امام در بیداری با ما، در خواب با شما

حاجی بخشی این عکس را که در مانیتور دوربین امین چیذری دید، گفت: حتما بگذار در وبلاگت. گفت: خوشم آمد که مثل علما در گوشی، بوسم نکردی. همچین صدادار بود ماچت، کیف کردم. گفت: زیاد به ما سر بزن. گفت: ماشاء الله حزب الله.

حاجی بخشی زنده است؛ چون حزب الله زنده است
بعد از جنگ، درد، خودش را مستتر کرد در نگاه تو؛ هم هست و هم نیست. شقایق، قایق عاشورا بود که عاشقانه نگاهت را دوست داشت؛ بی مزد و منت. بدر اندازه تو درد نکشید. درد مستقر سینه مرد است. موج لیلا تو را مجنون کرد در جزیره. حالا دیگر سنگر خوب و قشنگی نداری. سال هاست که دیگر در خط مقدم وصیت نامه ننوشته ای. یادت هست سر می گذاشتی بر سینه جبهه. چفیه ات کجاست؟ یادت هست مجید را که جلوی چشمان تو در هویزه رفت زیر شنی تانک؟ جز یک بال سوخته، هیچ چیز از بدن پروانه باقی نماند و بعد از جنگ، زندگی وبال گردن تو شد. کو آن پلاک محبوب تو؟ ما بی پلاک، تو را نمی شناسیم. همه هویت تو، همه ملاک ما همین پلاک بود و همین نماز تو روی خاک فکه. جنگ آمده بود تا از حنجره تو پنجره ای رو به سوی خورشید باز کند. جنگ آمده بود تا نور را مهمان صورت ات کند. چه نورانی شده بود شهید نورایی در کرخه نور. آسمان بود و بُرد را پرستویی کرد که بهار را در شهادت دیده بود. تو کوچ نکردی از کوچه زمین و حالا جایی برای هجرت نیست. باید مقیم درد بود. این شهر برای تو سنگر نمی شود. مثنوی را در وصف تو باید سرود. هور بود و نور بود و نی بود و آب بود و بسیجی بود و آنقدرها شهادت از تو دور نبود. چرا نرفتی؟ تو خود آنقدر فرصت داشتی برای پرواز. سهم تو از جنوب از خون، جنون نبود. بعد از جنگ، زندگی با تو سر جنگ گذاشت. سنگری هم نداشتی برای پناه. دیگر فکه ای در کار نبود و دهلاویه هم و ارتفاعات الله اکبر هم و شهرک دوئیجی هم، و تو ماندی و هزار و یک معما. باد، همان نسیم فکه بود و خاک کربلا، روزی قدمگاه تو بود. عاشورا داشت در خط می وزید و شمع داشت ذره ذره آب می شد. همه چیز مهیا بود برای پرواز. کجاست الان دیگر آن شب های “محیای یا محیا”. عشق دیگر مخابره نمی شود. جز ماه، همه چفیه را مناسبتی می بندند. پلاک بندگی را همه از گردن باز کرده اند. همه دارند پرواز می کنند، منتهی در قفس دنیا. کاش پای تو هم مثل آن شهید گمنام، گیر کرده بود در رمل های فکه. بازی دراز آتش نمی زند دلت را؟ اروند، اروند، اروند؛ کجاست والفجر ۸؟ جنگ، جنگ، جنگ؛ چقدر زیبا بود این واژه. چه صداقتی داشت. به اسم صلح، حالا دارند سر جنگ را می برند و تیر می زنند به گلوی جبهه. یادت هست چقدر خورشید ناز می کرد تا غروب کند در شلمچه؟ تاب نداشت دوری ستاره ها را خورشید. ۸ سال عشق بازی کرد با شما اما سفره جنگ که بسته شد، تازه سینه تو شروع کرد به سرفه کردن. از آن جام زهر چند جرعه ای هم تو نوشیدی. این صدای خش خش بیسیم نیست. ایراد از سینه توست که دم پر شد با گلوله. قطعنامه هم نتوانست سرفه های تو را قطع کند. برای تو هنوز جنگ تمام نشده. تو هنوز داری با ترکش می جنگی. سنگر عدو در ریه توست. گاز خردل، سنیه ات را کرده شرق ابوالخصیب و ریه تو قسمتی از غروب شلمچه است. سازمان ملل عراق را متجاوز اعلام کرد اما سارا همچنان فرزند شهید است و تو همچنان جانباز شیمیایی هستی و مادری که شهیدش گمنام است، هر شب با اشک چشم می خوابد. مادر شهید خواب هور می بیند، خواب نور و خفاش خواب تاریکی. فاش می گویم؛ خفاش خندیده به قبر مادرش! دارد دروغ می گوید. غلط کرده خواب دیده باشد آن کس را که مظهر بیداری بود. می بینی! تلخ شد روزگار بعد از جنگ. جنگ خون کجا، جنگ خون دل کجا؟ مگر نه اینکه نیمی از عمرتو در “ساسان” گذشته است. “ثارالله” الان نام آسایشگاه توست. روزی اما نام سربند تو بود؛ یادت هست؟ چقدر مشتری داشت این سربند سرخ اما الان از غرب، غریبانه تر نگاه توست و از جنوب، نجیبانه تر، ضربان قلبت. بی خود دارد می زند. تو خوب این را می دانی. هر نفسی که می کشی برای تو ممد درد است. تشدید درد را روی قلب مرد باید جست و جو کرد. جان تو بند است به کپسول اکسیژن. الان به تو مجانی، “اسپری” می دهند تا راحت تر درد بکشی. این تمام سهم توست بعد از جنگ. تازه بعد از جنگ بود که سارا فهمید، دیگر بابایی به اسم “علی” ندارد. چرا شعار بدهیم؛ به کودک بی پدر می گویند یتیم. راس الحسین برای رقیه پدر نمی شود. تا جنگ بود، دل مان خوش بود هنوز دارد پدر با دشمن می جنگد. جنگ که تمام شد، واژه ها آن روی معنای خود را نشان دادند و تو بعد از جنگ، دیگر دستت کوتاه شد از دامن بهار. کاش در خیبر با همت رفته بودی و در بدر با باکری. بسیجی واقعی، بعد از جنگ، زنده ماندن را می خواهد چه کند؟ زخم زبان از شنی تانک بی رحم تر است. بعضی ها از کنایه، گلوله ساخته اند و از نیش، آتش و بدتر از بعثی ها سهم تو را دادند. حالا تحمل کن این روزگار را. گرامیداشت ۸ سال دفاع مقدس برای علی فضلی چشم نمی شود. بزن بر پشت دستت که جا ماندی از کاروان. غریبانه، رفتن یاران نبود. ماندن توست که غریبانه است. تنها ماندن توست، که غریبانه است. باید می گفت؛ “یاران چه غریبانه ماندند در این خانه”. آنکه رفت، خوش به حالش شد. با حسین، هیچ پرستویی غریبانه پرواز نمی کند. می بینی! سکه ات دیگر خریداری ندارد. یوسف هم که باشی، دیگر چشم یعقوب کور شده است. تو را نمی بیند. هیچ کس تو را نمی بیند. تمام شد فصل حنابندان. بسته شد در باغ شهادت. الان فقط باید خون دل بخوری. آرام تر ورق بزن آلبوم جنگ را. آخرین بار کی بهشت زهرا رفته ای؟ هیچ کس نیست برایت فاتحه بخواند. ۷۵ درصد جانبازی داری اما سنگ قبر نداری. هیچ کس سنگ تو را به سینه نمی زند. هیچ کس نیست برایت فاتحه بخواند اما هستند کسانی که سهم تو را با زخم زبان بدهند. می خواستی نروی جنگ. الان فصل زندگی است. سرفه تو زشت می کند چهره شهر را. یا شب موجی شو یا روز. اصلا تو هم برو همان بیت الاحزان فاطمه. یادت هست نوشته بود آن شهید دهاتی، پشت پیراهن اش؛ “می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم”؟ تو چرا با او نرفتی تا آخر؟ کجای کار را کم آوردی؟ روزی حالا صد بار بگو؛ “شهادت قسمت ما می شد ای کاش”. مسئله اینجاست که دعوتت نکردند. تا لب چشمه رفتی و تشنه برگشتی. تو الان تشنه ای. عطش دارد گلویت. کجای این دل را جا گذاشتی دوکوهه؟ صبح گاه دیگر تمام شد. جنگ دوست داشتنی دیگر تمام شد. سه راه شهادت دیگر تمام شد. حالا باید در سه راه جمهوری بجنگی، نه با بعثی ها، که با بعضی ها. ۸ سال جنگ، اگر فقط یک بنی صدر داشت، اینجا بعضی ها صد در صد بنی صدر شده اند. بنی صدرهایی در خط امام. اینجا چیزی که زیاد است، بنی صدر است و چیزی که کم، حاج احمد. از همت و باکری هم واقعی تر، بسیجی بود؛ طوری رفت که نه دستت به تابوتش برسد و نه با خبر شوی که اصلا کجاست. حاج احمد همه را حتی فرشته های خدا را پیچاند. بسیجی واقعی به او می گویند. پرستو بود و بهار را گذاشت در خماری. دل نبست به چهار تا شکوفه. می دانست روزی کوفه می شود اینجا. باز بود روزی کوچه جنگ. اینجا اما جنگ به بن بست رسیده است. “وفیق السامرایی” دشمن خوبی بود. از پشت خنجر نمی زد. پسر نوح نبود که تو تکلیفت را ندانی. با همت و باکری هیچ نسبتی نداشت. با امام عکس نداشت. خواب امام را نمی دید. واقعا گرامی باد سالگرد ۸ سال دفاع مقدس. هم حسین معلوم بود کیست و هم یزید. اینجا اما جولانگه نفاق است. منافق، هم می رود به ویلای جرج سوروس و هم لانه می کند در حسینیه جماران. در بیداری نامه سرگشاده می نویسد و در خواب، امام را می بیند. بیداری اش برای دشمن است و خوابش مال دوست. این همت بود که حاضر بود آب بخورد در پوتین بچه بسیجی ها. آب خوردن در پوتین بچه بسیجی ها کجا و دخیل بستن به نعلین شیخ بی سواد کجا؟ حرفی هم که نمی شود زد؛ تف سر بالاست. مشکل ما شناسنامه هاست؛ نام خانوادگی. اینجا هر خفاشی، نسبتی با شمع دارد. شب پرستی می کند اما به اولاد شمع چه بگویی؟ طرف خار هم که باشد ادعا می کند از گل است. خوب شد به شهادت رسید حمید باکری. آن گل را خوب شد دشمن پرپر کرد و الا  مانده بود، خار خودش پرپرش می کرد. می ماند، خار خودش دق می داد او را. اینجا خار در چشم دشمن فرو نمی رود. می رود در چشم گل. گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما چه می کشد این روزها. واقعا گرامی باد سالگرد ۸ سال دفاع مقدس. جنگ ما اما بعد از جنگ شروع شد. اینجا روی در و دیوار شهر ما بعثی ها به زبان عربی ننوشته اند؛ “آمده ایم تا بمانیم”. این دست خط به زبان فارسی است. بعضی ها بر خلاف بعثی ها عراقی نیستند. ایرانی هستند. موج، ای برادر جانبازم الان باید تو را بگیرد؛ همت دشمن مضاعف شده تا خانه باکری، و هیچ تجلیلی جای زخم را از تویوتای حاجی بخشی برنمی دارد. چند روز پیش رفتم زیارت پیرمرد. هنوز زنده بود. هنوز می گفت: “ماشاء الله حزب الله”. حزب الله غریب است. خار در چشم و استخوان در گلوست. حزب الله خوابش نمی برد این روزها. حزب الله خوابیده بود، فتنه نمی خوابید. فتنه الان گرفته خوابیده، که خواب خوش می بیند. حالا خار هم خواب گل می بیند اما حاجی بخشی بر خلاف بعضی ها امام را در خواب نمی بیند. عده ای خواب امامعلی رحمانف را می بینند و گمان کرده اند خواب امام علی را دیده اند. خواب زن چپ نیست. خواب نامرد چپ است. بعضی ها، با امام بودند در خواب. بعضی ها با امام بودند در خواب قیلوله. بعضی ها با امام بودند در خواب سنگین. بعضی ها با امام بودند در خواب راحت. بعضی ها با امام بودند بعد از خر و پف. بعضی ها با امام بودند قبل از خر و پف. بعضی ها با امام بودند در خواب شبانگاهی. بعضی ها با امام بودند در خواب زمستانی. بعضی ها اما خودشان را به خواب زده اند تا مگر در خواب، امام را ببیند. خواب، خرافه است؛ امام را در بیداری باید دید. امام آمده بود تا ما را بیدار کند؛ لطفا در خواب امام را نبینید. امام مظهر بیداری بود؛ شان او بالاتر از خواب شماست. شما غلط کردید خواب امام را دیده اید. خمینی را باید در بیداری دید. حزب الله بیدار است و خمینی را در بیداری می بیند. ما امام را در بیداری می بینیم. خواب را ول کنید؛ خواب به خصوص با شکم پر خرافه ای بیش نیست. دانشمندان معتقدند؛ آدمی وقتی با شکم پر بخوابد، برای خودش زیاد خواب می بیند. امام بزرگتر از آن است که در خواب بعضی ها بگنجد. امام را در بیداری باید دید. خمینی در بیداری یعنی خامنه ای. مشکل بعضی ها همین خواب بودن شان است؛ از خواب بیدار شوید؛ آن وقت شما هم مثل آحاد ملت ملتفت می شوید که؛ “خامنه ای، خمینی دیگر است”. سران فتنه همگی خواب هستند. شیخ بی سواد کلا به شما که عرض می کنم؛ هر شب خواب تعرض می بیند اما حاجی بخشی هر روز امام را در بیداری می بیند. گفت: شتر در خواب بیند پنبه دانه. اینجا اما یک “نفر” هست که واحد شمارش شتر نیست ولی امام را فقط در خواب می بیند. زرشک! این چگونه با امام بودنی است که فقط خلاصه شده در عکس و خواب. نکند آن عکس ها را هم در عالم خواب با امام گرفته بودید؟ نکند بعضی ها با امام در نجف و ترکیه و پاریس و طیاره و پلکان و پله اول و پله دوم و پله چندم و پاویون و پله برقی فرودگاه و بلیزر، همه را خواب دیده بودند؟ خواب دیدید، خیر باشد؛ الان نوبت بیداری است. مگر شما امام را در همین خواب ببینید. امام دیگر در بیداری، به دیدار شما نمی آید. خوابت را خود امام بگذار تعبیر کند عالیجناب فتنه. امام می گفت: همین مردمی که می گویند “درود بر خمینی”، اگر “مرگ بر خمینی” هم بگویند، ذره ای در اراده من خللی وارد نمی آید. خوابت چپ بود. رئیس مجلس خبرگان رهبری، یعنی آن کسی که رهبر تعیین می کند در این کشور، قنوت مادران شهید داده است. تا “بابای ماست خامنه ای”، شما بروید خواب امام را ببینید. امام در بیداری با ما، در خواب با شما. اگر به خواب دیدن است، من مادر شهیدی می شناسم که همین چند وقت پیش وقتی با اشک چشم خوابید، خواب دید که فرزندش را که می گوید؛ “غصه نخور مادرم. نگهدار خامنه ای، اباالفضل علمدار است”. عباس اما فقط در خواب، نگهدار مولای ما نیست. سال هشتاد و اشک، ما در بیداری نشستیم روی شانه عمو عباس و به شما گفتیم؛ غلط کردید بیشمارید.

