سمفونی مورچه‌ها

روزنه ای کوچک در انتهای سنگ قبر قطعه ۲۶ ردیف ۶۳ شماره ۴۴ ساخته بودند و با خیال راحت به داخل قبر رفت و آمد می کردند. به این می گویند سمفونی مورچه ها. به یکی از این مورچه ها گفتم اگر راست می گویی داخل قبر که رفتی حنجره بابا اکبر را برایم بیاور. چند ساعتی منتظر ماندم ولی از مورچه خبری نشد. صدای اذان آمد. وضو گرفتم و همانجا به نماز ایستادم. قامت که بستم مورچه هم از قبر آمد بیرون. با عجله آمد و آمد تا به پایم رسید. آمد روی انگشت شست پایم و همین طور آمد بالا. در رکعت آخر نماز بودم که مورچه رسیده بود آخرین دکمه لباسم. رفتم رکوع مورچه از لباس خودش را رساند به گلویم. رفتم سجده و پیشانی ام را برای چندمین بار گذاشتم روی سنگ مزار پدرم. از سجده بلند شدم. مورچه بست نشسته بود روی گلویم و تکان نمی خورد. نمی دیدمش اما وجودش را احساس می کردم. به سلام نماز رسیدم؛ … السلام علینا و علی عبادالله الصالحین. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

***

عجب مورچه با معرفتی؛ حنجره بابا اکبر را خواستم، فریادش را برایم آورد.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. انتظار می‌گوید:

    سلام

    زیباست. نوع نگاهتان، نوع بیانتان، قدرت درک، قدرت انتقال مضامین و مفاهیم …

    توفیقتان افزون

  2. بی نشان می‌گوید:

    من هرگز اجازه نمیدهم که صدای حاج همت در درونم گم شود این سردار خیبر قلعه ی قلب مرا نیز فتح کرده است

    شهید سید مرتضی آوینی

  3. اندیشه روشن می‌گوید:

    سلام

    خداقوت

    قلمتان چون حنجر پدرتان پرطنین!

    همین!


    ممنون. نظرتان وزن داشت؛ شاعرانه بود!

  4. بی بی سیاسی می‌گوید:

    در بی بی سیاسی بخوانید
    اخبار بی بی سی فارسی-voa-جرس(جنبش راه سبز)

  5. حسین قدیانی می‌گوید:

    خطاب به یک کامنت خصوصی
    برادرم! ایشان مورچه بود نه مورچه گازی!! اما شوخی باحالی بود. خیلی وقت بود اینطوری نخندیده بودم! دمت گرم.

  6. سوره عیوضی می‌گوید:

    دادش حسین من باید خوشحال باشم که به حقیقت پیوستم یا ناراحت باشم ازاینکه از بابام و از خانوادم دور شدم؟

  7. امید مرندی می‌گوید:

    ابن عباس می گوید: امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا و امیر مؤمنان علیهم السلام یکی پس از دیگری خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند؛ نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هر یک می افتاد، می گریست. یاران از علت این کار سؤال کردند؛ ایشان فرمودند:…

  8. بی بی سیاسی می‌گوید:

    خیلی با معرفتی که صدای بسیجی رو از غریبه تشخیص میدی.
    اینجا پایگاه ماست و تا وقتی تو رئیسش هستی توش برای خودمون تبلیغ میکنیم.
    راستی نمیدونی وقتی برات کامنت میذاریم بازدید کننده هامون چند برابر میشه.
    خیلی مردی

  9. صدای حنجر پدر بر روی حنجر پسر …
    زیبا بود …
    مثل همیشه …
    قدیانی باشی برادر …
    یا علی

  10. دربدر عشق می‌گوید:

    سلام…
    چون که گذر زمانه روحم به هم می ریزد و یادش از یادم می کاهد پاتوقی می جویم تا عشق بازی هایم را به یادم آورد و یادش را یاد هماره من نماید… و این وبلاگ مدتی است پاتوقی شده است برای دل های به ثبوت نرسیده…! خدا خیرت دهد حسین آقا… هیچ کس را همچون تو ندیده بودم که اینگونه عشقش را فریاد بزند باشد که دیگران نیز به یاد آورند که اگر عشقشان را فریاد نزند روزی خواهد رسید که از حتی ابراز عشقشان نیز ابا خواهند داشت…
    در پناه حق باشید هماره…

  11. حسین قدیانی می‌گوید:

    به نظر خصوصی
    برادرم! من خودم از این موضوع خیلی ناراحتم. من حتی معتقدم وبلاگ من اگر از همان روز اول پیوند وبلاگ امثال شما نبود اصلا بیننده پیدا نمی کرد اما شما خودت را جای من بگذار. تقریبا روزی ۱۵ نفر از من تقاضای پیوند داشتند و من باید هر کدام را سر می زدم و چند تا از مطالب شان را می خواندم و بعد لینک می کردم. آیا وقت به من اجازه ادامه این کار را می دهد؟! بسیاری به من می گفتند چرا اینها را پیوند کردی ما را نکردی. من چکار باید می کردم؟ واقعا خودم هم مانده ام.

  12. یه نفر می‌گوید:

    حواستون به نماز هم بود؟!

    نوای وب عالیه.
    نوشته های کوتاه هم خوندن رو راحت تر می کنن…

    یا علی


    نه! در نمازم خم ابروی مور یاد آمد، حالتی رفت…!

  13. mahmood می‌گوید:

    نسل سوم بسیج همه شان توی این مدت فتنه بابا اکبر شده بودند مثل او فریاد میزدند

  14. ساجد کاشفی می‌گوید:

    داستانک های انقلابی یکی از خلأهای ادبیات انقلاب است. برای پر کردن این خلأ هم اندیشی کنیم!

  15. محمد حسین می‌گوید:

    شمع سوزان ماه تابانی
    دم این مورچه گرم حسین قدیانی

  16. من می‌گوید:

    عجب قلمی داری خداوکیلی. هر سه نوشته ات عالی بود. یعنی یکی از یکی بهتر. بخدا تو تنهایی یه رسانه ای. چجوری اینجوری مینویسی؟

  17. سلام قلم زیبایی دارید موفق باشید التماس دعا یا حق

  18. بسیجی نما می‌گوید:

    رفقا جهت اتلاف وقت به وبلاگ ما سر بزنند!

  19. سیداحمد می‌گوید:

    به به،
    چقدر با احساسی داداش حسینم.
    متن زیبائی بود.همیشه دعا میکنم به آرزوهات برسی.
    دوستت دارم حسین آقای عزیزم.

  20. حسام می‌گوید:

    تورو به جون این مورچهه بگو چطوری اینقد قشنگ تو قالبای مختلف می نویسی؟ بگو داداش حسین تا ما هم پیشرفت کنیم.


    ۱٫ خون پدرم گاهی مبدل به جوهر قلمم می شود.
    ۲٫ دعای خود شما همیشه دستگیر قلمم است.
    ۳٫ همانی را که از دلم می گذرد روی صفحه می آورم.
    ۴٫ پوست کلفت. این یکی خیلی موثر است؛ می دانید سال ها پیش عده ای با طعنه به من می گفتند: حالا لزومی نداره همه نویسنده بشن ها!! این همه شغل بجز نوشتن هم هست! من را هم از در و هم از پنجره بیرون انداختند اما دلسرد نشدم.

  21. سعید باقری می‌گوید:

    سلام
    قشنگ بود مثل همیشه
    راستی خبری از مجله نشد؟
    با رضا امیر خانی هم مصاحبه کردید؟
    کارای کتاب به کجا رسید؟

  22. دوست دار حضرت ماه می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت
    خیلی خوب می نوسین .موفق باشید .
    چیزی که می نویسم شاید زیاد ربی به مطلبتون نداشته باشه و بیشتر به درد دل شبیه باشه ولی می نویسم چون ما ها ایی نداریم برای درد و دل .حداقل اطرافمون !
    کسی که باهاش کار می کنم و خیلی با هم صمیمی هستیم امروز حرفی زد که خیلی دلم شکست و فهمیدم علی زمانمون چقدر مظلومه . کاش می شد جوابشو بدم ولی مثل همیشه در برابر توهین هاش به ولایت سکوت کردم .نمی دونم تا کی می تونم تحمل کنم به حرفاش عادت کردم وامیدوارم یه جوری به حقیقت برسه ولی هیچ امیدی نیست .!
    کاش می تونستم برای مظلومیت علی یه کاری بکنم ولی نمی دونم چه جوری و چه کاری می تونم انجام بدم !

  23. ن.خ می‌گوید:

    چه خبره اینجا.
    ببخشید سلام.
    جواب سلام واجبه برادر.
    من همش ۳ ساعت نبودم.چه میکنه این داداش حسین
    وان یکاد برات خوندم.چشم نخوری.

  24. فدایی رهبر می‌گوید:

    این مورچه اگه مییدونست اینقدر قشنگ حقه مطلب رو ادا میکنی یه عکسه روتوش شده هم مداد که بزاری تو وبلاگ

  25. دانشجو می‌گوید:

    نمیشه یه عکس از بابا اکبر بذارید ببینیم این بابا اکبر چه شکلی بودن؟

  26. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    این کامنت خاطره ایست از زبان یک جانباز شیمیایی که سال ۸۷ در اردوی راهیان نور، در کنار اروند برامون تعریف کردند. (آه… اروند…ظاهرش چه آرام بود و دلش چه طوفانی). اون روز، روز به امامت رسیدن حضرت حجة بن الحسن آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و عیدالزّهرا هم بود. خاطرۀ شب عملیات والفجر۸(فاو) و شهادت دوستشون:
    یادی که در دلها، هرگز نمی میرد
    یاد شهیدان است
    داغی که بر دلها، مانده ست و ای یاران
    داغ شهیدان است(کاش می شد این تیکّه رو با صدای خود اون جانباز عزیز براتون بذارم)
    این تیکّه کلام شهید بزرگوار «خسرو ملک قصّابی» بود. اون سمت اروند تو فاو جنازه ش موند. سال ۶۴ قبل از عملیات، ساعت یازده شب داشتیم از سر جادّه میومدیم، مارو مسلّح کرده بودند، لباسای غوّاصی تنمون، بارون گرفت. تو اون گل و لای و نی، پا برهنه، فین دستمون، لبۀ اروند، کلّی موانع، موانع خورشیدی بود، حلقوی بود، سیم خاردار مشبّک بود، اژدرهارو گذاشته بودند، تو این اژدرها تله هایی گذاشته بودند که با یه انفجار، همۀ اینا تبدیل به ترکش می شد. حالا حساب کن دلهره هم هست، داری می ری با دشمن بجنگی و با مانع بزرگی به نام آب می خوای مبارزه بکنی! آب مد کرده، ساعت یازده و بیست و سه دقیقه بود که رمز عملیات رو گفتن: یا زهرا(سلام الله علیها). ما به آب زدیم. شهید ملک قصّابی همین دم ساحل ایستاد. فرمانده گردانمون شهید شهرابی هم ایستاد. گفت: به من نگاه نکنید. چون اگه نتونین برگردین من خجالت می کشم. بعد شهید ملک قصّابی اینو دوباره خوند که: یادی که در دلها، هرگز نمی میرد
    یاد شهیدان است
    داغی که بر دلها، مانده ست و ای یاران
    داغ شهیدان است

  27. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    و اینو وصل کرد به روضۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها). گفت اگه مهریۀ حضرت زهرا آبه، این آبه دیگه بچّه ها. این آبه. وقتی زدیم به خط، این وسط طناب(وسط آب) طناب پاره شد. هر کسی به سویی می رفت. من موقعی که از آب اومدم بیرون، من و اخویم(اخویم تو سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ شلمچه شهید شدند) دنبال همدیگه می گشتیم که پیدا بکنیم و نکردیم، رسیدم اون طرف اروند رسیدم به شهید بزرگوار حسن علی بیگی. وقتی رسیدم بهش تیر خورده بود به گردنش. اومدم صداش کردم دیدم خِرخِر می کنه. این ماسک رو از رو صورتش برداشتم. همین که این ماسکو کشیدم از رو صورتش، با پوست صورتش اومد. کمی رفتم اون طرف تر، نزدیک کارخونۀ نمک، رسیدم بالا سر شهید خسرو ملک قصّابی. دیدم تیر خورده تو پهلوش. معلّم دبستان بود. اون طرف زمینش شوره زاره. نمک خالیه. وقتی رسیدم بهش چند بار صداش کردم: خسرو…! گفت می دونی فلانی نمک به زخم بخوره چی می شه؟ تازه دارم درد پهلو می فهمم یعنی چی.
    من بعد از بیست سال اومدم. برید با شهدا رفیق بشید. من بیست ساله نیومدم رفاقتشونو کردم. نوکریشونو کردم. نیّت کردم هشت بار دیگه بیام، فقط حرفشونو بزنم. مگر نه اینکه واقعۀ کربلا یه صبح تا بعد از ظهره؟ یه صبح تا بعد از ظهره. چیزی نیست! ۱۴۰۰ ساله داریم به سینه مون می زنیم می گیم حسین. هشت سال کربلای ایران چه خبر بود؟
    درسته که امروز، سالروز شروع عملیات الی بیت المقدّس بود و نه والفجر. ولی این خاطره رو بی مناسبت ندیدم.
    التماس دعا.

  28. محسن می‌گوید:

    سلام
    متنهایتان جالب است من چندتاییش را خواندم
    اما از یکی دوتاش گله دارم
    چون در متن به افرادی هرچند پست و بی مایه توهین شده بود و این در مرام ما بچه بسیجیا نیست

  29. سیداحمد می‌گوید:

    با اینکه کوتاست ولی چقدر تاثیر گذاره.
    واقعا فوق العاده مینویسید.
    حسین قدیانی عزیز،داداش حسین همه بسیجیا ما خیلی مخلصتیم.

  30. هانیه می‌گوید:

    یک رابطه یی بین پیشنهاد و تشویق دولت مبنی بر تولد فرزند در سال۸۹ و نوشته های شما می بینم .
    نوشته های شما توازن جمعیت ایران رو برهم می زند.
    پیدا کنید پرتغال فروش را ؟

  31. مهدی می‌گوید:

    “دانشجو” ی عزیز

    عکس “بابا اکبر” را در اینجا ببین:

    http://www.aks98.com/images/j20dlbf4r3aydlx9mo2.jpg

  32. سلام مجدد حاجی .
    حق داری شما .
    وجودت برامون کافیه . مهم اینه که دلهامون به هم پیوند باشه …
    پرینت مطلب (انتظار مضاعف/ خبری در راه نیست، مردی در راه است) رو دیروز گرفته بودم دستم به رفقا نشون میدادم و هی میخوندم و هی لذت می بردم …
    حاجی فقط معرفت داشته باش و هر از گاهی اگه وقت داشتی بیا مطالب ما رو هم بخون و یه راهنمایی حسابی کن … ما هم دوست داریم در این سنگر مجازی تکلیفمن رو به بهترین نحو انجام بدیم … شما می تونی با راهنماییت به بهتر شدن قلم بنده و دیگر دوستان کمک کنی … هر چی نباشه شما مبصر کلاس جمهوری اسلامی در فضای سایبر هستی … (حرف خودت رو گفتم حاجی)
    منتظرتم
    یا علی


    ممنون از منطقی بودنت برادر. خوشحالم که درک می کنید داداش حسین خودتان را.

  33. لیلا می‌گوید:

    وای … چقدر زیبا …

  34. حامد می‌گوید:

    سلام
    من میمونم که چی بگم به نوشته های زیبای شما
    ۳تا مطلب گذاشتین یکی از یکی زیباتر
    من فکر کنم تا چندصد سال دیگه حسین قدیانی دیگریپا به این دنیا نذاره یا اگر هم باشه جوهر قلمش به پرنگی جوهر قلم شما نمیرسه هیچ وقت
    بنده خودم اولها از شما انتظار تبادل لینک داشتم ولی بعد دیدم نه اگه شما مارو لینک کنید خوب نیست چون وبلاگ شما یه وبلاگ معمولی نیست
    حاج حسین ما شمارو تو قلبمون لینک کردیم وبلاگ که سهله

    التماس دعا


    و هزار سال دیگر مثل شما بسیجی نخواهد آمد. شما هم پیوند قلب من هستید.

