قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس
تو تک ستاره فوتبال مایی؛ آهای فرهاد مجیدی…
دیوونه داداشی/ امام صادق علیه السلام: هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما در آن منتظر فرج هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما (اعراب) آن را وانهادید.
منبع: بحار، جلد ۵۹ صفحه ۹۲
(۱۵ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سجاد، سرباز ماه/ قسمتی از نامه حضرت امام خمینی(ره) به سید احمد خمینی: از وصیت های من که در آستان مرگ (هستم) و نفس های آخر را می کشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و آنانکه به حب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی گذارند و مجالس و محافل شان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تاثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذیر است و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می کند، پرهیز نمایی که با خو گرفتن با این مجالس ممکن است از انسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی است جبران ناپذیر.
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
شیخ الشیوخ از وبلاگ گروهی آنتی بالاترین/ در پایان ارشاد القلوب نقل شده است؛ خداوند در شب معراج از پیامبر پرسید: ای احمد آیا میدانی بهترین شادمانی کدام است؟ و جاودانه ترین زندگی چیست؟
ندا آمد: بهترین شادمانی آن است که انسان همیشه مشغول به ذکر من باشد و از آن خسته نشود و نعمتهای مرا فراموش نکند و مرا بشناسد و شب و روز به دنبال جلب رضایت من باشد و جاودانه ترین زندگی این است که، همیشه مراقب نفس خویش باشد تا دنیا نزد او کوچک و بی ارزش شود و آخرت نزد او بزرگ و با ارزش گردد، خواسته مرا برای خواسته خودش ترجیح دهد و به دنبال رضایت من باشد و مرا آنچنان که هستم بزرگ بداند، همیشه متذکر علم و اطلاع من به خودش باشد. در لحظه، لحظه شب و روز پیشامد گناه مرا مراقب خویش بداند و آن چه را که نمی پسندم از قلبش بدر کند، باشیطان و وسوسه هایش مخالفت کند، شیطان را در قلبش جای ندهد. وقتی این کار را انجام داد قلبش را با جام محبت سیراب میکنم تا غیر مرا در قلبش جای ندهد و ذکر و فکر وهمت و سخن اش پیرامون نعمتهایی باشد که به بندگان محبوبم ارزانی داشته ام. چشم قلب و گوشش را می گشایم تا با قلبش بشنود و با آن به جلال عظمت من خیره شود. دنیا را برایش تنگ و کوچک مینمایم و لذّات دنیا را برایش بی ارزش و خوار می کنم تا از آن ها نفرت داشته باشد و از دنیا و آنچه در آن است بر حذرش می دارم، آن طور که چوپان گوسفندانش را از چراگاههای کشنده حفظ می کند. اینجاست که از مردم فرار می کند و از دنیای فانی به جهان باقی میرود و از خانه شیطان به منزل رحمان می شتاید، و او را با هیبت و عظمت زینت می بخشم. این بهترین شادمانی وهمان زندگی جاودان است و این مقام والای کسانی است که به خواسته خدا راضی اند.
(۱۲ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
چشم انتظار/ شهید مدرس می گفت: اگر من نسبت به بسیاری از اسرار، آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم، برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع کم کنید، آزاد می شوید. باید جان انسان از هر گونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.
منبع: مردان علم درمیدان عمل
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سجاد، سرباز ماه/ قسمتی از نامه امام خمینی به سید احمد؛ فرزندم! با قرآن این کتاب بزرگ معرفت آشنا شو. اگر چه با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب، محبوب است، اگر چه عاشق و محب، مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه این که قرآن کتاب ما است به سجده رویم از عهده بر نیامده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سیدمرتضی/ شب عاشورا است، عباس در خدمت اباعبدالله(ع) نشسته است. در همان وقت یکی از نفرات دشمن نزدیک میآید و فریاد میزند: عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند. عباس میشنود، ولی مثل اینکه ابداً نشنیده است، اعتنا نمیکند، آنچنان در حضور حسین(ع) مودّب است که آقا به او فرمود: «جوابش را بده، هرچند فاسق است!»
