ما همه یک پا نمرودیم؛ پشه هم پشه های قدیم!

بریده ای از رمان “سمفونی مورچه ها”

حیف که تو ای مورچه پررو ریش نداری و الا می خندیدم به ریش ات و اینگونه می کردمت خطاب با آب و تاب که … که … که؛ “مورچه چیه که کله پاچه اش چی باشه”. این را که گفتم، مورچه هم، توی خواننده رمان یک وقت فکر نکنی این بنده خدا کم آوردها. تو را به خدا نیش زبان را نگاه کن؛ “آدم چیه که مرده اش، خوردن داشته باشه”. می بینی تو را به خدا. زبان که نیست، نیش عقرب است. از بس مورچه های مزار بابااکبر بلبل زبان تشریف دارند، مسواک کرده اند دهنم را. دیشب خوابیده بودم که یکی شان رفت توی سوراخ دماغم. از خواب پریدم و انگشت اشاره ام را کردم توی این سوراخ تنگ و تاریک که بیاورمش بیرون، قصد بدی نداشتم اما پای راست و چشم چپ مورچه را زدم ناکار کردم. همین طور که داشت ناله می کرد گفت: ههههههه! من هنوز زنده ام. این بار خواستم واقعا بکشمش که گفت: از دلت میاد منو بکشی؟ گفتم: تو چطور از دلت آمد بری توی سوراخ دماغم، منو از خواب شیرین بلند کنی؟ گفت: چقدر می خوابید شما آدمها. کم نیاوردم و گفتم: ما آدمها اگر زیاد می خوابیم تمرین مرگ است. کم نیاورد و گفت: اما ما مورچه ها اگر کم می خوابیم تمرین زندگی است. کم نیاوردم و گفتم: شما کوچولوموچولو هستید، سر همین باید بیشتر تلاش کنید. کم نیاورد و گفت: شما خرس گنده ها هم، نه که بیداری تان خیری برای خدا ندارد، همان بهتر که زیاد می خوابید. راستی! چرا شما آدمها در خواب، این همه خر و پف می کنید؟ نمی گویید این صدای خر و پف شما، مورچه ای که دارد در دل شب با خدا راز و نیاز می کند، آزار می دهد؟ این خر و پف شما، روی مخ مرغی است که دارد تسبیح خدا می گوید. قوقولی قوقول خروس نباشد، که شما نماز صبح همه تان قضاست. مگر ما مورچه ها جلوی راهتان سبز شویم و الا شما با این سرعتی که گرفته اید، با مخ می خورید به دیوار. این ماشینی که شما آدمها برای خودتان ساخته اید، می خواهم ببینم شما را به کجا رسانده؟ زمین بس نیست که می خواهید، مشتری مریخ شوید و به عطارد هم گند بزنید؟ عقل شما آدمها اندازه سیم کارت موبایل تان است. ناراحت نشوی ها اما همه تان سر و ته یک کرباسید. بزرگی شما آدمها را به کوچکی اندازه موبایل تان باید شناخت. اصلا من مانده ام که چرا شما از خواب بیدار می شوید؟ همین بگیرید بخوابید، بیشتر به درد ما می خورید. شما از خواب که بلند می شوید، تازه اول گناه کردن تان است. می روید دست شویی و در مصرف آب اسراف می کنید. مدفوع هیچ جانوری به اندازه مدفوع شما بد بو نیست. صد رحمت به پهن گاو. مدفوع ما مورچه ها که اصلا دیده نمی شود اما پیف پیف. امان از بوی گند مدفوع شما. بدبختی خیال هم می کنید خیلی باکلاس هستید. برو عمو، برای ما فیلم بازی نکن. می دانید خدا چرا اسم شما را گذاشت “آدم”؟ چون خدا از آدم بودن ما مورچه ها و گاو و خر و اسب و الاغ و شیر و آهو و عنکبوت، مطمئن بود اما اسم شما را گذاشت آدم تا فراموش نکنید که آدم هستید اما حالا جان من! این تن بمیرد؛ تو خودت؛ آدمی مثلا؟ نصف عمرت در قبر پدرت به خواب گذشته. بلند شو یک نمازی بخوان. البته بلند هم که شوی، فایده ندارد. سرت می خورد به سنگ لحد.
***
چی جواب این مورچه را باید می دادم؟ آقا، خانم! شما بیا جای من بشو دانای کل سمفونی مورچه ها، ببینم چی جواب این مورچه را می دهی. اصلا از اینجا به بعد رمان را بیا تو بنویس. بیا دیگر. حق التحریر، نصف، نصف. فقط جان من چانه نزن که باز این مورچه زبان دراز، آدم بودن ما را زیر سئوال می برد. به خودت رحم نمی کنی، به من رحم کن که خوابیده ام در این یک وجب جا. اصلا مشکل من همین است که “خوابیده ام”. بیدار بودم این مورچه نمی رفت توی دماغم. ای بابا! ما همه یک پا نمرودیم؛ پشه هم، پشه های قدیم!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مهدی می‌گوید:

    سلام داداش
    خسته نباشی
    قربون دستت از آقاامام رضا ع هم بنویس
    یامهدی

  2. ser nevis می‌گوید:

    همیشه کشته مردتم داداش حسین…. ساز وقتیکه مفونی مورچه ها میخونم تایه مورچه میبینم یادشهدا می افتم. اخه بچه که بودم مادر بزرگم میگفت مورچه ها تحت فرمان حضرت زهران

  3. مهاجر می‌گوید:

    سلام
    اول اومدم عرض ادبی کنم و بعد میرم متنو می خونم

  4. رضا می‌گوید:

    این نوشته، از اون نوشته های بودار بودش….

  5. رضا می‌گوید:

    بفرما خنده:
    رقیب آرای باطله تهدید به تحریم انتخابات مجلس کرد (خبر ویژه/ کیهان امروز)