  35. AliR می‌گوید:

    خسته نباشی

  36. سهراب می‌گوید:

    حسین قدیانی به نظرم بی خود گفت که “نوشتیم احمدی نژاد، خواندند مشایی”
    http://vaadi.persianblog.ir/post/27

  37. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    نه بابا امشب داداش حسین ترکونده.داداش یعنی از سالک مبارز بنویسم؟

  38. من می‌گوید:

    به کار افتادن دکمه اینتر لب تاب داداش حسین بچه بسیجی ها را به همه دوستانی که داشت چشمشان کور می شد تبریک عرض می کنم!!!

  39. زهره می‌گوید:

    سلام. من فقط ۱۲ سالمه. ومیخام بگم که قلمتون خیلی خیلی یعنی به توان بی نهایت عالیه. نمایشگاه میاین؟ من با مامان و بابا میایم و دوست دارم کتاب “نه ده” را برایم امضا کنین.الان یواشکی بیدارم چون فردا امتحان دارم و اگه فردا نمرم کم بشه شما مقصری که مطلبهاتون خوبه!! زهره مطلبی شهر مقدس قم

  40. سید احمد می‌گوید:

    عزیز دلم فدای خودتو احساس پاکت،
    نمیدونی چه جائی تو دل ما باز کردی.
    حسودا کور بشن و بمیرن از حسادت ما عاشق حسین قدیانی هستیم چون حسین قدیانی خودشو داداش سربازای حضرت آقا میدونه.

    یادتونه یه مطلب نوشته بودین راجع به همسر بزرگوار حضرت آقا؟
    بعد از خوندن اون مطلب احساس وصف ناشدنی ای نسبت به شما پیدا کردم،چون به نکته خیلی مهمی اشاره کرده بودید.
    بعد از اون مطلب متوجه شدم این شخصی که باهاش آشنا شدم(یعنی شما)
    شعور بسیار بالائی داره.
    من خیلی خاطرتو میخوام داداش حسینم.


    من هم شما را متقابلا دوست دارم و واسطه این دوستی دوطرفه میان من و همه شما خوبان حضرت آقاست. این محبت ریشه در ولایت دارد.

  41. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    پری روز سوار تاکسی شدم صدای زنی که می خواند از ضبت صوت می امد راننده کمی بعد صدا را بلند تر کرد دید که زیر چشمی نگاهش می کنم اونم به من نگاه کرد واقعا دلم شکست زل زدم تو چشماش انگار فهمید که می خوام چیزی بگم قیافش شبیه علامت سوال شد گفت حاجی زحمته خاموش می کنی اون ضبتتو اخه ایام فاطمیه است اشک تو چشمام جمع شد گفت از کی شروع شده گفتم مظلوم مادرم وپیاده شدم اصلا یادم رفت کجا می خواستم برم…….

  42. مرصاد می‌گوید:

    مورچه ها هم گماشته ی خدا بودند.

    پوستر فاطمیه …
    http://YaFateme.ir

    یا فاطمه روز حشر ستاری کن

    دلسوختگان خویش را یاری کن

    ما با همه گفته ایم با زهراییم

    بی بی تو بیا و آبروداری کن …

    یا علی

  43. مسعود - آنتی سبز فتنه می‌گوید:

    شاید مورچه میخواسته بگه حرفایی که از حنجره شما بیرون میاد همون حرفای پدرتونه!

    -بر معاویه لعنت
    -یا علی

  44. سیداحمد می‌گوید:

    قربون شکلت برم الهی.
    میدونم خیلی سرتون شلوغه و دغدغه های زیادی دارین.
    هیچ وقت هم انتظار جواب دادن به کامنتامو ندارم،اما وقتائی که جوابمو میدین میخوام از خوشحالی پرواز کنم.
    وقتی میبینم همیشه احساس بسیجیها براتون اهمیت داره خیلی کیف میکنم.
    داداش یه چیزی میخوام بگم برای همین کامنتو خصوصی میفرستم.
    .
    من از شما کوچکترم ولی اگه بزرگتر هم بودم کوچیکت بودم

  45. سیداحمد می‌گوید:

    صد در صد این محبت ریشه در ولایت دارد.
    چقدر شما ماهی.
    رحمت خدا بر شهید قدیانی.

  46. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    راستی حسین اقا گل……نه هیچی.فقط خوب بخوابی.
    یـــــــــــــــــــــــــاحق

  47. ایرانی مسلمان می‌گوید:

    با سلام با افتخار لینک شدید در صورت تمایل لینک کنید موفق باشید
    یا علی

  48. مهتد می‌گوید:

    به نام خدا
    مطلبت، مطلب خوبی است،حکماً

  49. یاور می‌گوید:

    خار ج نشین باشی ولی حرفهای حاجی را با پوست و استخوان درک کنی!!!!!
    من با اینکه هزاران کیلو متر از ایران دورم ولی تا پاسی از شبها با خواندن وبلاگهای جوانان کشورم بیدار میمانم.
    حسین اقا با خواندن هر قطعه ازقطعه ۲۶ لذت میبرم و امیدوارم همیشه به این کارتان ادامه دهید. کشورمان، انقلابمان و فرزندان سلحشور بسیجی ما نیاز به جوانانی مثل شما دارند.
    بنده حقیر نیز در جبهه های مختلف بودم ولی شهادت نسیب هر کس نمیشود.
    ولی در هر کجا که باشیم راه شهیدان انقلاب و دفاع مقدس راهنمای ماست.

  50. محمد می‌گوید:

    حسین جون هر شب تو نماز شب بین ۴۰ تا مومن دارم اسمتو میارم
    التماس دعا

  51. علی می‌گوید:

    سلام
    آدرس این مورچه رو به ما هم بده شاید حنجره سید علی ما رو هم برامون آورد .
    .
    شنیدی که میگن :
    فرزند هنرباش نه فرزند پدر ….. فرزند هنر زنده کند نام پدر
    .
    حقا” و انصافا شما از معدود کسانی هستید که با هنر قلم نام پدرتون رو زنده نگه داشتید …. خوشا به حال اون پدر ..چقدر اون دنیا پز شما رو به رفیقاش میده …
    یه سوال بپرسم؟؟
    شما پدر بزرگوارتون رو دیدید بعد شهید شد یا اصلا ندیدید ایشون رو ؟؟؟
    علی علی

  52. علی می‌گوید:

    هربار که میام اینجا یه نگاهی هم به وبگذارت می ندازم و همیشه میگم خوش به حالش ۲۰ نفر به طور همزمان دارن مطالبش رو میخونن ….
    فکر کنم چشمم شور بود چون در حال حاضر تنها خواننده وبلاگت منم

  53. hasmic می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی یه سر به این وبلاگ بزنید حتمآ براتون جالبه.ولی خواهشآ برخورد خاصی نکنید.فقط میزان طرفداراتون دستتون میاد

    http://www.erademelli.blogfa.com

  54. سارا می‌گوید:

    مثل همیشه زیبا و دلربا
    اللهم ارزقنا توفیق شهاده فی سبیلک

  55. احمد.م می‌گوید:

    این قضیه مورچه گازی چی بود حسین جان!؟

  56. گمنام 124 می‌گوید:

    زیبایی این مطلب تو کلام من جا نمیشه .

  57. مجاهد نوشت می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    مثل همیشه زیبا
    یه سر به ما بزن.

  58. کمال می‌گوید:

    وبلاگ دکتر مهدی کوچک‌زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با آدرس اینترنتی http://kouchakzadeh.blogfa.com/ راه‌اندازی شد.

  59. لاله آوینی می‌گوید:

    سلام دیگه حرص منو در اورید نه با شما کاری دارم نه مطالبتونو میخونم… شما نه پیاممو جواب میدین نه ایمیلمو..این یعنی چی؟ مرد ومردونه بگید چرا جواب نمیدید؟خوشتون میاد مردم ازاری کنید اقای قدیانی؟


    خواهر محترم! من ایمیلم را چک نمی کنم. اگر حرفی هست همین جا در خدمتم.

  60. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش . من نمی خوام ایمیل برات بفرستم . نمی خوام حتی حضوری ببینمنت یا حتی تلفنی باهات حرف بزنم . آخه چه احتیاجی هست به این کارا . وقتی روحت روح منه . وقتی قلبت قلب منه . وقتی دارم نوشته هات را می خوانم صدای تپش قلبم را صدای زمزمه های روحم را می شنونم . آخه من که صدایت را می شنوم بدون تلفن همراه . صورتت را می بینم بدون نیاز به حضور فیزیکی . وقتی همه ی مومنا یکی اند . همه عاشق ائمه . همه عاشق فاطمه ی زهرا . ما همه مومنای یکسانیم . هسته ی اولیه ی ما عشقه .
    یا زهرا یا زهرا یا زهرا .

  61. هاشم می‌گوید:

    من یک جانبازم

    با خواندن مطالب شما به تیز بینی شما پی بردم و سعی کردم در خودم ایجادش کنم

    یه خاطره ای یادم اومد به نظرم به کار شما بیاد

    در روز حماسه نهم دی من که روی ویلچر نشسته بودم و داشتم با رادیوی گوشیم سخنرانی آیت الله علم الهدی را گوش میکردم
    یه پیره زن خمیده خودشو به من رسوند و سرشو نزدیک گوشم آورد و گفت:
    مادر برای ما دعاکن . چکار کنیم به خدا ما پشت سر بعضی از اینا نماز خوندیم

  62. hami می‌گوید:

    مورچه بودنم سعادتی است

  63. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش . یه خبر خوش . گفتم از وقتی که میام این وبلاگ هم قلمم روان شده هم روحیه ام قوی و هم ایمانم ..
    دیگه بیرون که هستم از هیچ کس کم نمی یارم . می دونی بهشون می گم اگه اذیت کنید و اعتقاداتم را مسخره کنید و سعی کنید تا مرض لاعلاج بی دینی تان را به من منتقل کنید می رم داداش حسینم را می یارم که با نی ساندیسش چشماتونا در بیاره ..
    خوب میگم داداش ؟؟؟؟؟
    راستی مقاله ی من هم در حال تمام شدنه . هر چند من تو مقاله ام دارم از مثلث و مربع و … حرف می زنم اما اگه همه ی اینها را ترجمه کنن می شه دل نوشته های تو داداش گلم …

  64. حسین مورچه می‌گوید:

    سلام سلام ستاره

    مورچه ها همیشه با مرامن داش حسین

    به این فکر کردی باید توی حوزه های دیگه هم همراه با نوشتن فعالیت کنیم؟ اگه پیشنهادی برام داری گوش میدمو عمل میکنم

  65. وحید می‌گوید:

    خیلی زیبا بود

  66. عون می‌گوید:

    قلمت رو باس طلا بگیریم داش…

  67. عون می‌گوید:

    ای من به قربان قد خمیده اون پیرزن بشوم که معرفتش از هزار هزار دکترو مهندس این مملکت بیشتر است.

  68. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش . سلام داداش . سلام داداش.
    راستش تازه یاد اون شعار مردم افتادم که می گفتن :
    روح منی خمینی بت شکنی خمینی
    می خواستم بگویم : دوستت دارم اما
    به عمل کار براید به سخندانی نیست
    امیدوارم در عمل بتوانیم محبتمان را به خدا و ائمه و برادران مومن ثابت کنیم ….
    خدا کند …

  69. عرفان می‌گوید:

    اپیزود اول: دانشجو با لباسی کهنه و دلی امیدوار و مغزی پر از معلومات خدمت استاد می رسه . استاد به زور لبخندی می زنه و به حرفای دانشجو گوش می کنه . خودش می دونه که چه قدر برای دانشجو مهمه که بتونه درس بخونه و چه علاقه ای به درس داره . دانشجوی پا برهنه با اشتیاقی وصف نشدنی با استاد حرف می زنه ….

    اپیزود دوم : روی برد اسامی افراد داوطلب را زده اند . دانشجوی پابرهنه هر چی دنبال اسمش می گرده نیست ….!!!!!!!
    اپیزود سوم : دانشجوی پابرهنه ( به قول استاد گدا گشنه ) روی پله نشسته و ….
    استاد را می بینه اما استاد دیگه اون را نمی بینه ….
    تو رو خدا یه فکری برای مافیای علمی که در دانشگاهها ایجاد شده بکنید داداش . بدجوری بگیر ببنده ….

  70. متین می‌گوید:

    سر مزار که میروید برای ما هم از بابا اکبرتون شفاعت بخواهید….التماس دعا

  71. شب کار می‌گوید:

    سلام.
    خداوند ولایت را برای ما
    تو را برای ولایت
    نگهدارد…

  72. مهدی می‌گوید:

    سلام
    و آری نماز بلندترین فریاد است.

  73. معبر سایبری می‌گوید:

    به مورچه میگفتی از بابا اکبر یه خبری چیزی بگیره
    ببینه این سران خنگ فتنه کی اعدام میشن
    این آقا زاده دزد فراری بی دین لائیک کی دست بند می خوره؟
    چرا اینارو نپرسیدی
    تو که قلمت صدای حنجره بابا اکبر رو داره حنجره نیاز نبود حسین جان

  74. دوست می‌گوید:

    عالیو متفاوت
    مثل میشه
    امیدوارم صدای این حنجره هیچ وقت قطع نشه.

  75. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام
    ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    ای کاش من جای اون مورچه بودم …

    یا زهرای علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  76. یک سوال می‌گوید:

    همیشه یک سوال داشتم از هر کس هم پرسیدم جواب درست حسابی نداده
    از شما می پرسم
    فرزند شهید بودن چه حسی داره؟؟
    فرزند شهید با پدرش چه ارتباطی داره؟؟

  77. پیام فضلی می‌گوید:

    حسین جان سلام-
    در یادی از بلاگرهای ارزشی، با شعر و مطالبی زنده کردیم یادی از وبلاگ نویس ارزشی؛ دانشجوی بسیجی مرحوم «حسن نظری».
    همان که به گفته پدر بزرگوارشان در راه ولایت از غم و غصّه دِق کردند.
    به امید آنکه دوستان، دوستان را از یاد نبرند!
    »» دل هامان همه ابری بود… جایی باران زد و جایی رعد و برق…
    جمعی پرواز کردند و جمعی “پروا” ز پرواز.
    برای دل هایمان فاتحه بخوانیم!
    »» آدرس مزار داداش حسن:
    قطعه۹۶
    ردیف۳۴۶
    شماره۲۳

  78. عباس می‌گوید:

    سلام داداش حسین.اومدم بهشت سر مزار شهدا از جمله سر مزار زیبای پدرتان .شما رو هم دیدم اما روم نشد بهتون سلام کنم.با داداشم اومده بودم.پسر خواهرم هم بغلم بود.اسمش حسینه.به باباتون گفتم پسر خلفی دارید الحمدلله.رو سفیدتان کرده.برا منم دعا کنید.حسین آقا ما همه برات دعا میکنیم .وقتی نوشته هات رو میخونم تا مدتی دیوونه میشم.خدا این قلم رو به هر کسی نمیده.خدا رو شکر.برامون دعا کن.راستی وزیر اارشاد تو دانشگاه ما درس میده کاری داشتی در خدمتیم.

  79. پلاک8 می‌گوید:

    با سلام
    و اما فاطمیه….
    دلم آواره یه تنگ بقیعه…..
    همونجایی که دفن زهرای علیه……
    به روزمهمین
    یاعلی

  80. عرفان می‌گوید:

    گاهی شاید باید از خون گلو خورد…

  81. زهرا می‌گوید:

    دم هر چی رفیق گرم/ کمر هرچی نا رفیق خم/روی هرچی بی مرام کم/برای دشمنات آرزوی زلزله ی بم/ زیر چشم دشمنات همیشه نم/ایشالله هرگز نبینی غم…

  82. محمد می‌گوید:

    حسین جان دوستت دارم

  83. فاطمیون می‌گوید:

    ابولفضل سپهر می گفت این شعرایی که من میگم مال من نیست مال شهداست فقط اونا با زبون من شعر میگن….داش حسین در مورد تو هم دارم کم کم به این نتیجه می رسم
    اللهم اجعل مماتنا شهادة فی سبیلک

  84. فاطمیون می‌گوید:

    راستی یادم رفت بگم
    این مداحی که گذاشتی غوغاست
    به نظرت میشه با این حالت نشست پا وب؟
    باید با سر رفت تو ستون

  85. محسن و دوستان می‌گوید:

    سلام حسین جان بعد از چند هفته امروز شنبه ۱۱ اردیبهشت صبح ساعت ۱۰ تماس گرفتم موبایلتان خاموش بود. خدا خیرت بدهد. یا علی مدد

  86. عرفان می‌گوید:

    سلام . راستی داداش می بینم که یه عرفان آقای دیگه هم پیدا شده . سلام عرفان دومیه که آدرس وب سایت هم داری !!!