جلو می آید، میبیند شمر بن ذی الجوشن است. روی یک علاقة خویشاوندیِ دور که از طرف مادر با عباس دارد -هر دو از یک قبیله اند- وقتی از کوفه آمده است، به خیال خودش امان نامهای برای ابالفضل و برادرانِ مادری او آورده است؛ به خیال خودش خدمتی کرده است. تا شمر حرف خودش را گفت، عباس پرخاش مردانه ای به او کرد و فرمود: «خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است، لعنت کند! تو مرا چه طور شناخته ای؟ دربارهی من چه فکر کرده ای؟ تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امام و برادرم، حسین بن علی را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو، آن دامنی که ما در آن بزرگ شده ایم و آن پستانی که از آن شیر خورده ایم ، ما را اینطور تربیت نکرده است.»
منبع: برگرفته از کتاب گفتارهای معنوی، ج ۲ صفحه ۸۵
صلوات: برای معرفت و ادب علمدار کربلا، یل ام البنبن
(۴ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
سلامت تن زیباست اما پرنده عشق، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشد و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شود؟ و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
(۹ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
۱- نمازهای پنج گانه را در پنج وقت بخوانید. نماز شب را حتما بپادارید.
۲- روزهای دوشنبه و پنج شنبه را حتی المقدور روزه بگیرید.
۳- اوقات خواب را کم کرده و بیشتر قرآن بخوانید.
۴- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل شوید.
۵- به تهیدستان انفاق کنید.
۶- از مواضع تهمت دوری نمایید.
۷- در مجالس پرخرج و باشکوه شرکت نکرد و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.
۸- لباس ساده بپوشید.
۹- زیاد صحبت نکنید. دعاها را زیاد بخوانید. خصوصا دعای روز سه شنبه را.
۱۰- ورزش کنید.
۱۱- بیشتر مطالعه کنید.
۱۲- دانش های فنی را بیاموزید.
۱۳- دانش تجوید و عربی را بیاموزید و در هر زمینه ای هوشیار باشید.
۱۴- کار نیک خود را فراموش کنید. گناهان گذشته را به یاد آورید.
۱۵- از نظر مادی به تهیدستان و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
۱۶- از اخبار روز دنیا و مربوط به مسلمین با اطلاع شوید.
(۶ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
(۲۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
(۲۴ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
(۲۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
(۳۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
(۸ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
(۱۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
ایوووووووووول 🙂
منم میخواستم همین رو بگم !
برد با ما بود 🙂
ایول.
اگه همین تیتر باقی میموند من که اینجا رو میترکوندم…
….اما خودمانیم؛ کلا فوتبال ایران در حال حاضر مفت نمی ارزه!
اینجا منو هم فوتبالی کرد.البته نگاه نمیکردم.یه دفعه از در و دیوار صدای داد اومد.تلویزیون رو روشن کردم دیدم استقلال گل زد.خاموش کردم! 🙂
یه بار هم من اول
قرمز خون منه…پرسپولیس جون منه.
این در برابر تیتر شماست…
سلام بر حسین*
خوشم میاد منصفی
استقلال سرورش پرسپولیسه!
استقلال همیشه قهرمان 🙂
آفرین داداش حسین استقلالیییییییی . . .
اســـــــــــــــــــــــــــــــــــتقلال ســـــــــــــــــــــــــــــــرور پرسپلیسه . . .
سلااام
اون که بله استقلال همیشه قهرمان بوده و هست
حالا خودمونیم چرا نمی ارزید
بله دریافتم چون قهرمان بودیم برای ما فرقی نداره
راستی اگر نمی برد استقلال بچه ها داخل سرویس مدرسه که پرسپولیسی هستند منو میکشتند و کری میخوندن .اما من اهل کری خوندن نیستم
ولی بردیم حالا بگید نا حقی بوده و…
حالا که بردیم (زبان درازی)
(خنده)
حرفیه؟
موافقم داداش چون ازنظرتکنیکی وتاکتیکی واقعازیر۰بودولی همین که مفتی مفتی بردکه می ارزیدنه داداش /علامت سوال//
سلام
ما که نه استقلالی ایم نه قرمز
اما خوشحال شدیم که با پیروزی آبی ها دل داداش حسین بین اذیت های منافقها در همین حد کوچیک هم شاد بشه
آقا تبریک می گم
خیلی هم برد خوبی بود هم موقعیت های استقلال بیشتر بود هم مدیریت شده بازی کردیم ملاک یک بازی که تنها در اختیار داشتن توپ نیست اشتباه داوری هم جزیی از بازی فوتباله اصلا هم چیز عجیب و غریبی نیست .
