارین بسیجیان سپاه ماه!
سیداحمد: فدائی داری داداش حسین بسیجیها
سلام……به سید احمدعزیز….راستی مسئولیت پیام بازرگانی به کی محول میشه؟
سیداحمد: به خودم!
این پیام بازرگانی رفتنم لذتی داره بی حد و حصر برای خودش ها! یعنی الان سیداحمد این نظرو تایید می کنه؟ هییییییییییییییی!
سیداحمد: هییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!
از دیگر شیرین کاریهای شیخ:
مهدی کروبی در نامه ای به نمایندگان مجلس ضمن خوشحالی از اینکه فوریت طرح نظارت بر نمایندگان مجلس رای نیاورده است گفت: این طرح مجدداً پس از رأی نیاوردن در اقدامی کم سابقه با امضای ۵۱ نماینده همراه شد تا امکان طرح دوباره در صحن مجلس را بیابد و البته این خود نشان دهنده آن است که چگونه برخی افراد و نهادها در پوشش این طرح، سودای تضعیف و فرمایشی کردن این نهاد یکصدساله را در سر دارند.
به گزارش جهان، مهدی کروبی در این نامه به نمایندگان مجلس پیشنهاد می کند که به این طرح رای ندهند چرا که این طرح باعث تحقیر و تهدید نمایندگان می شود.
لازم به ذکر است طرح نظارت بر نمایندگان مجلس توسط کمسیون اصل ۹۰ تهیه شده بود که فوریت آن در مجلس و با رأی نمایندگان رد شد.
این طرح در حال حاضر در کمسیون تخصصی در حال بررسی مجدد است.
موضع گیری ضدانقلاب علیه این طرح حاکی از آن است که مجلس در تدوین این طرح مسیر درستی را رفته است. بدون شک بی توجهی به تدوین و نقنین نظارت بر مجلس می تواند مهیای تکرار تاریخی مجلس ششم شود؛ مجلسی که کروبی بر آن ریاست می کرد تا امثال بهزاد نبوی و خاتمی و آرمین و غیره آن را محلی برای فعالیت علیه نظام کنند.
می بینم که داداش حسین بچه بسیجی ها در آرزوی تایید شدن کامنتش هیییییییی می کشه !!!
سید آل فاطمه چه طوره یه بار داداش رو سانسور کنید تا تو این زمینه هم درک کنن حال ستاره ها رو همون طور که درک کردن حالمونو موقع پیام بی زرگانی دادن (البته این فقط مختص شماست و روزایی که نیستید با اجازه ما پا تو کفشتون می کنیم)
سلام
خداقوت سید احمد بزرگوار موفق باشید ایشالله
کیهان نیوز به نقل از مشرق نیوز از برخورد حضرت خامنه ای با رئیس مجلس در قم اینگونه نوشت:
وقتی که معظم له بر روی صندلی رو به جمع نشسته بودند پس از حال و احوالپرسی کردن با برخی از آقایان که در صف جماعت بودند به ناگاه رو به آقای «علی لاریجانی» رئیس مجلس که در این چند روز همواره همراه آقا بودند(!) کردند و فرمودند:
«آقای لاریجانی! مگر شما در مجلس برنامه ندارید؟!»
خصوصی:
یه سوال فنی 🙂
وقتی سید احمد بزرگوار تایید میکنن یعنی آقای قدیانی شما تو قطعه نخواهید بود؟ 🙁 🙁 🙁
سیداحمد: آقای قدیانی هم تشریف دارن؛کامنتها رو هم میخونن؛هر کجا لازم باشه خودشون جواب میدن.
/ رهبر انقلاب در جمع بسیجیان قم؛ احمدی نژاد اگر به مصر هم برود مثل لبنان از او استقبال می شود
رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید کردند: قضیه سفر لبنان رئیس جمهور را نباید دست کم گرفت.