  87. عرفان می‌گوید:

    سلام . داداش ببخشید ها داشتم رد می شدم گفتم یه سلامی بدم خدمتتون .
    با اجازه .

  88. صبا می‌گوید:

    سلام حسین آقا.
    خیلی قشنگ می نویسی واقعا.حیفه که این نوشته ها کتاب نشه چون همه دسترسی به اینترنت ندارن.
    موفق و پیروز باشید.

  89. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    جمع عشاق جمع است جای خالی گرچه لایق نیستم اما ســــــــــــــلام به تمام عاشقای حضرت ماه.
    داداشی بازم جیم زدم اومدم دیدنت انگاری دیر رسیدم یــــــــــــاحق

  90. روضه گرد می‌گوید:

    خطاب به حسودانی که به دم زدن حسین قدیانی از نام پدرش رشک می ورزند و ایراد می گیرند ؛

    روز محشر که “حق” و “حقه” جداست ؛
    برد با خانواده ی “شهداست” …………

    پس
    اگر در خانه کس است ؛
    یک حرف بس است …

    لطفا اینقدر با غرض و حسودی قر نزنید —
    حالا حرفیه ؟؟؟

  91. مانی جون می‌گوید:

    سلامُ علی آل یاسین
    فکرت پربار
    قلمت استوار
    دعای حضرت ماه پشت سرت برقرار
    خاری هستی در چشم اغیار…

  92. روضه گرد می‌گوید:

    رمز دفاع از حریم “ولایت” بدون شک ؛
    تکرار اسم اعظم مولایم “حیدر” است –

    آن مدرکی که به این رمز اعتبار می دهد ؛
    “خون شهیده ایست” که بر دیوار و بر در است –

    تاریخ گواه دهد بر این ادعا و آن ؛
    خون لخته های جگر “سبط اکبر” است –

    حتی دلیل دیگر این ادعای من ؛
    جسم به خون تپیده “ارباب بی سر” است –

    حالا بسوز ای منافق ملعون که “رهبرم” ؛
    از نسل پاک “فاطمه” و پور “حیدر” است —-

    (روضه گرد)

    کابوس یک منافق ملعون ضد ولی ؛
    خواب “بسیجیان خامنه ایست” دور “سید علی” ….

    “حیدری” بگو : “مددی مرتضی علی” …..

  93. mohammad می‌گوید:

    اخوی مثل همیشه اشک ما رو در اوردی خیلی باحالی خدا رحمت کند تمام شهدای اسلام را

  94. یک دانشگاه آزادی عاشق رهبر می‌گوید:

    سلام . خبر را شنیدید. من فقط چند کلمه از خبرهای این روزها را می گویم : سید حسن /صانعی/دانشگاه آزاد/ شهریه ی سرسام آور/ هزینه ی انتخاباتی / جاسبی ( باور کنین وقتی اسمش را میارم تنم می لرزه )/مهدی هاشمی / دادگاه / احضاریه
    ….
    شما به این جمله توجه کنین : هزینه ی پول دانشجویان دانشگاه ازاد برای نامزد انتخاباتی شکست خورده بعد چهره ی دانشجویانی را تجسم کنین که به هر دلیل از جمله نداشتن امکانات و … مجبورن بیان دانشگاه آزاد و دولتی نمی رن// خدا به حق علی هیچ دانشجویی را آزادی نکنه چون دیگه یه مهر گنده ی کند ذهنی می خوره تو پیشونیش تا آخر عمر باید شرمنده باشه …
    چه حسی بهتون دست می ده
    محیطی کاملا غیر علمی بادیدی که اساتید به دانشجویان دارن ( عاقل اندر سفیه )
    با این حرفا دوست دارم یه ذره حال ما ها رو هم درک کنین مثل آدمی که سعی می کنه داد بزنه اما صداش در نمیاد . حالا بگید دیکتاتور کیه …

  95. آشیانه پرستو می‌گوید:

    سلام…. السلام علینا و علی عبادالله الصالحین!

  96. یکی از ما می‌گوید:

    با سلام حضور محترم جناب آقای قدیانی
    مدتی است با وب شما آشنا شدم ,چقدر قلم زیبا وتوانایی دارید وقتی مطالب شما را میخوانم آرامشی عمیق وجودم را آشیانه میکند کلام زیبایتان حرف دل همه ی ما خانواده های شهداست ما به وجود افرادی چون شما افتخار میکنیم .موفق وسربلند باشید .درژپناه حق .لبیک یا خامنه ای محبوبم

  97. دوئل می‌گوید:

    من که یادم میاد داشتم اونجا مورچه گازی ها رو با هم جنگ مینداختم… شما رو نمیدونم…

  98. یاد شهید یاد ولایت می‌آورد

    بیهوده نیست یاد شهیدان نمی‌کنند

    این گردبادها ی به غیرت درآمده

    تسلیم رهبرند که طوفان نمی‌کنند

  99. صفا می‌گوید:

    ناله ی کند نایم نینوای زخمت را
    جار می زند جانم جای جای زخمت را

    گر نبودم آن لحظه در صفوف یارانت
    مر زنم ولی فریاد ! ماجرای زخمت را

  100. سیده می‌گوید:

    سلام . تو شهر ما (ساری) روزنامه وطن امروز رو ندارن یعنی به من گفتن یکی دو هفته است که چاپ نمیشه ایا این درسته ؟

  101. یکی می‌گوید:

    سلام اخوی
    ما که بابامون نرفته دست از گلوش برنمیداشتیم… قربون دل شماها
    http://farzandekaveh.blogfa.com/post-28.aspx

  102. الهام می‌گوید:

    میدونم بی پدری بد دردیه
    اما بدتر از اون بی مادریه
    اونم برای دختر
    بدتر از اون سیلی زدن مادر جلو چشم پسره
    بدتر از اون …

  103. الهام می‌گوید:

    ببینم حالا حواست به نمازت بوده یا مورچهه؟
    یا شایدم بابا اکبر؟

  104. الهام می‌گوید:

    ما میخوایم تو دانشگاه نمایشگاه کتابی برگزار کنیم که یکی از موردهایمان هم
    کتاب شماست
    چظوری می تونم بعد از نمایشگاه کتاب تهران کتابتون را تو نمایشگاهمون بیارم
    ممنون می شم راهنماییم کنید.

  105. حجت می‌گوید:

    این خیلی خوبه که تا وبلاگو باز کنی ببینی داداش حسین به وعده اش عمل کرده وسه تا مطلب جدیدباحال گذاشته که هرکدوم یه جوری به آدم حال میده حتی نظرات هم خوندنیه چون بچه بسیجیا بیشترین نظراتو میدن خیلی خوبه خیلی….

  106. رحیل می‌گوید:

    سلام پنج شنبه رفتم سر مزار بابا اکبر. خیلی زیبا بود. به سختی پیداش کردم. ولی خیلی باحال بود. بهش گفتم دستت درد نکنه بچه خوبی تربیت کردی.
    راستی هروقت رفتی بهشت زهرا سلام الله علیها ما روهم دعا کن چون من تهرانی نیستم ممکنه ماه ها طول بکشه تا برم اونجا.

  107. zeinab می‌گوید:

    حالا که بابا نیست ,حنجره اش را به امانت بگیر و فریاد کن ندای روح بخش جانش را….

    اون مورچه با معرفت تر از این حرفاست,آمده بود حنجره ی تورا برای بابا ببرد…

    وبلاگتون بی نظیره,…

  108. طبا می‌گوید:

    اول سلام
    این دومین بار است که به بلاگ شما سرمی زنم راستش خیلی لذت بردم و غبطه خوردم . به هر حال تبریک می گم به شما از اعماق قلبم
    اجرکم عندالله

  109. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    سیده خانوم اشتباه به اطلاع رسوندن بنده امروز برای دومین بار روز نامه ی وطن امروز را تهیه کردم.بگردید حتما یافت می شود ببخشید که جای شما جواب دادم اقا حسین

  110. سلام داداشی
    خسته نباشی فراووووووووووووووووووووووووووووووووون!!!!!
    من هم یک این چنین خاطره ای دارم که حاج احمد فریاد دلش رو ازم خواست که بحمدالله و البته بر خلاف میل خیلی ها انجامش دادم و انصافا چه حالی میده حرف دل شهدا رو زدن! چون بعدش مدعیان دروغین دوستدار شهدا یکی یکی پیداشون شد و شروع کردند به تهدید کردن!
    ما هم که عشقمون تهدید شدن و خندیدن به این اراجیفشونه! احمد کاظمی میگفت اگه کاری کردی وهمه ازت تعریف کردن بدون که کارت درست نبوده! و اگه بعضی به اصطلاح مدعیان اومدند رو به روت ایستادند بدون که گل کاشتی!
    داداش حسین گل کاشتی برو حالشو ببر…

  111. راستی احمد کاظمی خیلی مرد بود و اگه الان بود حتما میومد تو وبلاگت مینوشت:
    حسین جان خدا قوت اجرت با شهدا…

  112. صدای خدا…صدای گلوی یه شهید.

  113. سحر می‌گوید:

    سلام
    خیلی عالی بود…
    روح همه شهدای اسلام و بخصوص پدر عزیز شما شاد

  114. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    منم با اقا عرفان موافقم این وبلاگ بهم خیلی تو تقویت ایمان کمک کرده داداش حسین ازت ممنوم نمی دونم چقدر ازت تشکر کنم تا بتونم یه خورده از زحماتتو جبران کنم واقعا ممنون.راستی داداش گلم یه سوال مرسی از نوع فارسی چطور میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  115. حسین قدیانی می‌گوید:

    به پیام خصوصی خانم معلم
    با سلام. روزتان مبارک. من رعایت این نکته که گفتید همیشه برایم بسیار مهم و حیاتی است. اگر هم چیزی برای پدرم می نویسم قبلش دست مادرم را می بوسم و حتم دارم بخشی از دلیل روانی این نثر آنطور که عده ای معتقدند به دعای خیر مادرم است. باز هم از تذکری که دادید ممنون چون باعث تماس من با مادرم شد و رساندن سلام گرم شما. هماره معلم بمانید در کلاس عشق.

  116. دانشجو می‌گوید:

    خدا وکیلی این داستانه راس بود؟

  117. از دوستان می‌گوید:

    کاش از آن دعاها که برای شما کردند و می کنند برای ما هم…

  118. زینب می‌گوید:

    مورچه های این آب و خاک هم معرفت سرشون میشه . عجب خاکی داره این جمهوری اسلامی . خدایا کمی از معرفت اینا رو به من و بعضی از ….ها عنایت فرما . داداش برات دعا میکنم (اگه قبول بشه ) قلمت همیشه در مسیر حق بلغزد

  119. یه دختر بسیجی می‌گوید:

    من که اومدم اینجا دیدم پنچ-شش نفر از نروژ اینجان
    چه خبره؟
    سیستم عامل همه شون یکی بود

  120. عطر خاک می‌گوید:

    سلام استاد و مبصر سایبر

    روزت مبارک باشه استاد بسیجی ها . هرچند تو شاگرد استادها بودی اما امروز تو استاد این همه کامنتی

  121. محمد می‌گوید:

    احسنت. خدا با پدرتون محشورتون کنه

  122. سیب های کال می‌گوید:

    جوابی که به سوال آقای “حسام” دادی خیلی خوبه ….
    ولی گاهی به این فکر میکنم که:
    لزومی نداره من به جز نویسنده شدن به کار دیگه ای فکر کنم …

    همیشه حسرت قلم و اندیشه های ناب رو خوردم ….

    خدایا … !
    قلمی
    اندیشه ای
    فکری
    احساسی …

  123. عرفان می‌گوید:

    سلام . باز هم یه نکته ی اخلاقی . مادر …
    اما اگه شخص مقابل مادر امام حسین باشه چی ؟ پس چرا مزدش را با آتش و سیلی دادن؟
    امان از دل زینب …
    یا زینب یا زینب یا زینب ….

  124. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش . می گن دل به دل راه داره . اگه بگم توی مشکلات زندگی توی هیاهوی اخر الزمانی توی بحث و جدل های دنیا با ورود به قطعه ی ۲۶ اروم اروم می شیم دروغ نگفتم . فقط جالبه که سبزک ها ما رو مومن ها را مایی که دلمون برای داداشمون می تپه مایی که راضی نیستیم یک خار تو پای کسی بره مایی که حرف معمولیمون قربون صدقه است وحشی می دانند اما خودشان با اون دنیای یه بعدیه مزخرف قانون جنگلیشان که بدبخت ها به همان هم نمی رسند و خسر الدنیا و الاخره می میرن اخر حقوق بشر می دونند!!!!
    یا زهرا یا زهرا یاز هرا یا زهرا

  125. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    داداش گلم باید بگم پیشاپیش شبت بخیر اخه یه کاری کردم تو این وانفسای درسای خودم یه بنده خدایی هم ازم خواسته تا با بچه اش واسه کنکور کار کنم دیگه اصلا وقت نمی کنم جیم بزنم راستی امروز روزه شهادت بابا اکبر بود دیگه نه؟پس یه بار دیگه امروز بهت تبریک می گم.راهشان پر رهرو باد.راستی یه چیز دیگه امشب برنامه ی دیروز امروز فردا یادتون نره.ساعت ۲۲/۲۰البته دقیق نمی دونم باید همین حدودا باشه.دوست دارم داداش گلم تونستم بیام امشب حتما بهت سر میزنم دلتنگ دیدار.یـــــــــــــــــــاحق
    موضوع امتحان اناتومی هم منتفی شد خداپدر کسی رو که کوچه ی علی چپ رو کشف کرد بیامرزه.می بینمتون ان شاالله

  126. سبز می‌گوید:

    من یک سبز هستم اما خداوکیلی قلمت به خصوص وقتی درباره بابا اکبر می نویسی فوق تصور است. در جناح ما محمد قوچانی هست که قلمش زیبا اما عمدتا همه فهم و عامه پسند نیست. حسن تو این است که روان و ساده می نویسی. کاش همه بسیجی ها مثل تو به جای باتوم، قلم دست می گرفتند و زیبا می نوشتند. کاش.


    ممنون برادر و یا خواهر سبز!
    اما اگر بدانی خود من هم باتوم به دست هستم، چکار می کنی؟ قلم من حتی اگر زیبا باشد، زیباتر از باتوم بچه بسیجی ها نیست که نسلش بر می گردد به ذوالفقار. حرف من این است؛ چه دلیلی دارد شما از این باتوم اینقدر می ترسید؟ آیا غیر از این است که این سلاح بر سر آشوبگران و منافقان فرود می آید؟ دوست دارم من را داداش حسین خودت بدانی و با خودت خلوت کنی که آیا قضاوتت درباره دوستان بسیجی من درست است یا از روی حب و بغض. در نهایت این را بگویم که من یک موی جوانان منتقد وطنم را که حرف خود را خارج از بستر آشوب و فتنه طرح می کنند با کل مملکت اوباما و نوچه های شان در داخل عوض نمی کنم.

  127. سماحت می‌گوید:

    آقای قدیانی این سران فتنه که میرن توی مجلس ختم پدر وزیر ارشاد، معاون رییس جمهور و رییس مجلس باهاش دست میدن، شما توجیه کن. به جای این که این مرتیکه پفیوز رو بگیرن باهاش دستم میدن. اینآ دهن کجی به ملت نیست؟
    عوض اینکه بگیرن به سزای عمل برسوننش تازه معاون اول رییس جمهور دست به سینه وایمسه جلوش!
    خاک تو سرشون!
    http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=109392


    حیف خاک نیست؟! شاخ بر سرشون!!!

  128. حسین قدیانی می‌گوید:

    خطاب به چند کامنت خصوصی
    حتما به نمایشگاه می آیم اما هر روزی که وقتم اجازه دهد. کتاب هم حتما به روز اول نمایشگاه می رسد. ان شاءالله. “سمفونی مورچه ها” آخرین متن کتاب است. یک پنجم کتاب شامل دو مقاله طولانی بنده است که بعید می دانم خوانده باشید؛
    ۱٫ حاج همت بزرگ تر بود یا بزرگراه همت؟
    ۲٫ در تشابهات حاج احمد متوسلیان و جلال آل احمد.
    کتاب چند تایی هم عکس از بابا اکبر دارد. کتاب را خودم ویرایش کرده ام و بعضی از دل نوشت ها در حد چند جمله کم یا زیاد شده است.
    فعلا خودم برای کتاب مقدمه ننوشته ام و اگر تا فردا که کتاب می رود چاپخانه نتوانم چیزی بنویسم از من در کتاب مقدمه ای نخواهد بود. به جز آقای هرندی سه عزیز دیگر هم مقدمه برای کتاب نوشته اند که یکی از آنها سردار حاج سعید قاسمی است. امشب سعی ام را می کنم ببینم قلم یاری می کند برای مقدمه یا نه. فعلا که نمی آید لاکردار!
    کتاب نزدیک ۵۰۰ صفحه است. به مقدمه کتاب که رسید، قلممان قفل کرد!!

