قم نامه

با ۲ تا از بچه ها جوری راه افتادیم از تهران که نماز صبح قم باشیم. در راه، کویر قم بود و یک دشت از ستاره ها که انگار داشتند گرد ماه طواف می کردند. دست بیعت با ولی الله بدهی، فرقی نمی کند؛ می شود غدیر خم. ما در راه کویر قم بودیم و مقصدمان غدیر خم بود. چه خوب که “خم” بر وزن “قم” است و چه خوب که خدا گاهی با تناسب میان واژه ها حرف می زند با آدمی. بزرگراه خلوت بود آن وقتِ شب اما تک و توک ماشینی هم که رد می شد، نشانی از ماه بر شیشه داشت. در “عوارضی” ۳۰۰ تومان دادیم اما در “۷۲ تن” عوضش درآمد؛ نوجوانی بسیجی مهمانمان کرد به صرف ۳ آب معدنی به تعداد نفرات ولی فقط ۲ تا ساندیس مانده بود! من چون درباره ساندیس، برادری خود را اثبات کرده ام، حق ارثم به داد رسید و یک ساندیس را یک نفری خوردم و آن ۲ دوست دیگر هر کدام به نیمی از ساندیس ۷ میوه بسنده کردند. وارد شهر که شدیم انگار “سمفونی پوسترها” بود. ملت، قم را کرده بودند پر از پوسترهای حکومتی. دروغ نگفته باشم اما شهر، آرام بود و هنوز ۳ ربع ساعت به نماز صبح مانده بود. این سکوت زد توی ذوقم. ناجور. فکر کردم هر ساعتی که به شهر برسم چه خبر است حالا. آمار دیشب را تا ساعت ۲ی بامداد امروز داشتم که چه غلغله ای بود. یکی دو تا از دوستان زنگ زده بودند و گزارش شور و شعف را داده بودند. پس زمینه صدای شان اما خود به تنهایی گویای همه چیز بود. صدای بوق ممتد ماشین ها و نیز صدای نوستالژیک هوندا ۱۲۵ بچه بسیجی ها. یک قم بود و یک دنیا صدای “قووم. قووم. قووم”. از این صدا اما ما که چیزی ندیدیم و نشنیدیم در آن گرگ و میش. لااقل در مسیر محل تردد ما خبری نبود. خبری نبود تا اینکه در قم رود با ماشین بدرود گفتیم و رهسپار حرم شدیم. خیابان های منتهی به حرم، آرام آرام داشت پر می شد از ستاره های حضرت ماه و آرام آرام ستاره های آسمان، جای خود را به بسیجی ها می دادند. از چند تایی اتوبوس، تعدادی دانشجو، از دختر گرفته تا پسر پیاده شدند. این صحنه کمی به وجد آورد مرا که؛ “نه، همچین هم سوت و کور نیست که فکر می کردی”. نیم ساعت مانده به اذان صبح، و چند ساعت مانده به مراسم استقبال از آقا، کدامین جاذبه شمع، خواب را حرام کرده بر چشم پروانه؟ دانشجویی که آن نیمه شبی مرا شناخت و با عنوان “داداش حسین” نواخت، بخوان که چه جالب همه حرف را زد؛ “آمده ایم به لج خفاشان شب پرست، برای رصد ماه، زنبیل بگذاریم. دیر بجنبی، کلاهت پس معرکه است” و چون نمی خواستیم کلاه مان پس معرکه باشد، رفتیم وارد حرم شدیم برای وضو و نماز که راه مان ندادند. پاسداری درآمد؛ “تا نماز ظهر بسته است”. پرسیدم؛ “چرا”؟ گفت: “من هم مثل تو. چه می دانم”؟ یعنی که یعنی! و یعنی که آن خدای بالای سر می شنود ذکرت را؛ چه نماز را در آستان حرم بخوانی و چه در خیابان اِرَم، به امامت آن سید معممی که از “کهک” آمده بود و می گفت: “قم همه اش رواق معصومه است”. لابد به دلیلی موجه حرم را بسته بودند اما گمانم از خود آقا می پرسیدی، به این کار راضی نبود. بگذریم که امنیت ماه در چنین سفری حتی برای ما ستاره های بعضا نکته گیر، حرف اول را می زند و حرف دوم را قطعا میزان و اندازه حضور حماسی ما می زند. هر چه هم که جسور باشی، باز زورت به ذهن تخمین گر نمی رسد. یعنی چقدر شلوغ می شود؟ چقدر موج می زند جمعیت؟ آیا بی سابقه می شود امروز در تاریخ قم… و در قمقمه ذهنم پر بود از این سئوالات که ناگهان دوستم ندا داد بهتر است ماشین را از قم رود برداریم و جای بهتری بگذریم؛ نه از خطر باران و سیل که از سرریز سیل جمعیت، بعد از اتمام مراسم و شلوغی خیابان و ترافیکی از ماشین ها و قیامتی از ستاره های ماه دیده و چه و چه و اینگونه بود که حتی در اوج عاشقی هم عقل کردم و بردم ماشین را نزدیکای خیابان ۱۹ دی تقاطع پل فرهنگیان گذاشتم که خروجم از قم برای رساندن این گزارشی که می خوانید، والذاریاتی نشود برای خودش. ماشین را که پارک کردم هوا داشت روشن می شد اما هنوز ماه و ستاره ها به چشمان آدمی خوش می نشستند. این هم برای خودش بی حکمت نیست؛ خورشید که طلوع کند، این شب و شب پرستی است که می رود، نه ماه و ستاره ها. به قول “جلال” بس کنم. چند تایی کوچه پس کوچه را رد کردیم و رسیدیم به خیابان ۱۹ دی که مسیر استقبال از آقا بود. با آنکه از قبل گفته شده بود ساعت حضور رهبر در قم حول و حوش ساعت ۹ است اما می دیدم که چه عجولانه گام برمی داشتند ملت. گویی مسابقه ای است که یک نفر هم از دیگری جلوتر و بالاتر باشی، موثر است در رده بندی نهایی و در ۱۹ دی، می دیدم که مصداق “خیرٌ خیرِ عاجلا”، اغلب نسل ۹ دی بودند و حتی یک نسل عقب تر که گویی می خواهند این بار قبل از فتنه و در خیابان ۱۹ دی، “۹ دی” دیگری خلق کنند. از این نسل از این نسل بابصیرت، نوجوانی بود شاید ۱۲ ساله یا همین طورها که دفترچه ای دستش بود و از هر آنکه جلویش سبز می شد امضایی می گرفت که وقتی طرف من آمد، پرسیدم از حکمت کارش. درآمد؛ من ۲ فردای دیگر که دلم برای امروز تنگ می شود؛ نگاه کردن به این امضاها آرامم می کند. خوشم آمد ازش و از ابتکارش و حتی به سرم زد تقلید کنم از او در مناسبتهای بعدی. نگاهی به ساعت انداختم و دیدم هنوز از ۶ صبح چیزی نگذشته، جمعیت قابل ذکری شکل گرفته. یکی از ما ۳ نفر قرار شد برود “خیابان آستانه” و گزارش دهد از میزان حضور نه در محل استقبال که در مکان سخنرانی آقا. رفت و برگشتش نیم ساعت طول کشید و در این فاصله، تا او بیاید، به شدت خالی احساس کردم جای دوربین رسانه ملی را. باز هم دوربین صدا و سیما از مردم جا ماند و عمدتا همین طور است! و تا دوستم برگردد، ما از اوایل خیابان ۱۹ دی تا میدان جهاد را رفتیم و یک سرکی کشیدیم ببینیم چه خبر است. به سنت مالوف خیابان پر بود از تصاویر شهدا و دیدم که انگار دارند با برق چشمان شان حرف می زنند با آدم. در طول این مسیر چه خانه های مسکونی، چه ساختمان های اداری و چه اماکن تجاری، همه و همه آماده بودند تا رهبر وارد قم شود. یکی اسپند آماده می کرد و دیگری گلاب می پاشید و از همه جالب تر آن پیرمرد دوچرخه سوار بود که فِرت و فِرت بوق دوچرخه اش را به صدا در می آورد. گفتم: بی قراری حاج آقا؟ گفت: “این دوچرخه تا پیش از این فقط یک بار اینچنین به شادی بوق می زد و آن روزی بود که خمینی برگشت به قم. امروز تکرار آن روز است برای من” و اینگونه شد که دیدم قمی ها از همه بیشتر، بوی خمینی می شنوند از خامنه ای. از پیرمرد در میدان جهاد خداحافظی کردم و برگشتم سر همان کوچه ای که قرار داشتم با محمد. دیرتر از من آمد و چه هن هن کنان که؛ “نیمی از محل سخنرانی آقا در خیابان آستانه پر شده و وقت برگشت، مگر می شد آن جمعیتی که داشت مثل سیل می آمد، بشکنی”؟ خسته نباشیدی گفتم و طبق قرار قبلی مان ۳ تایی رفتیم آن سر خیابان ۱۹ دی که منتهی می شود به پل فرهنگیان. این مکان، مطلع و اولین جای تجمع ملت برای استقبال از رهبر است. با اینکه تقریبا نیمی از این راه را همین دقایق پیش رفته بودم اما این بار واقعا به سهولت نمی شد حرکت کرد. در میدان جهاد نگاه انداختم به ساعتم، دیدم از ۷ تنها ۲۴ دقیقه گذشته و راستش بی خوابی دیشب را بهانه کردم و از بچه ها خواستم از فرعی های موازات خیابان ۱۹ دی برویم که بیش از این خسته نشویم. همین که خواستیم وارد یک کوچه فرعی شویم، اولین دوربین سیما پیدایش شد و دیدم خانم گزارشگر، دختربچه ای اگر اشتباه نکنم ۹ ساله را دست گرفته که من الان از تو فلان سئوال را می پرسم و تو این را جواب بده، که عجب کوبنده بود جواب این دخترک؛ “خانوم مجری! هر سئوالی می خواهی بپرس. من خودم بلدم”! آنقدر خوش نشست حرف دخترک به ما ۳ نفر که جملگی رفتیم جلو و با او و پدر و مادرش سلام و علیکی کردیم. یعنی نشد به سکوت بگذارانیم؛ یعنی که یعنی! دقایقی بعد رسیدیم پل فرهنگ. پاسدار ایستاده در ابتدای پل را راضی کردم که تا وسطای پل بروم و از آن بالا جمعیت را ببینم. بدقلقی نکرد و گذاشت بروم. خدای من! نیم ساعت از ۷ گذشته و ۱۹ دی پر شده از خیل جمعیت. مردمانی که قطره قطره جمع شده اند و از این بالای پل گویی دریا شده اند. دریایی آرام که چند جایی هم از این دریا البته تُنُک است اما سر که می چرخانی، به طرفه العینی پر می شود. از پل آمدم پایین با این امید که امروز بی شک، بی سابقه است استقبال. دیگر مطمئن شده بودم و شاید همین اطمینان باعث شد که در چمن پارک المهدی دراز بکشم و دراز نکشیده خوابم ببرد! ۲ شبی می شد که نخوابیده بودم. شاید هیچ چیز، حتی اخم و تَخم دوستان هم نمی توانست مرا از خواب بیدار کند، الا اینکه یک دفعه طوفانی شد این دریای آرام و ناگهان از خواب برخاستم و دیدم همه بنا گذاشته اند به دویدن و مدام تکرار این حرف که؛ “آقا آمد”. موج این دریا مرا هم از خواب بلند کرد و برد به اوج بیداری. من هم همراه بچه ها و همراه دیگر ستاره های حضرت ماه بی اختیار دویدم تا مگر آقا را از نزدیک ببینم. خیلی زود خود را از تقاطع پل فرهنگیان، نجات دادم و دیدم که یک ردیف ماشین، میان جمعیت انبوه قفل شده و یارای حرکت ندارد. از توقف ماشین ها سوء استفاده کردم و به بچه ها گفتم: زود باشید تا برسیم به ماشین آقا و دیدم همه مثل من، شاید بدتر از من و البته بهتر از من به تکاپو افتاده اند برای زیارت ماه. دوان دوان و اندکی هراسان. این هیاهو چه کرد با دلم که بغضم شکست، نمی دانم و نمی دانم چه شد که وقتی روی پنجه پا ایستادم و برای لحظه ای دیدم آقا را، بارانی شد چشمانم… آفرین! به این دقیقا می گویند؛ ریا. دوست و دشمن باید ببیند اشک شوق ما را. راز ماندگاری جمهوری اسلامی را باید در همین گریه ها جست. یک سو رهبری است که دارد دست تکان می دهد برای ملتش و دیگر سو ملتی که دارد دست تکان می دهد برای رهبرش و هر که را می بینی، شعاری دست گرفته اما شعاری که بیشتر شنیده می شود این است؛ “علمدار ولایت، بسیجیان فدایت” و می بینم که آقا طوری دست تکان می دهد برای مردم که هر کسی می تواند مطمئن شود رهبر او را دیده و شعارش را شنیده و همین طور شاخه گلی است که پرت می شود به سوی ماشین و همین طور گلابی است که معطر کرده فضا را و همین طور اسپندی است که دارد دود می شود. دود عود. “خامنه ای! دشمنت نابود”. این را عاقله مردی می گفت که داشت مثل ابر بهاری زار می زد. چه بد می لرزید شانه هایش و چه دستی تکان می داد برای آقا. فشار جمعیت به حدی بود که اولین تلفات را دادم و تسبیحم را گم کردم اما “فدای یک تار موی رهبر”، آنجایی خوش تر و با معنی تر است که مرتضی گفت. این دوست ما نمی دانم چگونه شکافته بود آن همه ستاره به هم پیوسته را و خودش را به ماه رساند. گریه می کرد و می گفت: “دستم را گذاشتم روی شیشه و آقا هم دستش را گذاشت روی شیشه و اگر بدانی چقدر زیبا بود ماه. آنقدر که وقتی به خود آمدم دیدم زیر دست و پای جمعیت دارد همین طور لگد می شوم”. پایین شلوارش را زدم بالا و دیدم چه خونی دارد می آید از پایش اما عین خیالش نیست. واقعا درد نداشت. داشت می خندید و همه اش می گفت: چقدر زیبا بود ماه. بچه های هلال احمر اما باید کارشان را می کردند و سرپایی پانسمان کردند پای مرتضی را. یکی شان که اهل این حرفها نبود، داشت توصیه می کرد مرتضی را به تعقل که حوصله نبود ما را به شنیدن نصیحت این جناب و اینطور شد که از ماشین آقا جا ماندیم. بهتر آن دیدیم که کوچه فرعی های موازات ۱۹ دی را برویم و یک طوری هم بدویم که در هنگام ورود به خیابان اصلی، جلوی ماشین آقا ظاهر شویم. وسطای یکی از این کوچه ها پیرمرد دوچرخه سوار را دومرتبه دیدم که گوشه ای نشسته. زانوی غم بغل کرده بود و چقدر هم مظلوم. رفتم جلو. خودش بود. چه اشکی داشت می ریخت؛ انگار دختربچه ها. گفتم: چه ات شده حاج آقا؟ گفت: “این مرد که من دیدم، خمینی است؛ خودِ خمینی است. شک نکنید. این نور را فقط خمینی داشت”. بیش از این مجال صحبت با پیرمرد نبود الا همدلی مختصری که کردیم و ۲ تا صدا هم ما درآوردیم با بوق دوچرخه اش. شکر خدا وقتی در خیابان ۱۹ دی وارد شدیم، از ماشین آقا جلوتر بودیم. خیلی جلوتر. بچه ها برایم قلاب گرفتند و رفتم بالای یک بلندی که درست شده بود برای تبلیغات و دیدم هر انگشتری برای خودش نگین می خواهد و نگین بسیجی ها بی شک، سیدعلی است و دیدم در بالکن خانه روبرویی، پیرزنی با قدی خمیده ایستاده و دستش یک عکس دارد با تصویر ۲ شهید و آن یکی دستش هم عصایی چوبی و چه زیبا. از همان جا داشت دست تکان می داد برای آقا و اشک می ریخت. دلم سوخت. از آن فاصله شاید آقا او را نمی دید ولی ماشین حامل ایشان که انصافا چقدر هم بدیع و زیباست، همین که نزدیکتر شد، دقت کردم ببینم آقا چه واکنشی نشان می دهد در قبال اشک های این مادر شهید که داشت عکس ۲ پسر شهیدش را نشان ماه می داد. خوب دقت کردم. خوبِ خوب. دیدم آقا وقتی نگاه شان به این مادر گره خورد، دستشان را برای لحظاتی، به شکل ثابت، طرف این مادر شهید گرفتند و بعد… و بعد دیدم آقا عینک شان را درآوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند و… 