    رقیب ناکام آرای باطله در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ اعلام کرد کسی روی او در انتخابات مجلس (اواخر سال ۹۰) حساب نکند چون او با وضعیت فعلی در انتخابات شرکت نمی کند! کروبی پس از اخذ ۳۳۰هزار رای از مجموع ۴۰ میلیون رای، ترجیح داد به آشوبگران بپیوندد و خود را سردسته آنها معرفی کند.
    وی در گفت وگو با العربیه و درباره انتخابات مجلس اظهار داشت: باید ببینیم چه می شود. اگر وضع به همین منوال باشد و دبیر شورای نگهبان از این حرفها بزند و سخنگوی شورای نگهبان به روش خود ادامه دهد، طبیعتا شرکت در انتخابات منتفی است.
    وی درباره کمک یک میلیارد دلاری رژیم سعودی به «سران فتنه» هم خود را طرف خطاب سخنان آیت الله جنتی قرار داد و دریافت پول مذکور را تکذیب کرد. هرچند که کروبی آلودگی های مالی متعددی دارد که یک قلم ناچیز آن دریافت چندصد میلیون تومان از شهرام جزایری است، اما این آلودگی ها دلیل بر این نمی شود که این عنصر آلت دست منافقین خود را جزو سران فتنه جا بزند.
    کروبی درباره اینکه آیا قصد دارد تلویزیون راه بیندازد یا نه گفت: «من بنای چنین کاری را ندارم علتش هم این است که امکاناتش را نداریم آن وقت ما امکاناتی داشتیم یک کمک هایی هم می شد. ما یک کاری می خواستیم انجام بدهیم آنها مانع شدند من هم در کارهایم سعی می کنم برای دیگران گرفتاری انجام نشود.»
    او درباره شبکه تلویزیونی «رسا» گفت: «اسامی که برای من ذکر کردند آنها همان نیروهایی هستند که در جمهوری اسلامی بودند و کار می کردند و حضور داشتند. با کاری که انجام می دهند موافقم انجام بشود مخصوصا اگر در چارچوب قانون اساسی باشد. الان اگر آزادی بدهند من دنبال همین کارها می روم. چون اگر آزادی بدهند امکانات هم می رسد. وقتی که آزادی نمی دهند امکانات هم داده نمی شود و افراد هم می ترسند.»
    شبکه العربیه یکی از بدنام ترین تلویزیون های وابسته به رژیم سعودی است که همواره از گروهک تروریستی ریگی حمایت و با سرکرده معدوم این گروهک مصاحبه می کرد. العربیه در جریان جنایات رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳روزه و ۲۲روزه لبنان و غزه هم، به طور کامل از صهیونیست ها حمایت کرد.

  6. طاهره فتاحی می‌گوید:

    جالب بود.
    خدا از این مورچه های زبون دراز نصیب هیچ کس نکنه.
    تازه مورچهه پای راست و چشم چپش ناکار شده بود و این همه بلبل زبونی میکرد؟
    البته فکر میکنم دیگه نباید بگیم بلبل زبونی;باید بگیم مورچه زبونی…

  7. سحر می‌گوید:

    ای جان…اگه بدونیید چقدر دلم تنگیده بود برای مورچه ها…حتی میخواستم بگم ممنتها این عفریت ها این گندو زدن اصلا حس و حالمون رفت.مرسی…برم بخونم.

  8. رهگذر می‌گوید:

    واقعا،مورچه نبین چه ریزه، بشنو ببین چه تیزه…
    جالب بود،فکر کنم که خیلی روش فکر کنم !!
    مورچه های مزار بابا اکبر…
    بیداریتان خیری برای خداندارد…
    رازو نیاز در دل شب…خروپف…
    چراآدم؟…

  9. گفتگوی شماره ی یک
    ******************************************
    گفت : عکسی از “حسین قدیانی ” نداری ؟ می خوام ببینمش . می خوام بدونم چه شکلیه
    گفتم : عکس ندارم الان اما تو قلم و کاغذ داری ؟
    کفت : اره برای چی ؟
    گفتم : قلمت رو بردار و بر روی کاغذ هر چی از خوبی ، مهربونی ، پاکی ، صداقت ، عشق ، معصومیت ، صفا ، دلسوزی ، شجاعت ، پایداری ، بصیرت و از همه مهمتر خون دل خوردن می دونی بنویس بعد یه خورده برو عقب نگاه به کاغذ کن

    چهره ی پاک و معصوم داداش حسین بچه بسیجی ها رو خواهی دید !
    *****************************************
    داداش هر سه شنبه یک ” گفت گفتم” می نویسم ، ادای دینی باشه به تو برادر عزیز تر از . جانم .
    گفت (خودم هستم)
    گفتم ( دلم)

  10. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    ما تا میایم غم دوری از کتاب رو فراموش کنیم شکا یه متن جدید ازش میذارین
    هییییییییییییییییییییی روزگار

