لاله عباسی

تقدیم به استادم حسین صفار هرندی
حضرت عباسی چه گل قشنگی است این لاله عباسی. عمرش کوتاه است و معرفتش بلند. در روز بسته است و شب، ماه را محرم راز می شود و باز می شود و اینگونه است که عشق آغاز می شود: “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگه دار”. این شعار را به زبان گل بخواهیم ترجمه کنیم می شود لاله عباسی. لاله عباسی در روز و در برابر خورشید در برابر حسین در برابر مهدی به ادب می نشیند و رخ نشان نمی دهد و سر به پایین می گیرد و تواضع می کند و عالمی را دیوانه معرفت خود می کند اما در شب و باز هم از سر همین معرفت، باز می شود و نگاه می اندازد به ماه و به خامنه ای لبخند می زند. لاله عباسی بوی ولایت می دهد. این گل را باید در باغچه دل کاشت. خواستی به لاله عباسی آب بدهی، قبلش سلامی کن به عباس. لاله عباسی خودش به حسین سلام می کند. روز اگر این گل باز نمی شود شرمنده است از روی یتیمان خورشید. شب اگر لاله عباسی باز می شود، یعنی خدا می خواهد زیبا و با احساس به ما بگوید؛ پشت ماه گرم است به عنایت حضرت عباس. تبسم لاله عباسی به حضرت ماه یعنی ای مادر شهیدی که می گویی “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار”، خدا عشقش کشیده با زبان استعاره هم دعایت را مستجاب کند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به ما بگویند پشتیبان ماه بنی انقلاب، ماه بنی هاشم است. باز شو ای لاله عباسی. شب است و مهتاب تاب دوری ات را ندارد. تو می شود ای باب الحوائج، لبخندی هم نثار ما ستاره ها کنی؟ ما هم پروانه ایم گرد شمع ولایت و بی نام مولایت حسین لب به آب نمی زنیم. ما آلاله های علقمه ایم. آواره های عشق تو ای لاله حسین. می خواهی یک کلمه بگویم به ما هم لبخند بزنی؟ … باشد، می گویم: “ام البنین”.

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس

مرتضی حاجیانی برای کتاب “سمفونی مورچه ها” این طرح را زده:

http://img.b-zone.ro/images/38455119686400218483.jpg

این هم کاری از مدیر وبلاگ “پایداری تا ظهور”:

http://img.b-zone.ro/images/42503633249215928675.bmp

محسن (ظافر) هم این طرح را زده:

http://www.naghdnews.ir/userupload/uploads/1292821295.jpg

مصطفی از وبلاگ “چفیه/ دل نوشته یک بسیجی” این خنجر را فرو کرده در قلب دشمن:

http://www.chafiye.com/

ஜ۩ஜ
╘╗{Ω}╔╛
T█▓T
]█▓[
]█▓[
]█▓[
]█▓[
]█▓[
]█▓[
╔╝█▓╚╗
۞۩]|▓▓║{ emjey }║▓▓|[۩۞
╚╗░░░║▒▒▒╔╝
|/░░║▒▒\|
|░/░║▒\▒|
|░░/║\▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
|░░░▒▒▒|
/░░░▒▒\
/░░▒▒\
/░░▒\
/░▒\
/░\
V

این هم طرح جدید برادر خوبم؛ مرتضی حاجیانی:

http://hazratekhamenei.blogfa.com/

ماه مبارک یعنی اینکه زندگی را باید گاهی از مسیر عادی اش خارج کنی. رمضان دشمن خوبی برای روزمرگی آدمی است و تو در این ماه به زندگی ات یک شوک وارد می کنی. ساعت خواب و بیداری ات را به هم می زنی. نیمه شب به مسجد ارک می روی و با صدای با صفای حاج منصور عشق می کنی و در کوچه کثیف در ساعتی که همیشه خدا داشتی خواب ۷ پادشاه را می دیدی، دو به شکی که از ابوحیدر، فلافل بخری یا از آن یکی بندری. تازه جام رمضان هم هست. برای چون منی که همه بچه های شهرک شهید محلاتی، “حسین مالدینی” صدایم می کنند جام رمضان ماه رمضان هم زیباست. اصلا همه چیز ماه خدا زیباست. سماور مادر بزرگ در کنار سفره افطار زیباست. ربنای شجریان حالا می خواهد پخش شود یا نه. به درک. این اصلا موضوع مهمی نیست. ربنای بچه بسیجی مناجات چمران با خداست. کسانی که وطن فروشی می کنند، خواه ربنا بگویند، خواه لات و هبل را ستایش کنند. وقتی حنجره ات را به شیطان فروخته باشی، حیف نام خدا که بر زبان تو آید. اتفاقا نسل من اصلا خاطره خوبی از ربنای این مثلا استاد ندارد. یعنی کل روز را در اولین سنین بلوغ روزه گرفته ای و نشسته ای سر سفره افطار و این ربنا مگر تمام می شود! حالا کش نده، کی کش بده. اساسی روی مخ بود. جوانان را نه از دین که لااقل از روزه زده می کرد. بد ساعتی پخش می شد. خیلی بی موقع بود. البته ربنا دقایق روزه داری ما را بیشتر نمی کرد اما تلقین بدی بود. سختی کل روز یک طرف، این ربنای طولانی یک طرف. خلاصه من یکی که با این ربنا اصلا خاطره خوبی ندارم. بس کنم به قول جلال. در ماه مبارک سفر هم حکایتی دارد برای خودش. این سفر را می توانی طوری برنامه ریزی کنی که به روزه ات کاری نداشته باشد. اگر اهل ریاضت و این جور حرفها هستی، صبح بعد از سحری و نماز رشته کوه البرز را از کوهپایه بالا برو و اگر تیز و بز باشی می توانی در “قله توچال” افطار کنی. من در روزگار جوانی این کار را ۳ بار کرده ام. آن زمان هنوز مینیسک و رباط صلیبی زانویم پاره نشده بود و خدا عالم است در بام تهران چه صفایی دارد روزه را باز کردن. خرجی هم ندارد؛ چند دانه خرما می خواهد و نان و پنیر و گردو و آبی که خودت می جوشانی و چایی که با دست رنج آتش نوش جان می کنی. شب هم بی آنکه کاری با روزه ات داشته باشد می توانی در همان توچال بمانی و یا برگردی در “شیرپلا” برای استراحت. گمانم هست بچه بسیجی اگر اهل کوهپیمایی نباشد، نمی تواند ادعا کند چیزهایی را. حاج احمد متوسلیان وجب به وجب کوههای غرب کشور را حفظ بود و “آقا” وجب به وجب همین رشته کوه البرز را. ما باید شبیه رهبرمان باشیم حتی در کوهنوردی و نگاه که می کنم می بینم اولیای خدا همگی با کوه و دشت و دامن و صحرا مانوس بوده اند. یک بار در ایامی که عشق فوتبال بودم با تعدادی از بازیکنان تیم پاس از جمله همین مهدی رحمتی، گلر فعلی تیم ملی، از راه توچال رفتیم روستای شهرستانک در دل جاده چالوس و خدا می داند الان چقدر حسرت می خورم که با این زانوی خراب دیگر نمی شود جوانی کرد. حیف.

لاریجانی ها بخار دارند اما …

چند سالی می شود که در هفته دوم ماه مبارک به شمال می روم بدون آنکه روزه ام خراب شود. چند روز پیش هم همین کار را کردم اما این بار پای یک دعوت هم در میان بود. اینکه در آمل در جمع تعدادی از خانواده شهدای شهر هزارسنگر برایشان دل نوشته ای بخوانم. سالهای گذشته طوری به این سفر کوتاه می رفتم که روزه مان خراب نشود. یعنی بعد از اذان ظهر بلافاصله نماز را می خواندیم و یا از هراز و یا از فیروزکوه می رفتیم شمال. شب هم طوری برمی گشتیم که در تهران نماز صبح را بخوانیم. این بار اما کار دیگری هم با تعدادی از بسیجیهای تنکابن داشتم و دیداری با مادر شهید شیرودی که لاجرم یک روز ماه مبارک را از دست دادم. البته از دست دادیم؛ چرا که ۳ ماشین از بهترین رفقایم آویزان ما بودند. محسن هم بود. این محسن همانی است که به تازگی از فرنگ برگشته و جدای از آن محسن متن “اجازه، خانم معلم” است. اولین “سفر – رمضان” را سال ۷۸ به دوستان پیشنهاد دادم. سال اول با یک ماشین رفتیم و الان چند سالی می شود که ۳ ماشین می شویم. پارسال ۴ ماشین رفتیم اما امسال فقط آنهایی با من آمدند که در کارم کمک حال بودند و خللی به روزه یک روز از ماه مبارک شان وارد نمی شد. در جمع ما تعدادی از بچه ها، فرزند شهید بودند و تعدادی هم از رفقای گرمابه و گلستان. نماز را در مسجد امام حسن شهرک شهید محلاتی خواندیم و بعد راه افتادیم. محسن شده بود مادرخرج. نفری ۲۰ هزار تومان به او دادیم. قرار شد کم و زیادش را بعد حساب کنیم. از شمال شرق ۳ جور می شود شمال رفت. یکی از راه دیزین که فقط بین ۶ تا ۸ ماه از سال باز است. از دیزین می رسی به وسطای جاده چالوس. قبل از تونل کندوان. راه دیگر جاده فیروزکوه است که به شهر قائمشهر می رسد. راه زیبایی است. راهی هم که ما رفتیم جاده هراز بود. جاده هراز می رسد به شهر آمل. فقط ۳ ساعت راه است. تا به آمل برسی از این مناطق می گذری؛ پردیس که شهرکی تازه ساز است. بومهن و رودهن که همیشه اهالی این ۲ شهر کری دارند با هم. آبعلی که عجب دوغی دارد. پلور که عجب آبش تگری است. آب اسک. روستای زیارتی و ییلاقی نیاک که همنشینی فقر و ثروت در این روستای توریستی دیدنی است. یک طرف اهالی روستا هستند و نانی بخور و نمیر و در همسایگی شان ویلای فلان آقازاده قرار دارد که با آقای ساکت هم هیچ نسبتی ندارد. منطقه بعدی “رینه” است. رینه آبگرمهای معروفی دارد و بعد لاریجان. لاریجان را با ۳ چیز می شناسند؛ پرورش ماهی و آب گرمهای معدنی و امام زاده جعفر. از آب گرم لاریجان حداقل می توان فهمید که لاریجانی ها آدمهای با بخاری هستند اما اهل این آبادی باشی و بخار نداشته باشی، حکما ناشی از مهاجرت به تهران و اقامت به جای خیابان انقلاب، در بیابان بی بصرتی است. در لاریجان رفتیم و به عشق اخوان لاریجانی تنی به آب زدیم. خیلی چسبید. نسبا آبگرم تمیزی بود. خانه ای بود که در زیر زمین حوضچه ای داشت. محسن در آبگرم مرا یک ساعت ماساژ داد. در خارج رفته بود ظاهرا کلاس ماساژ درمانی. بعد از لاریجان، منطقه گزنک است. این چند منطقه قبلی را می شود کوهپایه های کوه دماوند هم حساب کرد. از چند جای جاده هراز بام ایران را به راحتی می توان دید. منطقه بعدی “واتا” ست که آب معدنی معروفی دارد. بعد هم “بای جان” که لواشک معروفی دارد. در بای جان لواشک خریدیم برای بعد از افطار و عجیب احساس تشنگی به من دست داده. نیم ساعت دیگر آملیم اما هنوز ۲ ساعت تا اذان وقت مانده. برنامه من برای سخنرانی، بعد از افطار است. در حسینیه گمانم سیدالشهدا. باید پیامک را دوباره ببینم.

راز ماندگاری نظام

نرسیده به آمل، جایی پیاده شدیم از ماشین برای استراحت. رضا که هنوز پدرش از جزیره شمالی مجنون برنگشته، پیشنهاد فوتبال داد. یک پایی به توپ زدیم. عرق مان در آمد. نیم ساعت به اذان راه افتادیم سمت آمل. نوشته ام را از جیب در آوردم تا تمرین کنم. با صدای بلند برای بچه ها خواندم. چند جایی تکبیر فرستادند و چند جایی هم دست زدند و محسن هم یک چشم به جاده داشت و با آن یکی داشت اشک می ریخت. راننده خوبی است. تند و یا آهسته راندن ماشین مهم نیست، مهم این است که تو وقتی کنار راننده ای می نشینی، احساس امنیت داشته باشی. محسن همچین رانندگی می کند. نرسیده به آمل دیدم پشت یک کامیون راننده اش برداشته نوشته: “همه از ما می ترسن، ما از نیسانیا”! حرف حساب است؛ از بس این نیسانی ها بد رانندگی می کنند. روزی در راه مشهد نزدیکای سبزوار نیسانی را دیدم که پشتش نوشته بود: “نیسان در رانندگی نیست انسان”! خودشان هم قبول دارند. خلاصه رسیدیم به آمل و افطاری با اینکه ساده بود خیلی چسبید. در حیرت بودم از این همه خانواده شهید و جانباز و آزاده. جوان ترهایشان خوب مرا شناختند و اینکه هر روز می آییم و وبلاگت را می بینیم. چند تایی شان اما داشتند خالی می بستند. معلوم بود. بعد از خواندن متن هم چند تایی مادر شهید آمدند و از همه جالبتر مادر پیری بود که گفت: من ۴ تا پله را با زور بالا پایین می روم اما آن روز آمدم تهران بیت رهبری دیدار آملی ها با آقا. آخرش هم رفتم جلو و به یکی از این افرادی که آنجا برای خودش ظاهرا کسی بود گفتم: مراقب این خامنه ای باشید. ما همین یک رهبر را داریم ها و بعد پیرزن همین طور اشکی بود که می ریخت. خوب که دقیق شدم در چشم پیرزن دیدم راز ماندگاری جمهوری اسلامی در همین گریه هاست. اینکه مادر شهیدی وقتی اسم خامنه ای را می برد شروع می کند به گریه، در موردش باید صدها کتاب نوشت. ولایت چه می کند با دلها. این چه محبتی است که در سینه هاست. پیرمردی آمد جلو و گفت: قشنگ نوشته بودی. من پدر ۲ شهیدم. تو می دانی من بعد از شهادت محمد و علی چه کشیدم؟ کمرم شکست. الان هم تو قلمت خوب است. البته جا داری برای پیشرفت. ببین! تو مثل پسر من می مانی. یک چیز به تو می گویم “نه” نیاور. شب بیا خانه ما. یک لقمه نانی پیدا می شود. گفتم: پدر جان! ما ۳ تا ماشینیم؛ یکی دو تا که نیستیم و بعد دوستانم را به ایشان نشان دادم و باز گفتم: اینها را اینطوری نگاه نکن، رو بهشان بدهی، خانه ات را غارت می کنند. پیرمرد خندید و گفت: مهمان حبیب خداست. خلاصه روی خانه ما هم می توانید حساب کنید. گفتم: ان شاء الله سر فرصت مزاحم می شویم. گفت: حالا نمی شود بیایید؟ گفتم: ما که تعارف نداریم. گفت: تعارف نداری؟ گفتم: نه. گفت: غلط کردی تعارف نداری، اصلا زوری است! گفتم: حاج آقا، با بچه ها قرار دریا داریم. گفت: پس خوش بگذرد. بیا، این کارت مغازه ام است؛ هر وقت خواستی بیا. خانه ما هم بالای مغازه است. یک طبقه اش الان خالی است. خلاصه از ما گفتن بود. راستی، پدرت شهید شد تو چند ساله بودی؟ گفتم: ۳ سالم بود. گفت: چیزی از پدرت یادت می آید؟ گفتم: نه. گفت: من یک یادگار دارم از محمد، سال به دوازده ماه به من سر نمی زند و بعد در حالی که داشت اشک می ریخت، گفت: گاهی به این پدربزرگ و مادربزرگت سر بزن. خوشحال می شوند. ببینم؛ زنده اند که. گفتم: خدا را شکر بله. گفت: تا زنده اند به یادشان باش.