داداش حسین تبریک می گم.خوب هم می ارزید
اول آیا؟
اول از همه و پیش از هر سخنی عارضم خدمتتون که :
تبریک
تبریک
تبریک
تبریک
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوم اینکه :
بچه ها متشکریم و ایضا استقلال زلزله همینه همینه !
سوم اینکه مفت و غیر مفتش رو با کسب اجازه بی خیال ! ۳ امتیاز گرفتیم رفتیم دوم و مهمتر از همه سپاهان ملوان رو زد اومد سوم پرسپولیس رو فرستادیم چهارم !
اینجاست که این شعار شدیدا می چسبه :
استقلال سرور پرسپولیسه !
اولم آیا؟
اول شدم آیا؟
کلا به شما عرض می کنم که استقلال می بازه می گه زمین صابونی زمینو پاک می کنند می گه هوا بارونیه!!! البته مث امروز شانسی هم می بره.
… اما خودمانیم؛ این برد مفت نمی ارزید!
این بود تیمت ………….
با کمک کمک داور و تیر دروازه و دفاع ۱۱ نفره یه برد مفتی بدست اوردین
مرگ بر کروبی خر!!
مبارک استقلالیا باشه . ماکه داریم میگرییم !!!
چون بازیکنان مارو تازه از لبنان با اتوبوس اورده بودن خسته بودن!!
اخه قبل از بازی کیک و ساندیس میدن؟؟ خوب معلومه بازیکن جون نداره!
خوشم میاد خودتون اعتراف میکنین.انشاالله بازی برگشت
جالب بود.
سلام
بازم مثل همیشه استقلال برنده می شه
مهم برد بود که به حمدالله حاصل شد
هیچکس اول آیا؟ انگار تمام قطعه ۲۶ پرسپولیسی بودند. همه دپرس شده اند. جدی نگیرید ما این بازیهارا بخاطر کل کل آن دوست داریم وگرنه این بازی بود؟ خوبه خودتان هم اعتراف می کنید.
پیروزی نیلوفران آبی بر همگی مبارک
تسلیت می گم به تمام پرسپلیسی ها
گریه نداره
ایشاالله شما هم یه روز برنده می شید
بار دیگه سروری استقلال به جهانیان ثابت شد
داداش حسین با اینکه مفت گرون بود و ما قرمزته ایم
اما مبارک باشه (:
فعلا ب نفع شما تا دربی بعدی
احسنت
خوب است که خودتان هم قبول دارید…
ای داش حسین استقلالی
حداقل تو انصاف داری….
بابا اولیش گل بوداااا
😀
خوشم میاد لااقل به خود انتقادی قائل هستید!!
تو تک ستاره فوتبال مایی
آهای فرهاد مجیدی
تویی تو دلبر اس اسی هایی
آهای فرهاد مجیدی
تبریک می گم….
دوباره سلام
ببخشیدا
خوبه خودتونم قبول دارین برد تون مفت نمی ارزید
هرچند من بازیو ندیدم
ولی مطمئنم داور رو خریده بودین
آره
بااینکه فوتبالی نیستم ولی وقتی استقلال
میبره ته دلم قیری ویری میره،مثل الان.تبریک
میکم.بس مطالب وعده داده کو ما مشتاقیم.
تبریک
راستی اگه نمی بردین اسیر اون صحنه آرایی خطرناک !!!می شدین؟
خداییش بعد از چندسال بردن این همه خوشحالی و عکس و مکس هم داره اگه می دونستیم اینقدر خرسند می شدید دفعه قبل هم میگذاشتیم شما برنده شوید.
واقعاً ما به داور باختیم!
دلایل مخاطب قرار دادن رییس جمهور توسط اعراب با نام : نجاد
۱-چون اعراب و خیلی ملیتها حتی امریکاییها چند تا اسم کوچیکو بزرگ دارن مثلا جرج دبلیو بوش البته خدا به دور از دکتر عامه اعراب فکرمیکنن محمود احمدی نژاد فامیلیش میشه همون قسمت آخر که نژاد باشه که با لهجه قشنگ لبنانیهامیشه نجاد
۲-این دومیش خیله باحال تره یکی از اشناهامون که این دفه رفته لبنان میگه نجاد در عربی به معنی غلاف شمشیره و توی مایه های شجاعت و اینهاس که حسابی برازنده رییس جمهور محبوب هست
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!!!!