  11. دعای کمیل می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    درد دل جانباز شهید سید مجتبی علمدار باشهداو پاسخ این شهید از طرف شهدا به جامونده ها:
    چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداندمحبوبش نیز هوای او را دارد یانه؟
    ای شهیدان!
    از همان لحظه ای که تقدیر مارا از شما جداکردتاکنون یادشما،خاطره های دنیای پاک شما،
    امیدحیاتمان گشته،مابه عشق شما زنده ایم و به امید وصل کوی شما زنده ایم.
    اما شما،علی الظاهردلیلی ندیدیدکه اوقات پر ارجتان راصرف ماکنید! چه بگوئیم؟راستی چگونه حرف دلمان را فریادکنیم که بدانید برما چه می گذرد؟
    مگر خودتان نمی گفتیدکه ستونهای شب عملیات،ستون گردان نیست،ستون عشق است،ستون دلهای سوخته ای است که با خمیرمایه ی اشک وسوز به هم گره خورده اند.
    پس چرا؟چرا۶سال گذشت و هیچ سراغی از ما نمیگیرید؟با اینکه تمام روز وشب ما برشماعیان است،تمام ناگفته هایمان را میدانید،تمام نا نوشته هایمان را میخوانید،تمام پنهان و کردارمان را میبینید!
    اگرقطره ی اشکی آرام آرام به دور از چشم های نامحرمان برگونه هایمان می لغزد شما میدانید چه خاطره ای ناگهان از ذهن ما گذشته وآسمانش راابری کرده.
    اگر در برابرناکسانی که آرزوی گریستن ما را دارندبه مصلحت لبخند میزنیم،شما خوب میدانید این لبخند معجزه ی آتش سوزانی است که در فضای قلبمان برگرفته است.
    اگر به غروب علاقه داریم خوب میدانید چرا!اگر به هوای ابری!شما میدانید چرا!اگر به چادر شما میدانید چرا!اگر به سنگ شما میدانید!اگربه خاک،اگربه آب،اگربه رودخانه،به دشت،به کوه،نمکزار شما میدانید چرا!
    شما از راز دل ما آگاهید،اگر به قامت رعنایی خیره میشویم شما میدانید به یاد که ایم! اگر به عمق بیابانهامی نگریم شما میدانید به دنبال چه ایم!اگربه امید رویایی سر بربالین میگذاریم شما میدانید به فکر که ایم!اگر به بلندای کوهی خیزه میشویم شما میدانید قصه قصه ی دیگری است!اگر به حرکت خرامان موجی چشم میدوزیم شما میدانید قضیه قضیه ی دیگری است!
    آری شما ما را خوب میشناسید،شما مارا خوب میبینید چون همه ی زندگی ما دفتر ورق پاره ایست که بارها و بارها از برش کرده اید!
    اما…اما اینجا ماازشما هیچ نمیدانیم!از همان وقت که صدای یاحسین(ع)آخرینتان را شنیدیم دیگر تا کنون نغمه ی دل انگیز نوایتان را گم کرده ایم.
    آخرین باری که چهره ی نورانی تان را دیدیم موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتان نهاده بودند وسنگ لحد دیواری شد ونظاره ی روی تان را برای همیشه ازمادریغ کرد.
    آری بسیاری از شماهارا باآن لبخندهای زیبا درآخرین وداع دیده ایم،یا درهنگامه ی رزم ،واز آن به بعد دیگر چیزی از شما نشنیدیم.
    ای شهیدان! ای مفقودالاثرا! ای جاویدالاثرها! ای مفقودالجسدها!
    ما نمیدانیم کجا رفتید،کجاهستید،نمیدانیم آنجا از اینجا دور است یا نزدیک؟نمیدانیم چه میخورید؟چه میکنید؟چه مینوشید؟ «فی جنات النعیم»کجاست؟آخر ما نمیدانیم «متکئین علیها متقابلین»یعنی چه؟
    آخر ما نمی فهمیم «الا قیلا سلاما سلاما»یعنی چه؟برای ما درک «ذواتا افنان فیها عینان تجریان،فیهما من کل فاکهة زوجان» محال است.
    ما نمیدانیم وقتی دلتان میگیرد کجا میروید!اصلا آیا دلتان میگیرد؟وقتی حوصله تان سر میرود چه میکنید؟ نمی دانیم…!آنجا در محفل گرمتان سخن از ما هست یا نه؟تا به حال هیچ گاه شده از اروندهم قصه ای بگوئید؟برای شلمچه هم ترانه ای بسرائید؟به عشق بیگلو و هفت تپه زمزمه ای کنید؟ودر فراق کارون اشکی بریزید؟
    نمیدانیم…!واین ندانستن بیش از همه ای شهیدان شما را مقصرمیداند!یعنی ما اینقدر ناپاک و نامطلوب بوده ایم که تمام هستی مان به یک یاد هم نمی ارزد؟یعنی تمام گفته هایمان در آن نیمه شبهای به یاد ماندنی که فقط خدا قدرش را میداند وبس!دروغ و کذب محض بوده؟یعنی ما نیز هم ردیف آنانی هستیم که تمام هشت سال را هم آغوش لذت بودند؟یعنی میخواهید بگوئیدکه ما دیگر لیاقت با شما بودن را نداریم؟
    باشد،بگوئید…!حرفی نیست!اما لااقل یکبار هم که شده سری به این دلهای فراموش شده بزنید،سری به این خانه های سرد ومتروک بزنید،وبعدهرچه دلتان میخواهد بگوئید!آخربه ماهم حق بدهید که انتظار داریم،انتظار داریم بدانیم دوستانمان که یک عکسشان را به تمام هستی اینجا نمیدهیم کجا هستند و چه میکنند؟دوست داریم که از آنجا صدایی بیاید،صدایی آشنا!صدایی از حلقوم یکی از شماها!صدایی که به انتظارها پایان دهد!صدایی که زیبا و دلنشین…:
    پاسخ شهید علمدار ازجانب شهدا به این درد دل:
    «آری ،اینجا همان طور که میگفتند باغستان هایی دارد که نظاره اش انسان را مبهوت میکند، “فی جنة عالیه”اینجا درخت های زیبایش هرکدام بایک میوه، “تجری من تحتها الانهار”اینجا قصرهایی دارد از زمرد و یاقوت،خدمتگزارانی بی شمار که آماده ی پذیرایی از صاحبان خانه اند.اینجا پرنده هایی دارد خوش آواز،عندلیبانی که وقتی میخوانند،روح از نشاط به پرواز در می آید.
    “وجزاهم بما صبروا و جنة و حریرا و سقاهم ربهم شرابا طهورا”
    آری!آری به خدا قسم هر چه میگفتند راست است،”صدق الله العلی العظیم” خداوند به وعده اش عمل کرد.
    اما به آسمان پرستاره شبهای هفت تپه قسم،به ریگ های گرم تابستان سوزان خوزستان قسم،به سرمای کشنده ی کردستان قسم،به چادرهای برپاشده ی میان کویر قسم،که آن چادر نبود بلکه میعادگاه عاشقان خدا بود،محل عروج شهدا بود،آری کعبه ی دل بود،قسم به صفای اذان صبح گردان مسلم قسم به بچه هایی که تاکنون هیچ میلی به سمتشان نداشتیم،(این حرف همه ی شهداست باشما)قسم به بچه هایی که تا کنون هیچ میلی به سمتشان نداشتیم.به جان امام اینجا بچه ها هم قسم شده اندکه تا شما نیامده اید نزدیکشان هم نرویم.
    آن اوایل ملائک خدا زیاد سربه سرمان میگذاشتند،اماوقتی میدیدند که دلمان حیران جای دیگریست،دست از سر ما برمیداشتند.شما از بی مهری ما سخن میگوئید و ازاینکه بادیدن نعمت های بهشت شما را فراموش کردیم.
    آه ! که چقدر بی انصافید!اگر ما به دنبال لذت بودیم چرا شهر را با تمام زیبایی هایش گذاشتیم و آواره ی بیابانها شدیم؟ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر نفسهای گرمی بود که محیطش را معطر کرد،ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر وجود مردان پاکی همچون افضلی ها،بهتاش ها،بصیرها، طوسی ها،نتاج ها،وهزاران عاشق دلباخته ی دیگر بود که از جان گذشتند تابه جانان برسند.
    مااگر عاشق جبهه بودیم به خاطر صفای بچه هایی بودکه لذتهای مادی را فراموش می نمودند و اکنون مانیز چون شمائیم ؛
    وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم ازدنیا بستیم فکرمیکردیم که دیگر همه چیز تمام شد،اما اینگونه نشد!دردهای شمادر فراق مادل مارابیشتر آتش میزد،درست است که ما به هرچه میکنید آگاهیم اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمیشد.وقتی شما از این وآن طعنه میخورید ولاجرم به گوشه ی اتاق پناه می بریدوباعکس های ما سخن میگوئیدو اشک میریزیدبه خدا قسم اینجا کربلا میشود!وبرای هریک ازغم های دلتان اینجا تمام شهیدان زار میزنند!یا آن زمانی که در مجالس با یاد ماگریه میکنید و به سروسینه میزنید ما نیز به یاد آن روزها که باهم درسوز فراق مولایمان سینه میزدیم و گریه میکردیم ،همراه با اشک شما،اشک غم میریزیم.خدا میداندکه ما بیشتراز شما طالب دیداریم.برای همین پروردگار عالم اجازه میدهدهر از چندی با مولایمان حسین(ع)درد ودل کنیم.
    بچه ها!آقا امام حسین(ع)خیلی بزرگوار است!او بهتر از همه ی ما شلمچه را میشناسد،فاطمیه را زیباتر از همه ی ما تعریف میکند،او خاطره های جبهه را خیلی دوست دارد،هروقت به پابوسش میرویم ازما میخواهد برایش خاطره بگوئیم،به مجرد اینکه بچه ها نغمه سرایی میکنند چشم های آقا مالامال ازاشک میشود،سرمبارکشان رابه زیر می اندازندودانه های اشکش زمین بهشت و محاسن شریفشان را تر میکند.همین دیروز بودکه نوبت من بود تا خاطره تعریف کنم،من از غروبهای شلمچه تعریف کردم از کانال ماهی،ازسه راه مرگ!ازجاده ی شهید صفری،سنگرهای نونی،جاده ی امام رضا(ع).من از جاده ی شهید خرازی شروع کردم ،هنوز چند دقیقه نگذشته بودکه صدای ناله های آقاراباهمین دو گوشم شنیدم!آرام و آهسته فرمود:ما رایت اصحاب …
    هیچ یاورانی بهتر وباوفاتراز اصحاب خود ندیدم!یکی از بچه ها به من گفت:بس است،دیگر نگو!که آقا سر از زیر برداشت و آهسته فرمود:بگو! بگو عزیز دلم! آنچه در دلت بیتابت کرده بگو!
    بچه ها!اینجا برخلاف دنیای شماخاطره های جبهه زیاد مشتاق دارد!یکروز به آقا عرض کردم:مولا جان !دوستانمان،همدمان شبهای عشقمان ، اکنون در دنیایند بی آنها برما سخت میگذرد!آقا در حالیکه اشک تمام محاسن شریفش را پر کرده بودفرمود:آنها بقیة الشهدای من اند،به جلال خدا سوگند در سکرات الموت ،ظلمت قبر،عذاب قبر،عذاب برزخ و در آن واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت!آنها در حساسترین ایامی که نیاز به یاور داشتم لبیک وفاسردادند.من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نیاید.
    راستی بچه ها!اینجاهمه بالباس خاکی هستند، چون خود امام میگفت:این لباس بیشتر به شما می آید!بچه ها در آن روزهایی که بی بی فاطمه ی زهرا(س) دستهای بریده ی عباس(ع)وقنداق خونی علی اصغر(ع)را نزد خدا برای شفاعت میبرد،ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه،مهران،فاطمیه،فکه ،دهلران،چزابه،نهر انبر مجنون،کوشک،پاسگاه زید بر چهره مان نشست وخونی که هنگام شهادت بربدن و لباسمان جاری شده بود را جمع کرده ایم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه می آوریم.
    شما مطمئن باشید که ما شما ها را فراموش نکرده ایم ونخواهیم کرد؛به پدران و مادرانمان به همسران و فرزندان ما بگوئید ما منتظرشان هستیم و بدون
    آنها وارد بهشت نخواهیم شد.
    شهید سید مجتبی علمدار .شهادت دی ماه سال ۱۳۷۵
    التماس دعای فراوان

