بیزارم از چنین شیعه ای

بریده ای از کتاب در دست چاپ سفرنامه عمره
لباس کاکای برزیلی را بر تن کرده بود پسرک و داشت مثلا عکس هنری می گرفت از کعبه با دوربین موبایلش که بزرگتر بود از کف دستش. مناسب تشخیص دادم سوژه را و هنوز او داشت عقب جلو می کرد خانه خدا را در لنز که با دوربین خود شکارش کردم. گاهی که فرصت می شود، به دیگر علاقه ام؛ عکاسی، در همین عمره بها می دهم و عکس می گیرم. پسرک اما به نور دوربین حساسیت نشان داد و برگشت. بفهمی نفهمی یک خورده هم ترسیده بود. گفتم: کجایی هستی؟ ملیت؟ گفت: سوریه اما سوریه را مثل ما ایرانی ها تلفظ می کرد و انکشف که پدرش در بازار زینبیه حجره ای دارد و خودش هم شاگردی می کند در مغازه پدر و همین کافی است تا فارسی صحبت کند مثل بلبل. ۱۲ سالش بود و موهایش را کچل کرده بود. به من گیر داد که از کجا این لباس تمرین بارسلونا را گیر آورده ای؟ گفتم: یکی از بازیکنان تیم ملی ایران، این لباس را برایم از اسپانیا آورده. گفت: کی؟ گفتم: مهدی رحمتی. گفت: آهان؛ دروازه بان ایران. گفت: آنجا بایست، یک عکسی هم من بگیرم از تو. ایستادم. عکسش را گرفت و برایم بلوتوث کرد. بعد شروع کردیم با هم حرف زدن. او از سوریه می گفت و دمشق و پدرش و مادری که دیگر البته در قید حیات نیست و از نامادری اش گفت و چه فحش آبداری هم داد بهش. من هم از ایران گفتم. بعد هم صحبت ما کشید به جام جهانی. جام جهانی به عمره بروی، همین می شود دیگر. به خود آمدم و دیدم یک ساعتی وقت ما را این گرفته که سیستم دفاعی آرژانتین چه عیب و ایرادی دارد و آخر سر چه تیمی قهرمان جام می شود؛ آنهم کجا؟ در مسجدالحرام! هنوز کامل این دغدغه جوانه نزده بود در ذهنم که پدر محمد و نامادری اش جلو آمدند و دست پسرک را گرفتند و بردند. نگاه مهربانی نداشت این نامادری به محمد. کاملا از همان نگاه کوتاه، فهمیدم این را. پدرش هم می خورد که پول پرست باشد و کمی هم عاشق زنان زیبارو، با آن شکمش! می شد فهمید که اغلب آنچه که محمد از زندگی اش می گفت، حرف راست بوده. نشان داد به من بازویش را که سرکار خانم نامادری، با قاشق داغ، داغش گذاشته بود که دیگر در خانه اسمی از مادر اصلی اش “نجیبه” نبرد. بی مادری بد دردی است. بی پدری را می شود تحمل کرد، اما بی مادری را نه. بی مادری را نمی شود تحمل کرد، به خصوص با نامادری. ام البنین اما نقل این حرف ها نیست؛ یک بار اجازه نداد مادر صدایش کنند پسرانش. همیشه می گفت: من در این خانه، کنیز زینبم. بی خود نیست که دنیایی را مست خود کرده عباس. ام البنین پرورش داده او را.