  129. من می‌گوید:

    امشب وبلاگ مقدس داداش حسین ما بچه بسیجیها به مرز ۶۰۰۰ بیننده می رسد. یک بلاگفاست یه قطعه ۲۶٫ مابیشماریم!


    اینجا دعای شما موج می زند نه قلم من.

  130. ترگل می‌گوید:

    داداش حسین ما از مورچه ها هم استفاده ی ابزاری میکنه

    چند وقت دیگه جنبش حمایت از مورچه های سبز آریایی این مورچه رو زیر پاهاشون له می کنن تا دیگه فریاد شهیدامون رو نشنویم

  131. عطر خاک می‌گوید:

    دعا میکنیم مقدمه ی زیبایی بنویسی. انقدر دلخون که هر که خواند تا ته جاده با اتوبوس روز چهارشنبه برود


    دعا کن.

  132. عطر خاک می‌گوید:

    اووووووووووه
    یادم رفت تیگ بزنم خصوصی رو
    نذار داداداش کامنت قبلی رو

  133. سجاد می‌گوید:

    الهامات زیاد شده ! نزدیک است !

  134. یک دوست می‌گوید:

    نمیدانم پیغام مرا می خوانی یا نه، دیروز سالگرد شهادت پدرت بود باید تبریک گفت یا تسلیت؟

  135. صبا می‌گوید:

    سلام … دارم اون جاهایی که خودم همیشه بهشون لینک دارم رو لینک می کنم ! اجازه هست ؟

  136. فردید می‌گوید:

    من ول کن نیستم!
    برادر مقدمه از این قشنگتر میخوای؟
    تا معلم کلاس ظهور از غیبت برگردد. تا خدا “تصمیم کبری” را بگیرد و بعد از جمهوری اسلامی که ظهور صغری بود، ۳۱۳ یاقوت سرخ را دسته به دسته بنشاند کنار هم. من مبصر کلاس جمهوری اسلامی خواهم ماند تا چشم حسودان کور شود از نور ماه.

    پنجره کلاس باز است و دارد از حنجره آسمان صدایی می آید. ماه من، ای سید خراسانی! ترجمه کن ظهور را به زبان سرخ حسین. انتظار دقایقی بعد سر خواهد رسید. هوای آخر الزمان آفتابی خواهد شد؛ اگر آن مرد با “یاران” بیاید، “باران” بند خواهد آمد. “باران”، اشک ام البنین بود در فراق عباس و رعد و برق یعنی تا لحظاتی دیگر خدا از ظهور، “عکس یادگاری” خواهد گرفت که در آن همه پیامبران جمع اند. همه امامان. همه شهیدان. حتی شهید گمنام قطعه ۲۸. حتی بابای “امین عارفی” که مثل “زهرا” مزارش نامعلوم است، در این عکس کاملا پیداست؛ قطعه ۲۶ ردیف ۶۳ شماره ۴۴. با پدرم در یک جاست!

    ***

    ماه من، ای سید خراسانی! این روزها چقدر تو بوی خورشید می دهی. قصه چیست که انتظارت مضاعف شده است. من می دانم؛ خبری در راه نیست، مردی در راه است…

  137. سوره عیوضی می‌گوید:

    آقا فرید و آقا عرفان دادش حسین با نوشته هاش برای من ایمان نداشته م رو آورد.ممنون داداشی

  138. دانشجو می‌گوید:

    سلام شهادت پدرتان را تبریک میگویم
    این هفته آمدم بر مزار پدرتان تا این را به خودش بگویم…
    التماس دعا

  139. فازور می‌گوید:

    قطعه ۲۶….
    قطعه ی ما کجاست…؟
    نه عکسی…نه قابی…نه خاطره ای…نه خوابی…
    نصیب ما تنها سنگ قبری است…
    بی خاطره ی…
    دل را به او سپردم…
    قطعه اش رو یه خاطر نمی آرم…
    او همین جاست…
    بهشت رضا….
    قبور شهدا….
    ندیدمش….

    عجب مورچه ی با معرفتی…

  140. سیداحمد می‌گوید:

    سلام عزیز دل،
    شما که استادی.
    از پدر بزرگوارت کمک بخواه تا به لطف شهید یه مقدمه عالی بنویسی.
    قربون شکلت کاری جز دعا که ازمون بر نمیاد پس دعا میکنیم تا موفق بشی.

  141. آصف می‌گوید:

    سلام .خیلی ناراحتم.حسابی قاط زدم.همین الان عکسای شیخ رو در مراسم ختم بابای وزیر ارشاد دیدم.یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هممون سرکاریم؟؟احساس میکنم بازی خوردیم.اون بالا چه خبره؟به همین راحتی نامه شیخ فراموش شد؟ یه چیزی بگو.یه دادی بزن.یه مطلبی بنویس تو که صدات به یه جایی میرسه.تو که …..

  142. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    فروزان اختر دلها کجا رفت
    کجا آن مظهر عشق و صفا رفت
    کدامین دست ظالم چیده او را
    که ناگه بی خبر از پیش ما رفت
    چو خورشید فروزان نور بخشید
    به دلهای پریشان شور بخشید
    هوای پاک قرآن در سرش بود
    ولی از پیش یاران بی هوا رفت
    خدا می گفت و در راه خدا بود
    زخاک کهنه با یاد خدا رفت
    مطهر شد زمین از بوی خاکش
    وطن شد لاله گون از خون پاکش
    نوشت او داستان راستان را
    کنون بهر کدامین ماجرا رفت
    حسینی بود و با خیل شهیدان
    به خون آغشته سوی کربلا رفت
    گرامی مانده یادش در دل ما
    قرین رحمتش گردان خدایا

    هدیۀ به روح ملکوتی پارۀ تن حضرت امام خمینی(رحمةالله علیه)، استاد شهید، مرتضی مطهری صلوات

  143. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    با سلام و شب به خیر.
    خیلی خوشحال شدم از این که کتابتون به ۵۰۰ صفحه رسید. هر چند به نظر من بازم کمه! البتّه این فقط نظر شخصی منه. چون من برعکس سایر دوستان، نوشته های طولانی رو بیشتر می پسندم!
    قلم نویسنده ها هم اصولاً تو بدترین شرایط قفل می کنه. امیدوارم بتونید یه مقدّمۀ خوب برای کتابتون بنویسید. چون یه کتاب خوب با مقدّمۀ زیبا و به جا اونم از شخص نویسنده بیشتر می چسبه!
    موفّق باشید

  144. سید مرتضی می‌گوید:

    با اینکه با خوندن دوسه مطلب جدیدت شارژ شدم ولی هنوز از اتفاقی که امروز توی سایتها خبرش و عکسش اومد دمغم. نمیدونم بعضی از آقایون ماهارو خر! فرض کردن یا خودشونو! واقعا اینکه رییس به اصطلاح! اصولگرای مجلس با اون حرارت! با شیخ بی آبرو مصافحه میکند نشانه چیست واقعا ما تا کی میخواهیم تاوان این مسامحه در برابر جریان فتنه رو بدیم من واقعا گیج شدم که واقعا آقای لاریجانی هنوز هم اصولگرا هستند؟! نه به اون سایت فراکسیون اصولگرایان مجلس که هرچی فحش به ارکان نظام رو تو نظرات میگذاشت و نه به این دیدار پرحرارت. یکی از دوستان مطلع! گفت چند روز بعد از انتخابات حضرت آقا به خاطر بعضی مواضع علی لاریجانی یک نامه به ایشون مینویسن که آقای لاریجانی بعد از این نامه سه روز تب میکنن و در خونه میمونن مثل اینکه آقای لاریجانی هنوز از این مسایل عبرت نگرفتند و اون عتاب و تب معروف رو فراموش کردن که امروز با شیخ ساده لوح خوش و بش میکنه. آقای لاریجانی! من به عنوان کسی که در انتخابات مجلس هشتم در قم به شما رای دادم امروز واقعا پشیمان شده ام نه من بلکه بسیاری از دوستانم هم همین عقیده را دارند و در آینده حتما جبران خواهیم کرد!!.
    اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. همین

  145. هانیه می‌گوید:

    چه خدای خوشگلی دارم من.ما رو لینک می کنی خدا جون ؟
    فدای تک تک اسم هات برم . رووف – غفور – تواب – حکیم -علیم -کریم -رزاق – نور -مدبرالامور – جمیل – مجیب الدعوات -غیاث المثتغیثین – قدوس – خافض – رافع -ستار – رحیم – عزیز ……… عزیز دلی

  146. صبا می‌گوید:

    راستی ! من درخواستم واسه این بود که اجازه بدین شما رو لینک کنم ! آخه وبلاگم هنوز خیلی بچه تر ازونه که بخواد تو « قطعه ۲۶» لینک بشه باید یه کم سرد و گرم روزگار مجازی رو بچشه تا بزرگ بشه …
    اینو اضافه کردم که جسارت نکرده باشم ! جدی می گم

  147. صدیق سروستانی می‌گوید:

    سلام بر شما و درود بر روان پاک پدر شهیدتان و همه ی شهیدان راه حق
    یا علی

  148. آرش می‌گوید:

    داستانی کاملا” علمی(!) تخیلی

  149. ریحانه می‌گوید:

    تنها وتنها یک گزینه پیش روی بشریت قرار دارد پناه بردن به بازمانده خدا در روی زمین که وارث کمالات همه انبیا و اولیای الهی و خلاصه و عصاره آن است یعنی حضرت مهدی(عج)…اللهم عجل لولیک الفرج…..عالی بود موفق باشید

    پایداری تا ظهور

  150. ن.خ می‌گوید:

    خاطره ای از شهید مصطفی ردانی پور
    یک کارت برای امام رضا ،مشهد . یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران . یک کارت برای حضرت معصومه،قم .این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح . « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی .» حضرت زهرا آمده بود به خوابش ، درست قبل از عروسی!

  151. منتظر2 می‌گوید:

    سلام ی با همه وجودم
    صبحی(همون شب شما)هر کاری کردم قطعه ۲۶ باز نشد خیلی غصه خوردم هنوز طبش قلب دارم اما خدا را شکر حالا باز شد.سبحان ا…
    به امید نابودی دشمنان ولایت

  152. سیداحمد می‌گوید:

    مخلص داداش حسین بسیجیها.
    خیلی عزیزی برادر.

  153. امین می‌گوید:

    قدیانی چرا نظرات مخالفان را دیگه منتشر نمیکنی؟ حتما باید کسی فحش خواهر و مادر بهت بده تا نظرش تایید کنی؟ البته اون هم از سیاه بازیت هست مارمولک و مفت خور

  154. حامد می‌گوید:

    در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
    عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

    عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
    دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
    سلام حاج حسین
    شما لوگو ندارید؟
    اگه دارید بدین بذاریم تو وب
    یاعلی

  155. *******************************************************
    شما می توانید به ازای هر سایت / وبلاگ خود یک لینک رایگان ثبت نمایید.
    با استفاده از این سیستم ، رتبه شما در موتور های جستجو افزایش پیدا می کند.
    با هر بار نمایش لینک باکس توسط وب شما ، لینک شما به صورت کاملا خودکار بروز رسانی می شود.
    شما می توانید در هرزمان لینک های خود را مدیریت کنید.
    در پایان هر ماه ، به برترین نمایش دهندگان جوایزی به قید قرعه اهدا می شود.
    *******************************************************

  156. امین می‌گوید:

    سلام

    سالروز شهادت بابا اکبر بر شما تسلیت وتهنیت باد

    عجب مورچه با مرامی بود

  157. صبوری می‌گوید:

    سلام داداش حسین ما هایی که نمیتونیم بیایم نمایشگاه کتاب رو از کجا پیدا کنیم
    ما رو یادت نره

  158. کمال می‌گوید:

    بنده با سید مرتضی عزیز کاملا موافقم. اما اینکه مارو … گیر اوردن اصلا چنین چیزی نیست. ماهم گول گذشته تقریبا خوب ایشونو خوردیم و در قم بهش رای دادیم (متاسفانه) مثل خیلی از مردم که گول گذشته موسوی رو خوردن و بهش رای دادن.
    بنده از ابتدای ورودم به قطعه ۲۶ بارها و بارها از داداش حسین خواسته بودم که از رفسنجانی و لاریجانی بیشتر بنویسه تا مردم بیشتر اینارو بشناسن. که داداش حسین هم زحمت کشیدند و به اینا حال دادن. ولی کافی نیست. باید افشاگری کرد. اشتباه از خودمونه چرا که وقتی دیدیم رئیس جمهور عزیزمون اونو از دبیری شورای امنیت ملی خلع کرد باید میفهمیدیم که این آقای اصلا صلاحیت نداره. یه نمونه دیگه از بی شرف بودن این آقا اینه که شب همان روز انتخابات به موسوی زنگ میزنه و پیروزیشو در انتخابات تبریک میگه که این کار نه با قانون نه با عقل و … جور در نمیاد. (به نقل از حاج آقای حسینیان و …) مطمئن باشید دوره بعد اگر رئیس جمهور بشه همه اصلاح طلبان کثیف رو سر کار میاره و تمام زحمات اصول گرایان واقعی رو به هدر میده.
    زت زیاد

  159. کمال می‌گوید:

    دوستان عزیز از بحث تعریف و تمجید داداش حسین بیایید بیرون چون هرچقدر هم که از داداش حسین تعریف و تمجید کنیم و قربون صدقش بریم باز هم حق مطلب رو ادا نکردیم . بهتره به مسائل دیگه ای هم بپردازیم مثل همین تحویل گرفتن شیخ احمق توسط لاریجانی و…. باید ببینیم چکار باید کرد. داداش حسین هم که خودش جانباز ۸ ماه دفاع مقدسه نباید کوتاه بیاد و فریاد بزنه (رسا بگید روشن بگید مبین بگید…)

  160. محبت می‌گوید:

    سلام همیشه از خواندن مطالبتون خوشم میآد فقط کاش کمی کوتاهتر بودند راستش از پشت کامپیوتر نمیشه مطالب طولانی رو خوند

  161. رسالت می‌گوید:

    سلام زیبا بود مثل همیشه . بابا اکبر خیلی حال میکنه با این پسر خوب که همش یاد اون و شهداست . خوش به حالتون برام دعا کنید . اگه لایق بدونید و به وبم سر بزنید منت می ذارین البته به پای وب شما که نمی رسه . منتظرتان هستم و خیلی خیلی التماس دعا .

  162. من ِ او می‌گوید:

    این کوچک نویسی ها شما هم صفایی دارد ها
    به هر کس نمیدهندش
    یا علی مددی …

  163. رحیل می‌گوید:

    سلام یه مطلب مهمی که فکر می کنم نیاز به یه انقلاب بزرگ فرهنگی داره موضوع حجابه که این روزا کاملا فراموش شده. واقعا نمیشه بیرون رفت از خونه چون بی شک انسان به گناه می افته.
    نمی خواید درباره حجاب با این قلم رساتون حرفی بزنید؟؟؟؟؟
    منتظر م…..

  164. ارمیا می‌گوید:

    چقدر صدای پدرت زیباست
    حنجره اش مبارکت باد
    پاینده باشد خون پدرت و حنجره اش
    و قلب و قلم تو………..

