تخت عباس

یک دستش ظاهرا سالم است اما تکان نمی خورد، حتی با فیزیو تراپی. ترکش ها جا خوش کرده اند و تحرک را از دست “عباس” گرفته اند. یک پایش را در جاده “اهواز – خرمشهر” جا گذاشته و حالا سخت است برای او با یک پا، بالا رفتن از پله های بنیاد تا بفهمد جانباز چند درصد است. تیر خصم یک چشمش را در “جزیره مجنون” بی سو کرد و حالا سوسوی ستاره ها را، نور ماه را فقط با یک چشم می بیند. دوستانش همه شهید شده اند و او گمنام مانده در این شهر شلوغ. کارش شده تورق آلبومی پر از صداقت، پر از عکس های یادگاری. در زمان جنگ، دوربین این همه دور نبود از فطرت خویش و “افق” را هم می گرفت. پزشکان به خانواده اش گفته اند؛ زیاد زنده نمی ماند و امروز، فردا خواهد رفت. هر نفسی که می کشد، برای او ممد درد است. نفس نمی کشد، درد می کشد. درد می کشد و نمی تواند فریاد بکشد و نشسته روی ویلچر و دارد وصیت نامه ای که زمان جنگ نوشته بود از دوباره برای دل خودش می خواند؛ بسم رب شهدا و الصدیقین. چشمش خطوط وصیت نامه را درهم می بیند و او جز خطوطی مبهم چیز دیگری نمی بیند اما دید این صحنه آرایی ها را با چشمی که هنوز بصیرت دارد. هنوز هم گاهی که دلش برای جنوب تنگ می شود خواب جزیره شمالی مجنون را می بیند و “موج” او را می برد به اوج درگیری. به یک کیلومتر جلوتر از خط مقدم. به سه راهی شهادت. به سه راه جمهوری به عملیات محرم و به عاشورای سال فتنه و اشک. به آن ۸ سال و این ۸ ماه. گاهی یادش می رود یک پا ندارد و بلند می شود به اذن عباس از روی ویلچر و لباس خاکی می پوشد که خون “حبیب غنی پور” روی آن ریخته شده. خون چند شهید در لباس خاکی اش بر جای مانده، خدا عالم است. سه راهی شهادت آنقدر تنگ بود که خون شهدا قشنگ می پاشید روی لباس دیگر بچه ها و حالا عده ای دارند سرسره بازی می کنند روی این خون و او دارد با یک چشم می بیند ماجرا را. “نه دی” آمده بود با یک پا راهپیمایی و از سران فتنه شاکی بود که چرا هر دو پای شان روی خون شهداست. قطع نخاعی نیست اما همت را که مضاعف می کند، قادر است با عصا راه برود و نخاع کاخ سفید را با نی ساندیس نظام قطع کند. “نه دی” به من می گفت؛ این عصا اسلحه من است و من خوب که به عصایش نگاه کردم دیدم این عصا همان عصای موسی است و هنوز هم معجزه می کند و نیل “از فرات تا نیل” را می شکافد و خواب “معاریو” را که ارگان آخرالزمانی معاویه است، پریشان می کند. عمر و عاص های امروزی عاصی اند از این عصا. “عباس” می گفت؛ اگر لازم شد این عصا را خواهم کوباند بر سر اهل نفاق که آشوب کردند در عاشورا. عکس “آقا” را گرفته بود دستش و داشت به خبرنگار خارجی می گفت؛ “ما یوسف خود نمی فروشیم”. خبرنگار برای ترجمه یوسف به جای انجیل باید می آمد “بیت رهبری” و روی گلیم حسینیه امام خمینی می نشست و قرآن می خواند و با چشم خود می دید مردان بزرگ، خانه های شان ساده و صمیمی است و کاش می دید که بیت رهبری خانه ای معمولی است؛ نه در انتهای خیابان کاخ، که در ابتدای خیابان فلسطین. خبرنگار باید میکروفن را می گرفت جلوی قلب ما تا “حسین حسین” را بشنود. قلب عباس اما دیشب منقلب شد و داشت از کار می افتاد. این روزها عباس دارد نفس های آخر خود را در این دنیا می کشد. شهدا در طبقات فوقانی بهشت انتظارش را می کشند. اجازه شیمی درمانی نمی دهد عباس و نمی گذارد عناصر جدول مندلیوف، خدشه بر اخلاصش وارد کنند و از عناصر جدول فتنه ناراحت است که چرا کلمات متقاطع وصیت نامه شهید بی دست را به “سودوکوی جورازلم پست” فروختند و چرا شهوت پست و صندلی، آنها را به جدول زده است و چرا مجسمه میدان انقلاب را برداشتند که تجسم روزهای رویایی بود. عباس الان خوابیده روی تخت که جهیزیه همسرش بود و الحق که باشکوه تر است تخت شهید از تخت جمشید. سنگ مزارش را هم داده برایش نوشته اند؛ “شهید بسیجی، عاشق خمینی و خامنه ای. تاریخ شهادت؛ سال ها بعد از روزگار جتگ در عملیات جنگ روزگار”. سنگ را گذاشته کنار تخت و دارد برای خودش فاتحه می خواند و با “زیارت عاشورا” سنگ حسین را به سینه می زند و می داند قبرش در قطعه ۲۶ بهشت زهراست و شهدا این قبر را برایش به امانت نگه داشته اند. عباس تا به حال “کربلا” نرفته و معتقد است با “جی پی اس” نمی توان “کف العباس” را پیدا کرد. یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع مساحت کل ایران مدیون “تخت عباس” است که فقط دو متر در یک متر است و زیاد از دنیای ما جایی را اشغال نکرده. زبان رسمی کشور ما سرفه های طولانی عباس است. آب و هوای کشور ما خس خس سینه عباس است.  طبق قانون، عباس جانبازی است بالای صد در صد اما طبق جبر روزگار کسی به عباس “شهید” نمی گوید. چند روز دیگر اگر صبر کنیم، “آوینی” به عباس خواهد گفت؛ “ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش”.
***
عباس من! جای تو این تخت نیست؛ خیالت تخت، جایت “تحت الانهار” است. پیشاپیش شهادتت مبارک. گاهی اما به خواب مادرت بیا. بیا و ای رها گردیده! بگو؛ “آن سوی هستی قصه چیست”.

