به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
بالاخره اینا هرچقدر هم که احمق باشن یه جاهایی مجبورن واقعیت رو بگن چون بعضی وقتها واقعیت انقدر روشنه که اگه بخوان تحریفش کنن عینه اینه که به خودشون فحش دادن .
دم همه ستاره های حضرت ماه گرم
یا علی
سلام به داداش حسین بچه بسیجی ها
من هم از زحمات شما که منجر به این اتفاق شد تشکر میکنم
شکر که در دفاع از ولایت سرشناس و سربلندید
التماس دعا
سلام
اولین باره که ردپایی از خودم تو این قطعه ی مقدس می ذارم. گرچه نزدیک به یک ساله که به طور دائم هم خوندم و هم بردم 🙂 مطالبتون رو بردم و برا این و اون خوندم و گفتم اینه داداش حسین بسیجی ها!!
برای شما و همه ی سپربلاهای حضرت اقا همیشه یک دعا کردم و می کنم: انشاءلله خدا حفظتون کنه! هم از بلا! هم از خطا.
در ظل توجهات ولی عصر ، توفیقاتتون روزافزون
سلام
*دست مریزا*
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ….
حضرت ماه یک بار از امریکا تشکر کردن به خاطر تحریمهایی که ما رو به خودکفایی می رسونه و این بار ابر ستاره حضرت ماه تشکر میکنه از «پست ترینی » که در برابر حقانیت اسلام و اماممون سید علی کم آورده و تریبون کلام گهربار حضرت ماه شده هرچند با تحریف.
چقدر دلم تنگ شده برای این جمله: غـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلط کردید بی شمارید
امام روح الله (ره ) هم به گمونم خوشش می اومده از این جمله غلط کردید :
نمی شود از شما پذیرفت که قانون را قبول نداریم، غلط می کنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد. اگر می خواهید از صحنه بیرونتان نکنند، پیرو قانون باشید
سلام آقای قدیانی چقدر جالبه که اونها هی می افتند درون چاهی که خودشان برای دیگران کنده اند و باعث خنده ما می شوند. نگو الان که اثر آمپول رفته و برگشته اند به اصل خودشان چه حالی دارند با چشمهای از حدقه درآمده دارند اعتراف می کنند که یکبار دیگر از ما رودست خورده اند. بهترین موقع است که به آنها بگوئیم که غلط کردید بیشمارید.
السلام علی الباکین علی الحسین…
سلام بر داداش حسین بسیجیها مبصر قطعه وسایر ستارگان ..فردا عازم حج تمتع هستم بخاطر کامنتای بی مزه حلالم کنید(نیشخند)به دعای شما سخت محتاجم .
حضرت ماه:
یک ملت باید دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهیز کند.
احسنت به شیر بچه های حیدر کرار که این کلام امامشون رو آویزه گوش کردن و همیشه مجهزن
مشتی آخر عشقی ایول الله
دمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت گرم سالار
سلام داداش…۱۲۵ سوارم…پرچمت بالاس…یا زهرا…
دیدید غلط کردید(از اون جایی که من این جمله رو خیلی دوست دارم):
امام روح الله(ره):
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد‚ با نوشتن خمینی خائن به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمیشود‚ دیدید غلط کردید دیدید اشتباه کردید خاضع به احکام اسلام شوید‚ ما شما را پشتیبانی میکنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه دیگری دارند‚ اگر خیال دیگری در سر دارند‚ اگر میخواهند آشوب کنند بسم الله بفرمایند. صحیفه نور ج۱ ص۶۵
حد فمندکردن رایانحا !
*****************
به گزارش خبرنگار سیاسی مشرق ، کروبی کاندیدای ناکام انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در حاشیه دیداری درباره وضعیت اقتصادی کشور گفته است:
اوضاع اقتصادی کشور اصلا خوب نیست ، تحریم ها بهانه است. دلیل این اوضاع خراب، این کاره نبودن دولتمردان فعلی می باشد.
وی افزوده است: اگر می گذاشتند من رئیس جمهور شوم ! کشور را از نظر اقتصادی و مدیریتی متحول می کردم. من برنامه های مفصل و علمی در تمامی حوزه ها خصوصا عمران و آبادانی کشور داشتم ، حیف که نشد آنها را اجرا کنم.
کروبی درباره هدفمند شدن یارانه ها نیز گفته است : این کار باید زودتر از اینها انجام می شد اما هیچ کدام از دولتهای قبلی جرائت اجرای آن را نداشتند. این دولت هم که می خواهد اجرایش کند بخاطر کارهای تبلیغاتی است ! آنها می خواهند با این کار مقداری پول به مردم بدهند و خود را برای انتخابات آینده آماده کنند.
این کاندیدای ناکام ادامه داده است: اگر من رئیس جمهور می شدم علاوه بر اینکه قانون هدفمندی یارانه را اجرا می کردم ، ماهانه حداقل ۱۰۰ هزار تومان به هر ایرانی می دادم و یک ریال هم نمی گذاشتم قیمتها افزایش یابد .
حتی برخی اجناس را ارزان می کردم مثلا بنزین را آزاد می کردم و لیتری ۵۰ تومان به مردم می دادم در حالی که این دولت می خواهد بنزین را لیتری ۸۰۰ تومان به مردم بدهد.
*****************
تذکر : به جان ننجون قسم این طنز به این زیبایی را داداش حسین بچه بسیجی ها ننوشته ، بلکه عین گفته های طرف می باشد
http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=10696
آی خدا چقدر باحاله این شیخ
سلام
ایشالا درد و بلاتون بخوره تو سر بالاترین و هر چی بالاترینیه.