***

محمد که رفت، نشستم به خواندن چند صفحه ای از قرآن که اذان دادند. اذان اول بود. اینجا برای هر نماز چند تایی اذان می دهند. بی اذن علی، اذان بخورد توی سر موذن و دیدم دلم برای نام علی نام بلند علی نام بالای علی نام والای علی در اذان چقدر تنگ شده. جو گیر شدم و همانجا ایستادم و اذان دادم با نام علی که خدا را شکر شرطه ها سر و کله شان پیدا نشد اما یکی دست زد به شانه ما که از روی کارت آویزان شده بر گردنش می شد فهمید ایرانی است. درآمد؛ چرا اذان گفتی؟ تخریب وحدت نکن اخوی. یعنی که یعنی! گفتم: حالا هم که شرطه ها نفهیدند و کاری نداشتند، توی بچه شیعه گیر داده ای به ما؟ خاک بر سر وحدتی که محورش علی نباشد. گفت: من وظیفه ام بود که امر به معروف کنم. خندیدم و گفتم: نمی دانم چرا این روزها هر کسی که به ما می رسد، امر به معروفش می گیرد. گفت: امام حسین برای احیای همین فریضه امر به معروف و نهی از منکر کشته شد. گفتم: اشتباه نکن. امام حسین فقط برای احیای نام علی شهید شد. معروف یعنی علی و هر آنچه غیر از علی باشد، منکر است. شما هم دمت گرم که ما را امر به معروف کردی اما اگر اجازه بدهی، من می خواهم در خودم باشم. بهم نزن خلوتم را. شما وظیفه ات را انجام دادی. رفت. رفت و من از جیبم درآوردم زیارت عاشورا را و شروع کردم به خواندن. هنوز تا نماز وقت بود. چقدر زیباست این زیارت. انگار می شورد دلت را از غبار و تاریکی. وسطای دعا، احساس می کنی، هیچ کس زلال تر از خودت نیست. عشق بازی حسین است با شیعه این زیارت. انگار ما داریم با حسین از همان حنجره بریده حسین سخن می گوییم. انگار صدای این زیارت از گلوی حسین بیرون می آید. انگار ما با حسین حرف نمی زنیم؛ این حسین است که با ما گرم گرفته است و چه گرم گرفتنی و در چه جای مقدسی؛ مقابل خانه خدا… “یا اباعبدالله، انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی الامیرالمومنین و الی الفاطمه و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائه ممن قاتلک و نصب لک الحرب…”
***
وقت نماز زدم بیرون از مسجد. بیرون از مسجد الحرام، جایی جلوتر از شعب ابوطالب، جایی جلوتر از کتابخانه ای که محل تولد پیامبر بوده است؛ “مکتبه مکه المکرمه”. آری؛ چنین جای مقدسی را الان دست شویی کرده اند این سعودی ها اما روزگاری خانه خدیجه بوده و محل ولادت فاطمه. این وهابی ها با محل تولد فاطمه چه کرده اند، که ما مدام از خدا می خواهیم قبر زهرا را بنمایاند به ما؟ آن برادرمان هم راستش حرف مفت داشت می زد و لابد فاطمه هم تخریب کرد وحدت را با دفاع از علی! برخی از ما شیعه ها، به کسی برنخوردها؛ داریم بی غیرتی مان را با عناوینی مثل وحدت و بصیرت و… ماله می کشیم. من بیزارم از چنین شیعه ای. حالا توی خواننده هم برندار در جلسه نقد کتاب، این فتوای امام را چماق کنی سر ما که؛ “خمینی گفت برای حفظ وحدت، نماز را با برادران اهل سنت، به جماعت بخوانید”. در آن صورت من به تو می گویم که همان امام گفت: “ما اگر از آمریکا و شوروی و صدام بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت”. باز هم می گویم؛ بیزارم از چنین شیعه ای. شیعه ای که وحدت را می کوباند بر فرق علی، دارد کار ابن ملجم را تکمیل می کند. من به قرائت فاطمه، شیعه ام. در تاریخ، هیچ شیعه ای را مردتر از این شیرزن، این بی بی ۲ عالم ندیدم؛ سیلی زد بر صورت وحدتی که محورش علی نباشد. مورخان، این یکی سیلی را دوست ندارند ببیند؛ تخریب می کند وحدت را! فاطمه همان مظلومه ای بین در و دیوار باشد، بهتر است!… نه، سیلی فاطمه بر صورت زر و زور و تزویر دیدنی تر است. روضه زهرا، بخشی دارد حماسی تر از کربلا که هرگز خوانده نشده است؛ تو کاری بکن حاج منصور!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. 313 می‌گوید:

    اول

  2. سارا می‌گوید:

    بی اذن علی، اذان بخورد توی سر موذن و دیدم دلم برای نام علی نام بلند علی نام بالای علی نام والای علی در اذان چقدر تنگ شده…خیلی قشنگه ….
    نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو / به منکر علی بگو نماز خود قضا کند

  3. کوثر به گوشم می‌گوید:

    بسم رب الشهدا

    سلام آقای قدیانی
    یادتون باشه جواب سوال مارو ندادینا…

    توی بهشت زهرا مزار بابا اکبر دقیقا کجای قطعه ۲۶ قرار داره؟
    چهرشنبه بعداز دیدار حضرت ماه با ستاره های بسیج سازندگی با دوستم رفتیم بهشت زهرا ولی هرچی گشتیم مزارو پیدا نکردیم. یجوری آدرس بدید تا پیداش کنیم

  4. سارا می‌گوید:

    راستی داداش حسین وقتی زیارت عاشورا می خوندی و به لعن ها رسیدی کسی شما رو نهی از منکر نکرد ؟
    آخه بده آدم بره عربستان و صاحبخونه رو لعن و نفرین کنه !!!

  5. نسترن می‌گوید:

    چه سخت است نام علی نباشد در اذان. دل آدم می گیرد. انگار تازه می فهمی علی چقدر مظلوم است. بی علی اذان معنی ندارد.

  6. رحمانی می‌گوید:

    سلام
    داداش حسین قلمت در راه حق مستدام باد.به جای ما هم از غربت علی بنویس

  7. سارا می‌گوید:

    حضرت ماه: (قابل توجه میراث خواران و لژنشینان نامحترم ! )
    امیرالمومنین به خانه‌ى فقیر سر مى‌زند، در دهان بچه‌ى یتیم با دست خودش، غذا مى‌گذارد. (کسى گفت: آن قدر امیرالمؤمنین لقمه در دهان بچه‌هاى یتیم گذاشت، که ما آرزو کردیم ما هم بچه یتیم بودیم.) حالا کسى ادّعا کند که او امام من است؛ در حالى که آن چیزى که در دوران حکومتش، قدرتش، ریاستش ولو بر یک مجموعه‌ى کوچک؛ ریاست بر یک ده؛ بر یک گوشه از گوشه‌هاى کشور به یادش نمى‌آید، این دسته از مردمند: محرومین، فقرا، مستضعفین! چنین کسى مى‌تواند بگوید که «او امام من است»؟! اینها با هم نمى‌سازد!

  8. سارا می‌گوید:

    به به عکسها هم رسید …اولی چه خوشکله
    ………………………

  9. زوروو می‌گوید:

    اخ جون این دفه به خدامن اولم…..بگذریم سلام داداش چراچندوقتی مطلب نداشتی /امامیدونستیم می خوای ماروبایه مطلب توپ شوکه کنی وواقعاشوکه شدیم اون قدرکه حرکت اشکای گرم ومزاحموروی گونه هام حس نکردم /فاطمه همان مظلومه ای بین در.دیوارباشدبهتراست………اخ که چقدرتیزوبرنده س این جمله …….

  10. بهشت می‌گوید:

    سلام بر حاج حسین همه ستاره ها.