تلخ ترین معکوس تاریخ را مالک کشید

شب رفتیم محمود آباد. ساحل خوبی دارد این شهر. باران هم اساسی می آمد. از آن باران ها که آدم را خیس نمی کند، با آدم حرف می زند. باران داشت با ما حرف می زد که لباسمان را به قول شمالی ها کندیم و رفتیم داخل آب. دریا بود و ما ۱۳ نفر. دو تیم شدیم دست رشته. بعد هم کل انداختیم چه کسی بیشتر دریا را جلو می رود. محسن اول شد. چند مایل دیگر می رفت رسیده بود روسیه. من سوم شدم. عباس دوم. حسن پنجم. رضا چهارم. در دریا شنا کردن کار هر کسی نیست؛ قلق دارد. مهمترین نکته این است که وقتی دریا عمق پیدا کرد اصلا نباید پا را زمین بگذاری. زمین دریا از خود دریا بی رحم تر است. البته دریا بی رحم نیست؛ ما گاهی کله شقی می کنیم. به هر حال محل زندگی آدمی در خشکی است، کوسه در دریا و یاکریم در آسمان. نمی دانم چه اصراری هست که آدمی می خواهد همه جا را فتح کند. ما در همین زمین زائیده ایم! درخت را می بریم که رویش بنویسیم درخت را نباید برید. آری، ما در همین کره زمین زائیده ایم! هیچ کره خری به فکر فتح کرات دیگر نیست الا آدم. چه گلی به سر زمین زده ایم که حالا “مشتری” خریدارمان باشد؛ آنهم نقد. در همان ساحل محمودآباد ۲ تا چادر زدیم. بچه ها ماهی گرفتند و نشستند به پای آتش و ذغال. محسن داشت به آسمان نگاه می کرد و به بارانی که داشت بند می آمد. من رفتم داخل چادر و دراز کشیدم. موبایلم زنگ زد. گوشی را خاموش کردم. دوست داشتم در این سفر پشت خطم خدا باشد؛ یعنی که یعنی! خوابم برده بود کاملا که رضا بیدارم کرد برای شام. همگی رفتیم لب ساحل و شروع کردیم به خوردن و بعد از غذا، چه چسبید چایی که با آتش درست کرده بودیم. خسته بودیم اما خوابمان نمی آمد. شروع کردیم به آواز خواندن. یکی دو تا از آوازهایی که خواندیم “دریا دریا” توش داشت که به آن اشاره ای نکنم بهتر است! ساعت شده بود ۲ی نیمه شب که یاد مسجد ارک و حاج منصور افتادم. حسن عقل کرد و سی دی حاجی را گذاشت داخل ماشین و من یکی که دیگر دیدم نمی کشم رفتم بخوابم. صبح رفتیم به سمت تنکابن برای کاری. این جاده ساحلی شمال یک ایراد بسیار بزرگ دارد. از یک طرف جاهایی از جاده زده که با سرعت ۱۲۰ کیلومتر هم می شود رفت و این در حالی است که تا سرعتت به ۱۲۰ می رسد باید معکوس بکشی تا در مواجهه با دست انداز کله پا نشوی. خیلی از این دست اندازها زیادی است و خودش عامل تصادف. شنیده ام وزیر راه دستور داده تعدادی اش را جمع کنند. حکما پل عابر پیاده بهتر از گذاشتن دست انداز جلوی ماشینی است که مجاز است با سرعت ۱۲۰ برود. البته نه در جاده ساحلی که در ساحل زندگی هم زیاد باید معکوس کشید. تلخترین معکوس تاریخ را مالک اشتر کشید. با سرعت مجازی که علی برایش تعیین کرده بود، رفت و جلوتر از علی رفت و به خیمه معاویه رسید اما دست انداز خوارج در جاده ولایت، مالک را وادار کرد به معکوس کشیدن. مالک اما پشت سر علی راه نمی رفت. متوسلیان پشت سر خمینی نبود. ما اگر می خواستیم مثل ستاره های بی سو و سوسول، پشت سر ماه حرکت کنیم، الان باید به کروبی می گفتیم “مقام معظم رهبری”. ما از نسل عباسیم و زودتر از حسین جلوتر از حسین به شهادت می رسیم. ما از نسل عماریم؛ پشت سر علی نماز می خوانیم اما جلوتر از علی می جنگیم. ما در جنگ نرم هم جلوتر از سیدعلی می جنگیم. شعار ما این است: “ماه در بیت رهبری، ستاره ها در خط مقدم”. ما آقای ساکت نیستیم که پشت رهبر بایستیم.  ما “آقا” گفت: که حرفتان را بزنید و من دارم حرف حساب می زنم: ما نسل ۹ دی مفتخریم که جلوتر از رهبر سنگر گرفته ایم. بگذار تیرها به ما بخورد. بگذار تیر بالاترین به ما بخورد. بگذار تیغ عدو گلوی ما را ببرد. اصلا بگذار همین دوستان خودمان هم ما را متهم کنند به تندروی اما من یکی همینی هستم که هستم. از نظر من شیخ بی سواد از سگ سگارو از زمبه هم پستتر است. من خاتمی را هنوز هم یک ملعون می دانم، نه سومین دسته یاران علی. “وحدت حول محور ولایت” و “اتحاد زیر بیرق اصول” یعنی لعن علی عدوک یا حیدر، کروبی و اون ۲ تا خنگ دیگر. حالا اگر کسی در باادب بودن من شک دارد، من گناهی ندارم که در بی شرف بودن موسوی شک ندارم. زهره کوهنورد بی شرف است. سران فتنه همگی بی شرف اند. کسی که به نظام تهمت می زند و علیه علی دست به قیام می برد، دقیقا به خاطر بی شرف بودنش است. بله، جذب حداکثری و در نظر گرفتن دسته های کم ایمان، به معنای طرد مالک و عمار نیست و جای دسته های دیگر روی سکوی اصحاب صفه نیست. شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام. یکی همنشین با ناخدای باخدای سفینه نجات است و نامش عباس ابن علی است و یکی هم شانی بیشتر از سیاهی لشکر ندارد. بس کنم به قول جلال. در تنکابن کارمان با بچه بسیجی های اینجا ۳ ساعتی طول کشید. ناهار به ما میرزا قاسمی دادند که چه چسبید. بعد هم رفتیم امامزاده شیرود. نمازی و فاتحه ای برای شیرودی بر سر مزارش و ذکر این نکته که “آقا” پشت سر تنها نظامی ای که نماز خوانده همین شهید شیرودی است. بعد هم رفتیم “لشتو”. کمی جلوتر از تنکابن. از شرق به غرب می شود سمت چپ جاده. دقایقی رفتیم و رسیدیم به یک دو راهی. راهی که می رود به زادگاه شهید حکیم دوست و راهی که می رسد به زادگاه شیرودی. خانه را دق الباب کردیم. رفتیم داخل. ساعتی را با مادر شهید شیرودی گل گفتیم و گل شنفتیم. خدا خیرش بدهد محسن را که آخرین لحظات یادمان آورد دست خالی نرویم. این مادر شهید شیرودی شیرزنی است برای خودش. ادب یعنی بوسیدن دست و پای مادران سالخورده شهدا. ادب یعنی گاهی هم نگاهی به خانه های شهید داده کنی. من هم می دانم دو زانو نشستن خوب است اما فقط در برابر مادران شهدا. به حاجیه خانم گفتم: چه خبر؟ گفت: هیچ کس به ما سر نمی زند. علی اکبرم که رفت، من تنها شدم. گفتم: در پاییز برگ از درخت می ریزد اما آبروی درخت نمی ریزد. گفتم: در پاییز روز کوتاه می شود و شب بلند اما ماه حرکت خود را با خورشید تنظیم می کند. گفتم: ماه و خورشید در پاییز هم با هم هماهنگ اند. گفتم: علی اکبر شما خوب ستاره ای بود برای ماه. ماه در جماران بود اما علی اکبر تو کیلومترها جلوتر از خط مقدم آسمان داشت خفاش شکار می کرد. گفتم: غصه نخور. ما به پاییز زودرس عادت کرده ایم اما تا ماه هست سردمان نمی شود. گفتم: آن خوابی که دفعه پیش برای من تعریف کردی از شیرودی، برای این بچه ها هم بگو.
***
مسافرت ما داشت خوب تمام می شد که حسن کار را در آخرین لحظات خراب کرد. پلیس گشت در “آبعلی” به ماشین محسن مشکوک شد. محسن آمد پایین و مدارک را نشان داد. به ما هم گفتند؛ پیاده شوید و یکی دو سرباز دقایقی شروع کردند به گشتن ماشین. حسن اما عصبانی شد و رفت به افسر مافوق گفت: ما خودمان فرزند شهیدیم. چی را داری می گردی؟! من گله ندارم از افسری که گفت؛ فرزند شهیدید، که هستید! گله ام از ۲ چیز است؛ یکی اینکه پلیس راه چرا پلیس ماه نیست؟ و دیگری اینکه در همان ماشین توپیدم به حسن؛ مشتی! فرزند شهید بودن را کجا داری خرج می کنی؟ حسن گفت: خودت کم بابااکبر بابااکبر می کنی؟ گفتم: من دارم بابااکبر را خرج راه خودش می کنم، تو داری پدرت را خرج افسر نیروی انتظامی می کنی؟ گند زدی این آخر کاری!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. یه ستاره می‌گوید:

    اول؟

  2. خانم طاهره فتاحی می‌گوید:

    مهدی رحمتی باید افتخار کنه که یه روزی همبازی شما بوده…

  3. Hamid می‌گوید:

    نمیدونم مشکل از بروسر منه یا سایت مشکلی پیدا کرده که تاریخ میاد روی عنوان

  4. یک نفر می‌گوید:

    سلام

    طاعات و عبادات قبول درگاه حق

    * دستور پخت فلافل خوزستان:

    مواد لازم:
    نخود خیس شده =۲۵۰ گرم
    پیاز =یک عدد بزرگ
    سیر= ۳ حبه
    رب گوجه فرنگی =یک قاشق مربا خوری
    سیب زمینی آب پز =۱ عدد کوچک
    ادویه کاری=۲ قاشق چایخوری
    فلفل و نمک و زردچوبه= به میزان دلخواه
    طرز تهیه:
    ابتدا نخود را به همراه پیاز و سیر چرخ کرده (نخود چرخ شده باید کمی زبر باشد)سپس سیب زمینی رنده شده و رب گوجه و تمام مواد باقیمانده را به مایه نخود اضافه نموده و خوب ورز میدهیم . لازم بذکر است قبل از سرخ کردن فلافل مقداری کمی آب اضافه کرده تا مایه نسبتاٌ نرمتر شود با این کار فلافل ترد خواهد شد.
    نکات مهم :
    ۱- هیچوقت به مایه فلافل تخم مرغ اضافه نکنید زیرا طعم واقعی فلافل را از بین میبرد و مانند کتلت خواهد شد .
    ۲- برای خوشمزه تر شدن فلافل از فلفل به میزان بیشتری استفاده شود .
    ۳- میتوان بجای رب گوجه از یک عدد گوجه فرنگی رنده شده استفاده کرد .
    ۴- برای سرخ کردن از ظرف کوچک و گود استفاده شود برای صرفه جویی در روغن و سرعت پخت ، شعله اگر کم باشد فلافل شما نیز مغز پخت خواهد شد .

    * دستور پخت سس فلافل
    یک عدد سیب زمینی آب پز و له شده را با ومقداری رب گوجه و فلفل و نمک در آب حل کرده و مواد را میپزیم تا مایه نسبتاٌ غلیظی بدست آید . این دستور پخت فلافل خوزستان است حتماٌ امتحان کنید.

    — سایت آشپز آنلاین —

  5. دوست می‌گوید:

    راست می گینا
    کوه نوردی هم بد نیست. ولی اگه غش کردیم گردن شماستااا!

  6. رحیل می‌گوید:

    سلام.حاضر

  7. رحیل می‌گوید:

    با مطلبی با عنوان:
    دهانتان را شیرین و خوشبو کنید بدون آنکه روزه تان باطل شود!
    به روزم…

  8. هیئت گرافیک می‌گوید:

    با چند طرح در مورد ماه رمضان منتظر نظرتون هستم.

  9. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    از اون اول هم از صدای شجریان بدم می اومد و حرص می خوردم بگن پدرآواز و از این جور حرفا… فقط به حرمت ربناش تحمل می کردم… ممنون از داداش حسین و این همه حرف دل ما از قلم او
    درگیرم چطور میشه واسه همه اهالی اینجا یه طرح تمیز زد… پیشنهادات را پذیراییم

  10. عارفه می‌گوید:

    سلام
    منتظر ادامه اش هستیم

  11. وارث می‌گوید:

    چند سال پیش با عده امثالکم به فتح توچال پرداختیم. ولی حالا که بحث افظاره خیلی دلم میخواد خدا قسمت کنه بازم با امثالکم برم قله و یه افطاری توپ همراه با دعای دسته جمعی فرج بزنیم نوش جان کنیم.

  12. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    راستی من که اهل رشت هستم که نمی تونم برم توچال!!!!!!!!!
    آخه مسجد ارک واسه تهران… حاج منصور واسه تهران… احیا واسه تهران… نمایشگاه قرآن واسه تهران… حسین قدیانی واسه تهران… آشوب و اغتشاش واسه تهران… موتور هوندای ۱۲۵ واسه تهران… حسین قدیانی واسه تهران… حرم امام واسه تهران… برج میلاد واسه تهران … رئیس جمهور واسه تهران … مملکت واسه تهران… از همه مهمتر حسین قدیانی واسه تهران… بهشت زهرا واسه تهران … قطعه۲۶ واسه تهران … ردیف ۶۳ واسه تهران … شماره ۴۴ واسه تهران… بابا اکبر واسه تهران… اصلا حسین قدیانی واسه تهران… اما نذار قلم حسین قدیانی تهرانی باشه
    لطفا
    … جدیدا افتادم رو دور اذیت کردن داداش حسین… آقا ببخش … خدا ببخش

  13. عزیز می‌گوید:

    سلام
    اول آیا؟ باورم نمیشه
    داداش حسین مالدینی میدانستی ما بچه محل هستیم
    ضمناً بسیجی حزب اللهی که حسرت نمی خورد دشمن بسیجی حسرت می خورد.از بابت متن قشنگتون ممنون
    التماس دعا

  14. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین و ستاره های حضرت ماه
    واقعا خیلی کیف میده . با توجه به محل سکونتم قدیم تر ها بسیار به توچال و حومه می رفتیم . یادش بخیر . اما اینکه افطار را آنجا باشی مطمئنا صفای دیگری دارد .در مورد ربنای شجریان هم حق با شماست . خیلی کشش میداد . بطوری که فکر میکردیم حالا حالاها اذان نمی شود . خدا همه ی فرعی روندگان را به جاده ی اصلی برگرداند .

  15. Montazer می‌گوید:

    “بچه بسیجی اگر اهل کوهپیمایی نباشد، نمی تواند ادعا کند چیزهایی را.”
    کاملا موافقم

  16. موسی سلیمی می‌گوید:

    یک بار هم من اول
    واقعا هم بهتر که صدای شجریان پخش نمیشه.

  17. ya zeinab می‌گوید:

    آدمی در کوه احساس نزدیکی عجیبی به معبودش دارد! قبول باشه! التماس دعا!

  18. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و همه ستاره های حضرت ماه
    ربنای بچه بسیجی مناجات چمران با خداست ….

    آخرین نیایش شهید چمران با خداوند متعال :
    ….. خدایا ! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.
    ….. ای پاهای من، می‌دانم شما چابکید، می‌دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، می‌دانم فداکارید، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می‌آئید، اما من آرزوئی بزرگتر دارم، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آئید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها و امیدها ومسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده‌اید، از شما می‌خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور وتوانا باش. به شما قول می‌دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید، آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.

  19. ya zeinab می‌گوید:

    “خواه ربنا بگویند، خواه لات و هبل را ستایش کنند. وقتی حنجره ات را به شیطان فروخته باشی، حیف نام خدا که بر زبان تو آید.” عالی بود!

  20. مهدی.ه می‌گوید:

    …نه با زبان روزه که با زبان روضه. مشروح این سفرنامه را تا ساعاتی دیگر در همین وبلاگ مقدس بخوانید…

  21. بچه مؤدب می‌گوید:

    آخر؟!!!

  22. آنتی بالاترین می‌گوید:

    بابا کوه نورد . . .