سلام داداش حسین
خیلی خوب حالشونو گرفتی دستت درد نکنه
سه شنبه که داشتم سخنرانی آقا رو گوش می دادم من هم یه لحظه احساس کردم آقا داره از خودش تعریف می کنه در حالی که منظور آقا امام خمینی بود ایهام داشت جمله شون
اصلا برا چی تعریف نکنه تعریفی هم هست آقامون
آقامون از خودش تعریف می کنه تا کور شود هر آنکه نتواند دید
حرفی هست؟
کر باد گوشی که مدح علی را از خودش از علی نشنود و کر باد گوشی که مدح سیدعلی از خودش از افتخار علی در این زمانه را نشنود که اگر این تحریف، به تعریف سیدعلی از خودش انجامیده باشد، باز هم سزاست و باز هم به نیکویی رواست که مهمترین مدافع و پشتیبان ولایت فقیه و البته مصداق ولایت فقیه، در درجه اول و از همه مهمتر خود ولی فقیه است، که سیدعلی وقتی هم که زبان به مدح خود باز می کند، چونان علی است، که هنگام مدح خویش، به ستایش ولی الله به نماینده الله به خداپرستی می اندیشد که حقیقت این است؛ مهمترین مداح ماه، قمر بنی انقلاب است
احسنت
ممنون از این متن زیبای شما آقای قدیانی
ممنون از بالاترینی ها و جرسی ها که به بصیرت ستاره ها افزودند.بصیرت بود ها ولی بیشتر شد که مدح از زبان سید علی از ولایت فیقه مهمترین و بزرگترین تعریف است و چشم ما بازترشد الحمدلله
ما همه به نوبه ی خود تشکر میکنیم از بی بصیرتان و کوته بینان که فکر میکنند با ایجاد تحریف در صحبتهای ولی امر مسلمین جهان می توانند از ستاره های حضرت ماه کم کنند، تشکر میکینم
آخه عقل کلا کجا دیدید که ستاره یهو ماه رو ول کنه از بین بره که این حرفای مفت رو میزنید ستاره اگه عمرش هم تموم بشه بر اثر انفجار بیشتر و بیشتر میشه و به هزارن ستاره ی جدید تبدیل میشه
در ضمن:
به دشمن علی بگو به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمیکند
(((((تا کور شود هر آنکه نتواند دید)))))
سلام بر حسین*
داداش منم تشکر میکنم از زحماتت
خدا را هم شاکریم بابت این دشمنای احمقی که برا ما افرید
یکیش شیخ تجاوزی
این خبر را بخونین شاد شین از شیخ رقیب ارای باطله نفر ۵ ام انتخابات
http://jahannews.com/vdciquazvt1a5r2.cbct.html
سلام داداش حسین
سلام برادرم
الحمدلله که دشمنان نور از احمق ها هستند
شرط میبندم ، دشمنان ماه اصلا فرمایشات شما رو نفهمیدند. شیخ بی سواد رو که ولش کنیم….
حضرت ماه در قم است
بزودی حضرت خورشید نیز در راه است
.
.
.
هنوز سپیده نزده بود گفتیم الان که راه بیافتیم حتما جلوی جایگاهیم
وقتی به حرم رسیدیدم گفتند لطفا بروید آخر صف
حالا آخر صف کجاست؟
سه راه بازار(چند کیلومتر آنطرف تر)
تا ساعت ۹:۳۰ طول کشید و ما فقط ۵ متر تا درب ورودی فاصله داشتیم
که دربها بسته شد و گفتد دیگر جا نیست!
و ما گوشه خیابان به صدای نازنین یار دل سپردیم
و در برگشت تا خانه سوگواره ای از آه و اشک داشتیم.
.
.
.
عجب!!!
الحمد الله الذی جعل اعدائنا من الحمقا
سلام
من که اخرش نفهمیدم اینا چیکار کردند…میشه واضح توضیح بدید؟
زیباترین لحظه های این جنگ همین زمان هاست.زمان هایی که اون ها با درماندگی می خوان به خیالشون اسیب بزنن ولی خدمت می کنن!
واقعا تشکر می کنم از زحمات شما
اقای قدیانی!!!!!!!!
۶۱ نفر …
۶۱ نفر…چیز
ببخشید زبونم بند اومد…۶۱ نفر انلاین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شد ۶۲ تا!!!!!!!!!!
۶۵ نفر…!!!
۷۴ تاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!
داداش کجایی؟؟؟؟
می شه بگین از کدوم قسمت نهج البلاغه نقل کردین؟ ممنون…
به افتخار داداش حسین بچه بسیجی ها بفرست صلوات قشنگه رو:
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
دست یک بنده خدا درد نکنه که سفارش مبصر کلاس یادش نرفته و آمار میده
ماشاالله حزب الله / تا کور شود هرآنکه نتواند دید
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
حالا چرا عکستون رو خط خطی کردند؟
خودشون این عکس رو گرفتند؟؟
ممنون از “سارا”.
به نرگس:
خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه و ایضا خطبه شقشقیه.
“یک بنده خدا” ی گرامی: داداش حسین چند بار توضیح بدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
ممنون از داداش حسین بچه بسیجی ها
۵۶ روز مانده به عاشورا
.
.
اللهم الرزقتا شفاعه الحسین(ع) یوم الورود.
بچه ها در نبود مبصر کلاس داداش حسین رو اذیت نکنین.
آذرخش با توام هستم ها.
والا
یاد قدیما به خیر چه خاطرات و روزای خوشی …
بعد از مدتهای مدید تکرار شد برام اون روزای قشنگ
آبجی آذرخش عزیز سلام
جای مبصر کلاس چه خالیه…
انشاالله این دفعه ماهی های بزرگ شکار کنن
راستی کتاب “باتوم خوب و قشنگی داشتم” چاپ شد؟ فکر کنم تا حالا وقت نکردید بهش بپردازید.