  12. علیرضا می‌گوید:

    سلام حسن آقا خدا قوت!مصاحبه با آقای حسینیان چی شد؟

    ،مطلبی با عنوان “” ای قرآن ما را ببخش! “”
    در وبلاگ گذاشتم ،منتظر دیدار شما هستم.
    http://www.asrarentezar.blogfa.com

  13. ریحانه می‌گوید:

    شما خرس گنده ها هم، نه که بیداری تان خیری برای خدا ندارد، همان بهتر که زیاد می خوابید 🙂
    جالب بود ممنون خیلی وقته منتظر بودیم از سمفونی مورچه ها بذارید واقعا خوندن داره

  14. هپلی می‌گوید:

    بریده ای از سمفونی مورچه ها…

    بابا چقدر میبری این رمان رو آخه؟!

    من جواب مورچه رو میدم به شرط اینکه حق التالیف رو نامردی نکنی و بدی

    گفتم: مورچه! خیلی روی اعصابی ها! مرگ من اینقدر با من یکی به دو نکن. به جان تو پیرم در آمده سر تمام کردن این رمان. هر چقدر زور میزنم تمامش کنم توی می پری وسط و کل کل میکنی با من. به جان عزیزت اگر اینقدر حرف مفت نزنی و بگذاری رمان تمام شود قول میدهم خودم برایت آستین بالا بزنم! توی حیاط خانه مان کلی مورچه دم بخت هست! هر کدام رو پسند کردی روی چشمم. فقط بگذار این رمان تمام شود. رفتم برای اجرای سمفونی با مجید انتظامی صحبت کرده ام. تالار وحدت هم جور شده. همه مورچه ها را جمع کن یک شب برویم تالار وحدت این سمفونی مورچه ها را اجرا کنید و قال قضیه را بکنید! کچل شدیم بابا به مولا بس که بریدیم این رمان را!

  15. ریحانه می‌گوید:

    انقد جذب مطلب شدم یادم رفت
    سلام

  16. ز.م.م می‌گوید:

    دنیا بداند

    حسین و قران

    باید بماند

  17. سحر می‌گوید:

    اساسی شرمنده میکنن آدمو این مورچه ها!…یه روز اگه تونستید دهن یکیشون رو باز کن زبونشو بکشید بیرون..اگه تونستیید!
    عالی بود.

  18. وارث می‌گوید:

    داداش حسین کشتی ما رو
    انقدر از این رمانت تیکه تیکه ننویس. هی ما رو تشنه نکن.
    یه وقت دیدی رمانت دیر اومد تو بازار از تشنگی مردیم ها.
    اون وقت خونمون گردنت میفته

  19. هپلی می‌گوید:

    من حق التحریرمو میخوام

    میخوام با اون پول برم ازدواج کنم

    نزن زیرش

  20. پیام فضلی می‌گوید:

    احسنت به هپلی شدیداً
    خیلی قشنگ نوشته بودا ولی حیف که خودشم لو داده بود!

  21. هپلی می‌گوید:

    دوستانی که خیال کردن کامت هاشون رو حاج حسین تایید میکنه سخت در اشتباهن. حاج حسین الان تخت گرفته خسبیده و توی خسب داره به ریش من و شما میخنده. این تایید شدن کامنت ها کار یه سیستم هوشمنده که به یه سری کلمات قبیحه و حرفای مخالف آرمانهای نظام حساسه. به غیر از این اگه کامنتی بیاد تایید میشه. اگه خود حاج حسین بود محال بود کامنت ها رو بی جواب بذاره

  22. طاهره فتاحی می‌گوید:

    ……………………………………………………………………………….
    کاش شما هم یه نشست خبری میذاشتید به سوالات ما جواب میدادید 🙁

  23. طاهره فتاحی می‌گوید:

    راست میگی هپل!
    “کامت”ها رو خود حاج حسین تایید نمیکنه بلکه “کامنت”ها رو خود حاج حسین تایید میکنه…

  24. رضا می‌گوید:

    به هپلی:
    نخیر، داش حسین از همین الآن پیگیر کار خیر شما شده!!
    …………………….