  11. amir می‌گوید:

    پر کار شدی

  12. سارا می‌گوید:

    کاش برای ما نرفته ها هم می گفتید این ساختمون ها کجاست؟ عکس ۵ و ۶
    همه که مثل شما سعادت نداشتن برن 🙁

  13. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام علیکم.
    «این متن را امروز در جمع تعدادی از فرماندهان بسیجی نیروی انتظامی خواهم خواند و روز دوشنبه در وطن امروز در یک صفحه کامل کار خواهد شد و یکشنبه شب در همین قطعه مقدس ۲۶»
    تازه اومده بودم بگم پس چی شد این متنی که قرار بود دیشب بذارید که سفرنامه تونو دیدم و بسیار بسیار مشعوف شدم و حالا فکر کنم بهتره همینو بخونم و بعدشم یه آه بکشم…

  14. amir می‌گوید:

    من به قرائت فاطمه، شیعه ام

  15. سید می‌گوید:

    سلام داداش خب شد گفتی بعد از دیدن عکس های قبل از تخریب منزل حضرت خدیجه س پایه شدم بفهمم محلش کجا بوده ، شکر خدا احترام اون محل رو حفظ کردم و وضویی اونجا گرفتم ولی کاش کاروان این موضوع رو اطلاع می داد. یادش بخیر فاطمیه ۲ سال پیش پشت دیوار بقیع . خدا قسمتت نکنه بد غریبی آزار دهنده بود

  16. مسلمان ایرانی می‌گوید:

    مثنوی بلند ” حدیث عاشقان” در مدح و رثای شهدای دفاع مقدس سبزوار

    استاد شیخ جعفر فلاح متولد ۱۳۴۷است و از ۱۷ سالگی وارد جبهه های جنگ شد. هر چند قبل از آن هم برای

    بازدید از مناطق جنگ زده به جبهه رفته بود ولی بصورت رسمی بعد از عملیات والفجر ۸ بود که پا به عرصه

    رزم و جهاد گذاشت و در عملیات های کربلای یک و کربلای پنج بعنوان بیسیم چی حضور داشت.ایشان در هر

    دو عملیات مجروح شد یکبار از ناحیه دست و دیگر بار از ناحیه پا.بعد از عملیات کربلای پنج برای ادامه تحصیل

    و فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد و تا بعد پایان جنگ از طریق تیپ رزمی تبلیغی امام صادق

    علیه السلام چندین بار به جبهه اعزام شد.ایشان اکنون استاد مدرسه علمیه معصومیه می باشند.

    اصرار زیاد ما برای خاطره گویی ایشان فایده ای نداشت و به سوال ما پیرامون شهدای سبزوار عموما و شهید

    محمدیانی خصوصا اینگونه پاسخ داد:شهید محمدیانی فردی سخت کوش بود و بیشتر از آن که حرف بزند عمل می

    کرد.همیشه وقتی حرفی می زد نقشه اش را می کشید گویا اینکار برایش ملکه شده بود چون او از فرماندهان بود و

    مدام با نقشه و کالک و … سر و کار داشت.

    مثنوی زیر هم داستان جالبی دارد.می گویند من در یادواره شهدای تهران مشغول بودم رزمنده عزیز عبدالعلی قزی

    (ذبیحی نسب) اسامی شهدای سبزوار را نوشت و گفت: برای این شهداء شعری بگو!من هم شروع کردم به نوشتن

    و به مدد شهداء این شعر سروده شد.

    تقدیم به روح شهداء و رزمندگانی که دیگر در بین ما نیستند و روح حاجی شهرستانی

    مثنوی حدیث عاشقان

    بیا بشنو حدیث عاشقان را

    حکایت های سیر عارفان را

    بیا بشنو ز جان های رهیده

    که عمری درد و رنج عشق دیده

    بیا بشنو دمی آیات حق را

    حدیث سرخی خون شفق را

    همانانی که نور راه مایند

    ببین ما در کجا آنها کجایند

    چگونه مدتی با ما نشستند

    سخنها گفته و ناگاه رستند

    همانانی که یاران قدیمند

    کنون با قدسیان حق ندیمند

    همانانی که عشق و جام دیدند

    زتار و پود دنیا وارهیدند

    مگر عشق رخ زیبای دلدار

    چه کرده با دل آگاه بیدار

    بیا ای دل بیا با هم بگرییم

    بیا در شوق و در ماتم بگرییم

    بگو ای دل که سرداران ما را

    چه شوقی برده نزد حق تعالی

    بیا ای دل برایت قصه گویم

    ز جانبازان از جان رسته گویم

    بیا بشنو ز عشق بی حد و حصر

    ز سردار شجاع لشگر نصر

    فرومندی که ما را استوانه است

    که تا دنیاست نامش جاودانه است

    ز سادات سراپا نور شیعی

    ز ابراهیم در آتش شجیعی

    از آن پس آنکه نور هر دو عین است

    که میراث دلم حاجی حسین است

    به گردان ولی الله جان بود

    محمدیانی اهل آسمان بود

    عزیزم رعد گردانی است بیدار

    چو پروانه رضای محض دیدار

    بیا سقای باش و تشنه می باش

    به لاش دشمن دین دشنه می باش

    بیا سنگر بساز و خود سپر باش

    به اردوگاه دین فر و ظفر باش

    چو شمس آبادی و خیل جهادی

    سواران غیور جبهه سازی

    ببو ای دل گل نیلوفری را

    ببین روح کلاته سیفری

    برو پیدا کن ای دل شم حق یاب

    شم آبادی شو و روشن چو مهتاب

    به پاس قهرمان عشق و نیزه

    سلحشوران دریای هویزه

    تو انسان دیده ای بی مرز و ساحل؟

    چو فتاحی و مختاری و فاضل

    کریمی،مهدوی (۱) خواندند از دل

    پران چون باد باید بود از گِل

    به صابِریان و ساغریان خدا را

    حسینی با تقدس خوان تو ما را

    به عشق و آتش داور زنی ها

    خطوط ماندگار گفتنی ها

    بیاد اسوه اسلام خواهی (۲)