این متن فردا در روزنامه وطن امروز کار خواهد شد.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. غریب می‌گوید:

    السلام علی الحسین
    سلام بر خامنه ای

    یاعلی مددی…

  2. انتظار می‌گوید:

    سلام
    دیدم در پیشخوان شما رو . گفتم بیام عرض ادبی کنم. هرچند ما جزو خوبان نیستیم که جوابی بدید!

  3. غریب می‌گوید:

    “می دیدم که مصداق “خیرٌ خیرِ عاجلا”، اغلب نسل ۹ دی بودند و حتی یک نسل عقب تر که گویی می خواهند این بار قبل از قتنه”
    داداش این فتنه هستش نه قتنه.

  4. 12221157 می‌گوید:

    من خط پنجاهمم البته اگه چشمام درست شمرده باشه !
    لطفا توی این خط کلمه ی فتنه رواصلاح کنین
    خط اول هم کلمه ی افتادیم

  5. مهدی می‌گوید:

    ایول بابا من اول شدم!!
    خیلی حال کردم….من زیاد بلد نیستم شعار بدم!….ولی با همه “نق” هایی که میزنم یه شعار همیشه روی لبمه:
    رهبرا از تو به یک اشاره…از ما به سر دویدن….

  6. مهاجر می‌گوید:

    اول سلام و شب خوش
    بعد برم متنو بخونم

  7. بیچک می‌گوید:

    ایول قم نامه
    ::::::)

  8. طاهر می‌گوید:

    اشکم در اومد!

  9. بیچک می‌گوید:

    وااااااااااااااااای خدایا…
    ای کاش منم توفیق داشتم اونجا باشم… 🙁

  10. آصف می‌گوید:

    هر وقت عزم سفر میکنه هر وقت دیدار عمومی داره هر وقت اشتیاق مردم رو میبینم هر وقت دویدنهاشونو میبینم هر وقت اشک ملت رو میبینم …داغ دلم تازه میشه.داغی که امید مرهم نداره.دیگه گذاشتمش واسه اون دنیا.اما نمی دونم چرا به دلمه به تو بگم شاید بتونی..
    امشب مجالش نیست اگه شد فردا برات مینویسم
    زیارت قبول
    التماس دعا

  11. سحر می‌گوید:

    حال و هوای اون لحظات رو حس کردم با این قم نامه شما.عالی بود.دستتون درد نکنه.ممنون
    واقعا توی خیابون ۱۹ دی یه ۹ دی دیگه رقم خورد.تصاویر رو که تلویزیون نشون میداد آدم از شوق و بهت نمیدونست بخنده یا گریه کنه.بس که جمعیت زیاد بود.

  12. سحر می‌گوید:

    ۵۷ روز تا عاشورا.

  13. بیچک می‌گوید:

    خداقوت آقای قدیانی

    جانم فدای رهبرم سیدعلی….
    سلامتیش صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  14. مهاجر می‌گوید:

    چه زیبا تصویر سازی کردید تمام شور و عشق و مستی ستاره ها را . بگذارید من هم ریا کنم . امرزو تمام مدت چشمانم اشک ریختند و بی قرار بودند . بی قرار رویت قرص کامل ماه … بی قرار و منتظر … و آیا انتظار مرا پایانی هست ؟

  15. شرهانی می‌گوید:

    سلام الله اکبر هنوز نظری ثبت نشده؟! وا عجبا
    من توی نمایشگاه باهاتون صحبت کردم اگر یادتون بیاد گفتم از بچه های شهرک شهیــــــد محلاتی هستم گفتم کمک میخوایم گفتید باید استقامت کرد!
    امیدوارم یادتون مونده باشه
    ما نیاز به کمک فکری داریم. راستش خیلی از مسائل شهرک رو مو به مو بررسی کردیم ولی هنوز پادزهری پیدا نکردیم ۹۰۵ مسائل به آفت همه قشر مذهبی ما هست…. و حس میکنم داره به سمت خطرناکی میره . من حداقل روی کمک فکریتون حساب کردم جسارتا!
    اون روز یه مطلبی میخواستم بگم که راستش کمی خجالت کشیدم ! ولی الان میگم
    پیشنهاد میدم واقعا یک بار هم شده تو مراسم ۸ ماه دفاع مقدس مطلب نخونید بذارید ببینیم بدون شما چی میشه؟
    بذارید ببینیم به فکر این میوفتیم که از این انحصار در بیایم. تا کی فقط یک قطعه ۲۶ داشته باشیم؟ تا کی فقط یک آقای قدیانی خوش قلم داشته باشیم که برامون متن بخونه ما دست بزنیم …تا کی اینقدر کمبود طرح باشه که نتیجه سرچ تصاویر حضرت ماه بشه کاریکاتورهای دشمن…….
    نمیگم نداریم میگم یا نمیتونیم ولی واقعا داریم دور خودمون فر میخوریم
    دشمن اینطوری نمیجنگه….. باز هم ببخشید .یا علی

  16. بیچک می‌گوید:

    دیدار روی ماهت
    یک فیض آسمانیست
    رخسار پر ز نور
    تو صاحب الزمانیست…

  17. 12221157 می‌گوید:

    خصوصی
    خط نود اگه اشتباه نکنم کلمه ی ببرد نیاز به اصلاح داره
    وخط ۱۲۰ به نظرم کلمه ی به قبل از تعقل جاافتاده

  18. ساقیانه می‌گوید:

    وقتی نقار خونه شروع می کنه به زدن و آقا میاد
    وقتی از فشار جمعیت نفس ات قطع میشه
    وقتی با یه دست چادرت رو می گیری که نره زیردست و پا و با اون دست برای آقا دست تکون می دی
    وقتی به جای شعار دادن هق هق گریه می کنی
    تازه اون موقع می فهمی چه خبره
    من که هنوز مبهوتم
    باورم نمیشه امشب آقا همین جاست. همین خیابون صفاییه خودمون.
    باورم نمیشه آقا امشب توی دفترشون می خوابه. دفتری که تا حالا صدبار رفتم اونجا.
    امشب ارم بین الحرمینه… یه طرف حرم خانوم یه طرف بیت آقا

  19. راه دیگر می‌گوید:

    سلام
    دوست داشتم خصوصی باشه ولی!!!
    بعد از این همه مدت که شما بر من حرام کردی این جا آمدن را تازه امروز جواب استفتاءم از لیدر آمد که حرام کردن خواندن مطلبی که در فضای عمومی پخش می شود چه حکمی دارد و ما ملزم به رعایت هستیم یا نه! و این همزمان شد با این که امروز دیدمتان که برای استقبال آمده بودی، در خیابان ارم با دوستتان ایستاده بودید! با خودم کل کل کردم که بیایم وبگویم که من نه منافقم و نه از طرف کسی مامور شدم که… ولی آرامش چهره شما آرامم کرد و یک بار دیگر هم صبر را پیشه کردم.محبت آمدن رهبر وامام مرا از این سخن بر حذر داشت و با توجیهاتی بعد از یک نگاه عمیق از کنارتان گذشتم.
    همان جا به رفقا گفتم من از یه چیزآقای قدیانی خیلی خوشم میاد اونم اینه که تا حالا چند جا دیدمش کسی دورش نبوده به خلاف بعضی ها.
    متنون هم بسیار عالی
    یا علی
    سید مصطفی آل علی
    راه دیگر

  20. 12221157 می‌گوید:

    وبعددیدم آقاعینک شان را درآوردند ودستی به گوشه چشم کشیدند و . . .

    ایشالا دعاهای خیر همه ی دوستان نصیبتون
    مأجورباشد

  21. ریحانه می‌گوید:

    سلام رسیدن به خیر خداقوت
    خوش به حالتون
    جانم فدای رهبر

  22. . می‌گوید:

    سلام. عالی بود. دست و پنجولت بوسیدنیه بابت این قم نامه…

  23. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام.
    شب به خیر.
    طلوع ماه در آسمان پرستاره شهر مقدّس قم بر شما مبارک و افتخار دیدار روی ماه حضرت ماه گوارای وجود پاکتان.
    چشم جهان اسلام روشن. خوشا به سعادتتان.
    راستی، شنیدم امروز هم ساندیس ندادن! یعنی چی؟ روز قدس بهانه شون این بود که ملّت روزه دارن. حالا بهانه شون چی بود؟ دیدار روی ماه نایب بقیةالله بدون ساندیس؟!!!
    (خدا می دونه چقدر دلم براشون تنگ شده… آقای قدیانی، ماهارو که فراموش نکردید؟!)
    التماس دعا
    خدانگهدار
    اینو گوش کنید تا روحتون تازه بشه:http://www.islamupload.ir/images/90dftd94nv9tx36xd.mp3

  24. علی می‌گوید:

    آری روی پنجه اشکم در ٱمد…….پاکم کردی مولا..

  25. Ali P1 می‌گوید:

    سلام عالى بود.
    انشاالله هیچ وقت مجبور نشید “غم نامه” بنویسید.