  165. حسین مورچه می‌گوید:

    http://www.time.com/time/specials/packages/completelist/0,29569,1972075,00.html

    موسوی نفر ۱۹۰ در رای گیری مجله تایم

    متوهم های بی آبرو با تقلب هم نتونستن برنده بشن

  166. عرفان می‌گوید:

    سلام داداشها . ما هم خانوادگی به لاریجانی رای دایم .
    آخه چرا بعضی هایی که فکر می کنند از بقیه بیشتر می فهمن چیزهایی به این سادگی را هم نمی فهمن . نمی فهمن که مردم دیگه از هر چی اصلاح طلبه حالشون به هم می خوره . اصلاح طلبی یا مال مردم خوری ؟؟؟؟ کدام درستتره . فکر کنم دومی بیشتر می خوره به اینها . با اون قیافه هاشون میان می گن ما نمی خوام گدا پروری کنیم . ببینم آقای لاریجانی یه زمانی امام خمینی به اینها می گفت مستضعف و می فرمود که اصل کاری همین پابرهنه ها هستن حالا چی شده ماها شدیم گدا شما شدی آقا . اصلا مگه شما گنج پیدا کردی مگه همین ما گداهای قم به شما رای ندادیم که حالا رفتی و تو مجلس بازی در میاری ؟؟؟

  167. یه دانشگاه آزادی عاشق رهبر می‌گوید:

    سلام داداش . راستش من تازه فهمیدم که اگه یه سر سوزن از شجاعتت در من بود الان وضعم این نبود . من حتی در نظرات هم می ترسم اسم بعضی ها را بیاورم . ولی دلیلش یه چیز دیگه است . می دونی من انقده از این سبزک های وحشی و حامیان خونخوارشان می ترسم که جرئت ندارم اسمشان را اون هم تو نظر بیارم . ببینم اگه یه گرگ در مقابلتان باشه باید بترسی یا نه . این ها روی گرگ را سفید کردن . اینها برای پول حاضرن یه بسیجی را زنده زنده پوست بکنن و بخورن . مگه همینا نبودن که با دستاشون چشم بسیجی ها را در آوردن . بابا صد رحمت به قوم مغول و تاتار . مگه همینا نبودن که ۲۰ تایی ریختن سر یه آدم که تنها جرمش داشتن محاسن بود و جلوی چشم زن و بچه تا حد کشت زدنش . اینها گرگن . خدا خودش به حق فاطمه ی زهرا داداش حسینمان را از شر این گرگهای روزگار که دست پروده ی اسرائیل و آمریکا هستن حفظ کنه . آقای لاریجانی گدا خیلی شرف داره به دزد . گدا اگه گداست به خاطر اینه که مالش را دزدانی مثل …. خوردن .
    یا زهرا یا زهرا

  168. pary می‌گوید:

    سلام علی قلب زینب صبور….

    عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک….

    عشق یعنی یه شهیدبا لبای تشنه ،سینه چاک….

    من تا امروز نه بهشت زهرا رو دیدم ،نه نمایشگاه کتابو،اما امسال به عشق بابا اکبر

    (قطعه ۲۶)میام و هردو رو میبینم…….قلمتون حسینی،یاعلی

  169. مهدی می‌گوید:

    “پرسه در مه” با اون کارش و روبوسی با اون “از خدا بی خبر” از توی “مه” در اومد و حکم مرگ سیاسی خودش رو امضا کرد..

  170. سعیدتوکلی می‌گوید:

    سلام
    اصلا خوب ننوشتی این متن آخرتو
    انقدر نیومدی تا آخرشم کمیته انضباطی فوتبال کروبی رو احضار کرد

  171. حسن می‌گوید:

    سلام حسین جان
    مقدمه کتاب دروازه ورود به شهر نه ده است انشاءالله که با یه مقدمه خوب و کامل کتاب شروع بشه .

  172. مرادی می‌گوید:

    پنج تا سوال داشتم داداش حسین
    می خواستم ببینم به نظر شما اگر همین فردا سران فتنه (لعنت ا.. علیه) در مراسمی متعلق به امام خامنه ای شرکت کنند (بر فرض محال) ایشان چه برخوردی خواهند داشت.
    اگر در مراسم سالگرد بابا اکبرتان شرکت کنند شما دقیقا چه میکنید؟ (آن هم بر فرض محال)
    راز شب نوشتن هاتان چیست؟
    آیا یه شاگرد فقط باید از استادش سوالات آسون بپرسه؟
    سوال اصلی : چرا همیشه یک پای کار می لنگه؟؟؟

  173. مهدی نژاد می‌گوید:

    منتظر مطلب جدیدیم. پس چی شد؟

  174. سیده می‌گوید:

    سر تا پاش خاکی بود . چشمهاش سرخ شده بود از سوز سرما . دو ماه بود ندیده بودمش .
    – حداقل یه دوش بگیر یه غذایی بخور بعد نماز بخون .
    سر سجاده ایستاد آستین هش را پایین کشید و گفت : ” من با عجله اومدهم که نماز اول وقتم از دست نره . “
    کنارش ایستادم . حس می کردم هر آن ممکن است بیفتد زمین شاید اینجوری می توانستم نگهش دارم .
    (خاطره ای از همسر شهید همت)
    شادی روح همه شهدا صلوات

  175. عباس می‌گوید:

    سلام داداش حسین خوبم.بابا برای اینکه یه بار بتونم از ته دل لبخند غلیظ بزنم لطف کن یه جواب الکی الکی به ما بده.

  176. حیا می‌گوید:

    سلام
    دومین نامه سر گشاده جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به بد حجابی در دانشگاه ها منتشر شد.

    http://www.hayaut.blogfa.com
    مراجعه کنید.

  177. ابوذر می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشی که نیستی چرا که بسیجی خستگی را خسته کرده
    این بند آخر را همه دنیا فهمیدن غیر از……..
    برادر حسین بسیار خوشحال شدم که توان بیان حد آن در کلام نمیگنجد فقط این بگویم که واقعا کلامتا برگرفته از حنجره شهیدان است .
    التماس دعا

  178. احمد می‌گوید:

    هرکس که بر حفاظت دینش مکلف است

    بر پیروی ز نائب مهدی (عج) موظف است

    جانا به سعی خویش بیافزا که یار گفت

    امسال سال همت و کار مضاعف است

  179. علی می‌گوید:

    سید مرتضی عزیز اینو هیچ وقت فراموش نکن
    لاریجانی تو سیاست آدم نامردیه
    حیف از ما …..

  180. پلاک می‌گوید:

    پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد..

    پرسیدم: دنبال چی میگردی؟

    گفت: سربند یا زهرا (سلام الله علیها)!!

    گفتم: چه فرقی داره یکی شو بردار ببند دیگه!

    گفت: نه!… آخه من مادر ندارم!!!

    یا زهرا (سلام الله علیها)

  181. منم می‌گوید:

    http://mrramezanpour.blogfa.com/
    این وبلاگه مطالب خیلی مهمی داره و جالبه

    http://mobarezh-clip.blogfa.com/post-1558.aspx
    اینم دانلود کنید و …

  182. فرهاد می‌گوید:

    کجاییییییییییییییییی؟

  183. عطر خاک می‌گوید:

    سلام برادر حسین
    مقدمه رو چی کار کردی ؟ نوشتی ان شاءلله ؟ داداش یه خبر بده تا یه …. ای همچین قشنگ برات کامنت کنم تا یه ذره خستگیت در بره بقیه خستگیت ان شاءلله تیراژ بالا باقیشم کوری حسودا باقیشم افزایش بصیرت خواننده ها

    به گزارش بانک مرکزی ما امسال رشد بصیرت داشتیم به دلیل رشد کتاب خوانی مردم به دلیل قلم حسین اقای قدیانی

  184. محمد می‌گوید:

    داداش چرا عکستو بالای وبت گذاشتی؟؟؟؟؟

  185. حسین می‌گوید:

    سلام
    من باتومم رو گم کردم؟!!!
    .
    .
    .
    دعام کنید

  186. ترگل می‌گوید:

    آهای دارن عکس شهید هارو از شهرمون پاک می کنن؟؟
    چرا ؟
    می خوان جاش گل و بلبل بکشن

    سازمان زیبا سازی شهرداری شده سازمان نابودی تمام اون چیز هایی که بهشون افتخار می کنیم

  187. عطر خاک می‌گوید:

    اینم قولی که دادم

    یاد خدا
    تقدیم برادر حسین
    به نام خالق یکتا پرستان
    آغاز نوشتن که از تو باشد تولد یک حرف ، یک واژه جدیدست . تولد جمله ای که تو را می خواند. حرف به حرف نیایش روی هم سوار می شوند تا بهترین ، بالاترین شود . بالاترینی که به سرخی جاودانگی ست . نوشته ای که قلمش با نظر تو رنگ دعا می گیرد.
    خط ها نوشتم از تو ، من فکر تسبیح تو داشتم . حرفها با تو نوشتم ، من گریه ها با تو داشتم. گمان من این بود که ستایش تو به شکل واژه ها بند است ، تو این خطا را به خط ها بخشیدی و خط زدی و حرف تازه آموختی .
    اما قلم او …
    دلنوشت این بنده ات بر بالاترین دانه ی تسبیح تو ذاکر شده است . واژه به واژه دلخونش تو را می ستایند . حرف به حرف قلمش دعای دانه به دانه تسبیح است .
    هر دعا یک دانه … هر دانه صد دعا … می خوانی … روز خلق آدم تو به خود بالیدی …
    یک بند این تسبیح دست ملائک توست ، بند دیگرش دست دانه هاست ، امتدادش اما سوی تو موج می زند . من حیران این خط ها مانده ام که برایشان کلمه کم آورده ام .
    اما قلمش …
    گمان من این بود که ستایش به عظمت تعظیم واژه هاست . تو نشانم دادی که نیایش او در بطن نقطه هاست . حتی اواها هم ریتم ستایش تو دارند، من عاجزم از گفتن انچه که با تو دارند.
    تو در بطن متن اویی . چه متنش و چه متنش .
    باران می آید ، وقت دعاست:
    برادر صفحه را آذین بخش . جمله ی جدید در راه است ، هر چند که باز هم نیایش است.

  188. تلنگرخانه می‌گوید:

    “تروریست ها در دانشگاه و حوزه آدم دارند… کجا دنبالشان می گردید؟؟!!!”

    در تلنگرخانه بخوانیدش!!

    یا حق..

  189. عطر خاک می‌گوید:

    نامه پشت در :

    آمدیم نبودی … رفتیم

  190. همتا می‌گوید:

    خوب حواست را جمع کن، غم و درد و دل مردگی آرام و بی صدا به سراغت می آید

    آرام و بی صدا

    کم کمک رخنه می کند در وجودت

    آرام و بی صدا

    بعد دوست و رفیق می شود

    به او عادت می کنی

    با او شب ها صبح می کنی

    و روزها را شب

    آنقدر می رود و می گذرد تا به جایی می رسی که بی آن دیگر زیستن ات مختل می شود

    به معنی دقیق کلمه آنقدر از غم و افسردگی ات لذت برده ای و بدان خوی کرده ای که هر کار که بکنی دیگر نمی توانی فراموشش کنی

    می نشینی و اگر هیچ دلیلی هم برایش نباشد

    اگر واقعن خوب و شاد هم باشی

    برایش دلیل می سازی

    خلق می کنی

    افیون می شود می رود در خون ات

    می رود زیر پوست ات

    و این بلا از همه چیز تلخ تر و سخت تر است

  191. سیداحمد می‌گوید:

    عزییییییییییییییییز دلم سلام.
    خوبی بسیجی؟
    داداش حسین من همینجا هستما فقط چون دستور دادی زیاد شلوغ نکنم ساکت نشستم.
    فدات شم.
    خیلی مخلصتم.
    راستی ممنون بابت اضافه کردن این قسمت جدید مداحی،خیلی میچسبه.

  192. حسین ابوالفضل می‌گوید:

    معبری تنگ……
    دل را باید صاف کرد.
    ایشالا که شهید بشید انشاا…

  193. ریحانه می‌گوید:

    ((صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید))((امام زمان عهده دار امر همان بی کس و تنهاست))تنهایش نگذاریم….

    پایداری تا ظهور

  194. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    داداش قربونت برم که اینقدر مظلومی که حتی دوستان هم از پشت بهت خنجر می زنن مطلب داداشمو گذاشته یه زحمت نکشیده زیرش بنویسه نوشته نویسنده ی برگزیده ی سال هزارو سیصد واشک این از دوستا وای از دشمنان دوست نما فدات شم داداش با این اوصاف پررو پررو میان به داداش گلمون تهمت می زنن که حسین قدیانی دروغگوئه واقعا متاسف شدم خوب که نگاه کردم اسم تمام نویسنده های متن بود الا داداش حسین بانوشته های داداش حسین وبلاگشونو رونق می دن دکان داران دغل باز.
    داداش حسین،جون علی این کامنتمو تایید کن می خوام همه بدونن مظلومیت یه بسیجی رو که چقدر صبوره کارمون شده دفاع از داداش اونم فقط تو وبلاگ خودش برید ببینید چطور دزدیه مطبوعاتی می کنن چطور نوشته های داداشو می دزدند.اقا غربت عرفان جون سید احمد عزیز کمی به فکر باشیم

  195. سید مرتضی می‌گوید:

    http://www.ajansedoosti.mihanblog.com
    http://afsare-binam.blogfa.com
    ماجرای یک آه . . .
    امروز عاشورا و ایران کربلاست . . .

  196. حامد می‌گوید:

    سلام
    حاجی راستش اون جوابی که به کامنت سبز دادین خیلی قشنگ بو آدم میتونه این جواب شما رو به چند چیز تشبیه کنه
    ۱-موشک شهاب نمیدونم چند ۴/۵/۶/۷/۸/۹ و یا ۱۰
    ۲-قدرت اثر گذاری بی نهایت
    ۳-قدرت تخریب بی نهایت
    خوشم میاد شما با پنبه سر میبرید
    احسنت به شما فکر کنم دیگه کسی جرات نکنه اینورا پیداش بشه
    من که تزه تازه دارم شیفته ی قلم شما میشم اونم به شدت
    خوش به حالتون
    یاعلی
    تمام گلهای جنان تقدیم تو باد

  197. mohamamd می‌گوید:

    آخی بابا اکبر رو دیدم. بابا اکبر بابای من هم هست. بابایی! منو تنها نزاری.

  198. محمد می‌گوید:

    بچه ها این عکسارو ببینید خیلی جالبه

    http://alef.ir/1388/content/view/70199/

  199. رسالت می‌گوید:

    سلام ، ایام فاطمیه رو بهتون تسلیت میگم و این شعر هم تقدیمتان : حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ، خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ، ای که ره بستی میان کو چه ها بر فاطمه ، گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود .
    منتظر حضورتون هستم و التماس دعا .

  200. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    داداش گلم ممنون.

  201. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام حسین آقا
    روز بخیر

    حسین آقا نوشته‌های شما که اظهر من الشمس و هر جا که ببینیشون چه با ذکر منبع چه بی ذکر منبع کاملا مشخصه که متعلق به شماست.
    بنده این موضوع رو کاملا قبول دارم که مردونگی حکم می‌کنه با اجازه و با درج نام مطالب دیگران رو نقل کنیم اما نوشتن توی این دنیا مجازی دقیقا مثل اینه که بچه خودتو بذاری سر راه تا هر کسی خواست برش داره و بزرگش کنه و به اسم خودش براش شناسنامه بگیره و وقتی دکتر و مهندس شد پزشو بده به خلق‌الله. ما وقتی چیزی رو مینویسم، خوب یا بد فرقی نمیکنه مسئولیت همه افکارمون رو می‌پذیریم. حالا میخواد یه مطلب سیاسی باشه یا طنز یا اجتماعی یا خاطره. از نظر بنده مهم اینه که یه عده‌ای به فکر فرو برن. به نظر بنده مهم نیست که مطالبمون بدون نامم در جایی آورده بشه. ما صاحب چیزی نیستم. ما یه وسیله‌ایم برای بیان چیزهایی که همه می‌بینن ولی به هر دلیل حس و حال نوشتنش رو ندارن. تو این عرصه باید تحملمونو بالا ببریم. از نظر من مهم اینه.
    البته جسارت بنده رو ببخشید. التماس دعا

    یا زهرای علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  202. نرگس می‌گوید:

    هوالحی
    سلام و عرض ادب
    انصافا نوشته هاتون حرف ندارن . خدا حفظتون کنه .
    روح پدرتون شاد .
    یا علی

  203. محمد می‌گوید:

    داش حسین دیدی چی شد؟

    دیدی جلبکای سبز نتونستند با تقلب هم موسوی رو اول کنند. بدبدختا آبروی ایرانو بردند. فکر کردن نفری صدتا رای بدن برنده میشن آخرش بازی تایم رو به یه همجنس باز باختند.