  25. هپلی می‌گوید:

    ۲۲ نفر آنلاین هستن. چرا هیشکی کامنت نمیذاره؟

    نه دیگه نشد… قطعه بدون حضور شما ها مزه نداره

    تا ۵ دقیقه دیگه اگه خودتون رو نشون ندید اینجا رو هک میکنم

    ضمنا خانم فتاحی من عمدا اون سوتی رو دادم که ببینم کسی حواسش هست یا نه. وگرنه استاد هپلی و سوتی؟!

  26. ریحانه می‌گوید:

    میگویم ((بابا جون چته؟یه قلپ آب دادیم بهت زهر مار که ندادیم اینجوری شاکی شدی))
    نشسته یه گوشه گریه میکنه
    میگوید بابا هق هق گریه از رفیقایش که از تشنگی شهید شدند از این که عهد کرده بود تا آخر عمر آب خنک نخورد.
    شادی روح شهدای عزیز و بابا اکبر صلوات بلند

  27. سحر می‌گوید:

    من چیزی به ذهنم نمیرسه برای جمله ها…شما جمله هات سخت شده یا من هنگ کردم؟!..دارم غصه میخورم.
    چرا حرفه ای ها چیزی نمیزنن؟

  28. علی می‌گوید:

    الان مثلا داریم تلاش میکنیم داداش حسین حرف بزنن؟!!

  29. طاهره فتاحی می‌گوید:

    دوستانی که فکر میکنن کامنت ها رو خود حاج حسین تایید نمیکنه سخت در اشتباهند.
    چون همین حالا بنده با کمال افتخار نقطه چین شدم 😀

  30. amir می‌گوید:

    فینال (گفت و شنود)

    گفت: یکی از عوامل فتنه به اطرافیان خود گفته است، چند ماه بعد از انتخابات متوجه شدم که حرکت ما به جایی نمی رسد.
    گفتم: پس چرا تا آخر خط با فتنه گران و عوامل سازمان های جاسوسی بیگانه همراهی و همکاری کرد؟!
    گفت: پاسخی به این سؤال نداده است.
    گفتم: چرا به طور آشکار و علنی به جرمی که مرتکب شده و پشیمانی خود از همراهی و همکاری با دشمنان مردم اعتراف نمی کند؟
    گفت: چه عرض کنم؟! هنوز هم با فتنه گران فالوده می خورد و زلفش را به بیگانگان گره زده است.
    گفتم: یارو به دکتر مراجعه کرد و گفت؛ آقای دکتر! چند ماه است که هر شب خواب می بینم دارم با گاوها فوتبال بازی می کنم! دکتر گفت؛ امشب این قرص ها را بخور دیگر از آن خواب ها نمی بینی. یارو گفت؛ آقای دکتر اگر اجازه بدهید قرص ها را از فردا شب بخورم. دکتر با تعجب پرسید؛ چرا از همین امشب نمی خوری؟ و یارو در جواب گفت؛ آخه آقای دکتر، امشب مسابقه فیناله!

  31. هپلی می‌گوید:

    این خانم هم دل خجسته ای داره ها. اون نقطه چین ها کار نرم افزار بود. مگه نگفتم به یه سری مطاب حساسه؟

    حالا بفرستید ببینیم چی نوشته بودید که نقطه چین شد

    عجب آی کیلویی هستما. خب دوباره نقطه چین میشه که

  32. amir می‌گوید:

    راز چفیه رهبر معظم انقلاب از نگاه سرلشکر فیروزآبادی؛
    چفیه مقام معظم رهبری پر از نورانیت و برکت است
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906221587

  33. شکلاتی می‌گوید:

    سلام به اهالی قطعه این گلاروهدیه میکنم به حسین آقا وهمه شما

    _____@@@@@@@@
    ________@@@________@@_____@@@@@@@
    ________@@___________@@__@@@______@@
    ________@@____________@@@__________@@
    __________@@________________________@@
    ____@@@@@@______@@@@@___________@@
    __@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@
    __@@____________@@@@@@@@@_______@@
    _@@____________@@@@@@@@@@_____@@
    _@@____________@@@@@@@@@___@@@
    _@@@___________@@@@@@@______@@
    __@@@@__________@@@@@________@@
    ____@@@@@@_______________________@@
    _________@@_________________________@@
    ________@@___________@@___________@@
    ________@@@________@@@@@@@@@@@
    _________@@@_____@@@_@@@@@@@
    __________@@@@@@@
    ___________@@@@@_@
    ____________________@
    ____________________@
    _____________________@
    ______________________@
    ______________________@____@@@
    ______________@@@@__@__@_____@
    _____________@_______@@@___@@
    ________________@@@____@__@@
    _______________________@
    ______________________@
    _____________________@

    خیلی منونم از این که طرح من رو قبول کردی
    ____________@@_@__@_____@
    ___________@@@_____@@___@@@@@
    __________@@@@______@@_@____@@
    _________@@@@_______@@______@_@
    _________@@@@_______@@______@_@
    _________@@@@_______@_______@
    _________@@@@@_____@_______@
    __________@@@@@____@______@
    ___________@@@@@@@______@
    __@@@_________@@@@@_@
    @@@@@@@________@@_____
    _@@@@@@@_______@_____
    __@@@@@@_______@@_____
    ___@@_____@_____@_____
    ____@______@____@_____@_@@
    _______@@@@_@__@@_@_@@@@@
    _____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@
    ____@@@@@@@__@@______@@@@@
    ____@@@@@_____@_________@@@
    ____@@_________@__________@
    _____@_________@_____
    _______________@_____
    ____________@_@_____

    این یکی هم بخاطر این که دوست دارم داداشی گلم

  34. ser nevis می‌گوید:

    خودتونم بکشین داش حسین جواب بده نیس !!!!!!!!!!!!