  23. آنتی بالاترین می‌گوید:

    خصــــــصوصی

    “روگار”
    “روزگار”

    ۱۰ خط به آخر

  24. طهورا می‌گوید:

    سلام قولا من رب الرحیم
    تا اینجا که عالی بود ، منتظر ادامه اش هستیم.
    یا علی

  25. برید جون می‌گوید:

    سلام فرمانده بر فرمانده حسین بچه بسیجی ها!
    و سلام بر هم رزم های خودم توی گردان مقدس قطعه ۲۶
    من هرروز این ورا سر میزنم . نیازی به تعریف تمجید نداره که همه از دوست و دشمن می دونن عالیه(چشم حسود کور)
    آقای قدیانی؛اجازه بده فرمانده صدات کنم.
    مگه نه این که جنگ نرمه!!!
    منم یه تازه واردم به این جبهه.یه سرباز!
    با نشریات دانشجویی کارمو شروع کردم! الان سه ساله دارم مینویسم! تقریبا توی ۸ تا نشریه نوشتم حتی یکبار مقالم توی کیهان چاپ شد (چرا فراموش کردیم؟)
    http://kayhannews.ir/881127/12.htm

    به فضای سایبر تازه واردم! برام دعا کنید! می خوام سربازی آقامو بکنم! با یه وبلاگ برای یه نشریه که خوم سردبیرشم شروع کردم. میخوام یه وبلاگ شخصی هم مثل شما بزنم و……
    لطفا راهنماییم کنید چه جوری توی فضای سایبر بجنگم که سرباز خوبی باشم
    به وبلاگ “برید” هم سر بزنید و نظرتون را بدید ممنون میشم.
    barid2weeky.blogfa.com
    یاعلی

  26. محمد می‌گوید:

    ای دوست آبرو دار نزد حق!
    برای من بی آبرو دعا کن!

  27. نرگس می‌گوید:

    سلام به داش حسین و برو بچه های قطعه مقدس ۲۶
    خونه ما چسبیده به رشته کوه های البرزه از توکمربندی شهرمون بخوای رد چی چشتو بدوز به بیرون پنجره ماشین فقط تا البرز چند دقیقه راه داری آی کیف داره آی کیف داره آی کیف داره
    شجریان هم که بابا ولش نمیدونم سبزکیا چرا اینقدر بزرگش کردن
    عشق کن صدای علی رضا افتخاریو

  28. برید جون می‌گوید:

    سلام مجدد
    ببخشید آدرس وبلاگ برید رو اشتباه فرستادم بیزحمت خودتون اصلاحش کنید

  29. عباس می‌گوید:

    دعای حضرت مهدی (عج) برای مقام معظم رهبری در عرفات

    http://salehat.ir/

  30. برادرحسین می‌گوید:

    عنوانش که قشنگه . حالا بریم متنو بخونیم .

  31. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    اول آیا؟

  32. اگه زانوت شبا درد میکنه ، یه اس ام اس به شیخ بی سواد بفرست.
    ۳ سوت برات مسکنشو میفرسته! وگرنه فکر کردی شیخ با این سن و سال
    چجوری میره فضا؟ خوب اونم زانوش خرابه دیگه!

  33. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    همین
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  34. سید می‌گوید:

    سلام توچال که نه ولی هرسال با یک جمعی یک روزه رو افطار تو پناهگاه کلک چال هستیم. البت بعد از زیارت قبور مطهر شهدای گمنام . امسال هم برنامه پس فرداست . تا خدا چی بخواد .

  35. سید امیر می‌گوید:

    سلام!
    نماز روزه هات قبول!
    اولی بودم؟

  36. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    دلم بدجوری هوای شهدای گمنام شهرک را کرده.
    قدمها تان اگر به مزار پاکشان رسید سلامی برسانید از این اسیر خاک…
    بگویید:نشان به نشانی آن روز برفی!

    جبران میکنم ستاره ها.
    اما الان به دعاشان احتیاج دارم خیلی…

  37. ف.خسروی می‌گوید:

    به قول قیصر امینپور(به دوستان هنرمند):
    این حنجره این باغ صدا را نفروشید
    این پنجره،این خاطره ها را نفروشید
    در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
    هم غیرت آبادی ما را نفروشید

  38. amir می‌گوید:

    سلام داداش

  39. حاج مرتضی می‌گوید:

    سلام داداش حسین. برا کتاب سمفونی مورچه ها یک طرح زدم، البته با چند تا قالب که انتخابش رو گذاشتم به عهده خودت:(لطفا همه رو ببین بعد انتخاب کن)

    http://img.b-zone.ro/images/35759982943901449296.jpg
    http://img.b-zone.ro/images/00396340019882031517.jpg
    http://img.b-zone.ro/images/26638763948149619572.jpg
    http://img.b-zone.ro/images/38455119686400218483.jpg
    http://img.b-zone.ro/images/57485261348791978131.jpg

    امیدوارم خوشت بیاد…یاحق…

  40. مدافع کلیپ می‌گوید:

    مدافع کلیپ :
    با کلیپ های جدید که هر روز با ۲ الی ۴ کلیپ جدید به روز می شود وهمه تولید شده از خود همین وبلاگ هست .لطفا جهت مشاهد تشریف بیاورید منتظر حضورتان هستیم .

    http://www.modafeclip.com

  41. مسعودساس می‌گوید:

    خداییش من که نمی تونم وقتی روزه ام برم کوه
    ما همین جوریش تو خونه نای تکون خوردن نداریم
    ——————————–

  42. amir می‌گوید:

    شعر امیرعاملی پیرامون شجریان

    گم شدی آوازه خوان پیر ما
    گم شدی آخر به زیر دست و پا
    کرد بیگانه تو را ابزار خویش
    خود شدی تا نور حق دیوار خویش
    ربنایت چون خودت از یاد رفت
    خیل شاگردان، هلا! استاد رفت
    رفته‌ای از پیش ماها دور حیف
    در سر پیری شدی مغرور حیف
    مطرب عهد شبابم بوده‌ای
    مزه نان و کبابم بوده‌ای
    خوب می‌خواندی صدایت خوب بود
    بعد تاج اصفهان مطلوب بود
    می‏زدی چه چه برای شیخ و شاب
    با نوای تار و تنبور و رباب
    هست ساز اینک ولی آواز نیست
    یک در گوشی به سویت باز نیست
    تا نپیوندی عزیزم بر زوال
    کاشکی بودی مرید اعتدال
    مکر آمریکا تو را منفور کرد
    زرق و برق غرب چشمت کور کرد
    چونکه پیراهن دو تا شد بد شدی
    مثل آن مطرب که بد می‌زد شدی
    «سایه»ات فرموده بود آوازه‌خوان
    که مرید پیردل باش و بمان
    لیک ‌ای مطرب دریغا که غرور
    کرد از مردم تو را صد سال دور
    وقت پیری ناز کردی با همه
    ناز را آغاز کردی با همه
    ناز کم کن سوی ملت باز گرد
    کم بگو ازیأس ای استاد زرد»

  43. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین بسیجیها خاطره نویسی هاتون خیلی عالیه.
    مخلصیم.

  44. نادر بکائی می‌گوید:

    سلام حسین چطوری بی معرفت. بابا تو رو خدا خواستی بری استادیوم بگو بیام با هم بریم اس اس و تشویق کنیم. منتظرم

  45. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام خدا قوت
    سفر خوش بگذره. سلام من رو هم به خانواده های شهدا و به خصوص مادر بزرگوار شهید شیرودی برسونید
    =====
    منم سفر می خوام:(

  46. سیداحمد می‌گوید:

    سلام سالار.
    عبادات قبول.
    عالی؛منتظر ادامش هم هستیم.

    از این قسمتی که راجع به ربنا نوشتی خیلی خوشم اومد داداش.
    دقیقا همینطوری بود.بچه بودیم و گرسنه و منتظر اذان.

  47. Mahsa می‌گوید:

    لعنت خداوند بزرگ بر شیطان کوچک باد که سرچشمه افکار بد ، اعمال بد ، چشم بد و دل بد است

  48. Mahsa می‌گوید:

    “کشتی از طوفان نلرزد تا خـــــــــدا با ناخداست”

    با تجربه دیدیم در این دار مکافات
    با آل علی(علیهم السلام)هر که در افتاد ور افتاد

    یا محمد اگر مولا نبود هیچ کس لایق زهرا نبود

    گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

    رفیق بی کلک مادر

  49. Mahsa می‌گوید:

    «به نام خداوند بخشنده مهربان»

    و چون بندگان من، درباره من از تو بپرسند، بگو:

    من نزدیکم،

    دعای دعا کننده را وقتی که مرا می خواند پاسخ می گویم.

    پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.

    سوره مبارکه (البقره ۱۸۶)

  50. ندا حق می‌گوید:

    سلام…خب بخار لاریجان همش یحا رسیده به جوادشون…
    طرح دوئل هم باحال بودا…

  51. طهورا135 می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی.نمازو روزه هاتون قبول.
    دیروز اخر مرداد بود طبق قول شما باید سفر نامه حج اماده شده باشه.یعنی امروز و فردا منتظر باشیم؟

  52. Mahsa می‌گوید:

    داداش حسین
    همه نظرام را تایید کنین لطفا
    مگه حرف بد داره؟ همش حرف از خداست ولا غیر

  53. Mahsa می‌گوید:

    و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر احسان کنید.

    اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى‌ «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.

    و از سر مهربانى، بالهای فروتنى برای آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردسالی پرورش دادند.»

    آیات ۲۳ و ۲۴ سوره مبارکه الاسراء

  54. Mahsa می‌گوید:

    دلم شکست

  55. مسعودساس می‌گوید:

    این که خصوصی نبود:
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  56. دیوونه داداشی می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  57. مهدی می‌گوید:

    تا ژنده ی عشق حق بر افراخته ایم

    از مخمل خون به تن کفن ساخته ایم

    ما مفت نه سهم می بریم از “خورشید”

    دامن دامن “ستاره” پرداخته ایم

  58. حاج مرتضی می‌گوید:

    نظر نمیدی رو طرح؟

  59. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    ربنای بچه بسیجی مناجات چمران با خداست. کسانی که وطن فروشی می کنند، خواه ربنا بگویند، خواه لات و هبل را ستایش کنند. وقتی حنجره ات را به شیطان فروخته باشی، حیف نام خدا که بر زبان تو آید…

  60. دیوونه داداشی می‌گوید:

    “وقتی حنجره ات را به شیطان فروخته باشی، حیف نام خدا که بر زبان تو آید.”

    “حالا کش نده ، کی کش بده!”

    دمت گرم داداش مالدینی….

  61. ya zeinab می‌گوید:

    سلام… ببخشید چون خیلی سمفونی مورچه ها رو دوست دارم میخوام یه پیشنهاد بدم برای عزیزانی که طرح روی جلد رو کار میکنن! به نظرم اگر زمینه طرح عکسی باشه از سنگ مزار بابا اکبر و ترک سنگ و مورچه های خود قطعه ۲۶ بهتر باشه! البته طرحی که گذاشتید هم زیباست. یاعلی

  62. محمد می‌گوید:

    سلام
    پس روستای نیاک رو هم میشناسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  63. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    یه روز یه بابایی که از شهر خودش مهاجرت کرده بود رفته شهر دیگه ای ساکن شده بود، تو خیابون یه ماشینی می بینه که پلاکش مال شهر خودشه. چهارتاچرخ ماشین رو سوراخ می کنه و بو می کشه و می گه: به به. هوای وطن!
    حالا حکایت منه. بگیرم وبلاگتونو سوراخ کنم بگم به به هوای وطن یا ماشینتونو بو بکشم؟! دلم برای ولایتمون تنگ شد. مخصوصاً وقتی اسم از فیروزکوه آوردید. چون ما همیشه از فیروزکوه می ریم ولایت! حالا که شما اهل سیر و سفرید بهتون پیشنهاد می کنم: ۱ـ اردیبهشت ماه از فیروزکوه عبور کنید. فوق العاده زیباست. ۲ـ به سمت فیروزکوه می رید، یه قسمتی هست که خیلی بیابونیه. قبل از رسیدن به اون قسمتای قشنگش. یه جایی وسط همون قسمت خشک و بی آب و علف، سمت چپتون یه پمپ بنزینه.(متأسّفانه یادم رفته کیلومتر چند بود. ایندفعه که رفتیم دقّت می کنم و بهتون می گم). پیدا کردنش سخت نیست. چون اون اطراف تا فاصلۀ چند کیلومتر قبل و بعدش همون یه دونه پمپ بنزینه و دور و برش هم چیزی نیست. چند متر بعد از پمپ بنزین، همون سمت چپ یه خروجی باریک و نسبتاً خاکی داره که انتهاش می رسه به یه روستا. پیشنهاد می کنم حتماً اونجا برید. خیلی باصفاست. یه امامزاده داره به اسم امامزاده مظفّرالدّین بن موسی بن جعفر که خیلی قشنگه. اهالی این روستا همگی سیّد هستن و همه با هم فامیل و فوق العاده مهمون نواز. روستای خیلی جالبیه و بی نهایت زیبا. اگه ایّامی رفتید اون طرفا که مناسبتی داشت(جشن میلاد یا شهادت یا…) حتماً مسجد جامع زیرآب برید. هم مسجد خیلی قشنگیه و هم مراسمشون. سقف قسمت آقایون این مسجد رو نگاه کنید، کلّ دعای جوشن کبیر رو می بینید که روی چوب کنده کاری شده. من گاهی خنده م می گیره. می گم شبای احیا ملّت دراز می کشن و سقف رو نگاه می کنند و دعای جوشن کبیر می خونن!!!
    بعد از مسجد جامعه زیرآب، همون خیابونی که اون مسجد جامع اونجا واقعا شده رو تا انتها برید و بعد برید سمت راست. کمی جلوتر یه خروجی داره سمت چپ که می ره بالای کوه. اون بالا یه امامزاده هست به اسم امامزاده زین العابدین. خیلی جای باصفاییه. من همیشه اونجا که می ریم یاد کارتون هایدی می افتم. خونۀ بابابزرگش بالای کوه بود و پایین دهکده. اینم یه همچین شکلیه. پایینش روستاست و بالاتر از اون این امامزادۀ خیلی قشنگ. روستای دنج و فوق العاده قشنگیه…
    منتظر بقیۀ سفرنامه هستم. یه حسّ نوستالژی بهم می ده!!!

  64. amir می‌گوید:

    دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِک یا عِصْمَةَ الخائِفین .

    بنام خداوند بخشنده مهربان خدایا در این روز مرا به حجاب و عفاف زینت ده و مرا به جامه قناعت و عدل و خوددارى بپوشان و در آن مرا بر عدل و انصاف وادار نما و آسوده ام دار در آن از هر چیز که می ترسم به حق نگاهداری ات اى حافظ ترسندگان

  65. نازنین می‌گوید:

    این شجریانو خوب اومدین ممنون

    گوشتلخ فکر کرده دیگه چه خبره

    خواننده بیست تومنی فرح رو چه به این حرفا یکم بش رو دادند جو گیر شد

    ایمان نداشته باشی و به مردم پشت کنی عاقبتت میشه همین

  66. shiner می‌گوید:

    مثل همیشه عالی و بی نقص بود داداش ولی از اینکه در مورد شجریان نوشتی خیلی خوشم اومد.
    واقعا اینا فکر کردن کین که به خودشون اجازه میدن شعور یه ملت رو زیر سوال ببرن؟ همون که گفتی درسته داداش “ربنای بچه بسیجی مناجات چمران با خداست.”
    التماس دعا داداش حسین.

  67. سادات می‌گوید:

    عالی بود

  68. amir می‌گوید:

    حسین قدیانی، متهم یا مجرم؟!!
    http://www.duelfa.com/

    حسین قدیانی را موجودی جدیدالخلقه میدانم که همه را سرکار گذاشته … از سران فتنه بگیر تا خودی و غیر خودی و نخودی …

  69. محمد رضا می‌گوید:

    داداش حسین همسفرای بدی نبودیم اگه قابل می دونستیااااااااا

  70. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    شما هم که همش میری مسافرت. عشق مسافرتی شما؛ نه؟
    خدا همه ی مسافر ها رو به سلامت برگردونه شهرشون…

  71. amir می‌گوید:

    مراقب این خامنه ای باشید. ما همین یک رهبر را داریم ها و بعد پیرزن همین طور اشکی بود که می ریخت. خوب که دقیق شدم در چشم پیرزن دیدم راز ماندگاری جمهوری اسلامی در همین گریه هاست
    خیلی قشنگ نوشتی اشک من را دراوردی اینجا دارند اذون میگند از همگی التماس دعا

  72. amir می‌گوید:

    ببینم ادامه داره یا نه داداش
    کتاب چی شد
    التماس دعا داداش حسین.