کسی به ما اصفهانیا تبریک نمی گه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انشالله قهرمانی ذوب آهن
اگه مبصر کلاس بود چی کار میکرد؟
یه پیام بی زر گانی می رفت و به داداش حسین بچه بسیجی ها کلی روحیه می داد:
آنلاین : ۴۱ نفر
ماشاالله
افراد آنلاین ۴۷ نفر
ماشاالله حزب الله
داداش حسین وقتی نیستید هم افراد آنلاین خیلی زیادن ها.
ماشاالله
http://mobarezclip.ir/?p=4275
نور کشور ما نور پاک حیدریه -شکر حق تو دنیا رهبر ما سید علیه
سلام
چشم هاشون بسته است
گوشاشون بسته است
دلشون قفل زده شده
اما الحمدلله عقلشون هم مثل دلشونه
حداقل نمی تونن یه متن تحریف شده بنویسن
صفات واقعی آقا رو از زبون ما نوشتن
کاش از زبون ما نقل می کردن
عکس/ تشابه مسئول دفتر خاتمی و احمدی
http://yad-abas.blogfa.com/post-135.aspx
سلام به همه آنلاینین و آنلایناتِ ستاره و لا غیر
الحمدلله که خدا دشمنان مارو احمق آفرید و روز به روز به حماقتشون افزود
سلااام بر داداش حسین و ستاره های عزیز 🙂
انشالله همگی خوب باشید .
احمدینژاد: امروز یک جبهه گسترده انقلابی از آمریکای لاتین تا شرق آسیا تشکیل شده است
روزگار رو دیدین تو رو خدا!
کار به جایی کشیده که اونا هم دارن به نفع ما کار می کنن
دیگه کدوم احمقی میگه نظام شکست خورده
آری، کر باد گوشی که مدح علی را از خودش از علی نشنود و کر باد گوشی که مدح سیدعلی از خودش از افتخار علی در این زمانه را نشنود
احسنت بر شما . احسنت .
“اباذر یا ابو زر؟!” در صراط نیوز
http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=11877
سلام.
والا ما که نفهمیدیم چی شد 🙁
بریم بالاترین ببینیم چه خبر بوده…
آقا چند روزی است از دست خواص بی بصیرت سیاسی راحت است
اگر این خواص بی بصیرت مذهبی نیز بگذارند!
خطر روحانی بی بصیرت به مراتب بیشتر است
و غصه های رهبرم در این باره قطعا زیادتر
و شما چه میدانید که براستی بعضی ها از بعثی ها خطرناکترند
و خدا به این ولی خدا صبر دهد
که گاهی به اسم دین سر دین را می شکنند این بی بصیرت ها
.
سلام علیکم
داشتم تو اینترنت دنبال عکس میگشتم برای وبلاگم یهو این عکس شما رو دیدم
http://aks98.com/images/8sr7lwo0taz0rjxaxyzg.jpg
و چقدر خوبه که عکس پدر و پسری رو تو اینترنت میبینی و برات آشنا هستند
http://up.patoghu.com/images/xaaoilg2jyfh5q90c2d.jpg شهید اکبر قدیانی
کلی ذوق کردم مثل ندید بدیدا!!
اون چیه گوشه چپ تصویر
همون باتومه نیست!:)
کلا متن قشنگی بود دیگه.
حالا من برم بالاترین بازم چیزی متوجه نشم عیبی نداره که…
😀 😀 😀
سلام داداش حسین .
کتاب دایره قرمز رو خوندم . از معرفی کتاب ممنونم .
داداش مهدی شاهکاره .به همه ستاره ها توصیه میکنم این کتاب رو بخونن .
میخوامت داداش حسین !
رهبرم امروز در جمع طلاب فرمودند:
..اما ما میگوییم استکبار غلط کرده است که به ما سوء ظن دارد..
با سلام و عرض ادب و احترام شما دوست بزرگوار.
بمنظور اطلاع رسانی و آگاه سازی جوانان عزیز از دام های زیبایی که تحت عنوان عرفان و . . . توسط دشمن پیش رویشان گسترده شده ، بر آن شدیم تا با تحریر سلسله مقالاتی تحت عنوان تهاجم خاموش به بخشی از این عرفانهای نوظهور بپردازیم . بر همین اساس وبلاگ حاج حمید در مقاله تهاجم خاموش (۱) به عرفان اوشو می پردازد . امیدوارم دوستان و عزیزان بزرگوار با مطالعه این مقاله بنده را از نظرات و پیشنهادات خود خود بهره مند سازند.
با تشکر – حاج حمید
فایل صوتی همین مطلبی که داداش حسین نوشته را دانلود کنید : http://lajman.blogsky.com/1389/07/29/post-20/
بالاترین با بصیرت شده است : http://lajman.blogsky.com/1389/07/29/post-20/
خوشبختی ما در سه جمله است : تجربه از دیروز ، استفاده از امروز و امید به فردا ….
ولی ما با سه جمله دیگر زندگیمان را تباه می کنیم : حسرت دیروز ، اتلاف امروز و ترس از فردا
سلام…………….
چه قدر دلم برا اینجا تنگ شده بود تو این هفته…..ولی حیف هر روز ۲-۳ تا امتحان داشتم نمیشد بیایم…..
ما شاءالله …این هفته هم خیلی پر بار بودید…
قلمتون مستدام………
التماس دعا .یا علی
سلام
قضیه از “جنگ ارده ها” شروع شد..وقتی از بهشت زهرا برگشتم، دلم گرفته بود، خیلی زیاد.. “قطعه” رو باز کردم.. چشمم به عکس شما که افتاد با یه بغضی به مامانم گفتم، مامان برای آقای قدیانی دعا کن..
گفت: چرا؟ یه خورده خورد تو ذوقم..
گفتم: برای اینکه تنهایی علم دست گرفته.. خیلی اذیتش میکنن.. دعا کن براش.. فحش میدن بهش..فحشهای زشت..خیلی زشت..و گفتم و گفتم..مامانم دوباره زد تو ذوقم..
گفت : خب ننویسه..