(این متن را در “کیهان ۲۳/۱/۸۹” هم می توانید بخوانید)

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. احمدی می‌گوید:

    سلام بسیجی خدا قوت
    من هرروز صبح روزم رو با وبلاگ شما شروع میگنم چند روزیه اپ نمیشید چرا ؟ به فکر دل ما هم باشید
    قلم العلما افضل من دما’الشهدا راستی تبریک میگم

  2. کمال می‌گوید:

    به سهراب
    به خدا حال میکنم این حرفارو میزنی. اصلا معلومه که داری آتیش میگیری. منم حسین قدیانی هستم که اسم مستعارم کمال هس.

  3. سرباز صفر می‌گوید:

    بسم الله
    سلام به روزم با :

    “هشدارهای حضرت آیت الله شیخ عزیز الله خوشوقت : تهران در شرف نزول بلای ناشی از غضب الهی است”

    ی ا ح ق م د د ن ا

  4. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام حسین آقا
    بی‌اندازه منتظر دلنوشتت در مورد بابا اکبر هستم. این بابا اکبر شما منو دیوونه خودش کرده. حسین آقا بابا اکبر به شما افتخار می‌کنه. دعا کنید که بابا مهدی از داشتن فرزندی مثل من شرمنده نباشه.

    یا علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  5. برای حسین قدیانی می‌گوید:

    دایی اش تلفن زد وگفت :حسین تیکه وپاره رو تخت بیمارستان افتاده شما همین طوری نشستین!گفتم :نه خودش تماس گرفته گفته که دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد گفت:چی رو پانسمان می کنه ؟می گم دستش قطع شده .همان شب رفتیم یزد بیمارستان به دستش نگاه کردم و گفتم این یه خراش کوچیکه؟!خندیدوگفت:دستم قطع شده سرم که قطع نشده!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    سلام حسین آقای عزیز،
    خوبید انشاالله؟
    داداشی منتظریما،
    قربون داداش حسین بچه بسیجی ها.
    منتظریم…

  7. 000 می‌گوید:

    حاجی ما بخوایم جوابمونو بدی باید چکار کنیم؟!

