به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
من هم فرزند یکی از همین عباسها هستم….
اندکی صبر سحر نزدیک است
ان شاالله قلم شما هر چه گیراتر شود، ممنون از مطالب زیبایتان
با سلام
اون دنیا سر پل یقه ات رو میگیرم بابت اشکهایی که باعث میشوی.
شما چرا اینقد زودزود آپ میکنی؟
جو گیر شدی با چهار تا سکه؟
سلام حسین جان عالی بود مثل همیشه دلم گرفته بود شدید با خوندن مطلبت تنها تونستم دل اتیش گرفته امو با اشکام خاموش کنم این روزا تنها وابستگیم وبلاگ توئه اما یه کاره بدی کردم که واسه تنبیه خودم یه هفته چشمام به جمال وبلگ قشنگت روشن نمیشه تو رو خون شهیدا قسم دعام کنید دوستتون دارم تا ابد
راستی عباس من! جای تو تخت نیست:خیالت تخت……..اگه رفتی اون بالا بالا ها به عمو علی من بگو شرمنده نائب خوبی نبودم.
یاحق
حسین ایجایی؟
آقا عباس عذر میخوام
سلام.
نمی دونم حسین آقای عزیز قدیانی چرا کامنتم در مورد انتخاب شما بعنوان نویسنده ی برتر رو تو پست قبلی تائید نکردید …
کاش جواب کامنت رو هم می نوشتید اگه مخالفتی داشتید.
ولی باید از دلگرمی اندک مسئولین برای امثال شما بسیجی های ارزشی حداقل یه تشکر خشک و خالی بشه چون تو اون دوران ریاست جمهوری آقایون اصلاحاتی هیچ وقت از نویسنده های ارزشی تقدیر نشد!
دوستت داریم چون آوینی نژاد هستی حسین جان.
یا حق.
برادر میشه منو با آوینی مقایسه نکنی؟ به خدا همین طوری هم به اندازه کافی به ما تهمت می زنند.
دوستدارت امیر
خسته نباشی
۸۰۰ نفر ازت پرسیدن کتابت کی در میاد جواب بده دیگه. از کدوم انتشارات؟ کی؟ به نمایشگاه میرسه؟
کتاب را به چند ناشر معتبر داده ام که اغلب ضمن تعریف و تمجید از قلم ما گفتند با بخش هایی از کتاب مشکل دارند. یکی دو ناشر هم خواستند با اسم مستعار کتاب را کار کنند که من قبول نکردم. کتاب با این حال و روز قبل از وزارت ارشاد دچار سانسور شده و من هم نمی خواهم به هر ناشری کتاب را بدهم. اغلب ناشران هم قسم می خورند که کتابت تحت هیچ شرایطی به نمایشگاه نمی رسد. با این حساب فکر کنم اصلا قید درآوردن کتاب را بزنم بهتر است. مهم خواندن مطالب من است که این اتفاق دارد در همین جا می افتد. اغلب دوستان هم مطالب مرا خودشان جزوه کرده اند، شاید نیازی به کتاب نباشد. شاید این خواست خدا باشد.
منتظرم حاج حسین اینجایی؟
انشالله که همه ی وبلاگ نویس های ولایی و حزب اللهی و بخصوص شما آقای حسین قدیانی شهدای اهل قلم باشیم با سید الشهدایی شهید آوینی.آمین
التماس دعا
.
.
.
.
.
.
حسین جان الان من داشتم با یه دونه از اون نوکرای انگلیسی بحث می کردم اون می گفت که اگه امریکا بخواد می تونه تو ۱روز ایران رو بگیره … حالا هی من می گفتم این تفنگ های ما نبود که دشمن تو ۸سال دفاع مقدس شکست داد هی اون قبول نمی کرد …اخرش بحث به جایی رسید که من خیلی ناراحت شدم اما بعدش که اومدم تو وبلاگتو این مطلب اخر رو دیدم حالم عوض شد
خدا خیرت بده
حسین می ترسم دل کندن میشه بهم بگی که برم ناراحت نمیشم بگو حسین جان بگو خواهش میکنم به خون عمو علی قسمت می دم به خون بابا اکبر
من در خدمتم.
درخدمت نباش بگو برونذار دوباره قسم بخورم بگوبرو همین قول می دم ناراحت نشم دیگه اشک تو چشمام نمونده بگو وقتی ادم شدی بیا خواهش می کنم التماست می کنم
شهیدان زنده خیلی صبورن٬فقط همین
دیشب داشتم آمار سایت رو تو وبگذر بررسی می کردم.
حسین جان برای من یکی که ثابت کردی، این تیپ کار ها هم خریدار داره. من هنوزم بعضی از وبلاگ های بچه بسیحی ها رو که میرم بعضا” حال خوندن مطاباشونو ندارم. اما متن های شما همیشه خوندنی هستند.
دستت درد نکنه عزیز
می دونم اعصابت خورد میشه ولی،…
سلام بر آوینی نژاد عزیز که جواب کامنت های وبلاگ نویسان پائین شهری را هم می دهد!
ببین برادر! در کامنت های خصوصی و … به من می گویند به شما پول می دهم تا از من تعریف کنید. به من می گویند عقده داری به تو آوینی دوم بگویند. می گویند اکثر کامنت ها را خودم می گذارم و حتی می گویند در لوح تو عنوان “برترین نویسنده سال ۸۸” نیامده!! به خدا صد رحمت به سبزها که لااقل به جای حسادت، مردانه دشمنی می کنند.
خب،تبریک.خبر خوشحال کننده ای بود.
بالاخره کسی بسیجی ها رو دید!
اقایی واقعا
یاحق
التماس دعادارم کاش اون دروغو نمی گفتم که یه هفته دیدنتو ازدست بدم حسین جان
شرمنده که قسم دادم خون شهدا با ارزش تر از این حرفاست می دونی هر صبح که از خواب بیدار میشم بعد از نماز میام سر رایانم یه عکس دارم از امام زمان اول به اون سلام میدم روزمو با اون شروع می کنم بعد هم که وبلاگ شما.در هر حال دوست دارم
حسین جان خداحافظ
اردتمند فرید
خاک پای بسیجیای امام خامنه ای
سلام … همسر جانباز شهید ایوب بلندی نوشته بود «او رفته بود که همه هستیش را یکجا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت » فکر می کنم شرح حال همه شهیدای زنده همین باشه …
سلام
من امسال امتحان تخصص دادم . باورت نمیشه ولی در سه ماه از خیلی ها بهتر امتحان دادم . آخه دوپینگ کردم با رمز یا حسین علیه السلام. می خواستم به آنهایی که می گویند طرفدارای امسال تو و احمدی نژاد بی سوادند بگم برایشان متاسفم. راستی من فدای همه ی عباس های عزیزی بشم که هر روز می بینمشان و دردکشیدنشان و ذره ذره آب شدنشان را شاهدم. یا حسین یا حسین یا حسین
میگم اون قالب قلیه بهتر بودها!!!!!!!!!!!!!!
درود بر شما سرباز ولایت
داداش حسین با سلام وعرض تبریک فراوان داداش حسین هر کسی را لیلةالقدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب خواهد شد ، دهر هیچ کس را ناآزموده رها نمیکند؛ صبورانه در کمین مینشیند تا تو را به دام امتحان درآرد و آنجاست که مرد از نامرد شناخته خواهد شد . که ان ربک لبالمرصاد …….
وبه قول شهید چمران هر وقت شیپور جنگ نواخته شد مرد از نامرد شناخته خواهد شد و سال هزارو سیصد و فتنه واشک سال نواختن شیپور جنگ بود که رو سیاهی اش برای اقا زادها و رو سفیدیش برای بچه بسیجی های واقعی چون شما بود
با تشکر و ارزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم به خصوص مادر بزرگوارتان
سلام حاج حسین
ای کاش یه عده که پست ها ومنصب های این کشور رو در دست دارند یه سری به این وبلاگ می زدند اما حیف که عده ای غرق در دنیا هستند و اگر هم بخونن فایده ای نداره اما تو بنویس برای ما بنویس تا یک وقت مثل اونا یادمون نره که به نفس پاک این عباس ها زنده ایم
داداش حسین،در لوح تو چه اومده باشه چه نیومده باشه که برترین نویسنده ی سال هزار و سی صد و فتنه هستی ولی در لوح دل ما این عنوان رو داری.
اونهایی هم که فکر می کنن کامنتهای اینجا رو حسین قدیانی خودش مینویسه مصداق این جمله هستند”کافر همه را به کیش خود پندارد”
اما اگر باز دلشون راضی نمیشه بگن تا هر کدوممون کامنت میگذاریم شماره ی ملی و نام پدر مون رو بنویسیم بلکم راضی بشن و دست از سر داش حسین بردارن.
راستی التماس دعا
حسین آقای عزیز این پائین شهری ها رو اینقدر تحویل نگیر!!
جواب می دی ماهم پررو می شیم.
ما همه ی پولهایی که ریختی به حسابهای دلمان را رفتیم ساندیس خریدیم و در “نه ده” پخش کردیم… البته ساندیس ها بدون نی بود قبلا نی هایش را فرو کرده بودند توی چشم منافقان
راستی ما دشمن تو هستیم چونکه می دانی چقدر از این جلبک ها را روانه تیمارستان کردی؟؟
جلبک ها بوجود خودشان افتخار کنند که حسین قدیانی آنها را بیشتر ما دوست دارد…
عباس عزیز پیشاپیش شهادتت مبارک اگر دیدی برادرم را سلام مرا برسان و بگو به خواب مادرش نیز بیاید!
اگه نمی گفتین عکستون مال سر مزار پدرتونه و البته بی هوا و اینکه انگیزه تون خواستهی ۱ دختر کوچولو بوده شاید یه خورده حس می کردم خودشیفته شدین!
شدیدا تبریک میگم بابت عنوان “بهترین”. راستی خیلی خوبه که هی این ماجرای”ساندیس” رو میارین. دلم خنک میشه آخه خیلی زور داشت که این همه سال گشنه و تشنه بری راهپیمایی بعد یه شبکه خارجی به همهی دنیا بگه به ما ساندیس دادن. جون من زور نداش؟!
راجع به عباس چی بگم… فقط خدا از پس دادن اجرش برمیاد و فقط جاش تو بهشته. بریم یه فکری به حال خودمون بکنیم که امثال عباس برای ما حکم “آیه” رو دارن و جزو شگفتیهای خلقت و انقلابن. یه کم که بیشتر در این آیات تدبر کردم شاید چیزی حالیم شد
اخوی در مقابل حسودان و تهمت زنندگان فقط صبر پیشه کن انشاالله سید الشهدا اجر شما را خواهد داد. سالم و تندرست باشی تا ظهور مولا در رکاب امام خامنه ای یا علی
سلام حسین جان
همه میان وباگتو گلو بلبل میگنو تو نظرات بهت دمت گرم میزنن
خوب منم اولش یه خدا قوت بهت بگم انشاالله خدا یه قوت توی بازوهات بزاره که انگشتات روی کبیرد کامژیوترت بازی کنو همین طور دلسوخته اهل دل باشی.
خوب این اولند قضیه داداش.
زیاد ازت تعریفو تمجید نکنم که خیلی خوش بحالت بشه!
بهت یه گیر اساسی بدم در زمینه سایتی به این قشنگی که یه نقطه ضعف شده براش ضعیفه نشده ها نقطه ضعف شده ضعیفه با نقطه ضعف کلی توفیر داره!!
و اما چیه؟ جونم برات بگه که آدم وقتی داره مطالب وبلاگتونو میخونی وسطای مطلب که میرسه وسط مستا که نه حتی تو اون ژنج شیش خط اول چشمای آدم چژ میشو و یه حالی به آدم دست میده انگار یه گروه از برو بچ بسیجی دارن جلو چشمات رژه میرن تو مطالب گم گور میشی! بابا خدا خیرت بده درسته که گفتن “ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین ” اما دیگه برا کاغذ الکترونیکی دیگه اصراف مصراف که معنی نداره اخویی.
یه لطفی کن یه نموره این فونته رو بزرگتر کنی و بین کلمات یه کوچلو فاصله ایجاد کنی ماایی که زحمت شما رو میخونیم خیلی خوش بحالمون میشه و کلی کیف می کنیم.
همین.
آخرشم یه دمت گرمو ودعا بدرقت میکنم.
التماس دعای شهادت در رکاب حضرت آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام آقا حسین گل.
خیلی خوب مینویسی.
من هم خیلی دوست دارم مثل شما فعالیت کیم ولی متاسفانه قلم خوبی ندارم فقط میتونم سایت درست کنم بدم به افراد گلی مثل شما.
سایت http://www.edalattalab.ir رو یه نگاه بنداز اگه خواستی میتونم بکی هم رایگان برا شما درست کنم.
آخه خبلی حیفه نوشته های شما توی وبلاگ باشه.
خوشحال میشم بتونم کمکی کرده باشم.
داداش خونتو کثیف نکن اینا نفهمن اینان مصداق بارز آیه ی ۷سوره ی بقره هستندبه قول ما ترکا سگها پارس می کنن اما کاروان به راهش ادامه می دهد.
حسین جان حال کردم فحشات عالی بود سکوت سکوت در برابر اراجیف هم سکوت
یا علی سردار! نبینم عصبانیتتو.
چرا انقدر بهم ریختی با حرف یه ابله!
شما که سرداری اینجوری بری ، ما سربازا باید فحش کش دار بدیم که .
دلم بذای عباس خیلی گرفت. چقدر با دیدن این عباس ها احساس حقارت می کنم. مگه وقتی می رفتن چند سالشئون بود و ما الان چند سالمونه که هنوز به گرد پاشون هم نرسیدیم؟
دلم هوای فکه رو کرد. نمی دونم چرا ولی یاد حسینیه حاج همت افتادم.
دعامون کن حاج حسین.
یا زهرا (س)
من هی هیچی نمیگم هر چی تهمت و افتراست بار ما می کنن.
اهل ولایت هستیم و همه چیزمان در گرو همین اهلیت است.
نرفته بودیم تا آقا دردمان را التیام دهند که خود هنوز در سایه آن غم عظیم(رحلت امام)می زیند.رفته بودیم تا دست امام را در دست ایشان بجوییم و تجدید پیمان کنیم…
ومطلوبمان را یافتیم . بیت مصفای ایشان در پناه روح ولایت است و دستان سخاوتمندشان واسطه ی ما و مائده های آسمانی. عطر امام راحل در همه جا پیچیده است.
الحمد لله والمنه
سید مرتضی آوینی(صحبت های سید مرتضی آوینی بعد از دیدار با رهبر انقلاب)
حرفت صحیح داداش حسین.
ولی من می خواهم یک کاری کنم با اجازه ات آقا حسین.
اقای دکتر یکی از دوستان گفتند که حسین ما تنها نیست می توونیم اسم وفامیلمون با شماره ملی بدیم اگر وب نداریم بسیجی هااماده انگار این اقا دکتر توانایی مسواک کردن دندانهایش را ندارد مسواکا تو دست…………..
خطاب به آقای مثلا doctor
اینجانب علی قاسملو از استان آذربایجان غربی. شهرستان خوی، منطقه شهانق با شماره تلفن ××××۰۹۱۴۸۰۷ هستم و از اینجا هم ساعت ۱۲:۰۱ شب به توی دروغگو و بی عرضه میگم که هیچ غلطی نمیتونید بکنید و چون نمتونید غلطی بکنید مجبورید این تهمت هارو بزنید.
من از اینجا به حسین جان میگم که ما همگی پشتت ایستادیم. با قلمت بزن تو دهن اینها تا نتونند…
یا علی سید علی
ای ول برادر! یاشاسین آذربایجان. بازم بگن من برای خودم کامنت میگذارم. نظرتو تایید می کنم تا یک کم به جای ما فحش بخوری. اما با اجازه تلفنت را پاک می کنم. خیلی سالاری به مولا. خیلی.
خداقوت! شهید شی …
خوابم نیومد اومدم سراغتون بابا کار درست حال کردم جواب این دکترو دادی بزرگتر از هیکلش داره حرف می زنه کسی حق نداره به خواهر کوچیک داداش حسین ما بی احترامی کنه روزگارشو سیاه می کنیم دوست دارم حسین جون
داداش حیف آن قلب حسینی ات نیست . فحش نداده برادر . دلم شور میزنه .نذار تو را هم خراب کنند . استغفار کن و بگ یا حسین . هر کی دهنش اسم حسین علیه السلام آمد حق نداره هر حرفی را با آن دهانش بزند . دلم شکست . به قول آقای فاطمی نیا خدا جوانهای ما را در حصن خودش حفظ کنه . شماها امید آقا امام زمانید . دیگه فحش ندی داداش . داداش به قربانت .
فریدممی پوریان فرید هستم اذربایجان شرقی شهرستان تبریزشماره تلفن××××۰۴۱۱۶۵۸ منم بیدارم حرفی داری حسین جان قبلا هم گفتم تنهات نمی ذارم فردا می رم امشب نمی شه نظرت چیه داداش؟
به خدا مرا شرمنده می کنید. ممنون و با اجازه تلفنت را پاک کردم.