گفتم: مامان!! یعنی چی ننویسه..میدونی تو جریان فتنه اگر آقای قدیانی نمینوشت چی میشد؟!!و هی گفتم و گفتم..
بعد مامانم همچین عاقل اندر سفیه نگاهم کرد و گفت: بچه!! تو فکر کردی ما کم فحش خوردیم؟!! فکر کردی نشستیم توی خونه هامون یه دفعه انقلاب شد؟ یا فکر کردی بابات کم فحش خورد؟ فکر کردی صدام خودش خجالت کشید دست و پاشو جمع کرد و رفت؟! نخیر..ما خون دل خوردیم که این شد.. آقای قدیانی هم یا ننویسه یا اگه مینویسه پای نوشتنش وایسه.. در ضمن بچه!! تو برو خود را باش .. مطمئن باش آقای قدیانی میدونه داره چی کار میکنه.. مگه نگفتی بچه شهیده؟! گفتم: چرا. گفت: بچه! بچه شهید که از فحش نمیترسه..،تقصیر خودت نیست تو.. نمیفهمی این چیزا رو..
**************************************************************
چند روز پیش مامانم لپ تاپشو گرفت دستش آورد گذاشت روی میز و به من گفت: بچه!! یادم بده برم اینترنت. گفتم : چشم
گفت: یادم بده برم توی این سایتا. گفتم: چشم.
گفت: برو سایت آقای قدیانی. گفتم : چشم.
متن “طلوع ماه در جمکرانی ترین روز هفته ” رو خوند. خیلی خوشش اومد. تمام خیابونهای شهرش رو نوشته بودین. چقدر هم قشنگ. گفت: چقدر خوب نوشته. گفتم: خواهش میکنم.
گفت: تو چرا به خودت گرفتی؟ گفتم: چمیدونم ، یه لحظه فکر کردم “قطعه” ارث بابامه. ببخشید. گفت: خواهش میکنم.
متنهای دیگه رو خوند.
بعد صدام کرد. گفتم: بله.
گفت: بچه، حضرت ماه یعنی کی؟ گفتم
گفت: حضرت خورشیدیعنی کی؟ گفتم
گفت: شیخ بیسواد یعنی کروبی؟ گفتم : بله
گفت: ستاره یعنی کی؟ گفتم
گفت: حضرت شمع یعنی کی؟ گفتم: حضرت شمع؟! کو؟ با عصبانیت گفت: تو صبح تا شب توی “قطعه” ای نمیدونی حضرت شمع یعنی کی؟!! خجالت کشیدم.
گفت: میخوام این متنها رو ببیرم بخونم برای بقیه. گفتم: مامان جان! من نمیدونم میشه یا نه.
گفت : یعنی چی؟ گفتم: شاید آقای قدیانی راضی نباشن.
گفت: بپرس ازشون. گفتم: روم نمیشه. از آقای قدیانی میترسم. میزنن پودر میکنن آدمو. شاید قبلا جواب داده باشن. من نخونده باشم. اونوقت میرم رو اعصابشون. گفت: تو بپرس اگر جواب ندادن یا گفتن نه نمیبرم. گفتم: میترسم. اگر از قطعه بندازنم بیرون من میمیرم. گفت: تو کلا به چه دردی میخوری؟!! خجالت کشیدم.
یهو گفتم: مامان! بچه های مدرسه شما رو چه به این حرفا.. نمیفهمن اینا رو. بیخیال. ولشون کن. غضب آلوده نگاهم کرد و گفت: فکر کردی آقای قدیانی اینا رو برای کی مینویسن؟! برای تو؟! تو کاری به این کارا نداشته باش. در مورد چیزی که نمیدونی هم حرف نزن. آقای قدیانی اینا رو مینویسن، اتفاقا برای همین بچه ها.. وگرنه تو که قابل آبادی نیستی.. گفتم: مامااااااااان!!! خندید گفت: جان؟!
**********************************************
الان دو روزه کارم شده خوندن متنهای شما برای دیگران..
سلام داداش خیلی جالب بودمخصوصاعکس اول مطلب بامتن هارمونی قشنگی داشت
گنجینه لغاتوداشتین //هارمونی//یعنی که یعنی
از خود در نهج البلاغه زیاد است و این سطور پیش رو تنها به عنوان نمونه انتخاب شده است؛ “تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده اند و از ضربت تیغ نهراسانده اند. من به دل وعده پیروزی را که پروردگارم به من داده است باور دارم… به راهنمایی من از تاریکی درآمدید و به ذروه برتری برآمدید. از شب تاریک برون شدید و به سپیده روشن درون شدید… به صفای باطن، درون شما را می خواندم و بر شما حکم ظاهر می راندم. بر راه حق ایستادم و آن را از راههای گمراه جدا کردم و به شما نشان دادم… هان! به خدا سوگند، کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ آن ریزان است و مرغ از پریدن به قله ام گریزان… کر باد گوشی که این بانگ بلند را نشنود“.
سلام.خیلی تصویر زیبایی از خودتون زدید.پیشنهاد میکنم بذاریدش جای تصویر بالای سایت.قشنگه ها!!!!
نمیدونید امروز دیدار طلاب با آقا چه خبر بود.من امروز برای اولین بار آقارو از نزدیک دیدم.چه نورانی بود ماه بنی انقلاب.جای همه خالی.امروز به شکرانه دیدار آقا والبته یه جورایی به تقلید از داداش حسین روزه بودم.دعاگوی همه هستم وقت افطار._اینم از اون ریا باحالا بودا.مگه نه؟-
حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس
این هشت ماه فتنه دقیقاً مثل اتفاقی بود که سرِ جنگ آمد و الان در بازخوانی جنگ، میبینید که روایتهای گوناگون ارائه می شوند و همه اذیت میشوند. یکی اعتقاد دارد که بنیصدر خائن بود و در مقابل چهرههایی که مدعی انقلاب هستند و در مقطعی حتی علمدار بودهاند، میگویند بنیصدر خائن نبود؛ طبیعتاً در یک سری مبانی و اصول انقلاب شک و تردید ایجاد میشود. وقتی این بازخوانیها واژگونه اتفاق میافتد، اگر خدای ناکرده این رویکردها تثبیت شوند و بر آنها مهر صحت زده شود، معلوم نیست چند دهه بعد چه اتفاقی بیفتد.
حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس
عین این داستان را در فتنه ۸۸ شاهد هستیم. زمانی که با فتنه درگیر بودیم، درست مثل مقطعی بود که درگیر جنگ بودیم. در سال بعد از سال فتنه، یعنی در سال ۸۹ باید مستندات رو میشدند و فیلمهایی ساخته میشد، ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد و در اوج سالگرد فتنه، باز هم در تلویزیون فیلم و خبر اساسی ندیدیم و دائماً فیلم ندا آقاسلطان نشان دادند که هیچی هم از آن در نیامد و فقط شبهات و ابهامات را بیشتر کرد. بچههای ما در کلیت ماجرا فهمیدند که از یک جایی ضربه خوردیم، ولی از کجا و چه طوری؟ این قصه درست باز نشد، بماند که خیلیها دوست دارند این قصه همچنان برای آینده نزدیکتری که خدا میداند چه میخواهد بشود، در پرده ابهام بماند.
حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس
حضرت آقا در دیدار اخیرشان با خبرگان این را گفتند که مردم در این قضیه سعی کردند شخصیتها را بر اساس تفکر حضرت روح الله و زنده شدن افکار ایشان بسنجند و ویژگی این دولت این بود که شعارهای امام(ره) را زنده کرد و به همین خاطر هم رأی آورد. ما هم اگر در همین راستا جلو برویم، مردم با ما هستند، وگرنه هر جا مسیر را کج کنیم، مردم با ما نخواهند بود. صدا و سیما مدت کوتاهی بازخوانی تفکر حضرت روحالله را گذاشت، ولی آقایان دو مرتبه کرکره را پایین کشیدند و تا اطلاع ثانوی رفتند دنبال جنگولکبازیهایشان. تا خرداد سال آینده بشود و دومرتبه ده روز مانده به رحلت امام کرکره را بدهند بالا و امام خمینی(ره) و…
مطلب بعد اینکه تلویزیون سخنرانی حضرت آقا را یک بار پخش میکند این سخنان نکات کلیدی و حساس زیادی دارند که باعث میشود ما از مسیر اصلی گمراه نشویم، اما نهایتاً روز اول و دوم، کیهان و شماها جملاتی از آقا را بیان میزنید، ولی بعد هیچ کدام به شکل اجرایی در نمیآیند. بعد هم این صحبتها به شکل پیامها و فرامین اجرایی در سطح جامعه، در نمیآید و به فراموشی سپرده میشود.
مطلب بعد اینکه ما نمیدانیم کسانی که در این جریان، ضربه خورده و روی غریزههای حسادتی و روی میزانی که با دشمن کنار آمدهاند، تا چه حد با همدیگر همگرایی پیدا کردهاند و در یک پازل بازی میکنند و وحدت اینها چگونه است و چگونه خواهد بود؟ اما این حسادتها را میبینیم که دارند تکرار میشوند و اینها نه تنها دست برنداشتهاند، بلکه بر عناد خودشان تأکید دارند.
حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس
همه دوستان باید حواسشان جمع باشد که در ظرف ۲۰ سال گذشته، آنها بودند که این خشت کج را گذاشتند و دیوار، کج بالا رفت. این دیوار کج به دوره احمدینژاد اختصاص ندارد، بلکه اتفاقاً به حسب فرمایشات مکرر حضرت آقا، در این دولت، مسیر کج گذشته به سمت ریل اصلی و به سمت تفکر حضرت روحالله رفت، والا بر اساس تفکر آنها مشخص بود داریم به کدام سمت میرویم.
دوستان ما باید توجه داشته باشند که اگر کلید عبور از احمدینژاد را بزنند و بگویند این هم که حسابش تمام شد، برویم دنبال کس دیگری بگردیم، فاتحه خیلی چیزها خوانده است. حزبالله نباید این اشتباه را بکند و فکر کند آن طرف خبری هست. باید منطقی باشیم. در تمام این سازمانها و نهادها عواملی وجود دارند که روحیه کار ارزشی را ندارند، یعنی یعنی مدل کارمندی به کار نگاه میکنند، نه مدل بسیجی. ارزشی عمل کردن یعنی خودت را فدای کار کنی.
ما آخر نفهمیدیم چی گفته بودند؟
ما خدا رو شکر میکنیم برای نعمتی چون شما و من ممنونم بابت صبری که دارید با اینکه می دونم الان کلی کامنت بنی اسرائیلی از طرف بالاترینی ها دریافت کردید که معلوم نیست چی توش نوشتن!
خدایا شکرت و خدایا به داداش حسین بسیجی ها صبری مدام عنایت بفرما.الهی امین.
سلام .
خسته نباشید .
همین ؛ فقط میخواستم عرض که کنم خسته نباشید !
تبریک میگم به خودم بابت اینکه تاه فهمیدم چی شده: سایت بالاترین یه غلطی کرده و گفته های اقا(فداش بشم) رو تحریف کرده و حالا تعریف از اب درامده و برای همین شما را شرمنده خود کرده (ای ول به خودم …بابا ای کیو!) و شما هم برای این که این شرمندگی را نشان بدهید این عکس را گذاشتید و نقاطی تبلیغاتی رو هم خط خطی کردید که این وسط ادیداس یک کیف الکی نکند …بله! اخیش همه ی اینا رو خودم فهمیدم ها !! یعنی بدون اینکه برم سایت بالاترین.
خانم “طاهره فتاحی” اگر میخواهید متوجه قضیه بشید کامنت من رو بخونید.