  35. amir می‌گوید:

    سلام داداش
    من اومدم
    خوشم میاد هپلی تحت هیچ شرایطی کم نمیاره

  36. شکلاتی می‌گوید:

    . ____________&&&____&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    _______________________________&&&________&&&
    ______________________________&&&&&&&&&&&&&
    ______________________________&&&&&&&&&&&&&
    _¯_¯ _¯_¯._¯_¯ _¯_¯.
    &&&
    &&&______&&&&&______&&&&&&&
    &&&______&&__&&_____&&&&&&&
    &&&&&&&&&&&&&_____&&& _¯_¯_¯_¯.
    __________&&&________&&&
    __________&&&________&&&&&&&
    ____&&____&&&_______&&&&&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ____________&&&
    _____________&&&
    ______________&&&& _¯_¯_¯_¯.
    بازم مثل همیشه حسین آقا مارو شرمنده میکنه و بهترین مطالب رو بره ما میزاره
    یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا عــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

  37. علی می‌گوید:

    هپلی اگه حق التحریرتو گرفتی بگو شاید ما هم یه کل کلی کردیم با این مورچه!!

  38. ناشناس می‌گوید:

    هپلی تو الآن داری هک می کنی! ۵ دقیقه که هیچ! ۵۰ساعتم وقت بدیم،عمرا سایت داش حسینو بتونی هک کنی

  39. ریحانه می‌گوید:

    هپلی آی کیلو؟؟؟؟؟؟ 🙂 🙂 🙂
    داداش حسین یه جوابی بدین افسرده نشیم 🙂

  40. طاهره فتاحی می‌گوید:

    امشب بچه ها افتادن رو دنده ی جواب گرفتن از شما 😀
    خوب گناه دارن جوونای مردم.
    یه چیزی بفرمایید دلمون خوش بشه…

  41. رهگذر می‌گوید:

    هپلی تو الآن داری هک می کنی! ۵ دقیقه که هیچ! ۵۰ساعتم وقت بدیم،عمرا سایت داش حسینو بتونی هک کنی

  42. ser nevis می‌گوید:

    داداشی راستی تاعاشورا ۹۰روز دیگه/ السلام علیک یااباعبدالله

  43. ریحانه می‌گوید:

    روز شمارو نمیذارید؟

  44. هپلی می‌گوید:

    اینم تقدیم به حاج حسین به نشانه اعتراض به جواب ندادن کامنت ها:

    __________ __&&&____&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    _______________________________&&&________&&&
    ______________________________&&&&&&&&&&&&&
    _____&&___________________ _&&&&&&&&&&&&&
    _¯_¯ _¯_¯._¯_¯ _¯_¯.
    &&& &&&
    &&&___&&& _ &&&&&______&&&&&&&
    &&&___&&&_ &&__&&_____&&&&&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&&&_____&&& _¯_¯_¯_¯.
    _________ _&&&_______ &&&
    _________ _&&&_______ _&&&&&&&
    ____&&____ &&&_______ &&&&&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ___________ _&&&
    ____________ _&&&
    _____________ _&&&& _¯_¯_¯_¯.

  45. ریحانه می‌گوید:

    موج منفی ندید جواب میدن من دلم روشنه 🙂

  46. ser nevis می‌گوید:

    اقا بیا بیخیال شیم. ما اصلا جواب نمی خوایم

  47. alefba می‌گوید:

    اگه سید احمد بود شاید

  48. هپلی می‌گوید:

    بندگان خدا حالا ما خودمون رو می زنیم به فراموشی و اینجا رو هک نمی کنیم شماها یادمون میارید؟ فک کردید برای من کاری داره؟ لا اله الا الله… شیطونه میگه هک کنم اینجا رو…

  49. ser nevis می‌گوید:

    لااقل از همون دور یه دستی تکون بده داداشی

  50. علی می‌گوید:

    خوشم میاد از این داداش حسین. همه رو از رو میبره

  51. شکلاتی می‌گوید:

    بابا انقدر نغق نزنید بزارید دادشم به پست بعدیش برسه
    ای بابا

  52. بیچک می‌گوید:

    سلام
    مورچه عالی بود
    ما کماکان هستیم

  53. چوب خدا می‌گوید:

    سلام
    مصاحبه ها؟
    وای دوباره جریان “تا ساعاتی دیگر”؟
    آیا؟

  54. طاهره فتاحی می‌گوید:

    الان اینجا هکه؟آیا؟
    از ساعت ۲:۱۸ هنوز پنج دقیقه نگذشته؟آیا؟
    هپل به خواب رفته؟آیا؟
    چراحسین قدیانی مدتی است سکوت پیشه کرده؟آیا؟

  55. amir می‌گوید:

    واقعا جای سید احمد خالیه که الان پیام بی زرگانی بره
    یا بگه
    فدایی داری داداش حسین بچه بسیجی ها
    برا سلامتی داداش حسین و سید احمد عزیز صلوات
    بازدید امروز: ۸۸۰
    بازدید دیروز: ۴۳۲۳
    افراد آنلاین: ۲۰
    ساعت ۲:۵۰

  56. بیچک می‌گوید:

    برای جواب گرفتن راهی نیست جز …………………..

    (داداش چرا سانسور میکنی؟ بذار بچه ها واقعیتو بدونن)

  57. ................ می‌گوید:

    دوستان همتون برید بخوابید که نمازاتون قضانشه،خدایی نکرده.
    به نظر من هپلی راست می گفت -می گوید- سیستم هوشمنده،اصلا این مطلب که این ساعت اومد رو سایت،حتمن کار همون خداپدر بیامرز سیستمس.داداش حسین بایگانی کرده بوده،هوشمند میاد روسایت.فکر کردید اینقدر بیکاره که بشینه کامنت ها رو بخونه،دونه دونه.برو بخواب عمو،برو بخواب.

  58. چوب خدا می‌گوید:

    بچه ها تورو خدا این یه قلم رو دیگه بی خیال شید
    اینجا همینطور “هک نشده” با اینترنت زغالی ما به زور باز میشه

  59. شکلاتی می‌گوید:

    اهالی شریف قطعه ۲۶ …………….

  60. amir می‌گوید:

    تصاویری زیبا از پرده برداری گنبد کاظمین
    http://rajanews.com/detail.asp?id=61909
    …………………………………………………………

  61. هپلی می‌گوید:

    دوستان اینسایت هک شده و کنترلش دست منه اما چون سرم شلوغه مدیریت اینجا رو می سپرم به یکی از دوستانم به اسم حسین قدیانی. مبارکش باشه

    جای سید احمد عزیزم خیلی خالیه

    یه دعا میکنم آمین بگید:

    خدایا آنان که جواب بندگانت را نمی دهند جوابشان را نده!!!

  62. ریحانه می‌گوید:

    هپلی دیگه آخرش بی انصافی بودا!!!

  63. amir می‌گوید:

    پارتی بازی شهید کاظمی برای پسرش
    http://rajanews.com/detail.asp?id=61878
    دادش این را بخون حرفای جالبی در مورد بنیاد زده

  64. سرخوش می‌گوید:

    داداش حسین،جون من فردا بیدار شدی اینارو خوندی،همشو پاک کن.آبرومون میره!من دیگه معدم دردگرفت.میرم بخوابم.
    ولی خداییش خیلی خندیدیما.هپلی بسه دیگه!