شهید چمران گفت ای درد اگر تو نماینده خدایی که برای ازمایش من قدم به زمین گذاشته ای تو را می پرستم تو را در اغوش می کشم و هیچ گاه شکوه نمی کنم و شهید زنده اقا عباس سالهاست که با درد عاشقانه انتظار می کشه! اما من امروز وقتی یک دوست قدیمی بهم گفت اِه تو هنوز همانجوریی ای خدا اینها را درگیر زندگی کن بسیجی بودن از سرشان می افتد خیلی ناراحت شدم نه زیادی دردم امد………میشه منم یک روز بزرگ شم
چه خبره دوباره اینجا؟ کی غلط زیادی کرده و به داش حسین من نازک تر از گل گفته؟ ما بی اعصابیما. من یه تار موی داش حسینم نیستم چه برسه خودش باشم.
مخلص شما برادر عاشورایی که با باتوم مقدست چه قیامتی به پا کردی روز عاشورا. من یک تار موی شما فرزند شهید محمدی عزیز نمی شوم.
۱٫ میگم این “دکتر” مدرکشونو از دانشگاه خانم دکتر رهنورد اینا نگرفتن؟!!
****************************************************************
۲٫ خیلی با مرامی داداش! برات کامنت میزاریم به کوری چشم اونهایی که توهم بیشماری زدن!
****************************************************************
۳٫ داداش حسین! علی یارت! حق نگهدارت!
****************************************************************
برای همه ی عباس ها…
سلام علیکم ؛
آقای قدیانی انشاالله همیشه سربلند و غزت مند باشید….
.
.
یافاطمه اشفعی لی فی الجنه
ما اهل کوفه نیستیم …………ما حتی بسیجی های اماممون رو هم تنها نمی ذاریم ……..
خوشحالم مشکلتون حل شد و مجبور بودم مشکلت را عیان نکنم.
اجازه ی ما هم دست شماست.
سلام داداش حسین. من این نظر را می گذارم تا چشمشون کور بشه. آره. ما از حسین مان پول میگیریم تا برایش جان دهیم. ما پول حروم از گلومون نمیره پایین. با ادبیات خودت گفتما. ما پول داش حسینو میگیریمو نخ پولو میکنیم تو چشم بخیلا.
ممنون از محبتت از این به بعد سعی می کنم بیشتر برای عمو علی باشم تا خودم بلاخره مسئولیتیه که پذیرفتم شاید فردا یه سر برم دیدنش وادی رحمت همون بهشت زهرا دعام کن حسین جان دعام کن
آقای مثلا دکتر!!!
بوی سوختگیت بدجوری به مشام میرسه…!
مرتیکه فلان…!!!
حتما عکس زهرا کوچولو رو بذارید تا تمام وجودش بسوزه..!
خیلی زیبا بود
موفق باشید
داش انقدر خودتو عصبانی نکن اینا با یه باد!!!!!!!!!!! بچه بسیجی ها سوت میشن اونور آب، اگه کمک میخوای بگو تا همه برو بچه های خیابون آذر و چهارمردون قم و بسیج کنم بریم رو کارشون تا اینا رو هم مثل کسایی که تو تشییع جنازه شیخ ساده لوح مثل موش از تو شهر قم بیرون کردیم، از ایرون بیرونشون کنیم خطاب به دکتر بگم ما یه تار ریش سیبیلای شاخ داش حسینو به صدتا خاتمی و میریزیدو علی اکبرای قلابی! نمیدیم. یا علی.
عباس میرود که باز ما زا شرمنده اش کند؟
ای زمین چرا ساکتی؟چرا در هم نمیروی از شرم.خودت و هرانچه بر تو نهاده شده
حسین جان خودمم خیلی خوشحالم شاید باورت نشه اما اگه مادر از در اتاقم بیاد داخل فکر می کنه خل شدم دست از پا نمی شناسم می گم حسین بیچاره دکتر از اون پمادهای ضد سوزش ۲۲بهمنی تو پروبال کسی هست ؟
برسد به چشم های از کاسه در آمده دُکی جُون(همون دُکی ِ توی اخراجیایی؟)
قربون اون لُپای گل انداختت! اسمو فامیلو شماره تلفن رو مینویسم تا ببینم کی برای حسین ِعزیزمون جنگ اعصاب راه انداخته!
»» پیام فضلی
»»×××× ۰۹۱۹۳۰۰
**در ضمن اگه حسین ِعزیز هم صلاح ندونست و شماره رو پاک کرد بیا وبلاگ، توی سرتیتر وبلاگ شماره رو گذاشتم.
آدرس وبلاگ: sms88sms.persianblog.ir «جنبش پیامکی احمدی نژاد»
(حسین جون این تن بمیره شماره رو پاک نکن، از موقع انتخابات گذاشتم تو اینترنت، ایرادی نداره ولی اگرم پاک کردی راه حل بعدیمونو پاک نکن. کوچیکتم.)
ممنون برادر. همین کارها را می کنید که هر روز به عشق شما متن جدید می گذارم دیگه!
قلمت مستدام و همیشه در صراط حق باد.
متشکرم
همین
حسین عزیز سلام می خواستم بدونم اگه یه مدیر رسانه ای بالا سرت بود وهزار جور ایراد ارزشی داشت ومگسانی رو در شبکه ای جمع کرده بود وکلی هم رابطه ی سببی ونسبی با جلبکها وسرانشون داشت وباهمه ی این اوصاف رفت وآمدفراوانی با بیت آقا داشته وحتی مورد وثوق دفتر آقا بود چه می کردی ؟؟؟این برام مساله است راهنماییم کن حاجی .یاعلی.
سلام از اینکه به من سر زدی ممنون.
این مطلبت هم مثل بقیه الحق قلمت استواره.
خدا حفظت کنه.
و من الله توفیق
راستی داداش یه سوال چه طور میشه تو فضای سایبری کوچه ی بنی هاشم ایجاد کرد؟
خطاب به کارگردان متعهد کشور/ آقای طالبی عزیز
ممنون از نظر شما و ان شاء الله پیگیری تان نتیجه بدهد. خیلی لطف کردید که به یاد ما هستید.
به قول یکی ابچه ها تف به ریاتف به ریا میرم یه کوچولو فکر کنم شاید جوابمو خودم یافتم البته بعید می دونم ولی خوب می شد یه راهنمایی می کردی کوچه ی بنی هاشم؟
سلام
اشکم در اومد و با حال و روز خرابم حسی شد که خواستم بنویسم .اومدیم کامنت بذاریم ، دیدیم همه عباس عزبز رو ول کردن دکتر رو چسبیدن.
من از نازنین مرد (آقای عباس ) عذر خواهی می کنم .
یارو الان پیش خودش فکر می کنه چقدر شخصیت مهمیه ، یه چیزی پرو نده و یه جماعتی رو گذاشته سر کارو و داره به ریش هممون می خنده .البته دوستان طی یک عملیات دست جمعی گریشو دراوردن.
سلام.اولین بارمه که به این دنیا آمده ام.ولی الحق که…
از آوینی هم که گفتید دیگه جایی برای حرف زدن نمونده.
فقط دیگه این آوینی نیست که بگوید “ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش”.او که از این منجلاب گریخت.این نوای ماست که به زبان آوینی گره خورده.
با چه زبانی باید از شما بخاطر این نوشته ات تشکر کرد؟
آیا معنی کم آوردن برایت آشناست؟
من بابت تشکر از نوشته های شما کم می آورم ولی یکی از بزرگان گفت: ساده ترین شیوه بهترین شیوه است .
پس برادر عزیز بابت تمام نوشتجاتت ممنون.
ای کاش ما رو هم به اندازه ی برادروهمکارمون آقای طالبی تحویل می گرفتی!نکنه اشتباه گرفتی؟البته من باندازه ی این برادرجسور نیستم گرچه دوست داشتم که باشم البته سال هزاروسیصدو فتنه واشک این را به من فهماند که نمی بایست تا این حد به حساب اخلاق اسلامی به اطرافیان ومخصوصا رسانه ای ها روی خوش نشان می دادم که حالا نتونم ازحق دفاع کنم.یاعلی.
برادرم! کلی فکر کردم اما چیزی به ذهنم نرسید. همه ما از این قبییل مشکلات اداری داریم. من هم دارم و گاهی مثل شما و حتی بدتر نمی دانم چه کار باید کرد. فقط گاهی فکر کنید که الان وظیفه اصلی و مهم شما چیست. شاید ما گاهی به حاشیه ها به چشم متن نگاه می کنیم.
بنا به امر یکی از اساتید خوب خودم یکی از کامنت ها را که با جواب تند بنده همراه بود حذف می کنم و باز بنا به توصیه دیگر ایشان دیگر، نظراتی از این دست را اصلا تایید نخواهم کرد تا این وبلاگ همچنان عاشورایی و منزه و دور از چشم حسودان باقی بماند. از دوستان هم می خواهم فقط درباره متن نظر بدهند و وارد حواشی نشوند.
وبلاگت خیلی عالیه بسیجی واقعی یعنی شما این عادت ماهاست ما چشم پیشرفت هم نداریم شما خودت و مشغول این بازیا نکن کارت و بکن همیشه این شعر میگم نمیدونم جاش اینجا باشه یا نه
هرکس به ولایت علی شک دار مسئله را با مادر خود در میان بذارد
یا علی
التماس دعا
جوابشو خودم پیدا کردم البته کمی واسه خودم هضم کردم میگم شاید شما هم با نظرم موافق باشی کوچه تشکیل شده از خانه های کنار هم وخانه ها تشکیل شده از ادمایی که کنار هم زندگی می کنن پس نتیجه می گیریم که کوچه ی بنی هاشم تشکیل شده از وبلاگهای بسیجی ها که عقاید متفاوت بسییجی ها نشان همان خانوادست. خب
حسین جان خودمو کشتم تا رابطه ی کوچه رو با وبلاگ واسه خودم تحلیل کنم تو ذوقم نزن
سلام
تقریبا یکی دو هفته ای بود اینجا نیومده بودم ،
حاجی این هدر وبلاگت کی عوض کردی؟
به نظرم من کار قشنگی نشده
یعنی نتنها بویی از مفهوم اصلی قطعه ۲۶ نداره (اصلا رنگ و بوی ارزش نداره)
بلکه بیشتر تریپ عاشقانه و رمانتیک بازیه
تا این حد که اگر یک خواننده موسقی این طرح را رویه جلد نوار کاستش چاپ می کرد می گفتم باز هم سبکه.
در هر صورت مخلص داداشمون هم هستیم و امیدوارم خدا به وقت و عمرت و کارت برکت بده
یا علی
حسین جان نخواستم که نظرمو بذاری می خوام بگی این عقل ناقص من درست کار کرده یا نه؟با این کارت زدی تو ذوقم
داداش حسین بگو بگو بگو همین حالا بگو
یکی از کاربران فارس به نام “فرهاد ملک” با ارسال یک نامه الکترونیکی متنی را با عنوان “پیشنهادی جالب از یک هم میهن درباره امارات” مطرح کرده است. در این پیام، آمده است: “با توجه به مسائل اخیر پیش آمده و گستاخیهای امارات چرا اسم خیابان ظفر را به خلیج فارس عوض نمیکنند تا امارات مجبور بشه برای آدرس سفارتش از این اسم استفاده کنه؟ در ضمن یه بخشنامه هم به پست بدهند که هر نامهای به این آدرس بود اگر اسم خلیج فارس را ننوشته بود با ذکر علت به فرستنده ارجاع بدهند.” اگر به نظر شما هم پیشنهاد جالبی است برای بقیه هم بفرستید شاید به گوش مسئولان برسد.
سلام
منم حسین قدیانی هستم الان!! دارم برای خودم کامنت میزارم!!!،بعدشم بهم ساندیسم داده بودند به خاطرش رفتم راهپیمایی ۹ دی و ۲۲ بهمن و نی اش را هم کردم تو چشم هر آنکس که نتواند دید،اصلا میدونید چیه؟ما همه حسین قدیانی هستیم،یعنی اگر لازم باشه تا هروقت که لازم باشه حسین قدیانی میمونیم و با ساندیسم میریم راهپیمایی حکومتی و نمیزاریم یه وجب ایران عزیزمون هم آسیبی چه از جانب خارجی ها و چه نوکران داخلیشون ببینه،بعدشم دیگه اینکه علاوه بر اینکه حسین قدیانی هستیم،حسین قدیانی ما را هرروز بوسیله نوشته های زیبا و پرمغزش دوپینگ هم میکنه و میایم هی میشینیم برای هر مطلبش یک کامنت می نویسیم که به هر حال چون دوپینگ جرمه خودمون اعلام کردیم که حرفی از توش فردا درنیاد،دیگه اعتراف دیگه ای هم لازم دارید؟راستی زیاد هم نوری زاد نبینید،کمی بین خود همکارانش هم به خالی بندی و مهمل گویی مشهوره و بالاخره “کمال همنشین هم که خبر نمیکنه،گاهی اثر میکنه” و میشه چیزی شبیه سندرم توهم بعضی ها
خوابای خوبی ببینی از نوعه حکومتی فردا یه روزه تازه است واسه مبارزه .
شهدا راهتان را ادامه خواهیم داد
تا زنده ایم رزمنده ایم……………
خاک پاتم بسیجیه امام خامنه ای
سلام . با جای تاسف دارد به روزم سر بزنی خوشحال میشوم.
امیدوارم حلالمون کنند عباس ها
گاوچرانی که رییس جمهور شد …
سلام
باز هم شما نوشتید و باز هم من لذت بردم/
امیدوارم موفق باشید/.
آقا! خیلی مردی! فقط همین.
ما که مرخصیم.ول معطلیم تو این زباله دانی که برای خودمون چیدیم.
آشغالها همه مرتب و منظم سر جای خودشونند فقط منم که ترک پست کردم. قرار بود آشغالها رو بذارم دم در و جلدی برگردم اما حالا بیست ساله دارم آشغال ردیف می کنم.زمستون و تابستون هم نداره. بیست ساله آشغالی ام، آشغالی…
نوشته هایت مرثیه ای بر عباس نیست.مرثیه ای بر ماست.بر ما که بیچاره ایم.ای شهید که بر کرانه های ازلی و ابدی وجود نشسته ای.دستی برا و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش.بر این جمله آنقدر باید بگریم تا جان بی ارزشم از تن بدر آید.
سلام. یا یه سری به وبلاگ ما بزنید یا کامنت ما رو نمایش بدید تا بقیه سر بزنند!
http://www.kallekhar.blogfa.com/
چش و چالت رو بلیسم حاج حسین من! به خدا فقط برات آرزوی اینو دارم که توی خط بمونی و دچار انحراف نشی که لبته به لطف خدا و امام زمان(عج) این اتفاق نخواهد اوفتاد!
بسم رب الشهدا
دو سال می گذرد از پَر گرفتن دوستانمان . . .
آشنایی با چهارده شهید مظلوم واقعه ی انفجار در کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز که ۲۴ فروردین ۸۷ آسمانی شدند
http://abshar14.blogfa.com/page/shohadaye-rahpouyan1.aspx
عکستان را نگذارید بهتر است
دفعه بعد اگر راهپیمایی کنند سران فتنه، و شما هم به سرتان بزند که شاهد زنده ماجرا باشید و بعد هم شناسایی شوید و بعد هم سنگ به سرتان بخورد و بعد هم لباستان و بخصوص کت و شلوار تان خراب شود…. میترسم داش حسین ما هم یه بلایی سرش بیاد!!
ول کن حرف اینها را نمیخواد خیلی عکس بزرگ بزنی. روشون زیاد میشه اگه زیاد ببینند شما را!!!
یا علی
تو طبیب دل بیمار منی
خدا قوت بسیجی
سرچ کردم قطعه ی ۲۶ … پیدایت نکرد. سرچ کردم حسین قدیانی… گفت کلیشه ایست. چه بنامم تو را؟… نوشتم سرباز سایبری!، گفت بگو سردار سایبری.
فقط به خاطر امیر سپهبد عباس کامنت گذاشتم
چون چند روزه این جا که میام از خودم نا امید می شم .
سلام علیکم و رحمةالله
جانا سخن از زبان ما می گویی…
حاج حسین تا کسی نچشیده باشه، صد بار هم آژانس شیشه ای ببینه نمی فهمه یعنی چی….
از باقیمانده شهدا بیشتر بنویس.
یا علی
آوینی یکی بود…..
پدرم جانبازه
هیچ وقت نفهمیدم چه کارست
از چند سال پیش به خاطر عوارض شیمیایی دچار سرطان خیلی سختی شده. جرات نمیکنم جایی بگم۹۳% از کار افتادگی داره.یه بار با یک بیمعرفتی درددل کردم و گفتم. سریع براش جک ساخت . گفت۹۳% یعنی بابات یه تیکه……… که تو خیابون راه میره.