    به روحانیت سبز سپاهی

    به عزم و پاکی و علم مصور

    صمیمی پور و صالح،حشمتی فر

    به طبع خوشگوار و خلق بهمن

    به رود بی سراب (۳) دیده من

    به داود مزینانی که در شب

    نهیب عشق را می داد بر لب

    تخیل نقش بر روی زمین است

    که وقت صحبت از میدان مین است

    دگر حرفی ز شیدایی نیاری

    بخوان عباسی و شاد و بیاری

    رضا دیواندری را ذکر لب کن

    ز نور اللهیم (۴) دریا طلب کن

    که غواصان بحر آفرینش

    همه کردند مهدی را گزینش

    چو کرابی به اروند حقیقت

    بزن معبر به میدان طریقت

    چو سید مصطفی و سید کاظم

    حسینی وار باید گشت عازم

    جواد شربتی جرعه ز حق زد

    بحق پرواز تا رب الفلق زد

    شهادت حاضر است و نیست غایب

    به خُلقی و به معصومی به نایب

    ز شیخ عشق ناوی پور بشنو

    ز حق از رحمتش تا نور بشنو

    دلم از نا منی ها بی خبر نیست

    اگر چه بر دل از نورش اثر نیست

    هلا ای راستی ای ایستیری

    چه باشد گر ز یاران دستگیری

    متاجی نور عرفان بود آری

    خبر داری عزیزم یا نداری

    شبانگاهان که می شد راه می شد

    ز خاک دوستان آگاه می شد

    به آنکه نطق قرآنش چو زمزم

    عرب را و عجم را بود همدم (۵)

    به یاد پیروان پاک قرآن

    جوانان سراپا نور ایمان

    به یاد کوشکی و دلبری ها

    قریشی و حسنی ، خسروی ها

    ز دارینی حمید و هم ز صباغ

    هنر پیشه که پر پر گشت در باغ

    ز شور آزمون و شوق مهری

    ز خون طیبی و خُلق اَبری

    ز جان بشنو پیام هاتفی را

    که خواند شرح حال یوسفی را

    به یاد آور تو یاران شلمچه

    ز چشمی ، ایزدی ،بیدی،مقیسه

    ز هر چه رسته از تاری و زشتی

    رضا،جعفر،مجید اردیبهشتی

    نیای با سخاوت (۶) با سری مست

    شهادت را و جان را داد پیوست

    برات وصل را دارد براتی

    لیاقت در وجودش بود ذاتی

    به یاد دو کبوتر پاک و فرهود

    زفتاحی چنان محسن و محمود

    و هر دو تن که بهروز و حمیدند

    به دین احمدی (۷) عبد وحیدند

    ستایش خاص یزدان بزرگ است

    که با یادش دل مومن سترگ است

    شهید عزتی عزت از او یافت

    که دل را با کلام الله حق یافت

    صداقت با رضایت حلقه بسته

    رضای صادقی را نطفه بسته

    شنیدی سرگذشت جالبش را

    تو مطلوب دلش را طالبش را

    اگر خواهی معلم شو ادب را

    گزین از خیل استاره رجب (۸) را

    چو برزویی برون زین سرزمین شو

    منور باش و در میدان مین شو

    بگیری تا نژاد آن علی (۹) را

    بروغن وار دامان علی را

    چو سلمان آن دلیر تیرانداز

    به نفس خویش بد اندیش پرداز

    چو توحیدی شو و چون طاهری شو

    به اروند حقیقت مظهری شو

    هنرپیشه شو و تمرین دل کن

    هنرمندانه شیطان را خجل کن

    بگو ای اردکانی ای مجیدم

    ز جانبازی عباس رشیدم

    شهادت زاده صد افتخار است

    که نام رنجبرها سربدار است

    اکابر،ارغیانی و همایی

    نواهای نیستان جدایی

    رسولی پور و اسماعیل زاده

    چو رمضانی به تربت سر نهاده

    و ریوندی،گراییلی،رضایی

    چو فیض آبادی اندر فیض هایی

    الا ای پیر شهرستانی ما

    به محراب و به سنگرحامی ما

    تو ای شاگرد بی باک خمینی

    سروش خط خونبار حسینی

    نماز ذبح اسماعیل بر خوان

    که جز محراب خونین نیست بر خوان

    ببین ای یار مسجد در غبار است

    به یاد دوستان حنانه وار است

    خدایا کو جوانان جماعت

    کجا هستند خیل سرو قامت

    چو شوری بود و آواز و سُروری

    چه شبهایی چه ساعاتی ، شعوری!