همین متن فردا در “وطن امروز” کار خواهد شد.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سارا می‌گوید:

    ایولللللللللللللللل
    دست مریزاد داداش حسین

  2. سارا می‌گوید:

    خفاش دارد دروغ می گوید. غلط کرده خواب دیده باشد آن کس که مظهر بیداری بود.
    فکر کنم یه «را» بعد از آن کس باید بیاد…

  3. سارا می‌گوید:

    تازه بعد از جنگ بود که سارا فهمید، دیگر بابایی به اسم “علی” ندارد. چرا شعار بدهیم؛ به کودک بی پدر می گویند یتیم.
    وااااااااااای …خداااااااااااااااااا….چی بگم ؟
    انشام دوباره بیست بابای گلم!/ موضوع:( کسی که نیست)- بابای گلم-
    دیشب زن همسایه به من گفت :یتیم/ معنای یتیم چیست بابای گلم؟!

  4. سارا می‌گوید:

    خواب به خصوص با شکم پر خرافه ای بیش نیست. دانشمندان معتقدند؛ آدمی وقتی با شکم پر بخوابد، برای خودش زیاد خواب می بیند. امام بزرگتر از آن است که در خواب بعضی ها بگنجد…
    عالی …عالی…عالی….
    ماشاالله حزب الله / ماشاالله بسیجی / ماشاالله ابر ستاره حضرت ماه

  5. سارا می‌گوید:

    ما در بیداری به شما گفتیم :غلط کردید بی شمارید
    ما در بیداری به شما میگیم :غلط کردید بی شمارید
    ما در بیداری به شما خواهیم گفت : غلط کردید بی شمارید
    غــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلط کردید بی شمــــــــــــــــــــــــــــارید صد تا چیزم روش

  6. http://www.dastgheibnews.com/id-44444571.html
    فیلم حمله طلاب دستغیب به روزه داران شیرازی

  7. دعای کمیل می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    خسته نباشین
    تو مصاحبه تون با اهالی قطعه جمله ای گفته بودین از زبون چفیه ی آقا
    که ازنظر خودتون دل نشین ترین جمله بو که واقعا هم همین طور بود
    اما دیشب که تو اینترنت گشت میزدم عکس های جشنواره ی فیلم دفاع مقدس توجه ام رو جلب کرد
    ای کاش توجه نمیکردم!عکس یکی از خانم های بازیگر با سر و وضع نا مناسب روی سن
    دور گردنش چفیه بود !
    داداش حسین بچه بسیجی ها
    از زبون چفیه ی آقا گفتین:من روی دوش تو هنوز هم بوی شهدا میدهم.
    به نظرتون زبون حال این چفیه چیه؟
    چفیه های غریبی که دیدنش روی دوش این خانم های بازیگر واقعا دل آدم و میسوزونه.
    ….بعضی از چفیه ها چقدر غریبن!
    به امید بازگشت حاج احمد
    صلوات

  8. غریب می‌گوید:

    “بابای ماست خامنه ای”
    ای اشک ها بریزید چون ابر در بهاران………………….

  9. ابوالقاسم می‌گوید:

    دادش دمت گرم
    عالی بود
    دست مریزاد
    موفق باشی
    یا علی

  10. سارا می‌گوید:

    خط ۴۲ : “اسپری” می دهدند » می دهند
    خط ۶۵ : اینجا بعضی ها صدردصد بنی صدر » صد در صد
    _________________________
    بابا علی :
    و اما شما ای بازماندگان و خانواده های شهدا تکلیف شما سنگین تر است و….شما باید زخم زبانها را به جان بخرید و تحمل کنید . جوانان زخم ترکشها و گلوله ها را مشتاقانه به جان خریدند اما حقیقتی است که زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است…
    داداش حسین :
    زخم زبان از شنی تانک بی رحم تر است.بعضی ها از کنایه، گلوله ساخته اند و از نیش، آتش و بدتر از بعثی ها سهم تو را دادند.
    بابا علی همیشه می گفت حاج یدالله داغ چهار پسر دارد و من داغ شهادت و آنقدر گفت تا دعوتش کردن.
    داداش حسن:
    روزی حالا صد بار بگو؛ “شهادت قسمت ما می شد ای کاش”.مسئله اینجاست که دعوتت نکردند

  11. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام به “حا” به “سین” به “یا” و به “نون”
    داداش حسین جون عزیز تر ز جون

    مخلص تند و تیزی کلامت…
    شکسته ام کمر به احترامت

    تو رگ های خامه ی جادوگرت
    خون منو بریز جای جوهرت

    در حسرت بوسه به دستهای تو
    سرم پایین است کف پاهای تو

    کاشکی جای عرض خسته نباشی
    فدات می شد ، “دیوونه داداشی”

    داداش جونم، تو جون بخواه هر چی هست
    ما مخلصیم مثل همیشه در بست!

    تشنه ام انگار سراسر ، حسین!
    تشنه ی یک جرعه “سلام بر حسین*”

    دلم برات گوله مثه سنگ شده
    واسه “یعنی که یعنی هات!” تنگ شده

    خدا می دونه ، از تو پنهون چراست
    هر نفسم ، سمفونی مورچه هاست!

    بعد از “نه ده” ، کتاب سیاسی
    دانای کل ، دلم رو برد اساسی!

    چشمام اگه بارونی و برفی هست
    می خواد بگه ، دیوونتم ، حرفی هست؟!

    حالا گذشته از همه قضایا ….
    خفن داری فدایی! اول؟ آیا؟!

    داداش جونم، سرت رو درد نیارم
    دوست دارم هوار!!! عدد نیارم

    دست علی باشه سرت محافظ
    تا ساعاتی دیگر! فعلأ خدا حافظ

    سلام بر حسین*

  12. 313 می‌گوید:

    یادت هست چقدر خورشید ناز می کرد تا غروب کند در شلمچه؟

    یا حسین

  13. 313 می‌گوید:

    یادت هست چقدر خورشید ناز می کرد تا غروب کند در شلمچه؟
    قلمتون حق
    یا حسین

  14. ناشناس می‌گوید:

    داد میزنه این روزا، توی خیابون، فِری
    بسیجیه واقعی، همت بود و باکری

    بسیجیه واقعی،اونه که مرده باشه!
    زنده اگر بمونه، باید تو خونه باشه!