سلام به سید بزرگوار
عرضی ندارم به جز تبریک بابت این مسئولیت خطیر
دنیای جالبیه کدوممون پارسال این موقع فک میکردیم که یه قطعه باز بشه که همه رو این جور دیوونه خودش کنه
خود شما اقا سید فک میکردی به این توفیق برسی ؟
ایشالله سال دیگه همین موقع همه تو سپاه خورشید باشیم
در پناه مادرمون زهرا (س)
یاعلی
همین مرام و ادبت منو کشته حاج حسین…
سید احد دوستت داریم. 🙂
ه پیشنهاد خیلی جدی دارم…البته این کار وقت میبره ولی ثمره آن خیلی زیاد است………بهتر توی سایت یه لینک درست کنی و در آن آدرس وبلاگ های دوستان را بگذاری……
۲حسن داره:
۱٫تمامی آدرس ها یک جا جمع و این سایت یک منیع کاملی از وبلاگه ستاره ها میشه…
۲٫چون یه لینک مجزا برای این کار میگذاری پس حجم سایت را زیاد نمیکنه….مثلا بالای وبلاگ یک لینک به نامه ((ستاره ها )) میگذاری و با کلیک روی آن یک صفحه مجزا باز میشود…..
تذکر: نیاز نیست همان اول آدرس همه را بگذاری….به مرور بچه ها وبلاگه ارزشیه خودشون را معرفی می کنند و این منبع کامل تر میشود….
سیداحمد: در اول کامنتتون فرمودید: “این کار وقت میبره”؛
تا به اینجا هم آقای قدیانی بسیار سرشون شلوغه و وقت کم میارن!امکان چنین کاری وجود نداره بزرگوار!
سیداحمد یکبار نظر آقای قدیانی را تأیید نکن ببینه خوبه؟ ببینه آدم چقدر دلش می شکنه حرف دلشو بگه ولی کسی تأیید نکنه. البته ایشان تو این قطعه نازنین صاحب اختیارند. جهت مزاح بود.
یک کارشناس امریکایی میگوید، برخی مقامات کاخ سفید و دولت این کشور به دنبال اقدامی قانونی برای خلع باراک اوباما از ریاست جمهوری هستند.
به گزارش آریا به نقل از پرس تی وی،ادوارد اسپانوس از مؤسسه Executive Intelligence Review (بازنگری اطلاعات اجرایی) گفت: “اکنون بحثهایی در واشنگتن مطرح است که با استفاده از متمم ۲۵ قانون اساسی، اوباما از قدرت خلع شود.”
بر اساس متمم ۲۵ قانون اساسی امریکا، میتوان رئیس جمهور این کشور را درصورت عدم صلاحیت جسمانی یا عقلانی خلع کرد.
اسپانوس گفت: “با توجه به متمم ۲۵ قانون اساسی، اوباما از نظر عقلانی در اجرای وظایف ریاست جمهوری صلاحیت ندارد.”
اسپانوس با اشاره به کاهش بیسابقه محبوبیت اوباما که بیشتر از مشکلات اقتصادی اخیر نشات گرفته است، گفت: “راهی برای نجات اوباما از شرایط کنونی وجود ندارد و پیروزی یا شکست وی در انتخابات میان دورهای کنگره بیاهمیت خواهد بود.”
اسپانوس افزود: “وی صلاحیت پست ریاست جمهوری را نداشت. اوباما به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، زیرا وی بیش از یک عروسک خیمهشببازی نبوده است، آنها میدانند که اوباما عروسک خیمهشببازی والاستریت و سرمایهداران در لندن و انگلیس است.”
گفتنی است، نتایج نظرسنجی اخیر مؤسسه گالوپ نیز حاکی از آن است که ۵۴ درصد از مردم امریکا باراک اوباما را شایسته انتخاب مجدد به عنوان رئیس جمهور این کشور نمیدانند و تنها ۳۹ درصد از امریکاییها، از انتخاب مجدد اوباما حمایت کردهاند.