  26. ریحانه می‌گوید:

    خوب دقت کردم. خوبِ خوب. دیدم آقا وقتی نگاه شان به این مادر گره خورد، دستشان را برای لحظاتی، به شکل ثابت، طرف این مادر شهید گرفتند و بعد… و بعد دیدم آقا عینک شان را درآوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند و…
    عالی بود 🙁

  27. گمگشته می‌گوید:

    و بعد… و بعد دیدم آقا عینک شان را درآوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند و…

    قربان اشک چشمت پسر فاطمه
    داداش حسین زیارتتون قبول

  28. بیچک می‌گوید:

    کی متن میخونین؟
    امروز خوندین آیا؟

  29. الهه می‌گوید:

    امام آمد
    این جمله امروز تیتراول روزنامه دلم بود

  30. 313 می‌گوید:

    سلام علیکم
    ممنون از این شرح زیبای غدیر قم
    خوش به سعادتتان که این همه زیبایی را دیدید
    شهادت کنار شش گوشه نصیبتان

  31. ماورا می‌گوید:

    رهبرم ای عشق من ، جانم فدای لحظه ات
    شاد باشی همچنان ، آید بسوی ما غمت

    معرفت نسبت به هر کس در جهان کار ولی است
    پیرو تو هر که باشد تابع مولا علی است

    سروده ای از محمدرضا جعفری

  32. الهه می‌گوید:

    هوای شهر عطر آگین است — قم بهر قدوم رهبری آذین است

    با آنکه هوای مهر سرد است ولی — امروز هوا هوای فروردین است

    مه پاره انقلاب قم می‌آید — اسطوره عشق ناب قم می‌آید

    صد طعنه اگر زنند من گویم — احیاگر آفتاب قم می‌آید.

    آواز خوش ترانه‌ای می‌آید — خوش‌حالی بی کرانه‌ای می‌آید

    با شور و شعف چلچله‌ها می‌خوانند — سید علی خامنه‌ای می‌آید

  33. ماورا می‌گوید:

    رهبر من نور چشمان من است

    عشق او آیین و ایمان من است

    همچو مه تابد به قلب شیعیان

    نائب خورشید پنهان من است

  34. ماورا می‌گوید:

    هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را

    دور سید علی خامنه ای میگردیم

    ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم

    در ره عشق جگردارتر از صد مردیم

  35. ماورا می‌گوید:

    منم عمار همون بچه بسیجی
    زخاک فکه و فاو و دوئیجی

    همون سینه زنی که میره هیئت
    کلاس عشق بازی با ولایت

  36. الهه می‌گوید:

    مَردم! همیشه نور خدا منجلی شود
    در سینه ای که مملوّ ِمهر ِولی شود
    من افتخار میکنم آری خدا کند
    جانم فدای حضرت سیّدعلی شود

  37. نورالزهراء می‌گوید:

    جانم فدای رهبر خوش به حالتون جای ما خالی دلمون حسابی سوخت
    راستی شنیدید حاج منصور رفته کربلا و برگشته؟آقا با عرض معذرت نامردیه.اگه بدوتی با چه بدبختی پول پس انداز کردم و منتظر که اگه یه روز شنیدم حاجی عازمه دست وبالم خالی نباشه.حالا باز خوبه یه بار قبلا رفتم و گرنه…
    امسال محرم مسجد ارگ رفتن داره ها.

  38. نوکرتیم و اینا می‌گوید:

    خیلی نوکرتیم داش حسین … زیارت قبول … مولایی انقدر حال کردم با این تیکه نوشته ات که نمی دونی . همون جایی که میگی : در اوج عاشقی هم عقل کردم و بردم ماشین را نزدیکای خیابان ۱۹ دی تقاطع پل فرهنگیان گذاشتم که خروجم از قم برای رساندن این گزارشی که می خوانید، والذاریاتی نشود برای خودش. ماشین را که پارک کردم هوا داشت روشن می شد اما هنوز ماه و ستاره ها به چشمان آدمی خوش می نشستند. این هم برای خودش بی حکمت نیست؛ خورشید که طلوع کند، این شب و شب پرستی است که می رود، نه ماه و ستاره ها. به قول “جلال” بس کنم.

    جون داداش خودتم خیلی حال کردی با این یه تیکه نوشته ت , درسته ؟! حالا واسه رفع خستگیت یه مطلب مشدی از سایت « اوس اکبر » می فرستم برات که راجع به قزبیتای در پیت فتنه اس و یه جورایی جوک خنده دار « من و آقای هاشمی ابوذر دورانیم » رو که کروبی تعریف کرده برده زیر اخیه و یه حال مشدی و به قول خودت اساسی داده به تاجر باغ پسته و مندلی شاه نشسته و پیر خرفت خسته و آقای چیز مسته … گمونم خوشت بیاد و یه دمت گرم نثار اوس اکبر کنی داش حسین . بخوون ببین بی ربط میگم یا نه … جون داداش اگه خوشت نیومد بگی ها …

    *******************************

    من و آقای هاشمی ابوذر دورانیم ؛ به نظر شما چه کسی این جوک را تعریف کرده است ؟!!

    اوس اکبر : صد بار به مسوولین « امنیه » و « نظمیه » و « عدلیه » , گفتیم و تاکید کردیم ؛ ساسات این عضو لکنتی « طویله عمو سام » را بکشید تا خفه کار کند , مگر به خرج شان رفت پدر آمرزیده ها ؟! مگر به روی خودشان آوردند که با کی هستیم ؟! اصلا فکر می کنیم یک چیزی شان می شود و خوش شان می آید از عرعر کردن و جفتک انداختن این پاتال پیزوری که هر چند وقت یکبار , جفتکی بیندازد و « عرض می شود خدمت شما » یی از دهان گشادش بپراند بیرون و اسباب خنده دوست و دشمن را فراهم کند !! حق تان است آقایان مسوولین مربوطه صدرالاشاره که شنونده این جوک های مسخره ساسی مهدی بشوید و نتوانید جواب سوال های فرزندان تان را بدهید !!

    کدام سوال ها ؟! بپرسیم چند تایش را ؟! جواب می دهید ؟! خب بفرمایید جواب بدهید ؛ این گوی و این هم میدان ! اگر آقا پسر یا دختر خانم شما بپرسد « ربذه » کجا بوده , چه می گویید ؟! می گویید اطراف الهیه و فرمانیه و آنجا ها بوده که ساسی مهدی را به آنجا تبعید کرده اند ؟! یا می گویید ویلا های خوش آب و هوای لواسان که جای مخصوص نشستن هلیکوپتر هم دارد ؟!! شاید هم بفرمایید باغات خوش منظر اطراف دماوند و اینا !!

    پس چون نمی توانید و نبایست به فرزندتان دروغ بگویید , مجبورید بگویید بابا جان ! « ربذه » همان بیابان بی آب و علفی بوده که یاران مولا علی (ع) را به جرم حمایت از امیرالمومنین نه معاویه ملعون , به آنجا تبعید کردند ! کروبی و قزبیت های در پیتی امثال ممد قلی خان سوروس ارباب و میر حسینعلیشاه قاجار سگ کی باشند که بتوانند رو در روی « عثمان » قرار بگیرند و از کاخ سبز معاویه ملعون انتقاد کنند و علنا مخالفت با سیاست های اشرافیگری از جیب بیت المال مسلمانان را به کوچه و خیابان بکشند !! خودشان مجسمه های کوچک و کم ارزش عثمان و معاویه و بنی امیه اند این پالان به گرده ها !! مگر هر ننه قمری می تواند بشود « ابوذر غفاری » و برای بوزینه های آل امیه رجز بخواند ؟!!

    سوال دوم این است ؛ اگر فرزند تان بپرسد « شهرام جزایری » و رفقایش چقدر به « ابوذر » حق و حساب داده بودند که « دوره ششم مجلس مملکت » را بکنند بنگاه دلالی و شارلاتانی و پدر سوخته بازی و با سربرگ نماینده ها هر عسلی دوست داشتند بخورند , چه می گویید ؟! می گویید آن موقع « شهرام جزایری » نبوده است ؟! خب اینکه خودش نقض غرض است , اگر شهرام جزایری نبوده پس چه فلان فلان شده ای و چطوری به « اشعث » ۳۵۰ میلیون تومان حق و حساب داده که خودش را بزند به کری و کوری و حماقت و خریت ؟!!

    می خواهید بگویید شهرام جزایری وجود داشته , ولی اسم اش چیز دیگری بوده و هر کاری کرده نتوانسته به « ابوذر غفاری » رشوه بدهد و راضی اش کند که نبیند و نشنود و دم نزند ؟! خب این هم به قول خارجی ها که « پارادوکس » است عزیزان مسوول و مسوولان عزیز !! تازه جواب سوال فرزند تان را قرار است بدهید نه سوال های ما را و نبایستی چیزی بگویید که با عقل جور در نیاید و اشاره هم کردیم دروغ ممنوع است !!

    پس مجبورید راست اش را بگویید که ؛ هر آدم نان گندم خورده ای می داند این مزخرف گویی و جفتک پرانی مخصوص مغز علیل و ذهن پریشان پیرمردی خرفت و ساده لوح و به قول جوان های امروزی « اسکل » است که خودش را مضحکه خلایق کرده و همه به ریش اش می خندند !! یعنی عسل و شکر و قند و نبات را با هم میل فرموده که چنین …هی خورده و تن لش اش را ( یعنی خود مفلوک اش را ) « ابوذر » جا زده و به حیثیت این مرد بزرگ و فداکار و درست کردار لطمه وارد کرده است !!!

    حالا برویم سر سوال های اصلی فرزند تان ! موافقید ؟! اگر پرسیدند ؛ مگر « ابوذر » دوقلو بوده که این ابله خرفت « هاشمی رفسنجانی » را هم ابوذر حساب و خطاب کرده , چه جوابی می دهید ؟! می گویید بله ؟! یعنی آشکارا دروغ می گویید ؟! می گویید نه بابا جان ! این مردکه درازگوش همه چی را بر اساس توهم می سنجد ؟! خب فرض کنیم این را گفتید , آیا جواب سوال را داده اید ؟! اگر جواب سوال را داده اید , یعنی بی خیال نقش هاشمی در فتنه « دجالیسم سبز » شده اید ؟!

    اگر نشده اید , چرا به فرزند تان راست اش را نمی گویید ؟! چرا نمی گویید ساسی مهدی و ممد قلی خان سوروس ارباب و میر حسینعلیشاه قاجار , در عین حال که نوچه علی اکبر خان بهرمانی بوده اند , برای شاگرد اول شدن در کلاس پادویی استعمار و عضویت افتخاری در « طویله عمو سام » به سر و کول هم پریده و به هم جفتک می زنند ؟!! رودربایستی دارید , با کی با فرزند تان یا با داوطلبان عضویت در « طویله عمو سام » یا با آن « نارفیق » که نامه سرگشاده نوشت به « حضرت ماه » و از دود و آتش و آشوب و « فتنه » ای که در تدارک اش بود دم زد ؟!! بگذریم و برویم سراغ سوال بعدی فرزند تان !

    آمدیم و فرزند تان پرسید ؛ اسم زن « ابوذر » چی بوده و آیا در تدارک « فتنه » با علی اکبر خان و نوچه هایش دخالت داشته یا نه , چه می گویید ؟! می گویید اسم زن ابوذر را نمی دانید ؟! اگر فرزند تان گفت فکر می کنم اسم اش « عفت خانوم » بوده چی ؟! راست اش را می گویید ؟! اگر قرار است راست اش را بگویید , « عفت خانوم » زن ابوذر بوده یا زن علی اکبر خان هاشمی ؟!! اگر زن ابوذر بوده , چرا هنوز نه به دار بود نه به بار , گل فرمایش کرد ؛ « میر حسینعلیشاه قاجار رییس جمهور می شود و اگر نشود تقلب شده و مردم به خیابان می ریزند » ؟!! « عفت خانوم » علم غیب داشت یا با از ما بهتران ( اجنه انگلوساکسون ) در ارتباط بود ؟!

    یک سوال فرعی هم مانده که اگر بی جواب نماند خوب است ! اگر فرزند تان پرسید ؛ « طلحه » و « زبیر » چه کسانی بوده اند که کروبی هم با آن همه خرفتی و حماقت و خوش رقصی با « ساز استعمار » از آن نامردها تبری جسته و خودش را از آنها بهتر تصور کرده , چه می گویید ؟! نمی گویید فرافکنی کرده و خودش و دوستان اش مصداق همان نامردهایی اند که برای طلب سهمی از قدرت , ام المومنین را بر شتر سوار کردند و « جنگ جمل » را راه انداختند ؟!! نمی گویید جاه طلبی « عایشه » در تنور نامردی آن نمک نشناس های منافق شعله ور شد و رودر روی داماد پیغمبر (ص) ایستاد ؟! می گویید ؟! خب بروید بگویید معطل چی هستید ؟!

    ************************

    چطور بود داداش ؟!

  39. مهساشریف می‌گوید:

    زیارتین قبول داداش حسین خوش به سعادتت ……………برخامنه ای رهبرخوبان صلوات

  40. دلارام می‌گوید:

    امروز بعد از نماز دیگه خوابم نمی برد…خیلی دلم می خواست قم باشم، اما نبودم! نشستم پای تلویریون از این شبکه به اون شبکه تا خبری بگیرم. صحنه های عبور آقا رو که می دیدم گریه امون نمی داد… . حییییف…
    دعا می کنم خدا بصیرتتون رو حفظ کنه. چشم خیلیا به دهان شماست.