آخ قلبم.
این چه عکساییه؟
با همون پیراهن بارسلونا عکس می انداختی خوب…
آقا ما قبول نداریم متنو عوض کردید کجاست متنی که اعتراف کردید برد مفت و مجانی به درد نمی خوره.
سلام
داداش حسین این عکس کیه ؟
من فوتبالی نیستم
میشه بپرسم چرا هیچ نظری تایید نمیشه؟
سلام
احوال برو بچه های پرسپولیسی…!!! خوبین شما؟؟!! نه!! الان چطورین؟ خوبین انشالله…!!!! ما که الحمدلله خیلی خوبیم..با دیدن این عکسها بهتر هم شدیم..فقط میخواستیم ببینیم شما پرسپولیسها الان چطورین؟ خوبین الان؟!! آی شیطونه میگه برم کری های دو تا پست قبلی رو کپی کنم اینجا.. ببینم خوبین یا چطورین…!!
ماشاالله آقای قدیانی..کلا کارتون درسته..
sharhani.pelekfa.com???????????????????????
این که وبلاگ احسان پارسامهر مدیر پلاکفا ست.
یعنی اونم استقلالیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چند ما قرمزا همیشه بــــــــــــــــــــــیشــــــــــــــــــــــماریم 😀
به این میگن داوری.
ایول به همه داورا که همش ضد پرسپولیس سوراخ سوت میزنن. این سوتا رو باید طلا گرفت.
در آرزوی وصل, خزان شد بهار ما
ای وای ما و این دل امیدوار ما
یاران امید یاری ازو می برند و نیست
حرفی دگر زیار دگر در دیار ما
دوران غیبت است بسی سخت تر بر او
هر چند که سخت می گذرد روزگار ما
او وعده داده است که در جمعه می رسد
این جمعه هم گذشت و نیامد نگار ما
ما از گنه بکار ظهورش گره زدیم
با آنکه او گشوده گره ها ز کار ما
گاهی اگر دعای فرج کارگر فتاد
شد مانع فرج گنه بی شمار ما
بس شب گذشت و صبح برآمد ولی خدای
کی می رسد بروز, شب انتظار ما
دارد نوای نغمه عجّل علی ظهور
آهی که خیزد از جگر داغدار ما
بر روی آن نوشته که یابن الحسن بیا
هر لاله ای که می دمد از لاله زار ما
باشد اثر کند به دل مهر پرورش
اشکی که می چکد ز غمش بر عذار ما
(سید رضا مؤید)
پرسپولیس سروره
اگه داور گل پرسپولیس رو آفساید نمیگرفت
اگه دائی یه ذره فوتبال سرش میشد
الان حالت جا اومده بود
نه به آن…(ولی خودمانیم…)
نه به این…(فرهاد مجیدی)
عجب!
آقا این گل ناحقیه!
گفتم یه بار،دوباره می گم،تقلب شده!
به دفعه ی سوم کشیده بشه،از همین تریبون اعلام می کنم؛
به اغتشاش می کشونیم(شکلک اونی که جدیه) مترو رو!(شکلک اونی که از خنده ریسه میره می افته رو زمین)
_________________-
حالا یه نفر پیدا شد که حقیقتو بگه حتی اگه به نفعش نباشه…
چرا حذفش کردید؟
“چون دوست داشتم”
سلام داش حسین !
اینجا رو باهات نیستم !
من لنگی ام . حرفی هست !؟
قرمزته !
افراد آنلاین: ۵۰ نفر
سراپا چشم شدم،درانتظار تاییدم.
“زیر پایت که هیچ،وجودت علف سبز می شود،منتظر تایید نباش”
سلام
حسین جان خسته نباشی
نمیدانستم که در عرصه فوتبال هم هستی فکر نمیکنی بعضی با نظر شما در فوتبال مخالف باشند و از محبوبیت شما بکاهد
این فقط یک نظر است
خدائیش نامردی بردید.
اصولا بچه های پرسپولیسی
اسیر این صحنه آرایی های خطرناک نخواهند شد
گفته باشم
قرمزتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
*همه جا آبیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییته*
“داداش حسین* مالدینییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییته!”
:)) چه موجی راه انداختید اینجا!…جالبه…فوتبالی ها عجب عوالمی دارن!