  73. سلام….داداش حسین نوکرم…ارادت خاص….دیروز برای شما در گلزار شهدا شیراز اسپند دود کردیم…..بر بدخواهات لعنت

  74. ریحانه می‌گوید:

    سلام برادرم این طرحو الان کشیدم (نیشخند)یه نگاه بکنید اگه باز شد و خوب بود تاییدش کنیدنظرو ممنونم…
    http://img.b-zone.ro/images/42503633249215928675.bmp

  75. بسم رب الزهراء
    سلام

    من ۴ تا پله را با زور بالا پایین می روم اما آن روز آمدم تهران بیت رهبری دیدار آملی ها با آقا. آخرش هم رفتم جلو و به یکی از این افرادی که آنجا برای خودش ظاهرا کسی بود گفتم: مراقب این خامنه ای باشید. ما همین یک رهبر را داریم ها و بعد پیرزن همین طور اشکی بود که می ریخت. خوب که دقیق شدم در چشم پیرزن دیدم راز ماندگاری جمهوری اسلامی در همین گریه هاست. اینکه مادر شهیدی وقتی اسم خامنه ای را می برد شروع می کند به گریه، در موردش باید صدها کتاب نوشت. ولایت چه می کند با دلها.

    عالی عالی . مســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتدام باشی داداش حسین عزیز

    خدا کنه با رفتن به سفر همیشه از این سوغاتی های خوب برا ما بیاری …
    موقع اذان هست
    بدون که یه آسمون دل دعاگوی تو هستند

  76. حامد می‌گوید:

    ربنای شجریان شنیدن از voa ,bbc خوش است ….بره بده اهنگای دیگشم پخش کنن …قشنگ

  77. مسعودساس می‌گوید:

    موقع اذونه
    امام کاظم(ع): دعای شخص روزه دار موقع افطار مستجاب می گردد
    اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ امامنا الخامنه ای
    خدایا این داداش حسین ما رو همیشه صحیح و سالم نگه دار
    خدایا به قلمش روز به روز برکت بیشتری بده
    داداش فدایی داری اســـــــــــــــــــاســــــــــــــــــی
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  78. مسعودساس می‌گوید:

    آها یادم رفت
    داداش شما هم برا ما دعا کن
    دعا های ما که تا سقف خونمون هم بالا نمی ره
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  79. کمیل می‌گوید:

    داداشی سلام
    فقط اومدم به شما و همه ی بر و بچه ها بکم نماز روزه هاتون قبول. التماس دعا.یاعلی.

  80. مجتبی می‌گوید:

    داداش حسین سلام
    ی سری به دوئل بزن داداش حسین http://www.duelfa.com/
    طرح زیبایی برای شما زده !

  81. سید احمد می‌گوید:

    سلام داداش جانم.
    خسته نباشی.
    عبادات قبول.
    مخلصیم.
    خیلی زیبا و دلنشین.
    بود این اتفاق از طرف پدران و مادران شهدا تو بیت زیاد میافته: “آخرش هم رفتم جلو و به یکی از این افرادی که آنجا برای خودش ظاهرا کسی بود گفتم: مراقب این خامنه ای باشید. ما همین یک رهبر را داریم ها ”

    فدای صفای دل پدرو مادر شهدا.
    خیلی باید قدرشون بدونیم.خدا سایشونو از سر ما کم نکنه.

    خدا داداش حسین ما رو برامون نگه داره.
    داداش حسین: اول همین متن؛ “لاله عباسی” را بخوان. با پیشنهاد سوژه اش توسط استادم صفار هرندی چه متنی شد برای خودش!

  82. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام حاجی حسین( راستی، پدرت شهید شد تو چند ساله بودی؟ گفتم: ۳ سالم بود. گفت: چیزی از پدرت یادت می آید؟ گفتم: نه.)
    داداش حسین اتفاقا شما خیلی چیزها یادت می آید می دانید چرا؟چون اگرچه پدرتان زمانی که شما کوچک بودید شهید شدند اما حسین قدیانی راه پدرش را در زمانی که فقط حرف از شهداو امام است ودیگران به حرف زدن اکتفا می کنند ودیگر هیچ یا عده ای به اینکه فقط با امام عکسی داشته اند پز می دهنداما شما با همه وجود چه از طریق نوشتن ویا دفاع مستقیم وهمه جانبه از رهبر عزیزو یا حتی فرو کردن نی ساندیس در چشم دشمن نوشتن حرف دل مردم با کتاب نه ده ودرست کردن قطعه ای که نه با قلم که با خون باید نوشت راه آن شهیدان خدایی را به مرحله عمل در آوردید .
    قلمتان در پناه ابوالفضل العباس (ع)
    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  83. طهورا می‌گوید:

    سلام علی آل یاسین

    طرح کتاب سمفونی مورچه ها عالی است . دست مریزاد به آقای حاجیانی.
    سفرنامه هایی که مینویسد هم خیلی جالب است. خیلی قشنگ نکته هایی که باید به برخی آقایان از جمله آقای پرسه در مه گوشزد میکنید.” از آب گرم لاریجان حداقل می توان فهمید که لاریجانی ها آدمهای با بخاری هستند ”

    عالی بود. همچنان منتظر ادامه اش هستیم.
    یا علی

  84. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام

    نماز و روزه قبول……
    داداش متنت رو کانل نخوندم……….
    چون خبر مهم دارم………………………….

    *******************************خبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــررررررررررررر*****

    آهــــــــــــــــــــــــــای ی ی ی ی ی خبـــــــــــــــــــــــــررررررررررررررر

    داداش میثم طرح زده اساسی…………..برا داداش حسیــــــــــــــــــــــــــن
    http://www.duelfa.com

    اوصولا” ایول به هر چی انقلابیه…به هر چی بسیجیه…….به هرچی ستاره است دور ِ ماه

    داداش حسین خودت ببین اول

    یا علی
    داداش حسین: میثم همیشه به من لطف داشته.

  85. حاج مرتضی می‌گوید:

    داداش ، عکس مزار بابا اکبر رو بذار میخوام رو چندتا طرح کار کنم.

  86. حاج مرتضی می‌گوید:

    ابالفضل علمدار، خامنه ای نگه دار

  87. علی می‌گوید:

    دم داداش حسین گرم. بچه ها اینو خوندین:
    تقدیم به استادم حسین صفار هرندی
    حضرت عباسی چه گل قشنگی است این لاله عباسی. عمرش کوتاه است و معرفتش بلند. در روز بسته است و شب، ماه را محرم راز می شود و باز می شود و اینگونه است که عشق آغاز می شود: “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگه دار”. این شعار را به زبان گل بخواهیم ترجمه کنیم می شود لاله عباسی. لاله عباسی در روز و در برابر خورشید در برابر حسین در برابر مهدی به ادب می نشیند و رخ نشان نمی دهد و سر به پایین می گیرد و تواضع می کند و عالمی را دیوانه معرفت خود می کند اما در شب و باز هم از سر همین معرفت، باز می شود و نگاه می اندازد به ماه و به خامنه ای لبخند می زند. لاله عباسی بوی ولایت می دهد. این گل را باید در باغچه دل کاشت. خواستی به لاله عباسی آب بدهی، قبلش سلامی کن به عباس. لاله عباسی خودش به حسین سلام می کند. روز اگر این گل باز نمی شود شرمنده است از روی یتیمان خورشید. شب اگر لاله عباسی باز می شود، یعنی خدا می خواهد زیبا و با احساس به ما بگوید؛ پشت ماه گرم است به عنایت حضرت عباس. تبسم لاله عباسی به حضرت ماه یعنی ای مادر شهیدی که می گویی “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار”، خدا عشقش کشیده با زبان استعاره هم دعایت را مستجاب کند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به ما بگویند پشتیبان ماه بنی انقلاب، ماه بنی هاشم است. باز شو ای لاله عباسی. شب است و مهتاب تاب دوری ات را ندارد. تو می شود ای باب الحوائج، لبخندی هم نثار ما ستاره ها کنی؟ ما هم پروانه ایم گرد شمع ولایت و بی نام مولایت حسین لب به آب نمی زنیم. ما آلاله های علقمه ایم. آواره های عشق تو ای لاله حسین. می خواهی یک کلمه بگویم به ما هم لبخند بزنی؟ … باشد، می گویم: “ام البنین”.

  88. gomnam124 می‌گوید:

    ابوالفضل علمدار خامنه ای نگهدار .

  89. سید احمد می‌گوید:

    ما آلاله های علقمه ایم. آواره های عشق تو ای لاله حسین. می خواهی یک کلمه بگویم به ما هم لبخند بزنی؟ … باشد، می گویم: “ام البنین”.

    واقعا چه متنی شد؛به به
    درود بر این همه ذوق و احساس شما.
    احسنت.
    خیلی نازه داداش.

  90. فدایی سید علی می‌گوید:

    سلام
    من قبلا هم گفته بودم که نه دهی که من دارم که چاپ سومه ،صفحه ۷۷ کتاب آیات قرآن اشتباه نوشته شدن.امروز چاپ ششم رو هم دیدم که مشکل هنوز وجود داشت. نمی دونم تو چاپهای بعدی درست شده یا نه ولی حیفم اومد یه تذکر خشک و خالی ندم.

  91. میثم شاید حامد می‌گوید:

    حسین جان
    کچلی هم خیلی بهت میادهاااااا

    خوش تیپ میشی

    آقا خیلی حال کردم با این تیکه……لاریجان را با ۳ چیز می شناسند؛ پرورش ماهی و آب گرمهای معدنی و امام زاده جعفر………..

    یعنی آقای پرسه در مه…پشم
    خیلی مردی حاجی جون
    برامون دعا کن

    یا علی

  92. فدایی سید علی می‌گوید:

    چه جالب
    این اولین باره که من میام اینجا که شما هم هستین
    سلام

  93. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    تو می شود ای باب الحوائج،
    لبخندی هم نثار ما ستاره ها کنی؟
    ما هم پروانه ایم گرد شمع ولایت و بی نام مولایت حسین لب به آب نمی زنیم.
    ما آلاله های علقمه ایم. آواره های عشق تو ای لاله حسین. می خواهی یک کلمه بگویم به ما هم لبخند بزنی؟ … باشد، می گویم: “ام البنین”

    نفستون حق.
    عالی بود.عالـــــــــــــــــــــــــــــی.
    به امید یک نگاه امشب را سحر میکنیم.

  94. دیوونه داداشی می‌گوید:

    * * * * * * * *عشق است طرح دوئل* * * * * * * *
    اساسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی!

  95. میثم شاید حامد می‌گوید:

    چه خوبه…و چه حال نیده آدم بعضی وقتها سانسور بشه…………….

    ممنون حاجی بابت همه چی

    ما ها این روزها نیاز داریم به چیزی…به کسی…..
    به کسی که بهمون یاد آوری کنه که بسیجی هستیم…..یادمون بیاره بسیجی باید انقلابی باشه…نباید خوابش ببره
    به کسی نیازمندیم که یادمون بیاره ،به خون چه کسانی مدیونیم
    نیاز مند کسی هستیم که راه رو جلوی پاهامون روشن کنه……تا تو گذرمون از این راه ، پا نگذاریم رو خون شهدا

    و

    حسین قدیانی بکی از همین آدمهاست

    و برای همین دوست دارم حاج داداش

    یا علی مومن

  96. gomnam124 می‌گوید:

    سلام داداش حسین . نماز و روزه هاتون قبول باشه .
    تازه خوندن متن رو تموم کردم . خیلی قشنگ بود .عجب سفری بودا 🙂
    آخه چقدر این پدر و مادرای شهید دوست داشتنی و مهربونند . حد نداره . خدا حفظشون کنه.
    خسته نباشید . التماس دعا .

  97. amir می‌گوید:

    راز » طالب زاده را در شبهای رمضان از دست ندهید …
    http://basiratedaneshjooyi.blogfa.com/post-37.aspx

  98. بچه مؤدب می‌گوید:

    یهو اومد:
    ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند/ تا تو پتکی به دست آری و منافق بزنی!

  99. فرص الخیر می‌گوید:

    سلاااااااااام خوبید؟
    من رو بردین به بچگی هاو.اون موقع دوروبرم پر این گلا بود.
    http://www.islamupload.ir/images/86u7qur5p1qmz6zy86w.jpg
    http://www.islamupload.ir/images/1k65yimqi8w88jupids.jpg
    اینم ۲ تا عکس برای اونایی که نمیدونن چه گلی رو میگید.
    =====
    البته بر اساس متن شما همه ما ستاره ها لاله عباسی هستیم، قبلا اسمش دورم بود حالا رسمش.شکر ،الان خودمم لاله عباسی ام. عاشق عباس.فدایی سید علی

  100. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام حاجی حسین .ماه مبارک یعنی اینکه زندگی را باید گاهی از مسیر عادی اش خارج کنی. رمضان دشمن خوبی برای روزمرگی آدمی است و تو در این ماه به زندگی ات یک شوک وارد می کنی.
    خوشا به حال شهدا که چیزی به اسم روزمرگی را در کل زندگی شان نداشتند ودر لحظه لحظه زندگی شان با عمل کردن به اسلام به این گفته امام خمینی که عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید را با ذره ذره وجودشان درک کرده وانجام دادند.وحال حسین قدیانی با دیدگاه بصیرتی اش هم خود وهم دیگران را از روزمرگی بیرون می آورد .
    دست امام علی (ع) یاروپشتیبانت

  101. خودم می‌گوید:

    ما همچنان منتظر کتابتونیم. پس کی میاد؟؟؟

  102. دیوونه داداشی می‌گوید:

    “لاله عباسی بوی ولایت می دهد. این گل را باید در باغچه دل کاشت. خواستی به لاله عباسی آب بدهی، قبلش سلامی کن به عباس. لاله عباسی خودش به حسین سلام می کند. روز اگر این گل باز نمی شود، شرمنده است از روی یتیمان خورشید. شب اگر لاله عباسی باز می شود، یعنی خدا می خواهد زیبا و با احساس به ما بگوید; پشت ماه گرم است به عنایت حضرت عباس.”

    ایوووووووول داداشی جونم

  103. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    یا حضرت لاله ، ماه ما را نگاه دار برای ما…

  104. سید احمد می‌گوید:

    واقعا عالی.
    آدم محو خوندن خاطره شمال میشه یه دفعه متوجه میشه موضوع بحث کاملا عوض شده.
    واقعا کسی این مهارتو نداره که اینجوری موضوعات مختالفو به هم ربط بده.
    عالی بود داداش حسین بسیجیها.
    داداش حسین: تمام وبلاگستان فارسی و افغانی و چینی و … هم به من فحش بدهند اما یکی مثل تو مرا احسنت بگوید، باز برد کرده ام. من همینجا باز بگویم: آن کره خری که برداشت نوشت کامنت گذاران اینجا بالاترینی هستند یا نطفه اش حرام است و یا لقمه اش.

  105. هادی می‌گوید:

    سلام.اون خاطره ی مادر شهید شیرودی رو واسه ما هم تعریف می کنید؟
    لطفا.

  106. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    خیلی کیف می کنم وقتی میام و می بینم آپ کردین. ایشالا همیشه پرکار و فعال باشین توی این جبهه.
    متنتون رو هنوز کامل نخوندم. یعنی یه کم از بالا یه کم از پایین خوندم. ولی شک ندارم مثل همیشه انرژی زاست.
    دست دوستان هنرمندمون هم درد نکنه. طرح های خیلی خوبی بود.
    راستی التماس دعای ما هنوز پابرجاست ها!!!