عزیزان میبینم که در نبود ا سد احمد اقا همگی نقش مبصر را ایفا میکنید فقط یه جمله جا مونده که البته شیرینیش اینه که از طرف سید عزیز باشه ولی ناچار من بنمایندگی از همه بچه های قطعه به داداش حسین بچه بسیجیها میگم
داداش جانم
ای بــــــــــــــــــــــــــــــــــهترین داداش بچه بسیجی ها
فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایی داری.
سلام داداش حسین
بنده منتظرم که از خودتون یه تعریف جانانه بنویسید به کوری چشم دشمنات.
همونطور که گفتی تعریف کردن از خودت یعنی تعریف از ستاره های حضرت ماه و این افتخاری هست برای ما.
منتظرم
زت زیاد
(اقای سارکوزی به ما چه که مردم فرانسه می خواهند سر به تن تو نباشد؟ما اینجا رابطه مان با رهبرمان گرم گرم است) اونقدر نه ده رو خوندم که هروقت یه اتفاقی میفته ناخوداگاه یاد یکی از جملاتش میفتم . اقای قدیانی جلد دوم نه ده رو نمیخواین چاپ کنید؟
سلام
ممنون از شما , و ممنون از اینا و ممنون از اونا (محققین)
سلام
خوبی داداش؟
ایول الله…ایول الله…ایول الله
امام سجاد(ع): خدایا شکرت که دشمنان ما را ار احمق ها آفریدی.
خسته نباشی
سلام داداش !خسته نباشی مایه افتخار بچه حزب اللهی ها هستی! التماس دعا
“سه شنبه و اتوبوسی که مارا آورد به استقبال”!!!!
ساعت ۳:۳۰ نصف شب “اتوبوس” فرستادند در همه ی خوابگاهها تا ما ها رو ببرن میدون آستانه برای سخنرانی ساعت ۱۱ رهبر!…
کلاسهای صبح رو هم “تعطیل” کردن…
لباسای یه دست سفید با عکس رهبر ” هدیه دادن” برای جلوه ی بیشتر (البته به دختر ها پرچم سفید دادن)…
“آب معدنی ” و “شربت” هم دادن…(گویا کیک ساندیس لو رفته بود!)
.
.
.
خوب این شبکه های بیگانه حق دارن دیگه!!!!…کم مونده بود نفری یه ماچ هم بدن!…
.
.
.
البته نهایتا به قول آقایی ح.ق مال مملکت خودمونه!…حرفی هست؟!!!
—————————–
این مطلب رو توی گودر به اشتراک گذاشته بودم گفتم اینجا هم بنویسمش…(البته اونجا ملت دل خوشی از داش حسین ندارن!…برا همینم اسمتونو کامل ننوشتم…
————————–
بیش از ۶ هزار دانشجوی قمی توی این استقبال حضور داشتند….(تازه اینا کسایی هستند که با دانشگاهشون اومده بودند)
میکروبهای سیاسی!!!
واقعا چه واژه محشری.
خاتمی و موسوی و کروبی………….چه جنبش میکروبی!!
بازم سلام
کر باد گوشی که مدح علی را از خودش از علی نشنود و کر باد گوشی که مدح سیدعلی از خودش از افتخار علی در این زمانه را نشنود…
ممنون داداش حسین بچه بسیجی ها خدا حفظتون کنه
بر خامنه ای رهبر خوبان صلوات
ستاره ستاره مریم
ممنون ک هستین
شماها تو دنیا لنگه ندارین
ماهی ک دورش می گردین یه دونه س
عاااااااااالی هستین (:
سلام. شبتون بخیر
خیلی جالب بود. واقعا خدا قوت انشاالله که همیشه موفق و پیروز و با عزت در مسیر ولایت باشید
نفستون حق،قلمتون پرشور
یا علی
متن که عالی بودولی از این حرفا بگذریم تیریپ ارسپرت هم بهت میاد ها!!!
دمت گرم داداش حسین
چرا نیستید؟ اخر چرا؟…
سلام
عرض ادب
ما خیلی مخلصیم
چند وقتی میشه به قطعه ۲۶ سر نزده بودم
حسین قدیانی که کامنت ما رو نمی خونه ولی خدمت کامنت خون هاش عرض کنم که آقا مون شهر ماست ، فوز به دلتون
عشق و شور و شعف و همه چی امروز بین قمی ها جمع شده
به ما هم سر بزنید
iranain basij cyber group
ابو زر جالب بود
با”بند جان “بروزم بمناسبت سفر امام المسلمین به قم.
سلام
تا آخر متن منتظر بودم اون جمله ای که اینا روش کلید کردن رو بگید که به خط آخر رسیدم و خبری نبود ازش!
ولی خب متن جالب بود و مثل همیشه عالی بخصوص از اینجاش خیلی خوشم اومد؛ “این نوعی اعتراف به حقانیت جبهه حق است که همیشه بوده و در طول تاریخ هم بوده. چه بسیار که معاویه مثلا مجبور به اعتراف می شد و از علی زبان به مدح و بزرگی باز می کرد. گاهی دشمن از ما تعریف می کند، از این رو که ما را در راه باطل می بیند و گاه هست که دشمن، ایستادگی و صلابت ما را می بیند و مجبور به اعتراف می شود”
بالاترین که نمیشه برم از جرس هم چیزی دستگیرم نشد، یه تقلبی اشاره ای چیزی برسونید خب!
۵۵ روز تا عاشورا
راستش درست درمون نفهمیدم قضیه چی بوده، کاش عین حرفاشونم می ذاشتید داداش.
خدا قوت!
سلام
امشب بمانیم برای متن جدید؟
اگر نه ده باره و صد باره هم همین متن رو بخونیم سیر نمی شیم.
خدا قوت
جناب محصن کاشانی
چون مبصر قطعه ۲۶ تشریف ندارن من خدمتتون عرض می کنم.