براساس اعلام مؤسسه گالوپ، میزان محبوبیت رئیس جمهور امریکا در سه ماهه اخیر نیز مانند دورههای قبل با کاهش همراه بوده است.
در نظرسنجی قبلی مؤسسه گالوپ که در اواسط ماه ژوئن انجام شد، میزان حمایت از باراک اوباما به ۴۸ درصد رسیده بود.
گفتنی است، نظرسنجی اخیر این مؤسسه نشانمیدهد، میزان محبوبیت باراک اوباما به پایینترین حد از زمان انتخاب به عنوان رئیس جمهور امریکا در سال ۲۰۰۹، رسیده است.
سلام و عرض ادب خدمت هر دو بزرگوار ، حسین قدیانی عزیز و آقا سید بزرگوار
سید جان مسئولیت جدید رو تبریک میگم. شما هم حکومتی شدید . آقا سید خیلی منتظر موندم که تو یاهو یه صحبت باهاتون داشته باشم.
آقا سید دعا کن که سربازهای لایقی برای امام خامنه ای باشیم.
یا حق
سید احمد ؟
جریان این ” پیام بی زرگانی ” چی بید ؟
سیداحمد: اعلام افراد آنلاین در ساعات مختلف!
سلام علیکم
با اینکه این جناب سیداحمد تا حالا به اندیشه روشن سرنزدند!!! ولی مبارک باشه این مسوولیت جدید … و موفق باشید
یاعلی
اَلسّلامُ عَلیکَ یَا اَبا عَبدالله السّلام عَلیکَ یَا ابنَ الرَسول الله السَلامُ عَلیکَ یَابن اَمیر المُومنینَ وَ ابنَ سیدّ الوَصیینَ السّلامُ عَلیکَ یَا ابنَ فاطمَةََ سَیدة نِساء العالََمینَ اَلسَّلامُ عَلیکَ یَا ثارالله وَابنَ ثاره وَالوِترَ المَوتورَ السَّلامُ علیکَ وَ عَلیَ الارواحِ ِ الّتی حَلّت بفنائِکَ عَلیکُم مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقیَ اللّیلُ وَ النَّهارُ یا ابَا اعبدالله لَقَد عَظُمَتِ الرَّزیَّة وَجَلت وَ عَظُمَتِ المُصیبَةِ بِکَ عَلینا وَ عَلی جَمیعِ اَهلَِ الاسلامِ وَ جلَت وَ عَظمت مُصیبَتُکَ فِی السَمواتِ عَلی جَمیعِ اَهلِ السَمواتِ فَلَعَن اللهُ اُمةً اسّسَت اَسَاسَ الظُلمِ وَ الجَورعَلیکُم اَهلَ البَیتِ وَ لَعنَ اللهُ اُمةً دَفَعتکم عَن مَقامِکم وَ اَزالَتکُم عَن مَراتِبُکُمُ الَّتی رَتّبکُمُ الله فیها وَ لَعَن الله اُمةًََ قَتَلَتکُم وَ لَعنَ الله المُمَهدینَ لَهم بِا التَّمکین مِن قتالِکم بَرئتُ اِلی الله وَ الیکُم ِمنهم وَ مِن اشیاعِهِم وَ اَتبائِهم وَاَولیائهم یا اَبا عَبدالله اِنی سِلم لِمَن سالَمَکم وَ حَرب لِمَن حارَبَکم الی یَوم القیامةِ وَ لَعنَ اللهُ الَ زیادوَ ال مَروانَ وَ لَعن الله بَنی امیةَ قاطِبةً وَ لَعنَ الله ابنَ مَرجانةَ وَ لَعنَ الله عُمَرَ بنَ سعدٍ وَ لَعنَ اللهُ شمراً وَ لَعنَ اللهُ اُمةَ اَسرَجَت وَ الجَمَت وَ تَنَقَّبَت لِقتالِک بابی اَنتَ وَاُمی لَقَد عَظمَ مُصابی بِِکَ فاسئَلّ اللهَ الذّی اَکرَم مَقامَک وَ اَکرمنی بِِکَ ان