    به یاد من نمونده، خاطره ی زیادی
    ز همت و باکری، به غیره کلیاتی

    یاد ندارم که همت، مسجد سوزونده باشه
    نماز جمعه ها شو، اونجوری خونده باشه

    میشه مگر باکری هیئت ندیده باشه
    به شهر و خونه هامون آتیش کشیده باشه

    یقین دارم باکری، بچه مسلمون بوده
    پرچم ایران ما، براش مثه جون بوده

    نه مثل سبزیه آش! بیاد میون میدون
    تا که بهش بخندن کوچیک و پیر و جوون

    برای دفع دشمن، باکری داده خونش
    نه در ره بی بی سی، حذر کنه ز جونش

    غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
    موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

    یادم میاد یه روزی، به وقت انتخابات
    قِر میومد یه بانو، با کلی افتضاحات

    رو پرچمه تو دستش، اسم پیامبر هم بود
    چیکار میکرد اون اگر،برادر همتم بود؟

    غربتمون رو امروز، باکری ها میدونن
    که سبزیا میرقصن تو شهرمون، میخونن

    همون جماعتی که، شکسته پشت همت
    داد میزنه: حمایت، بسیجیه باغیرت!

    بسیجیه باغیرت،جون کف دستش گذاشت
    مثل داداش کبیری، ما همه رو جاگذاشت

    وقتی گلی و پری، با هم میرن خیابون
    حرمت خون همت، فنا میشه چه آسون

    غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
    موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

    تا حامیه بعضیا، اون رجویه نازه
    خیال نکن باکری، با سبزیا میسازه

    منافقا همیشه، ریگ توی کفششونه
    بسیجیه باغیرت، دشمن جونشونه

    میترسن اینکه امروز، بسیجیا بیدارن
    تا ترسشون بریزه، شرط و شروط میذارن

    خیلی باحالن ولی، خیالشون چه خامه
    زندگیه بسیجی، خودش یه جور پیامه

    حب ولایت اما، تو قلبمون میمونه
    چشم حسود کور بشه، که قلبامون جوونه

    یه وقت باید بجنگی، تو جبهه ها تو میدون
    یه وقتی هم که جبهه، میشه همین خیابون

    غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
    موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

  15. لجمن می‌گوید:

    دست دست دست . ای ول حال کردم :
    جنگ خون کجا، جنگ خون دل کجا؟
    خواستنی هستی داداشی !!

  16. لجمن می‌گوید:

    آقای هاشمی خواب به خیر : http://lajman.blogsky.com/1389/06/27/post-14/

  17. یک بنده خدا می‌گوید:

    کاش پای تو هم مثل آن شهید گمنام، گیر کرده بود در رمل های فکه. بازی دراز آتش نمی زند دلت را؟ اروند، اروند، اروند؛ کجاست والفجر ۸؟ جنگ، جنگ، جنگ؛ چقدر زیبا بود این واژه. چه صداقتی داشت.

  18. یک بنده خدا می‌گوید:

    خدا حفظت کنه!

  19. حمید می‌گوید:

    #دلیلی شاید برای منافق بودن آنانی که “بنی صدر” را خائن نمی دانند:

    ##تحلیلی از حاج محمدابراهیم همت:
    در یک جلسه به خاطر دارم، تز “بنی صدر” فقط این بود که :«ما زمین می دهیم و زمان می گیریم.» یعنی تز کهنه شده نظامی در جنگ های جهانی که ما زمین را به دست دشمن می دهیم، خرمشهر را می دهیم بعد منتظر می شویم تا هر وقت آمادگی پیدا کردیم، آن را پس می گیریم و دیگر مهم نیست دشمن با خرمشهر چه می کند و ببینید که چه آبرویی از اینها رفت. به هر حال حرکت بنی صدر جلوگیری و بازدارنده بود و از جهد فی سبیل الله و حرکتی که عاشقان این انقلاب و عاشقان امام و خط ولایت و امامت در ایران اسلامی بتوانند پیاده کنند و بسیج شوند و به جبهه بیایند و دوشادوش سایر برادران رزمنده فی سبیل الله بجنگند و جهاد کنند باز می داشت.

    به خاطر دارید که در عملیات های ثامن الائمه و طریق القدس روی هم رفته از ایران سی و پنج میلیون نفری، هزار تا هزار و پانصد تا دو هزار نفر بسیج شدند و در عملیات فتح المبین شصت هزار نفر و در بیت المقدس هشتاد هزار نفر و همین طور این وضع رشد کرد و به محض اینکه بنی صدر کنار رفت، آن خط نجنگیدن و سازش کاری شکست…

    ##ادامه را در اینجا بخوانید:
    http://rajanews.com/detail.asp?id=63512

  20. بیچک می‌گوید:

    سلام و خداقوت
    دست مریزاد
    خیلی عالی یود

  21. بیچک می‌گوید:

    روی شانه غیرت یاد جبهه ها مانده است
    مرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده است
    رفته اند اما نه! کوله بارشان باقیست
    بر زمین نمیماند، شانه های ما مانده است…

  22. بیچک می‌گوید:

    “قطعه شهدا”

    بغض در میان راه
    -در کویر تفته‌ی گلوی من-
    ساقه‌ای شکسته بود
    گفتم: این سخنوران که بی صدا غنوده‌اند
    وه چه خوب و خواندنی سروده‌اند
    قطعه‌ای بلیغ و ناب
    جاودان سروده‌ای به رنگ عشق و آفتاب
    قطعه‌ای که هیچ شاعری نگفت
    بهترین ترانه‌ای که گوش آسمان شنفت
    جان من نثارشان
    آفتاب شعر من هماره سایه‌سارشان! گفت – با تبسمی به رنگ غم –
    «بهترین و برترین سروده‌ی زمانه است
    شعر ماندگارشان قطعه‌ی بهارشان!
    این زمان
    دیده از نگاه و لب ز گفت‌وگو
    بسته‌اند اگرچه،
    باز
    بر لب خموششان ترانه است :
    اشک را مجال های و هوی مده
    گوش کن به چشم خود!
    در مسیر بادهای نوحه‌گر
    بی‌امان به سوی جبهه می‌وزد
    پرچم مزارشان»
    گفت و بغض من شکفت.

    “سید حسن حسینی”

  23. حاج مرتضی می‌گوید:

    هدیه ای از وبلاگ ☽ حضرت ماه
    http://hazratekhamenei.blogfa.com/

    امام خامنه ای : امام، اهل تشکیلات و حزب و امثال آن نبود؛ اما تدبیر زیادى داشت

    http://hazratekhamenei.blogfa.com/

  24. حمید می‌گوید:

    #تأییدی برای حرف های “آقاسعید تاجیک” در شهرک محلاتی:

    ##تحلیلی از حاج محمدابراهیم همت:
    در زمانی که تانک های دشمن بی مهابا و وحشیانه به خاک ما تاختند، به ناموس ما تاختند و در خونین شهر و سوسنگرد و قصر شیرین آن جنایات را آفریدند و با آن حرکتی که کردند و آن بی بندوباری ها و آن غارت ها و تجاوزات به ناموس و زن و بچه مردم و به اسارت گرفتن آنها، و از بین بردن حیثیت ما، عراق بر اسب مراد سوار بود. ای رزمندگان دلاور اسلام، توسط همین بسیجیان حزب الله، صدام از اسب مراد به زیر کشیده شد. یعنی صدام و دولت عراق چنان قدرت نظامی خودش را در سرتاسر مرزهای ما از دست داده که چه در هفتصد و پنجاه کیلومتر مرز غرب و چه در پانصد و پنجاه کیلومتر مرز جنوب ـ از بندر فاو تا دهلران و از دهلران تا پیرانشهر ـ در هر کجا نیروهای رزمنده اسلام اراده کنند، به والله می توانند داخل خاک عراق شوند و در هیچ جا از این هزار و سیصد کیلومتر دولت مزدور عراق و ارتش عراق که آنقدر مطمئن بود و اکنون ضعیف و شکسته و بی روحیه شده ، حتی در یک کیلومتر از این مرز، عراق قادر نیست با یک لشکر حمله کند. یعنی به کلی قدرت آفند و حمله از دولت عراق و ارتش عراق توسط ید شما و توسط یدالله، گرفته شده است. دولت عراق قسمت اعظم قدرت نظامی اش را ازدست داده، چرا؟ چون شما پنجاه هزار نفر را در مهران اسیر گرفتید…

    ##ادامه را در اینجا بخوانید:
    http://rajanews.com/detail.asp?id=63512

  25. شهید حسین شفائیه می‌گوید:

    دوباره سلام عقیق.