سر سال تحویل که بعد از یه چند ماه بچه هاشو تو منزل ۸۰ متری حومه ملاردش یه جا جمع کرد گفت ساکت باشین میخوام سخنرانی کنم احتمالا آخرین سخنرانی سال تحویلمه شاید سال دیگه پیشتون نباشم .رنگ مادرم یه کم پرید.منم هم سر سال تحویل تحویلش نگرفتم گفتم برو بابا تو همش وعده وعید میدی ولی عمل نمیکنی.یعنی قول میدی تا آخر سال به ماهم سهمیه شاهد بدن. خلاصه این قدر حرف تو حرف شد که نشد.
راستش فکر میکردم خودش هم قبول کرده که ۹۳% از کار افتاده شده .( یعنی ۹۳% به درد هیچ کاری نمیخوره غیر از اینکه با همون ۷ % وصیت و سخنرانی کنه )
.
.
متن شما فکرمو مشغول کرده.پیش خودم می گم نکنه منم که اون ۹۳ درصدرو باور کردم نه بابا.ای کاش اجازه میدادم سال تحویل حرفشو بزنه.
میترسم سال تموم بشه و من هیچ وقت نفهمم اون چه کاره بود.
سلام
همیشه از نوشته هاتون لذت می برم
در پناه خدای مهربون باشید
لبیک یا خامنه ای
التماس دعا
سلام حسین آقا
بد اشکمون رو در آوردی
مشتی خب اسم و فامیلش رو با هم بگو منم برم قبل از رفتنش توشه هام رو بردارم
تورو خدا نپیچون
حالا که اینجوری حال مارو با نوشته هات گرفتی و منقلب شدیم نزار دست خالی بمونیم
یازهرا س
سلام
ممنون
این عباس ها در زمین غریبند و مظلوم … در آسمان اما مشهور مشهورند
به اندازه ی سهممان در غریب بودن عباس ها الهی العفو
خدا کمک کنه جبران کنیم و بیچاره آنها که خیلی سهمشان بالاست
بیچاره صدا و سیما و بقیه رسانه های ما
بیچاره بنیاد شهید و ایثارگران ما
بیچاره ناشرهای رمان هوسبازانه نشردهنده ما
و…
بیچاره کسانی که در آسمان تره هم برایشان خرد نمی کنند
التماس دعای فرج
به امید ظهور
میدونم که هیچوقت زیر بار سانسور کردن کتاب نمیرین اما باز هم مواظب باشین.امیدوارم یه مسلمون پیدا بشه که چاپ کنه این کتابو.اگه هم نشد غمتون نباشه.ما خودمون قبلا نوشته های شما رو پرینت گرفتیم. تقریبا جزوه اش دراومده. فقط مونده تایید استاد
آقا این شکل و شمایل جدید وبلاگت عالیه..
تا وقتی نرفتی سایت همینجوری نگهش دار که حرف نداره..
سلام علیکم
با یه عکس مستهجن و شرم آور به روزم
سلام علیکم
با یه عکس مستهجن و شرم آور به روزم
به نام حی سبحان
سلام
خدا خیرت بده. خیلی زیبا بود
قلمت پر تپش.
حسین آقا ناراحت نبینمت.
بسیجی امام خامنهای بیدی نیست که به این بادا بلرزه.
اینروزا این وصیت بابا مهدی رو همش با خودم زمزمه میکنم: و اما برادران بسیجی که بدون هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشید، مبادا لحظهای ناامیدی و یاس شما را در برگیرد چرا که:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
یا علی مددی
انا مجنونالحسین یا ثارالله
ضمنا انتشار پست شماره ۱۱۰ وبلاگت رو هم تبریک میگم، و امیدوارم که دست بریده عباسِ علی (ع) همیشه یاورت باشه..
التماس دعا
یا علی
من زهراسادات حسینی به شماره ملی ۰۹۴۱۲۹۵۲۹۱ اهل مشهد، ساکن تهران و دانشجوی کارشناسی ارشد که با دو تا رتبه یک رقمی ۲و ۴ تو دو تا زیرگروه قبول شدم. اینا رو واسه این گفتم که اونایی که توهم بیشمار بودن دارن هی نگن هرچی باسواد و نخبه هست مخالف ولایت فقیه و نظامه. هر چند که خودم اصلا سواد و نخبگی رو تو رتبه و مدرک و این چرت و پرتا نمیدونم و نخبه حقیقی برای من امثال شهید برونسی هستن که سواد روزشون دو کلاس بیشتر نبود اما ما و نسلمون حالاحالاها باید پای درسشون بشینیم تا شاید یک حرف از الفبای علم اونا رو بتونیم درک کنیم.
شمام آقای قدیانی اصلا خودتو ناراحت نکن چون چند روز پیش صحبتای آیت الله مصباح رو تو تلویزیون شنیدم که میفرمودن (نقل به مضمون): «فتنه های آخرالزمان سخت تره اما اگه وظیفه مونو درست انجام بدیم اجرشم بیشتره. تو جنگ نظامی آدم یه بار شهید میشه و اجرشو میگیره اما تو این عرصه آدم روزی چند بار میتونه شهید شه و اجر شهادت نصیبش بشه، اونجا باید ادم خون میداد و اینجا باید خون دل خورد»
با این اوصاف هر چی بیشتر تهمت و افترا بشنوی و خون دل بخوری بیشتر شهید میشی. خوش به حالت شهید زنده. ما رو هم دعا کن.
سلام خیلی خیلی دلم میخواد نظر مه پاره عزیزمو در مورد نوشته هاتون بدونم
آخه میدونید که ماه پاره من خیلی خیلی کتاب می خونه
شایدم یکی از این ناشناس ها ماه پاره باشه که براتون کامنت می ذاره….
به امید دیدار خورشید
با سلام
زیبا، تلخ و دل نشین می نویسید.
دست مریزاد
سلام
حسین جان ناراحت نشو از این قوم
سرت رو شکستند، دلت رو شکستند
قلمت رو که نمی تونن بشکنن
این جماعت از اینکه می بینن تمامی فتنه هاشون با قلمت رسوا میشه ناراحتند
حسین عزیز، بسیجی برا این فتنه گرا، یعنی خار چشم ( تا کور شود هر آنکه نتواند دید!)
یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج
یا علی خون حسینت کی رود از در یادها
گو ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج
سلام
میخوام براتون یه داستان بگم
امتحانات اخر ترمه انتخابات تموم شده ولی التهابش هنوز به شدت تو دانشگاه هست
یه روز میرید که یه امتحان مهم ۳ واحدییتونو بدید سر جلسه یه دفعه شلوغ میشه یه عده با مچ بند سبز و ماسک رو صورت میریزن سر جلسه و میگن امتحانا تحریم شدن به نشانه اعتراض میگی برای چی ؟ که یه دفعه نگاه همه به شما بر میگرده تعجبی نداره که توی دانشکده هنر تنها دختر چادری باشید این یه چیز خیلی عادیه و وجود شما غیرعادیه!
یه دفعه یکی از دوستان صلح طلب سبزپوش یه صندلی محکم میکوبه تو پهلوتون
میخواید بدونید وقتی صندلی می خوره تو پهلوی ادم چه حسی داره ؟؟!!!
از درد نفستون بند میاد نفس کشیدن خیلی سخت می شه براتون و کم کم درد کل وجودتونو میگیره
یه دفعه متوجه میشید درد داره بیشتروبیشتر میشه که میفهمید یه دوست عزیزی داره محکم با تمام قوا لگد میزنه به پهلوتون!!!!
بقیه داستان تو کامنت بدی چون ۲۰۰۰ کلمه بیشتر نمیشه تایپ کرد!
در پاسخ به منتظرالظهور: تا اونجا که من از طریق یکی از کسایی که با پسرای آقا رابطه داره میدونم، آقا تو دفترشون آدمایی از طیفای سیاسی و اعتقادی مختلف دارن تا خبرا و تحلیل ها فقط از طریق یک کانال بهشون نرسه. فکر میکنم آقا از معدود مسئولان کشور هستن که همچین دید بازی دارن و در عین حال که آدمایی با سلایق سیاسی متفاوت تو دفترشون کار میکنن اما تحت تاثیر هیچ کدوم قرار نمیگیرن.
بقیه داستان
کجابودیم؟؟؟
اها قسمت لگدا بودیم!!
یه چیزایی میگن ولی هر چی سعی میکنید نمیتونید بفهمید چون درد امونتونو بریده
یه دوست عزیز دیگه لطف میکنه با بوتش میزاره رو انگشتاتون هنوزم مارک بوتش که مارک معروف کت هست رو از خاطرتون نمی ره بعد اون وقتی به هوش مییاید تو اورژانسید متوجه میشید چندتا از اون خشونت طلبای باتوم به دست وحشی میان کمکتون(البته شاید اینجارو باور نکنید چون باتوم به دستا اصولا وحشین و کمک کسی نمی کنن)
میفمید چندتا دنده ناقابل با چندتا از انگشتای ناقابلتون شکسته!!!
چه خبره این قد شلوغش می کنی قطع که نشده فقط شکسته!!یه چند روز فقط هی خون میاری بالا این که این همه کولی بازی نداره !!!!
از شما میپرسم داره!!!!
فقط شما یه سوال میاد و ذهنتون چرا؟؟؟؟؟؟؟؟به چه جرمی؟؟؟؟؟؟به جرم داشتن میراث مادرم زهرا؟؟؟؟؟؟؟؟وجوابی پیدا نمی کنید زور نزنید من پیدا نکردم
بالا رفتیم ماست بود قصه ما راست بود باور نمی کنی بیا بت ادرس همه چیزشو بت بدم!!!خود دانی
قربون پهلوی شکسته مادرم زهراو چادر خاکیش
وای مادرم مادرم مادرمممممممممم
یاعلی
سلام
تبریک میگم داش حسین
دمت گرم,خوب مینویسی!
سلام .به به چه تم شیکی .مبارک باشه جه چهره ای جون میده کاندیدای مجلس بشین
خشونت سانسور شده
در جریان انتخابات دهم و حوادث بعد از آن خشونتهای زیادی از سوی حامیان نامزدهای شکست خورده صورت گرفت که به دلیل بی توجهی رسانه ملی و جنجال رسانهای آشوبگران درباره حوادقی چون کهریزک و… در حاشیه قرار گرفتند. آنچه در ادامه میآید گوشهای از خشونتهای سانسور شده در ماههای اخیر است که وبلاگ “خشونت سانسور شده” به جمع آوری آن ها پرداخته است.
ضرب و شتم یک منتقد دانشجویی
۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، رجانیوز: شب گذشته در مراسم میزگرد انتخابات، بعد از افشاگری های مهدی طوسی در مورد تخلفات شبنم مددزاده عضو اخراجی گروهک غیرقانونی علامه و سابقه انحرافات این جریان، برخی از حاضران به شدت خشمگین شدند و وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. گفتنی است مددزاده از اعضای سازمان مجاهدین خلق می باشد.
ضرب و شتم و بازداشت منتقد موسوی
۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، رجانیوز: در جریان سخنرانی موسوی در شهرستان علیآباد کتول، هنگامی که یکی از منتقدان میرحسین دستنوشتهای را با شعار “فقر و فساد و تبعیض، از میرحسین بپرهیز” بلند کرد، از سوی تعدادی از هواداران موسوی مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
با مشت و لگد به جانم افتادند
۱۵ اردیبهشت۱۳۸۸، برنا: هادی رمضانی دانشجوی دانشگاه آزاد سمنان در جلسه انتخاباتی موسوی به خاطر طرح سوال، از حامیان میر حسین کتک خورد و در حال حاضر با توجه به وجود شاهدان مختلف درحال پیگیری شکایت از ستاد میر حسین به دادگاه انقلاب می باشد.
ضرب و شتم دانشجویان اصلاح طلب توسط حامیان موسوی!
۲۱ اردیبهشت۱۳۸۸، برنا: حضور میرحسین در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز با اعتراض شدید برخی از دانشجویان مواجه شد. جمعی از دانشجویان تندوری اصلاح طلب با طرح این سئوال که بعد از ۲۰ سال سکوت، برای چه آمدی؟ نسبت به حضور میرحسین موسوی در دانشگاه آزاد اعتراض کردند که توسط حامیان میرحسین مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
خشونت سانسور شده
در جریان انتخابات دهم و حوادث بعد از آن خشونتهای زیادی از سوی حامیان نامزدهای شکست خورده صورت گرفت که به دلیل بی توجهی رسانه ملی و جنجال رسانهای آشوبگران درباره حوادقی چون کهریزک و… در حاشیه قرار گرفتند. آنچه در ادامه میآید گوشهای از خشونتهای سانسور شده در ماههای اخیر است که وبلاگ “خشونت سانسور شده” به جمع آوری آن ها پرداخته است.
ضرب وشتم خبرنگاران
۱۵ خرداد۱۳۸۸، ایرنا: “محسن امین زاده” از مسئولان سیاست خارجی دولت اصلاحات شامگاه سه شنبه درجمع جوانان حامی موسوی در اصفهان سخنرانی کرد.
مسئولین برگزاری این مراسم با دو تن از عکاسان خبری اصفهان برخورد و یکی از آنان (عکاس خبرگزاری مهر) را با ضرب و شتم و کوبیدن مشت به دنده های او، وی را از سالن بیرون بردند
حمله با خودرو سواری
۱۸ خرداد۱۳۸۸، وبلاگ خشونت سانسور شده: حسین شمسیان، جوان ۳۲ ساله طرفدار احمدینژاد، سوار بر موتور سیکلت توسط خودرویی که عکس موسوی بر شیشه اش نصب شده بود از پشت مورد اصابت قرار گرفت و به زمین خورد. شمسیان در اثر این تصادف، سه روز در کما بود و مورد عمل جراحی سنگین قرار گرفت. تاکنون هزینه درمان او به ۳۰ میلیون تومان رسیده است.
هتک حرمت حامیان موسوی به یک دختر دانشجو
اسیدپاشی به صورت ۳ دختر جوان
۲۰ خرداد۱۳۸۸، رجانیوز: پس از انتشار نامه هاشمی رفسنجانی، حملات هواداران میرحسین موسوی علیه مردم و حامیان دکتر احمدینژاد به شدت افزایش یافته است. اسید پاشی به سمت ۳ دختر جوان محجبه، حمله عمد به موتور سوار حامی احمدینژاد، حمله به اتومبیل رضازاده و… تنها بخشی از این اقدامات است.
تعرض به بانوان
سوختن دانشجوی بسیجی دانشگاه صنعتی در آتش
۲۴ خرداد ۱۳۸۸، وبلاگ خشونت سانسور شده: شنبه شب، عده ای از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان به بهانه اعتراض به نتایج انتخابات، نقاط مختلفی را در این دانشگاه به آتش کشیدند. در جریان این آتش سوزیها، محمدرضا حق جو، یکی از دانشجویان بسیجی این دانشگاه دچار سوختگی شدید شد.
سلام
از جمود العینی خود در پهندشت قطعه ۲۶ شرمنده بودم
شرمنده اشکهای ریخته شده برای شهدا و عشاق شهدا
اما …
با این دلنوشت من هم از جمود سنگی قلب و چشم در قطعه ۲۶ پرواز کردم وآزاد شدم
مثل پای روضه های اباعبدالله حاج منصور
شماها معبر های ارتباطی خوبی هستید برای اقامه عزای سالار شهیدان
معبرهایی شبیه کانال کمیل در این زمانه روزمرگی و جمود قلبها
آرزوی شهادت این همه شیرین است اصل شهادت چه شهد گوارایی است
اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک
با سلام
با وبلاگ سید خراسانی به روز هستم
خوشحال میشم قدم رنجه کنید
خداقوت
یا علی مدد
سلام حاج حسین
وقتی جملاتت رو میخونم تمام موهای بدنم سیخ میشه.
خودتم مینویسی همینجوری هستی؟؟
هر شهید کریلایی دارد
خاک آن کربلا… تشنه خون اوست،وزمان انتظار می کشد تا پای آن
شهید بدان کربلا برسد و آنگاه…خون شهید،جاذبه خاک را خواهد شکست
وظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن،
به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت و جود ندارد.
سید مرتضی آوینی
سلام حسین اقا
راستی اون دختر گلمون ابجی کوچولوی هممون زهرا خانمو دیدید؟دیدارتون چه طوری بود خیلی دلم میخواد بدونم چی شد؟
کاشکی منم جای زهرا جون بودم……..
برادر بهت حق میدم ناراحت بشی از این جانواران نق نقو که همه رو به کیش خودشون می پندارند. هرچی هم بگیم اونا از ……..سوزیشون این حرفا رو میزنن باز آدم دلش می گیره از این همه جهالت. اما می خواهم اسم یه مرد رو به خاطرت بیارم. مرد که نه، جوون مرد. کسی که اونقدر مطلوم بود که یه روزی هم لباس هاش جلوی چشمش بهش فحش میدادن. یاران اون از تعداد انگشتای دست هم کمتر بود اما مثل کوه استوار بود. آره دارم از بهشتی حرف می زنم. اون مظلومیت ناتمام. برادر، به بهشتی اقتدا کن.