  41. ای کاش ما پیچ نمیخوردیم
    تقصیر اون رفیقمونه که گوشیش و خاموش کرد(میثم……)
    کلا حس کردم باختم دیروز

  42. مریم می‌گوید:

    یا الله یاریم کن …. کلمات در مورد عشقی که از مردم قم دیدم کم میاورند … الله اکبر از صبح سه شنبه بی قرار گزارشهای بودم که از دوستان در سایتها در مورد ورود مقام معظم رهبری به شهر قم میرسید .. با اینکه ساعت ما از ساعت ایران ۷ ساعت جلوتره اما از همان ۸ صبح به وقت خودمان پای کامپیوتر بودم و بهر حال انتظار من هم به سر رسید و اولین گزارشها و تصاویر را خواندم و دیدم .. یا الله که قلب من هم از شور حضور آن ماه تابان در بین جمعیت به تپیدن گرفته بود …. متن شما را هم خواندم و اشکبارانم کرد به این میگند گزارش .. احسنت بر شما

  43. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام صبح شما بخیر
    با اینکه تصوری از این مسیری که ذکر کردین ندارم اما همراه شما در اون حرکت کردم.خوش به حالتون که قطره ای از این دریای ارادت به آقا روحی فداه بودبد
    التماس دعا

  44. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  45. http://eslami1414.persiangig.com/image/ghadyani.JPG
    سلام حسین جان
    این عکس رو خودم ازت گرفتم
    با عنوان: صاحب کتاب ۹دی، در ۱۹دی قم
    در وبلاگم میارمش انشالله
    راستی راستی خیلی ببخشید که خوب میزبانی نبودیم اصلا شور و شوق دیدار یار ما رو چنان هوایی کرده بود که حتی یادمون رفت شما رو به نهار دعوت کنیم. فهمیدم شاید خیلی راحت نباشی در منزل ما، اما قم هم برای خودش دهها فلافلی داره در کوچه های کثیف و تمیز. و یالااقل کاش ساندیسی به رسم یادگاری به تو میدادم تا نی اش را فروکنی در چشمهایی که داشت از حدقه بیرون می زد از دیدن اینهمه ستاره و ماه
    ستاد استهلال اینبار بجای هلال ماه، یک ماه تمام را در قم رویت کرد و در همان وسط ماه عید اعلام کرد.
    عید قم مبارک

  46. سید 65 می‌گوید:

    سلام بر حسین آقا و برو بچه های قطعه
    قم دیروز زبباتر از هروز دیگرش بود قم از جمکران تا حرم کریمه اهل بیت نور بود
    دست همه ملت درد نکنه
    یک تشکر جانانه از همه بچه های سایبری که از زمان شنیدن خبر سفر حضرت آقا بطور کامل تمامی مطالب خود را اختصاص به این مسئله دادند
    ومن الله توفیق بصیرت صادق

  47. سارا می‌گوید:

    احسنت به داداش حسین بچه بسیجی ها با این گزارش زیبا که بارونی کرد چشمهای دور از قم را…
    خیلی به حال شما و قمی ها غبطه می خورم . خوش به حالتون …
    با نگاه حضرت ماه برای مدتها بیمه شدید بیمه فتنه ها و بی بصیرتی ها …
    قطعا هر کس که نگاه آقا به نگاهش گره خورده باشه پر از بصیرت می شه

  48. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “این هیاهو چه کرد با دلم که بغضم شکست ، نمی دانم و نمی دانم چه شد که وقتی روی پنجه پا ایستادم و برای لحظه ای دیدم آقا را ، بارانی شد چشمانم….”
    “آفرین! به این دقیقأ می گویند ; ریا.”

    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآفرین داداشی جونم.
    احسنت به این ریا!
    احسنت!

    “این مرد که من دیدم ، خمینی است ، خود خمینی است ، شک نکنید.”
    “این نور را فقط خمینی داشت.”

    “کوبنده بود جواب این دخترک;
    “خانوم مجری! هر سؤالی می خواهی بپرس. من خودم بلدم!”

    “سمفونی پوسترها”
    “صدای بوق ممتد ماشین ها و نیز صدای نوستالژیک هوندا ۱۲۵ بچه بسیجی ها.”
    “یک قم بود و یک دنیا صدای “قووم . قووم . قووم .”‏

    “و بعد….
    “و بعد دیدم آقا عینک شان را در آوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند و ….”

    “خامنه ای! دشمنت نابود…”

  49. سلام
    افرین بر قدم و بر قلم و برنفست

  50. محمد123 می‌گوید:

    بزار ریا کنم منم. اشکم جاری شد حسین.

  51. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “امروز بی شک ، بی سابقه است استقبال. دیگر مطمئن شده بودم و شاید همین اطمینان باعث شد که در چمن پارک المهدی دراز بکشم و دراز نکشیده خوابم ببرد! ۲ شبی می شد که نخوابیده بودم. شاید هیچ چیز ، حتی اخم و تخم دوستان هم نمی توانست مرا از خواب بیدار کند….”

    حتی ساندیس؟!!!

    “فقط ۲ تا ساندیس مانده بود! من چون درباره ساندیس ، برادری خود را اثبات کرده ام ، حق ارثم به داد رسید و یک ساندیس را یک نفری خوردم….”

    یعنی که یعنی!

  52. ۱۹=۹
    هر دو از یک جنس بودند، هم ۹دی، هم ۱۹دی قم
    خیابان ۱۹دی ، خاطره ۹دی را دوباره تکرار کرد
    .
    .
    نقاشی علی اکبرم تقدیم به رهبرم:
    http://eslami1414.persiangig.com/image/1-1.JPG
    در این نقاشی ماشین آقا را کشیده که مردم به دنبالش می دوند و دارد به حرم حضرت معصومه علیهاسلام می رود و بعد هم به گلزار شهدای قم(علی بن جعفر علیه السلام)
    علی اکبر میداند که آقا خیلی شهدا را دوست دارد.

  53. ناشناس می‌گوید:

    سلام داداش .میگم راستی مشایی گفته که ایران بدون اسلام هیچ است.(به نقل از بولتن نیوز)
    چرا این مطلب در رجانیوز و جهان نیوز و مشرق و فارس و … بازتابی نداشت؟

  54. سید جلال خوش لهجه می‌گوید:

    نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی: خواص سقوط کرده در مفهوم ولایت فقیه تردید داشتند

    نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: بی تردید خواص سقوط کرده کسانی هستند که در مفهوم ولایت فقیه تردید داشته و ایشان را با قلب و جان فصل الخطاب نمی دانند.
    به گزارش فارس از قم، حجت الاسلام والمسلمین حمید رسایی در نشست سیاسی بصیرت که در مسجد اهل بیت(ع) قم برگزار شد اظهار داشت: ولایت فقیه از ارکان و اصول تشیع و غیرقابل انکار بوده و گذر زمان آن را باطل نخواهد کرد و تأثیرگذاری و اهمیت آن همواره قابل اثبات است.
    وی با اشاره به تقسیم بندی های نظام های سیاسی دنیا خاطرنشان کرد: افزایش مشارکت مردم در انتخابات همواره مدنظر رهبر انقلاب بوده و دولت نهم و دهم و طیف اصولگرایان نیز بر همین اساس و برخلاف روند گذشته با حضور حداکثری مردم رای آورد.
    رسایی با اشاره به هجمه گسترده دشمنان اسلام و انقلاب به جایگاه ولایت فقیه به ویژه در جریان فتنه اخیر افزود: بی تردید خواص سقوط کرده کسانی هستند که در مفهوم ولایت فقیه تردید داشته و ایشان را با قلب و جان فصل الخطاب نمی دانند.
    نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: ظهور حضرت ولی عصر(عج) هنگامی رخ می دهد که جامعه به یقین برسد که ولایت فصل الخطاب بوده و مردم اهمیتی به عده دشمنان و زر و زور و قدرت آنها نداشته باشد.
    رسایی دوره حکومت ولایت فقیه را دوره ظهور صغرا دانست و گفت: مردم در نظام اسلامی با حاکمیت ولی فقیه، ولایت پذیری را تمرین کرده و جامعه ولایی برای ظهور امام زمان(عج) آماده می شود.
    وی همچنین افزود: عداوت و دشمنی مستکبران با جایگاه ولایت فقیه است، چون این جایگاه معرف یک شخص نیست، بلکه تحقق بخش مجموعه ای از ویژگی هاست که دشمنان را در رسیدن به اهداف پلید خود ناکام گذاشته است.
    نماینده مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه ولایت فقیه یک خار در چشم مستکبران جهانی است، اظهار داشت: دشمنان اسلام و انقلاب برای ضربه زدن به جایگاه ولایت فقیه به برخی احزاب گمراه دل خوش کرده بودند که مردم با آگاهی و بصیرت پنبه آنها را زدند.
    رسایی در پایان خاطرنشان کرد: مردم با استقبال باشکوه از رهبر معظم انقلاب اسلامی و خلق حماسه ای دیگر همچون ۱۹دی و ۹ دی، چشم فتنه را کور کرد.
    وی خاطرنشان کرد: اینکه باید همواره به حال فعلی افراد نگاه کرده و موضع گیری کنونی ایشان را ملاک قرار دهیم یک اصل عقلی و دینی است و مردم در نظام اسلامی باید با بصیرت و هوشیاری، افراد مختلف را مورد ارزیابی قرار دهند.
    نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: براساس آموزه های مکتب والای اسلام، تقوا، زهد، شجاعت و قدرت اداره جامعه از جمله ملاک های حاکم اسلامی و جانشین حضرت ولی عصر(عج) است.
    وی تأکید کرد: این ویژگی های برجسته هنگامی که در رهبر جامعه اسلامی تجمیع می شود، دشمن از هیچ راهی نمی تواند در نظامی اسلامی نفوذ کرده و در برابر مسلمانان عاجز و درمانده خواهد بود.

  55. مهدی سالم می‌گوید:

    سلام داداش.
    بهترین قسمتش تقابل نگاه آقا و اون مادر شهید بود.خدا خیرتون بده اشکمون دراومد.
    سلامتی امام خامنه ای صلوات

  56. مریم نوری می‌گوید:

    سلام زیارتتون قبول عالی بود چقدر قشنگ توصیف کرده بودید و چقدر افسوس خوردم و افسوس خوردم و اشک ریختم

  57. سلام
    من هم با ریاکاری تمام و کمال می گویم که با خواندن این “قم نامه” آسمان گلویم صدای رعد و برق داد و بعد چشمانم بارانی شد
    راستی تشبیه زیبایی بود صدای هندا۱۲۵ که می گوید: قووم قووم قووم (قم قم قم)

  58. هیئت حسن جان می‌گوید:

    دل نوشت یک شاهد ماجرا

  59. حسین می‌گوید:

    سلام داداش …پرچمت بالاس…۱۲۵سوارم…یا زهرا…

  60. 313 می‌گوید:

    ای بابا همه رو ریا کار کردید وهمه دارند افتخار میکنند
    پس منم میگم هرچقدر هم دلش میخواد ریا باشه!!!
    با خوندن متن زیبای شما احساس کردم قم بودم
    من هم بارونی شدم
    چقدر بارونی شدن تو قطعه ۲۶ لذت داره
    باز هم تشکر
    شهادت نصیبتون

  61. ستاره حضرت ماه می‌گوید:

    سلام
    با اجازه
    بازدید امروز ۱۴۸۰
    افراد انلاین ۳۸
    ساعت ۱۰:۲۸
    مخلصتیم داداش حسین.