    به لطف آنکه در کوثر ببینم

    همیشه سر به سجده بر زمینم

    امیدم صبح رجعت با شهیدان

    رکاب صاحب عصر است و میدان

    همه عالم رد پای بسیجی است

    کرند و پاوه و فاو و دوعیجی است

    الا ای نعره خشکیده بر بام

    بیا تا پنجوین و تا به ایلام

    قلاویزان عشق و میمک خون

    سه راه مرگ و کاسه ، خاک مجنون

    به آن امدادهای غیب و بیّن

    به میدان رضا و نهر خیّن

    به قایقهای پر شور جزیره

    به رفت و آمد شبهای تیره

    به آفند و پدافند دمادم

    به پشتیبانی خط مقدم

    به دهلاویه و خلق حلبچه

    مثلث ها،هلالی ها،شلمچه

    به کله قندی و به فتح مهران

    شهادتگاه کاوه حاجی عمران

    به اردوگاه یاران خمینی

    برونسی و ظفر،فاضل حسینی(۱۰)

    الهی شور و نور و شعر و شوقت

    فراوان ده بما نوبت به نوبت

    مرا از معبر میدان میثاق

    رسان تا نقطه پر نور الحاق

    تابستان ۷۴ ج.فلاح

    ****************************************************

    ۱) شهیدان فتاحی ، مختاری ، فاضل ، کریمی و مهدوی، از همرزمان شهید علم الهدی بودند که مظلومانه در منطقه هویزه به شهادت رسیدند در همانجا دفن شدند و در گلزار شهداء سبزوار یادمانی بصورت آرم الله پرچم جمهوری اسلامی برایشان ساخته شده است.

    ۲) روحانی شهید سید مهدی اسلامی خواه می باشد .

    ۳) منظور، شهید رودسرابی می باشد

    ۴) این ۵ تن از شهدای گردان تخریب بودند

    ۵) منظور، قاری قران شهید عرب عجم است

    ۶) منظور، شهید سخاوت نیا می باشد

    ۷) منظور، براداران شهید بهروز و حمید احمدی است

    ۸) منظور، شهید رجبی است.

    ۹) منظور، شهید علی نژاد می باشد.

    ۱۰) منظور، سه اردو گاه رزمندگان سبزواری در ایام دفاع مقدس در منطقه جنوب می باشد.

  17. سید یاسین می‌گوید:

    سلام
    ستارگان سید علی امام خامنه ای سیلی میزنند بر وحدتی که محورش امام خامنه ای نباشد
    یا حسین ۴۳ نفر آنلاین

  18. حیدرا! یک جلوه محتاج توام
    دار برپا کن که حلاج توام
    جلوه‌ای کن تا که موسایی کنم
    یا به رقص آیم مسیحایی کنم
    یک دو گام از خویشتن بیرون زنم
    گام دیگر بر سر گردون زنم
    گام بردارم؛ ولی با یاد تو
    سر نهم بر دامن اولاد تو
    شیعه یعنی شرح منظوم طلب
    از حجاز و کوفه تا شام و حلب
    شیعه یعنی یک بیابان بی‌کسی
    غربت صدساله، بی دلواپسی
    شیعه یعنی صد بیابان جستجو
    شیعه یعنی هجرت از من تا به او
    شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
    بارش ابر کرامت بر کویر
    شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
    شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
    از عدالت گر تو می‌خواهی دلیل
    یاد کن از آتش و دست عقیل
    جان مولا حرف حق را گوش کن
    شمع بیت‌المال را خاموش کن
    این تجمل‌ها که بر خوان شماست
    زنگ مرگ و قاتل جان شماست
    می‌سزد کز خشم حق پروا کنیم
    در مسیر چشم حق پروا کنیم
    این دو روز عمر، مولایی شویم
    مرغ، اما، مرغ دریایی شویم
    مرغ دریایی به دریا می‌رود
    موج برخیزد به بالا می‌رود
    آسمان را نور باران می‌کند
    خاک را غرق بهاران می‌کند
    لیک مرغ خانگی در خانه است
    روز و شب در بند مشتی دانه است
    تا به کی در بند آب و دانه‌ای؟
    غافل از قصاب و صاحب‌خانه‌ای؟
    شیعه یعنی وعده‌ای با نان جو
    کشت صد آیینه تا فصل درو
    شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
    بین نان خشک خود با یک اسیر
    چیست حاصل زین همه سیر و سلوک؟
    پا و تاول، چهره و چین و چروک
    سال‌ها صورت ز صورت بافتیم
    تا ز صورت‌ها کدورت یافتیم
    یک نفر بر قامتی رعنا نبود
    یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود
    گرچه قرآن را مرتب خوانده‌ایم
    از قلم نقش مرکب خوانده‌ایم
    سوره‌ها خواندیم بی‌وقف و سکون
    کس نشد واقف به سرّ «یسطرون»
    سرّ حقّّ مسطور ماند و در کتاب
    عالمان علم صورت در حجاب
    ای برادر عالمان بی‌عمل
    همچو زنبورند لیکن بی‌عسل
    علم‌ها مصروف هیچ و پوچ شد
    جان من برخیز! وقت کوچ شد
    از نفوذ نفس خود امدادگیر
    سیر معنا را ز مجنون یادگیر
    ای خوش آن جهلی که لیلایی شوی
    هر نفس لاگوی، الاّیی شوی
    تا به کی در لفظ مانی همچو من؟
    سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن
    همچو یحیی گر نهی سر درطبق
    می‌شود عریان به چشمت سرّحق
    شیعه یعنی عشق‌بازی با خدا
    یک نیستان تک‌نوازی با خدا
    شیعه یعنی هفت خطی در جنون
    شیعه طوفان می‌کند در کاف و نون
    شیعه یعنی تندر آتش فروز
    شیعه یعنی زاهد شب، شیر روز
    شیعه یعنی شیر، یعنی شیرمرد
    شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
    شیعه یعنی تیغ، یعنی موشکاف
    شیعه یعنی ذوالفقار بی‌غلاف
    شیعه یعنی «سابقون السّابقون»
    شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
    شیعه باید آب‌ها را گِل کند
    خط سوم را به خون کامل کند
    خط سوم خط سرخ اولیاست
    کربلا بارزترین منظور ماست
    شیعه یعنی بازتاب آسمان
    بر سَر نی، جلوة رنگین کمان
    پرچم زلفت رها در باد شد
    وز شمیمش کربلا ایجاد شد
    آنچه شرح حال خویشان تو بود
    تاب گیسوی پریشان تو بود
    می سزد نی، نکته‌پردازی کند
    در نیستان آتش اندازی کند
    صبر کن نی از نفس افتاده است
    ناله بر دوش جرس افتاده است
    کاروان، بی میر و بی پشت و پناه
    در غل و زنجیر، می‌افتد به راه
    می‌رود منزل به منزل در کویر
    تا بگوید سرّ بیعت با غدیر
    شیعه یعنی امتزاج نار و نور
    شیعه یعنی رأس خونین در تنور
    شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
    شیعه یعنی تشنگی در شط آب
    شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
    می‌کشد بر دوش خود چهل سال دار
    شیعه باید همچو اشعار کمیت
    سر نهد بر خاک پای اهل بیت
    یا فرزدق‌وار در پیش هشام
    ترک جان گوید به تصدیق امام
    مادر موسی که خود اهل بلاست
    جرعه نوش از بادة جام بلاست
    در تب پژواک بانگ الرّحیل
    می‌دهد فرزند بر دامان نیل
    نیل هم خود شیعة مولای ماست
    اکبر اوییم و او لیلای ماست
    این سخن کوتاه کردم والسّلام
    شیعه یــــــــــــــــــــــــــــــــــــعنی تیغ بـــــــــــــــــــیــــــــــرون از نیام