باور کنیم بهشتی افسانه نبود، شعار نبود، شعر نبود. بهشتی یک ملت بود!
سلام، خسته نباشی، ازت قلمت خوشم میاد
به زخم خورده
بخدا بغض گلومو گرفته. الان توی محل کارم هستم خیلی جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم ولی اشکهام همینطور جاریه. بعضی دارن میخندند آخه لجنی هستند. ای کاش اونجا بودم تا خودم سپرت بشم. لعنت به این کثافتای نامرد که بویی از انسانیت نبردن و فقط شعار میدن.
اجرت با بی بی زهرا(س)
زت زیاد
سلام
دست عاقل ز درت میکده ات کوتاه است
ز رموزت دل دیوانه فقط آگاه است (عباس)
در خصوص ویرایش قالب بسم الله الرحمن الرحیم در هدر وبلاگ جاش خیلی خالیه
ابتدای وبلاگ مثل اول کتابه موید باشی به تاییدات خدای عباس
افتخار می کنم که ایران هنوز هم شیرزنانی مثل زخم خورده داره خدایارت بی بی زهرا پشت وپناهت
امسال پیش از پیش فانی در رهبریم
این همان همت مضاعف و کار مضاعف است
داش حسین خیلی …….آره.
برای من شاید مسائل سیاسی در دانشگاه ها زیاد اهمیت نداشته باشه ولی هر کس که آرامش محیط دانشگاهی را بخواد به هر دلیلی با اقدامات اوباشگرانه مختل کنه باید اخراج بشه،فعالیت سیاسی با اوباشگری سیاسی تفاوت زیادی داره…
همچنان وایسادم اینجا منتظر صدات!فایل صوتی میخوایم داداش یالا
احساس می کنم برای این کار ضرورتی وجود ندارد. نوشته های مرا فعلا هر کسی با صدای خودش بخواند بهتر است.
سلام حاج حسین
در ظاهرعاشق ماهپاره بودم و فکر می کردم کسی به اندازه من عشقش را به دل ندارد ولی وقتی نوشته هایت و نظراتی که برایت می گذارند را می بینم عرق شرم از پیشانیم سرازیر می شود که از من عاشقتر فراوانند و من خس و خاشاک کف پای عاشقان ماهپاره هم نیستم(خدای نکرده با خس و خاشاک سبزای لجنی اشتباه نشود)
حاج حسین اگه امکان داره شماره موبایلتو برام ایمیل کن
با سلام و درود بر حسین عزیز و دیگر دوستان
سخنرانی مهم و ارزشمند استاد پناهیان در باب :
” ظهور نزدیک است ، آماده باشیم! “
فایل صوتی همراه با متن سخنرانی
وای حسین گفتی جزیره مجنون کبابم کردی چقدر اون جزیره را دوست دارم انگار بابام هنوز اونجاس خودش رفت اونجا منو مجنون جزیره حضرت آه کرد قربون همه عباس های عالم
خوب میدونی با دل ما چیکار کنی. بنویس ما بچه بسیجی ها هم اینجوری حال میکنیم.
یا علی
دمت گرم اخوی … خیلی با حالی .. خدا به قلمت توان بیشتر بدهد ….
سلام برادر
عنوان جدید به همراه تفقد حضرت ماه بر شما میمون و مبارک باد…
البته این جریانات مسئولیت شما را افزون می کند که ان شا الله در همه لحظات سخت تصمیم با کمک حضرت حق پیروز خواهید بود…
ایام به کام…
سلام اخوی
نخسته
شرمندتم ،خواستم یه نظر بدم
من همیشه کارهای میثم و دنبال میکنم و به طرح هاش علاقه دارم
اما این لوگوی قطعه ۲۶ اصلا به دل نمیشینه
یه جورایی باید از نماد های شهدا استفاده میشد مثلا پلاک یا چفیه و…..
اگر راه داره یه تجدید نظری بکن
در ضمن از اینکه عکست رو رو صفحه گذاشتی خیلی خوشحال شدم
به اراجیف بعضی ها توجه نکن
این کار باید زود تر صورت میگرفت
ضمنا به عنوان یه برادر کوچیک تر پیشنهاد میکنم از تایید بعضی کامنت ها که خیلی نسبت بهت احساسی هست جلوگیری کن
با این وجود که ایمان دارم این احساسات پاک و زیباست و
هرچند میدونم تازه خیلی از این جور کامنت ها رو نمایش نمیدی اما باز هم در مجموع فکر میکنم درج نکردنشون موثر تر باشه
عذر میخوام اگر جسارت کردم اخوی
پاینده و منصور باشی مثل حاج منصور
دعا کن برای من که ارباب دعوت کنه اربعین امسال بالاخره کربلایی شم و با هروله عزادارا وارد حرم شم
هر چند که ؛ دیده پر معصیت لایق دیدار نیست —-
مدد
حسین آقا
کامنت قبلی رو تایید نکن
میخواستم خصوصی باشه اما فراموش کردم
اقا حسین یه معذرت خواهی بهتون بدهکارم شرمنده که حسین خالی خطابتون می کنم هر چی باشه شما از من بزرگترین در هر حال شرمنده ی شما وتمام شهدای ۸سال و۸ماه دفاع مقدس هستم.
یا حق.
سلام
با :
اوباما و غلطهای اضافی به روزم!
ماجراهای عبدالمالک ریگی و بازجو.
اسلام آنلاین
تفاوت ما با دیگرانی که جنگ را ندیدند این است که ما انسان را درک کردیم.
ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم.
ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند.
ما همهی افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم.
ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل مییابد؛
عشق را هم،…
(ادامه در وبلاگ حیات باطنی)
سلام برادر
نوشته ات مثل همیشه چقدر زیباست. فقط می توانم بگویم که من فدای تخت عباس
راستی اسم پدر من هم عباس است و جانباز اعصاب و روان. به قول خودمون، موجی!
او در طی روز قرص می خورد و اگر به او نرسد… هیچ وقت هم نمی تواند صدای بلند را تحمل کند. هنوز در سرش ترکش وجود دارد و … اصلا چرا من اینها را دارم به شما می گویم…
فقط می خواستم بگویم که سلام من را به عباس عزیز برسان و بگو :
آنطرف که رفت برای ظهور آقای ما دعا کند. آخه اونجا فاصله معنا نداره و عباس همنشین قرب الهی است. به عباس بگو که تا وقتی ما زنده هستیم، ولی خود را تنها نمی گذاریم و این بار نمی گذاریم تا علی تنها بماند و مالک برگردد. به عباس بگو که من تا آخرین قطره خون بر راه پدرم و همه “عباس” های ایران ثابت قدم هستم. به عباس بگو برای شفای پدرم دعا کند و …
یا علی
تحت الأنهار یعنی زیر نهرها؟! مگه زیر نهرها هم خبریه؟ نکنه جنّتی با ارج تر از جنات تجری من تحتها الأنهار است؟! ناقلا اگه بهشت جدیدی کشف کردی به ما هم بگو! البته از آن جهت که بهشتی ها هر چه بخواهند به آنها داده می شه، تحت الأنهار که هیچی شاید تخت الأنهار هم بدهند. یعنی انهاری که تخت هست یعنی سر بالایی و پیچ در پیچ نیست خلاصه مث جاده کفی…
قلمت پر برکت باد.
عباس های زمان ما کار عمار های در صفین را می کنند وای از آن روزی که ما عمار های خود را از دست دهیم .
سلام
میگما این امین عارفی از شما تقلید کرده
شما میگی بابا اکبر
اون میگه بابا مهدی
واقعا خجالت داره
چه جلافتا!!!!!!!!!!!!!
من احمد عبداللهی دانشجوی سال دوم رشته مدیریت صنعتی باشماره تلفن ۰۹۱۲۴۵۴۳۲۵۲به همه ی هتاکان به داداش حسین میگویم که در بیست و چهار ساعت شبانه روز میتوانند به من زنگ بزنند و فحشهای رکیک خود را نثار من کنند .داداش حسین خواهشا شماره را عمومی کن ببینم کی جرات فحش دادن به ما بسیجیها را داره
جانم فدای دستهای بریده عباس
سلام
اینهمه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است…
“ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش”.
اینجا دیگه کجاست
در موردتون تو وبلاگ ساحل شنیدم…
برای این جنگ همرزم نمی خواهید…
سلام
من هر روز که وبلاگتون رو می خونم برای سلامتی شما و تا آخر در خط موندنتون دعا می کنم.
یا علی
سلام آقا حسین باز هم عالی بود
مطلب با موضوع نامه شمقدری به آیت ا… علم الهدی را در افق مبین بخوانید/
حسین آقا میدونی داری چی کار میکنی؟
این همه آدم رو مشتاق گذاشتی بعد میگی شاید قید کتاب رو زدم یعنی چی ما هارو مشتاق کردی بعد میگی هیچی…
مجله چی شد …؟؟؟ حتما اون هم بله …..؟؟؟؟؟؟
واقعا اگه بخوای اینجوری کنی داری بد میکنی به اونی که ثانیه ثانیه منتظر پست جدید تو وبلاگت هست ……………….
منتظر جوابم …….
شما بفرما منت چند تا ناشر را بکشم؟ شما بفرما بی هیچ امکاناتی چگونه مجله را دربیاورم؟ الان چهار بار روی دوش من است؛ کتاب، مجله، دو ستون ثابت هر روزه در وطن امروز و کیهان و این وبلاگ. اصلا زن و زندگی و قسط و قبض را می گوییم هیچ. شما نمی دانی پشت صحنه چه خبر است؛ یارو برداشته از متن من با صدای خودش سی دی زده و داده یکی دیگه سی دی را به دستم برسونه!! بعد هم به دروغ می گویند که از من اجازه گرفته اند!! یا در مجله زن روز همین موسسه کیهان خودمان مطلب من را بدون منبع ویلاگ و روزنامه کار کرده اند و به جای اسم، زده اند “فرزند شهید اکبر قدیانی”. چزا حضرات برای مطالب خودشان نام پدرشان را نمی گذارند و به من که می رسد دنبال اعتلای نام شهید شده اند؟ من که “بابا اکبر” را از اینها بیشتر دوست دارم اما راستش این رسم زمانه نیست.
“من از هیچ چیزی بیشتر از نفس خودم نمی ترسم؛ اعوذ بالله من نفسی”
حسین جان آوینی ها هیج جا از خودشون نام و نشونی نمیذارن .بگذار نشانت را از نامها بیابند. عکس تو نفس توست که فطرت تو را به عکس خودت منحرف میکنه.شهادت برترین راه دوری از نفسه که شهدا به اون رسیدن.عکس خودت را وب تا در مسیر بابا اکبر ت تا ابد باشی .اعوذ بالله من نفسی
شما همین نگرانی را در مورد نفس خودتان هم دارید؟ وبلاگ خودمه عشقم کشیده عکس داداش حسین بچه بسیجی ها را بزارم توش. شما در مورد متن نظر بده. نظر شما در مورد عکس من هوای نفس شماست. من آوینی نیستم؛ خودمم. حسین قدیانی. اتفاقا هوای نفسم را زیاد دارم.
حسین آقا کاش یه کم هم به نظر ما اهمیت میدادی قابل رو عوض می کردی فونت کوچیکه فاصله خط ها کم. پدر چشممون دراومد
سلام
همین چند لحظه پیش رفتم به وبلاگی به اسم (قطعه ی ۲۶)!!!
واقعا شرمنده شدم.نه نمیدونم.گیجم..قاط زدم..نمی دونم…
خواننده ی عزیز ضمن تشکر از لطفی که بهم کردین.قدم رنجه فرمودین
تشریف آوردین به این کلبه
باید بگم واسه اینکه وقتت تلف نشده باشه و دست خالی برنگردی تو هم یه سر
به این وبلاگ بزن…
شاید حال منو توفهمیدی…
نمیدونم کار درستی میکنم یا نه..
اما این تنها کاری بود که از دستم بر می آمد
من این مطلب رو تو آخرین پستم گذاشتم و…
قو علی خدمتک جوارحی…
خدا شما را در راه و مسیری که انتخاب نمودید مقاوم سازد….
عرق شرم زمین است که سربازکم است….
الله اکبر
این بار به جای لبخند، بغضی گلویم را فشار داد …
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
ما مرید حضرت سیدعلی ایم،
ما را ترسی از مرگ نیست،
که صاحب و مولای مان منتظر ماست
این رمز عملیات ما، سربازان خامنه ایست…
آقا جان شما بنا به وظیفه باید بنویسی.دیگه دلخوری نداره از این و از اون.والسلام
. مثل همیشه هیچی نمی شه گفت جز خدا قوت
خدا ما رو شرمنده عباس ها نکنهف ان شا الله!!!
.
.
بنفسی انت خامنه ای
بسم الله
سلام علی آل یس
سلام برادر
حاجی
۲۳ فروردین سالگرد شهادت شهید امر به معروف ، شهید بزرگوار ، بسیجی سید علی خامنه ای ، شهید «غلامرضا زوبونی» است
اخوی !
شما هم با قلمت یاد این شهید رو می تونی زنده تر کنی …
این لینک هم برای مطالب بهتر …
راستی !
این شهید اهل “سعادت آباد”بود
همون جایی که اون شهید بزرگوار شاه عبدالعظیمی رو …
محض اطلاع بود
این لینک هم مفید انشاالله
http://snn.ir/NewsContent.aspx?NewsID=138363
ی ا ح ق م د د ن ا
سلام حاجی
خیلی قشنگ بود.مثل همیشه اما یه ذره قشنگ تر!
این حاج عباس روایت شما واقعی است !یا نماد یک جانباز دم شهادت است؟!
البته فرقی هم نمی کند مهم اینه که هستند کسانی چون عباس دلاور وهمچنان سرباز امام خامنه ای(روحی فداه)
مابریم/یاعلی مدد
مثل همیشه عالی بود…..ممنون..
سلام
داش حسین خیلی عالی بود
دست درد نکنه
خیلی مردی
دمت گرم
خبررررررررررر….خبر
برو بچِ قطعه ۲۶ این مطلب رو بخونید ترکونده…احتمالا جنجال زیادی راه میندازه این قضیه
http://598.ir/View.aspx?id=2289
سلام بازم گل کاشتی دستت درد نکنه
سلام
خوش به سعادتش …. به هر کسی جواز شهادت نمی دن .. یاعلی
سلام حسین جان.چند وقت بود که تحریم نظرت کرده بودم که حواست باشه یادی ز ما هم بکنی که نکردی.اما این متنت اجازه نداد که نظر نده از وبلاگت برم.
حسین جان،من اگه می دونستم شما اون مغزی رو که انقدر قدرت استعاره و خلق معانی رو داره از کجا خریدی میرفتم هزار کیلو برای خودم میخیریدم.
خیلی حال کردم با :
“نه دی” به من می گفت؛ این عصا اسلحه من است و من خوب که به عصایش نگاه کردم دیدم این عصا همان عصای موسی است و هنوز هم معجزه می کند و نیل “از فرات تا نیل” را می شکافد و خواب “معاریو” را که ارگان آخرالزمانی معاویه است، پریشان می کند. عمر و عاص های امروزی عاصی اند از این عصا.
یا:
اجازه شیمی درمانی نمی دهد عباس و نمی گذارد عناصر جدول مندلیوف، خدشه بر اخلاصش وارد کنند
یا:
عباس من! جای تو این تخت نیست؛ خیالت تخت، جایت “تحت الانهار” است. پیشاپیش شهادتت مبارک. گاهی اما به خواب مادرت بیا. بیا و ای رها گردیده! بگو؛ “آن سوی هستی قصه چیست”.
این جمله ی عناصر مندلیف ات بد جور مرا به گریه انداخت.بابا حساب ما هم که می آییم کافی نت را هم بکن.
حیف حسین جان که تهران نیستم والا می آمدم دست این مرد را که نه پایش را می بوسیدم.از قول من بگو،دوستم گفت:خاک پاتم عباس جان.حتمنا،یادت نره.مثل قول های قبلیت نشه ها.
خاک پای هر چی بسیجی مخلص و پاک.
موفق باشی.
قلم من قشنگ نیست، دعای تو قشنگ است.