  8. 000 می‌گوید:

    حاجی ما بخوایم جوابمونو بدی باید چکار کنیم؟!

  9. کمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین. خیلی وقته منتظر دل نوشت جدیدتما.
    زت زیاد

  10. غربت می‌گوید:

    تو اوج خستگی خسته نباشی.
    عترت مولا را به اسارت بردند
    هستی خرگه را همه غارت بردند
    سیدی یا مظلوم یا ابا عبدالله(ع)
    در ره کوفه و شام دختری محزون است
    از جفای اشقیا قلب پاکش خون است
    دیدگانش تر غم پای او مجروح است
    اسب او زخمی کین خسته جان و روح است
    سفر کرب و بلا حاصلش رنج و بلاست
    خطبه خوان نهضتش دختر شیر خداست
    قبله گاه ما بود خال ابروی حسین(ع)
    مرکز دارالشفا خاک بین الحرمین

  11. ایرج می‌گوید:

    سلام مشدحسین آقا
    وب جالبی داریدبه ما هم سر بزنید
    التماس دعا
    یاعلی مدد

  12. مختاری می‌گوید:

    تمام نیروی بازوی یک صهیونیست…

  13. امین عارفی می‌گوید:

    فرید خودتی
    غربت خودتی
    عرفان خودتی
    سید احمد خودتی
    امین عارفی خودتی
    حسین خودتی
    مهدی خودتی
    خودتی
    خودتی
    خودتی

  14. م.پ. جامانده می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    خدا به قلمت برکت دهاد.چند خریدی. جالب مینویسه.
    اجرکم عندالله و ایدکم الله اخوی.
    ان شاالله بر اون کرانه ای که شهید آوینی گفته بشینی.البته اولش تکه تکه بشی تا اجرت بیشتر باشه

  15. مهدی می‌گوید:

    بابا اینقدر گوگل ریدر رو چک کردیم که پوکید..
    حاجی کجایی؟

  16. سلام می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشی

  17. زهرا می‌گوید:

    با “عجب قدرتی داره این احمدی نژاد…”به روزم

  18. مرادی می‌گوید:

    خوشحالم که آخرین نظر را میدهم.
    آخه حسین جان مردم از بس اومدم و آپ نکرده بودی. ففط همینطوری داره آمار نظراتت میره بالا (البته به کوری چشم تمام بدخواهان) . بابا رکورد زدی بسه دیگه.
    (به قول جلیلی عزیز اتفاقا برعکس جارو جنجالهای جناح متوهم دروغگو رکورد تمام آیتم های هنری این مملکت در دست مدافعان ولایت است پرفروشترین رمان سال – پرفروشترین فیلم تاریخ سینما – پربینندهترین سریال سیما -پرفروشترین کتاب سیاسی – …… و پربیننده ترین وبلاگ دنیا)

  19. غربت می‌گوید:

    سلام از ساعت ۱۲دیشب منتظرم منتظرم خبری نشد از ……….پس کی آپ میکنی داداش حسین.
    این کامنت هارو میذارم که بگم منتظریم و منتظر می مانیم
    دوستت دارم

  20. سیدامین آبشاری می‌گوید:

    ▐حر؛ یعنی آزاده▌
    یاران! شتاب کنید، قافله در راه است.
    می‌گویند که گناه‌کاران را نمی‌پذیرند. آری، گناه‌کاران را در این قافله راهی نیست…
    اما پشیمانان را می‌پذیرند.
    (شهیدآوینی)

  21. سیداحمد می‌گوید:

    حسین آقای عزیز،
    قربونت برم من،
    بیا دیگه…..

  22. مرادی می‌گوید:

    خوشحالم که آخرین نظر را میدهم.
    آخه حسین جان مردم از بس اومدم و آپ نکرده بودی. ففط همینطوری داره آمار نظراتت میره بالا (البته به کوری چشم تمام بدخواهان) . بابا رکورد زدی بسه دیگه.
    (به قول جلیلی عزیز اتفاقا برعکس جارو جنجالهای جناح متوهم دروغگو رکورد تمام آیتم های هنری این مملکت در دست مدافعان ولایت است پرفروشترین رمان سال – پرفروشترین فیلم تاریخ سینما – پربینندهترین سریال سیما -پرفروشترین کتاب سیاسی – …… و پربیننده ترین وبلاگ دنیا)

  23. آسید مصطفی می‌گوید:

    سلام
    با افتخار لینکتون کردم.
    با مطلب(جهان آماده پذیرفتن دعوت اسلامی است) به روزم
    به امید تحقق اتحادیه جهان اسلام
    التماس دعا

  24. میثم می‌گوید:

    دمت گرم

  25. برداشت اولیه می‌گوید:

    به روز هستیم
    البته اگر وقت کنی بخونی!