  62. حسین می‌گوید:

    آقاجان… اینجا… تهران…. جایت عجیب خالیست…

  63. 313 می‌گوید:

    سلام علیکم
    دیروز چه روزی بود در قم
    خدایا فضای متبرک شهر قم متبرک تر شد با نفس آقای ما

    آقا در سفر قبلی که به قم داشتند یعنی ۱۰ سال پیش گفتند که هیچ شهری رو با خصوصیات شهر قم ندیده اند
    و دیروز هم که فرمودند قم پایگاه بصیرت و خواستگاه انقلاب
    این یعنی قمی های عزیز به خود ببالید که امام خامنه ای راضی هستند از شما انشالله
    این خصوصیاتی که حضرت ماه گفتند رو حفظ کنید انشاالله
    خدایا دیرو در قم چه عظمتی نمایان شد
    حماسه ی حضور
    نی ساندیس
    اتوبوس نه دی و ۲۲ بهمن
    ۱۲۵سوارها
    باتوم به دستها
    حزب اللهی ها
    بسیجیان مشترک ماه و روح الله
    حتی سربازانی که در گهواره بودند
    ….
    همه و همه بودند در قم ؛ الحمدلله
    خدا یا شکرت به خاطر عزتی که به ایران بخشیدی و رهبری مانند سید علی را …
    شهادت کنار شش گوشه نصیبتون

  64. جعفر می‌گوید:

    پس راست میگه موسوی مردم رو از تهران به قم آوردن!
    حتما هفته قبل هم برده بودنتان لبنان تا نماز صبح لبنان باشید
    پارسال هم از لبنان آورده بودنتان تهران تا مردم تهران رو سرکوب کنید.
    اصلا این سید حسن نصر الله رو هم حتما از ایران بردن لبنان
    اون آقای احمدی نژاد رو هم از گرمسار آوردن تهران!
    اون رزمنده های زمان جنگ رو هم از تهران برده بودن اهواز.
    من نمیدونم این اتوبوسهای شما خراب نمیشن؟

  65. سید جلال خوش لهجه می‌گوید:

    استقبال بی نظیر از ولی امر مسلمین قم قیام کرد
    روزی که در تاریخ ماندگار شد
    فراز از فرمایشات حضرت ماه:
    همچنانکه در ۳۲ سال اخیر همه سرمایه گذاریها، طرحها و توطئه های دشمنان برای ضربه به دین و متزلزل کردن وفاداری مردم به شکست قطعی منجر شده است از این پس نیز، این گونه برنامه ریزیها و اقدامات، هیچ نتیجه ای برای دشمنان ملت و نظام، به دنبال نخواهد آورد.
    رهبر انقلاب اسلامی، عکس العمل سرشار از بصیرت و سریع مردم در مقابل فتنه عاشورای سال گذشته را نمونه ای از ناکامیهای مستمر توطئه گران خواندند و خاطرنشان کردند: این واقعیات نشان می دهد که احساسات دینی مردم و معرفت و وفاداری آنان روز به روز عمیق تر شده است.
    رهبر انقلاب اسلامی، حضور ۴۰ میلیونی ملت در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری را رفراندومی ملی در ابراز وفاداری و اعتماد به نظام اسلامی خواندند و افزودند: دشمن عصبانی، سعی کرد با فتنه گری، آثار آن حضور ملی را خنثی کند اما مردم در مقابل فتنه نیز ایستادند و دشمن بار دیگر ناکام شد.
    حضرت آیت الله خامنه ای پایداری و هوشیاری مردم در مقابل فتنه ۸۸ را موجب واکسینه شدن کشور و مردم در مقابل میکروبهای سیاسی و اجتماعی خواندند و تاکید کردند: فتنه پس از انتخابات، برخلاف انتظار دشمن، بصیرت ملت ایران را بیشتر کرده است.
    رهبر انقلاب اسلامی در تشریح تاکتیکهای جبهه استکبار به ترویج «اسلام منهای روحانیت» اشاره کردند و افزودند: آنها تاثیر شگرف روحانیت را در حرکات مردم و بیداری ملت درک کرده اند به همین علت به دنبال ترویج اسلام منهای روحانیت هستند که باید هوشیارانه با این جهتگیری دشمنان مقابله کرد.
    ایشان ترویج جدایی دین از سیاست و «اسلام منهای سیاست» را از دیگر تاکتیکهای استکبار خواندند و افزودند: نقشه راه و طرح کلی دشمن برای مقابله با نظام اسلامی، می تواند برای ما نیز یک نقشه راه ترسیم کند به گونه ای که هر مسئله ای که آماج حملات آنهاست باید مورد تاکید و تکیه ما قرار گیرد.

  66. سید جلال خوش لهجه می‌گوید:

    شبکه عنکبوت هنگ کرد (خبر ویژه)

    استقبال تاریخی و باشکوه مردم و علمای قم از رهبر انقلاب، تمام بافته های ۲ ماه اخیر مافیای رسانه ای موسوم به «شبکه عنکبوت» را پنبه کرد.
    اعضای این شبکه شامل رسانه هایی چون بالاترین، جرس، رادیو فردا، بی بی سی، روزنت، کلمه، سحام نیوز، نوروز، رادیو زمانه و… دهها رسانه همسو طی ۲ ماه اخیر تلاش مضاعفی را به کار بستند تا با جعل خبر و دروغ پردازی چنین القا کنند که استقبال سردی در قم از رهبر انقلاب صورت خواهد گرفت. اما تمام این بافته های عنکبوتی دیروز با امواج پردامنه محبت مردم و علما در قم از هم گسیخت به نحوی که رسانه های یاد شده دیروز با وجود سپری شدن قریب ۱۰ساعت از استقبال گرم مردم و علما، در سکوت مطلق فرو رفته و گویا «هنگ» کرده بودند. شبکه عنکبوت پس از آن هم ضمن کتمان حماسه دیروز قم، به برخی محورهای سخنان رهبر انقلاب پرداختند و متعرض صحت و سقم ۲ ماه یاوه گویی خود نشدند.

    چند سالی هست که دیوووونه کیهانم!!!!!!!!!!! یک تنه حریف همه اراذل و اوباش رسانه ای هست!
    آفرین بر سردار جنگ نرم جناب شریعتمداری

  67. کمیل می‌گوید:

    سلام داداش
    خداقوت
    هر چند که همه متنت فوق العاده بود ولی این تیکه اخرش نابودم کرد:
    دیدم آقا وقتی نگاه شان به این مادر گره خورد، دستشان را برای لحظاتی، به شکل ثابت، طرف این مادر شهید گرفتند و بعد… و بعد دیدم آقا عینک شان را درآوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند و…
    درگیرتم داداش حسین…

  68. خودم می‌گوید:

    ثقل جهان گشته دگرباره قم

    باده بگیرید که پر کرده خم

    فتنه گران در خطرند زین سفر

    راه نجات است به ره کرده گم

  69. من می‌گوید:

    سلام داداشی خسته نبااااااااااااشی

  70. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    برادر خداقوت خستگی سفر و بی خوابی این چندروز برطرف ش؟ البته می دانیم که این سفر سراسر شور و هیجان خستگی نداشت. تا باشه از این سفرها و دیدن مراد دلتان انشاء الله. منتظر متنها و شاهکارهای جدیدتان هستیم.

  71. آذرخش می‌گوید:

    سلاااااااااااام
    وااای چقدر سخته یه شب دوری از قطعه ۲۶٫ اونم درست وقتی که داداش حسین از غدیر قم برگشته.
    قبول باشه حاجی. خوش به حالتون.

  72. سلمان می‌گوید:

    بنفسی انت یا امام خامنه‌ای
    .
    سلام خدا بر ابر مرد روزگار. سلام خدا بر نایب بر حق و شایسته حجت خدا. سلام خدا بر دل غمدار و غم بی انتهای سید مقتدر اما مظلوم ما. سلام خدا بر سید علی، این سپهسالار سپاه مهدی زهرا (عجل الله فرجه). سلام خدا بر مولا و رهبر ما که در فکر و عملش هوس و دنیا نیست و بر اساس حکم خدا عمل می‌کند. سلام خدا و همه مقربین درگاهش نثار مرد باخدایی که کشتی انقلاب را یک تنه ناخدایی می‌کند (به قول داداش حسین)
    .
    .
    راستی چه بدبخت و روسیاهند آنان که دلشان از محبت چنین امام و مولایی خالی است

  73. amir می‌گوید:

    اعتراف (گفت و شنود)

    گفت: این روزها سران فتنه و سایت های ضدانقلاب حامی آنها بدجوری به اکبر پونز حمله می کنند.
    گفتم: چرا…؟! اینها که تا چند روز پیش برای هم تشتک نوشابه می پراندند؟!
    گفت: برای این که اکبر پونز گفته در انتخابات تقلب نشده و اعتراف کرده که تمام نظرسنجی ها هم نشان می داد که موسوی رأی نمیاره.
    گفتم: خب! حالا اکبر پونز در مقابل حمله سران فتنه و بقیه سایت های حامی آنها چی میگه؟
    گفت: اعلام کرده که علاوه بر من، بهزاد نبوی، تاجزاده، رمضان زاده و سایر عوامل فتنه ۸۸ هم اعتراف کرده بودند در انتخابات تقلب نشده، چرا فقط یقه مرا چسبیده اید؟
    گفتم: حیوونکی ها مثل اسب های درشکه حالا که به سر بالایی رسیده اند و نمی کشند، یکدیگر را گاز می گیرند و به همدیگر لگد می زنند.
    گفت: ولی سران فتنه و سایت جرس و… در برخورد با اکبر پونز احتیاط می کنند چون می ترسند، خیلی چیزهای دیگر را لو بدهد.
    گفتم: کشیش یک کلیسا در آمریکا که متوجه شده بود، مستخدم کلیسا سیگارهای او را کش می رود او را در جایگاه اعتراف نشاند و از او پرسید؛ چه کسی سیگارهای کشیش رو می دزده؟ مستخدم گفت؛ صدای شما را نمی شنوم. و کشیش برای مچ گیری به او گفت حالا تو جای من بنشین و خودش روی صندلی اعتراف نشست. مستخدم پرسید، این کدام کشیش است که مرغ های همسایه را می دزد؟! و کشیش گفت؛ راست میگی! اصلاً صدا نمی آید!

  74. لجمن می‌گوید:

    سلام دلتون بسوزه من توی قسمت جایگاه بودم و ۲۰ قدمی امام ، حضرت ماه ، حضرت سیدعلی خامنه ای دلبر دلم . دیروز توی لجمن یه کامنت داشتم از بچه های تهران . نوشته بود :آقا جان!
    اینجا در تهران… جایت خالیست… زود برگرد….

  75. م.طاهری می‌گوید:

    خدا به شما خیر بده که با ” قم نامه” من بی سعادت و به قم نرسیده را هم بردید به خیابن ۱۹ دی
    از دیروز چقدر تهران سرد و دل تنگه

  76. سلام
    دوباره حس غربت کردم و دلتنگی برای ولی
    چشمانم را بارانی کردید
    چشمانتان در راه عشق و ولایت همیشه بارانی
    یا علی

  77. اندیشه روشن2 می‌گوید:

    سلام علیکم
    ممنون از روایت زیبای‌تان از یک معشوق و این همه عاشق …یک لیلی و این همه مجنون …
    ما هم بالاخره به روز شدیم …
    این یوسف ثانی است این … را بخوانید …
    موید باشید
    یاعلی

  78. سلام می‌گوید:

    سلام

    آقا را دیروز از ۱۰ سانتی متری دیدم هنوز که هنوزه باورم نمی شه
    راستی جاتون خالی الآن دارم از دیدار با جانبازان و ایثارگران می آیم
    بازم جاتون خالی

  79. پرنیان می‌گوید:

    صلی علی محمد نائب مهدی آمد

    لا فتی الا علی رهبر فقط سید علی

    سلام دیروز رویت شدید با کتک شلوار وپیرهن آبی

    کنار یکی از کوچه ها بعد از عبور کاروان رهبر

    رهبر نه امام آقا سرور امید آرزو

    واقعا خوش به حال ما که قم هستیم

    بنده با در نظر گرفتن مناسبت های آینده فکر کنم تا آخر سال سه
    چهار دیداری روی هم داشته باشم با آقا

    راستی خبر پیچیده بود شما در قم سخنرانی داشتید درسته ؟

  80. دانشجو می‌گوید:

    راستی خواستم بگم دیدید قمی ها هم به تقلید از سید حسن نوشته بودند
    چشم ما روشن
    خوش آمدید

  81. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی
    .
    ۵۷ روز مانده تا عاشورا
    .
    لبیک یا حسین

  82. فطرس ملک می‌گوید:

    آقای قدیانی
    چقدر قشنگ توصیف کردید این سفر زیبا را
    انقدر اشک ریختم و تاسف خوردم از اینکه نبودم آنجا
    نوشته های شما مرا با خود برد به اوج جمعیت
    خودم رو در میان خیل عظیم جمعیت حس کردم
    .
    راستی
    زیارتتان قبول

  83. سید یحیی می‌گوید:

    کی ما از دست تو و این نوشته های گریه دارت راحت میشیم؟؟! شهید شی ایشالا…

  84. ر.ر می‌گوید:

    سلام داداش حسین:
    خدا قوت سر حال شدید ما که هنوز یه خواب درست نکردیم،

    فوق العاده زیبا به تصویر کشیدید حضور مردم رو،

    دیدم آقا وقتی نگاه شان به این مادر گره خورد، دستشان را برای لحظاتی، به شکل ثابت، طرف این مادر شهید گرفتند و بعد… و بعد دیدم آقا عینک شان را درآوردند و دستی به گوشه چشم کشیدند.

    راستی هنوز قم شلوغ درای شبستان هنوز بسته است چون آقا اکثر جلساتشون تو شبستان

    راستی دانشگاه ما از بین ۸۰۰ نفری که اومده بودیم قرعه کشی داره ۱۰۰ نفر رو برای دیدار خصوصی با خورشید خوبان میبرن خدا کنه قسمت بشه دیداری دوباره…

    و دیگه اینکه تو نشریه دانشگاه یکی از مطابتون به اسم خودتون چاپ شده بود وسط صفحه تو چشم میزد

    التماس دعای اساسی

  85. پارسا می‌گوید:

    سلام
    خوش به حالت داداش انقدر دلم برا خودم سوخت که نتونستم بیام ولی عجب جمعیتی اومده بودند چشم سران فتنه و راس فتنه و استکبار جهانی رو کور کردید
    بازم میگم خوش به حالتون

  86. شفیعی می‌گوید:

    سلام داداش حسین زیارت قبول
    با یک کلیپ زیبا با صدای افتخاری به روزم
    ای کلیپ رو باچهره ای که شما از ماه ترسیم کردی ساختم پس حتما باید ببینیش

  87. هر چیز زیبا می‌گوید:

    عالی بود!!!
    دست مریزاد!