سلام
پدر و عموی من هم در قطعه ۲۶ هستند
آدر حاج اکبر رو بدید و قسمت بشه ما هم میایم زیارت
سلا
خداوند نگهدارت باشد عزیز
ان شاءالله که در روز ظهور آقامون مقاله ات را بخونم
اشک بریزم
واز خدا یک چیزی بخوام
اللهم الرزقنا الشهادته فی سبیلک
سلام
با عنوان : خبر رسانی ” چاپار بانو! ” به روزم…
من از چشم تـو دانستم کبو تر می شـوی روزی
و آخر پیش پای عشق پر پر میشوی روزی
شـکـوه روح تـو در گـل نمی گـنجـد و پـیـدا بــود
که با هفت آسمـان یکجا برابر می شوی روزی
شب معـراج ، چشـم آسمان پــیمای تو می گفت
که از خواب ملائک هم سبکتر می شوی روزی
از آن آغاز سبـز تـو مشخص شد که سرخ سرخ
بـه چـالاکی حـریف خــط آخــر می شـوی روزی
چو در گوشت اذان خواندند چشمت برق زد یعنی
تـو خـود مصـداق آن الله اکـبر می شوی روزی
سلام و وقت بخیر و ایام به کام انشاالله
قلم گیرایی دارید لذت بردم
زیر سایه ی حق
التماس دعای شهادت
سلام حسین آقا!میگم این تبلیغات بالای وبلاگ امروز ناخن زده به قشر مخ من!می دونی چی شد؟هیچی این همسایه ما هر از گاهی میاد با کامپیوتر ما یه وبگردی می کنه واسه خودش.امروزم اومد٬گفتم کجا می خوای بری گفت قطعه ۲۶٫وقتی وبلاگ باز کرد گفتش قطعه ۲۶ اینجاست گفتم آره.گفت من اینجا رو قبلا اومده بودم پس این کیه؟همون خانم تبلیغاتگفتم این تبلیغات بلاگفاست ربطی به مدیر وبلاگ نداره و خلاصه کلی خندیدیم.اینم بگم که چون من با موزیلا فایرفاکس میام کلا هم قالب بزرگ تره و هم اون کادر تبلیغات پهن تره که چند حرف رو از نوشته هدر وبلاگ می پوشونه.
این همسایه هم دقیقا ۲ساعت ونیم اینجا زل زده بود به مانیتور فکر کنم اون هم به جمع مقتولین اضافه شد قاتل جان!
حالا اینهمه وقتت رو گرفتم تا واست انگیزه بشه هر چه زودتر اثاث کشی کنیم بریم خونه جدیدو خودمون صابخونه شیم
آهان راستی می بینم که یه صبا دیگه هم کامنت گذاشته جل الخالق
قشنگ مینویسی ولی این قشنگی مهم نیست .خوش تکنیک مینویسی ولی تکنیک مهم نیست .قالب نوشتارت قشنگه ولی قالب مهم نیست . صادق هدایت توی همه اینها از تو جلوتر بود.
قشنگ اون دلته که این حرفها رو از اونجا میزنی.
دلت هم قشنگ نیست . ایرج هم دلش از تو متلاطم تر بود.
قشنگ اون کسیه که توی دلت نشسته و دلتو کرده مصباح.
مصباح شدی که این همه پروانه دور و برت جمع شدن.
مصباح شدی که اینهمه خفاش ازت بیزارن .
حالا که عزیز ما توی دلت جا خوش کرده ، حالا که نور چشم ما رو توی دلت مهمون کردی…….. مواظب دلت باش.
وصل جانان من حلالت باد
آقای قدیانی عزیز ، نمیخواهم برای شما تعیین تکلیف کنم ، اما این مطلب را بخوانید و انشاله که ” احساس تکلیف ” تا پُست بعدی وبلاگتان ، درج و نشر این مطلب فوق مهم باشد و حتی به دوستان دیگر هم اطلاع دهید که مطلب را در وبلاگ هایشان انتشار دهند تا پشت فتنه به لرزه درآید . انشالله
http://598.ir/View.aspx?id=2289
به نام خدای آقام سید علی
دلم می خواهد تمام هستیم را فدای قلم ولایی شما کنم….. کاش می شد خدا از عمر من می کاست و به عمر “عباس” اضافه می کرد…. هر نفس با درد “عباس” خنجری ایست بر قلب من
فقط می توانم برای “عباس” دعا کنم …. و پیرو راه “عباس ها” باشم….
یا علی
سلام حسین آقا
خواستم مطلبی رو خدمت شما و سایر دوستان عرض کنم …
در این فضا یه آشغال سبزی خودشو جای دوستان ارزشی جا زده و کامنت هایی میزاره که ما عاشقان ولایت خوشمون بیاد … بعد لینک میده و ما هم از سر صداقت وارد وبلاگ میشیم و روی لینکی که طرف تو وبلاگش گذاشته یا لینکی که تو ایمیل دوستان میفرسته باعث ورود ویروس به کامپیوتر دوستان میشه و سیستم کاربر رو اول دست میگره وارد ویندوز میشه بعد از تخلیه اطلاعات از فایل ها اونها رو غیر فعال میکنه و متاسفانه چون از نرم افزار جاسوسی استفاده میکنه یوزر و پسورد تمام وبلاگها و ایمیل ها رو بدست میاره .. البته نمی دونم این کار چه لطفی براش داره … من میزارم به حساب ترس و حماقتش … اگر اسم خودشون رو گذاشتن مبارز (!) باید انقدر جیگر داشته باشن که از قلم و مطالب کسی نترسن و رو در رو و منطقی برخورد کنند …
غرض اینکه از اونجاییکه شما بازدید کننده زیاد دارید پیشنهاد میکنم وارد هر وبلاگی نشید و همینطور سایر دوستان … ( این بلا سر من اومد و کلی پیاده شدم تا ویندوز جدید نصب کنم و تمام یوزر و پسوردهامو عوض کنم ….
اللهم اشغل الظالمین بالظالمین .
یاعلی
سلام. مطالب قشنگی تو وبلاگ تون خوندم.نقطه.
چه اعتماد به نفسی ! عکس خودتونه.؟ نقطه و علامت سوال.
راستی فاصله ی خط ها در وبلاگ تون کمه ، چشم اذیت می شه. نقطه.
التماس دعا
خطاب به یک کامنت خصوصی
بچه بسیجی ها در مساجد به هیچ وجه اشکالی ندارد مطالب مرا بخوانند و نیازی به اجازه نیست. حتی در وبلاگ خودشان هم بی نیاز از ذکر منبع و نویسنده می توانند این مطالب را کار بکنند اما این اجازه را به موسسات و جراید و خبر گزاری ها نمی دهم. من جمله سی دی کردن مطالب با صدای خودشان.
سلام اقا حسین شبت بخیر چه خبره داداش وبلاگت گردوخاکی شده مغولها مطالبتو غارت کردند؟شما هر جا که باشی با هر اسمی که باشی حسین قدیانی بچه بسیجی هایی خواستی یه ندایی بده حال گیری صورت بگیره بی خود نیست میگیم خاک پای بسیجی های امام خامنه ای هستیم.
سلام داداش حسین! کاملا می دانم این روزها بر تو چه می گذرد. تو را شاید فحاشی سبزها نشکند اما عاقبت کینه حسودان و کسانی که قلمت را دوست دارند ولی خودت را نه خواهد شکست. کسانی که صدای خوبی دارند لطف کنند نوشته های خودشان را سی دی کنند و عرضه کنند نه دل نوشته های مقدس داداش حسین را. این را هم بگویید خودش نوشته. شماره تلفن نمی گذارم تا راحت تر به این فرزند شهید تهمت بزنید. حسین جان! من به جای تو بودم در این وبلاگ را تخته می کردم و اجازه می دادم این هنرمندان با هنر خودشان از انقلاب دفاع کنند. یارو متنت را ول کرده، چسبیده به اینکه چرا عکس گذاشتی تو وبلاگت بعد تو وب خودش عکس خودشو گذاشته این هوا. این هوای نفس نیست، کار داش حسین هوای نفسه. اینا اگه یک صدم تو بیننده داشتن الان از تلویزیون درخواست شبکه خصوصی می کردن به خدا. محسن عوض بیگی. همسایه تان در شهرک محلاتی. پنج شنبه فوتبال منتظریم.
محسن! شانس بیاری تو تیم ما باشی و من بکشمت تو تیم خودمون و الا تمام اینها را سر خودت خالی می کنم. جدی میگم!
راستی اقا حسین یه پیامی از بیسیمچی امتداد الان برام رسید گفتم براتون بفرستم شاید جو روحیتون عوض شه
واقعا اعتقادداشت امام زمان عجل الله در همه حال ناظربراعمال ورفتار ما هستند می گفت چطور می توونم در حضور اقا سیگار بکشم !دیگه سیگار نکشید(شهیداوینی)
شدید موافق با دوست دیرینه ی شما راست می گه اینا حسادته نه انتقاده سازنده
اقا حسین با اینکه هرگز درگیر کارهای انتشاراتی نشده ام اما گاهی وقتابرایم سوال میشود که ایا شما نفس هم می کشید؟
دقت کردی؟ از وقتی عکستو بزرگ کار کردی، پیوندها رو برداشتی. این یعنی غرور و هوای نفس.
ببینم تو فرشاد پیوس نیستی؟ آخه خونه اونم بالاشهره!!
براتون دعا می کنم گرچه می دونم دعام نمی گیره اما تمام سعیمو می کنم که یه ناشر خوب و با خدا پیدا بشه که کتابتون رو چاپ کنه اونم بدونه منت گرچه کمه این جور ناشرا اما اگه خدابخواد پیدا میشه کاش دعام بگیره
با این کارایی که با شما کردن، آدم به حاتمی کیا و رضا امیر خانی و شجاعی و مجیدی و حتی به اون فلان فلان شده مخملباف حق میده اگه چپ کنن. باور کن اگه بیخیال اینراه بشی، من یکی که تو رو مفصر نمیدونم.
اقا حسین ما خیلی با مرام تر از این حرفاست ولی خب اگه دوست ندارید غروره نداشته ی برادر ما بسیجی ها رو ببینید نگاهش نکنید به همین سادگی به همین خوشمزگی
ولی من خودمو مقصر می دونم اگه اقاحسین قید این راهو بزنه چون حتی عرضه ی اینو نداشتم که نشون بدم تا همیشه تا ان زمان که زنده ایم تنهایش نخواهیم گذاشت
زبان رسمی کشور ما سرفه های طولانی عباس است.
بسیار زیباست تعبیر
خوشحالم از بودنت از موندنت همیشه پاینده باشی رهرو ولایت پیرو امامت ان شاء الله
سلام علیکم برادر بسیجی ؛
آقای قدیانی با مطلبی به نام : (نــــ دی ــــه ۹ دی ) بروز هستم . حتما بهم سر بزنید خوشحال میشم و منتظر شما هستم…
.
.
.
یافاطمه اشفعی لی فی الجنه
نیست در لوح دلم جز الف قامت یار
سلام برادر!
خوندن مطالبت یه صفا داره، خوندن کانتات یه صفای دیگه!
کلا جای باصفاییه!
دمه شما گرم با مطالب عالیت!
یاحق
حسین عزیز ، ازت گلایه دارم برادر
متاسفانه در اثر وجود بسیاری از عوامل فتنه در سازمان مظلوم صداوسیما که از زمان صدارت داداش “رئیس فتنه” ، در این مجموعه بودن و موندن ، کار بجایی رسیده که صداوسیما شده چوب دوسر بلا ، از یک طرف عوامل فتنه هر غلطی دلشون می خواد با آنتن می کنن و از طرف دیگه عوامل خارج از سازمان شون ، هم مدام تو سر سازمان می زنن که صداوسیما دست رهبره و چه و چه …
در حالی که اینطوری نیست برادر…
با کمال تاسف باید عرض کنم که حضرت آقا ( الهی من فداش بشم ) دلش برای مظلومیت سازمان هلاکه…اونم نه الان بلکه سالهاست….اگه نمیدونی بدون جناب قدیانی که : یکی از بزرگترین خواسته های آقا اینه که امثال تو بیان و سازمان رو دست بگیرن…ولی متاسفانه تو و دیگر برادران ولایتی ، فقط شدید آینه دق ما بسیجی های درون سازمان ، که عطش داریم شما به ما ملحق شید…و به کمک ما سازمان رو از لوث وجود اونایی که دلشون با آقا نیست پاک کنید ….منظور من راه انداختن دعوا توی صداوسیما نیست…بلکه دقیقا نیت من اینه که :
شما بچه حزب اللهی ها باید سمج و یه دنده و پر رو..پر رو بیاید جلو و حضور در رسانه رو طلب کنید و خودتونو صاحب این ابزار انسان ساز بدونید
چطور می نوشتی که : ما دمار از روزگارتون درمیاریم…ما ال میکنیم ما بل میکنیم( خطاب به سران فتنه)
حالام باید خطاب به رسانه طلبکارانه بیاید جلو و به نفع ولایت فتحش کنید.
حسین جان ، بدنه غیر مدیریتی سازمان خیلی بیشتر دلشون با آقاست به خدا.
البته بین مدیران سازمان هم مدیرانی هستند که جونشون رو برای علی زمانه میدن…ولی کم هستن حسین جان…خیلی کم هستن
اینم بگم ازدست ضرغامی یه تنه کاری بر نمیاد….
پس خواهشا بجای نق زدن و کوبیدن رسانه ( گاه وبیگاه )…..بیاید جلو و اونی رو که مال شما و ولایته پس بگیرید …ان شالله
حسین جان! جای تو این تخت نیست؛ خیالت تخت، جایت “تحت الانهار” است. پیشاپیش شهادتت مبارک. گاهی اما به خواب مادرت بیا. بیا و ای رها گردیده! بگو؛ “آن سوی هستی قصه چیست”.
با این نظرات جور واجور و متناقض فکر کنم دیگه کارت تمومه، من اگه به جای شما بودم دق میکردم.
یه نظر دیگه: بهتره اصلا نظر دهی رو لغو کنی. نه به خاطر غرور و اینجور مزخرفات فقط به خاطر این نگرانم که لطمه ای به وجودت نخوره هنوز سید علی به فداییانی مثل شما نیاز داره ها.
خدایا ما که نتونیستیم کاری برا رهبرمون انجام بدیم لا اقل از عمر ما بکاه ، اصلا عمر مارو قطع کن به عمر فداییان واقعی سید علی بیفزا.
یاعلی سید علی
سلام
می شه نظرتون رو راجع به سید مهدی شجاعی و رضا میرخانی بگین؟؟/
سلام
خطاب به کمال عزیز و دیگر دوستان خوبم
دوست عزیز از این دست اتفاقات خیلی هست فقط نمی دونم چرا زخم خورده ها این زخمم مثل زخم های دیگه تحمل میکنن و لب وانمیکنن!
من خودم تا به حال جایی این چیزا را نگفتم ولی دیدم با نگفتن راه به انکار باز میشه !!!
تا جایی که وجود شهدای عزیز بسیجیمونو توی این چند ماه مقدس رو دارن منکر میشن بی صفتا
دوست خودم تو لابی دانشکدشون (من هنرومعماری بودم دوستم دانشکده علوم انسانی!!!!(حیوانی باشه متناسبتره) جلوچشام به دلیل اینکه به بچه های انجمن اسلامی تذکر داده بود موقع اذانه اگه میشه تا پایان اذان صدای ضبطو کم کنید انچنان کتکی خورده بود که تا چند وقت نمی تونست راست بشینه!!
مسئولین محترم کمیته انضباطی هم دوست منو به دلیل شروع دعوا!!!!!!!منظور گفتن کم کردن صدای آهنگه توبیخ کردن!!!!
اینه دانشگاه به اصطلاح اسلامی ما !!!!!!!!!!!!!!!!!
خدا صاحب اصلیمونو برسونه که ماه بیتابه دیداره خورشید است
در ژناه حضرت زهرا باشید
یا علی
سلام
قطعه شهدا ، قطعه هنرمندان است
به روزم
سلام
نمی دونم چرا نظرم رو تایید نکردید ولی
هنوز مطلبی که گفتم رو رو وبلاگم هست…
من هنوز منگم
وقتی کسی تورا منگ می کند
راستی یکی برام کامنت گذاشته و به رئیس جمهور محبوبم فحش داده چی بگم بهش؟؟؟؟
سلام
به من هم سری بزنید
خوشحال میشم
اگه بیایید
منتظرم…..
http://www.abolhasani69.blogfa.com
اگه بخوایید چندتا ناشرخوب بتون معرفی کنم فک کنم قبول کنند کتابتونو چاپ کنن
تا الان فک میکردم چون اهل رسانه اید دوروبرتون ناشر ارزشیو خوب زیاده
ولی مثل اینکه کوزه گر از کوزه شکسته اب میخوره!!!!!!!
به هر حال منتظر جواب کامنتتون هستم
یاعلی
سلام داش حسین خوبی خیلی چاکریم به مولا اینا که میگن شما خودت واسه خودت کامنت میزاری خوب میدونن که همچین نیست فقط واسه خراب کردن روحیه ی شماست … که عمرا بتونن ..اگرم واقعا فکر میکنن که خودت این همه بازدید و کامنت رو داری بهتره یک سر به سایت وبگذر که من لینکش رو گذاشتم این پایین بزنن
http://www.webgozar.com/counter/stats.aspx?code=1563479
این لینک رو هنگامی که باز کنند میتونند آی پی ها و حتی شهر های بازدید کنندگان شما رو ببینند البته میترسم چشمشون در بیاد از این همه بازدید شما دوست داریم داش حسین
دم تو و نفست باهم گرم داش حسین واسه یه کاری رفته بودم ناحیه بسیجمون یه نامرد که لباس سپاهو دزدیده بود میخواست به خاطر انتقادی که به کار نکردنش کرده بودم منو بزنه خیلی شاکی شدم خیییییییلی تا همین الان که کامنتهارو خوندمو از دفاعت از عکست حال کردم داش ما باعکس همین بچه بسیجی های گل مثل تو حال می کنیم حتی اگه واسه نفسشون باشه
سلام حاجی
قصد جواب دادن به ما رو نداری؟
درج آخرین مطلب از پرونده اخراجی ها:
ده نمکی در مسیر شدن و عبور از میدان مین!