  65. هپلی می‌گوید:

    دوستان اشاره کردن که بی انصافی رخ داده فلذا دعا رو اصلاح میکنم:

    خدایا آنان که جواب بندگانت را نمیدهند جوابشان را دیر بده!!!

  66. طاهره فتاحی می‌گوید:

    بچه ها هر چی میخوایید بگید بگید ولی نگید نظرات رو کس دیگه ای تایید میکنه.یا خود حسین قدیانی تایید نمیکنه.به خدا خیلی نامردی و بی معرفتیه.بنده ی خدا از خوابش زده نشسته اینجا داره کامنت ماها رو تایید میکنه اونوقت ما بگیم کس دیگه ای کامنت تایید میکنه.
    بنده خودم به شخصه تمام شبهای تابستونو به جز شب ۲۱ و ۲۳ ماه مبارک که رفتم ارک تو قطعه بودم و البته تمام صبحهای تابستونو به جز همین دوشنبه ای که گذشت و ساعت ۷ صبح رفتم دانشگاه انتخاب واحد ساعت ۱ بعد از ظهر از خواب بیدار میشدم.
    به خدا بی انصافیه بگیم کس دیگه ای کامنت تایید میکنه…

  67. شکلاتی می‌گوید:

    فعلا که من رو نقطه چین کردند
    عجب معلم سختی هستی ها آقا حسین

  68. اندیشه روشن2 می‌گوید:

    سلام
    چه جالب بودن این مورچه های حاضر جواب …
    اینا که این قدر حاضر جوابن و عمرا که کم بیارن! یکی شون نمیخواد بگه پس کی تموم میشه این سمفونی شون؟؟؟
    یکی شون نمیدونه چرا آقای دانای کل چند وقته جواب سلاما رو نمیده؟؟؟
    به خاطر دل هپلی هم که شده!!! یکی بیاد جواب بده …

  69. قهوه ای می‌گوید:

    فعلا که………………………………….. .
    ………………………………………………………………………. ……………… ……………….. ……………… ………………………… .
    یا علی

  70. alefba می‌گوید:

    خوبه خدا مسولیت جواب بندگانشو به هپلی واگذار نکرد
    چی میشد!!

  71. شکلاتی می‌گوید:

    حاج حسین عاشقتم

  72. amir می‌گوید:

    منم با این خواهرمون موافقم
    به خدا بی انصافیه بگیم کس دیگه ای کامنت تایید میکنه…

  73. آنتی بالاترین می‌گوید:

    به نام خدا
    وبلاگ سیاسی تحلیلی
    آنتی بالاترین
    با مطالب سیاسی روز کاملا در راستای اتوبان انقلابیون حرکت میکند
    بییایییید سر بزنید

  74. شکلات می‌گوید:

    چرابیانیه هایه شیخ شکلاتی رو سانسور میکنید

  75. آنتی بالاترین می‌گوید:

    با راز چفیه رهبر معظم انقلاب از نگاه سرلشکر فیروزآبادی؛ بروزم

  76. خان باجی می‌گوید:

    این مورچه عقب مونده س . کدوم خروس ؟ تکنولوژی پیشرفت کرده صدای خروسم از گوشی موبایل میشنویم .
    اما از حق نگذریم حرفش حسابه . بدتر از آدم که متاسفانه اسممون خلیفه الله هم هست مگر موجود دیگری هم هست .

  77. amir می‌گوید:

    دکتر عباسی NSA
    http://mobarezclip.com/1718755.htm
    زیباست واموزنده

  78. amir می‌گوید:

    گفتم به خرد که رهبر دوران کیست
    در ظل ولایت که می باید زیست
    گفتا که بسی گشتم و یک تن دیدم
    سید علی حسینی خامنه ای است

  79. amir می‌گوید:

    تاب منجلی را بنگرید
    چهره سید علی را بنگرید
    چهره آقا شبیه آینه است
    نام امروز خمینی، خامنه است

  80. amir می‌گوید:

    ای جوانان حیدری باید شدن
    جان فدای رهبری باید شدن
    ………………………………………..
    هرگز به غیر جانان
    ما جان نمی فروشیم
    جان می دهیم اما
    جانان نمی فروشیم
    دشمن اگر ببخشد
    کاخ سفید خود را
    یک تار موی رهبر
    بر آن نمی فروشیم

  81. amir می‌گوید:

    میرما«سیدعلی خامنه»است
    نعمت ماپاکی این آینه است
    مابه سیمای«سیدعلی»مه دیده ایم
    مادراین آیینه الله دیده ایم
    «حکم»اومیزان به هرچه راستی است
    غیرازاین رفعت تمامی کاستی است
    دست دردستتان هم گل کاشتیم
    ماامامی چون«خمینی»داشتیم
    پاک وروشن مثل قلب آینه است
    آن«امام»امروزنامش«خامنه»است
    شرحی عشق ملت هاست – او-
    غایت عشق«بسیجی»هاست – او
    مابه فکر«جاه»و«جوفه»نیستیم
    یاعلی!مااهل«کوفه»نیستیم
    عشق دونقش است دریک آینه
    ترجمه کردم:«خمینی»-«خامنه»

  82. خان باجی می‌گوید:

    CD های مشایی در ادارات و مساجد
    http://iusnews.ir/?pageid=115476

    به تازگی سی دی سخنرانی های مشایی به صورت گسترده در ادارات و مساجد سراسر کشور توزیع شده است.
    به گزارش خبرنگار مشرق، این سی دی ها حاوی سخنرانی های اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور است که توسط پست و یا پیک موتوری به آدرس ادارات، مسوولان استان ها، روحانیون و دانشجویان ارسال می شود.
    این گزارش می افزاید: در روزهای اخیر این سی دی های تبلیغاتی به آدرس مساجد تهران و ائمه جماعات نیز ارسال شده است.
    بر روی پاکت پستی برخی از این محموله ها آدرس”تهران- میدان ونک-خیابان ونک- پلاک ۱۳″ دیده می شود که گفته می شود یکی از مراکز تبلیغی اسفندیار رحیم مشایی است.
    خبرنگار مشرق تاکنون به مدرکی درباره اینکه آیا هزینه این سی دی ها از سوی شخص مشایی یا افراد و مراکز دیگری تامین می شود نرسیده است.

  83. amir می‌گوید:

    رسانه‌های خارجی چگونه سخنان آیت الله خامنه ای را پوشش می دهند؟
    http://payedars.blogfa.com/post-414.aspx
    منبع شعرهای بالا هم همین وبلاگ است

  84. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “ای بابا! ما همه یک پا نمرودیم; پشه هم ، پشه های قدیم!”

