حکم جلب آقازاده فراری صادر شد

تکیه داده بود به دیوار. داشت آدامس می فروخت که اسانس عدالت نداشت. چرک ناخن پایش چهره شهر را کثیف کرده بود. مامور شهرداری آمد و او را به خاطر همین جرم با خود برد. نگاهی به آدامس هایش انداخت؛ دید که ارزشی ندارد، کل بسته را پرت کرد سطل آشغال. شب مامور دیگر شهرداری در حین خالی کردن سطل آشغال چشمانش به تار مویی افتاد که از بسته آدامس آویزان شده است. یکی از آدامس ها را باز کرد و جوید. مزه دخترش را می داد. نصف شب وقتی رفت دخترش را از بازداشتگاه شهرداری بیرون بیاورد مانده بود که خانواده اش چهره شهر را کثیف می کنند یا تمیز.

***

روی میز بازداشتگاه، مامور شهرداری داشت روزنامه ای می خواند که تیتر یکش این بود؛ حکم جلب آقازاده فراری صادر شد. تازه فهمید دخترش ساعاتی از روز از خانه فرار می کند تا آدامس بفروشد.

***

حیف که زهرای کوچک سواد نداشت و نمی دانست تیتر یک روزنامه صدای قانون شده است.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. پیام فضلی می‌گوید:

    سلام حسین جان-
    قالب قلم ات دارد زیباتر میشود و از یکنواختی ِخاصّ ِخودش در می آید.
    انگاری تولّدی ست دوباره.
    مبارکت باد-

  2. غربت می‌گوید:

    داداشی من در حد نوشتن نظر هم خودم رو نمی بینم
    ولی میدونم و یقین دارم که دعا خیلی کمکت می کنه.
    هر چند آلوده هستم و گنه کار ولی دعات می کنم.خیلی زیاد.
    دوستت دارم اندازه ………..

  3. محسن اسدی می‌گوید:

    قربون داداش حسین بچه بسیجیا برم که تو هر قالبی که اراده می کنه می تونه بنویسه. خداییش بهترین داستان کوتاهی بود که تو عمرم خوندم. خدایی انداختما. خیلی درگیر کننده بود. اندازه یه رمان حرف داشت. دمت گرم.

  4. سعید می‌گوید:

    سلام
    خیلی پیچیده و خیلی ساده یود
    جالب بود آفرین
    التماس دعا یا حق

  5. سالک مبارز(فریدسابق) می‌گوید:

    بابا حسین عزیز غوغا کردی امشب کلا جام خالی.می خواستم چند تا از ویژگی های سالک مبارزو بنویسم دیدم چون این اسمو انتخاب کردم بنویسم یه کوچولو میشه تعریف از نداشته های خودم واسه همین ننوشتم.اگه مورد نداره بنویسم؟

  6. hami می‌گوید:

    خیلی زیبا بود
    سبک جدید مبارک.
    اینجوری خوندنی تره.
    کمکم شاید شعرم سرودی مثلا غزل

  7. ارمیا ایرانی می‌گوید:

    عالی بود.
    التماس دعا

  8. عطر خاک می‌گوید:

    “حیف که زهرای کوچک سواد نداشت و نمی دانست تیتر یک روزنامه صدای قانون شده است.”

  9. عطر خاک می‌گوید:

    داداش حسین از اون شبی که گفتی میخوای اینجا رو ببندی دیگه شبا آن نیستی؟؟؟؟
    ازدست کامنت های ما خسته شدی ؟؟؟
    همه ما میدونیم این توقع زیادیه بالاخره شما هم کار و زندگی دارین .لااقل چندشب در میون آن باش. دل ما هم خوشه که بعد ازیک روز پرکار، شبا اینجا داداش این همه بسیجی رو زیارت کنیم که حضورشم برای ما خیلی عزیزه چه رسد نوشته هاش

  10. امیر مسعود می‌گوید:

    سلام
    خیلی عالی بود
    یا علی

  11. عطر خاک می‌گوید:


    سلااااااااااااااااام چه عجب ما برادر حسین را آن دیدیم

    راستی داداش حسین خوش به حالت دیروززز……………..

  12. عطر خاک می‌گوید:

    ما رفتیم
    شبتون پراز کامنت تا چششم حسودا در بیاد و یه روزی تیتر یکم روزنامه تعداد کامنت های قطعه ۲۶ باشه

  13. انیس می‌گوید:

    پارادوکس است
    ولی وهم انگیز

  14. ساجد کاشفی می‌گوید:

    دو بار خوندمش تا منظورتون را متوجه بشم
    خیلی عالی بود.
    یا ظافر

  15. بسیجی نما می‌گوید:

    شاهکار بود…

  16. ایرانی مسلمان می‌گوید:

    سلام.خیلی محشر بود محشر کاش اقازاده ها بخونن .با مطلب “پروفسور بوبس ” به روزم.خوشحال میشم ببینمت.
    یا علی

  17. کربلایی می‌گوید:

    سلام خدا بر شهیدان وشهید قدیانی

    و

    سلام شهیدان بر حاج حسین قدیانی

  18. کمال می‌گوید:

    میدونی چرا دختر آدامس فروش تیتر یک روزنامه ها بود و دادگاه هم حکم جلبشو داد؟
    به خاطر اینکه توی روزنامه ها و دادگاه امثال فاحشه هاشمی با اون برجی که داره جا نمیگیره

  19. عون می‌گوید:

    درود بر قلمی که خون بابا اکبر از آن جاری می شود بر دل بچه بسیجی ها…

  20. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام
    درد را از هر طرف که بنویسی درد است …

    یا زهرای علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  21. متین می‌گوید:

    سلام اومدم حاضر بزنم دیدم ۳مطلب جدید زدید ذوق زده شدم
    اقای قدیانی دیروز صحبت شما با خانواده بود همه میگفتن خدا کند که بماند(تو خط خامنه ای)من بهشون گفتم محال که………

  22. عرفان می‌گوید:

    به امید تعجیل در دستگیری اقازاده ترین خانم (ف)!!