    سخن بگو که زه حرفت ستاره بارانم/
    میان حرف تو ذکر شعور میبارد/
    یا علی

  26. amir می‌گوید:

    * باور

    باور کنید بال و پری را که سوخته است
    ققنوس رفته از نظری را که سوخته است

    حرف از شب و سیاهی و ظلمت نمی‌زنم
    بشنو حکایت سحری را که سوخته است

    آخر برادران من آخر نمی‌شود
    تصویر کرد نقش سری را که سوخته است

    باور کنید دیده‌ام آری به چشم خود
    بر دوش یک پدر پسری را که سوخته است

    حتی زبان شعر هم اینجا نمی‌کشد
    بار فراق آن جگری را که سوخته است

    ما را تمام کن که دگر تاب غصه نیست
    می‌خوان حدیث شعله‌وری را که سوخته است

  27. amir می‌گوید:

    * حسرت پرواز

    چه عاشقانه قفس را خراب می‌کردی
    برای پر زدن از خود شتاب می‌کردی

    من و قفس، من و ماندن، من و نمی‌آیم
    تو سد فاصله‌ها را خراب می‌کردی

    به شوق دشنه و آتش به شوق رفتن بود
    بیا، بمانِ مرا، گر جواب می‌کردی

    چه با شکوه چه بالا بلندگاه عروج
    نشستگان هوس را عتاب می‌کردی

    طلوع کن تو که شب را به روز می‌دادی
    و از تلالو نور انقلاب می‌کردی

    من و خیال شهیدان و حسرت پرواز
    توکاش بودی و تعبیر خواب می‌کردی

    به یک نگاه پر از ناز، نازنین امیر
    کلام سرد مرا شعر ناب می‌کردی

    ۲ شعر امیرعاملی درباره دفاع مقدس

  28. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    امسال سال همت و کار مضاعف است
    سر سوی تن شاهد و دار مضاعف است

    شهد مکرر است حدیث شهید عشق
    پرواز،جلد خون سردار مضاعف است

    کوچ کرده پرستوی دل از کوچه ی لیلی
    مجنون بهار ، در پی یار مضاعف است

    پائیز ترس، زرد کرده رنگ مرگ برگ
    تا عمر گل ز سرخی و خار مضاعف است

    تابیده به شب خیمه نوری ز اشک ماه
    بغض قنوت، أین عمار مضاعف است

    تا خون قلم دم به دم از آه دم زند
    هر آه و دم اینجا به تکرار مضاعف است

    گر یار پروانه شده باز خار اشک شمع
    گل نیست حسین*! آری، بهار مضاعف است

    “یا حق”

  29. بیچک می‌گوید:

    به دیوونه داداشی:
    شعر اولی که خیلی قشنگ بود اما شعر دومی هم از خودتونه؟
    اگه آره باید بگم که خیلی عالی هستن
    با تشکر از مدیر اینجا

  30. رئیس مجلس خبرگان رهبری، یعنی آن کسی که رهبر تعیین می کند در این کشور، قنوت مادران شهید داده است. تا “بابای ماست خامنه ای”، شما بروید خواب امام را ببینید. امام در بیداری با ما، در خواب با شما. اگر به خواب دیدن است، من مادر شهیدی می شناسم که همین چند وقت پیش وقتی با اشک چشم خوابید، خواب دید که فرزندش را که می گوید؛ “غصه نخور مادرم. نگهدار خامنه ای، اباالفضل علمدار است”. عباس اما فقط در خواب، نگهدار مولای ما نیست. سال هشتاد و اشک، ما در بیداری نشستیم روی شانه عمو عباس و به شما گفتیم؛ غلط کردید بیشمارید.

    احسنت تبارک الله
    آسمون هدیه به تو قدیانی …

  31. حمید می‌گوید:

    #تنگه احد را خالی نکنیم.

    ##تحلیلی از حاج محمدابراهیم همت:
    پیامبر در جنگ احد یک کلام به سربازنش می گوید و الآن، شما تحلیل کنید. پیامبر فرمانده کل قوا بود، به سربازانش گفت: این ارتفاع را خالی نکنید و شما نباید این ارتفاع را در احد خالی کنید. رزمنده ها می جنگند. دشمن که شکست خورد، آنها ارتفاع را رها می کنند و پایین می روند. باید رزمندگان بسیج بنشینند و فکر کنند که آیا پیامبر اشتباه کرد؟ یعنی پیامبر در پیامبریش و فرماندهی کل قوا افراد را اشتباه تعیین کرد؟ آیا افراد شجاع و غیور و دلیر را برای دفاع کردن انتخاب نکرد؟ اگر اینقدر حساس بود که فرمانده کل قوا گفت: ارتفاع را خالی نکنید و پیامبر روی این مطلب تأکید داشتند که تا من نگفته ام روی این ارتفاع باشید و آنجا را ترک نکنید، چرا آن را ترک کردند، شجاع نبودند که بودند، چون پیامبر اشتباه نمی کند؛ دلیر نبودند که بودند؛ از مؤمنین خاص نبودند که بودند؛ همه چیز بودند. چه چیز باعث شد اینها ارتفاع را ترک کنند؟

    ##ادامه را در اینجا بخوانید:
    http://rajanews.com/detail.asp?id=63512

  32. nedayehagh می‌گوید:

    حالم از هرچی منافقه به هم می خوره…اساسی زدینش این یکی رو…دلمون خنکید…دم شما گرم…

  33. تقدیم به حسین عزیز تر از جانم :
    ******************

    کجاست راوی فتح فتنه ؟

    کجاست آن هنرمندی که جگر غیرت داشته باشد و دوربین به دست در کوچه پس کوچه ی زندگی تفحص کند و “نود” شهادت بسازد ؟
    آه یا آوینی ، هفته ی دفاع مقدس می گذرد و ما هنوز مانده ایم در حسرت یک روایت فتح . دلمان هوای پنجشنبه های دهه ۷۰ کرده . کجاست آن هنرمند متعهدی که بداند “حاجی ، حاجی ،سیدت رو کشتند” درد این روزهای ما نیست . درد این روزهای ما ، اما ” حاجی حاجی ، کبیری تو رو کشتند ” است ؟ آیا جگر غیرتمندی هست که این روزها فریاد بزند نام کبیری را بر آنتن سیما ؟
    آه یا آوینی سیمینف کلام تو در روایت فتح پیشانی کدام منافق را هدف گرفته که اینگونه در آرشیو صدا و سیما خاک می خورد ! خسته شده ایم از تکرار های مکرر . کدر کرده روحمان را این بی عرضه گی ها. بیا آوینی بیا سید بیا و دستی برآور و سیمای ما را از منجلاب این عادات سخیف بیرون کش. بیا سید بیا که برخی ها فقط نشسته اند به لاشخوری لقمه های آماده . بیا و شلاق کلامت را بر تن خفتگان بنواز تا بیدار شوند از خواب کُشنده ی غفلت .
    کجاست آنکس که در مدارس “فهمیده “ها را بفهمد؟ آیا تا کنون کسی کمر همت بسته برای پرورش “همت” ها در دانشگاه ؟ چه می گویم من ، ما را به خیر اینان امید نیست ، لطف نموده شر نرسانند . نیازی به همت سازی نیست که اساسا اینان عرضه ی آن را ندارند بلکه فقط دست نگه دارند از شکستن کمر “همت “های جوان دانشگاه .
    “همت” تربیت یافته ی خمینی بود و ما را خامنه ای پرورش داد برای فتح فتنه . ما بچه حزب اللهی ها همت و باکری و باقری و جهان آرا و برونسی های خامنه ای هستیم . آری ایران پر است از همت و باکری و فقط باید کشف شوند . و اینجاست که می فهیمم ما چقدر نیازمند تو هستیم . یا آوینی ما تشنه ی صدای نازنین تو هستیم تا روایت فتحی بسازی از فتوحات بسیجیان خامنه ای . علی اکبرهای آسید علی فتح کردند قله های نفاق را و به خاک مالیدند بینی فتنه را اما چه کس روایت فتح آنان را سرود؟ چه کس راوی فتح فتنه شد ؟
    به راستی کیست که روایت کند فتح حسین کبیری را در عملیات فتح فتنه ی یک ؟ تا تسلی دل داغدار مادرش باشد. کجاست آن دست غیرتمندی که راوی باشد شکوه اقتدار کبیری را ؟ حسین کبیری مقامش شاید از همت هم بالاتر باشد چرا که همت عبور کرد از دروازه ی وسیع شهادت اما حسین ما آنقدر اوج گرفته بود که عطر دل انگیز غیرتش بوی یاس گرفت و عباس یاورش شد که از روزنه ی تنگ شهادت به بهشت برسد . و این شاید که گفتم از دل شکاک من است و اِلا سخن اهل یقین چیز دیگری است …. آوینی ای سید غریب شهیدان اهل قلم . ای مهجور دوران ای مغفول زمان بیا که سخت به تو نیازمندیم . ببای که راوی فتح می خواهد این جبهه …. بیا سید بیا . بیا که دل مادران داغدار شهدای جبهه ی فتنه تسلی می یابد با آمدنت . بیا سید بیا که شهدای بعد از تو بی راوی مانده اند.

    تو بگو ای سید مظلوم شهیدان اهل قلم ، که قدیانی را به سیما راهی هست ؟آیا؟

  34. حمید می‌گوید:

    #عکسی از “مهدی هاشمی رفسنجانی” در لندن
    http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M659480.jpg

  35. فاطمه زهرا می‌گوید:

    سلام
    فضیلت زنده نگه داشتن یادونام شهدا کمتر از شهادت نیست
    به ماهم سربزنید

  36. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    اولاً سلام
    دوماً نمی‌توان از کنار ظلم‌های سران فتنه گذشت:
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8907051686

  37. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    به بیچک عزیز:

    ممنون از شما ، بله

  38. علی می‌گوید:

    داداش حسین! به این امیرعلی حق بده. قلمت برای ما تداعی کننده آوینی است. با تو ما غم نمی خوریم از دوری راوی.

  39. نازنین می‌گوید:

    تشکر از متن عالیتون آقای قدیانی

    شناختن خط امام و همچنین راه شهدا و چیزی که میخواستن اینقدر سخت و پیچیده نیست من نمیفهمم چرا عده ای سر در گمن من درک نمیکنم همسران بزرگوار شهیدانی که در هر صورت برای ایرانیها قابل احترامن چرا متوجه نیستن که از کسانی حمایت میکنن که هیچ احترامی برای شهدا و آرمانهاشون قائل نیستن نبودن و نخواهند بود یکم سخته به هر حال مطمئنا اونا بیشتر به همسرانشون نزدیک بودن دوستشون داشته و دارن و دوست ندارن موجب رنجش اونا باشن من که خیلی دوست دارم دلیلشو بفهمم
    کاش میشد با اونها مصاحبه کنید و از خودشون این سوالا رو بپرسید

  40. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات…

    بعد از این جمله “حاج احمد همه را حتی فرشته های خدا را پیچاند”…چرا نمیشه آروم گریه کرد؟

  41. روح اله می‌گوید:

    قابل توجه بعضی ها:
    ز چشم اگر نستانید خواب را
    فردا سر بریده ز بالین خواب بردارید

  42. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    ممنون ممنون ممنون

    دو تا عبارتش خیلی گویا بود/خیلی به دل نشست/ حرف دل همه ما بود
    جــــــــــــــــــــــــــنگ خون و جنگ خـــــــــــــــــــــــــــــــــون دل

    قدمتون محکم و قلمتون مستحکم

    التماس دعا

  43. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    اون اول که عکس ها رو گذاشتید فکر کردم نمی خواهید بعد از اینهمه حالی که کردی یه متن هم برای ما ینویسی اما حالا با این عکس و متن به خودم گفتم
    کار پاکان را قیاس از خود مگیر

  44. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    راستی ما نفهمیدیم “دوئیجی” بود یا “دوعیجی”؟

    و بازهم راستی مختارنامه با تصاویر سقایی حضرت عباس و نبرد کربلا و انتقام توابین جمعه همین هفته شروع می شود
    http://s8.aks98.com/images/27094971035437400873.jpg

  45. شالف م می‌گوید:

    سلام ، فقط اومدم که هفته دفاع مقدسو تبریک بگم . در پناه شهدا پاینده باشین و برقرار . التماس دعا [گل]

  46. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    واقعاً که “جز ماه، همه چفیه را مناسبتی می بندند”
    مرگ بر هر چی ریاکار

    🙂

  47. ن.خ می‌گوید:

    به گزارش فارس، همسران سرداران شهید دفاع مقدس و فرماندهان برجسته جنگ تحمیلی پس از برگزاری نشستی، با صدور اطلاعیه ای بر ادامه راه شهیدان شهیر تاکید کردند: شهدای ما برای دفاع از اسلام و نظام اسلامی جان خود را فدا کردند و ما ادامه راه آنان را در دفاع از دست‌آوردهای انقلاب اسلامی یعنی ارزش‌های والای اسلامی، استکبار ستیزی و پیروی در تمام امور از رهبری معظم انقلاب اسلامی می‌دانیم.
    متن اطلاعیه همسران سرداران و اسوه های مقاومت و ایثار به شرح ذیل است:

    إن الجهاد باب من أبواب الجنة فتحه الله لخاصة أولیائه
    بار دیگر شمیم جهاد و شهادت در هفته دفاع مقدس وزیدن گرفته است.
    هفته دفاع مقدس یادآور روزهایی است که درهای آُمان به روی خاکیان فرش‎نشین گشوده بود. روزهایی است که خاصان درگاه حضرت دوست یک به یک برگزیده می‌شدند تا هر کدام بر تارک آسمان برای ابد بدرخشند.