    ا ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی و ل.

    “دانای کل سمفونی مورچه ها”، فدایی داری ها!
    دیوونتم اساسسسسسسسسسسسسسسسسسی!

  85. **** می‌گوید:

    سلام
    برادر حرف حساب که جواب نداره
    خیلی فکر کردم اما جوابی پیدا نکردم فهمیدم که حرف حساب میزنند مورچه ها!
    غنیمت بدونید که این مورچه ها سراغ هر کسی نمیان!!!

  86. عشقستان اسماعیل می‌گوید:

    سلام
    به هپلی: هر کسی از ظن خود شد یار داداش حسین
    …………. سانسور کردم
    اوطرف حسابتو میرسم

  87. پسرک می‌گوید:

    به نام خدا
    من خودم دانای کلت می شم. مفت.
    مورچه بیچاره لجاجت حسین رو که دید، قبول کرد بیرون بیاید. همین طوری غرولند کنان به سمت سوراخ دماغ حسین می رفت که حسین عطسه اش گرفت. اما اون بید نبود، چه رسد که بخواهد با این باد ها بلرزد. به محض اینکه رسید به دهانه سوراخ، نگاهی به آسمان کرد، آری او آسمان را می دید، از ورای سنگ ها و سیمان ها. سنگ قبر شهید شفاف است و ما در نمی یابیم. سنگ قبر شهید دروازه آسمان است. حتی سنگ قبر شهید هم از مجالست شهید تقدس می یابد، البته اگر عده ای اصلاحطلب دوره اش نکنند و از راه به درش نکنند. خلاصه مورچه که از جسارت حسین خوشش آمده بود یاد رفقای قدیمی اش افتاد. پیر شده بود. اگر چه جوان بود. یادش به خیر، با یک سری مورچه ها در زمان جنگ از عراق به ایران هجرت کرده بودند، به عشق خمینی.دانه دانه ذرات خاک عراق را وارد مرز ایران می کردند. به خیالشان می خواستند مرز ایران را گسترش دهند، اگر چه به اندازه میلی متر باشد. می خواستند انقلاب را صادر کنند. خدا می داند چقدر جمعیت مورچه های ایران زیاد شده بود. در میان رمل هایی که هیچ چیز برای خوردن مورچه به جز خورده نان های بسیجی ها ی مخلص پیدا نمی شد چه تحملی داشتند، نه آب و نه غذایی و نه حتی قطره ای در انتهای قمقمه ای. مهم این است که جهاد کنی. مهم این است که کوشش کنی. می دانست که یک مورچه اگر برای کسب دانه از لانه بیرون رود و زیر پایی له شود و بمیرد هم شهید است. اما آنها می خواستند شهید دفاع مقدس باشند. اشکی از گوشه چشم مورچه سرازیر شد، نخی که دور گردنش بود اشکش را پاک کرد. نخ قدری خاک گرفته بود و به نظر کثیف می آمد. می گفتند نخی از چفیه یک بسیجی شهید بوده. می گفتند سی سال است از گردنش در نیاورده است. راهش را از روی سیبیل های حسین پی گرفت و رفت به سمت گونه حسین. دستش را دراز کرد و گفت حسین دستت را بده به من بلند شو. هر چه کم آوردی ایرادی نداره. عوضش حالا دیگه از خودمونی. تو هم مورچه ای. یه مورچه چغر. اونم توی زمونه ای که آدمی زاد دیگه خاصیت نداره. ماموریت مورچه هاست که ذره ذره سفارت انلگیس رو خراب کنند. حسین گفت نمی تونم بلند شم. مگه نمی بینی لحد بالا سرمه. گفت تو کاریت نباشه دستت رو بده به من.
    همین که دستش رو به دست مورچه داد، آرام آرام بلند شد و در نهایت دید که دقیقا شده اندازه مورچه ها. این مورچه چقدر چهره اش آشنا بود… او را جایی دیده بود. آری قبلا او را جایی دیده بود.

  88. محمد می‌گوید:

    حسین جان یه پیشنهاد دارم
    میشه این رمان رو اصلا تموم نکنی!به قولی کتابت بی انتها باشد چون بسیار با حال است.
    با آرزوی توفیق برای همه

  89. مرصاد می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی…….می دونید لذت بخش ترین حس چیه؟؟
    اینکه تو وب شما نظر بذاریم و شما هم تایید کنی!!

    البته من فبلا ها یه وبلاگ داشتم که اگر یک نفر نظر می ذاشت ذوق زده می شدم.
    شما که به نظرات ۲-۳ رقمی عادت کردی و البته شایسته اون هم هستید.

    همیشه می یام و می خونم ولی سیر نمیشم. موفق باشید.%

  90. ya zeinab می‌گوید:

    سلام… عالی بود! من هم فکر میکنم یه جوری ناتموم بمونه بهتره! اما همچین سربه سر این مورچه هه مخصوصا اون مغروره اسمش چی چی بود آها ” اسپایدرمن” نه ” آسینتامن” (؟) بزارید که تو اوج عصبانیتش کتاب تموم بشه…

  91. عبدالله می‌گوید:

    یاوارث
    صدای مورچه رو که شنیدیم خودمون ادامه دادیم:
    خدا امانتی را بر دوش موجودات گذاشت و قرار شد هر آن که قبول کرد نامش را بگذارد انسان.برای گرفتن حالش هم چند روزی ظلوما جهورا صدایش زند.در این وقت بود که کوه هم باعظمتش خرد شد.تو که جای خود داری!پس برداشتیم این امانت را و از آن پس تنها نام ما انسان شد.
    برایت بگویم که خدا بالاترین نعمت خود را در یمین عرش صدا زد و به انسان سپرد.عقل را می گویم.متوجه که هستی؟حالا یک عده آمدند و با نافرمانی صاحبشان نابود کردند عقل را و به تاریکی کشاندند انسانیت را به جد خفته شان به.
    اگر بیداریتان را به سرم می کوبی بدون انسان ها اساسا دنبال دو رکعت نمازند که برایشان بس باشد.شما هم چشم رو هم نگذارید ببینید امید چند رکعت بندگی دارید؟
    آدم ها با واژه ها سخت تکان می خورند_البته خفته شان که کلا خفته_ و به دلیل بزرگیمان در این تکان ها بسیاری از اسبابمان می شکند.مرا هم که اینجا می بینی برای شکستن آمده ام.شما چه می کنید؟
    اگر جانی برایت مانده باید بگویم ماه ما هم اساسا ذکر لبش امید است پس از این بابت هم شما سوت بزن.
    هم اکنون دارم در این آستین حرف هایی که به گمانم به قدت نرسد!

    یاحق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.