  23. فاطمیون می‌گوید:

    کاش ضرر آقازاده ها در همین حد بود

  24. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام
    درد را از هر طرف که بنویسی درد است …

    یا زهرای علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  25. نیما کاوه می‌گوید:

    سلام .
    خدا خیرت بده خیلی عالی بود
    و من الله توفیق

  26. وبگرد می‌گوید:

    با سبک جدید زدی تو خال
    متنوع که می نویسی جذابیت صد چندان میشه

  27. ما بچه بسیجی ها که انقدر از این بی عدالتی زجر میکشیم باید دید مولایمان سید علی دیگر چه میکشد…
    ای کاش مولا اشاره ای حتی به گوشه چشم میکرد تا بنیادشان را از زمین محو کنیم…

  28. زینب می‌گوید:

    کودک بیچاره از غم بی پدری داشت خفه می شد . تمام خاطرات دوران بچگی ش همه بازیهاشبا باباش همه ی قربون صدقه های باباش رو ازش گرفتن . اون دیگه بابا نداشت . اما هرگز ناراحت نبود . فقط کمی گرفته بود شنیده بود که خدا هر که را بخواهد با نصرت خود تایید می کند . پدرش او را به خاطر اینکه ساکن بیت رهبری شده بود از خود راند اما او دعا میکند که پدر آدرس بیت رهبری را از فرزندان طلحه و زبیر نگیرد . دعا می کند پدر راه کربلا پیدا کند . دعا می کند که بابا اکبر ها برای پدرش دعا کنند. شما هم دعا کنید .

  29. دوست می‌گوید:

    باید می نوشتی خوب شد که زهرای کوچک سواد نداشت! چون اگه داشت یه درد به همه دردهاش اضافه می شد

  30. سجاد می‌گوید:

    سلام داداش .
    خرمشهر را خدا آزاد کرد .
    تو که اهل پیچشی می فهمی ! نه؟
    ناز قلمت !

  31. کورورش می‌گوید:

    منتظر مطلب جدیدیم. یا علی

  32. امین می‌گوید:

    سلام

    به امید حکومت عدل الهی و قانون آسمانی

    جالبه بعضی ها جرات نام بردن آقا زاده ها رو تو نظرات ندارند اما شما به صراحت هم نام آقا و هم نام آقا زادها رو می برید

    اینا طرفداران پرسه در ماه نیستند

  33. محمد می‌گوید:

    داش حسین دمت گرم
    نشون دادی چقدر توانمندی. داستان کوتاه نوشتن خیلی سخته. خیلی جالب بود

  34. مرادی می‌گوید:

    پیچیده ، بسیار واضح و اندکی مبهم بود.
    البته برای من

  35. کوثر می‌گوید:

    سلام و دمت گرم و قلمت پرتوان در راه ولایت چه قلمی داری تو بسیجی . امیدوارم قانون برای همه اجرا شود حتی برای آنانی که روزی خوب بودند و بعد آقازاده شدند و حق دفاع از طرف ما را برای نامحرمان باقی نگذاشتند میدانی چه زمانی را میگویم آنزمانی که هر چه حرف پشت سر آنان میزدند ما دفاع میکردم ولی الان …. امیدوارم به سزای اعمالشان برسند زیرا بدجوری باعث سرخوری بچه بسیجیها جلوی ضد انقلاب شدند این اقازاده های برج و بارو ساز

  36. مسعود می‌گوید:

    عالی بود

    قلمت پاینده

  37. linca می‌گوید:

    مرسی خیلی قشنگ بود…………

  38. سلام
    اتاق من توی اداره پاتوق بچه های شهداست. یه صندلی اضافه هم گذاشتم به نیت باباهاشون.
    هرکدومشون هم که میان یه عکس العملی دارند و یه حالی با اون صندلی
    خلاصه یه وبم دارم که یه پل هست بین اونا و ما و باباهاشون
    خوشحال میشم سر بزنید
    اگر چه میدونم خیلی گرفتارید و اینا و
    ولی منتظرم

    راستی میری قطعه ۲۶ به بابا اکبرت سلام برسون

  39. سرور می‌گوید:

    یک موی این کوخ نشینان می ارزد به تمام کاخ نشینان عالم.امام خمینی(ره)
    یک موی دخترکان آدامس فروش و پسرکان گل فروش و پیرمردهای جوراب فروش می ارزد به کل کاخ مرمر و استوانه داخل آن و موجودات آویزان به آن.

  40. حشمت می‌گوید:

    خیلی با حالی

  41. سعید حسینی می‌گوید:

    سلام حسین جان
    چه حیف که اینقدر دیر باهات آشنا شدم

    یکی نیست بپرسه فائزه که تو کشوره چرا براش حکم جلب صادر نمی کنند؟

    دارند سر ما رو گرم می کنند؟

    مگه اون از داداشش کم گذاشته؟

    مگه اون مردم رو تحریک نکرده؟

    مگه اون به مردم و رئیس جمهور توهین نکرده؟

  42. مریم می‌گوید:

    حکم جلب

    عجب کلمه ی غریبی !!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.