  88. یونس می‌گوید:

    با

    تصاویری از دانشجویان پیام نور قم در استقبال از امام خامنه ای

    به روزم!!!یا علی

  89. نازنین می‌گوید:

    سلام به همه بچه های قطعه۲۶

    استقبال بینظیری بود
    چشم همه دشمنان داخلی و خارجی کور

  90. داداش رسول می‌گوید:

    داداشی چند روز پیش ختم یکی رفتم
    چند تا از آقایون مجلس تشریف آورده بودن
    گلهایی که با خودشون اوردن به گفته ی گل فروش ۵۰۰ هزار تا ۶۰۰ هزار قیمت داشت
    حالا سوال اینجاست که نماینده ای که ماهیانه یک میلیون حقوق میگیرد چگونه میتواند ۵۰۰ هزار تومان پول محض رضای خدا خرج گل کند برای مجلس ختم پدر بزرگوار یک مدیر کارخانه
    توضیح بیشتر بخواهید در خدمتم

  91. یالثارات الحسین می‌گوید:

    سلام خوشا به سعادتتون برای ما که قسمت نشد روی ماهشون رو ببینیم
    التماس دعا

  92. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام
    خواندنی بود دست مریزاد .
    خوشا به حال قمی ها که میزبان حضرت آقا هستن در این چند روز .
    تهران بدون آقا دیگر صفا ندارد …
    آقاجون زود برگرد …

  93. مبشران ظهور می‌گوید:

    با توجه به اینکه امام خامنه ای حفظه الله در بیاناتشان در قم به جهاد نیز اشاره هایی داشتند و فرمودند:

    «… شهر قم شهر جهاد است … جالب است که پیدایش شهر قم هم ناشى بود از یک حرکت جهادى و توأم با بصیرت … اشعریون قبل از آنکه به قم بیایند، جهاد در میدان نبرد هم انجام داده بودند؛ جهاد نظامى هم کرده بودند؛ … از قم، علم به اقصاى خراسان و اقصاى عراق و شامات رفت. این، بصیرت آن روزِ مردم قم است؛ که پیدایش قم بر اساس جهاد و بصیرت شد.»

    سه فایل صوتی در همین زمینه:
    ۱٫ جهاد رمز فرج
    http://www.ahmadeenejad.blogfa.com/post-124.aspx
    2. علائم ظهور
    http://www.4shared.com/audio/WVBvpdkU/1389-07-13_Panahian_Alaem_Zoho.html
    3. سیر حوادث فتنه‌گون
    http://www.4shared.com/audio/LKb0hTnm/1389-07-19_Panahian_Basirat.html

    دو مقاله مهم در زمینه شخصیت های عصر ظهور
    ۱٫ احمدی نژاد همان شعیب بن صالح، سردار سیدخراسانی و امام زمان(عج)
    قسمت اول:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=506:1389-05-04-15-03-28&catid=3:main
    قسمت دوم:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=507:1389-05-04-22-44-30&catid=3:main
    قسمت سوم:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=519:1389-05-12-16-04-57&catid=3:main

    2. مقاله جامع سید خراسانی + اثبات سید خراسانی بودن امام خامنه ای(مدظله)
    قسمت اول:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=557:1389-06-18-06-27-58&catid=3:main
    قسمت دوم:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=561:1389-06-21-17-22-24&catid=3:main
    قسمت سوم – بخش اول:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=560:1389-06-20-07-38-37&catid=3:main
    قسمت سوم – بخش دوم:
    http://www.u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=594:1389-07-25-18-21-55&catid=77:1389-04-03-20-24-30

  94. سلاله می‌گوید:

    (یوسف ما هرچه پیر تر می شود قیمتی تر می شود .خامنه ای موهبتی است که خدا به ما داده.ما تازه داریم می فهمیم خامنه ای کیست.)خداییش بعد فتنه پارسال اقا چه قدر خواستنی تر شده

  95. مستور می‌گوید:

    چه زیبا بود روی ماهِ «ماهِ» ما، میان ظهر ماه مهر. و لب هایش عقیق ناب. مروارید می پاشید وقت خندیدن. اما. چشم هایش صحبتی دیگر به لب داشت. شاکی از آن بی بصیرت دشمنان پیش ترها دوست. اگر یکبار دیگر بار دیگر شد که باشم زائر رویش، خواهم پاره کرد از هم، گریبان تعقل را. پرستو وار خواهم زد به عاشق زار جمعیت. چشم هایم را خواهم شست با اشک. جور دیگر گریه خواهم کرد. باز می گویم: پشیمانم. اگر ماندم برای گوش دادن، اگر رفتم برای صحبت مولا و جاماندم از استقبال، تقصیر عقلم بود.

  96. فطرس ملک می‌گوید:

    راستی آقای قدیانی و بچه های قطعه ۲۶
    من دارم واسه یه هفته میرم پابوس امام رضا (ع)
    به یاد همتون هستم
    دلم واسه اینجا و همه بچه بسیجی ها تنگ میشه
    .
    حلال کنید

  97. سربازةٌ می‌گوید:

    هوای شهر عطر آگین است/قم بهر قدوم رهبری آذین است/با آنکه هوای مهر سرد است ولی/امروز هوا هوای فروردین است.
    ————–
    سلام؛
    من هم دیروز از صبح تا شب کلاس داشتم.ردیف! همه اش دل تو دلم نبود…
    همه اش دوست داشتم ببینم قمی ها چه کردند؟ از شانس قشنگ!ما اومدم که با GPRS یه نوایی از اخبار سایتها ببریم،نشد که نشد واین گوشی قراضه ی ما روبه افول خاموشی رفت!ای بابا…
    ساعت حدودا ۷ شب بود رسیدم خونه واخبار رو که دیدم،وه ه ه ه…
    آقا این قمی ها گل کاشتند.کارشون به خدا ایول داشت.خانمی در مصاحبه می گفت امام زمانشان را ببینند این مردم چه می کنند؟! فکرش رابکن!چه هنگامه ای شود،محشر می شود،امام زمان!بیاید…
    خیلی قشنگ بود…
    —————
    گزارشتان واقعا خواندنی است…منتظر بقیه اش باید بود.این کم بود.
    سفرنامه عمرتان باید خواندنی باشد…

  98. سربازةٌ می‌گوید:

    تصحیح می کنم:
    سفرنامه عمره اتان

  99. فطرس ملک می‌گوید:

    ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
    خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس
    آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان
    جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
    آنجا که خادمینش از روی زائرینش
    گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس
    خورشید آسمان ها در پیش گنبد او
    رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
    رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
    باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
    وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
    زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس..

    شاعر:سید حمید برقعی

  100. صبا می‌گوید:

    یه روز براتون گذاشتم شما حق حضرت ماه را ادا کردید با نه دی ولی شرمنده معذرت می خوام اینی که شما نوشتی حتی گوشه ای از اونی نبود که ما دیدیم.شما حق ۲۷مهر را ادا نکردید.شاید حق دارید نمی دانم چون شما ندیدید چیزهایی را که ما دیدیم.شما ندیدید دوست دانشجوی مرا که برای اولین بار ۴نیمه شب تنهایی به خیابان رفت تا جلوی جایگاه بنشیند وبتواند از نزدیک رخ ماه را ببیند.شما ندید مادری را که میگفت دختر ۴ساله ام را بدون واهمه به میان جمعیت میبرم تا درس ولایت بگیرد.تو ندیدی چشمان پسران قمی را که شبها با عکس و عشق آقا خیابانها را پرواز می کردند چشمانشان میدرخشید چون ماه که نورش مطمئنا از دلشان میامد که نقش حضرت ماه دارد.شما نبودید که ببینید به خدا قلب قم می لرزید
    چند وقتی ست که می لرزد انگار در انتظار تپش قلب گرفته بود همانطور که شما نمی بینید اشک مرا که جاریست ودستان لرزان و یخ کرده ام را و هزاران نادیده ی دیگر را…
    راستی کیک و ساندیس هم خوردیم.یه راستی دیگه به خاطر لغت “حضرت ماه”بینهایت سپاسگزارم
    امروز قم آرام گرفت چون در سینه خود ماه دارد اما اینبار از شدت عشق تب کرده

  101. پریسا می‌گوید:

    سلام.جای همه خالی.نمیدونید چه غوغایی شد وقتی ماه طلوع کرد.قیامت بود.بنازم غیرت بچه قمی هارو.
    یا علی.

  102. فاطمه می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    دست مریزاد
    بالاخره یکی به ما قمی ها توجّه کرد
    حدیث ساندیس هایی را که بهمان دادند و ندادند را خیلی خوب گفته بودی
    ما شاالله حزب الله

  103. ساقیانه می‌گوید:

    قم فعل امر عشق ، مبنی بر نگاهت
    قم از حرم تا جمکران ، نه روز ، راه ات

    قم مهر هشتاد و نه هجری شمسی
    قم روشن از ذی قعده چشمان ماه ات

    قم خاستگاه عاشقان انقلابی
    قم خواست گاه ات،خواست گاه ات،خواست گاه ات

    قم لشگر هفده ترین خاکریزت
    قم شهر زین الدین ترین های سپاه ات

    قم رو به ایوانی پر از آیینه کاری
    قم خواهر ایوان طلای زادگاه ات

  104. احمدی فر می‌گوید:

    سلام و درود خدا بر مولا و سرورمان سید خراسانی بزرگوارمان ، امام خامنه ای (مد ظله العالی)

    آمد امام عاشقان ماه خراسان آمده
    بر شهر قائم اهل قم بر جمع یاران آمده
    آورده از جود و کرم بر چشم اهل قم قدم
    بین جمعیت دور حرم خوشحال و شادان آمده
    بین نائب صاحب زمان بر خاک پاک جمکران
    این لطف و فیض بیکران از سوی رحمان آمده
    بین نور شهر قم فزون شد از غم و محنت برون
    این سیل مشتاقان که چون دریا به طغیان آمده
    زیبایی قم را ببین شادی مردم را ببین
    این خیل آدم را ببین از شوق جانان آمده
    رهبر ز تهران آمده سالار ایران آمده
    یار جماران آمده آن راحت جان آمده
    اوقات دیدار آمده شادی بسیار آمده
    انوار دلدار آمده دلبر به دامان آمده
    فصل بهاران آمده هم بوی باران آمده
    نیکی به یاران آمده اوقات سامان آمده
    آن ماه تابان آمده دوری به پایان آمده
    دلبر نمایان آمده چون گل به بستان آمده
    دریای عرفان آمده آن یار قرآن آمده
    آن نور ایمان آمده شیطان گریزان آمده
    شیرینی و قند آمده دیدار دلبند آمده
    اوقات لبخند آمده شادی فراوان آمده
    هر کوچه ای آذین شده هر گوشه ای گلچین شده
    هر خانه عطرآگین شده هر در چراغان آمده
    بین شور و شادی همه این اشتیاق و همهمه
    در سوی باطل زمزمه دجاله گریان آمده
    هم خود ببین این جمعیت از عاشقان این مرحمت
    از این شکوه و منزلت دشمن هراسان آمده
    سیمای آقا را ببین این ماه زیبا را ببین
    این شور و غوغا را ببین چون موج و طوفان آمده
    قم گشته چون گلشن ببین صد خوشه بر دامن ببین
    این بوی پیراهن ببین بر سوی کنعان آمده
    گردند به دورش یاوران این لشگر حق باوران
    در پای او این رهروان از بهر فرمان آمده
    دارند همه دل سوی او آن طلعت نیکوی او
    از اشتیاق روی او موجی خروشان آمده
    این خیل جمعیت ببین این جلوه و شوکت ببین
    این جذبه و قدرت ببین زان روی رخشان آمده
    آل محمد را ببین بانگ خوش آمد را ببین
    احسان بی حد را ببین از او به ایشان آمده
    هر کوچه گلباران ببین هر خانه نورافشان ببین
    در روی هر انسان ببین چون غنچه خندان آمده
    یار حبیبی آمده نیکو خطیبی آمده
    بر دل طبیبی آمده از بهر درمان آمده
    با دیدن آن دلربا شد قلب عاشق با صفا
    گردیده از هجران رها فارغ ز زندان آمده
    وقت زیارت آمده موج بشارت آمده
    گاه اشارت آمده رحمت به دوران آمده

    http://www.besharatezohour.blogfa.com

  105. hossin می‌گوید:

    سلام زیارت قبول کاش می شد می دیدمتون حیف شد، یه نفر را تو شلوغوی جمعیت دیدم فکر نمی کردم شما باشید چون از شما قد کوتاه تر بود خلاصه ما مشتاق دیداریم گرچه زخم زبونای ما گاهی وقتا آزارتون میده ولی همش انتقاده و پیشنهاد و در کل ما دوستون داریم حسین آقا

    التماس دعا تا بعد یا علی مدد

  106. طیبه می‌گوید:

    سلام…
    ما هم این سعادت رو داشتیم که حضور پیدا کنیم،از ساعت ۶صبح رفتیم اما بازم دیر بود ماه اسمون رو چند ثانیه بیشتر ندیدیم اما همین چند ثانیه فوق العاده بود.سپاس از وصف دلنشینتون…

  107. مصباح می‌گوید:

    سلام علیکم
    ای کاش آقا یه سفر هم بیاد تهران تا ما هم بتونیم توی خیابونا دنبال ماشینش بدویم…………

  108. سعید بهداد می‌گوید:

    سلام داداش حسین!