    در این هفته مقدس ما عده‌ای از همراهان شهدا و جان بر کفان دفاع مقدس گرد هم آمدیم تا به عزیزانمان یادآوری کنیم که: اگرچه امروز جسم خاکی‎تان کنار ما نیست اما همان‎طور که شما در زمان حیات مقدستان یار و یاور ولایت فقیه بودید ما نیز اعلام می‌کنیم به فضل و یاری خدا همواره از ولایت فقیه و رهبری دفاع خواهیم کرد.

    همین‎طور از حافظان نظام، آنان که محکم و استوار از مرزهای اعتقادی تا مرزهای خاکیان جان بر کف دفاع می‌کنند، یعنی از دلاور مردان سپاه پاسداران و باقی‎مانده شهدا حمایت می‌کنیم و به فضل الهی تا روزی که زنده‌ایم از «فاستقم کما امرت» تبعیت خواهیم کرد.

    شهدای ما برای دفاع از اسلام و نظام اسلامی جان خود را فدا کردند و ما ادامه راه آنان را در دفاع از دست‌آوردهای انقلاب اسلامی یعنی ارزش‌های والای اسلامی، استکبار ستیزی و پیروی در تمام امور از رهبری معظم انقلاب اسلامی می‌دانیم.

    ۱ – (فاطمه بی‌غم) همسر سردار شهید محمد بروجردی
    ۲ – همسر سردار شهید نور علی شوشتری
    ۳ – (ناهید ایزدی) همسر سردار شهید احمد کاظمی
    ۴ – (صفیه مدرس) همسر شهید مهدی باکری
    ۵ – (افسر طلوعی) همسر امیر شهید نامجو
    ۶ – (منیژه ساغرچی) همسر سردار شهید ناصر کاظمی
    ۷ – (عذرا رستمیان) همسر سردار شهید رضا دستواره
    ۸ – (شهین موحد) همسر سردار شهید غلامرضا یزدانی
    ۹ – (صدیقه کاوه) خواهر سردار شهید کاوه
    ۱۰ – (صدیقه عرب‌ها) همسر سردار شهید صالحی
    ۱۱ – (محبوبه فاضلی دوست) همسر سردار شهید علی قمی کردی
    ۱۲ – (حوریه حاج حاتم) همسر سردار شهید حاج حاتم
    ۱۳ – (فاطمه هاشمی) همسر سردار شهید ناصر ناصری
    ۱۴ – (تهمینه عرفانیان) همسر سردار شهید ولی‌الله چراغچی
    ۱۵ – (بشر دوست) همسر سردار عزیز جعفری
    ۱۶ – (سکینه اصلانی) همسر سردار پاسدار محمد کوثری
    ۱۷ – ( زهرا خلیلی) همسر سردار پاسدار علی فضلی

  48. الف م می‌گوید:

    سلام ، فقط اومدم که هفته دفاع مقدسو تبریک بگم . در پناه شهدا پاینده باشین و برقرار .اسمم با کمی اشتباه تایپ شد (الف م) التماس دعا [گل]

  49. ناشناس می‌گوید:

    دروغ و ریا تو وبلاگت موج می زنه. امیدوارم راهی برای بازگشت به در گاه خدا داشته باشی. ظلم آشکاری رو که به مردم و خونواده شهدا شد میبینی اما باز هم از ظالم حمایت میکنی. خدا بهت رحم کنه.

  50. ن.خ می‌گوید:

    سلام
    ……………………………….
    ……………………………….
    تشکر

  51. علی می‌گوید:

    اِ پس نظرای سید احمد چی شد؟ اینجا چه خبره؟

  52. فکه... می‌گوید:

    سلام داداش
    خیلی دلم برا قطعه ۲۶ تنگ بود ،راستش حدود یک ماهی هست که بهش سر نزده بودم.نمیشد سر بزنم اما دعاگوی ستاره ها بودم.
    چقدر دلم تنگ بود برانوشته هات داداش و برا کامنتهای ستاره ها …
    مصاحبه با دکتر رو که دیدم و خوندم…باید اعتراف کنم که
    به خدا مبتلایم به همون بغض ،به همون درد،به همون خون دل،اما چه میشه کرد…
    راستی چه میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟(جدی جدی چه میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
    یه خبر خوش برا ستاره های شهر خودم…
    نمیدونم ستاره های شهر من( قم) خبر دارن یا نه،که حضرت ماهشون داره میاد قم؟
    چند روز دیگه…
    اندکی صبر سحر نزدیک است….
    هرچه قدر خوشحال شدید دعا کنید برای همه ی دردهای بچه حذب اللهی ها،که تموم بشه این غصه خوردن ها، خون دل خوردن ها،فقط دیدن غیر قابل تحمل ترین ها و فقط سکوت کردن ها و……

    داداش دعاگوت هستم تو هم دعا کن این ستاره را اگر ستاره باشم …

  53. خمول(گمنام قدیم) می‌گوید:

    سلام یک سوالی توی یه مسابقه ای مطرح شده هر کس میدونه هر چه سریعتر منو راهنمایی کنه لطفا
    سوال:مفهوم اعداد قطعنامه ی ۵۹۸ چیست؟؟؟

  54. ناشناس می‌گوید:

    سلام منتظر دو یادداشتی که گفتید هستیم مصاحبتونو میگم
    خسته نباشید

  55. م.طاهری می‌گوید:

    امروز روایت فرماندهان درباره حاج احمد بود

    واقعا چی میشه گفت که تف سربالاست؟

    لاف کم زن که نبیند رخ خورشید جهان /چشم خفاش که از دیدن نوری کور است

  56. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام.
    بدجوری کفرم دراومد با خوندن نظر ناشناس ولی از اونجایی که جواب ابلهان خاموشیست هیچ چی نمی گم!
    دست مریزاد. خسته نباشید. خیلی عالی بود.

  57. ایمان می‌گوید:

    بسم الله
    سلام داداش حسین
    خیلی خیلی قشنگ بود حاج حسین . باز هم از اون متن های خیلی عالی نه دهی بود . دوباره اشکمون رو دراوردی . مطمئنی این متن رو با جوهر قلمت نوشتی ؟ خون بابا اکبر داشت موج می زد .
    الهی همه ستاره ها فدای چفیه همیشگی حضرت ماه .

  58. توحید yotla می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    درباره عکس بازی جدید برای بازگشت عناصر فتنه سبز منتشر شده
    یه کم هم از این عکس بازی حرف بزن.
    هم عکس خاتمی هم عکس آقا زاده های هاشمی

    در ضمن دوتا توحید برات کامنت میذارن.