  26. هادی می‌گوید:

    برادر به روز کن بابا

  27. تلنگرخانه می‌گوید:

    مشتاقانه منتظر پست جدیدتات خواهم ماند…

    حسین آقای عزیز…

  28. غربت می‌گوید:

    سلام هنوز هم منتظریم ………

  29. سوده می‌گوید:

    ازینکه نظرات رو تایید میکنین معلومه که میاین سر میزنین. پس چرا نمینویسین؟ نکنه هنوز از دست دوستان حسود ناراحتین؟

  30. عرفان می‌گوید:

    سلام . یادتونه گفتم . بازم میگم : عزیزان شما اگه به یک کار مهم علمی مشغول باشید و به عنوان یک استراحت ذهنی و تجدید قوا این دل نوشته ها را بخوانی بیشتر بهتان می چسبد تا دائم منتظر باشید و اعصابتان خرد شود . بیچاره نویسنده هم می تواند با خیال راحت مطالب زیباتری را هم بنویسد .

  31. غربت می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    یه جا خالی بذار توش هیچی ننویس فقط ……
    ۲۰ نفر آنلاین هستن ببینن چی نوشتی اینبار
    دوستت دارم

  32. غربت می‌گوید:

    نقل از وبلاگ دوئل:
    این عکس رو دوست خوبم آقای عجم ایمیل کرده بود. واقعا برایم جالب بود که جماعتی که ادعایشان گوش فلک را کر کرده بود که مردم در ۹ دی بخاطر ساندیس به خیابانها آمده بودند حالا تصاویری از ایشان میبینیم که در حال خرد کردن همدیگر به خاطر یه بسته ساندیس هستند… چه دنیای کوچکی ست نه؟ این عکس سند دیگری از دروغگویی های جلبکان سبز الکی… تقدیم به هرکس که دنبال حقیقت است…
    http://duel1.persiangig.com/sandis.jpg
    http://duel.blogfa.com/

  33. عرفان می‌گوید:

    سلام . این یه دونه برای این که آمار نظرات بره بالا ……..

  34. غربت می‌گوید:

    نفسمون گرفته،
    توی این آلودگی های تهران
    توی این هوس رونی ها
    توی این چشم چرونی ها
    توی این بی حجابی ها
    توی این امر به منکر ها
    توی این نهی از معروف ها
    ……………
    شهر من حجب حیایت پس چه شد؟
    ناله ی مهدی بیا مهدی بیایت پس چه شد؟
    بابا اکبر ها دست ماها رو بگیرید که اگر نبود دعای شما برای ما که اگر نبود دستگیری شما از ما در این جا در بین این همه گناه غرق می شدیم.

  35. آیدین می‌گوید:

    سلام
    حتی خوندن کامنتهای اینجا هم لطف دیگه ای داره…

  36. مصباح یاران می‌گوید:

    سلام
    حاجی این نشریه ات پس چی شد؟!!
    بیستم قرار بود بیاد بیرون …

  37. غربت می‌گوید:

    بچه ها صلوات بفرسیتن سلامتی داداش حسین قدیانی عزیز داره بالاخره آپ میکنه.

  38. امین عارفی می‌گوید:

    به نام حی سبحان

    سلام
    نظر بالا از بنده نیست.