    منم مثل شما خودمو رسوندم به قم و الحمدلله به هدفم رسیدم.
    خیلی چشم چرخوندم که توی اون دریا شمارو هم ببنینم. اما حالا فهمیدم که شما تو خیابون بودی و من توی جایگاه.
    منم از دیدم خودم با قلم نا رسم شدم روایتگر محشر آستانه!
    خدا حفظت کنه. مادرم هم سلام میرسونه!!

  109. شیخ معصومه می‌گوید:

    سلام.
    به انتظار فردایم و دیدار آقا! و گفتمانی جدید برای تلاش …

    مضاعف باشید…
    یا علی

  110. سعید بهداد می‌گوید:

    ببخشید اگه اشتباه تایپی زیاد شد.صفحه کلیدم مشکل داره.
    یا علی

  111. اون سحر در خاطراتم ثبت شد که در کنار حرم بی بی فاطمه معصومه علیهاسلام لحظاتی با شما بودم
    تا خود خانه برای علی اکبرم گفتم از تو و پدرت
    تا بداند دیروز پدرت علی اکبر قدیانی رفته تا امروز پسرم علی اکبر اسلامی گل روی ماه را ببیند
    .
    .
    .
    امروز زدم تو دهن اونایی که می گفتن این حسین قدیانی شده بت تو
    دلم خنک شد
    و البته ارادتم به حسین بیشتر شد
    به قول رضا امیرخانی در سرلوحه هایش: «من اکیدا معتقدم به الگوهای زنده»
    و حسین قدیانی بت من نیست، الگوی من شده در نوشتن
    و در نی شدن
    روزی نی ساندیس برای فرو در چشم دشمن
    و روزی نی برای نواختن نوای نینوای عاشقی

  112. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ما اهل کوفه نیستیم ، علی تنها بماند ، یعنی همین
    آفرین به غیرت این مردم. و درود بر تو حسین قدیانی عزیز
    میخوامت ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تا

  113. nedayehagh می‌گوید:

    از اونجایی که چشام آلبالو گیلاس می چینه کامنت این پست رو تو قبلی گذاشتم
    بازم میگم خیییییییلیییییییییی زیبا نوشتین…فوق العاده بود…

  114. بچه حزب اللهی می‌گوید:

    “هر انگشتری برای خودش نگین می خواهد و نگین بسیجی ها بی شک، سیدعلی است”
    بسیجی دلاورالحق تو می گویی آنچه راکه مادردل داریم ونمی توانیم برزبان بیاوریم.
    شده ای زبان دل فداییان رهبرداداش حسین

  115. هموطن همشهری می‌گوید:

    مرحوم دولابی یکبار نقل کردند: امام خمینی “رحمت الله” مظهر مهابت بود و رهبری (( آیت الله خامنه ای ))مظهر محبت. خداوند متعال به امام نعمت ها را یکجا داد و امام هم این نعمت ها را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی مصرف کردند. ولی نعمت ها به حضرت آقا را خدا تدریجی به ایشان می دهد و در هر مرحله ای متناسب با شرایط، خدا نعمت هایی را به ایشان می دهد یعنی شرایط آن نعمت ها را خود آقا فراهم می کنند.حالا آقای قدیانی زیارت قبول همون که گفتم از ایشان بخواهید ما اعضای بسیج را دعا کنند تا فکری، مالی و جانی پا در رکابشون باشیم خالص خالص. به قمی ها هم بفرمایید امانت ما تهرانی ها چندروزی پیشتون، چند روزی رو به عشقی که شما دارید ما در نبودشون دلتنگ میشیم انشاءالله شما قمی ها حظ وافر ببرید که دیروز گل کاشتید و زود معظم له پربار و سلامت برگردن که چشم انتظاریم.

  116. بسیجی دانشجو می‌گوید:

    هدیه به همه بچه بسیجی های باصفا(بخوانیم وعمل کنیم)
    وصیت نامه شهید حاج محسن دین شعاری
    بسم رب الشهدا و الصدیقین
    السلام علیک یا اباعبدالله و علی‌الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام‌الله ابداً ما بقیت و بقی‌الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی‌بن‌الحسین و ……. با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و تمامی شهدای اسلام و امت شهیدپرور ایران و با سلام به خانواده محترم و درود و رحمت به روح پدر و مادرم. شهادت یعنی انتقال یافتن از زندگی مادی به زندگی معنوی و الهی و شهادت در مکتب اسلام یک مسأله انتخابی است که انسان کامل با تمام آگاهی آن را انتخاب می‌کند و با شهادت خویش شمع راه انسان‌های پاک و نورانی می‌شود و من با انتخاب آگاهانه راه شهیدان را تا رسیدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد. نظر به اینکه اگر لیاقت شهادت داشته باشم بنابراین من راهم را انتخاب کردم امیدوارم که شما هم دست ‌خط مرا (ولایت فقیه و برگزیدن راه شهادت) را انتخاب کنید.برادران در زمانی که اسلام در خطر است همانطوریکه امام عزیز قلب تپنده امت فرمود‌ : به کسانیکه توانایی داشته باشند واجب می‌شود که برای پاسداری از حریم اسلام و قرآن به مقابله با دشمن برخیزند و مواظب باشید که این جنایتکاران هر روز برای نابودی جمهوری اسلامی ایران نقشه می‌کشند اما شما همانطوریکه تا به حال نقشه آنها را با اتکال به الله نقش بر آب کردید حالا هم هوشیار باشید که انشا‌الله کاری از دستشان ساخته نیست اما نگذارید ریشه بگیرند و چند جمله از جملات گهربار امام امت و مسئولین کشور که می‌فرمایند باید فراموش نکنیم که در جنگ با آمریکا هستیم و ما متکی به خدا هستیم و با اتکال به خدا از هیچ ابرقدرتی ترسی نداریم و ما مثل امام حسین (ع) در جنگ وارد شویم و مثل حسین (ع) باید به شهادت برسیم و تا آنجایی در خاک عراق پیش می‌رویم که خواسته‌هایمان را بگیریم و هرگز زیر بار ذلت نخواهیم رفت. هیهات من الذله. در آخر از رزمندگان می‌خواهم که جبهه را گرم نگاه داشته و گوش به فرمان رهبر و تا آخرین نفس استقامت کنید که الان استقامت لازم است. در آخر وصایای شخصی من….. وسایل ارتباط نظامی من از قبیل لباس و غیره را بعد از شهادتم کسی که از خانواده به منطقه می‌روم استفاده کند در غیر این صورت به مراکز سپاه تحویل دهید مقدار پولی هست برای کفن و دفن که انشا‌الله لازم نمی‌شود چون آرزویم این است که در صحنه نبرد تکه تکه شوم تا در روز قیامت در پیش سالار شهیدان اباعبدالله و سایر شهدا سرافکنده نباشم….. درمراسم عزاداری من روضه بی‌بی حضرت زهرا (س) خوانده شود چون من از داشتن مادر و پدر محروم بوده‌ام در آخر از همه خواهران و برادران و آشنایان می‌خواهم که اگر از من بدی دیده‌اند حلال کنند برادران از استغفار و دعا دور نشوید (دعای کمیل و نماز جمعه) که بهترین درمان برای تمکین دردها است….. امام را تنها نگذارید که او حسین زمان است و هرکس او را تنها گذاشته امام زمان را تنها گذاشته است…..

  117. 313 می‌گوید:

    سلام علیکم
    دیروز سراسر شور بودیم از حماسه ی حضور ! نه که الان نباشیم ها نه!
    بحث یه چیز دیگه است
    آخه داره تو تهران نفسمون بند میاد از نبود آقا!!!
    حضور آقامون تو تهران باعث دلگرمی ما تهرانی هاست اگه تو تهران این همه گناه میشه حداقل دلمون به بودن آقامون گرمه و خوشه
    اما الان که یه روز گذشته از دوری آقامون دیگه نفس کشیدن سخت شده
    داریم خفه میشیم
    امروز عجیب دلم گرفته بود ،منتظر یه تلنگر بودم که بزنم زیر گریه که این متن قطعه مقدس ۲۶ بود رو خوندم…
    آقا جان امروز غروب مثل غروب جمعه بود…
    دلم بد گرفته بود
    مردم تهران حالا هم باید منتظر ظهور خورشید باشند و هم منتظر آمدن ماه!!!!
    آقا جان تهران بدون شما خراب آباد است
    آقای مهربونم تهران منتظر است
    تا دق نکرده ایم برگرد
    ما به دوری شما عادت نداریم ها…!!!!

    شهادت نصیبتون

  118. رها می‌گوید:

    ضمن سلام و عرض ادب خدمت برادر خوبم
    این اولین باریه که دارم برات پیغام می زارم
    هر چند که قم نامه رو کامل نخوندم

    اولین بارم بود که می خواستم آقا رو ببینم
    اونقدر ذوق و شوق داشتم که شب تا ساعت ۵ صبح چند بار از خواب پریدم
    وقتی نوجوون بودم هیچ وقت به ذهنم هم خطور نمی کرد که یه روزی یه جایی…
    وای …چی شد یعنی؟!
    اره خدا بهم نظر کرد و شدم بچه بسیجی که همه فکر و عقیدشو خودش به دست آورد
    نه به قول این از خدا بی خبرا شستشوی مغزی!!!
    هر چند که همیشه زخم می خوریم و دوست و آشنا و خونواده هم نداره!!!

    اما دیروز خیلی دلم گرفت
    از ساعت ۵ونیم رفتیم حرم. صحن آستانه
    همه چیز مرتب و منظم بود تا ۱۰ دیقه قبل از اومدن آقا
    کم کم همه وایسادن و …
    تا اینکه چهره ماه هویدا شد
    حدود ۸متری تا جایگاه فاصله بود
    هیچ کس سر از پا نمی شناخت
    نمی دونستم می خوام شعار بدم یا اشکامو پاک کنم یا مواظب باشم تا…
    اره داداش تا حضرت آقا شروع کردن به سخنرانی چشمت روز بد نبینه شدیم ارمیا!!!
    واقعا راست میگم. اولین باری بود که مرگو جلوی چشام دیدم و یاد ارمیای امیرخانی افتادم و فقط به این فکر کردم که این جور مردنو دوست ندارم…داد کشیدم یا زهرا و یکی از بین جمعیت دستمو کشید بالا

    حالا نقلم چیز دیگه ای
    خواهش می کنم به ما بگو چرا ما هیچ وقت نباید آقا رو از جلو ببینیم؟مگه ما آدم نیستیم؟مگه ما عاشقا حق نداریم معشوقمونو از نزدیک ببینیم؟تو بهترین حالتم که در نظر بگیری میگن دختری و فلان و چنان
    اینقدر کفری شده بودم که گفتم اگه امام زمان می خواد اینجوری بیاد که ما هیچ سهمی از دیدنش نداشته باشیم چه فایده ؟؟؟می دونم حرف بچگانه ایه ولی…
    اونوقت یه سری از آقایون که واقعا به ولایت مداریشون باید شک کرد تو همه جا و همه دیدارا میان صف اول!اخه که چی؟؟؟

    گلوم پر از بغضه از همه اونایی که …
    اصلا هیچی بی خیال

    از همون دورم چیزی جز نور ندیدم ….قسم به قداست آن روز

  119. بی دل می‌گوید:

    علمدار ولایت……بسیجیان فدایت!

  120. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به همه ستاره ها از جمله قمی ها و بخصوص کسانی که دیروز قم بودند و آن همه شورو هیجان را از نزدیک دیدند و گوشه ای از این شور را به این قطعه مقدس هم آوردند از جمله داداش حسین بسیجیها.
    خستگی برطرف شد؟ امشب از مطلب جدید خبری هست آیا ؟ بیدار بمانیم آیا؟ می دانیم هنوز بی خوابیها جبران نشده از همان مینی متنها هم بنویسید ما راضی هستیم. فرزند شهید، بسیجی لبخند بزن.

  121. اسیر دلنوشته شما می‌گوید:

    آیت الله حق شناس(ره):
    برخی می پرسند اعلم کیست؟بنده به ایشان می گویم ببینید علم(پرچم) دست کیست!
    اگر خدای ناکرده علم بیفتد،آن وقت نه اعلم می ماند نه غیر اعلم.
    سلامتی علمدار اسلام ناب محمدی(ص),امام خامنه ای صلوات

  122. طاها می‌گوید:

    با سلام و تشکر
    نکته ای رو می خواستم متذکر شم از اینکه هرچند بسیار توفیق هست که کسی عزیزش رو از نزدیک زیارت کنه اما باید توجه داشته باشه که همراه با ادب باشه.مثل اون مادر شهیدی که از دور زیارت مودبانه رو انجام داد.