واااااا ! قطعه هم که فوتبالی شد . آقا من کجا برم که خبری از فوتبال نباشه ؟ خونه فوتبال . مهمونی فوتبال . دانشگاه فوتبال . نونوایی فوتبال . بقال سر کوچه دوساعت معطلت میکنه برا فوتبال . فیلم مورد علاقه ات رو نمی بینی به خاطر نود . اه اه اه . زندگی بدون فوتبال چه شیرین است ! و آیا این شیرینی دست یافتنیست خدایا؟
داش حسین دیدی دو دستگی ایجاد کردی
نفاق از همین جا ها شروع میشه دیگه
شوخی 😉
.پ . ر . س . پ . و . ل . ی . س .
*اس اس* چی کاااااااااااااااااااااااااااااااااااارش کرده؟؟؟
سلام
می خواستم خواهش کنم اگه ممکنه متن کامل مطالبی رو که در دانشکده حقوق در برنامه رسالت دانشجو خوندید رو روی سایت بذارید مخصوصا برادرای یوسف. ممنون
بعد از اندی سلام داداش حسین
ایول خوبه همیشه آبی بیشمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااره
استقلال سروره پرسپولیسه
تبریک میگم این برد مهم را داداش
استقلال تیم مرفهین بی درد و بچه سوسول هاست. شما در این زمینه سبز هستید
ایول
ایول
ماشاالله داداش حسین
سلام
از دقیقه ۱۰ خوابیدم تا ۸۰ ! بیدار که شدم به اطرافیانم که همگی لنگی هستند ! گفتم : من بیدار شدم ! الان میگم گل بزنن ! یک مرتبه گل زدیم ! حالا ما جواب این لنگی ها رو چی بدیم که بنده رو متهم به کلاغ سیاه بودن کردن !
آبیتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه داداش حسین :-)ه
سلام
گل به این قشنگی میزنیم بعد الکی قبولش نمیکنن تازه شما خوشحالم هستید! این بردتون از صد تا باخت بدتره
توبهترین دفاع آسیایی آهای شیث رضایی
تو تک ستاره فوتبال مایی آهای شیث رضایی
تو دریایی ولی ساحل نداری آهای شیث رضایی
تو خورشیدی ولی غروب نداری آهای شیث رضایی (البته این خورشید به معنای اون خورشید نیستا)
خدایی داورو چند خریدید؟
یا علی
تبریک میگم داداش حسین
چقدر رنگ آبی بهتون میاد.
آبی رنگ آرامشه
سلام بر داداش عزیز تر از جان.
مبارک همه استقلالی ها باشه این پیروزی عادلانه!
مخلصیم داداش.
با تسلیت خدمت همه لنگی ها.امیدوارم این شکست آغازی برای شکست های دیگرتان باشد
وبا درود به کاپیتان بزرگ آبی ها.فقط فرهاد مجیدی
به به عجب عکس هایی
فـــــــــــدایی داری هزارتا داداش
سلام داداش حسین
لپ تاپتون درست نشد؟
دلمون واسه متن های بلند تون تنگ شده.
پرسپلیسی ها(بخونید لنگی ها) غصه نخورید
ایشاالله شما هم یه روز طعم برد رو می چشید
ولی چشمم آب نمی خوره
استقلال قهرمان می شه
خدا می دونه که حقشه
به لطف یزدان و بچه ها
استقلال قرمان می شه
استقلال قهرمان می شه
فرهاد آقای گل
هو هو هو هو
فرهاد آقای گل
هو هو هو هو
پرسپــــــــــــــــــــــــــــولیـــــــــــــــــــــــــــــــــس سرور استقلاله
آقای بی ترمز داشتیم؟
حالا ما یه ارفاقی بهتون کردیم که دلتون نشکنه نباید که حالا…
استغفرالله…
پرسپولیسی ها فراموش نکنید، شکست عدم موفقیت نیست!
از نظر ما پرسپولیس برنده شده
حالا داور هر چی می خواد بگه
معلومه دیگه وقتی گل سالم رو مردود اعلام می کنن این جوری میشه !
بالاترین ( بخوانید پست ترین) : در پی شکست پرسپولیس از استقلال قطعه حکومتی ۲۶ دچار انشقاق و دودستگی شده است!!!