داداش حسین تمام کامنت ها رو می خونن و امکان نداره کامنتی نخونده تایید بشه.
منتها به دلیل کمبود وقت جوابی نمی دن.
موفق باشید
ببخشید منظورم محسن بود
داداش این باتوم پلاستیکیا دیگه زاقارت شده!!
فنری بگیر هم جم و جور تره. هم با کلاس تره
عین موبایل میذاری بغل کمربندت. هر کی زر زد
۳ سوت میکوبی تو دهنش !! خون بالا بیاره!!
عاشق خوشونتم!!
بسم الله . سلام . با عکس : گل به روزم. آسمانی باشید. یا حق .
فهمیدم..کسانی هم که متوجه نشدن برن وبلاگ لجمن …خودشون تو نظرات لینک دادن.
ممنون “لجمن” گرامی.
عالی مثل همیشه
داش حسین فرصت کردی یه سری هم به ما بزن
سلام و خدا قوتی دوباره
میگم آپی در کار هست آیا؟
“استکبار غلط کرده است که به ملت ایران سوءظن دارد.”چقدر بعضی وقتها شنیدن کلمه غلط کردن دلچسبه
ولی دیگه داره آمار غلط کردنهایشان بالا می رود دستی بجنبانید ستاره ها
امشب دو بار از خیابان صفاییه رد شدم باورتان می شود بوی عطر استنشاق می کردم .چیزی مرا بدون علت به آنسو می کشد البته چه علتی بالاتر از جاذبه ماه.باور م نمی شود در هوایی نفس میکشم که ایشان نفس می دهد.اصلا ازاین خیابان که رد می شوم سرشار از هیجان می شوم و جانم به وجد می آید.کاش می توانستم این چند روزه فقط آن خیابان را بالا و پایین کنم.
خدا را شکر که می شود اینجا از دل گفت و ممنون از شما
ذره ای خاکم و در کوی توام جای خوشست ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
بسم رب الحسین…
رهبرم! آنگاه که نماز عشق می خوانی،خورشید به تفسیر آن می تابد.
با طرح ” فقط خورشید می فهمد ! ” به روزم.
همراهیمان کنید 🙂
_________________
التماس دعای فرج
با سلام به شما دوست گرامی
با مطلبی پیرامون کتاب ” مسئله ۲۲ خرداد نبود ، مسئله ۲۲ بهمن بود ” کتاب جبهه ادبی شاعران متعهد و ولایی به روزیم و منتظر نظر شما
با احترام – کاف
سلام بر حاج حسین بسیجی ها
این اتفاق زیبا مصداق آیه ۸سوره صف است که می فرماید:یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون :می خواهند نور الهی را با سخنان خویش خاموش کنند حال آنکه خداوند کمال بخش نور خویش است ،اگرچه کافران ناخوش داشته باشند.
حکایت نماز عجیب یک دختر بچه
http://forum.msadra.ir/thread-860-post-4283.html#pid4283-
منبع خبرسایت دینی کشف الیقین
سلام انشالله خداوند قلمتون رو براتون نگه داره به ما هم سر بزنید این تیتر کار جدیدمه :کاچی بعض هیچی (به بهانه ی ملک سلیمان نبی)
takay.mihanblog.com
سلام داداش حسین این مطلب را خوندی :
http://www.jahannews.com/vdcev78zwjh8ewi.b9bj.html
جمال ماه شایسته تعریف نوری که حتا چشم کور دلا رو هم میزنه قلم شما هم همیشه پاینده
حالا که مبحث تعریف از مقام و درجات حضرت ماه است .. پس اینو ببین!!!!!!!!!!!!!!!! 🙂
آیت الله معظّم خامنه ای کبیر!
علامه حسن زاده آملی در متن اهدای کتاب خود به مقام معظم رهبری، معظم له را مصداق بارز « نرفع درجات من نشاء» دانست.
آیت الله حسن حسن زاده آملی به مناسبت کنگره حضرت زهرا سلام الله علیها، کتاب خویش را به مقام معظم رهبری اهدا کرد. متن این اهدا که در آغاز این کتاب درج شده به مناسبت سفر مقام معظم رهبری به شهر قم ، منتشر می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
این صحیفه نور موسوم به « فص حکمة عصمتیه فی کلمة فاطمیة» به مناسبت تاسیس نخستین کنگره تجلیل و تکریم از عصمة الله الکبری و ثمرة شجرة الیقین و احسن منازل القرآن و بقیة النبوة و مشکوة الولایة و الامامة حضرت فاطمه بنت خاتم الانیباء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم که به فرمان همایون و خجسته رهبر عظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیت الله معظم خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- در ساری مازندران ایران برگزار می شود؛ با سلام و تحیت خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه و درود نوید جاوید، به حضور آن قائد ولیّ وفیّ و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» تقدیم می گردد، و عرض می شود« یا ایها العزیز جئنا ببضاعة مزجاة». دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد. ( المتمسک بذیل الولایة : حسن حسن زاده آملی ۱۴/۶/۱۳۷۶)
سلام
فکر کنم این اولین پستی که هیچکی نمی فهمه چی شده؟!
اهالی محترم قطعه ۲۶ بازم میگم هر میخواد شیر فهم بشه بره کامنت قبلی نه قبلیش رو بخونه.
یا حق.
۵۵ روز تا عاشورا
.
.
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین(ع) یوم الورود.
سلام علیکم
لینک خبر دیدار آقا با خانواده شهید
http://iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=679900
با اجازه ی داداش حسین . توضیح همین مطلب داداش حسین را تو لجمن کار کردیم : http://lajman.blogsky.com/1389/07/29/post-20/
“…رهبرش یک فقیه، یک فیلسوف، یک عالم بزرگ، یک روحانى معنوى است…”
الحق والانصاف که هم امام روح الله وهم امام خامنه ای.