  123. فرشاد می‌گوید:

    سلام بر عاشقان و منتظران واقعی حضرت

    آنروز نزدیک است که جمال آقا خورشید آفاق شود

  124. کوثر به گوشم می‌گوید:

    بسم رب الشهدا

    سلام استاد
    ما ازساعت ۵ و نیم صبح با بچه ها توی آستانه قرار گذاشتیم.
    از همون موقع تا وقتی آقا برسن یه ریز شعار دادیم و شعر خوندیم و منتظر بودیم…
    .
    .
    از همون موقع هم جا نداشتیم! چون هممون چپیده بودیم اون جلو!
    من برگشتنا کفشامو بهم گره زده بودم و دستم گرفته بودم و پا برهنه راه میرفتم!
    چون قم با خم فرقی برام نداشت…

  125. عباس می‌گوید:

    سلام علیکم
    سلام داداش حسین
    سلام برادر عزیزم
    مخلص تلفات تم هستم برادر
    کاشکی کامل می گذاشتی ، ریای ما رو هم به هم زدی
    تازه داشت چشممان تر میشد برادر

  126. امین می‌گوید:

    دمت گرم داداش
    خدا حفظت کنه

  127. ر.ر می‌گوید:

    سلام کجایی داداش حسین؟
    امشب خبری نیست؟

  128. ر.ر می‌گوید:

    افراد آنلاین: ۳۱

  129. حانا می‌گوید:

    سلام؛
    خدا قوت. قلمتان پر برکت.شهادت روزیتان.

  130. یک بنده خدا می‌گوید:

    فدات بشم اقا الهی!

  131. گمنام می‌گوید:

    سلام داداش حسین..
    ممنون به خاطر قم نامه…
    خیلی گلی
    به امید موفقیت

  132. گمنام می‌گوید:

    فدای نرگس چشمش هزار نرگس مست……………..

  133. amir می‌گوید:

    سارق (گفت و شنود)

    گفت: یکی از کارکنان یک سفارت اروپایی که در دوران فتنه رابط سفارت با سران فتنه و برخی از فتنه گران بازداشت شده، بوده است تهدید کرده که علیه سفیر دولت متبوع خود در ایران دست به افشاگری می زند.
    گفتم: چرا؟!
    گفت: این کارمند سفارت بعد از بازگشت به کشور خود به اختلاس مالی و بالا کشیدن بخشی از کمک های مالی سفارت به سران و عوامل فتنه متهم شده است.
    گفتم: حالا قصد دارد چه چیزی را افشا کند؟
    گفت: چه می دانم؟ شاید می خواهد ماجرای قتل ندا آقاسلطان و توطئه ای که سفارت متبوع وی به طور مشترک با سران فتنه طراحی کرده بودند را لو بدهد.
    گفتم: از حذف فیزیکی توسط سازمان های اطلاعاتی سیا و موساد و MI6 نمی ترسد؟
    گفت: اگر لو بدهد مجبورند سفیر آن کشور که یکی دیگر از شاهدان و دست اندرکاران قتل ندا آقا سلطان بوده است را هم ترور کنند.
    گفتم: سارق مسلحی به یک بانک حمله کرد و بعد از سرقت پول ها به یکی از مشتریان بانک گفت؛ آیا شما دیدید که من به این بانک دستبرد زدم؟ و مشتری جواب داد؛ بله آقا! دیدم، سارق مسلح در جا او را کشت و بعد رو به یکی دیگر کرد و پرسید؛ شما هم دیدید؟ و یارو گفت؛ نه قربان! من ندیدم، اما، این رفیقم دید!

  134. شهاب می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی. روزنامه ی وطن امروز یک روزنامه ی وزین و پر بار است که رفته رفته، جای خود را بین مردم باز کرد و شد یکی از روزنامه های پر مخاطب و اصولگرا . ولی همه می دانیم کیهان چیز دیگری است. دیروز(چهارشنبه) وقتی مطلب شما با عنوان “بابای ماست خامنه ای” رو در کیهان خوندم، هم از نوشته ی زیبات لذت بردم، هم به این خاطر که این نوشته ی زیبا در یک روزنامه ی بسیار مهم، که دوست و دشمن مخاطب و خواننده اش هستند چاپ شده، خوشحال شدم.
    راستی فکر کنم کیهان پنجشنبه هم یک مطلب از شما چاپ کرده. باز هم زیبا و خواندنی. دستمریزاد حسین آقا .

  135. سعید-ه(مجنون) می‌گوید:

    سلام علی قمر منیر

    ای ماه بنی انقلاب سلام تمام ستارگان برتو

    یاعلی

  136. سحر می‌گوید:

    هورا…صاحبخونه تشریف فرما شدن…اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
    سلام

  137. احمدی فر می‌گوید:

    السلام علیک یا مولانا صاحب الزمان (عج)
    والسلام علیک یا قائدنا و مولانا امام الخامنه ای (مد ظله العالی)

    آقا سلامت می کنم جان را غلامت می کنم
    این هستی ام قربان آن والا مقامت می کنم
    آقا دلم قربان تو قربان آن احسان تو
    من در پی فرمان تو هستی به نامت می کنم
    ای مه لقا ای دلربا ای مهربان با وفا
    ای سید آل عبا بی تو قیامت می کنم
    من میشوم از خود رها از مال و جان وتن جدا
    در راه تو جان را فدا با یک پیامت می کنم
    دل راه حق پوید به تو ایمان خود جوید به تو
    کمتر ز گل گوید به تو او را ملامت می کنم
    آقا نبینم آه تو هستم چو خاک راه تو
    من کار هر بدخواه تو سوی ندامت می کنم
    آقا تو خوب و سروری آقا چقدر دل میبری
    از تو به بیت رهبری اذن اقامت می کنم
    ای نائب صاحب زمان ای سرور آزادگان
    نذر و نیایش هر زمان بهر دوامت می کنم
    گردم من از خود بی خبر ای مه لقا زیبا قمر
    تا من نظر هر لحظه بر ماه تمامت می کنم
    در تو هدایت دیده ام نور ولایت دیده ام
    از حق صد آیت دیده ام وصف مدامت می کنم
    دارد دلم سوی شما ای مهربان آشنا
    بهر سلامت من دعا هر صبح و شامت می کنم
    آقا بدانم قدر تو قربان ماه بدر تو
    توصیف وسع صدر تو ای با کرامت می کنم
    قربانت ای آرام جان ای راحت روح و روان
    جانم فدای مهربان خلق و مرامت می کنم
    همچون کبوتر بی دلم در کوی تو هست منزلم
    پر می کشد سویت دلم من قصد بامت می کنم
    سربازم و همراه تو جان بر کف درگاه تو
    تا پای چان در راه تو من استقامت می کنم
    من تا شهادت می روم هم با رشادت می روم
    تا خرق عادت می روم وین با کلامت می کنم

  138. زینب می‌گوید:

    سلام خدا قوت خوب بود اما بپذیرید شور و اشتیاق مردم را با کلمات نمی توان وصف کرد راستی من هم مثل خیلی از دوستان شما رو زیارت کردم خیابان ارم ۴ صبح. معروف بودن هم بد چیزی است .

  139. محمد می‌گوید:

    عجب نورانی بود عجب خواستنی بود عجب زیبا بود عجب عجیب بود اون چهره دوباره بعد از نه سال دیدمشون تو مسیر استقبال برا یه لحظه ولی هنوز اون لحظه برام تموم نشده امروز هم که دیدار با طلاب داشتن منم رفتم الله اکبر تا چهار راه بیمارستان طلاب صف بستن مردمی که خبر نداشتن با تعجب میپرسیدن آقا این صف چیه؟گفتم صف عشاق به یک مجاهدتی وارد شبستان شدیم برا اینکه چهره بی مثال آقا روبهتر ببینم رفتم جلو کمی عقب تر از جایگاه ویژه(ای که هرکی وصل به کر بود اونجا بود) عجب فشار فشوری بود هربار که طلاب فکر میکردن آقا اومدن بلند میشدن و باز یک موج عظیمی از طلبه خودش رو تحمیل میکرد خلاصه تا حضرت آقا بیان حال و احوالی داشتیم یکی رو دستمون نشسته یکی رو پامونه خودمون رو پای دیگری و… خلاصه کیپ کیپ تا اینکه آقا اومدن جمعیت دیوانه شدن رها شدن هرکس به حال خودش….

  140. حانا می‌گوید:

    مه پاره انقلاب،به قم آمده است

    اسطوره عشق ناب،به قم آمده است

    صد طعنه اگر زنند به من می گویم

    احیاگر آفتاب،به قم آمده است

  141. احمدی فر می‌گوید:

    با سلام و درود
    مقاله ای بسیار مهم پیرامون سیدخراسانی بودن امام خامنه ای(مدظله)

    قسمت اول
    u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=560:1389-06-20-07 -38-37&catid=3:main

    قسمت دوم
    u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=594:1389-06-20-07 -38-37&catid=3:main

    سیدخراسانی کسی است که بنابرروایات عصر ظهور ، پرچم اسلام را به دست امام عصر(عج) خواهد سپرد.
    ظهور بسیار نزدیک است ، بزودی تحولات بزرگ عصر ظهور آغاز خواهد شد ، شما هم به موج مقدس بشارت ظهور بپیوندید و با انتشار این حقایق نورانی قدمی در نزدیک تر شدن ظهور مقدس مولایمان بردارید.
    در پناه حق – یا علی

  142. احمدی فر می‌گوید:

    قم را چه نورانی شده چون باغ روحانی شده
    چون روضه رضوان ببین زان ماه تابان شده
    مولای یاران آمده بر بیقراران آمده
    عطر بهاران آمده قم چون گلستانی شده
    مولا نشسته از کرم با یاوران صحن حرم
    این جمع خوب و محترم آخر چه عرفانی شده
    یاران نشسته صف به صف مولا گرفته در کنف
    دیدار یار آمد به کف این دم چه رحمانی شده
    یاران نشسته روبرو با یار خود در گفتگو
    از لطف روی ماهرو نیکو شبستانی شده
    می آورد در انجمن این مهربان آقا سخن
    از نور این مولای من محفل چه قرآنی شده
    مدّاح اهل بیت ما سیّد بنامد ماه را
    بر این سخن صد مرحبا نیکو سخنرانی شده
    این نائب صاحب زمان در جمع پاک یاوران
    تابان تر است از هر زمان رویش چه رخشانی شده
    کوه بصیرت را ببین این جاه و شوکت را ببین
    دنیای عزّت را ببین ماه خراسانی شده
    آقای امّت را ببین داروی وحدت را ببین
    این لطف و رحمت را ببین بر مردم ارزانی شده
    می گوید از دیدار یار پایان این شبهای تار
    آید به آخر انتظار اوقات پایانی شده
    پیچیده در دشت و دمن عطر وصال یار من
    پر از شمیم پیرهن زان یار کنعانی شده
    از جانب حق این زمان شد یاد مهدی بیکران
    از لطف ماه مهربان در قم فراوانی شده
    می آید آخر یار ما آن موسم دیدار ما
    یابد گشایش کار ما گویی چه دورانی شده

    http://besharatezohour.blogfa.com/

  143. هموطن همشهری می‌گوید:

    آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/ هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.حالا برا ما تهرانی ها شماره معکوس برگشت مقام معظم رهبری شروع میشه. بر و بچه ها غصه نخورید دیگه چند روز دیگه انشاءالله سلامت و با آب و هوای عوض کرده برکت تهران برمیگردن. امید که همه ما ملت ایران گوهر بیاناتشان را جامه عمل بپوشانیم.
    آواز خوش ترانه ای می آید
    خوشحالی بی کرانه ای می آید
    با شور و شعف چلچله ها می خوانند
    نور دل ما خامنه ای می آید

  144. سحرامید می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    دیدی هوای شهرم را
    دیدی قم را؟
    به قمی بودن خودم افتخار کردم با مردم ولایتمدارش
    شما یک روز دیدی و من دو هفته
    عین دوهفته متوالی این شور و شعف رو در مردمم دیدم
    خاک قدمهای تک تک مردم قم رو طوتیای چشمانم کردم برای شفا
    دیدی شهر من چه زیبا شده؟
    چه بهاری شده این روزها
    جان و دلم فدای قدمهات حضرت ماه…بوی بهار…عشق دلها
    خدا جون شکرت که من اهل قمم:)

  145. شهرزاد می‌گوید:

    حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند…عالی بود عالی
    یاد دیدار خودم افتادم ۱۱/۱/۸۹ دشت عباس منطقه عملیاتی فتح المبین…رویا بود و فراموش نشدنی هیچ کس باور نمی کرد …
    خوش به حال قمی ها

  146. برف و آفتاب می‌گوید:

    وسطای یکی از این کوچه ها پیرمرد دوچرخه سوار را دومرتبه دیدم که گوشه ای نشسته. زانوی غم بغل کرده بود و چقدر هم مظلوم. رفتم جلو. خودش بود. چه اشکی داشت می ریخت؛ انگار دختربچه ها.

  147. صاد می‌گوید:

    ریا…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.