پرسپولیسی ها “چوب خدا” صدا نداره…
داداش حسین بچه بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری.
سلام و درود خدا به روح پدر بزرگوارت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
با اینکه ناراحتم
ولی تبریک میگم
خسته نباشید
کلا که به شما عرض می کنم داورو تهدید به تجاوز کرده بودن
آفســــــــــــــــــــــــــــــــــــــاید بودآره!!!!!!!!!!
چه قدر به داور داده بودید داداش حسین
ایول داش حسین.ایول استقلال
چرا ۲ فرقمون میکنی این باری مساوی بور آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآقای استقلالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو تک ستاره فوتبال مایی؛ آهای فرهاد مجیدی …
آهای فرهاد مجیدی
آهای فرهاد مجیدی
آهای فرهاد مجیدی
آهای فرهاد مجیدی
……
چه عکسای آبی تاثیر گذاری دارید داداش .
اما دوستان چرا دو دستگی ؟ شما هم بیایید جزو حلقه ی طرفداران استقلال که همگی یک دست آبی شیم !
آبی ها اهل تعارف نیستنا ! بفرمایید تا دیر نشده چون از همین الان بازیکنان استقلال نیت کردن بازی برگشت انقدر مفت نبرن و با اختلاف دو گل پرسپولیس رو شکست بدن !!!
سلام
تبریک عرض میکنم برد تیم قهرمان و آسمانی استقلال رو به همه ی ستاره های استقلالی
اس اس یادت باشه پرسپولیس سرورته…
سلام آقا حسین من مرتضام ، از دیدن شما واقعا خوشحال شدم دیدار دیروز واقعا یه خاطره خوب بود ولی حیف که خیلی کوتاه بود.به وبلاگ ما هم سری بزنید و نظرتون رو بگید نظر شما برای ما خیلی مهمه.خودتون که دیدید!!!!
#با دقت بخوانید!#
وقتی .پ.ر.س.پ.و.ل.ی.س. فقط یک گل از *اسسسسسسسسسستقلال* می خوره ، یعنی برد کرده!!!
….اما خودمانیم ،
“این برد، مفت نمی ارزه!!!!
یعنی که یعنی!
از حاج منصور چه خبر؟
یامهدی
سلام حسین آقا احوالتون
فقط تبریک و دگر هیج
ومن الله توفیق
تبرییییییییک . من اول شدم 🙂
داداش حسین من عکس اصلی رو پیدا کردم !
اگه دوست نداشتید تایید نکنید ، ولی بذارید بچه ها واقعیت رو یدونند !
http://s2.aks98.com/images/22646792860568619093.jpg
سلام تبریک می گم
اما پرسپو لیس سروره به هر حال ب
بی تو دلگیر است عصر جمعه ها،
بوی نرگس می دهد پس کوچه های شهر ما
از کلاس عمرمان یک جمعه ی دیگر گذشت
باز غیبت خورد پای اسم زیبای شما!
اللهم عجل لولیک الفرج
پس نظر من که عصر گذاشتم کو؟؟؟
آره قهرمانه حتی اگه بره دسته سه و با پارتی بازی بیارنش دسته یک!
کتاب نه ده را خواندم به شما علاقه مند شدم ولس وقتی فهمیدم استقلالی هستی خیلی بهت علاقه مند تر شدم . این پیروزی مبارک- استقلال سرور پرسپولیسه
ای بابا
ای بابا
بازم که مدرسه ام دیر شد – یعنی که ای بابا بازم دیر اومدم
ولی اشگال نداره
ماهی و هروقت از آب بگیری تازس (اینو من نگفتم اکابر گفتن – به من چه !)
پرسپولیس سرور استقلال
نتیجه مهم نیست
مهم تاکتیکه
مهم بازیه
هیچکی جلودار تو نیست / نمرهء فوتبال تو بیست
ای پرسپولیس
تو دنیای ِزمین و توپ رنـگی / یه پرسپولیس داریم به چه قشنگی
عشق است قرمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
اسم قشنگش روی تخت جمشید / از اون قدیم ندیـما می درخشید
فقط پرسپولیس
اینکه فهمیدم استقلالی هستی از باخت پرسپولیس برام ناراحت کننده تر بود. ولی باشه داداش مایی.
آبیته
اســــتـــقـــلــــالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از ۵ سال اون هم با داور بردن که انقدر خوشحالی نداره!!!!!!!!!