  107. آیه می‌گوید:

    س
    خ
    خ
    خ

  108. شیعه یعنی یک دریا بی کسی می‌گوید:

    سلام علیکم حاج آقا
    تو با کاف کوچکتر میشوی
    اتاق با کاف کوچکتر میشود
    شهر با کاف کوچکتر می شود
    اما نارنج ها …
    یاعلی مدد

  109. خانم طاهره فتاحی می‌گوید:

    دوباره شب رفتید دریا؟
    خطرناکه به خدا…

  110. آذرخش می‌گوید:

    آها یادم رفته بود باید خلاصه نظر بذاریم. گفتم یه جای کار ایراد داره ها!
    س
    خ
    خ خ
    خ
    ال ۲a

  111. ایمان می‌گوید:

    بسم الله
    سلام داداش حسین

    “ماه در بیت رهبری، ستاره ها در خط مقدم”

    احسنت . این قشنگ ترین شعار و هدف همه ستاره هاست . بازم دست شما درد نکنه . التماس دعا

  112. علی می‌گوید:

    بازم دمت گرم داداشی؛
    البته نه در جاده ساحلی که در ساحل زندگی هم زیاد باید معکوس کشید. تلخترین معکوس تاریخ را مالک اشتر کشید. با سرعت مجازی که علی برایش تعیین کرده بود، رفت و جلوتر از علی رفت و به خیمه معاویه رسید اما دست انداز خوارج در جاده ولایت، مالک را وادار کرد به معکوس کشیدن. مالک اما پشت سر علی راه نمی رفت. متوسلیان پشت سر خمینی نبود. ما اگر می خواستیم مثل ستاره های بی سو و سوسول، پشت سر ماه حرکت کنیم، الان باید به کروبی می گفتیم “مقام معظم رهبری”. ما از نسل عباسیم و زودتر از حسین جلوتر از حسین به شهادت می رسیم. ما از نسل عماریم؛ پشت سر علی نماز می خوانیم اما جلوتر از علی می جنگیم. ما در جنگ نرم هم جلوتر از سیدعلی می جنگیم. شعار ما این است: “ماه در بیت رهبری، ستاره ها در خط مقدم”. ما آقای ساکت نیستیم که پشت رهبر بایستیم. ما “آقا” گفت: که حرفتان را بزنید و من دارم حرف حساب می زنم: ما نسل ۹ دی مفتخریم که جلوتر از رهبر سنگر گرفته ایم. بگذار تیرها به ما بخورد. بگذار تیر بالاترین به ما بخورد. بگذار تیغ عدو گلوی ما را ببرد. اصلا بگذار همین دوستان خودمان هم ما را متهم کنند به تندروی اما من یکی همینی هستم که هستم. از نظر من شیخ بی سواد از سگ سگارو از زمبه هم پستتر است. من خاتمی را هنوز هم یک ملعون می دانم، نه سومین دسته یاران علی. “وحدت خول محور ولایت” و “اتحاد زیر بیرق اصول” یعنی لعن علی عدوک یا حیدر، کروبی و اون ۲ تا خنگ دیگر. حالا اگر کسی در باادب بودن من شک دارد، من گناهی ندارم که در بی شرف بودن موسوی شک ندارم. زهره کوهنورد بی شرف است. سران فتنه همگی بی شرف اند. کسی که به نظام تهمت می زند و علیه علی دست به قیام می برد، دقیقا به خاطر بی شرف بودنش است. بله، جذب حداکثری و در نظر گرفتن دسته های کم ایمان، به معنای طرد مالک و عمار نیست و جای دسته های دیگر روی سکوی اصحاب صفه نیست. شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام. یکی همنشین با ناخدای باخدای سفینه نجات است و نامش عباس ابن علی است و یکی هم شانی بیشتر از سیاهی لشکر ندارد. بس کنم به قول جلال.

  113. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    ما از نسل عباسیم و زودتر از حسین جلوتر از حسین به شهادت می رسیم.
    ما از نسل عماریم؛ پشت سر علی نماز می خوانیم اما جلوتر از علی می جنگیم.
    به رسم ادب سلام

  114. بسم رب الزهراء

    سلام داداش جون
    عجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب متنی بود این “لاله عباسی” .
    دمت گرم اساسی .
    می خواهی یک کلمه بگویم به ما هم لبخند بزنی؟ … باشد، می گویم: “ام البنین”.

    به به … جانمان پر از طراوت شد .
    خدا خیرت بده . دست گل حاج حسین صفار درد نکنه . نذر سلامتیش صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  115. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    امشب گره خوردیم به روضه ی مبارک
    آقای فضل و ادب،
    به روضه عمو .
    یعنی خورشید به فضای سایبر هم خواهد تابید؟

    چه اسم بی مسمایی
    جایی که نام باب الحوائج باشد که مجازی نمیشود.

  116. شیعه یعنی یک دریا بی کسی می‌گوید:

    شعرخواندنی امیرعاملی پیرامون شجریان

    گم شدی آوازه خوان پیر ما
    گم شدی آخر به زیر دست و پا
    کرد بیگانه تو را ابزار خویش
    خود شدی تا نور حق دیوار خویش
    ربنایت چون خودت از یاد رفت
    خیل شاگردان، هلا! استاد رفت
    رفته‌ای از پیش ماها دور حیف
    در سر پیری شدی مغرور حیف
    مطرب عهد شبابم بوده‌ای
    مزه نان و کبابم بوده‌ای
    خوب می‌خواندی صدایت خوب بود
    بعد تاج اصفهان مطلوب بود
    می‏زدی چه چه برای شیخ و شاب
    با نوای تار و تنبور و رباب
    هست ساز اینک ولی آواز نیست
    یک در گوشی به سویت باز نیست
    تا نپیوندی عزیزم بر زوال
    کاشکی بودی مرید اعتدال
    مکر آمریکا تو را منفور کرد
    زرق و برق غرب چشمت کور کرد
    چونکه پیراهن دو تا شد بد شدی
    مثل آن مطرب که بد می‌زد شدی
    «سایه»ات فرموده بود آوازه‌خوان
    که مرید پیردل باش و بمان
    لیک ‌ای مطرب دریغا که غرور
    کرد از مردم تو را صد سال دور
    وقت پیری ناز کردی با همه
    ناز را آغاز کردی با همه
    ناز کم کن سوی ملت باز گرد
    کم بگو ازیأس ای استاد زرد»

  117. ندا حق می‌گوید:

    قلم حقتون مستدام انشالله…
    التماس دعا

  118. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات….

    من اما ازاین حرفم دلم گرفت…**افسری که گفت؛ فرزند شهیدید، که هستید! **
    اصلا هوای گریه کردم…

  119. محسن (ظافر) می‌گوید:

    سلام اخوی . خسته نباشی . همیشه نوشته هاتونو میخونم . شنیدم چند وقتیه خودیا اذیتت میکنن . تنها کاری که از دستم برمیومد . البته تا این لحظه . اگه لازم بشه جور دیگه ای ازت حمایت میکنم .
    http://www.naghdnews.ir/userupload/uploads/1292821295.jpg
    یا علی .

  120. ریحانه می‌گوید:

    ابالفضل علمدار! مراقب مولای ما باش ما امام مان را به دستان بریده تو سپرده ایم از علقمه روزگار ای آموزگار ادب جرعه ای آب برای ما بیاور ما از کودکان حسین تشنه تریم نمیشنوی صدای العطش مارا
    ای جانباز انقلاب چه سخت است حفاظت از بیرق انقلاب با یک دست میدانم سخت است و دشوار است علمداری با یک دست
    چه زیبا گفتین
    اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
    سلام خداقوت

  121. به آیدا می‌گوید:

    سلام. به نظر من اون افسر حرف بدی نزده.
    همه در مقابل قانون برابرند.بعد هم اون افسر از کجا بدونه که واقعا اون آقا داشته راست می گفته!
    آقای قدیانی خیلی قشنگ جواب داد : فرزند شهید بودن را کجا داری خرج می کنی؟

  122. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین و ستاره های حضرت ماه
    عجب متنی بود . خیلی خوب نوشتید . خواننده همزاد پنداری می کنه با شخصیت هایی که در متن نام بردید . یه جورایی انگار ما هم بودیم و به چشم دیدیم . دست مریزاد داداش .
    اما پدر شهدا علی و محمد عجب ادبیات قشنگ و دلنشین و با صفایی داشت . … ” گفتم: ما که تعارف نداریم. گفت: تعارف نداری؟ گفتم: نه. گفت: غلط کردی تعارف نداری، اصلا زوری است ! ” خودم به شخصه کشته و مرده ی افرادی با این صراحت بیان هستم . خدا ارواح شهدایش را قرین رحمت کند و تن خودش را سلامت .
    متن اولی که تقدیم استاد کردید هم فوق العاده بود.
    … ” ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به ما بگویند پشتیبان ماه بنی انقلاب، ماه بنی هاشم است.” …
    خدا همه ی شهدا را علو درجات عنایت کند . از جمله بابا اکبر و پدرهای دوستان همسفرتان را . شادی روح همگی شان صلوات می فرستم .
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  123. سلام داداش
    خسته نباشی عزیز .
    غرض عرض ادب و احترام و بود خدمت مهربون داداش که بحمدلله حاصل شد
    ارادتمندیم

  124. پیام فضلی می‌گوید:

    دیشب که رفتیم، وسط روضه های عرشی حاجی، بجای حسین عزیز و همه دوستان قطعه۲۶ دعا کردیم.
    اگه امشب هم رفتیم إن شاءالله جای همه ی بروبچه ها، فریاد الهی العفو رو سر میدیم.
    با سری به زیر انداخته و دستی به آسمان رحمت ِکریم دراز کرده…
    خفن دعا کنید. همه رو. جوون هارو بیشتر بیشتر بیشتر…

  125. کمیل می‌گوید:

    بازم سلام داداشی متنی که اضافه کردین عالی بود خیلی چسبیدبازم ممنون.یا علی(تا سید علی)

  126. ya zeinab می‌گوید:

    دریافت مدال برنز شنا در دریای خزر را به شما تبریک میگویم! انشاالله سفر بعدی مدال طلا!

  127. مسعودساس می‌گوید:

    ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
    ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو
    برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
    هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
    آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
    گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
    هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
    بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشا بگو
    جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
    جان پرور است قصه ارباب معرفت رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
    حافظ گرت به مجلس او راه می‌دهند می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
    ——————————————–

  128. ya zeinab می‌گوید:

    احسنت به این قلمی که چه زیبا از سرعت مجاز ماشین میرسد به سرعت مالک اشتر! واقعا احسنت داره! تبارک الله

  129. amir می‌گوید:

    بس کنم به قول جلال
    این جلال کیه

  130. برادر می‌گوید:

    با نوای کاروان
    بار بندید هم رهان
    این قافله عزم کربلا دارد
    این قافله عزم کربلا دارد
    اللهم توفیق شهادة فی سبیلک
    لبیک یا خامنه ای *** لبیک یا حسین است
    تمام عمرم فدای یک لبخند شیرین رهبرم

  131. amir می‌گوید:

    سلام حاجی داداش
    این متن لاله عباسی خیلی قشنگ بود کلی حال کردم دم شما گرم
    سفر نامه را هم عشقه
    واقعا قشنگ از این ساحل به اون ساحل رفتید
    البته نه در جاده ساحلی که در ساحل زندگی هم زیاد باید معکوس کشید. تلخترین معکوس تاریخ را مالک اشتر کشید.

  132. درویش می‌گوید:

    قلم یعنی این! یعنی اگر تا آخر دنیا هم بنشینی پایش حوصله ت سر نرود.

  133. amir می‌گوید:

    راستی داداش یکی با اسم من کامنت گذاشته میخواستم اگه ممکنه اسم دیگه ای برای خودش انتخواب کنه
    ممنون

  134. شقایق می‌گوید:

    سلام
    چقدر باحال بود این متن احسنت قلمتون حرف نداره باید طلا گرقت این قلمو
    شجریان خیلی نکته خوبی بود طرف صدای خوبی هم نداشت و ربنا می خوند همون بهتر که رفت راحت شد یه ملت این آدما کلا باید برن هدایت که کلا نمیشن باید برن اگر هم نرفتن خودمون میندازیمشون بیرون
    واقعا خاطراتتون رو زیبا می نویسید آدم میمونه چی بگه…………..
    فقط التماس دعا

  135. amir می‌گوید:

    سؤال (گفت و شنود)

    گفت: «مک براید» و «رون نیف» دو استاد برجسته آمریکایی نسبت به کاهش سطح علم و دانش در جوانان آمریکا و مخصوصاً دانشجویان آن کشور هشدار داده اند.
    گفتم: دیگه چی؟!
    گفت: این دو استاد اعلام کرده اند تحقیقات گسترده هیئت علمی و کارشناسی آنان نشان داده است که سطح دانش و سواد جوانان و دانشجویان آمریکایی به شدت رو به کاهش است که دولت آمریکا باید برای مقابله با آن برنامه جدی داشته باشد.
    گفتم: مثلاً چه برنامه ای؟
    گفت: چه عرض کنم؟! مثلاً از اساتید خود بیشتر استفاده کنند و معلومات خود را افزایش و گسترش بدهند و…
    گفتم: یارو با همسر و پسر بچه اش مسافرت می کرد. پسربچه از پدر پرسید؛ بابا جون! برج ایفل کجاست؟ و پدر گفت؛ متاسفانه نمی دانم. چند دقیقه بعد دوباره آقا پسر پرسید؛ بابا جون! آبشار نیاگارا کجاست؟ و پدر سری تکان داد و گفت؛ نمی دانم. چند دقیقه بعد پسربچه می خواست سؤال دیگری بپرسد که مادرش گفت؛ بشین پسرجان، بذار بابات حواسش به رانندگی باشه! و پدر به همسرش گفت؛ خانم! این چه حرفیه! اجازه بدهید بچه سؤالاتش رو بپرسه و به معلوماتش اضافه بشه!

  136. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    خدا رو شکر.

  137. صحابه ای از صدر اسلام می‌گوید:

    امشب کسی نمیگه
    لبخند بزن رزمنده؟؟

    ما قضاشو بجا میاریم:
    “لبخــــــــــــــــــــــــــند بزن رزمنده”:)

  138. عشقی می‌گوید:

    سلام ( روستای زیارتی و ییلاقی نیاک که همنشینی فقر و ثروت در این روستای توریستی دیدنی است.)
    حاجی حسین در نوشته هایت گوهرهایی وجود دارد که فقط اهل دل می توانند آن را کشف کنند ومگر اهالی قطعه ۲۶جز از این هستند ما اگر به نظم وشگفتی خلقت این جهان توجه کنیم می بینیم ومی فهمیم زیبایی ها را واینکه درک می کنیم شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت نعمت ازکفت بیرون کند
    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  139. amir می‌گوید:

    دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان

    اَللّهُمَّ طَهِّرْنى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالاْقْذارِ وَصَبِّرْنى فیهِ عَلى کاَّئِناتِ الاْقْدارِ وَوَفِّقْنى فیهِ لِلتُّقى وَصُحْبَةِ الاْبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَساکینَ.

    خدایا پاکم کن در این ماه از چرکى و کثافات و شکیبایم کن بر مقدراتى که خواهد شد و موفقم دار در این ماه به پرهیزکارى و هم‌نشینى با نیکان به کمک خودت اى روشنایى دیده مسکینان.

    .
    .اینم صوتیش

    http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/ramadhan/2009/9/3/101451.html

  140. هپلی می‌گوید:

    سلام
    داشتم کامنتدونی وبلاگم رو چک میکردم. به یه کامنتی بر خوردم که جیگرم رو سوزوند و راه نفس کشیدنم رو سد کرد… این دفعه یه آدم برام کامنت نذاشته بود بلکه یک “کامنت” برام کامنت گذاشته بود!!!! یه “کامنت” برام کامنت گذاشته بود و بواسطه رفاقت دیرینه ای که من و حاج حسین از دوران جنگ و کربلای ۴ و ۷۵ صدم با هم داریم از من تقاضا کرده بود که حرف دلش رو به حاج حسین برسونم. من هم بدون کم و کاست این کار رو میکنم:
    سلام. کامنتی هستم نقطه چین شده ، از یاد رفته ، تایید نشده ،‌ دیده نشده در دل یکی از مطالب ماضی قطعه ۲۶… نگارنده من ، مرا با هزار و یک امید ارسال کرد. “به امید آنکه شاید برسد به خاک کویت(پایت هم ذکر شده) ….. چه کامنت ها سپردم همه سوز دل صبا را”. من شکایت دارم داداش حسین بچه بسیجی ها! من قربانی حمله بالاترینی ها شدم! در آن شلوغی و هرج و مرج و رگبار کامنت ها تو مرا با یک کامنت بالاترینی اشتباه گرفتی و نخوانده نقطه چین کردی. حتی یادت رفت تاییدم کنی. از همان موقع آن کلماتی که نقطه چین شد روی دلم سنگینی میکند و دست به دامان هپلی شده ام تا آنها را به شما بگوید و من را خلاص کند از این فشار جانکاه. آن کلمات نقطه چین شده این بود:
    سلام قطعه ۲۶ی ها. بطرز ضایعی درگیر شماها شدم! از نبودنتون غصه ام میگیره. دلتنگ میشم… اگه توی بیابون هم باشم و حتی کامپیوتر هم نداشته باشم ، هر جوری شده کانکت میشم و میام توی جمعتون(چطوری بدون کامپیوتر میشه کانکت شد؟! با gprs موبایل.”هیچ کس تنها نیست”).مخلص کلوم: نامردی نکنید و همیشه سر بزنید. نذارید چراغ این خونه خاموش… خاموش که نمیشه اما ممکنه کم سو بشه. اما نه… نمیذاریم. نمیذارید. نمیذارند… نمیذارند عین آدم کامنت بذارم که! “باشه مامان اومدم”. صدام کردن خداحافظ!