    دیدی کروبی چقدر بی آبرو شد. شروع کردن خانوادگی به دری وری گفتن. وقتی دیده کاراش نتیجه ای نمیده با پر روئی پاشده رفته مراسم ختم پدر وزیر ارشاد دولت ولایت مدار ما. (خودش میشه خوراک یه مقاله، کروبی میگفت دولتو قبول نداره حالا …)

    دیدی هاشمی چقدر منفعل و منزوی شده که حکم دستگیری پسرشو اعلام میکند جرات نمکینه حرف بزنه

    دیدی چطور خاتمی و موسوی و کروبی و موسوی خوینی ها چطو به پروپاچه هم پریدن. کروبیگفته اگر از تشنگی هم بمیرم ولی یه لیوان آب از خاتمی و موسوی خوینی ها نمیگیرم

    دیدی ….

  204. غلامحسین می‌گوید:

    سلام رئیس
    تو چرا اینهمه بامعرفتی؟؟

  205. فدایی تار موی سید علی می‌گوید:

    مزار بابا اکبر من توی گلزار شهدای شیراز خیلی غریبه.هرچند من نتونستم یه پرکاه از غربتشو کم کنم اما هر وقت اینجا میام دلم خوش میشه به اینکه یکی داره یاد بابا اکبرها رو تو دلا زنده میکنه.
    هرچند میدونم که همشون مشهورون فی السما, هستن.
    خدا خیرتون بده

  206. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش . سلام فرید . دزدیه مطبوعاتی که دیگه بهترین حالته . تو از آدمایی که به عیدی کارگرا رحم نمی کنن انتظار داری دزدی نکنن . راستی ببینم دزد پولدار بهتره یا گدایی که اموالش را دزد برده ؟! دزدی کنی و راست راست و با افتخار بیم مردم بگردی و براشون فخر بفروشی . تازه فرید جان فکر کردی تو دانشگاه دزدی علمی نمیکنن انقده استاد هست که …
    بگذریم که دانشگاه ازاد عملا پول خون بچه ها را ازشون می گیره . یه سربیان دانشگاه ازاد فارغ از اون بچه پولدارا که ۱۰ تاشون هزار تومان هم نمی ارزه اگه یه ذره دقت کنید می بینید چه طوری بخش عظیمی از جوانان زیر بار شهریه کمرشون خم شده و دارن از سطح پایین دانشگاه رنج می برن .

  207. چادر خاکی می‌گوید:

    باسمک اللهم.
    سلام.
    با:
    {{مادر “ندا” افشا کرد؛ دروغ بزرگی به نام “رای من کجاست؟”}}
    به روزم و منتظرتون.
    التماس دعا.
    یا حسین.

  208. عرفان می‌گوید:

    داداش حسینم الهی که همیشه حسینی باشی و عشقت فقط ابوالفضل باشه .
    بین همه ی عشقای دنیا عشق است ابوالفضل …
    یا زهرا

  209. ح.امیدی می‌گوید:

    سلام حاجی
    راستی فکر کنم که سجده بر روی سنگ قبر مجاز نیست ؟

  210. محمد حسین می‌گوید:

    سلام.
    الان چند روزه که مرتب به ولاگ سر می زنم ولی مطلب جدیدی نمی بینم.
    امیدوارم به این درخواست خواننده ها احترام بگذارید.
    موفق باشی
    یا علی

  211. موجی می‌گوید:

    میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین به سر هرکه فتد کوه شود نا گه مشو غره به امروزت که از فردا ساعت نه شب به بعد نیا بیرون آخه شهرداری آشغالها رو جمع میکنه! غم مخور!

    قشنگ بود! خدا خیرت بده! میشه بهتر هم باشه!

  212. علی می‌گوید:

    سلام
    این چندمین باره که میام اما هر بار نمی تونم آهنگ وبلاگتون رو گوش کنم …. چگونه است آیا ؟؟؟

  213. یگانه می‌گوید:

    قلمتون توانا…

  214. علیرضا می‌گوید:

    سلام
    با این نوشته ات رفتم فکه

  215. عشق علیه السلام می‌گوید:

    شبی عزم جنون آباد کردم

    علی موسی الرضا را یاد کردم

    به جان تو کنار کف العباس

    هوای پنجره فولاد کردم

  216. فاطمه محمدی می‌گوید:

    سلام این مطلب شما نشان از روح نازک و لطیف شما دارد. همه هستی حاضر و بینا و شنوا و اگاه است.

    یسبح له ما فی السموات و ما فی الارض

    التماس دعا

    یا علی

  217. ارّه بانو! می‌گوید:

    وااااااااای ی ی…! عجب چیزی بود…!!

  218. علی می‌گوید:

    خدا قوت
    همه مقالات شمارا بین دوستان وآشنایان پخش میکنم

  219. داش داش حسین می‌گوید:

    دمت گرم خیلی باحال مینویسی
    جلبکا کوشن که داش حسین رقیب میطلبه

    یه سر به وبلاگم بزنید رودست نداره

  220. قیامتیون می‌گوید:

    سلام
    تبریک آقا دامادیتان مبارک ما که شیرینی نخوردیم
    شما هم به قولتان عمل نکردید
    امدم به رسم گذشته سلامی بگویم . به یاد میز تحریره کیهان که روزگاری به دور آن می نشستیم .


    میگذاشتی نوه دار می شدیم بعد ازدواج مان را تبریک می گفتی!!
    سلام خدمت سرکار خانم قیامتیون!
    یادش بخیر آن روزهای قشنگ صفحه مدرسه کیهان و یاد شلوغ بازی های شما بخیر که یک تنه با زبان تان صد تا مرد را حریف بودید!! مزاح کردم. حال تان که خوب است؟ به دیگر دوستانی که توفیق رویت شان را دارید سلام ما را برسانید و همچنین به مادر گرامی و پدر نخبه تان که ما آخر سر هم نفهمیدیم دقیقا چیکاره هستن! دلم نمی آید خداحافظی کنم ولی چه کنم که مجال نیست.

  221. فرهاد می‌گوید:

    سه بار خوندم تا فهمیدم منظورتون چی بود. خیلی جالب بود.

    التماس دعا

  222. سیداحمد می‌گوید:

    بسیجی همیشه مظلوم بوده،
    حزب اللهی همیشه مظلوم بوده.
    داداش حسین بسیجیهام مظلومه،هم باید از دوست بکشه هم از دشمن.

    خدا لعنت کنه اون دوستائی رو که نیششون از ۱۰۰ تا دشمن سمی تره….

    مخلص حسین آقای عزیز.

  223. امیر می‌گوید:

    تو نمایشگاه معلوم میشه هههههههههههههههههههههههه
    ههههههههههههههه
    شما مغز چیز خوردی که فکر کردی بیشماری هههههههههههههههههههههه
    شایدم مغز اغای چیز را خوردی

  224. محسن می‌گوید:

    داداش کتاب نه ده رو فردا میبینیم دیگه؟ نمایشگاه میایی؟ قیمت کتاب چنده؟ مقدمه نوشتی برا کتابت یا نه؟ طنزاتم کتاب میکنی؟ میبینی صد تا سوال دارم ازت. جواب ندی معاملون نمیشه داداش حسین. ممنون.


    اصلا معلوم نیست فردا نمایشگاه افتتاح میشه یا پس فردا ولی به لطف خدا کتاب حتما به روز اول می رسد. من سال هایی که کتاب نداشتم چند روز نمایشگاه می آمدم و امسال که کتاب دارم بالطبع حتما می آیم و شما دوستان خوب را از نزدیک زیارت خواهم کرد. یک خوابهایی برای دیگر نوشته هایم دیده ام که اگر خدا بخواهد به شکل گلچین شده آنها را چاپ خواهم کرد. در مورد قیمت کتاب پرسیدید. جواب دادن به این پرسش خارج از ادب است. خاک بر سر من که بخواهم دفاع از ولایت را برای خودم تبدیل به کیسه کنم. گاهی که عده ای از میزان فروش کتاب حرف می زنند سخت ترین لحظات برای من است. آن روز که نوشتم “من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است” مثل شما عاشق آقا بودم و هرگز این روزها را نمی دیدم. کاش آنقدر پول داشتم که به هر بسیجی یک نسخه از “نه ده” را هدیه می دادم. قیمت این کتاب دعای گرم شماست و اگر دعای شما در حق من نباشد هیچ چیز هیچ چیز در این قلم نیست.

  225. محسن می‌گوید:

    اصلا فکر نمی کردم آن باشید. شما باعث افتخار نسل ما هستید و این با پاسخی که به من دادید بیشتر هویدا شد. بنظر من خریدن کتاب شما با هر قیمتی کم یا زیاد کوچکترین تشکر ما از شماست و در ضمن کتاب شما من که فکرش را میکنم میبینمم ناموس هر بسیجی است. این را بیاغراق میگم. هزینه کتاب شما هر چه باشد در مقایسه با قلم عاشوراییتان هیچ است و جای شب بیخابیهای شما را نمی گیرد. من هنوز هم هر وقتی دلم میگیرد متن غلط کردید بیشمارید را میخانم و اگر بخواهم به این لاریجانی حرفی بزنم از شما تقلید میکنم که پرسه در مه را انداختید زبان ما و با این مثال زدید توی خال. من هرگز این جمله شما را نوشتیم احمدینژاد خوانده شد مشایی را از یاد نمیبرم. بازم ممنون و خدا کند نمایشگاه شما رو از نزدیک ببینم.

  226. التماست میکنم می‌گوید:

    آپ کن. آپ کن. آپ کن. میفهمی؟ با چه زبونی بگم؟ مو دراورد زبانم!! آپ میکنی یا بیام بزنمت داداش حسین؟ آپ کن دیگه. خماریم بابا!

  227. زهرا رضایی می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    موفق باشید. خریدن “نه ده” در برابر قلم زیبای شما همانطور که این برادرمون گفتن کمترین سپاس ما از نویسنده بسیجی و محبوبمان است. ما نه ده را بی شمار می کنیم. به امید دیدار در نمایشگاه حکومتی کتاب.

  228. علی می‌گوید:

    تابحال مینی مال به این باحالی نخونده بودم. یا علی جناب قدیانی

  229. ما بیشماریم. می‌گوید:

    کتابت کم فروش میشه چون هر بلانسبت آدم اسگلی اگه بخواد مطالب تو رو بخونه خب میاد همینجا دیگه!! هههههههههههههه! مگه مغز چیز خورده پول بده بالای یه مشت … شعر!

  230. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    عرفان عزیز سلام موافقم باهاتون در مورد انواع دزدی ها در دانشگاهها اما داداش اینجا حفظ ارزشها مهم دزدی مطبوعاتی از نوشته های داداش حسین یعنی دزدیدن چیزی که بهش افتخار می کنیم من که خودم به شخصه به این موضوع طور دیگه ای نگاه می کنیم مثل دزدیده شدن ابروم باید جلوی این قبیل دزدی ها گرفته بشه تا در بقیه ی جاها بشه راحتتر جلوی دزدیهای بزرگتر رو گرفت.این نظر منه منتظرم نظر شما برادر عزیز رو هم بدونم یاحق.

  231. من می‌گوید:

    به ما بیشماریم
    اولا به قول داداش حسین سرور و سالار، شما غلط کردید بیشمارید.
    ثانیا حسن فروش بالای نه ده همین است که بخش عمده مطالب کتاب داداش حسین در وبلاگشان هست، اما آنقدر بار محتوایی و زیبایی نثر داداش حسین بالاست که نمی توان نه ده را نخرید. من خودم از این کتاب ده تا میخرم و ۵ تایش را هدیه میدهم به دوستانم و ۵ تایش را نگه می دارم برای خودم. یکی اش را نو آکبند نگه می دارم در ویترین کتابخانه. یکی اش را میگذارم در دانشگاه. یکیش را همیشه در کیفم نگه میدارم. یکیش را میگذارم آشپزخانه تا وسط کمک به مامان هر وقت فرصتی دست داد یواشکی بخونم یکیش را هم میگذارم که هر وقت خواستم بزنم تو دهن امثال شما از قلم داداش حسین استفاده کنم.
    ثالثا ههههههههههههههههه!!

  232. رضایی منش می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    با تشکر از این داستانک کوتاه اما بلند بالا و بسیار عمیق
    من تازه ازدواج کردم و مشکلات مالی اول زندگی را خودتان می دانید. من می خواهم هدیه ازدواج خودم را کتاب “نه ده” کنم و ۲۵ تا از کتاب مقدس شما نویسنده بسیجی را بخرم تا کور شود چشم هر آنکه نتوان دید.

  233. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    وای به به هدیه ی ازدواج کتاب نه ده چه شود.افرین اقای رضایی

  234. نامم مهم نیست می‌گوید:

    با سلام. فردا قرار است خانواده آقا داماد به منزل ما بیایند تا سر مهریه صحبت شود. مهریه من ۱۴ سکه بهار آزادی به فرموده آقاست البته با یک قرآن و به لج مابیشماریم یک نسخه از کتاب نه ده. این را به نامزدم گفتم و عجیب اینکه او قصد داشت اولین هدیه اش به من همین کتاب شما باشد. ما اینطوری مبصر کلاس جمهوری اسلامی در فضای سایبر را دوست داریم. وعده ما غرفه مرکز اسناد در نمایشگاه حکومتی کتاب.


    سلام خواهر محترم. پیشاپیش شروع زندگی نو را به شما تبریک عرض می کنم اما نمی دانم چرا بعد از خواندن نظر شما ناخداگاه اشک از چشمانم جاری شد. سلام مرا به آقا داماد برسانید و همواره زیر سایه مرتضی علی باشید.

  235. سلام
    خوشا به حال آنانکه عظمت در نگاهشان است…

  236. نادری می‌گوید:

    سلامی گرم نثار داداش حسین بچه بسیجیای گل گلاب
    شما که جای خود دارید نظر این خواهرمون اشک مرا هم درآورد. واقعا نمی دونم خدا در قلم شما چی گذاشته که اینقد نمک داره. قدر خودتون رو حسابی بدونید. متن جدید کی میگذاری؟


    ممنون. همین الان دارم متن جدید را می نویسم. فکر کنم تا ده دقیقه دیگر آماده شود اما متن را در همین ستون نظرات خواهم گذاشت تا فقط کسانی که نظرات را می خوانند آن را مطالعه کنند. دوست ندارم خیلی بازتاب داشته باشد.

  237. پیام فضلی می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین بچّه بسیجی ها؛
    حسین جون خوشم میاد حرفه ایی!
    قلم عریان ِبرّان ِخون جریان ِحسین گونه ات را در خوب جایی خرجش میکنی!
    پرسه در مه دیگر مه شکن نمیخواهد، خودش مه اش را شکست.
    داش حسین میدونم خوشت نمیاد و خیلی برات سخته ولی برای یک قدردانی کوچک از دستان ِبرقلم شما و ظهور حضور بسیجیان حضرت ماه بخاطر ستاره ی درخشان حضرت ماه در نمایشگاه، آن روز+ساعتی که به نمایشگاه می آیی رو کمی قبل ترش اعلام کن. هوای دل ما رو داشته باش.
    البته شما هرطور تصمیم بگیری، بسیجیان حضرت ماه خُرده ای هم ناراحت نمیشوند و داداش حسین شون رو درک خواهندکرد- إن شاءالله
    راستی به این “تودیگه کی هستی” یه نکته رو بگم بعد ثبت نظر رو بزنم:
    واقعا تو دیگه کی هستی؟ سبزک نمیبینی این همه آدرس «وب یا سایت» شون رو گذاشتن؟ میبینم که دیگه جرأت ندارید خودتون با اسم”یک سبز” و از این لجن بازی ها معرفی کنید؟!!!!! خدا همه منافقین رو لعنت کنه-

  238. حسین قدیانی می‌گوید:

    مراسم شب هفت پدرم بود. این خاطره را مادرم همین دیشب برایم تعریف کرد. مادرم می گفت: وسط مراسم ناگهان پدر بزرگت مشاهده کرد شخصی که در محل به نفاق و ضد انقلابی بودن شهره است از در مسجد جوادالائمه وارد شد و شروع کرد به تسلیت گفتن اما پدربزرگت مانع آمدن این فرد به مسجد و مراسم شب هفت بابا اکبر شد و او را به بیرون مسجد هدایت کرد. همه تعجب کرده بودند اما پدربزرگت به آن فرد و در حضور دیگرانی که آنجا بودند گفت: شما و یکی از پسرانت هر از چند روز یک بار روی در و دیوار محل علیه امام شعار مینویسی و یکی از کارهای پسرم تا وقتی زنده بود پاک کردن شعارهای زشت شما روی دیوار بود. چند باری هم به شما تذکر دادیم ولی به خرج تان نرفت. یک بار هم که پایت به دادگاه باز شد ما نتوانستیم دلیل کافی و محکمه پسند برای دادگاه بیاوریم. خلاصه من وقتی به شما اجازه می دهم که در مراسم پسر شهیدم شرکت کنی، که همه این شعارها را با دست خودت پاک کنی و به جای آن بنویسی درود بر خمینی و الا شرمنده، این مراسم جای مقدسی است که حضور شما پاکی آن را خدشه دار می کند.
    من با هیچ کس کاری ندارم اما این آقای پرسه در مه یک منافق حرفه ای است؛ آقا را ولی فقیه می داند اما امامش هاشمی است. می دانید راز سکوت کثیف این فرد بوقلمون صفت در این ۸ ماه چه بود؟ قسم به خون بابا اکبر می خواست اگر جمهوری اسلامی یک درصد اگر متاثر از این فتنه سقوط کند، پایش زیاد گیر نباشد!! والله جز این نیست.
    آقای پرسه در مه! پدرم خطاب به شما هم بود که می گفت: بگوی با منافقین به کوری دو چشم تان، پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی کند.
    والسلام. داداش حسین بچه بسیجی ها.