  59. اندیشه روشن می‌گوید:

    سلام علیکم
    وقت بخیر
    طیب الله انفاسکم

    اینجاست که باید به جناب راس‌الفتنه گفت: خواب‌تان بدجور چپ بود، آن‌قدر که تعبیر نداشت و این بی‌تعبیری برمی‌گشت به پرخوری‌های شبانه‌ای که اقتضای زندگی اشرافی است شاید … شاید هم به بی‌اعتباری صاحب خواب نزد صاحب انقلاب … به هرحال تیرت به سنگ خورد و از پنبه‌دانه هم کاری برنیامد ….
    … گریه کنید، خواب ببینید، سیاست‌مدارانه دشمن را تحریک کنید، تلاش کنید فتنه‌ را برگردانید، تعیین تکلیف کنید با گستاخی تمام، نه فقط برای دولت که حتی برای مقام عظمای ولایت که این روزها چه مظلومانه یاد این کارگزاران را گرامی می‌دارد با تقدیر از وزنه‌برداری که یادشان کرد حتی کم، حتی کوتاه … اصلا شما هر کاری از دست‌تان برمی‌آید بکنید، ما سربازان و شاگردان ولایتیم و غم‌مان نیست؛ چون مطمئنیم یک بار دیگر و باز بر اساس همان سنت لایتغیر الهی، همه تلاش‌های‌تان با همان یک عصر ۵ شنبه غبارروبی مادر شهید از سر و روی پسرش به طرفة‌العینی برباد می‌رود … بترسید از آه مادر و چشم فرزند …
    خدا خیرتان دهد که هم از این جانباز عزیز یاد کردید و هم اطفاء حریق دشمن کردید …
    یاعلی

  60. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    ماشاالله چه قدر مطلب جدید
    خدا قوت داداش اساسی
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  61. سحر می‌گوید:

    با خوندن این متن هم حالم خوب شد هم بد.هم امیدوار شدم هم بیزار .فوق العاده بود.

  62. سحر می‌گوید:

    چقدر اعصاب خورد کنه آدم به یه متن دیر برسه و هی نظر داشته باشه.
    شعرهای ” دیوونه داداشی ” عالی بود.بخصوص اولی.بعد چند روز با چه شعری اومدن! مرسی.

  63. احمد می‌گوید:

    حاج آقای استوانه رو ترکوندی حسین جان!
    ان شاء ا… فسمت بقیشون هم بشه!

  64. فطرس ملک می‌گوید:

    آقای قدیانی
    همش زیبا و دلچسب بود
    این جمله آخر هم که کولاک
    سال هشتاد و اشک، ما در بیداری نشستیم روی شانه عمو عباس و به شما گفتیم؛ غلط کردید بیشمارید.
    .
    التماس دعا
    یا علی مدد

  65. فطرس ملک می‌گوید:

    روز شمار دفاع مقدس
    .
    ● ۶/۷/۱۳۵۹ هـ..ش
    برای تخریب روحیه رزمندگان اسلام، عراق شایعه اشغال خرمشهر را اعلام کرد.
    ● ۶/۷/۱۳۵۹هـ .ش:
    در هفتمین روز از جنگ تحمیلی عراق به جمهوری اسلامی ایران، شورای امنیت سازمان ملل متحد-بدون محکوم کردن تجاوز عراق و اشغال بخشی از ایران- با صدور قطعنامه ۴۷۹(نخستین قطعنامه این شورا در مورد جنگ تحمیلی) دو کشور را به استفاده از راه حلهای مسالمت آمیز دعوت کرد.

  66. حسین می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    ما اگه بخوایم حاج بخشی برای یادواره شهدا تشریف بیارن شما میتونین کمک کنین؟
    لطفا جوابتونو به ایمیلم بفرستین
    یا علی

  67. ملکوت عشق می‌گوید:

    سلام دوست عزیز وبلاگ ممتازی دارید خوشحال می شم به وبلاگ من هم سری بزنید منتظر حضور گرمتون هستم …………یا حق[گل]

  68. آیه می‌گوید:

    سلام بر قطعه
    سلام بر حاج احمدمتوسلیان
    سلام بر بابااکبر
    سلام بر داداش حسین و خداقوت اساسی
    خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ عالی(همه مخصوصا مصاحبه با آقای یامین پور)
    خ

  69. سربازةٌ می‌گوید:

    سلام،آی گفتی!…

    “گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما چه می کشد این روزها”
    ——————————————
    این واقعه راسخت بگیری شاید / از کوشش عاجزانه کاری ناید
    از رحمت ایزدی کلیدی باید / تا قفل چنین واقعه رابگشاید
    ——————————————
    مهدی جان…
    ای یوسف زمان…
    ای بادیه نشین کنعان غربت…
    می بینی آقا جان! حسین راست گفت که “گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما چه می کشد این روزها”…
    دیگر نمی خواهی بیایی ؟!… گلبرگ یاس را دیروز آنان وگلبرگ لاله را امروز اینان…

    اذن ده یارب تا که مهدی بیاید…
    اللهم عجل لولیک الفرج…

  70. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    هفته دفاع مقدس تموم میشه و همه این برنامه ها از یاد همه میره!!!
    جشنواره ،همایش ، گرامیداشت ، صدا و سیما هم که روی همه !!!!!
    از این هفته واسه ما فقط خون دل میمونه و بس که یاد شهدا هم مناسبتی شده.
    چه خوب گفته داداش حسین همه اینا تقصیر ماست که دیر دنیا اومدیم.

  71. سلام می‌گوید:

    انشاءالله نگهبانی و زدن تودهنی به دشمنان امام زلال سیرت و مهتاب صورت و خورشید منش ما ( ارواحنا فداه ) آخرین ماموریت زهرای اطهر(سلام الله علیها) به علمدار حسین (علیهما السلام) پیش از طلوع خورشید است.
    اللهم عجل لولیک الفرج

  72. علی چابکی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی عزیز خدا قوت:
    باید به کسانی که امام را درخواب می بینند و تصاویر گذشته خود با امام را ملاک سخن و شخصیت خود قرار داده اند باید گفت که : ای آقا حلوا حلوا که دهان شیرین نمیشه ! اگر خود را دوستدار امام میدانی. همان امامی که در خواب می بینی در بیداری به من و شما فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.همان امامی که شما در خواب می بینی در بیداری فرمود که آقاسید علی برای رهبری بعد از مام لایق ترین است.امروز زمان زمان امامت امام عصر(عج) است ،باید تابع امام زمان خود باشی ! امروز نائب امام زمان امام سید علی خامنه ایی است. گرچه ما پیرو حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه هدی علیهم السلام هستیم ولی باید بدانیم همانطور که: اطاعت از امام زمان اطاعت از پیامبر اعظم است(ص)؛ اطاعت از خامنه ای اطاعت از امام است.به کوری دشمنان خامنه ایی امام المسلمین است.اللهم عجل لولیک الفرج

  73. وارث می‌گوید:

    سلام داداش حسین.
    آقا خدا خیرت بده که چشممون رو به جمال حاجی بخشی روشن کردی دوباره. دعا میکنیم براش.

  74. یاسر مزجی می‌گوید:

    سلام برادر عزیز آقای قدیانی

    دیروز مجری برنامه گرامیداشت ۸ سال دفلع مقدس بودم در کشور مالزی. قسمتهایی از این متن زیبای شما را چاشنی میان برنامه ها کردن و هم خودم و هم حضار حظی بردیم بس وافر.

    آیه الله تسخیری هم سخنران برنامه بودند. جای شما خالی، برنامه خوبی بود. مخصوصا دلنوشته های شما فضا را زیباتر و معطر کرد.

    این هم لینک خبر برنامه در خبرگزاری مهر:
    http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1161600

    خدا به شما توفیق بیشتر در خدمت به مکتب حیات بخش تشیع عطا فرماید.

    یا علی

  75. یاسر مزجی می‌گوید:

    این هم لینک تکمیلی مراسم فوق الذکر:

    http://www1.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1161618

  76. محمد می‌گوید:

    خیلی باحالی

  77. زهرا مکی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    خسته نباشین نوشته ها تون واقعا تاثیر گذاره خدا قوت
    در ضمن به ماهم سر بزنید .

    http://downunderr.blogspot.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.