  141. amir می‌گوید:

    حضرت رسول اکرم (ص) :

    نشان منافق سه چیز است : ۱ – سخن به دروغ بگوید . ۲ – از وعده تخلف کند .۳ – در امانت خیانت نماید .
    ——————-
    حضرت رسول اکرم (ص) :

    دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

  142. amir می‌گوید:

    امدم نبودید
    دعایمان کنید
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  143. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    میگم خوب است آقا خیال همه را راحت کرد با عبارت ” وحدت پای اصول” . وگرنه باید سر کشتن ارزش ها هم با دشمن متحد می شدیم…

  144. صبا می‌گوید:

    سلام و خدا قوت
    بقیه شم باشه خود سانسوری!
    خیر دنیا و آخرت نصیبتون.
    یا علی.

  145. سید علیرضا شاهنگیان می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    نماز روزه هات قبول حاجی . خیلی عالی بود . آخر هنرمندی هست که توی یک سفرنامه ، باز هم در خط مقدم جبهه جنگ نرم به دشمن حمله کنی . آخر هنرمندی هست که از یک سرعت گیر ، یک جواب دندان شکن بسازی . خدا خیرت بده داداش .

  146. سعید-ه(مجنون) می‌گوید:

    سلام علیکم

    بابااکبر را خرج راه خودش بکن. بارک الله

    واقعا،پلیس راه چرا پلیس ماه نیست؟

    یاعلی

  147. سعید-ه(مجنون) می‌گوید:

    راستی یادم رفت بچه محل (ولیعصر)

    مخلصیم

    یاعلی

  148. سلام
    ۱- خوب میکنی که از با با اکبر در راه خودش خرج میکنی آفرین
    یکی برای من کامنت گذاشته بود : که از شهدا استفاده ابزاری میکنی. فرستادم به بچه ها از جواباشون حال کردم اساسی
    مثلا جواد پسر شهید حسن….. گفته بود : شهدا ابزار وصلند. از ابزار باید استفاده ابزاری کرد
    ۲- طرح روی جلد سمفونی مورچه ها خیلی زیباست. زیباترین قسمتش هم اون جایی که ادامه لشگر مورچه ها یه جای خالی داره تا ادم بتونه خودشو اونجا جابزنه
    استاد داشتان نویسی داشتیم که میگفت : توی هنر باید یه جای خالی به احترام مخاطب گذاشت
    ۳- لاله عباسی گل ایوان تمام خونه های شمالیه . یادش به خیر وقتی شمال بودیم و خونمون یه عالمه لاله عباسی داشت. جنگ بود و نفس به نفس لاله ها بازی میکردیم تو باغ لاله عباسی
    ۴- …………………….نوشتم پاک کردم . نکنه بی ادبی باشه خدای نکرده

  149. اگه یه روز یه کامنت بی غلط گذاشتم باید یه افطاری شامی چیزی بدم واقعا
    شرمنده
    البته من توی دبستان دیکته ام خوب نبوده
    الان هم خوب نیست
    ببخشید دیگه

  150. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام
    خیلی قشنگ بود سفرنامه اتون
    انقدر ملموس که آدم خودشو همراه شما میدید
    .

  151. مسافر می‌گوید:

    سلام

  152. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    سکوت علامت رضاست.
    سکوت علامت رضاست؟
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  153. فطرس ملک می‌گوید:

    شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلی کوپترش، باز سرسختانه می جنگید.

  154. فطرس ملک می‌گوید:

    شیرودی با انجام چند هزار مأموریت هوایی بالاترین پروازهای جنگی در دنیا را در کارنامه داشت و در این ماموریتها ٣۶٠ بار با مرگ رودرو شد.

  155. سلام داداشی
    من را که می شناسی
    خوب شد از اول ادعای با وفایی نکردم
    درست است که گفته اند: ” از دل برود هرآنکه از دیده برفت”
    اما ما همیشه خود را در کنار شما فرض کرده ایدم
    نظرتان را در مورد طرح “جهنم” ندانستم
    شاید هم چنگی به دل منوتان نزده
    باز هم خدا را شکر که بعد از چند روز از یک کافی نت ارتباطی به این قطعه برقرار شد
    نفسم تازه شد
    الحمدلله
    شاید اگر بخواهید باز هم برای شما طرح می زنم
    البته اگر بخواهید
    دوستتان دارم
    داداش حسین: شما عباسی و خیلی هم باوفا مثل لاله عباسی.

  156. ه.علی مددی می‌گوید:

    سلام
    متنتون اشک وخنده روباهم تحویل ادم میده.راستی ناراحت نشین ازحرف اون پلیس راه که بایداعتراف کردفرزندان سرداران بزرگی چون همت وباکری خدشه واردکردندبه این مجموعه.
    دوستتون دارم وعشق میکنم بامتنتون.

  157. حسین می‌گوید:

    سلام. آقای قدیانی! به ریسمان الهی چنگ بزن! به قرآن! به عترت!
    چنگ زدن به صفارهرندی و[…]ش شاید دنیا رو برات بسازه ولی از آخرت خبری نیست!
    اللهم عجل لولیک الفرج
    حسین قدیانی: مسئله اینجاست که من چنگ زدن به قرآن و عترت را از اساتیدم و به ویژه از صفار هرندی یاد گرفته ام! شما هم نگران آخرت من نباش. به دنیای خودت فکر کن.

  158. سید می‌گوید:

    همیشه دل خوش باشی داداش

  159. امیرارشیا می‌گوید:

    در همان ماشین توپیدم به حسن؛ مشتی! فرزند شهید بودن را کجا داری خرج می کنی؟ حسن گفت: خودت کم بابااکبر بابااکبر می کنی؟ گفتم: من دارم بابااکبر را خرج راه خودش می کنم، تو داری پدرت را خرج افسر نیروی انتظامی می کنی؟ گند زدی این آخر کاری!

    مرسیییییییی داش حسین

  160. ناشناس می‌گوید:

    مالک اما پشت سر علی راه نمی رفت. متوسلیان پشت سر خمینی نبود. ما اگر می خواستیم مثل ستاره های بی سو و سوسول، پشت سر ماه حرکت کنیم، الان باید به کروبی می گفتیم “مقام معظم رهبری”. ما از نسل عباسیم و زودتر از حسین جلوتر از حسین به شهادت می رسیم.
    ماشالله به این قلم
    خدا خیرت بده داداش
    دعام کن یادت نره

  161. کمیل می‌گوید:

    مالک اما پشت سر علی راه نمی رفت. متوسلیان پشت سر خمینی نبود. ما اگر می خواستیم مثل ستاره های بی سو و سوسول، پشت سر ماه حرکت کنیم، الان باید به کروبی می گفتیم “مقام معظم رهبری”. ما از نسل عباسیم و زودتر از حسین جلوتر از حسین به شهادت می رسیم.

  162. حاج مرتضی می‌گوید:

    سلام داداش.
    عکس مزار بابا اکبر…
    عکس مزار بابا اکبر….
    عکس مزار بابا اکبر…..
    عکس مزار بابا اکبر……
    عکس مزار بابا اکبر…….
    عکس مزار بابا اکبر……..
    عکس مزار بابا اکبر………
    عکس مزار بابا اکبر……….
    نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟

  163. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    برای قطعه دلم تنگ شده بود
    آمدم این بهشت را بو کنم و بروم…

  164. پسرک می‌گوید:

    به نام خدا
    حسین جان. من نظرت را می پذیرم. اما ربنای شجریان با اینکه از خواننده اش خوشم نمی آید برایم حال و هوایی داشت. منظورم این است که اگر ما آنقدر تشنه افطار باشیم که ربنای شجریان خسته مان کند، آن وقت باید از خورشید هم به خاطر حرکت کندش، از آسمان به خاطر روشنی اش و همه چیز های معمولی دیگر زده می شدیم. اما در ضیافت الله که وارد شده بودیم همه چیز، همه چیز های معمولی حال و هوایی دیگر پیدا می کرد.
    می خواهم بگویم ضمن انکه نظرت را قبول دارم، اما هیچ گاه به خاطر برائت از شخصی خاص روراستی ام با دلم به هم نخواهد خورد.
    غروب که می شد، تواشیح اسماءالحسنی ربنا، این دهان بستی و همه چیز های دیگر در فضایی از انس و قرب، بهترین ضیافت و مهمان نوازی ای بود که می توانستم داشته باشم. همه چیز زیبا بود. و جای خالی آن انس این روز ها احساس می شود. مسئله صدای شجر نیست. مسئله آن انس است. همه ما با آن صدا انس داشتیم. آن صدا ها یادآور اخلاص ها و نزدیکی ها بود.

  165. amir می‌گوید:

    آقای قرائتی در ادامه سخنرانی خود خاطراتی از مقام معظم رهبری را ذکر کرد که به این شرح است.

    * چندی پیش خدمت آقا که رسیده بودم راجع به آقای احمدی نژاد و مشایی صحبت کردم که آقا گفتند: برای معاون اولی مشایی من حجت داشتم که به رئیس جمهور تذکر بدهم چون افراد لایق تری بودند که باید در جایگاه معاون اولی قرار می گرفتند.

  166. amir می‌گوید:

    چند خاطره کوتاه قرائتی از رهبر انقلاب در جمع دانشجویان
    خبرنامه دانشجویان ایران: ظهر روز دوشنبه حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در طرح ضیافت اندیشه در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد حضور یافت.

    به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، وی در ابتدا به استفاده بهینه از جوانی و برنامه ریزی برای آینده پرداخت و گفت: میانگین سنی شما حدود ۲۰ سال است و ۵۰ سال تا ۷۰ سالگی فرصت دارید. برای این ۵۰ سال چه برنامه هایی دارید؟ چه کار می خواهید بکنید؟ به کجا می خواهید برسید؟

    وی در جواب شبهه ای درباره امام زمان که یکسری می گویند چه طور بچه پنج ساله به امامت می رسد، گفت: چه طور فلش مموری که ساخته انسان است می تواند ظرف چند ثانیه میلیون ها اطلاعات را به رایانه منتقل کند ولی خداوند نمی تواند علم یک امام را به امامی پنج ساله منتقل کند.

    آقای قرائتی در ادامه سخنرانی خود خاطراتی از مقام معظم رهبری را ذکر کرد که به این شرح است.

    * چندی پیش خدمت آقا که رسیده بودم راجع به آقای احمدی نژاد و مشایی صحبت کردم که آقا گفتند: برای معاون اولی مشایی من حجت داشتم که به رئیس جمهور تذکر بدهم چون افراد لایق تری بودند که باید در جایگاه معاون اولی قرار می گرفتند.

    * قبل از انتخابات آقای جنتی خدمت آقا رفته بود و گفته بود: «میر حسین موسوی می خواهد کاندید شود با توجه به اختلافاتش با شما تکلیف ما چیست؟» که آقا گفته بودند: «اختلافات میر حسین با من برای شما حجت نمی شود که بخواهبد او رای رد صلاحیت کنید. شما کار خودتان را کنید.»

    * پسر برادر آقا زمانی که دانشجوی دکتری بود، پیش من آمد و گفت میخواهم داماد شما بشوم. من برای تحقیق خدمت آقا رفتم و از آقا پرسیدم شما دخترتان را به او می دادید که آقا بعد از تاملی کوتاه گفتند: «منعی ندارد» که این ازدواج سر گرفت.

    دامادم و دخترم ظرف ۶ سال اول زندگیشان، شش خانه عوض کردند که به هر شش خانه دزد زد. من به دامادم گفتم: «مقداری پول از پدرت بگیر، مقداری از عمویت (که درآن زمان آقا تازه به رهبری منصوب شده بودند) بگیر، مقداری هم من کمک می کنم تا یک خانه بخرید تا راحت شوید.

    وقتی پیش آقا رفتیم، آقا گفتند: بچه برادرم برای من با بقیه فرقی ندارد که من بخواهم به او کمک کنم

  167. amir می‌گوید:

    علی الظفیری گوینده اخبار عربی تلویزیون الجزیره و گرداننده گفت‌و‌گو با دکتر احمدی‌نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران در مقاله‌ای که روز یکشنبه در روزنامه قطری العرب منتشر شد با ستایش از رئیس جمهوری ایران، وی را برخاسته از دل جامعه خوانده است.

    وی در بخشی از مقاله خود درمورد این گفت‌و‌گو نوشته است: به نظر می‌آید که چشمان احمدی‌نژاد بر اثر خستگی یا تأثیر روزه کوچک شده بود، او همچنان که در تلویزیون شاهد هستیم جذاب و فروتن و بسیار با شکوه است، این مرد برخاسته از دل جامعه است، وی رئیس جمهور بحث انگیزترین کشوری است که شایسته احترام و قدردانی است

  168. امیرارشیا می‌گوید:

    شیخ بی سواد از سگ سگارو از زمبه هم پستتر است. من خاتمی را هنوز هم یک ملعون می دانم، نه سومین دسته یاران علی. “وحدت خول محور ولایت” و “اتحاد زیر بیرق اصول” یعنی لعن علی عدوک یا حیدر، کروبی و اون ۲ تا خنگ دیگر. حالا اگر کسی در باادب بودن من شک دارد، من گناهی ندارم که در بی شرف بودن موسوی شک ندارم. زهره کوهنورد بی شرف است.

  169. سید علی می‌گوید:

    سلام حاجی
    میشه این وسطا دست مارو هم بگیرین تا راه بیفتیم و تو این جنگ سایبری عقب نمونیم
    موفق باشید یا علی

  170. جعفر می‌گوید:

    سلام
    خوش به حالت کاش بابای ما هم شهید میشد

  171. خط شکن می‌گوید:

    سلام حسین آقا
    حاجی یه بار کامنت گذاشتم ولی جواب ندادید . برا بار دوم سوالاتم رو می پرسم:
    داداش برای طرح روی جلد کتاب سمفونی مورچه ها مطلب یا تکه ای از رمانتون رو که می خواهید در جلد گنجانده بشه. بهم بدید. در ضمن آیا ابجکت خاصی مد نظرتون هست که در جلد آورده بشه ؟ آیا رنگ خاصی در نظر دارید؟ سایز کتاب؟
    لطف کنید جواب بدید که طراحی جلدتون تقریبا مراحل پایانیشه . این ها رو که بفرمایید تقدیم می کنم.

    یا حق
    داداش حسین: شما بدون نظر من و با ذوق خود طرح بزنید. طرح جلد سمفونی مورچه ها از میان یکی از طرح های شما انتخاب می شود و بدون هیچ گونه توصیه و یا نظر من. بریده هایی از کتاب همین جا هست و بیانگر حال و هوای کتاب.

  172. ناد علی می‌گوید:

    سلام داداشم.سلام عزیزم.
    سفرا بی خطر.نمیدونم چرا اشک رفیقم شده وقتی نوشته هاتو میخونم.حتی وقتی طنز نوشته باشی!
    یکی از بچه ها جالب نوشته بود.حسین قدیانی هم مال تهران….همه چی مال بچه تهرونیا برن حالشو ببرن!
    دوست دارم یه دفعه باهات بیام مسجد ارک حال کنم.نمیشه اما.
    نوشته بودی:
    ما اگر می خواستیم مثل ستاره های بی سو و سوسول، پشت سر ماه حرکت کنیم، الان باید به کروبی می گفتیم “مقام معظم رهبری”.
    دستت درست.ما از این قماش نیستیم.انشاالله هیچ وقت هم نمیشیم.
    یه چند وقتی دلم پر میزنه واسه آقا واسه شهدا واسه شهید گمناممون واسه تو…
    دعام کن.
    قلمت پر جوهر

  173. Hamid می‌گوید:

    خصوصی
    “وحدت خول محور ولایت”
    باید بشه:
    “وحدت حول محور ولایت”

  174. حاج مرتضی می‌گوید:

    سلام داداش حسین.
    عکس مزار بابا اکبر رو که ندادی ولی بازم خیلی آقایی.
    ببین،،،خیلی خیلی بیشماریم.یه طرح برا اهالی قطعه ۲۶ زدم.ولی شاید چند نفر جا مونده باشن.
    دیگه ببخشن.
    واقعا سخت بود.وقت زیادی میخواست.
    امیدوارم خوششون بیاد.
    http://img.b-zone.ro/images/55650676861183637482.jpg
    ما نوکریم.
    یاحق.