منتظر حضور و نظرتان هستیم
سلام حسین آقا. یه پیشنهاد دارم. بیایید با تمام بچه بسیجیا و بقیه دوستان یه مراسم درست و حسابی برای شهدای بسیجی ۸ ماه دفاع مقدس برپا کنیم. کاری رو که خیلی های دیگه باید انجام می دادند ما انجام بدیم و یاد همیشه زندشونو زنده تر کنیم. همه دست به دست هم مظلومیتشونو فریاد کنیم. شاید گوشه از فداکاریهاشون جبران بشه. روش فکر کن و نتیجه رو به دوستان بگو.
زت زیاد
کاملا موافقم. باید کاری کرد.
با سلام خدمت آقای قدیانی
از طریق وبلاگ مسافر با وب شما اشنا شدم قلم شما بسیار زیبا بود و خیلی قابل تحسین اگر زمانی دیگر به قطعه شهدا رفتید برای جاماندهایی امثال ما هم دعا کنید به شهدا بگویید مرا ببخشند در این دنیا غرق شده ایم و دیگر لیاقت وارد شدن به کشتی نوح را نداریم
رهبر را تنها گذاشتیم شهدا را از خود دلگیر کردیم
التماس دعا
دمت گرم. با معرفت. لذت بردم از نظرت درباره بابا مهدی امین عارفی. راز محبوبیت تو هم همین معرفت است. که از عباس می نویسی و از تخت عباس و از بابا اکبر و بابا مهدی.
سلام
حسین آقا … عبدالحسین آقا …
امیدوارم استمرار قلم داشته باشی و روز به روز عرشی تر از پیش( البته نه از نوع سامسونگ و سونی علیهم السلام)
حامدم ، ملک زاده … خواهر زاده محمد رضا .
محمد رضا کارور
محمد رضا همت مضاعف
محمدرضا کار مضاعف
محمد رضا نخوابیده
محمد رضا پر کشیده
محمدرضا نجیب …
یا نه
همان محمد رضا کارور
یه کم دیر شروع کردم و یه کم سست و شاید هم نادرست
اما اومدم … تنها نه ، با دایی اومدم
لباس ذهن دایی رو پوشیدم واسه فتح المبین فضای سایبر، واسه شیارهای کربلای پنج منطقه وبلاگ ،واسه … واسه آقا
نیاز به کمک دارم
متن زیر رو برات می فرستم حال داشتی یه نگاه بنداز ،حال نداشتی دعامون کن ، اگرم نه که … خیلی دوستت داریم
یا علی
………………………….
سلام حاجی
قصد جواب دادن به ما رو نداری؟
فبشر الصابرین …………
سلام برادر حسین
مدتهاست مطالبت رو میخونم و با خیلی هاش گریه کردم. اما این جماعتی که آقای دکتر احمدی نژاد بعد از انتخابات دهم بر مسند قدرت برخی ادارات گماشته کاری با جوانهای شاغل در آن ادارات دارند می کنند که خون همه را به جوش آورده. نذر کرده بودم اگر دکتر در انتخابات رأی بیاورد تا آخر عمرم برای سلامتی دکتر صلوات بفرستم اما الآن از رأی خود پشیمانم چون از دکتر گلایه دارم که چرا مسئولین نالایق بر سر کار گماشته و نظارتی ندارد. از فتنه و سران فتنه میگویی و می نویسی ، پس سری هم به سازمان (؟) تحت امر آقای دکتر بزن که بوی … از کیلومترها مشام را آزار می دهد.
شنیده ام کمکهای مالی ارشاد به مطبوعات تماماً متمرکز شده روی روزنامه وطن امروز و ایران و حتی منبع موثقی می گفت میلیاردها تومان به وطن امروز کمک مالی شده است و دیگر روزنامه ها دارند زمین می خورند؟
به روح پدرت قسمت میدم اگه این حرف درسته، فکر بیکاری هزاران جوان شاغل در این روزنامه ها هم باشید که با بیکاری شان خانواده های بسیاری متلاشی خواهند شد و نفرین آنها دامن مسببان اصلی را خواهد گرفت.
دوستت دارم پس به فکر دیگران هم باشید. بگذارید همه از این سفره پهن شده روزی بردارند.
سلام .عالیه.شما همون نیستی که تو وطن امروز روزخند می نوشتی؟
۱
سلام
دستت طلا!!!
عالی می نویسی..
ادبیات خاص خودتونم دارین..
فقط یه دوستی راست می گفت..
ما فقط با اینتر نزدن شما و ویرایش مطلبتون مشکل داریم..
یه کم هوای خواننده رو داشته باشین..
چشمامون بعد خوندن مطلبتون یه جوری میشه
دانه و دام در این راه زیاد است
ولی مرغ دل سیر ز هر دام رها می ماند
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد(بانو) با هر چه ستم ….. هر چه بلا می ماند !
برادر حسین خسته نباشی
علی یارت مرد…….
فقط اومدم که بگم
شرمنده هستم به مولا…
آقای قدیانی از طرف من به عباس آقا التماس دعا بگید و بخواید
برای عاقبت بخیری همه مون دعا کنه…
بخواد که شهادت قسمت ما هم بشه…
اللهم الرزقنی توفیق شهادت فی سبیلک…
راستی منم با اقا کمال موافقم خواستید کاری کنید مارو هم در جریان بذارید دوستت دارم داداش حسین وای معذرتمی خوام :اقا حسین
می خواستم یه جمله از سید اهل قلم بگم بعد گفتم ربطی به موضوع نداره منصرف شدم
اقا حسین چه خبر از اقا عباس حالشون چطوره؟مارو بی خبر نذار از این مرد بزرگ خوشحال میشم استثنائن جواب این کامنتو بدید ممنون
دربست ارادتمندم تا دم در بهشت……….مارو که راه نمی دن داخل شاید به خاطره شما ………..
یه جمله پیدا کردم که تا حدودی می خوره به موضوع:
جاذبه ی خاک به ماندن می خواندوان عهد باطنی به رفتن….عقل،به ماندن می خواند وعشق به رفتن…….واین دو خداوند افریده است تا وجود انسان در اوارگی وحیرت میان عقل وعشق معنا شود شهید اوینی.
به نظر این بهتره
به نام خدا
سلام شما رو بخدا قسم این کامنت رو بخوانید و بر اساس تکلیف خود اقدام شایسته و بایسته انجام دهید. همه خوانندگان مخاطب من هستند
آهای مردم دنیا تو کجا سراغ دارید که یکی هرچی دلش میخواهد بر علیه نظام بگوید بعد دخترش توی مهمترین قسمت انرزی اتمی مشغول به کار باشد؟ کسی که خودش با فعالیتهای هسته ای ما مخالف است !! خدائی سوال واسه شما سوال نیست؟ چرا آنها از فرزاندان شهدا (همت و باکری) سو استفاده برای اثبات حقانیت خودشان میکنند ولی یک نفر از این طرف به خودش اجازه نمی دهد که بگوید دختر آقای میرحسین موسوی از پرسنل پزوهشکده چرخه سوخت انرزی اتمی است؟ اگر ایشان با پدر خود اختلاف دارد حداقل مصاحبه کند و بگوید که حرفها و کارهای پاپا را قبول ندارد واگر هم قبول دارد که دارد واقعا” استحقاق شاغل بودن در دولتی دارد که اعتقاد به روی کار آمدن با تقلب است ، را دارد؟ و اینهمه جوان معتقد بیکار داشته باشیم ؟ من یکی راضی نیستم. جهت اطلاع همه عزیزان :
خانم کوکب موسوی پرسنل پزوهشکده چرخه سوخت انرزی اتمی است
و در حال حاظر نیز در مرخصی زایمان به سر میبرد.
سلام داداش بسیجیای شمال کرج هم پایه ی این کار هستن خبر نهایی رو خودتون بهمون بگید.
علی علی
فی امان الله
سلام برادر
آیا این عباس واقعیت دارد یا در عالم عشق است
یا علی مدد
با سلام خداقوت راستی چرا بصیرت عباس در عالم ستودنی است؟
چرا باید برای ورود به حریم حسین از حرم عباس گذشت؟
اعتبار عباس پیش رسول الله چقدر است؟
ایا باب الحوایجی با این معرفت سراغ دارید؟
محبت امام عصر به او چرا اینقدر زیاد هست؟
ولایت مدار تر از او سراغ دارید؟
بیایید ما هم سر سوزنی از عباس درس ولایت پذیری بیاموزیم.
پس این مجله ی نه ده کی می آید بیرون
نوشته قشنگیه “عباس جون می دونم شاید هیچ وقت این کامنت رو نخونی اما برام
دعا کن ” …بالاخره عباسایی باید برن که “نامردایه مرد نما” بتونن هر غلطی
خواستن بکنن و با گردن کلفتی هر قانونی رو به سخره بگیرن …اما اندکی صبر….
مطلی جدید آقای قدیانی
جزئیات نمایشگاه فصل بیداری(۱) و (۲)
حاج حسین پس تفحص شهدا فته چی شد؟
یه سر به وبلاگ ما بزن یدونشو پیداکردم
یاعلی
من برای مستدام بودنتان در این راه دعا می کنم و برای روشنگر ماندن قلمتان.
متن زیبایتان را زمانی خواندم که داشتم به صدای معجزه آسای شهید آوینی گوش می دادم. ” خون پیکره حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست….”
صدای آوینی و قلم شما دست به دست هم دادند تا قلبم را بلرزانند و اشکم را جاری سازند. من برای شما دعا می کنم. قلم آوینی اینک در دست شماست و جوهرش خون اوست.
می دانم سرتان خیلی شلوغ است اما آرزو دارم که روزی به وبلاگم سر بزنید.
به روزم با:
آموزش های قبل از ازدواج در اردوی راهیان نور!!!
سلام
متن رو فرستادم به جی میلتون
کارور – محمد – رضا – … دایی – حامد
یا زهرا
تا کربلا
کامنت قبلی ام را می خواستم خصوصی برایتان ارسال کنم اما حواسم نبود و…
اما حالا که فکر می کنم می بینم خوب شد که نگویند این کامنت ها را خودتان می نویسید. کامنتهایی که آدرس دارند و معلوم می شود متعلق به کسی است به جز حسین قدیانی.
سلام.
نکتۀ اوّل اینکه بچّه بسیجی هایی را که اتّفاقاً فرزند شهید هم هستند، حتّی تهمت و کینۀ حسودان هم نمی تواند بشکند.
نکتۀ دوم اینکه درست است که شما عقدۀ داشتن کتاب ندارید، ولی ما عقدۀ خواندن مطالب شما را داریم و چقدر خوب می شد اگر کتابتان به چاپ می رسید. البتّه همان بهتر که منّت جماعت انتشاراتی را نکشید که حکایت آن گربه ایست که…(بگذریم. بدآموزی دارد!!!)بد دردیست منّت این جماعت را کشیدن. می دانم. افسوس که من انتشارات ندارم!
در ضمن، بگذارید تا بگویند این پیامهایی که تعریف از شماست نوشتۀ خودتان است. این هنر شماست که می توانید به شیوه های مختلف از خودتان تعریف کنید. بدون اینکه دست کم دو تای آنها شبیه به هم باشند، هم از نظر مضمون، هم از نظر طریقه و لفظ نوشتن، هم از نظر … کلّاً از همه نظر. جالب اینجاست که هیچ گاه فراموش نمی کنید برای کدام شخصیت چه مدل نوشتن را در نظر گرفتید! مثلاً آقای ایکس داش مشتی(!) بنویسد و خانم ایگرگ لطیف و با کلمات عامیانه و شخصی دیگر خیلی لفظ قلم…! هیچ کدام اینها شبیه به هم نیست. پس شما خیلی خلّاق و توانمندید. و مطلب آخر اینکه کاش هوای نفس فقط همین گذاشتن عکس آن هم تمام صفحه روی وبلاگ بود. جدّاً این را هوای نفس می پندارند؟ برایشان متأسّفم. بروند در زندگی خودشان کنکاش کنند و ببینند چند هزار(!) بار دچار هوای نفس شدند و خیلی ساده توجیه کردند و از کنارش عبور کردند. بهتر است بگویم برویم در زندگی خودمان کنکاش کنیم… فراموش نکنید ما انسانیم. یک انسان عادّی و نه حتّی معصوم یا عارف و …! انسان معمولی هستیم که همه مان بی شک دچار هوای نفس می شویم. غیر از این است؟
راستی، این نظر را هم با اجازه تان داداش حسین گذاشته است. حرفی هست؟ مشکلی دارید؟ خجالت نکشید. بگید. تهمت بزنید. تعارف نکنید…
۱: اینجا یه جورایی شده تالار گفتگو نه صفحه نظرات ولی همینش خیلی دل چسبه و ممنون که همچین اجازه ای به ما دادین!!!
۲: منم موافقم باید برای شهدای ۸ ماه دفاع مقدس کاری کرد. ما رو هم در جریان بذارین(من با دوستام میاییم)
۳: اگه یادتون باشه تو یکی از مطالب خودتون در مورد هنرمندان جدیدی نوشته بودین که هم متعهدند و هم حسود نیستند…. اون مطلب فوق العاده بود……. ببخشید که من اینو می گم ولی حواس هممون باشه که این یه حربه جدید نباشه از طرف دشمنان که بخوان این صف متحد شده رو به اختلاف بندازن!!!!!
بازم میگم ببخشید که یکی مثل من این حرف رو میزنه ولی همه دوستان مواظب باشید حسودی جزو بدترین حربه هایی که نتیجه های بسیار بزرگ و منفی خواهد داشت!!!!!!!!!
.
اجرتون با حضرت حجت(عج)
.
.
. بنفسی انت خامنه ای
خداقوت
چی بگم دوست داشته باشی………………………………………………………… آها انشاا… شهید شی
من که چیزی نمیتونم بگم فقط لذت بردم حسرت خوردم ای کاش دلم اینقدر صاف بود که گریه هم می کردم برای خودم نه برای عباس
بابا رو مدرسه خواسته بود.
بهش گفته بودن دختر کوچولوتون برای موضوع انشای “در آینده میخواهید چه کاره
شوید؟” نوشته: میخواهم جراح شوم و ترکش های توی سر بابا رو در بیارم.
از اون روز دیگه حرفی از ترکش و درد نشد! انگار از اون روز دردا رفتن!
دیگه کلا فراموش کردیم که بابا ترکش داره! درد داره! انگار سالم سالمه!
۱۰ سال گذشت، بابا شهید شد، یهو! نه به خاطر ترکشا….
بالگردش سقوط کرد! چه جوری! گفتن یه اتفاق نادره!
من دکتر نشدم چون درد خاموش رو زیادی میفهمم اما مبارز شدم
میدونم بابا و عباس ها اینو بیشتر دوست دارن.
…………………………………………………………..دعامون کنین.
مجله عمار ۲ منتشر شد
برای دانلود مجله و فرم اشتراک رایگان به وب سایت نشریه مراجعه کنید.
ضمنا جهت نشر آثار فرهنگی می توانید لینک دانلود را در وبلاگ خود قرار دهید.
http://www.ammarha.net
سلام.افتخار نمیدی از تجربه شما برای راه اندازی چند سایت و چند وبلاگ گروهی استفاده کنیم.یاعلی
سلام. پیشنهاد آقا کمال عالی بود. چقدر خوبه همچین مراسمی تشکیل بشه و هم از شهدای ۸ماه دفاع مقدس تجلیل بشه هم از جانبازان و زخم خورده ها و دخترا و خانومایی که چادر از سرشون کشیدن و گرفتنشون زیر باد کتک…!!! خیلی این دلمو می سوزونه…
این بسیجی صدا و سیمایی هم خوب گفته هاااا….!
وقتی استاد مطهری به شهادت رسید،از طرف دانشجویان ، سه نفر؛ از دانشگاههای علمو صنعت ،پلی تکنیک و دانشگاه تهران به محضر امام خمینی (ره ) مشرف شدند تا از ایشان بپرسند که بعد از شهید مطهری با کدام روحانی هماهنگ شوند؟
امام فرمودند: همین آسید علی (خامنه ای ) هست.ایشان میتوانند خلا شهید مطهری را پرکنند.
یکی از این سه دانشجو،محمود احمدی نژاد بود که مسئولیت بچه های علم و صنعت را داشت
آن زمان چون آقای خامنه ای در حج بودند، آن دونفر برای هماهنگی سراغ روحانی دیگری میروند.