  19. خان باجی می‌گوید:

    سلام علیکم
    هنوز مطلبو نخوندم اما ..
    حاج آقا اینو ببینید حالشو ببرید
    http://mashreghnews.ir/images/News/cartoon/57098851205483492722.jpg

  20. خان باجی می‌گوید:

    http://iusnews.ir/?pageid=116174&category=
    لینکشو فراموش کرده بزارم
    عنوانش هست :
    سوتی تلفنی اوباما

  21. یک نفر می‌گوید:

    سلام. خدا قوت.
    گزیده هایی از نیایش های ستایش گرانه حضرت فاطمه زهرا(س):
    ـ آفریدگارا! حمد و ستایش و منت و فضل از آن توست، نعمت و شکوه و فرمانروایی و ملکوت، از آن توست. قدرت و افتخار، سروری و منت و بزرگواری از آن توست. یکتایی و ستایش بی همتایی و قداست و عظمت و آمرزش و والایی تو راست.
    ـ خدایا! هر ستایش پاک و پسندیده و هر مدح ارجمند و سخن نیکو و زیبا، که سخن و گوینده آن را بپسندی، تنها شایسته توست.
    ـ ستایش و حمد مرا با نخستین حمد ستایشگران و ثناگویان بپذیر. تکبیر و تهلیل و سخن نیک و زیبایم را با کلام نخستین تکبیر گویان و ثناخوانان پروردگار جهانیان، پذیرا باش.
    ـ ستایشم را از آغاز روزگار تا روز رستاخیز، متصل گردان. حمد و ستایشی همسنگ ذرات ریگ ها، تپه ها، کوه ها، و به شمار جرعه های آب دریاها و قطرات باران و برگ درختان و عدد ستارگان و هموزن خاک ها و دانه ها و سنگریزه ها و ذرات آسمان ها و زمین و آنچه در آن ها و میان آن ها و زیر آن ها و بالای آن هاست.
    چند تصویر از س.ب:(یک نفر)
    http://www.up1.ir/upload/5a99158e0c52f9e7d290906c9d08268d.jpg
    http://www.up1.ir/upload/50905d7b2216bfeccb5b41016357176b.jpg
    http://www.up1.ir/upload/e242660df1b69b74dcc7fde711f924ff.jpg
    http://www.up1.ir/upload/7eab47bf3a57db8e440e5a788467c37f.jpg
    http://www.up1.ir/upload/02c27682b80b462437ba4efc71267562.jpg

  22. شهید حسین شفائیه می‌گوید:

    سلام.

    کیستی تو برادر؟ نمی دانم عقیق نسل سومی بنامم تورا یا اولین یاران سید خراسانی.
    همان عقیق کفایت میکند.
    نه ده را خواندم.۱ بار ۲ بار ۳ بار. سر ۴مین بار فهمیدمش.نه اصلا شاید نه.نمیدانم.
    فقط میدانم این حرف من بود که از زبان قلمت جاری ماند.شاید هم نسلی های من.وقت خواندن ترجمه دعای توسل را نداشته باشند.شاید هنوز زیارت عاشورا را حفظ نباشند.ولی یک چیز را فهمیده اند,فهمیده ام.کهقطعه ۲۶ نه ترجمه بل عین زیارت عاشوراست.اصلا جنگ ۳۳ روزه است.
    قطعه ۲۶ وقطعه ۴۸ برایم شده فیلتر تمیزی ,دعای توسل….
    عقیق نسل سومی .
    تازه یافتمت .
    برادر التماس دعا.
    هم نسلی خوبم
    رهایت نمی کنم.

  23. سارا می‌گوید:

    به «کوثر به گوشم»
    ردیف ۶۳ شماره ۴۴
    اینجا زمین به لرزه افتاد …. نمی دونم از هیبت ستاره ها بود یااز ناراحتی تقلبی که صورت گرفته ؟

  24. مهدی می‌گوید:

    ازستاره ی خاموش
    به ستاره ی باهوش……
    حاجی صدای من رو داری؟…..
    …………
    حاجی ببین، دمت گرم داری خوب می زنی……..
    فقط آتیشش رو زیاد کن…
    مفهوم بود؟………………
    ………..
    الو الو ال… .