    یا علی مددی

    انا مجنون‌الحسین یا ثارالله

  39. فریدبه غربت می‌گوید:

    بقول خودتون دلنوشت حس می خواد حالا هر لیجاری که بلدی بارم کن دارم میرم بیمارستان برگشتم حتما می خوونم حال مادربزرگم بد شدبردیم بیمارستان.یا حق

  40. غربت می‌گوید:

    حسین جون از من ناراحتی کار بدی کردم؟

  41. برای حسین قدیانی می‌گوید:

    من رفتم انتقام بچه ها را بگیرم!
    یک شب برای جواب پاتک دشمن به منطقه ی ابوغریب اعزام شدیم ان شب محاصره شدیم وعده ای از بچه ها به فکر این بودند که به عقب برگردند در همین حوالی برادر «سلیم حقی»را دیدم که با پای مجروح وغرق در خون که قدرت راه رفتن راازاو گرفته بودارپی چی بر دوش داشت وبه طرف دشمن می رفت و فریاد می زد:«من رفتم انتقام بچه ها را بگیرم.»واین اخرین جمله ی شهید بود.

  42. سیداحمد می‌گوید:

    عزیز دلم من همچنان منتظرم،
    قربون شکلت ماهت.
    منتظریم.

  43. نسیم می‌گوید:

    سلام داداش حسین. نه ده هنوزم در نیومده؟

    دعا گوییم
    سالم و موفق باشین

  44. فرزند خطه ی پاک شمال می‌گوید:

    برادر خسته شدیم از بس مطالب آرشیویت رو خوندیم. چرا آپ نمی کنی؟ البته همین که نظرات رو تایید می کنی یعنی هنوز شهیدت نکردن( منظورم نوه است)!!! تو رو خدا دو خط بنویس ولو شده در مورد بازیهای استقلال و پرسپولیس! فقط بنویس

    مردددددددددددددییییییییییم از خمااااااااااااااااااااااری!

    در ضمن از دوستان حسود هم دلگیر نباش. مااینجا خدا رو به روح پاک حاج بصیر و شهید میر هادی خوشنویس قسم می دیم که همیشه و همه جوره پشتیبانت باشه.
    یا علی

  45. فاطمه می‌گوید:

    ما همچنان منتظریم………………………..
    و بی تاب
    .
    .
    .
    بنفسی انت خامنه ا

  46. حسین قدیاتی می‌گوید:

    با عرض سلام خدمت همه دوستان
    دارم غلط های متن را می گیرم. کمتز از نیم ساعت دیگر روایت من از شهادت بابا اکبر را خواهید خواند. و شاید یک طنز درباره…

  47. پرنده می‌گوید:

    دست دست نه نه صلوااااااااااااااااااااات

  48. pary می‌گوید:

    سلام علی قلب زینب صبور….
    سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود /کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
    سلام ،من اولین باره که افتخار آشنایی با وب شما رو دارم..شما که اینقدر خوب مینویسید ،از شهدا و جانبازان عزیز، لطفا حق همسران صبور جانبازان رو هم ادا کنید

  49. یک بسیجی می‌گوید:

    سلام
    من هیچ وقت حوصله خوندن مطالب طولانی را ندارم اما مطلب شما انقدر آدم را مجذوب می کنه که نمی دونه کی شروع به خوندن کرد و کی تموم شد .
    ان شاء الله قلم شما همانند خواری باشد در قلب کسانی که قلب امام خامنه ای ( مدظله العالی ) را می رنجانند .
    درسته که قلم شما به شیوایی و زیبایی قلم آوینی است .
    با شهداء محشور شوید ان شاء الله

  50. ............... می‌گوید:

    قطعه ۲۶ فکر می کنم افراد بیشتریو جذب میکنه وافرادی که علاقه زیادی به بیت رهبری ندارن با خوندن کتاب اخرش عاشق بیت رهبری می شن
    همون قطعه ۲۶ خوبه دیگه خیلی بوی شهدا رو می ده.

  51. علیرضا می‌گوید:

    مطلب جدید وبلاگم با نام
    شریعتمداری و افشاگری هایش
    را ببینید

    http://www.asrarentezar.blogfa.com

  52. پری می‌گوید:

    یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع مساحت کل ایران مدیون “تخت عباس” است که فقط دو متر در یک متر است و زیاد از دنیای ما جایی را اشغال نکرده. زبان رسمی کشور ما سرفه های طولانی عباس است. آب و هوای کشور ما خس خس سینه عباس است. طبق قانون، عباس جانبازی است بالای صد در صد اما طبق جبر روزگار کسی به عباس “شهید” نمی گوید. چند روز دیگر اگر صبر کنیم، “آوینی” به عباس خواهد گفت؛ “ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش”.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.