یرزقَنی طَلبَ ثارکَ مَعَ امام منصورٍ مِن اَهل بَیت محّمد صَلی الله عَلیه وَ اله اللهمَ اجعَلنی عِندکَ وَجیهاً بالحسینِ عَلیه السّلام فی الدنیا وَ الاخرة یا ابا عبدالله انّی اَتقّربُ الی الله و الی رَسوله وَ الی اَمیرالمومنینَ وَ الی فاطمةَ وَ الی الحَسن وَ الیکَ بموالاتکَ وَ باالبَرائَة ممّن قاتلَک وَ نصٌبً لًکً الًحرب وَ باالبرائَة ممّن اسّس اَساسَ الظّلمِ وَ الجَور عَلَیکم وَاَبرَءُ الی الله رَسوله ممّن اسَسّ اساسَ ذلکَ وَ بنی عَلیه وَجَری فی ظُلمه وَ جَوره عَلیکم وَ علی اشیاعکم بَرئتُ الی الله وَ الیکم منهم وَ اتقّربُ الی الله ثمّ الیکُم بموالاتکم وَ موالاة وَلیکم وَ بالبرائَة من اَعدائکم وَ الناصِبینَ لَکم الحَربَ وَ بالبَرائَة من اشیاعهم وَ اَتباعهم انّی سلم؛ لمَن سالمکم وََ حَرب لِمن حاربَکم وَ وَلی لمن والاکُم وَ عدّو لمَن عاداکم فاسئلُ الله الذّی اَکرمنی بَمعرفتِکم وَ معرفةِ اَولیائِکم وَرزقنَنی البرائةِ من اَئدائکم اَن یَجعَلنی مَعکم فی الدنیا وَ الاخرةِ وَ ان یثّبت لی عِندکم قَدمَ صدقٍ فی الدنیا وَ الاخرة وَ اسئَلهُ اَن یُبَلّغَنی المَقامَ المَحمودَ لَکم عندَالله وَ اَن یَرزُقَنی طَلَبَ ثارکُم مَعَ امامٍ هدیً ظاهرٍ ناطقٍ بالحقّ منکّم وَ اسئَلُ الله بحقّکم وَ بالشّان الذّی لَکم عندَه اَن یُعطینی بمُصابی بکُم اَفضَلَ ما یُعطی مُصاباً بمصیبَة مصیبَة ما اَعظمها وَ اَعظَمَ رَزیّتَها فی السلام وَ فی جَمیعِ السَموات وَ الارض ِ اَللهمّ َ اجعَلَنی فی مَقامی هذا ممّن تَناله ُ منکَ صَلَوات وَ رَحمة وَمَغفرة اَللّهم اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمد وَ ال مُحمد وَ مَماتی مَمات مّحمد وَ ال مُحمد.اللهم انّ هذا یَومُ تَبَّرکت به بَنو اُمیةَ وَ بنُ اکلَة ِ الاکبادِ الّلعین ابنُ الّعین عَلی لسانکَ وَ لسان ِ نَبّیکَ صَلّی الله عَلیه ِ وَ اله ِ فی کلّ مَوطن ٍ وَ مَوقف ٍ وَقفَ فیه نَبیکَ صَلی الله علیه وَ اله ِ اللّهم العَن اَبا سُفیان َ وَ معاویه َ وَ یزیدَ بن َ معاویه َ علیهم منکَ اللّعنة اَبدالابدینَ وَ هذا یوم فَرحَت به ال زیادٍ و ال مروان َ بقتلهمُ الحسینَ صلواتُ الله علیه اللهم فضاعف علیهم اللعنَ منکَ وَ العذاب الالیمَ اللهم انّی اَتقّربُ الیکَ فی هذا الیو وَفی موقفی هذا وَ ایام حیوتی بالبرائه ِ منهم وَ الّلعنة ِ علیهم وَ بالموالات ِ لنبیکَ علیه ِ وَ علیه السلام.اللهم العن اَوّلَ ظالم ظلَمَ حقَ محمد وَ اخر تابعَ لهُ ذلکَ اللهمَ العَن العصابةََ جاهدت ِ الحسینَ وَ شایعَت و بایعَت و تابعَت علی قَتله ِاللهمَ العَنهم جمیعا.