  25. یکی از پروانه ها(گنه کاران) می‌گوید:

    سلام علیکم بر حاج حسین بسیجی ها
    دلم برای نام علی نام بلند علی نام بالای علی نام والای علی در اذان چقدر تنگ شده. جو گیر شدم و همانجا ایستادم و اذان دادم با نام علی
    این کار شما مصداق این است که مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد.
    شما حقیقت را بر زبان آوردید شما خودتان ستاره پرنور ماه و وجدان شما هم خواستار حقیقت ها وخوبی هاست .
    امام بود که گفت: “ما اگر از آمریکا و شوروی و صدام بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت”وچه زیبا تعبیر کردید که امام حسین (ع) فقط برای احیای نام علی (ع)شهید شد.
    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  26. عزیز می‌گوید:

    سلام داداش حاجی واقعاً معرکه است چه عکسایی دلمون رفت مخصوصاً عکس کعبه از بین ستونها چقدر دل انگیزه
    چقدر مطلب واقعاً کولاک کردید. برم بخونم. بسیجی خسته نباشید.

  27. عبدالله می‌گوید:

    یا وارث
    غم عظیمی دارد در مسجد الحرام اذان بشنوی اما نام علی(ع) نباشد.با هر اذان اشک می ریختم و دوباره اذان می گفتم.اذانی با تکرار اسم زیبای مولا.
    با دیدن هر وهابی لبانم تکان می خورد و لعن می کردم.
    ای خدااااااااااا اینجا چه قدر غریب است!کی خواهد آمد او که انتقام سیلی زهرا (س) بگیرد؟کی می رسد او که اذانش دل ببرد از عالم؟
    اللهم عجل لولیک الفرج
    یا حق

  28. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    آقا فریاد… فریاد از زیبایی کلمات… فریاد از لغت به لغات
    خواندنیست این کتاب… دل ما را کردی کباب… تا نگیرمش نگیرم خواب
    تو را به فاطمه زهرا… هرچه دیرتر برسان به انتها… لیکن انتهایی زیباتر از زیبا
    از همه ی نوشته هایت بهتر بود… این که گفتم فکر نکنی غلو بود… ذره ای از حس فریادم بود

  29. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    به به چشممون روشن شد به کسی در میعاد!!!!! هر چند مجازا

    کتابش رو کی ببینیم انشالله؟

  30. عزیز می‌گوید:

    “معروف یعنی علی و هر آنچه غیر از علی باشد، منکر است.” .”چقدر زیباست این زیارت. انگار می شورد دلت را از غبار و تاریکی. وسطای دعا، احساس می کنی، هیچ کس زلال تر از خودت نیست. عشق بازی حسین است با شیعه این زیارت. انگار ما داریم با حسین از همان حنجره بریده حسین سخن می گوییم. انگار صدای این زیارت از گلوی حسین بیرون می آید. انگار ما با حسین حرف نمی زنیم؛ این حسین است که با ما گرم گرفته است و چه گرم گرفتنی و در چه جای مقدسی؛ مقابل خانه خدا… “
    بیانیه ای برای آقای قدیانی:
    ۱٫داداش حسین هروقت قلمت روی کاغذ لغزید برای نوشتن سفرنامه دیار یار بدان که قلم نازنینت که بیمه شهید بابااکبر قدیانی است فدایی داره
    ۲٫ داداش حسین هر وقت ستاره ها برایت روزشمار عاشورا را گذاشتندهمان موقع از آن عدد ۳۱ را کم کن می شود روز عرفه. و بدان ما دعا می کنیم آن روز زیر آسمان خدا و در بین الحرمین ، دیار عاشقان بخوانی مناجاتی از زبان و حنجره بریده حسین از بن دندان های حسین، از عصبها و رگهای حسین …….
    ۳٫ داداش حسین در آن لحظه یادت نرود که برای همه ستاره ها دعا کنی و بعد سوغاتی از آن دیار نازنین باز هم سفرنامه ای از دیار یار بیاورید. و یادتان نرود وقتی که آن را می نویسی قلم نازنینت که بیمه امام حسین و حضرت عباس شده فدایی داره .

  31. م.طاهری می‌گوید:

    اخ که تا حرف هم میزنی بهت میگن تفرقه انداز!
    حکایت همون اذانه
    خدا خیر بده شما رو که اون اذان رو اون جا گفتید.تصور اون فضا و اذان گفتن یه شیعه در اونجا هم به ادم حس خوبی میده

  32. 313 می‌گوید:

    سلام
    نتونستم فعلا کامل بخونم ولی از کامنتهای ستاره ها احساس کردم از غربت بقیع ننوشتید؟؟؟
    بنویسید از بقیع
    یا امام حسن مجتبی

  33. محمد حسینی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    یه عکس دارم از شما و حاج آقا ملکی که مطمئنم خودتون ندارید
    عکس های شما رو که دیدم یا د اون روزها افتادم
    ایشالا این دفعه قسمت بشه کربلا

    http://myup.ir/images/83058311938731632346.jpg

  34. 313 می‌گوید:

    الان خوندم متن رو
    مثل همیشه زیبا و …
    از صعودی ها متنفرم ! ولی جالب بود روزی که رفته بودیم جلوی سفارت سوئیس برای اعتراض به قرآن سوزی یه خانمی اونجا بود که به بسیج وبسیجی کلی فحش داد که آره اینا به جای اینکه با مسیحی ها دشمنی کنن که مسلمون نیستن اومدن به عربها که مسلمونن گیر دادن به جای این برن مسیحی ها رو از ایران بریزند بیرون و چرا برای مسیحیا ۲تا نماینده مجلس انخاب کردن و از این حرفا…
    خیلی دلم میخواست بهش بگم که آخه زن حسابی این عربهای سوسمار خوری که تو ازشون دم میزنی ، اونایی که فقط از قرآن و احترام به قرآن این رو میدونن که قرآن رو روی زمین نباید گذاشت ، به خاطر این قضیه قرآن سوزی لال مونی گرفتن و حتی به چیزی که عقیده ی خودشونم بود توجه نکردن.و فقط منفعتشون و جیبشون و شکمشون رو حفظ کنن بستشونه دیگه ! قرآن رو میخوان چیکار؟ نون به نرخ روز باید خورد از دید این سعودی ها !ای بابا اونا به در خونه ی دختر رسول الله هم که رحم نکردن !!!
    خیلی بی غیرتن حیف اسم مسلمون که روی اونا گذاشتن
    اما ما یادمون نمیره که:
    امام گفت: “ما اگر از آمریکا و شوروی و صدام بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت”.