  239. پیمان می‌گوید:

    سلام
    یه سواله فنی دارم اقای پرسه در مه لاریانی رئیس مجلسه؟

  240. احمد رضا می‌گوید:

    همین حق گویی ها و زیبا نویسی هاست که باعث می شود کتاب داداش حسین به مهریه دختری بسیجی تبدیل شود. خدا لعنت کند این پرسه در مه بوقلمون صفت را.

  241. منصف می‌گوید:

    آقای قدیانی! شما خیال می کنی کی هستی که نفر سوم کشور را متهم به نفاق می کنی و متاسفانه در راه این تهمت بیجا و بزرگتر از دهانت از پدرت خرج می کنی؟ حیا کن و این همه بذر اختلاف نپراکن. لاریجانی مورد تایید صددرصد رهبری است.


    پرسه در مه غلط کرده با شما که مورد تایید صددرصد ماه باشد. این منافق مورد تایید صددرصد امام و مقتدای خود اکبر راس فتنه است. من اما تا ابد خون پدرم را خرج کوبیدن منافقین زبونی می کنم که در لباس دکمه ذوب در ولایت آب به آسیاب فتنه گران می ریزند و به دست نجس شیخ دست بیعت می دهند. می دانید همین پرسه در مه اولین نفری بود که به میرحسین تلفن زد و ریاست جمهوری اش را تبریک گفت؟! نفاق مگر شاخ و دم دارد؟

  242. پیمان می‌گوید:

    ببخشید لاریجانی این اقا هموون اقاست؟

  243. من می‌گوید:

    دمت گرم داداش حسین. چه بحثی راه انداختی. چه شبی باشه امشب؟! من که تا آخرش باهات هستم. دم این آبجیمونم گرم. نه ده باید هم مهریه خواهران بسیجی باشد.

  244. همنام خودت می‌گوید:

    سالاری به خدا. بالاخره همیشه شما خط شکن بودی داداش حسین. شکستن حرمت این منافق بر همه ملت مبارک باشد.

  245. دزدگیر می‌گوید:

    با سلام خدمت همه.
    حق با داداش حسین است. این یارو دارد در مه پرسه می زند. یکی به نعل و یکی به میخ. دیدید چطور تا کمر برای شیخ خم شد؟!!!!!!!!!!!!!۱۱۱

  246. تلنگر می‌گوید:

    سلام

    حتما شنیدید که «اوباما» دستش رو شده که «با ما» نیست!

    وقتی «حق حمله اتمی به مخالفین سیاست های آمریکا را محفوظ می داند»

    هر چه فکر می کنم بوش ابله هم چنین حرف احمقانه ای را نگفته بود!

    در اعتراض به این تهدید ؛ نامه ای خطاب به دبیر کل سازمان ملل نوشته شده.

    برای امضا به این آدرس بروید:

    http://talangor86.blogsky.com/

  247. فاطمه. ر می‌گوید:

    سلام خدمت داداش حسین. روز معلم را به شما معلم خوب ما در این کلاس مجازی تبریک عرض می کنم. من هم از کار این خواهر درباره کتاب شما اشکم جاری شد. ما همه مان نویسنده نه ده هستیم و صاحب کتاب داداش حسین. ضمنا خیلی خوب بود متن تان درباره پرسه در مه. مهم متن شماست و فرقی ندارد که در صفحه نظرات نوشته شده باشد یا در خود وبلاگ.

  248. فردید می‌گوید:

    دقیقا یادم نیست ولی چند وقت پیش جایی خواندم که مهدی هاشمی با کاندیداتوری خاتمی مخالف بود -شاید بخاطر توهینهایی که در دوران ریاست جمهوری او به باباش شد- و نظرش روی موسوی یا لاریجانی بود. خیلی هم برایش فرق نمیکرد. شما کافیه از یک هفته قبل از انتخابات تا یک هفته بعد از نماز جمعه رهبری را بررسی کنید. در این بازه هیچ کسی در مه نبود همه چیز آشکار بود بعدها رو بیخیال!

  249. تو دیگه کی هستی؟ می‌گوید:

    ۲۵۴ تا واسه خودت نظر کذاشتی؟! بیکاری به مولا.

  250. من می‌گوید:

    درود بر این مورچه لعنت برپرسه در مه.

  251. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    متنت عالی بود رهرو خط رهبری رنگ عوض نمی کند

  252. عالی می‌گوید:

    چه انتقاد خوشگلی کردی از این وزیر بی فرهنگ ارشاد که مراسم ختم پدرش را تبدیل کرد به جولان منافقین. دمت گرم. متنت عالی بود اما کاش میذاشتی تو وبت.

  253. حمید می‌گوید:

    داداش حسین. من با این ادبیاتی که درباره آقای لاریجانی نوشتید مخالفم و البته معتقدم که ایشان در جریان فتنه نمره خوبی نگرفت ولی این لحن بیان هم خیلی تند و غیر منصفانه است. راستی نظر شما درباره مشایی چیست؟ دوست دارم توضیح کافی و مستند ارائه کنید. پیشاپیش ممنون.

  254. . می‌گوید:

    از نت خسته شدم چند روزی روی گل این همه بسیجی رو نخواهم دید

    یاعلی

  255. فاطمه می‌گوید:

    متن تان در ستون نظرات درباره پرسه در مه پرسه در حقیقت بود. احسنت به شما و پدربزرگ تان که به قول خودتان یک پیر عاشورایی است.

  256. قائم مقام می‌گوید:

    با سلام و درود
    تورقی در سایت رهبری برای آنانی که حقیقت و تاریخ را نادیده می گیرند!
    ابراز اعتماد به سیّد محمّد موسوى خوئینى(ها
    ابراز صدق و صفا با عطاءاللَّه مهاجرانى
    ابراز کثرت القاب به هاشمی رفسنجانی

    در وبلاگ بخوانید

  257. فردید می‌گوید:

    ببین برادر دوتا بحث هست که این جند وقته خیلی روش مانور داده شد:
    اول عقبگرد یا خیانت خواص و دوم بی بصیرتی این عده که به هم مربوط می شوند.
    من معتقدم عقبگرد مخصوص دو دسته از انسانهاست: انسانهای ضعیف یا انسانهای واقعا ناآگاه
    نمونه ای از انسانهای ناآگاه در عصر حاضر مرحوم احسان طبری از متفکران بزرگ مارکسیسم بود که بعد از انقلاب واقعا متحول و مسلمان واقعی شد. از این دست آدمها تو جوامع مسلمان کم پیدا میشه، چون به هرحال یک جورهایی با حقیقت درگیر هستن.
    در مورد انسانهای ضعیف هم مثال زیاده که نمونه اش سروش و مهاجرانی و گنجی و …. هستند.
    اما بحث اصلی من اینه که آدمهایی مثل راس فتنه آدمهایی نیستن که یک دفعه تغییر وضعیت بدن. اینها قبلا هم همین بودن ولی فرصت بروز نداشتن. رئیسشون هم جناب ابلیسه که ۶هزارسال عبادت کرد آخرش معلوم شد که عبادتش دو زار نمی اریده و از اول مشکل داشته!
    این علی اکبر قلابی در بسیاری از حوادث اول انقلاب نقش مبهم داشته: اون از ترور مسخره و خنده دارش. اون از انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی که آقا چند دقیقه قبل محل رو ترک میکنه. اون از ارتباطاتش با مهدی هاشمی منتظری و سازمان مجاهدین، اون از ماجرای مک فارلین و ….
    (( این یک تیکه رو حذف کن: حتی در ماجرای انتخاب رهبری هم از سر ناچاری مجبور شد اون جملات رو بگه. دلیل اصلیش هم این بود که رفاقتش با آقا از بقیه بیشتر بود و احساس میکرد آقا رو بهتر میتونه کنترل کنه نسبت به مرحوم مشکینی یا کسی دیگه. بخاطر همین هنوز هم فکر میکنه رابطه شون رفاقتیه و اونه که آقا رو به رهبری اتخاب کرده. ولی خدا بالاخره شرش رو به خودش برگردوند. خدا لعنتش کنه!))
    خدا ازش نگذره چقدر عمرمون رو صرف دفاع از این عوضی کردیم.
    اتفاقا من به همین دلیل مطمئنم که بصیرت رئیس این “بیش مارها” خیلی زیاده ولی صبرشون کمه! بهمین خاطر مجبور شدن ذاتشون رو نشون بدن!

  258. منم می‌گوید:

    اینی که می گه بیکاری به مولا، احیاناً منظورش مولا هاشمیه؟! چون مولای این لجنها اون مردک… است دیگه!

  259. عطر خاک می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین خودمان
    وقتی این راخواندم خیلی ناراحت شدم: “گاهی که عده ای از میزان فروش کتاب حرف می زنند سخت ترین لحظات برای من است.”
    به خدا اگردر کامنت ها قبلی حرف از تیراژ بالا زدم فقط برای کوری چشم حسودا بود وگرنه ما که میدانیم اینجا چه خبر است. اینجاخانه ای جز بیت رهبری نیست.
    بااین قلم شکسته ام که دو سرش را تراشیده ام گاهی وقتها به خودم میگویم خط خطی کنم تا در یک کامنت به داداش هرچند تاصد سال به پای نوشته هایشنمی رسد از او تشکر کنم…
    همه بچه ها قلم میزنند برای تو این همه کامنت…
    خلاصه اگه حرفی زدم شرمنده ما طاقت ناراحتی شما را ندارم

  260. عطر خاک می‌گوید:

    یک ماه گذشت .برای ده روز دیگرش هم شما دعا کنید… تا ۴۰ روز

  261. حامد می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    این لاریجانی بچه ی چهارم اکبر فسنجانیه.خدا لعنتش کنه یه منافق هست که لنگه نداره
    حالا یه سئوال.لطفا جواب بدین
    امکان این هست که لاریجانی برای ریاست جمهوری دوره ی بعد شرکت کنه؟اگه بکنه رای میاره یا نه؟
    یه سئوال دیگه:کتابتون فقط تو نمایشگاه عرض میشه یا به کتاب فروشی ها هم خواهد آمد
    میخوام لعنی بکشم که گوش دشمنان کر بشه
    لعن علی عدوک یا علی
    هاشمی و خاتمی و کروبی و لاریجانی و موسوی
    حاج حسین قلمت پشت دشمن را شکست
    یا علی

  262. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش جون . سلام به همگی . سلام آقا فرید . راستش وقتی میام میبینم داداش نیست دلم می گیره . برای همین تا الان منتظر شدم اما دیدم شماها ماشاالله خیلی وقته اومدین . داداش نمی دونی ما از دست آقای پرسه در مه می کشیم . اصلا بذار یه درددلی کنم داداش . می گن اصلا سیاست همه ی اصلاح طلبا این بوده که قم را عقب مانده نگه دارن و بهش نرسن . البته از آدمایی که می خوان کلا دینو از بین ببرن بیشتر هم انتظار نمی ره .اما چون قم مذهبی خیلی تو چشمه خودشون این جا را عقب نگه داشتن . خدا پدر احمدی نژادو بیامرزه که وقتی قرار بود بیاد بازدید دیده هیچ کاری نکردن نیامده گفته وقتی کاری نکردین بیام از چی بازدید کنم . آقای لاریجانی تا به حال با چند قمی که به خاطر سوابقتون به شما رای دادن حرف زدین و مشکلشون رو پرسیدین ؟؟ راستی یادم نبود مگه گدا حق داره که با آقا حرف بزنه ببخشید
    راستی فرید باور کن من یه چیزایی دیدم تو دانشگاه و محیط بیرون که کم مانده روحم از بدنم بیرون بره . از خست علمی اساتید بگیر تا بگیر ببنداشون …
    خیلیییییییییییی سخته ولی باید تحمل کرد .

  263. عرفان می‌گوید:

    راستی داداش . بین این برادران لاریجانی بقیه خوبن فکر کنم این یکی یه ذره …
    ماها که پشت دستمونو داغ کردیم بهش رای ندیم اما اون زرنگه حتما میره تهران کاندید می شه

  264. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی ماهی بخدا،
    مثل همیشه عاشق همین اخلاقتم،بدم میاد از آدمای محافظه کار.
    چهره واقعی آقای پرسه در مه خیلی وقته برامون رو شده.
    از همون روزی که به موسوی تبریک گفته بود،همون روزی که گفته بود طرفدارای موسوی و احمدی نژاد با هم برابرند،خدا لعنت کنه منافقینو.

    کاش بعضی از مسئولین ما هم شعور پدر بزرگ شما رو داشتن.

    عکس رحیمی رو دیدن؟چطوری به شیخ بیسواد تعظیم کرده!
    خدا عاقبت ما رو ختم به خیر کنه.

  265. مثل هیچکس می‌گوید:

    “او” بیوفای من است…

  266. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام.
    اوّلاً یه چیزی تو پرانتز بگم!(این آقا یا خانوم «منم» یه آدرسی گذاشتن. من اوّل نگاه کردم می گم چقد این آدرس آشناست. حالا نگو آدرس وبلاگ برادرمه!!!)
    وقتی سر کلاس، استادی به رهبرم توهین می کنه، من تحمّل نمی کنم و حرمت استاد و شاگردی رو می ذارم کنار و حالا یکی جلوی منو بگیره! اینجور وقتا دوستان می گن بابا تو چقد نترسی. نمی ترسی ترم آخری مشروطت کنه؟ نمی ترسی پاتو توی کمیته انضباطی باز کنه؟…
    حالا نمی دونم اگه این دوستان مطلب شما رو(پرسه در مه) بخونن چی می گن؟ هر چند با متنهایی که تا به حال گذاشتید، روزی نیست که من برم دانشگاه و دوستان نگن: اَاَاَاَاَاَ… عجب وبلاگی بهمون معرّفی کردی. به این می گن «افسر جوان مقابله با تهدیدات نرم دشمن»(صفتی که امام خامنه ای به دانشجویان دادند)
    تعدادی از دوستان سبز جلبکی هم با خوندن نوشته های شما جلبکها رو از تنشون شستن و پاکیزه شدن! جالبه. حالا وقتی می خوام سر به سرشون بذارم و می گم احوال آقای چیز چطوره؟ می گن(ببخشید): گور بابای موسوی. موسوی دیگه کدوم خریه؟!!!
    ولی از همه قشنگتر احساس دوستمه که باباش جانباز شهیده. یه روز خیلی دلش گرفته بود. اگه دور و برمون خلوت بود می زد زیر گریه. مثلاً داشت با من حرف می زد، ولی در اصل داشت با باباش درددل می کرد و از تنهایی و غربتش می گفت. تا اسم رهبر عزیزمونو آوردم، دیگه تحمّل نکرد و زد زیر گریه. اتّفاقاً اون روز متن پرینت گرفته شدۀ «من مستأجر نیستم، خانه ام بیت رهبریست» تو کیفم بود. بهش دادم خوند. با خوندنش به چنان آرامشی رسید که انگار نه انگار تا حالا تو دلش غوغا بود. امروز می گفت: دیشب وقتی بابامو تو تلویزیون دیدم اونقد قربون صدقه ش رفتم که نگو. و من متعجّب از اینکه بابای بزرگوار این دوستمو کی نشون داد؟! بعد متوجّه شدم که منظورش کسی نبود جز حضرت ماه. حالا دیگه تو کیفش عکس پدرشو کنار عکس حضرت ماه گذاشته و مخصوصاً با شنیده این سخن رهبر که می فرمایند: «من هم به عنوان پدر پیر شما دلم سرشار از محبّت شما جوانهاست»، به قول خودش دیگه احساس تنهایی نمی کنه. می گه تا به حال خجالت می کشیدم امام خامنه ای عزیزمو، به عنوان پدرم بدونم…
    و کلام آخِر اینکه خوشحالم که وقتی جمعه می رم نمایشگاه، کتاب نه ده رو می خرم. برای اون روز لحظه شماری می کنم!
    یا حق

  267. سداحمد می‌گوید:

    عزییییز دلم،
    قربونت برم الهی ما میدونیم چقدر دلت پاکه،همین که کتابتو آماده کردی تا بتونیم کتاب داداش حسینمونو داشته باشیم خیلی بهمون لطف کردی.