السلام عَلیکَ یا ابا عبدالله وَ علی اَرواح الّتی حَلّت بفنائک عَلیکَ من سلام الله ابدا ما بقیتُ وَ بقی اللّیل وَ النّهار و لا جَعلهُ الله اخر العهد ِ منّی لزیارتکَم السلام علی الحُسین وَ علی علّی ابن الحُسین وَ عَلی اولاد الحُسین وَ عَلی اصحاب الحسین اللهم خصّ انتَ اولّ ظالم باللعن منّی وَابدأ به اَولّا ثّم الثانی وَ الثالثَ وَ الرابعَ اللّهم العَن یزیدَ خامساً وَ العن عبیدالله بن زیادٍ و ابنَ مرجانة وَ عُمر ابن سَعد وَ شمرا وَ الَ ابی سفیانَ وَ الَ زیاد وَ الَ مروان الی یَوم ِ القیمه…
سیداحمد: صل الله علی الباکین علی الحسین.
دوستان واقعا قدر داداش حسینو بدونید؛
عجب صبر و توانی خدا به ایشون داداه؛ماشالله.
خدا رو شکر به خاطر این نعمت با ارزش.
خدا به حق حضرت زهرا ما رو قدر دان نعماتت قرار بده.
البته من منظورم این بود که شما این کار را انجام دهید…
با وجود اینکه گفتین ” وقت می بره ” و امکان پذیر نیست اما منم با ” منتظر دلسوخته ” عزیز موافقم
ماشاالله خدا به شما هم صبر و توانی مضاعف داده …
انشاالله قدر بدونیم نعمات الهی رو
خدا رو شکر به خاطر وجود داداش حسین بچه بسیجی ها و سید آل فاطمه و ستاره های پر فروغ حضرت ماه
راستی بچه ها با توجه به اینکه در ماههای مبارک ذی القعده و ذی الحجه هستیم و بعضی از روزها اعمالی دارد اگر توانستید از یکی دو روز قبل اعلام کنید ماهم با خبر باشیم.من از هیمن حالا اعلام کنم ده شب اول ماه ذی الحجه هر شب ۲ رکعت نماز دارد.بعد از نماز مغرب که ثواب عمره دارد.
آقای قدیانی (داداش):
نوشتن ۲ ستون ثابت در ۲ روزنامه مختلف و نیز نوشتن دل نوشت های عمدتا طولانی و نیز مطالب اختصاصی همین وبلاگ و نوشتن ۴ کتاب در دست چاپ و نیز نوشتن ۸ متن در عرض ۲۴ ساعت . . .
سید احمد (مبصر):
مهم تر از همه تایید نظرات این وبلاگ . . .
پاسخ به نظرات تایید شده . . .
در صورت لزوم تذکر به دوستان . . .
و در یک کلام مبصر بودن در این وبلاگ . . .
احـــــســــنــــت ، خــــدا قــــــوت
احـــــســــنــــت ، خــــدا قــــــوت
احـــــســــنــــت ، خــــدا قــــــوت
.
.
.
من معترضم به حد غایت! شما هم کم از آقای قدیانی نداریدا!
چه بانمک آقای قدیانی برای خودشون کامنت می ذارند. هنوز زوده خسته بشید!
ایول به سید احمد همیشه
آنـــــــــــــــــــــــــــــلایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
سلام.
روز به خیر.
آقا من اعتراض دارم. یعنی چی؟ چه بد! اصلاً حالا که اینطور شد من دیگه نمیام… دیگه هم کامنت نمی ذارم. اصلاً چه معنی داره؟!
ببخشید. به قول دوستان مزاح بید!