  175. عارفه می‌گوید:

    س
    ع ب
    ط ع ق
    ا د

  176. لجمن می‌گوید:

    ای ول داداشی به این قلم نازت بنازم ناز قلمت رو که به جا ناز می کند . لاله ی عباسی حرف دل ما را می زند .

  177. پلاک خونین می‌گوید:

    بسم رب الشهدا
    داداش حسین شرمنده مجبور شدم تو وبلاگم تو اولین پستم از سخن معروفت استفاده کنم همونی که میگه :
    غلط میکنید بیشمارید
    آدرس وبلاگم trlord.blogfa.com
    نماز و روزه هات قبول
    یا حق

  178. عمار می‌گوید:

    سلام
    پست امروز شما اطلاع رسانی شد
    فقط نشد باز به خاطر این بلاگفای نامرد تو وبلاگ قرار بدم
    یا علی

  179. (زلال) می‌گوید:

    سلام داداشی.جدی اومدین تنکابن وما خبر نداشتیم؟! چرا خبرندادین شتری چیزی جلو پاتون قربونی کنیم.من که بچه اینجام تا حالا لشتو نرفتم شما چقدر زرنگ بودین که لشتورم دیدین.داداش بازم بیاین ولی ایندفعه اومدین تو سایتتون بگین دارین میرین سفر.ولی خودمونیم مادر شهید شیرودی رو خیلی دوست دارم خیلی خوب راه پسرش رو ادامه داد.

  180. سلام همسنگر
    نماز روزه هات قبول
    وبلاگ ارزشی خوبی داری،امیدوارم همینطور پر تلاش راهت رو ادامه بدی
    خوشحال میشم یه سری به ما هم بزنی
    راستی اگر ما رو لینک کردی ،سریع خبر بده تا من هم لینکت کنم
    جنبش مردمی آنتی سبز ایران اسلامی:www.antiesabz.blogfa.com
    مرگ بر منافق:www.mersad1404.blogfa.com
    ..::ما تا آخر ایستاده ایم::..

  181. م -ب می‌گوید:

    به ما هم سری بزنید

  182. عبدالعظیم می‌گوید:

    سلام خدمت داداش حسین عزیز و بقیه دوستان قطعه ۲۶
    ******************************
    طاعات و عباداتتون قبول.انشاءالله
    مطلبت عالی بود مثل همیشه.
    ******************************
    آخرش هم رفتم جلو و به یکی از این افرادی که آنجا برای خودش ظاهرا کسی بود گفتم: مراقب این خامنه ای باشید. ما همین یک رهبر را داریم ها و بعد پیرزن همین طور اشکی بود که می ریخت. خوب که دقیق شدم در چشم پیرزن دیدم راز ماندگاری جمهوری اسلامی در همین گریه هاست. اینکه مادر شهیدی وقتی اسم خامنه ای را می برد شروع می کند به گریه، در موردش باید صدها کتاب نوشت. ولایت چه می کند با دلها. این چه محبتی است که در سینه هاست.
    .
    .
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ قاعدنا الامام الخامنه ای

  183. مصطفی می‌گوید:

    سلام دادا حسین
    من حدود ۱ هفته ای میشه که با قطعه ۲۶ آشنا شدم
    دادا کلاً با دست نوشته هات حال میکنم
    مخصوصاً که از شیخ بی سوات مینویسی
    خلاصه موفق باشی دادا
    ஜ۩ஜ
    ╘╗{Ω}╔╛
    T█▓T
    ]█▓[
    ]█▓[
    ]█▓[
    ]█▓[
    ]█▓[
    ]█▓[
    ╔╝█▓╚╗
    ۞۩]|▓▓║{ emjey }║▓▓|[۩۞
    ╚╗░░░║▒▒▒╔╝
    |/░░║▒▒\|
    |░/░║▒\▒|
    |░░/║\▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    |░░░▒▒▒|
    /░░░▒▒\
    /░░▒▒\
    /░░▒\
    /░▒\
    /░\
    V
    این خنجری است که ما آن را در قلب دشمنانمان فرو خواهیم کرد.(اصلاح طلبان اصلاح ناپذیر )

  184. ترگل می‌گوید:

    یک جسارت در مورد طرح سمفونی مورچه کوچولو ها
    کاش پس زمینه خاک واقعی بود یه عکس از خاک

  185. یاس می‌گوید:

    سلام به همگی
    این چند روز اینترنت در دسترسم نبود،دلم بالا اومد،الان که تو قطعه ۲۶ام دارم بال درمیارم،چه قد دلم تنگ شده بود… فعلا میرم که مطالبو بخونم 🙂

  186. ترگل می‌گوید:

    یه بار پلیس گشت توی اتوبان همت پدرو داییم و گرفت به این جرم که مشکوک می زدن بعد هم کلی ماشینمون رو زیرو رو کردن
    بابای منم کم نمیاره برگشت بهشون گفت اگه خیلی مردین برین سیستان بلوچستان مگه ریگی گرفتین (اون موقع ریگی برا خودش کلی ابهت داشت) می گفت گیریم که ما مشکوک یه کتکم بزنین ماروهم دلتون حال بیاد بعدم بشون گفت اون موقع که ما از مرز های این مملکت دفاع می کردیم شما ها هنوز به دنیا نیومده بودین حالا با این لباس که لباس خدمته توهین می کنین یارو فهمیده بود اشتباه کرده کم نیاورد ضایع شده بود جلوی جمع با این حال توهین می کرد

  187. ترگل می‌گوید:

    میبینم که شدین ناصر حسین قدیانی خسرو

  188. ترگل می‌گوید:

    آخ جون اسم من و این دفعه نوشتن

    به شما که ارض کنم من دارم ۱ چند روظی میرم ثفر خلاسش مراغب عین صران فطنه باشین تا به امید خدا بر گردم
    یادطون نره ها
    اون ها هم که می خوان ترح بظنن درسته من نیثطم اما اگه اثمم یادشون بره من ناراحط می شم گفطه باشم
    من اکث شیخ رو میبینم ثواطم نم میکشه

  189. حاج مرتضی می‌گوید:

    الهی بمیرم داداش چقدر سرت شلوغه.
    یه سر به قطعه مقدس ۲۶ نمیزنی.

  190. هدی می‌گوید:

    کاش امضای فدائی شدم ما بزنن

    سند کربلایی شدن ما هم بزنن

  191. سیداحمد می‌گوید:

    داداش نزدیک اذانه.
    به یادتم.
    شما هم دعام کن.

  192. یک بنده خدا می‌گوید:

    س
    خ خ

  193. علی سیف الهی می‌گوید:

    سلام داداش حسین – ما رو قابل ندونستی آینه بغل ماشین خوش رنگتو بیاری درست کنیم که آویزون نباشه؟!

  194. عباس می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    داداشم محمد داره فردا میره سربازی
    ———یک می گفت سربازی شیوه عشاق است…………
    دوستت دارم، حتی اگه هیچ کمکی در مورد فضای فکری بنده نکنی!

    ———یک می گفت سربازی شیوه عشاق است…………

  195. آزاد اندیش می‌گوید:

    نمیدونم چرا سانسورشد نظرم؟
    اسمم غلط اندازه

  196. 135 می‌گوید:

    سلام داداش حسین خدا قوت .

  197. مجنون می‌گوید:

    سلام داداش
    اخ که چقدر قشنگ بود .راز ماندگاری نظام از همه بیشتر بهم چسبید
    بعد هم یه جوری از این سفرت تعریف کردی فکر مارو نمیکنی که تو این تابستون در بند تحقیق وپایا نامه و …….هستیم ودلمان کباب شد.ولی دستت درد نکنه عالی بود .بیست خستگی از تنمون در رفت
    التماس دعا
    یا حق

  198. والفجر می‌گوید:

    هوالحق
    با پاسخ به یکی از شبهات اهل سنت درباره سکوت حضرت علی(ع) بروزم.لطفا بازدید فرمایید
    ییا علی مدد…

  199. طهورا می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    سفرنامه تمام شد؟ دیگه ننوشتید ادامه دارد….
    یا علی

  200. بچه مؤدب می‌گوید:

    سلام

  201. 110 می‌گوید:

    آقای سید علی عزیز ، در زمان رهبری تو ، حجت ابن الحسن العسکری ظهور خواهد کرد

    salehat.ir

  202. مهسیما می‌گوید:

    قال الامام موسى الکاظم (ع)
    لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبد الله علیه السلام…
    حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود:
    پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:
    ۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود. ۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد.
    ۳ ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند. ۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد
    امام حسین (ع) ….
    تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵

    ………………………………………………….

    سلام

    سفربچه ولائیها،همه اش بیت الغزل معرفته…اینطور که شماتوصیف فرموده اید،عجیب آدم تمایل پیدامیکنه راه بیفته برای سفر…

    ضمناً:میلادامام حسن علیه السلام پیشاپیش مبارک

    یاعلی

  203. غریبه می‌گوید:

    سلام حسین آقا. همه بهت میگن داداش حسین . هنوز اینقدر صمیمی نشدم. چند وقت بود میومد مطالب رو میخوندم و خیلی دلم میخواست یه چیزی برات بنویسم ولی روم نمیشد. ولی امشب دیگه دلم طاقت نیورد. فقط میخوام بگم دمت گرم. خیلی مردی

  204. آذرخش می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    امروز کامنتی تایید نکردید. امیدوارم همه چی روبراه باشه و فقط سرتون شلوغ باشه. 🙂
    التماس دعا

  205. دانشجوی گرافیک می‌گوید:

    سلام
    دارم روی طرح جلد کتاب سمفونی مورچه ها کار می کنم .یه اتود واسه لوگو طراحی کردم، یه سری اطلاعات می خواستم مثل قطع کتاب،قطر عطف، نوشته هایی که لازمه روی جلد ،عطف و پشت جلد نوشته بشه و…. که اگه در اختیارم بگذارید ممنون میشم.
    راستی وبلاگم این روزا مشکل پیدا کرده ، راه دیگه ای برای ارسال اتودها هست؟
    حسین قدیانی: ممنون اما هنوز قطر و قطع این کتاب معلوم نیست.

  206. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    گفت: سایت ضد انقلابی خودنویس با اشاره به مواضع و عملکرد سران فتنه، نوشته است؛ حالا فهمیدیم که چرا مردم ایران به رهبران ما در جنبش سبز! منافق می گویند.
    گفتم: یعنی تا حالا نفهمیده بود؟!
    گفت: منظورش این است که باید سران فتنه را از این وضعیت سخت نجات داد تا بیشتر از این به خاطر برخورد دوگانه و منافقانه، به زحمت نیفتند!
    گفتم: چطوری؟
    گفت: نوشته باید شرایط آنها را درک کرد، مجبورند به آموزه های انقلابی تظاهر کنند.
    گفتم: به شخصی گفته بودند برای تظاهر نماز بخواند و او بعد از نماز مدتی هم نشسته بود و دعا می کرد با تعجب کنارش رفتند تا ببینند چه دعایی می کند؟ دیدند می گوید؛ خدایا می دونی که به زور نماز می خونم! تو خودت قبول نکن!

  207. سیداحمد می‌گوید:

    …………..

  208. زهرا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    امشب نمایشگاه قرآن بودم که سعادت باهام یار بود و استاد عزیز صفار هرندی را از نزدیک زیارت کردم جلو رفتم و از ایشون راجع به شما و نظرشو در مورد انتقاداتی که این روزها از طرف برخی مثلا ! دوستان به شما شده است سؤال کردم ایشون فرمودند که آقای قدیانی از دوستان بسیار خوب من است و من ایشان را دوست و نظراتش را قبول دارم و گفتند در برابر این بدخواهام می دانی حسین چقدر فدایی دارد؟یعنی کسانی هستند که تا پای جان با حسین اند
    از آقای صفار خواستم سلام من را به شما برساند و از شما بابت روشنگری هایتان تشکر کند ضمناَ من به آقای صفار گفتم بعد از آشنایی با وبلاگ قدیانی علاقه ام به رهبری تبدیل به عشق شده
    آقای قدیانی در این شبها برای همه ما ستاره های حضرت ماه دعا کن
    حسین قدیانی: از این نظر خیلی خوشحال شدم اما جناب صفار دوست من نیست، استاد من است و گاهی گوشم را می گیرد.

  209. ya zeinab می‌گوید:

    سلام… “بنیاد شهید: قربانیان کهریزک شهیدند” پس با این وجود … اصلا بیخیال از این خبر فقط ناراحتم!

  210. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین و ستاره های حضرت ماه
    پلاک شهادت … حاضر !
    جهت شادی روح شهدا و امام شهدا و جهت شادی روح بابا اکبر صلواااات !
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  211. ریحانه می‌گوید:

    سلاااااام خسته نباشید

  212. پلاک شهادت می‌گوید:

    ……………………………………………..
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  213. مسعودساس می‌گوید:

    ســــــــــــــــلام
    دلمون تنگ شده بود
    انشاالله که خیر بوده
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  214. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اولا که با اینکارشون توهین بزرگی کردن به شهدا
    دوما سر خدا رو که نمیشه کلاه گذاشت. فرق اساسی هست
    بین کسی که برای ولایت فقیه کشته میشه با کسی که مقابل ولایت فقیه کشته میشه
    مادران شهدا به کشته شدن فرزندانشون افتخار میکردن. ولی مادران این کشته شدهها
    باید برای بی بی سی و صدای آمریکا مرثیه سرائی کنند.
    تف به این ….

  215. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    در ضمن حسین آقا یه جمله نوشتی که بدجوری حالمو گرفت
    اونجا که گفتی اگر فلان میشد باید به کروبی میگفتیم مقام معظم رهبری!
    ما قدر سید علی رو نمیدونیم. فقط یه لحظه فقط یه لحظه فکر کن کروبی رهبر بود
    چه فاجعه عظیمی. چه مصیبتی. از هیروشیما بدتر بود. سید علی نوکرتم
    واقعا باید دست و پای این رهبر فرزانه رو بوسید. سید علی خیلی آقائی.
    ۲۲ سال رهبری هنوز که هنوزه کسی نتونسته ازت ایرادی بگیره.
    حالا ببین کروبی تو این ۱ سال به اندازه ۱۰۰ برای طنز ایران سوژه درست کرد
    سرور و سالاری به مولا سید علی

  216. یاس می‌گوید:

    کوله بارت بر بند،
    شاید این چند سحر فرصت آخر باشد،که به مقصد برسیم
    بشناسیم خدا،وبفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم
    میشود آسان رفت
    میشود کاری کرد که رضا باشد او…
    شبای قدر داره کم کم میاد ولی من هنوز هیچ کاری نکردم… 🙁
    ***
    ستاره های عزیز خیییییییییییییییلی التماس دعا،شششدیده شدید
    موقع سحر،افطار،وقت عبادتاتون دعا کنید،حیاتیه به خدا…
    ***
    التماس دعای بالا برا کسه دیگه هس،حالا برا خودم:
    با اجازه مرخص میشم
    التماس دعا

  217. علیرضا کیانی می‌گوید:

    سلام
    حسین جون خسته نباشی
    یادته یه نوشته از مصاحبه با روح الله حسینیان می خواستی بذاری؟
    خوبه الان بذاری
    چون تو سی سی یو بستری شده

    همینجا از همه اهل دلها از همه بسیجیها و همه قطعه ۲۶ ای های پاک پاک می خوام واسه سلامتی روح الله حسینیان مرد مبارزه با فتنه دعا کنید
    اللهم اشف کل مریض
    یاحق
    داداش حسین: ۳ ساعت مصاحبه است؛ تا ۵ شنبه در وبلاگ می گذارم.