اما دکتر از توصیه امام سرپیچی نکرده، با آنها همراه نمی شود.بعدها همین تخطی از درخواست حضرت امام ( ره )و عدم هماهنگی با امام خامنه ای،انحراف بزرگی را به وجود آورد که آخرش به انحراف دفتر تحکیم وحدت منجر شد
برگرفته از کتاب فرزند ملت(خاطراتی درباره دکتر احمدی نژاد-از دکتر فتاح ،دکتر الهام ،دکتر باقری لنکرانی و چندین نفر از افراد کارمند در نهاد ریاست جمهوری)
راستی یادم رفت! مطلبی که فرستادم از اینجا برداشتم : http://naragh313.blogfa.com/post-19.aspx
عالی بود. این اولین نوشته بود که از شما خوندم خیلی عالی بود
خدا توفیق بیشتری بهتون بده
اقا داوود با اینکه بنده شدیدا با این اقا مخالف هستم اماازقدیم گفتند:گیریم پدراو بود مخالف/از خلف پدر اورا چه حاصل. البته شرمنده از سراینده ی این بیت ولی به واقع نمیشه گناه پدرش را به پای دخترش بنویسید.باز هم میگم خودم با این میریزید مخالفم
من دارم شروع میکنم به نوشتن!!
تاتی تاتی میکنم در مقابل شما…
وقتی بهتون میگن آوینی زمانی داغ میکنی…
بذار ما بگیم تو داغ کنی بعد ما از حواس جمعی ات لذت ببریم…
مگه لذت بسیجیای خامنه ای رو نمی خوای؟!!!!!!
تو آوینی زمانی به کوری همه اون کسایی که مقابل ذوق و هنر و حواس جمع یه بچه بسیجی و یه فرزند شهید کم آوردن…
خواستی تایید کن نخواستی نکن و بدون شاید اگه تایید کنی بعضی ه ادلشون بیشتر بسوزه و لبخند مکرر بر لب بعضی ها بشینه!!
یاعلی مدد
بی حد و عدد
سلام اقا حسین
تا حدودی درک میکنم در انتظار مرگ بودن یعنی چی؟می فهمم خانواده ی اقا عباس هر شب که سرشان را رو بالش که می ذارند می گن ایا فردا رو هم بابا رو زنده خواهم دید ؟ایا امشب هم صدای سرفه هایش را خواهم شنید ؟منم چند روزیه که هر شب این سوالا رو از خودم می پرسم.
آخه فلان فلان شده تو چه جوری اینجور با حال می نویسی؟! من یک سبز بودم که با نوشته های تو عاشق ماه تو شدم و حالا می فهمم چرا خامنه ای رهبر شد و اینها نشدند.
اما یک سوال. راستشو بگو. این حرفا رو بابا اکبر تو خواب بهت میگه؟ یا با خدا ارتباط داری؟ این جمله کار یه ادم ممولی نیست: نمی گذارد عناصر جدول مندلیف خدشه بر اخلاصش وارد کنند. رازش چیه؟
اتفاقا من خیلی کم خواب بابا اکبر را می بینم. با خدا هم ارتباط خاصی ندارم. راز این جمله ها اگر به گفته شما(من همچین نظری ندارم) قشنگ است در دعای مادر شهیدی است که سر مزار فرزندش برای قلم من دعا می کند. یا خواهری که گفته در کربلا در حرم هر امامی برای من دعا می کند یا دعای همین بچه بسیجی ها. البته بابا اکبر هم عنایت خودشان را دارند و من این را کاملا احساس می کنم. گاهی اول یک متن چیز خاصی در ذهنم نیست ولی هر چه جلوتر می روم کلی جمله به دلم می افتد. گذشته از همه اینها من روزی دو ساعت رمان می خوانم که در تقویت قلم موثر است. نامه ها و نوشته های آقا را هم گذشته از اینکه چراغ راه است گاهی فقط برای تقویت قلم می خوانم و خوشحالم رهبری داریم ادیب و خطیب. مثلا پیام آقا بعد از ۲۲ بهمن خیلی کوتاه بود اما از نظر ادبی نثری بسیار پاک و روان و دل نشین و شیرین داشت؛ “خسته مباد گام های تان”. نکته دیگر هم در این است که من شب ها مطلب می نویسم؛ شب سر خدا انگار خلوت تر است و عنایتش به بیدار ها از قرار بیشتر و چشم گیرتر.
خواهش می کنم بگو از اقا عباس چه خبر؟
“تخت عباس” نوشته ای بود بر اساس واقعیت و اشاره به جانبازی دارد که اکنون ساکن شمال کشور است. به توصیه پزشکان. شکر خدا حالشان فعلا که خوب است. اما ایشان راضی به همین متن هم نبود چه رسد به ذکر فامیلی شان که یک بار از من خواسته بودید. به نکته گیر ها هم عارضم که عباس بعد از عید به شمال نقل مکان کرد و ۹ دی تهران بود. سوتی دیگری گرفتند در خدمتم!
حسین جان عمو علی وقتی رفت مادر بزرگم رو به اول به خدا بعد به ما سپرد با بقیه ی فامیل کاری ندارم اما خودم به شخصه خیلی کوتاهی کردمچند روزیه که حالش بدتر شده هرشب با نگرانی می خوابم می ترسم حسین می ترسم جواب عمو علی رو چی بدم؟
در گوگل سرچتان کردم مقدمه هرندی برای کتاب تان امد. شما قبلا فوتبالیست بودید؟ خواهشا بگو. آبی یا قرمز؟
در زمین پلیس نازی آباد عضو تیم جوانان پاس بودم که عمران عزتی مربی مان بود. ابراهیم قاسمپور آن زمان مربی بزرگسالان پاس بود و میناوند هم با امیدها بازی می کرد هم با بزرگسالان. در آن تیم مهدی رحمتی گلر سوم تیم ما بود که حالا شده گلر اول مملکت! محسن سلطانی هافبک وسط ما بود و کاپیتان تیم که تا همین چند سال پیش در صبا بازی می کرد و الان نمی دانم کجاست. بعد رفتم امیدهای هما. در این تیم من هافبک چپ بودم و حسین کاظمی که الان در استقلال بازی می کند هافبک وسط بود. الان هافبک دفاعی بازی می کند. در فجر تهران هم بازی کردم که در یکی از بازی ها مینیسک پایم پاره شد. آقای هرندی فوتبال من را در روزهایی دیده که مینیسک پاره و عمل شده و درب و داغان داشتم مثل همین الان. من استقلالی ام اما بهترین بازیکن این مملکت بی هیچ شک و شبهه ای “کریم” است. کریم باقری اگر سواد و زیرکی و سماجت و غرور دایی را داشت جایش در بارسلونای اسپانیا بود. فوتبال کریم یک سر و گردن از سطح فوتبال ما بالا تر است. فوتبال این روزها حاشیه ای پر رنگ تر از متن دارد. “مسی” را من تا به حال ندیده ام بعد از یک گل به اسکوبورد نگاه کند ولی اینجا بازیکنان ما خیلی زود با دو تا تعریف و تمجید ارضا می شوند و دیگر پیشرفت نمی کنند. من در امیدهای تهران یک بار در جریان بازی با امیدهای استقلال بازی نیکبخت واحدی که پیستون چپ بازی می کرد خیلی به دلم چسبید ولی الان واحدی از روی شکم سیری بازی می کند و اسیر حاشیه ها شده.
چه جواب طولانی ای شد! خیلی وقت بود درباره فوتبال چیزی ننوشته بودم. ببخشید.
خوشحالم که حالشون خوبه ان شاء الله که بهتر بشن شرمنده که حسین خطابت کردم عادته دیگه اقا حسین
اقا حسین شده تا حالا عذاب وجدان داشته باشید اما ندانید راه حلش چیه؟
ممنون که جواب دادید!واقعا شرمنده ام کردید.
ممنون از دوست عزیز بنام لطفا بگو که این سوالو پرسیدی دلیلش بماند ولی واقعا جو را عوض کرد
خطاب به سه انتشاراتی ای که امشب برایم پیغام خصوصی گذاشته بودند.
ممنون از لطف تان. انتشارات کاملا حکومتی … حاضر شده دل نوشته های کاملا حکومتی من را کار کند و قول داده حتما به نمایشگاه می رساند. از انتشارات “پیام …” هم بی نهایت ممنونم که برایم نظری مشابه گذاشته بودند. ببینیم قرار ما با آقایان مرکز … به کجا می رسد.
حسین جان دوست دارم اولین کسی باشم که بهت تبریک می گم گرچه می دونم پیش دستان کم نیستند اما تبریک خوشحال شدم خیلی خیلی زیاد
میشه بجای نظر دادن درباره کریم باقری یه دل نوشت جدید بزاری؟ حالا واسه ما شده مفسر فوتبال. تو سانس پنج شنبه برات دارم.
آخه مشتی یه هفته نمی شه آبکشتون کردیم که!
ببخشید باز جو گرفتم اقا یادم رفت اقا حسین تبریک میگم
اولین بودم دیگه نه؟
آره عزیزم.
ان شا الله که اولین کسی باشم که کتابت رو تهیه می کنم به خدا خیلی خوشحال شدم
سلام حسین آقا بیداری
یواشکی!!!
سلام حسین آقا ما رو هم تحویل بگیر
امشب بی خوابم و حال دل نوشت هم ندارم. تا وقتی خوابم ببره هستم. خیلی سالاری.
خیلی مخلصیم
ما تا پای جون دادن هم هستیم کاری داشتی رو ما حساب کن کاری که از دست ما مثل شما بر نمیاد لااقل نوکری نوکر ماه رو بکنیم
من و شما در نوکری کردن برای حضرت ماه در یک رتبه ایم. خامنه ای را چقدر دوست داری؟
حسین جون من عصبی بودم ولی ….
مگه کیهان و وطن امروز هماهمگ نیستن؟ اینا اینقدر قویا که اگه جند وقتی توشون ننویسی هم مشکلی ندارن مگه نه؟
بعدشم درسته وای بدون به قول آقا ، قبلا هم بهت گفتم : کار جهادی سختی داره، اصلا درستش همینه که دشمن داشته باشه و سنگ اندازی بشه …..
و یه بچه بسیجی مثه تو ، مثه همه ی اینایی که اینجا هستند نباید کم بیارن ….
ما هم تا آخرش پشتتیم ، مگه نه رفقا ؟
حالا بازم میل خودته ….
زندگی یعنی جهاد. بی زخم صفایی ندارد دل مومن. مگر نه؟ سینه های پر کینه نمی توانند سکینه حسین را از من بگیرند. من از خیمه سوخته تشنه لبان بیرون نمی روم.
یک سری وقت کردی بزن می خوام نظر شما رو بدونم.nurafkan.blogfa.com
بنام الله پاسدار حرمت خون شهدا
سلام
“الله اکـــبـر….الله اکـــبر….خامنه ایی رهبر…..مرگ بر فیس بوک….مرگ بر یاهو….دورود بر قدیانی…سلام بر قطعه۲۶…مرگ بر فیس بوک”(این تکبیر اینترنتی برای نوشته هاتون بود)
با افتخار در سندس دختری در جست و جوی حقیقت لینک شدید.
در پناه حضرت حق
ممنون.
حسین من بگم اقا رو چه قدر دوست دارم؟
حسین آقا اندازه نداره.وقتی سلام بدی تازه شروع میشه.
وب سایت استقامت هم هست. esteghamat.ir
امروز چون یک ساعت دیر بیدار شدم خودموتوبیخ کردم که امشبو تا سحر بیدار بمونم
می خوام باهاتون تا صبح عشق بازی کنم. وقتی به بیت رهبری می رویم، می دانید چرا محافظان ماه ما را می گردند؟ و چرا موبایل را باید دم در تحویل بدهیم؟
چون پیش ماه یعنی تا آسمان باید سبک بار بود و الا نمی توان نور ماه را درک کرد و تا افق پرواز کرد. یه جمله من میگم یه جمله شما بگین. باشه.
اقا حسین تازه اومد از بازار کهنه شد دل ازار؟
حله اما مشکل اینه که من که مثل شما خوب نمی نویسم اگه شما با این مشکل کنار بیایید من مشکلی ندارم.
کنار میام!
وای شما هستین؟میشه بگین چی کار کردین وبلاگتون این همه بازدید کننده داره؟
در انتخابات بلاگفا تقلب کردم!!
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک
که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
بخوان دعای فرج را که ساقی ام عباس
دقایقی است ز “انکسر” دگر حذر دارد
بخوان دعای فرج را که مادرم زهرا
“ظهور” بدون معجر بی بی خطر دارد
پس می توونم که حسین خطابتون کنم واز هردری وارد بشیم اشکالی که نداره؟
حسین جان ندیده می خوامت
ان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گوئی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت
ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد بفریاد گر خود بسان حافظ
قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
حافظ شیرازی
حسین جان با بابا اکبرت مارو رفیق می کنی.آدرس مزارشون رو بده اگر اجازه دادن باهاشون دوست بشم بگم منو با شما رفیق کنه.رفیقای جون جونی اگر لیاقت داشته باشم.اگر هم که نه لااقل نوکری کنیم که حال نوکری بیشتره
قطعه ۲۹ ردیف ۶۳ شماره ۴۴ یا ردیف ۴۴ شماره ۶۳٫ قاطی کردم!
بایاد خدا به سوی خودشناسی و خودکفایی واستقلال با همه ابعادش به پیش و بی تریدی دست خدا با شماست.امام خمینی رحمة الله علیه
خوابیدی نگو نه!
منتظر جمله ی شما هستم
رنگین کمان عکسی است که خدا با فلاش رعد و برق می گیرد. حالا بگو دوربین خدا کجاست؟
نه حسین جان اولی درسته دفعه ی پیش هم گفته بودیردیف ۶۳شماره ی۴۴ گرچه قسمت نشده من به دیدنشون برم بخاطر مسافت.
دیگه با خودت چت هم میکنی؟ مگه یاهو چشه؟ نگو مال استکبار جهانیه که ایمیلتم مال اوناست
اینم یکی از تواناییای منه!
چشمان منتظره مسلمانانی که قبل از ان زیر باران دعای فرج را خوانده اند
فرید! الان یکی کامنت خصوصی گذاشته میگه فرید خودتی! اینام فهمیدن من چیزی جز بسیجیان خامنه ای نیستم. ببین شعورشونو بردیم بالا!!
خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد
خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم
که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد
خدا کند که اماما دلم برای تو باشد
کسی دراو ننشیند همیشه جای تو باشد
خداکند که نفروشم دِگر به غیر تو جان را
که جان و هر چه که دارم همه فدای تو باشد
اون امانتی رسید دستت. روش حساب کن. البته تا بابا اکبر هست ما کجاییم، ما نیستیم.
خطاب به غربت. چه شماره قشنگی داری. دمت گرم. من به دوستانی مثل شما افتخار می کنم و حتما بهت زنگ می زنم.
حسین می خوای شماره ملی خودمو بدم ؟۱۳۶۰۵۸۷۰۴۷انصافا حال می کنم تو ایران ما هم قدرت خیال پردازی دوستان بالا رفته
کاش نمی دادی و اینا خیال می کردن من همان تو هستم. من افتخار می کنم همان بسیجیان ماه باشم. می خوای اولین خطوط دل نوشته بعدی ام را برات بنویسم؟
منم مریض و توهستی طبیب درد درونم
عنایتی که شفایم فقط شفای تو باشد
فدای خاک ره تو وجود عالم و آدم
وجود عالم امکان به اِتکای تو باشد
خدا کند که بدانم نشانه ای زمکانت
که درب جنتِ رضوان دَر سرای تو باشد
خدا کند که شوم من فدای راه و فنایت
با سعادت آن جان که او فنای تو باشد
تو یاهو هم می تونی این کار رو بکنی اونجا جوابتم زودتر میاد خودتو اد کن با خودت چت کن
تو اگر اسمت رضاست پس چرا راضی به رضای یاهو هستی، نه راضی به رضای خدا؟
خوشحال میشم بدونم دفعه ی اینده چی کار می کنم حتما بنویس
این روزها “بابا اکبر” دارد کوله پشتی اش را می بندد. هوایی شده. با قطار می خواهد برود جنوب و در ایستگاه “کف العباس” به شهادت برسد. ۱۱/۲/۱۳۶۱ انگار برای او روز مهمی است. به دلش افتاده در این روز قرار است بال در بیاورد. زندگی شده وبال گردنش. چشم ها را باید شست اما با اشک. با گریه بر حسین. این روزها بابا اکبر زیاد نوحه می خواند و اندازه کل عمر نوح گریه می کند و چشمانش خیس اشک شده و سرخ شده، درست مثل خون سرخ حسین…
وقتی از نور دور هستی دوست داری بهش برسی ولی وقتی میرسی دیگه…..
حسین دارم کم میارم این دوستمون غربت کارش حرف نداره
این که شماره ملی خودته
شماره ملی من، شماره کفش بچه بسیجی هاست. یعنی من خاک کفش پای شان هستم. ببین من امشب خیلی شارژم. کل کل نکنی بهتره ها. بگیر بخواب. چیز بوس لالا.