تبریک می گم به جناب سیّد احمد بزرگوار. الحق که انتخاب خوبی بود و این سیّد و اولاد پیغمبر رو همه بی شک قبول دارن و امانت دار خیلی خوبی هستند. سیّد احمد… یه خورده روی این اسم فکر کنید و به امانتداریشون. به چه نتیجه ای می رسید…؟!
براتون آرزوی موفّقیّت می کنم. ولی خدا بهتون صبر بده! هییییییییییییی…!
جناب آقای قدیانی(از وقتی معنی جناب رو فهمیدم و اینکه چرا از این کلمه استفاده می کنیم خیلی خوشم اومده. برای همین زین پس به این شکل مورد خطاب قرار خواهید گرفت!) ان شاءالله به حقّ خون پاک شهدا مثل همیشه موفّق و سربلند باشید.
برای شما دو ستارۀ پرنور حضرت ماه هم آرزوی موفّقیّت می کنم.
التماس دعا
یاعلی
سیداحمد: دوستان لطف کنید و برای اخبار حتما منبع و لینک خبر رو اعلام کنید.
پهع، این همه فاصله داده بودم بین اون قسمتی که مزاح فرموده بودیم و ادامه ش که مثلاً تعجّب کنید!!! فاصله ش پاک شد.
سیداحمد: ببخشید از کامنت شما استفاده میکنم برای عرض مطلبی خدمت دوستان.
عزیزان هر وقت کامنتتون خصوصی و فقط برای آقای قدیانیست لطف کنید و ابتدای کامنت ذکر کنید و مطمئن باشن فقط خود آقای قدیانی کامنت خصوصیتونو میخونن.
سلام. خدا قوت
همه چیز یه طرف دیدن اینکه خود داداش حسین کامنت میزارن یه طرف.
داداش سید احمد امیدوارم موفق باشید.
سلام
خسته نباشی به جفتتون
بابا آخرشین
سلام
برادر سید احمد(چه طولانی شد!) سمت معاوت تبریک . آخ جون حالا برادر قدیانی بیشتر وقت دارن صمفونی مورچه ها رو زود تر تموم میکنه !!!!!!!!!! مگه نه؟؟؟!!!!!
اینجا تهران است
ششمین روز بدون حضرت ماه
شهر به نفس نفس افتاده
آقا جان برگرد
.
لبیک یا خامنه ای
سلام
.
http://golesorkh135.blogfa.com/
.
زندانیان چادر … .
یاعلی
خصوصی خصوصی
++++++++++++
سیداحمد: بسیار ممنونم از لطفت.ممنونم از تذکرت.
جناب قدیانی موفق باشید و برای همیشه خار چشم دشمنان ولایت.امر شما بر روی دو چشم.شما دعا کنید ما بسیجی واقعی باشیم،قول میدهیم هوای همسنگر خود را داشته باشیم.
جناب سید احمد سلام؛
دست خداوند یارایتان.
http://iusnews.irقطعه ۲۶درخبرنامه دانشجویان ایران
بنویس داداش
والقلم وما یسطرون…
خیلی جالبه انگار تعداد کامنت ها بیشتر شده ..خدا قوت سید احمد/
دم داداش حسین هم گرم با این مدیریتش.
خدا قوت برادران همسنگر
سلام بر حسین
سلام بر سیداحمد و سادات بنی فاطمه
حسین و سیداحمد هردو نابند
الحمدلله خوشحالم که زین پس نظرات بیشتری پاسخ داده خواهد شد. انشاءالله
یک پیام بی زرگانی برای صاحب این سبک “سیداحمد”:
اینجا قطعه مقدس قم است
ساعات و دقایق عاشقی
افراد آنلاین: Nستاره درخشان و یک ماه تمام که به زیبایی هرچه تمام تر دارد وسط آسمان می درخشد
الیس الصبح بقریب
سلام .
بالاخره ما یه کم وجدان دردمون کمتر میشه که آقای قدیانی با اینهمه مشغله باید نظرات رو تایید میکردن .