البته تیم هائی که پرسپولیس رو می برند بیشترین خوشحالیه عمرشون رو دارن ما هم برای اینکه تلخ نشه این بردشون بهشون تبریک میگیم.
حاج حسین مبارک باشه ……
به “ماورا” :
حیف که دوست دارم!!!
خیلی خوبه که هم تو تیم آبی ها هم تو تیم هوادارای قرمز بچه
ولایتی زیاده
ایول ایول
بسی جای خرسندی است
البته
اکثر ولایتی ها ، هم خونشون و هم رنگ مورد علاقشون، هم تیم محبوبشون قرمـــــــــــــزته اس.
بریم پست بعدیو ……
سلام
به به
فکرشو نمی کردم حسین آقا اس اس باشه
نمیدونم چرا بهش می خورد طرفدار بادکنک قرمز باشه
ولی چه گلی زد این فرهاد خدا بگم…. ؛-)
سلام داداش حسین .
من خودم شخصی ولایتی و عاشق حضرت ماه هستم . اما به علت کمی سن نمی توانم نگاه های خراب دوستانم را به رهبر عوض کنم .
دوست دارم با کلام شیوایتان مرا راهنمایی کنم تا وظیفه خودم را انجام داده و چهره واقعی رهبر را به انها بشناسم .
من منتظرتوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون هستم.
“یاعلی مددی”
و اینک داستان تصویری،
ازمردی که جناحی می شود….
نه قرمز نه آبی رنگ شهید رو عشقه….
احتمال نمیدید یکی از بسیجی های ماه طرفدار پرسپولیس باشه؟ گرچه مطمئنا علاقه اش را به شما از دست نخواهد داد چونکه عشق به ماه همه تفاوت در سلیقه ها را کنار زده است. اما شاید بهتر بود که علاقه خود به استقلال رو پیش خودتون نگه میداشتید
و البته نظر نظر شما و سایت هم سایت شماست
براتون دعا میکنم که نویسنده سپاه مهدی باشید، به فضل الهی
اینجاست که شاعر میگه…………………………استقلال سرورش پرسپولیسه
باریک… به داداش حسین
حسین جان بپارنگی نشی!
سلام آقا جان
نمی خوام کری بخونم ولی متاسفم براتون که استقلالی هستید !!!!!!؟؟
از شما بعیده که طرفدار ( بچه سوسول ها ) استقلال باشید !!!
امار نشون میده پرطرفدار ترین تیم ایران پرسپولیسه
ولی بیخیال
نه قرمز نه آبی فقط ابومسلم رو عشقه
مرسی آقای قدیانی
من حاضرم به کروبی دو کلام حرف زدن یاد بدم ولی استقلالی نباشم
حاج حسین شرمنده ها
خون بر شمشیر پیروز است!!!!
ایول داداش حسن
سلام داداش حسین
کدام استقلال،کدام پیروزی؟
وحده وحده وحده وحده
وحدت یادت نره حاجی
(لازم به ذکره که ما خودمون هم استقلالی هستیم) ولی شما با این همه هوادار که نباید موضع خودت رو اینطوری اعلام کنی!
من می دونم که تو طرفدار بازی جوانمردانه ای!
سلامتی حضرت ماه امام خامنه ای صلوات
سلام
خیلی حال کردم
فکر نمیکردم اهل فوتبال باشی
در ضمن یکی از دوستان گفته نباید می گفتی استقلالی هستی اما به نظر من هواداری جز حقوق شهروندی شماست.
بازم می گم خیلی حال کردم.می دونی چرا چون یه آدم حسابی دیگه به جمع استقلالی ها اضافه شد.
خیلی باحالی ……..
پــــــــــرســـــــپـــــــــولیـــــســــــــتــــــــــــــه
استقلال مقدمه ای یه برای اصلی به نام پیروزی
نوری ما رو بر این مقدمه پیروز میگنه و از مقدمه میگزریم میرسیم به اصل
قشنگترین حرف و که مزدک زد تو نیمه دوم :
معلوم نیست مظلومی با استقلال چی کار کرده که نصف بازی نیمه اول رو هم نمیتونن بازی کنن !!!!!!!!!
سبز سبز علوی/سرو سرخ و آبی
حاج حسین قدیانی /سرور فرهاد مجیدی