به کوری چشم دشمنان امامین مان/
رهبرانمان هم فقیهند،هم فیلسوفند،وهم در عالَمی عالِمان بزرگ…
حرفی مونده؟!
سلام
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
عدو اگر عدوی ما و خدا اگر خدای ماست که خدای ما میداند چه طوری بزند به برجک بعضی ها
داداش اون تسبیحت که گم کردی همون قرمزه بود ؟
اگه همون بوده شاید تقصیر من باشه .
من تو نمایشگاه تسبیحتونو دیدم خیلی ازش خوشم اومد و دیگه . . . شرمنده .
ماشالا!
شما باید دائم الانلاین باشید هی کامنت تایید کنید که با این اوصاف!!!:دی
جادهای که از دلهای ما به سمت و سوی حرم رضوی منتهی میشود،
چون به بست ولایت میرسد، بن بستها را میشکند و همین که دستمان به پنجره فولاد میرسد، قفلهای بسته را میگشاید…
همه هستی ما، نذر یک لحظه حضور در کنار ضریحت باد…
………………………………………………………..
حضرت امام جعفر صادق (ع) :
نزد هر کس که از ما و مظلومیت ما یاد شود و چشمانش پر از اشک شود ،خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام می کند…
………………………………………………………..
سلام ای على موسى الرضا…
پاکمرد یثربى، در توس آرمیده…
امضاى اجابتت ،همیشه پیرو نامههاى ماست…
سلام ضامن آهو …
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان…
دلهاتان شوریده نینوا ، یا زهرا …
اگر خیلی مهربان بشود ،
تا می زند…
ولی اغلب مچاله میکند آدم را ،
روزگار !
شبِ انتظار ، نفس نفس می زند،
خورشید را …
عزیز ما،ای امام عشق…
آنان که معنای ولایت را نمی دانند، در کار ما سخت درمانده اند،اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست،خودتان خوب می دانید که چقدر شمارا دوست داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم ،سر در بغل پنهان کنیم و بگرییم.ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم.لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوایمان را شکست.
سر ما و قدمتان که امام عشق هستتید و نایب امام زمان…
به راستی در غروب یک جمعه ان هم از نوع پاییزیش ادم بیچاره نمی شود!!؟؟؟
دل مکدری چون من که گرفته اما نمی دانم از دل ماه…اینه ی کدر قلب من عاجز است از دیدن عکس رخ یار …عکسی که ماه می بیند اما من نه!…بدبختی تا کجا!
خدایا به همه ی مکدران روشنایی عنایت کن.الهی امین.
سلام،
من فکر می کنم این اثر آمپول خاصی نیست، بلکه کار همون ساندیس جمهوری اسلامیه(احتمالاً اونا بعد از اینکه اثرات این ساندیس رو روی جوونای ایرانی(ستاره ها) دیدن گفتن یه امتحانی بکنن شاید اینا هم زبونشون باز بشه که …)
موفق باشید و در خط ولایت
التماس دعا
یاعلی
سلام داداش حسین خبری ازتون نیست کجایید؟؟؟؟؟
سلام
خدا قوت
منم متوجه نشدم
موفق باشین
اللهم عجل لولیک الفرج
امشب شب ۱۵ ذی القعده ، شب مبارکی است خداوند نظر رحمت می کند بر بندگان مومن خود و کسیکه در این شب به طاعت حقتعالی مشغول باشد از برای او اجر صد نفر سائح یعنی روزه در ملازم مسجد که معصیت نکرده باشد خدا را طرفة العینی چنانکه در روایت نبوی (ص) است پس این شب را مغتنم شمار و مشغول کن خود را بطاعت وعبادت و نماز و طلب حاجات از خدا همانا روایت شده که هر که سوال کند در این شب حاجتی را از خداوند تعالی به او اعطا خواهد شد. التماس دعای فرج
اگر دلهایمان تاریک و ظلمانی نمیگردید/ امامت هم عیان میگشت و پنهانی نمیگردید/بقدر تشنگی گر تشنه ی امر فرج بودیم/ خدا داند فرج اینگونه طولانی نمیگردید.
ما منتظر صبح شب یلداییم/
آماده برای فرج فرداییم/
روزی که عزیز فاطمه می آید/
با خامنه ای به کربلا می آییم/
شب خوش آقای قدیانی
کامنت قبلی من چه مشکلی داشت که حذف شد؟!!!
هرچند من به سلیقه ی شما احترام میذارم
التماس دعا
باسلام
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند…
با مطلبی تحت عنوان ” درد و دلی با شهید باکری ” به روزم
پیشنهادات شما سروران گرامی باعث دلگرمی ماست .
پیروز و سربلند در پناه حق باشید
یا علی
سلام
خدا قوت
ای ول
😀
و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین
میدونم که بیجاست ولی بر من ببخش!
داداش حسین یه چیز در مورد ملک سلیمان بنویس تو رو خدا!
میدونی احتمالا فروش این فیلم دینی به نصف پوپک ومش ماشالا میرسه! به قرآن این فحشه برا من که یه فیلم مبتذل از یه فیلم دینی بیشتر بفروشه! یعنی که بیخیال کار فرهنگی تو سینما! یعنی باز هم مثل مارمولک و پوپک و مسخره کردن جامعه متدین تو فیلم عطاران…….
به خدا خودمون داریم بهشون مجال میدیم! اگه این فیلم نفروشه وزمین بخوره یعنی این بازیگرای عوضی که دستبند سبز رو با لفتخار می بندن و کشف حجاب میکنن مثل مهناز افشار طرفدارشون از ما بیشتره! یعنی ادامه این وضع فیلمهای مبتذل!
این داستان قرآنیست و آن داستان را یک منافق نوشته ولی فروش دومی بیشتر از اولی است! به خدا برای من خجالت آور است این مطلب!
همه ما (( باید )) این فیلم را ببینیم!
خدا قوت…