به برادر بزرگوار سید احمد : تبریک و تشکر . انشاءالله موفق وموید باشید .
کسی که مورد وثوق آقای قدیانیه برای ما در حکم خود ایشونه .
یا حق
کادر سازی که نبایستی فقط مختص بعضی جاهای خاص باشد
همه ماها اگر به درستی راهمان عقیده داریم بایستی در مسیرمان با ایجاد یک جاپای درست و محکم برای نفر بعدی ، خودمون برای گام بعدی برنامه ریزی کنیم .
آقای سید احمد خدا قوت و پشت و پناه شما باشد
سیداحمد: ممنونم از لطفتون.
سیداحمدبزرگوار
تبریک بابت انتخاب به جا وشایسته ی شما
وازهمین حالا خداقوت!
باتقدیم سلام واحترام
انشاءالله خداقوت بدهد (کارت درسته داداش حسین )
سلام به قطعه ای ها
مبارکا باشه.
آخ جوووووووووووووووووووووووون
من “داداش حسین” رو تو تلوزیون دیدم و کلی ذوق زده شدم.
“این نی ساندیس شما هم خیلی معروف شده ها”
داداش حسین و سیداحمد خداقوت
سیداحمد: تلوزیون؟کِی؟کجا؟
بله
داشت تصاویر استقبال مردم از “حضرت ماه” رو نشون میداد که یه دفه داداش حسین رو هم دیدم بین جمعیت(بالباس سفید و کت و شلوار)
آخ جووووووووووون
جواب سید احمد
تعطیلات نوروز اگر جهادی همراهیمان می کنید بسم الله
سلام
آیه راست میگه…من هم دیدم آقای قدیانی رو….
تو تصاویری که از ورود آقا به قم نشون میدادن…مطمئنم که خودحسین قدیانی بود …
یاعلی…
راستی……….تبریک
سلام
یه خدا قوت توپ خدمت آقای قدیانی
و تبریک به جناب سید احمد بزرگوار
ان شا الله که موفق باشین
خداییش مسوولیت سنگینیه ها!!!
در پناه حق
یا علی
سلام
خدا قوت خدمت هر دو بزرگوار
تبریک میگم آقا سید احمد..انشاالله موفق باشید.
خیلی جالب بود کامنتهای آقای قدیانی برای خودشون.. ماشاالله..
خدا شما رو حفظ کنه انشاالله
سلام.مهم بابرجا بودن قطعه ست.
تبریک به اقا سیداحمد به خاطر این مسئولیت سنکین
وتشکر از اقای قدیانی بابت تصمیمات ارزشی.
موفق باشید ان شاءالله
سلام به همگی!
من امروز رفتم آقا رو دیدم، الان به قدری انرژژژژژی دارم که نگو….
اومدم کامنت بذارم بعد برم سر درس و بحثم،
فقط اومدم بگم داداش حسین و باقی ستاره های حضرت ماه !
خاک پای همه شما هستم.
خراب اخلاق اینترنتی شماهام..
التماس دعا !
سلام
خسته نباشی حسین عزیز
سید شما هم خسته نباشید
دعای آقا همراه شماست شک نکنید
یاحق
سیداحمد: ممنونم برادر عزیز؛ بزرگوارید.
هر کس حسین داداش اوست ، زین پس سید احمد هم داداش اوست!!
سید منم باهات بیعت میکنم
خدا قوت
سلام علیکم
واقعا مهم نیست نظرات توسط چه کسی تایید میشه مهم اینه که برای چه گذاشته می شه!
راستی آسید احمد شما هم مطلب می گذارید؟
سیداحمد: نه بزرگوار؛ اینجا فقط آقای قدیانی مطلب میذارن.