  218. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    توجه کرده اید چقدر دل این قطعه پاک است؟…

  219. یاس می‌گوید:

    سلام 🙂
    قرار بود رفع زحمت کنم ولی بعد ۲ روز غیبت دلم نمیاد برم:
    یاس؟…………….حاضر!

  220. خادم الشهدا می‌گوید:

    حاجی پستت رو خوندم،از اول تا به آخر.
    هر قسمت حال و هوای خاصی داره حاجی.
    با هر کدوم کیف میکنیم اساسی. دستت درست افسر جوان عرصه سایبر و قلم.

  221. پلاک شهادت می‌گوید:

    از طرح های برادرانمون هم تشکر میکنم به غایت زیبا هستند همگی . اجرک الله .

  222. بنده می‌گوید:

    پایه هستم بد جور!
    ماه در بیت رهبری و ستاره ها در خط مقدم.
    می رویم به امید اونکه اینبار دست اندازی نباشه که نیازی به معکوس کشیدن باشه.
    با سرعت ۳۱۳٫ تا ته ته بهشت. جنب عباس علمدار. تو بغل خدا. هرچه باداباد.
    فقط کاش که فرمون نلغزه و باک پر باشه.
    یا علی.

  223. علیرضا کیانی می‌گوید:

    اجرت با حسین حسین من

  224. ریحانه می‌گوید:

    یه نگاه به اینا بندازین واقعا گریه نداره؟؟؟شهدا شرمنده ایم
    http://img.b-zone.ro/images/44791340614846133735.jpg
    http://img.b-zone.ro/images/73038795897802346528.jpg

  225. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    داداش ناقلا بگو چی کار کردی اینجا اینقدر نورانیه؟ یه وقت پروژکتوری چیزی قایم نکردی؟ نکنه پروژکتورو قورت دادی؟ آره بعید هم نیست…

  226. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    مقاله ی علمی “چگونه می توان داداش حسین را به حرف آورد” در کنفرانس بین المللی قطعه ۲۶ مقام اول را کسب کرد. در این مقاله آمده است:
    فقط یه راه وجود داره. سید احمد بیاد نظر بده.
    البت یه راه دیگه هم وجود داره که حالا بعدا میگم.

  227. amir می‌گوید:

    سلام داداش
    می بینم که هستید
    خیلی مخلصیم

  228. amir می‌گوید:

    در دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان می‌خوانیم:
    «اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین».
    «خدایا مؤاخذه نکن مرا در این روز به لغزش‌ها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگی‌ها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات، ای عزت دهنده مسلمانان

  229. amir می‌گوید:

    شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان/
    آیت‌الله مجتهدی: از خدا بخواهیم گناهان ما را «اقاله» کند
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906021544

  230. amir می‌گوید:

    راستی داداش دعای روز چهاردهم را گذاشتم چه قدر زود گذشت
    خوش به حال اونی که استفاده کنه از این ماه
    التماس دعا

  231. خادم الشهدا می‌گوید:

    عجب طرح های قشنگی کار کردن این دوستان گل.
    حاجی بخدا با کار این دوستان ما هم داریم شرمنده میشیم که چرا عقبیم.
    دستشون درد نکنه و خسته نباشن اساسی.
    البته اگه خدا قبول کنه ما هم داریم یه کارایی میکنیم هرچند به قشنگی این کارها نیست اما انشاالله حاجی از ما هم قبولش میکنه.

  232. نغمه می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین بزرگواررررررررررررررر.
    خیلی متن زیبا بودااااااااااااااااااااااااااااااااا
    مخصوصا لاله عباسی

  233. gomnam124 می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و ستاره ها .
    نماز و روزتون قبول باشه انشالله . واسه ما دعا میکنید دیگه !؟
    هیییییییییییییییییییییییییی.
    التماس دعا .
    مثل همیشه هستم اینجا 🙂 ولی
    یا علی

  234. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    خدا همه ی لاله عباسی ها را نگهدارد تا ظهور حضرت خورشید…

  235. عشقی می‌گوید:

    سلام!
    می دانید چرا ما عشق می کنیم با نثر آقا حسین؟
    چون ما یادمان رفته بود که چطور باید با خفاشان و شب پرستان حرف زد. انگار حواسمان نبود که تاآن ها خفاش اند ؛ تا عاشقان بی و سر و پای شب اند ، لیاقت نور را ندارند. نور با تمام خوبی اش ، با تمام مهربانی اش ، عصبانی می کندشان. مانده ام ما چطور به همچه کسانی که شب پرست اند ، می خواستیم به زور نور بدهیم. مگر می شود کسی خودش نخواهد و خدا هدایتش کند؟…

  236. amir می‌گوید:

    مطلب جدید ایا؟
    داداش حسین: می نویسم. نفس بکشم. از بس که کامنت می گذارید. یکی می گفت: خدایی تو همه کامنتها را می خوانی؟ گفتم: با عشق می خوانم و البته چشمهایم گاهی چیز می شود! فدای همه شما و فدای همه نظرات مقدس تان که یکی دو تا هم نیست. همین بی شماری اش هم مقدس است. امروز باز یکی دیگر می گفت: بچه هایی که اینجا نظر می گذارند انگار وبلاگ خودشان است. گفتم: خدایی هم همینطور است. اینجا حجم نظرات بچه ها در برابر حجم مطالب من نقل دریا به قطره است. قطعه ۲۶ بدون نظرات شما اصلا مقدس نیست. اینجا من خادم نظرات شما هستم و به این خادمی افتخار می کنم.

  237. سیداحمد می‌گوید:

    حاج حسین آقای قدیانی شما تاج سر تموم بچه های اینجائی.
    همین معرفتتون باعث شده ما پروانه وار دورتون بگردیم.
    این کامنتهائی هم که بچه ها میذارن کمترین کاریه که میتونن برای ابراز علاقشون به شما انجام بدن.

    داداش حسین بسیجیها تا ابد داداش حسین بسیجیها بمون.

    فـــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری.

  238. gomnam124 می‌گوید:

    داداش حسین شما برید متن بذارید من بچه ها رو نگه میدارم ۳ دقیقه نظر ندن 🙂
    بقیش و تضمین نمیکنما . پس سریع لطفا !!!
    🙂

  239. خادم الشهدا می‌گوید:

    حاجی من داشتم میرفتم که این جواب قشنگ رو دیدم و کلی احساس غرور کردم و این شد که نتونستم خودمو بگیرم و دوباره کامنت گذاشتم.
    حاجی کوچک نفسی میکنی بخدا.
    راستی اینجا یه خادم داره ها حاجی! به حسابش نمیاری؟ یا اصلا به چشم نمییایم حاجی،کدومش؟

  240. فدایی سید علی می‌گوید:

    سلام
    خیلی وقت بود به وبلاگتون یه سری نزده بودم چند هفته میشه اولین مطلبتنون رو تو رجا خوندم راجع به نه دی و ساندیس و نی ساندیس چند بار خوندمش واقعا شاهکار بود و از انروز مشتری شدم متن هایی که راجع اقا می نویسید دلم را خنک می کند و اشک ادم را در می اورد از اون اشک هایی که تو مجلس امام حسین میریزی بعدش دلت پاک میشه و یه طرا وتی پیدا میکنه دلمون برای اون متنها تنگه. چند تا دیگه در مدح حضرت ماه مون بنویسید دلمون حال بیاد تواین ماه رمضونی
    دعاگوتون هستم
    التماس دعا

  241. خادم الشهدا می‌گوید:

    شب عفو است و محتاج دعایم
    ز عمق دل دعایی کن برایم
    اگر امشب به معشوقت رسیدی
    خدا را در میان اشک دیدی
    کمی هم نزد او یادی زما کن
    کمی هم جای ما او را صدا کن
    بگو یا رب فلانی روسیا است
    دو دستش خالی و غرق گناه است
    بگو یا رب تویی دریای جوشان
    در این شب، رحمتت، بر وی بنوشان.

    حاجی این دعا گفتن من احتمالا خیلی تکراری شده.
    اما من به امید این دعاها هستما حاجی.
    به امید اینکه روز محشر بگم دعای بچه بابا اکبر پشتمه ها.
    حاجی خدایی التماس دعا.
    یا علی افسر جوان عرصه قلم

  242. خادم الشهدا می‌گوید:

    احتمالا رفتی دیگه حاجی.آره؟ مسجد ارک دیگه! روضه حاج منصور! خوشا به این سعادت و لیاقت.
    ملتمسانه میگم:
    حاجی تو پیش خدا اجر و قربت زیاده پس،دعامون کن حاجی.

  243. امید می‌گوید:

    السلام علی المهدی و علی آبائه

    یه کم هم از ما که مراعات حال شما رو می کنیم و نظر نمی گذاریم تعریف کنید، ثواب داره؛
    باز دم «حاج مرتضی» گرم که ما رو آدم حساب کرد، صاف گذاشتمون وسط ۲و۶ ………………………

  244. amir می‌گوید:

    منم همونی که داداش سید احمد گفت
    سعی میکنم کمتر کامنت بذارم تا شما اذیت نشی ولی فقط سعی میکنم قول نمیدم

  245. علی می‌گوید:

    مطلب جدید ایا؟
    داداش حسین: می نویسم. نفس بکشم. از بس که کامنت می گذارید. یکی می گفت: خدایی تو همه کامنتها را می خوانی؟ گفتم: با عشق می خوانم و البته چشمهایم گاهی چیز می شود! فدای همه شما و فدای همه نظرات مقدس تان که یکی دو تا هم نیست. همین بی شماری اش هم مقدس است. امروز باز یکی دیگر می گفت: بچه هایی که اینجا نظر می گذارند انگار وبلاگ خودشان است. گفتم: خدایی هم همینطور است. اینجا حجم نظرات بچه ها در برابر حجم مطالب من نقل دریا به قطره است. قطعه ۲۶ بدون نظرات شما اصلا مقدس نیست. اینجا من خادم نظرات شما هستم و به این خادمی افتخار می کنم.
    ……………………………………..
    بچه ها ببینید معرفت داداش حسین اینه. نظرات متن قبلی رو بخونین. دم داداش حسین گرم که اینجوری هوای ما رو داره.

  246. علی می‌گوید:

    چی کار کردی تو با این خط آخری که اضافه کردی به متن ای سالار قلم. امپراطور قلمی به مولا.
    روی گلیم می خواهی نماز بخوانی، فقط باید بروی بیت رهبری. به خورشید می خواهی سلام کنی، فقط باید بروی خانه ماه. آه که چه زیباست بیت رهبری. خانه امید ما بیت رهبری است. خیمه حسین بیت رهبری است. دیوارش سنگ ندارد. پنجره اش پرده ندارد. زمینش فرش ندارد. نان دشمن را همین ۳ سانتی های زیبا آجر کرده است. امروز برای نماز به امامت حضرت ماه رفتم بیت رهبری. به سرباز بیت گفتم: مرا بیشتر بگرد. بیا این موبایلم، این کلید خانه ام، این خودکارم، این ساعتم. اصلا همه دار و ندارم را به تو تحویل می دهم؛ کارت هم نمی خواهم. من می خواهم سبکبار بروم پیش آقا. مرا خوب بگرد. گناهان مرا از جان من بیرون ریز. بریز در جوی آب خیابان فلسطین. خوب نفس مرا ورانداز کن. بیشتر بگرد. من نمی خواهم ماه، مرا با تاریکی ببیند. این هوای نفس من هم مال تو. کارت هم نمی خواهم. من اینجا فقط می خواهم هوای ماه را داشته باشم. می خواهم از سر و کول ستاره ها بالا بروم تا مگر ماه را ببینم. مرا خوب بگرد اخوی. من آلوده ام. می خواهم شست و شویی کنم و آنگه قدم بگذارم در خرابات. گفت: عاشقی؟ گفتم: عاشقم؛ دیر ما اینجاست. خرابات ما اینجاست. اینجا کوی لیلای ولایت است. اینجا خانه علی است. ساده نیست که هست. باصفا نیست که هست. خانه ماه نیست که هست. گفت: تو را خوب گشتم. برو داخل. گفتم: السلام علیک یابن فاطمه الزهرا. گفت: چیزی گفتی؟ گفتم: آری، گفتم؛ فرزند زهراست خامنه ای. سید و سالار است خامنه ای. دلبر و دلدار است خامنه ای. آقای ماست خامنه ای. بابای ماست خامنه ای. عباس نگهدار است خامنه ای. گفت: برو دیگر. آقا شروع کرد. گفتم: چه کار کنیم؛ ما ستاره ها قبل از نماز، خم ابروی یار مست مان می کند. فریاد بکش محراب. نه از دست آن “حافظ حرف”، که از دست این “حافظ هفت”. از بس قشنگ نماز می خواند. بنازم دعای قنوتت را ای حضرت ماه: “اللهم اغفر لی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب”.

  247. علی می‌گوید:

    گفت: برو دیگر. آقا شروع کرد. گفتم: چه کار کنیم؛ ما ستاره ها قبل از نماز، خم ابروی یار مست مان می کند. فریاد بکش محراب. نه از دست آن “حافظ حرف”، که از دست این “حافظ هفت”. از بس قشنگ نماز می خواند. بنازم دعای قنوتت را ای حضرت ماه: “اللهم اغفر لی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب”.

  248. علی می‌گوید:

    وای چه محشری شد اولش. از اولشم بهتر شد. دم تغییرات داداش حسینم گرم:
    روی گلیم می خواهی نماز بخوانی، فقط باید بروی بیت رهبری که اینجا اقلیم عاشقان خداست. به خورشید می خواهی سلام کنی، فقط باید بروی خانه ماه که اینجا کاشانه نائب امام زمان است. آه که چه زیباست بیت رهبری. خانه امید ماست بیت رهبری. ما آشناییم از روز نخست با این آشیانه. خیمه حسین است بیت رهبری. دیوارش سنگ ندارد. پنجره اش پرده ندارد. زمینش فرش ندارد. نان دشمن را همین ۳ سانتی های زیبا آجر کرده است.

  249. یه منتظر می‌گوید:

    در مذهب عاشقی روا نیست که ما
    عالم به تو بینیم ونبینیم تو را

  250. اویس می‌گوید:

    سلام
    اولین معکوس تاریخ را مالک کشید را تا خواندم دیگه جلوتر که نرفتم هیچ، آنی بود که اشکم سر رود ولی نگاهش داشتم
    اولین معکوس تاریخ را مالک کشید آخر خیلی دردناک و جانگداز است. فدای خاک قدوم مالک اشتر

    به این نیسانه که رسیدم دلم را گرفتم از خنده.. جدا حرف حساب است.. البته ما به این نیسانا میگیم نیسان گاوی، شما نمیگین؟

  251. شاهد می‌گوید:

    این شعررو شهید مصطفی ردانی پور میخونده:
    بیابیاکه سوختم زهجرروی ماه تو
    بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
    اگر که نیست باورت بیاکه روبروکنم
    به این امید زنده ام که باشم ازسپاه تو
    التماس دعا

  252. آفاق ظهور. . . می‌گوید:

    فقط یادت باشد کافیست دستانت را به سمت یقه حسین ببری . . . مطمئن باش مثل فیلم مشکوک قتل عجیب و غریب ندا از چار جهت و شش سو فیلمت را می گیرند و می گذارند توی اینترنت تا همه دشمنان ببینند و از زور خوشحالی کیفشان کوک شود.
    آری حالا خودت می دانی. . .

    بقیه مطلب رو بخوانید در. . . .
    http://afaghezohoor.blogfa.com

  253. آفاق ظهور. . . می‌گوید:

    وقتی یقه قدیانی را گرفتید، از اُحُد هم یاد کنید لطفاً!
    ولش کن بابا! آروم باش تو را به خدا! خودت را کنترل بفرما جان دلم! بگو ببینم این چیه تو دستت؟ چقدر شبیه یقه است! نکنه یقه حسین قدیانی است؟!! آخ آخ آخ آره یقه حسین قدیانی است توی دستان مبارکت اخوی! مواظب باش طوری نشود چون این جماعت یک لاقبا اگر یقه شان جر بخورد میمانند معطل و نمی توانند از خانه بیرون بیایندها! اگر هم مجبور بشوند توی خانه بمانند آن وقت کی برود توی جبهه و شهید بشود؟ کی می رود علیه سران فتنه بنویسد و از جان و آبرو دار و ندارش مایه بگذارد؟ جون داداش من می روم یا تو؟
    http://afaghezohoor.blogfa.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.