  35. احمد می‌گوید:

    اینها اهل کوفه اند.
    اینها از آمریکا هم بدترند چون دل مردم را سست میکنند , مثل صفین.
    اینها خوارج اند…..

  36. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “حسین فقط برای احیای نام علی شهید شد.”

    “روضه زهرا ، بخشی دارد حماسی تر از کربلا که هرگز خوانده نشده است”

    “یا مولا علی”

  37. سحر می‌گوید:

    “بی اذن علی، اذان بخورد توی سر موذن و دیدم دلم برای نام علی نام بلند علی نام بالای علی نام والای علی در اذان چقدر تنگ شده. جو گیر شدم و همانجا ایستادم و اذان دادم با نام علی ….”
    شیری که خوردید حلالتون.
    چقدر دوست دارم این کتابو بخونم.

  38. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام
    چه عکسای قشنگی

  39. فطرس ملک می‌گوید:

    آقای قدیانی
    مشتاقم برای خواندن سفرنامه عمره
    خیلی سخت و رنج آور است در اذان نام علی را نشنیدن
    خاک بر سر وهابی ها و آل سعود
    علی نبود خدا دنیا را نمی آفرید
    .
    .
    آه که چقدر درد آور است

  40. SmS می‌گوید:

    سلام بر برادر حسین خودمون.
    خوب حاله وهابی ها رو گرفتی هااااا، ایول داداش.
    راستی:
    مرتضی مرتضی است در همه حال گر جهان جمله عبدود گردد
    نفسی ده سینجلی گوییم صد و ده بار یا علی گوییم
    “””””
    حب حیدر بود اساس نماز، عجلو به صلاة قبل الفوت
    مِهرِ او ماییه حیات همه، عجلو به الحیاة قبل الفوت

    بس بود واژه های تکراری، مدح خوانم برای نوکر نو
    مرده را جان تازه می بخشد، کف دوره دهان قنبره تو

    التماس دعا برادر

  41. هر چیز زیبا می‌گوید:

    سلام خیلی جالب بود بی صبرانه منتظر کتابتون هستیم!!!

  42. محسن می‌گوید:

    عاشقتم چون عاشق حاج منصوری…..

  43. ya zeinab می‌گوید:

    “بی پدری را می شود تحمل کرد، اما بی مادری را نه. بی مادری را نمی شود تحمل کرد، به خصوص با نامادری. ام البنین اما نقل این حرف ها نیست؛ یک بار اجازه نداد مادر صدایش کنند پسرانش. همیشه می گفت: من در این خانه، کنیز زینبم. بی خود نیست که دنیایی را مست خود کرده عباس. ام البنین پرورش داده او را. ” چه زیبا گریز زدید احسنت!

  44. اخراجی ها 3 می‌گوید:

    با سلام
    الهی …
    ما ، در حریم حرمت مهمانیم ،
    زائر بیت الله و حرم رسولیم ، حج می گزاریم و در پی قبولیم در صحرای عرفه ، اشک ریختیم ، در مشعر و منا به خاک افتادیم ،
    صفای «صفا » را دیدیم ،
    در «حِجر» نالیدیم و «حَجَر» را بوسیدیم …
    التماس دعا …

  45. ya zeinab می‌گوید:

    “امام حسین فقط برای احیای نام علی شهید شد. معروف یعنی علی و هر آنچه غیر از علی باشد، منکر است. ” احسنت به این قلم!

  46. ya zeinab می‌گوید:

    “در تاریخ، هیچ شیعه ای را مردتر از این شیرزن، این بی بی ۲ عالم ندیدم؛ سیلی زد بر صورت وحدتی که محورش علی نباشد. ” عالی بود! یاعلی

  47. شیعه ی رو سیاه علی می‌گوید:

    سلام برشما که قلمت از علی واولاد علی مینویسد تا اینگونه است قلمت پایدار

  48. رضا می‌گوید:

    سلام
    چند کتاب با همکاری… ساخته ایم و برای دانلود ارائه کردیم
    چون تعداد بازدیدکنندگانمان پایین است از وبلاگهای پر بازدید درخواست همکاری کرده ایم و میکنیم که شماهم یکی از اون وبلاگها هستید
    اگر امکان داره و براتون مقدوره یک بخش را بزارید مردم کتابها رو دانلود کنند و استفاده کنند
    البته اگه امکان داره
    آدرس مکان کتابها:

    http://delnevis-2010.blogsky.com/1389/10/21/post-77

    http://delnevis-2010.blogsky.com/1389/10/20/post-76

    http://delnevis-2010.blogsky.com/1389/10/10/post-69

    http://delnevis-2010.blogsky.com/1389/09/21/post-65

    خیلی ممنون میشم اگه بزاریدشون
    اگه گذاشتید حتمآ خبر بدید که بیام و ببینم چقدر دانلود داشته

    باتشکر
    …….خدا نگهدار…….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.