منتظر = montazer313
سلام
امر که تلویزیون و دیدم خیلی دلم گرفت … فقط خواستم بگم : آقا ؟ ما هم بچه بسیجی هستیم … درسته اونجا نبودیم ولی آقا ؟ تبیریز هم کلی بسیجی داره ها …
دلم شکست …
دلم می خواست الان قم بودم …
سلام علیکم و رحمة الله بر دو بزرگوار اداره کننده قطعه مقدس ۲۶ و تمامی ستارگان عزیز.
مخلصیم شدید.
ما منتظر سید احمد هستیم…
سلام
هرموقع مطالب آقای قدیانی رو می خونم به خودم افتخار می کنم که در کشوری زندگی می کنم که هنوز بوی جوون مردی از اون به استشمام می رسه.
موفق و پیروزباشید
یا علی
سلام به داداش حسین و داداش سید احمد
خدا پشت و پناهتون و دعای ما بدرقه ی راهتون
سلام خدا بر حاج حسین بسیجی ها و سید احمد بزرگواروستاره های قطعه
ولمن صبر و غفران ذلک لمن عزم الامور :وهرکس که شکیبایی و گذشت پیشه کند بی گمان این از کارهای سترگ است. سوره شوری آیه ۴۳
صبر و ظفر هردو دو دوستان قدیمی اند /بر اثر صبر نوبت ظفر آید((حافظ))
صبرکن که صبر کالصبر مفتاح الفرج ((مولوی ))
امیدوارم که برادر سید احمد درسمت جدیدشون موفق باشند.و قطعه همیشه با صبر وتلاش و همچنین نگاه شهیدان فروزان و جاوید در راه دین و قرآن بماند .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بی توجهی مسئولان یک دانشگاه به شهدا
خبرنامه دانشجویان ایران: حضور مسئولان خرده در دانشگاه ها باعث می شود تا مسئولان با نصب تندیس قدردانی خود را نشان دهند اما شهدای گمنام بعد از حضور و تدفین در دانشگاه مازندران گمنام تر شده اند.
همزمان با دهه اول محرم سال ۸۸ دانشگاه مازندران میزبان دو شهید گمنام شد که البته غفلت مسئولان عاملی شده تا این شهدا مظلوم تر و گمنام تر شوند.
ماجرا از ان قرار است که با وجود گذشت قریب به یک سال از تدفین شهدا در این دانشگاه مزار این عزیزان همچنان سنگ مزار ندارد.
۱سلام
۲٫توی دانشگاه ما (زاهدان)مطالب وبلاگ قطعه ۲۶ در اکثر نشریات طرفدار نظام مقدس دیده میشه البته با ذکر منبع.
۳٫من دلایل دقیق و البته مثل همیشه منطقی داداش حسین با قالیباف و لاریجانی رو نمیدونم.من در دوره ی آتی انتخابات ریاست جمهوری میخوام مسئولیت ستاد آقای قالیباف رو بگیرم.اگه اشتباه میکنم واسم توضیح بدید لطفا.
۴٫من از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه زاهدان میخوام حدود ۵۰ جلد از کتاب نه ده رو سفارش بدم لطفا شماره ناشر یا هر راه ارتباطی دیگه رو بهم بدید
شرمنده که طولانی شد.
قطعه ۲۶: به سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه کنید.
سلام من یکی از وخاطبین پروپاقرص این وبسایتم
داداش حسین درد خونوداده های شهدا رو خوب داری برجسته میکنی
از اونجا که من خودم تو شهرم نماینده نشر شاهدم کتاب نه،ده حسین آقا تو شهر ما غوغایی به پا کرد
بی نظیر بود کتابه
من خودم یه شبه بیش از ۸۵ صفحشو مطالعه کردم و از مطالعش لذت بردم
خدا خیرت بده داداش
خیلی دوست دارم شمارو حسین آقا حضورا زیارت کنم
خواهشن راهنمایی کنین
ممنون و سپاسگزارم
سلام.امیدوارم هیچ وقت این وبلاگ و نویسنده این وبلاگ خاموش نشوند.من به شخصه خودم حمایتتون میکنم تا وقتی هستین.