    خونه همه ما بیت رهبریه چون دلامون اینو میگه.

    داداش من بر اثر یه تصادف چند وقته بدنم تو گچه،آخر این هفته باید بیام تهرانو اگه خدا بخواد دکترا میخوان گچ پامو باز کنن،داداش حسینم به عشق شما و کتابتون که به عشق حضرت آقا نوشتین هر جوری باشه میرم نمایشگاه و کتابو میخرم.

  268. زهرا می‌گوید:

    سلام
    منو بگو می خواستم ۴ سال دیگه اگه لاریجانی کاندید شه بهش رای بدم
    چقدر رهبر عزیزمون تنهاست
    اینم از مسولین کشورمون تازه میگیم نظام دست خودی هاست

  269. سید مرتضی می‌گوید:

    شب بخیر آقای لاریجانی!
    حوادث سال ۸۸ علی رغم تلخی‌های زیاد حاوی عبرت های بسیاری برای امّت ولایی و مومن بود که از جمله می‌توان به شناخت بیشتر برخی از نخبگان و خواص اشاره کرد، گروهی که همواره مورد توصیه و تاکید رهبر معظم انقلاب بوده‌اند تا جایی که ایشان چندین بار در بیانات خود در جمع مردم و مسئولان از مردود شدن برخی خواص و پیاده شدن آن‌ها از کشتی نظام خبر دادند. حال سؤال اینجاست که آیا دیگر نخبگان که بعضاً با سکوت و گاه با عمل خود مهر تایید بر رفتار فتنه‌گران می‌زدند هنوز هم بر طبل مسامحه در برابر جریان فتنه می‌کوبند یا نه؟
    آقای علی لاریجانی که در سال ۸۶ توانست اعتماد مردم قم برای وکالت این شهر در مجلس را جلب کند و مردم قم با توجه به سابقه و احترام به اصل و نسب ایشان با رأی بالایی وی را به مجلس فرستادند ار جمله افرادی است که در چندین ماه گذشته به خاطر عملکردشان در برابر جریان فتنه مورد انتقاد جدی امت حزب الله و حتی در برخی موارد مورد عتاب مقامات عالی‌رتبه نظام قرار گرفته است. ما به همین دلیل در اینجا چند سوال از ایشان درباره عملکردشان در سه بخش ریاست مجلس، ریاست فراکسیون اصولگرایان و نمایندگی مردم قم مطرح می‌کنیم که البته بی‌صبرانه منتظر شنیدن جواب‌های ایشان هستیم اما معتقدیم اگر پاسخی وجود می‌داشت داده می‌شد و یا دیگر این ابهامات مطرح نمی‌گردید.
    ریاست مجلس
    آقای لاریجانی! شما که به لطف رای مردم قم توانستید به مجلس بروید و در آنجا بر کرسی ریاست مجلس تکیه بزیند لازم است در برابر اقدامات خود به موکلانتان پاسخگو باشید، گرچه حرفهای گفتنی در باب ریاست مجلس شما زیاد است اما در این جا فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم تا افکار عمومی در این‌باره تنویر شود.
    ادامه دارد…

  270. سید مرتضی می‌گوید:

    ادامه…
    الف. بحث تماس تلفنی شما در عصر روز ۲۲ خرداد با کاندیدای شکست خورده و ابلاغ تبریک به وی به خاطر رییس جمهور شدنش به گفته بسیاری از ناظران سیاسی یکی از دلایل اعلام پیروزی زودرس توسط حسین موسوی در ساعات پایانی رای گیری بوده است که بعد از همان مصاحبه، جریان فتنه که شکست خود راقطعی می‌دید علناً وارد بحث تقلب شده وبر مبنای تئوری «دزدیدن رای‌ها» سعی در ایجاد آشوب و بلوا در کشورکرد. آیا شما که تا پیش از انتخابات به این دلیل که مجلس نباید وارد مصادیق شود، لام تا کام از کاندیدای اصولگرایی که مورد حمایت قاطبه مردم و مورد هجوم همه جانبه فتنه‌گران بود حرفی و حمایتی نزدید و نکردید، با چه برهانی پیش از اتمام رأی‌گیری به عنوان رییس قوه مقننه با یک کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان و بدتر ازآن آمریکا و اسراییل تماس گرفته و ریاست جمهوری! وی را تبریک گفتید؟
    ب. عدم موضع‌گیری شفاف و صریح شما در برابر فتنه‌گران که علناً تا هفته‌ها بعد از انتخابات اعتراض را حق آنان می‌دانستید، درحالی که رهبر معظم انقلاب چارچوب قانون را تنها راه پیگیری مسائل عنوان کردند با چه دلیلی صورت گرفت؟ آیا باید حوادث تلخی مثل اهانت به ساحت قدسی اباعبدالله الحسین(ع) پیش می‌آمد تا شما پی به هدف فتنه‌گران که همان اصل اسلام و دین بود ببرید و آن را محکوم کنید؟
    ج. چرا حلقه مشاوران و نزدیکان شما همگی افراد کینه‌توز نسبت به آقای رییس جمهور و حامی جریان فتنه‌اند؟ که البته ما بسیاری از اعمال و تحلیل‌های نادرست شما را ریشه در همین حلقه نزدیکانتان می‌دانیم که گاه با مخالفت‌های بی‌دلیل با برخی از لوایح دولت و سنگ‌اندازی در آن و گاه با طرح مباحث موهومی مثل مسئله «گم شدن یک میلیارد دلار» به تهیه خوراک برای مهاجمین به دولت می‌پردازد.
    ادامه دارد…

  271. سید مرتضی می‌گوید:

    ادامه…
    ریاست فراکسیون اصولگرایان
    عملکرد ضعیف شما به عنوان رییس فراکسیون اصولگرایان مجلس در ایام قبل از انتخابات که علی رغم درخواست‌های فراوان نمایندگان مبنی بر صدور بیانیه در حمایت از کاندیدای اصولگرایان که با مخالفت شما مواجه شد چه توجیهی دارد؟ سکوت معنا دار این فراکسیون که باید جبهه دار امت حزب الله باشد در برابر آشوب‌های پس‌از انتخابات چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا می‌شود نقش شما را در عقیم کردن بزرگترین فراکسیون سیاسی کشور نادیده گرفت؟
    ادامه دارد…

  272. سید مرتضی می‌گوید:

    نمایندگی مردم شریف قم
    مردم شریف قم در حوادث سال گذشته حقیقتاً ثابت کردند اهالی شهر خون و قیام‌اند و تا پای جان از ولایت حمایت خواهند کرد. وقایع تلخ ماه محرم سال گذشته و جسارت به حرم مطهر حضرت معصومه(س) و اهانت به مقام معظم رهبری در تشعیع جنازه حسینعلی منتظری، خون مردم انقلابی و شهیدپرور قم را به جوش آورد به طوری که در کمترین زمان ممکن، مردم همه فتنه‌گران و منافقین را از این شهر مقدس بیرون کرده و تمامی اهداف بعدی‌شان که همانا تاسیس یک پایگاه دینی و مرجعیت جدید که بتوانند آن را تبدیل به پایگاه ضدانقلاب کنند نقش‌بر آب کردند. آیا شایسته نبود
    شما که وکیل الرعایای این مردم‌اید حداقل یک جمله در محکومیت این اقدامات که موجب جریحه دار شدن قلوب مومنین و مراجع عظام شد بر‌ زبان می‌راندید.
    اقدام اخیر و معنادار شما در خوش وبش صمیمانه با یکی از سران فتنه حجت را بر مردم قم تمام کرد، شما با فردی اینگونه احوالپرسی می‌کنید که در بی‌آبرو کردن نظام در انظار عمومی از هیچ تلاشی دریغ نکرد و ظلم بزرگی را به رهبر معظم انقلاب روا داشت، همان شیخ ساده‌لوحی که سخیف‌ترین تهمت‌ها را به نظام جمهوری اسلامی که حاصل خون صدها هزار شهید است وارد کرده و به فرموده رهبری بزرگوار از کشتی نظام اسلامی است خارج شده است. آیا بی اعتنایی شما به وی باعث نمی‌شد تا این شیخ از حماقت‌های خود عقب‌نشینی کند و به بی‌آبرویی خود نزد ملت پی ببرد.
    آقای لاریجانی! صمیمانه به شما توصیه می‌کنیم که تا دیر نشده به صفوف ملت بپیوندید و قاطعانه در برابر فتنه گران بایستید و از این موضع‌گیریها و اعمال دوپهلو پرهیز کنید و به فرموده رهبر معظم انقلاب «آنچه را می‌فهمید صریح و روشن بیان کنید البته سعی کنید درست بفهمید».
    البته بعید است که شما در خانه چند صد متری‌تان به صفوف ملت بپیوندید! پس بهتر است تا نهیب ملت شما را از خواب بیدار نکرده از خواب ریاست جمهوری دوره بعد بیرون بیایید!.
    بیانیه جمعی از طلاب و جدانشجویان قم

  273. 4سوق می‌گوید:

    سلام داداش. عالی بود مثل همیشه
    اینکه کوتاه مینویسید خیلی مناسبتره و دلنشینتر.البته ببخشیدا!

  274. محمد حسین می‌گوید:

    حسین جان.
    قرار نشد دوپهلو صحبت کنی!؟ من ادمه کند ذهنی نیستم بلاخره منظورت از پرسه درمه؟چی بود اون مطلبی که تو نظرات بود پیگری شدم و خوندم…انگار شماهم داری به دوپهلو گویی مبتلا میشی!!!

  275. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین عزیز ما کجائی؟

  276. ارمیا ایرانی می‌گوید:

    سلام
    حاج حسین نیستید؟!
    من بدجوری به روزم.
    پیشم بیایید.
    خدا قوت

  277. سیداحمد می‌گوید:

    فدای داداش حسین بسیجیها.

    به کوری چشم حسودا الان ساعت ۳ نصفه شبه و وبلاگ داداش حسین۱۰ نفر آنلاین داره.

    شادی روح شهید قدیانی و سلامتی داداش حسین عزیز صلوات بفرست.

  278. محمد حمزه می‌گوید:

    سلام اخوی
    انشا ا… همتت هم همیشه مثل اون مورچه باشه و در راه حق هم هیچ سدی مانع قلم زدنت بر قلب ما نشه
    ما رو هم دعا کن
    یا علی

  279. leyla می‌گوید:

    باز هم از پدرت آویزون شدی

  280. تارک الفتنه می‌گوید:

    وای یعنی فردا نه ده را در نمایشگاه می بینیم دیگه. وایییییییییییییییییییییییییییییی. عکس داداش حسین کنار بابا اکبر از اون عکساسا. راستی چند تا عکس گذاشتی؟ قیمت کتاب چنده؟

  281. دانشجوی بیدار می‌گوید:

    محمود دیشب ترکوند آمریکا رو
    یه دل نوشت نمی خواد؟!!!!

  282. مرادی می‌گوید:

    با سلام
    یک سوال:
    موضع گیری بعد از جریان عاشورای پرسه در مه آیا واقعا به خاطر شکستن حرمت عاشورا بود یا به خاطر اطمینان از پایان تراژدی وهم انگرز فتنه.

  283. کمال می‌گوید:

    به جناب اقای سیدمرتضی:
    قربون دهانت با این حرفهایی که زدی.
    به خدا حرف دل ما همینه.
    این لاریجانی بی شرف که مردم قم را گول زد و با پز ولایی بودن رای ما رو گرفت تقلب کرده. این ماییم که باید ادعای تقلب در انتخابات نمایندگان مجلس را داشته باشیم و بگوییم رای مارو پس بدین.
    این نامرد وقتی جایی میره برای سخنرانی و ما هم میخواهیم ازش چندتا سوال بکنیم با چند لایه محافظ روبرو میشیم. این وکیل ماست؟ فاصله اون با ما اینقدر زیاده که اصلا دسترسی بهش نداریم.
    از داداش حسین گلمون میخوام این بحثها را رسانه ای کنه چون ما که دستمون به جایی نمیرسه.
    شمارو به خدا هر کی هرکاری از دستش بر میاد مردم رو روشن کنه که خدای ناکرده دوره بعد رئیس جمهور نشه.
    زت زیاد

  284. --- می‌گوید:

    یه نگاه به این بنداز، حالشو ببر
    وبلاگ امین عارفی
    http://edalatnameh.blogfa.com/post-157.aspx

  285. شکیب می‌گوید:

    زیبا بود. . .

  286. عاطفه می‌گوید:

    نظرم ربطی به این پست نداره.یه درد دله راجع به کل مطالب.

    خوشا به حال پدر شما و برادر من که شهید شدن و نیستن.بدا به حال من که می بینم و می سوزم و کاری از دستم بر نمیاد.بدا به حال من که ضجه های شب و روز وقت نماز پدرمو می شنوم که داره توبه می کنه.سخته گاهی زندگی چه می شه کرد.بدا به حال من که نمی دونم فردا که پسرم بزرگ شه جوابشو چی باید بدم.

    من وبلاگ ندارم که درددل یه خواهر شهید رو توش بنویسم. من وبلاگ ندارم که توش راجع به نگاه مادرم حرف بزنم تا دل دیگرانو بسوزونم. نه برادرم درد دل من تو این دل منه و بیرون ریختنش بهم احساس سو استفاده می ده یه جور عذاب وجدان . همین الان انگار برادرم ایستاده نگام می کنه عین عکسش که تا دم رفتن مادرم ازش دور نمی شد. داره با نگاش می گه عاطفه از خودت چیزی باش. می گه اگه بلدی بجنگ واسه وطن و دینت. می گه من خونمو قبلا فروختم به خدا چیزی واسه تو نمونده که بفروشیش. من ازش شرمندم. اخه یه بچه می شه اون و یه بچه می شه من که فقط دارم ظلم رو نگاه می کنم و جرات واکنش ندارم. چی شدن اون عباس ها. حیف از اونا که رفتن و ما موندیم. اگه اینا رو برای شما می گم واسه اینه که حس می کنم همدردیم اون نگاهی که شما تو چشم مادرت دیدی منم تو چشم مادرم دیدم. گرچه که رفتن پدر خیلی سخته.

    پدر شهیدتون پیش ما یه دنیا یه دنیا یه دنیا احترام داره. ای کاش بالای سرتون بود تا این طوری بار نمیومدین که با هموطنای خودتون این طور کنین.

    روز حسابی در کاره و من می دونم پدرتون در کنار امامی می ایسته که به خاطرش به جبهه رفت نه در کنار اقای مصباح.

    نمی دونم چرا این همه حرفا رو اینجا نوشتم. این پست رو که خوندم داغ دلم تازه شد.اگه نظرم رو پاک کنین درک می کنم.شنیدن حرف مخالف سخته.

    الهى الى من تکلنى الى قریب فیقطعنى ام الى بعید فیتجهمنى ام الى المستضعفین لى و انت ربى و ملیک امرى اشکو الیک غربتى ..

  287. وجدانی می‌گوید:

    مردم, همیشه نور خدا منجلی شود

    در سینه ای که مملو مهر ولی شود

    من افتخار می کنم آری خدا کند

    جانم فدای حضرت سید علی شود

    سلام
    همیشه ولایی باشید
    قلم زیبایی دارید
    موفق باشید .
    خواستید افتخار بدید
    سری به ماهم بزنید

  288. ... می‌گوید:

    به نامم مهم نیست
    خدایی خجالت بکشید با این مهریه کردن چرکهای کف دست(البته می دانم که دروغ محض است و آن هم خجالتی جدا دارد)

  289. حنظله می‌گوید:

    کوتاه و سر راست تر از یک داستان سر راست ، اما انصافا پایانش هنرمندانه بود
    احسنت اخوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.