حسین جان ببخش بی سوادی ما رو ، اذیت میشی از خوندن مطالب ما ببخش
گذشت عمر و ندیدم زمان و وقت ظهورت
دعا نما که ظهور تو با دعای تو باشد
خدا کند که ولای تو دردلم بنشیند
که بندگی و عبادت فقط ولای تو باشد
ندارد غصه ای انوار به روزگار اماما
اگر که درهمه ی عمر فقط گدای تو باشد
سلام
در نظرسنجی “تاثیرگذارترین شخصیت جهان در سال۲۰۰۹ ” مجله ی معتبر تایم میتوانید به میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز رای دهید.
لینک رای به موسوی :
http://www.time.com/time/specials/packages/article/0,28804,1972075_1972078_1972577,00.html
راهنمایی :
به لینک فوق رفته و اسلایدر بالای عکس موسوی را روی عدد ۱۰۰ برده و بعد از وارد کردن کد امنیتی روی دکمه ی سامبیت کلیک کنید تا رای شما ثبت شود.
تا این لحظه موسوی نفر سوم است و با سرعت زیادی در حال کم کردن فاصله خو با نفرات بالاتر
………..رای دهید و اطلاع رسانی کنید ………..
مهم ترین تاثیر موسوی اثبات این نکته بود که ۲۰۰ کلاهک هسته ای اسراییل حریف ساندیس جمهوری اسلامی نمی شود. آری، موسوی خیلی تاثیر گذار بود البته بعد از کروبی. اثر گذاری شیخ یک چیز دیگر است. کجایی شیخ؟
وچه زیباست ادغام شدن تاریکی درنور که مثل من که خودمو گم کردم پیش حسین تاریکی هم ناپدید میشه……..جون من تعبیرو حال کردی؟
حسین مملکتمون به خودش بنازه چه نخبه هایی مثل اقا رضا تحویل اجتماع میده طرف سه سوته فهمید فرید خودتی منی که چند روزه فرید بودم متوجه نشده بودم
یادش بی خیر چند سال پیش توی فکه پا می کوبیدیم این شعر رو با شور خاصی می خوندیم :
دست تو در دست خداست سید علی خامنه ای
دست خدا بر سر ماست سید علی خامنه ای
ما همه سرباز توایم سید علی خامنه ای
گوش به فرمان توایم سید علی خامنه ای
سلم لمن سالمکم سید علی خامنه ای
حرب لمن حاربکم سید علی خامنه ای
سید علی خامنه ای تو عزیز فاطمه ای (س)
راستی حسین ما هنوز تو کف کجایی شیخ تو موندیم پس کی ادامشو می خونیم؟
عمری باقی بود در مجله.
سید شهیدان اهل قلم سیدنا الاستاد آقا سید مرتضی آوینی:
اگر انسان بتواند به شیطان غلبه کند،هر کاری که انجام می دهد واقعی است.اگر این
شیطان در نفس تو رخنه کرده باشد، کاری که می کنی واقعی نیست، چون حس تو و
وجود تو در اختیار شیطان است.
…گریه کردم عقده ی دل وا شود اما نشد
در مدینه گشتم و گمگشته ام پیدا نشد
جست و جو کردم بسی در بین مظلومان ولی
از علی و فاطمه(علیهم السلام) مظلوم تر پیدا نشد
شما بسیجی ها همیشه مظلومید
اما من عاشق پاکی شماها هستم چون شماها پیش آن از خدا بی خبرها مثل آفتابید برای همین با شما دشمنند و چشم دیدنتان را ندارند . یا علی مدد
غربت یه شعری نوشته بود یاد اولین سالی که رفته بودیم جنوب تو ماشین می خووندیم خوب دیدم منم بنویسم:
نمی گویم که در عالم ولی نیست/ولی بالاتراز سیدعلی نیست.
بران سرو سهی وقدوقامت/سلام الله منی تا قیامت سلام الله منی تا قیامت
نوحه خون داره می خوونه:این رفیقم که می بینی نفسهای اخرشه یاد امامو شهدا دلو میبره به کربلا
خب دیگه بچه ها اجازه مرخصی میدین؟
تا خوده صبح بیدارین؟
سلام
من هم خوابم نمی آید مشغول نوشتن پایان نامه بودم گفتم یه سری بزنم . جالبه که هنوز بیدارید . نکنه شماها هم مثل من دارید پایان نامه آن هم از نوع کارشناسی ارشد می نویسید .
به امید موفقیت شما.
یا حق. حسین جون خوش گذشت. میگم فقط یه سوال تو واقعا فریدی؟
من چیزی جز دعای شما نیستم. ما فقط اسم های مختلفی داریم. رسم ما یکی است؛ رسم عاشقی است.
صبحت به خیر و حق نگه دارت. نور که سایه نداره همه میگن سایه فلان مستدام
نور حضرت ماه مستدام.
ان شاء الله خواب ماه را ببینید.
برای همه ی بچه بسیجی ها ارزوی موفقیت دارم حسین لینم تایید کن برو شبت بخیر خوابای حکومتی یادت نره طوری خروپف کن که صداش گوش فتنه گرها رو کر کنه
این رو خصوصی میگم از امام محمد باقر(ع) محبتت رو به دوستت ابراز کن.
اگر دوستت هستم که دوستت دارم
اگر نوکرت هستم عاشقتم.
موفق باشی
دوستم هستی و من دوست تو. داستان ما یکی است.
نامردا نوکر هردوتون هستم ولی فقط تادم در بهشت چون همیشه نوکرا دم در گوش به فرمان میشن ماروبه نوکری قبول می کنین؟اگر هم نکنین مهم نیست میرم نوکر نوکرتون میشم
فقط دوستان نمازو بخوونید بعد بخوابید فقط یاداوری بود
آقا فرید آدرس میل بده تو یه موقعیت مثبت هم شیم
حال می کنی کامنتامو می ذاری نظر نمیدی؟اصلا یه گلایه!مگه خودت نپرسیدی که دوست داریم چند سطر اول نوشته ی بعدیتو بخوونیم یه نه ؟پس چرا ننوشتی؟
شوخی کردم .خوب بخوابی
خوش به حالتان . برای ما هم دعا کنین.
سلام
یه صبح دیگه با یاد شهدا آغاز شد وبا یاد شهدای زنده ای که
یه روز به وصالشون نزدیکتر شدند
سلام بسیار عالی بود اجرت با خدای شهیدان
مرد و مردونه بگو چرا فیتیله رو پایین کشیدی؟؟؟
مرد حسابی الان وقت نشستنه ؟؟؟
۴ تا سکه بهت دادن و تو هم مثل سمک عیار دادی به دیگران و حالا نشستی خمار ” اول شدنت تو سال ۸۸ ” شدی؟؟
حسین داره خوابت میبره به جون خودم ها !!!
بابا چرا ساکت شدی؟ اینا دوباره دارن از لونه شون در میان ها !!!!….هم شیخ..هم مهندس…هم بابای اون آقازاده هه ……
هم آقای ” چنانکه از منابع موثق شنیده ام “
آقاجان اگه قرار بود با ۴ تا “قاقالی لی سکه بهار ازادی” مشغول بشی و بشینی تو کف اینکه : آی زندگی ..چه حال خوشی دارم من….چه حالی کردم با بذل و بخشش بسیجی وار سکه هام.
خب میگفتی خودم بهت ۱۰۰ تا سکه میدادم.
حسین ….پاشو داداش …داره پشت فرمون قطعه ۲۶ خوابت میبره….حسین..روبرو..رو …حسین بپا…..حسین کامیون شیخه …..حسیننننننننننننننننننننننننننننننن
پادارباشی جوان ،نوشته هات آب سردی است برجگرسوخته مان،روح پدرت شاد،راستی عکس بالای صفحه ازکیست؟
یکشنبه بود نوشته تون را خواندم فکر نمیکنی ما به قطعه ۲۶ عادت کردیم . منتظر نوشته های جدیدترتون هستیم . ببینم خدا نکرده طوری که نشده ف زبانم لال کسالتی ، …
به نام حی سبحان
منم عمار همون بچه بسیجی
ز خاک فکه و فاو و دوئیجی
همون سینهزنی که میره هیئت
کلاس عشق بازی با ولایت
همونی که شنیده أین عمّار
دلش آتیش گرفته از غم یار
نوشته نامهای از جان به جانان
به نام حق تعالی رب منّان
سلام مولای من سید علی جان
سلام ای رهبرم ای قلب ایران
سلام ای قوت دلهای خسته
بگو مولا دلت از چی شکسته
بگو آقا که دلها بیقراره
چشا رو گونهها شبنم میکاره
بگو آقا فقط با یک اشاره
که غصه دلامون کرده پاره
منم عمار دارم خونه به خونه
میگم از مکر شورای زمونه
از اون فتنهگران انتخابات
که میدان آمدن با شال سادات
جسورانه دل رهبر شکستین
خیال کردین که در کوفه نشستین
علی ۷۰ میلیون یار داره
هزاران مالک و عمار داره
چه سلمانها به دورش در طوافن
چه شمشیرها به اذنش در غلافن
فقط کافیست تا با یک اشاره
جهان کفر گردد پاره پاره
الا ای رهبرم لب تر کن ای دوست
که جان من گره در پیچش موست
فداییات منم عمار آقا
هزاران در هزاران بار آقا
فقط کافیست تا لب برگشایی
بتازم یک تنه در هر شعاعی
چنان جنگم ز عشقت تا شهادت
که صد لیلی برن بر تو حسادت
سلام حسین آقا
صبح بخیر
منم مثل شما تا صبح بیدار بودم و شاهد عشقبازی شما. نخواستم مزاحم بحث شیرینتون بشم و ترجیح دادم فقط شاهد باشم. این شعرم حاصل بیداری دیشبه.
خدایا تا ظهور حضرت دوست، نگهدار و مدد کن رهبرم را
یا علی مددی
انا مجنونالحسین یا ثارالله
فقط میگم دمت گرم. خدا بهت اجر بده بسیجی دلم روبردی کربلا.پیش خود عباس
بارها می خواندم و نمی فهمیدم… حالا اول می فهمم بعد می خوانم…
بعضی وقتها خوابها به قدری اهسته می ایند که در خواب گواه می دهی بیداری….
این نوشته ها خواب ها را خواهد زدود…
پس اهسته نگو… فریاد بزن بر سکوت سیاه به خواب رفتگان… ما نیز با تو همصدا می شویم…
سلام بَروبَچِ قطعه ۲۶
وبلاگ ” کیاسی” افتتاح شد …قدم همتون روی چشم
http://www.kiasi.blogfa.com
با سلام و احترام …
هیچی ندارم ..بگم … تعریفم نمی کنم … التماس دعا هم ندارم …
دعا می کنم زودتر شهید بشی تا اشک این همه ملتو در نیاری … با نوشته های قشنگتون
ای بسیجی
ای پاسدار خون شهید
ای فدایی آقا سید علی
امیدم بود خوش سعادت شوی –
تو کشته به راه “ولایت” شوی –
دعا میکنم من ز عمق وجود ؛
که نائل به فیض “شهادت” شوی –
(روضه گرد)
رفقا دعا کنید ؛
من برای شما ، شما برای من —–
I LOVE YOU
مخلص هر چی بچه بسیجیه هستیم
با سلام خدمت مدیریت محترم وبلاگ.
به سایت ما هم یه سری بزنید.
متشکرم.
اگه موافق باشید منو با اسم (رهبر فقط سید علی (یه بسیجی شیرازی)) لینک کن و بس از آن خبرم کن که با چه اسمی لینکت کنم.
یا حق.
به گزارش تریبـــون آزاد در ماجرای هتاکی و توهین شخصی سود جو به پدر شهید سید یحیی دلدار ، یادگاران شهید و حتی استخوان های آن شهید،شعبه ۱۰۵ دادگاه عمومی بعد از گذشت ۲ سال از شکایت خانواده شهید از شخص هتاک به جای محکومیت این شخص و عمل زشت و قبیحی که انجام داده است در کمال ناباوری حکم احضار و جلب پدر شهید را صادر نموده است.
طبق گزارشات رسیده و اظهارت اهالی محله عباسی تبریز به خبرنگار تریبـــون آزاد این ماجرا که قلب امت اسلامی و مردم شهید پرور تبریز را جریحه دار کرد ، بدین شرح می باشد :
در ساعت ۲۰ مورخ ۱۹/۰۴/۸۷ خانواده ای از مرفهین بی درد که در فکر سودجوئی از طریق ساخت و ساز غیرمجاز در منطقه عباسی تبریز بوده اند در جواب اعتراض لسانی پدر شهید و عارف بالله سید یحیی دلدار بناب زبان به اهانت گشوده و با زشت ترین الفاظ پدر شهید را مورد اهانت قرار داده و دو دختر به یادگار مانده از شهید را در نهایت گستاخی تهدید به تجاوز نموده و سپس خود شهید ، همسر شهید ، استخوان های شهید را با الفاظ زشت و قبیح مورد اهانت قرار داده و هر انچه لایق خودشان بوده را به پدر شهید که خود جانباز و بسیجی است ، نسبت می دهند. متهم اصلی پرونده که پس از توهین و اهانت ، متوجه نارضایتی اهالی محل شده با صدای بلند همه را مورد خطاب قرار داده و می گویند ” هیچ کس نمی تواند غلطی بکند ما در همه جا در دادگستری در سپاه در نیروی انتظامی در …. آدم داریم هر غلطی توانستید بکنید مظایقه نکنید”
با گردش کار پرونده و اخذ اظهارات شهود ، حکم اظهار نامبرده از طریق مراجع قضایی اخذ و پس از تکمیل پرونده ، متهم اصلی بدستور دادیار شعبه ۱۲ دادسرا جمعا به مدت ۹ روز بازداشت شده و در نهایت با قرار وثیقه آزاد می گردد. و دادگاه پس از گذشت ۸ ماه ، تاریخ ۱۸/۱۲/۸۷ را موعد رسیدگی به پرونده مقرر می نماید و اولین داگاه در این تاریخ تشکیل می شود. بعد از یک سال یعنی در مورخه ۱۰/۱۲/۸۸ حکم دادگاه مبنی بر برائت هتاک به شهید – با وجود مدارک محکمه پسند بر علیه او و شهادت شهود- و صدور دستور احضار پدر شهید و جلب وی در صورت عدم حضور صادر می گردد.
اصلا از مخالفین نترسین تازه خوشحال باشین مید ونین چرا؟
چون جمهوری اسلامی داره به سمت جلو حرکت میکنه و پیشرفته تر و قدرتمند تر میشه داره راه میره به سمت جلو اگه انگلکش کنن میدود جلوتر
با مطالب جدید بروزم
دوستان هم اگه مطلب جدیدی راجع به گاف های سبز داشتن بفرستن
خطاب به علی (کهف الشهدا)
شماره همرامتان را در کامنت خصوصی بدهید. زنگ می زنم.
سلام برادر عزیز
از قول من به عباس هایی که میبینید بگویید که تنها به عشق شما و مولایتان است اگر همتم مضاعف شده, اگر هر ترم رتبه اول میشوم, اگر هرجا که باشم همه همتم بر این است که شیعه غریب و مظلوم نماند, اگر برای اسلام هیچ جوری کوتاه نمی آیم,اگر از همین حالا هزار تا برنامه دارم که فرزندان ندیده ام را ولایتی تربیت کنم, حتی محاسبه شبانه ام هم به عشق شما و مولایتان است.اگر..اگر…
اما این را هم بگویید که خوب میدانم که هیچ کدام جبران حتی یک قدم فرو رفتن پاهای خسته شما در رملهای داغ فکه هم نمیشود.حلالمان کنید,همه مان را….
سلام. گفتید رمان زیاد م یخونید. میشه چندتا رمان خوب معرفی کنید؟ خواهشا… اگه رمان طنز هم وجود داره! بگید لطفا…
آقا من پای هر مراسمی هستم نگی نگفتی که یه نیروی خوب از دستت رفته
موبایلمو قبلا دادم
تو تحمل شنیدن صدای مخالفو نداری؟
تا حالا چند تا کامنت گذاشتم عمومیش نکردی.
عهدی ست که بسته ایم بر می خیزیم
با آنکه شکست هایم بر می خیزیم
هر وقت که نام عشق را می خوانند
هرجا که نشسته ایم برمی خیزیم
(هادی فردوسی)
سلام
آقا حسین اگه دوست همه بسیجیایی حرف منتقد تو نظرایی اول رو گوش نکن
شما که گفتید اصلا زیاد به جو گیر انتقادات نمی شین( تو اون قضیه خر ملا نصرالدین)
پس چرا تا منتقد گفت که چون جایزه نویسنده اول رو گرفتی زود زود آپ می کنی دیگه آپ نمی کنی منتظر مطالب جدید هستیم
یا علی
به زخم خورده
از این بی عدالتیها توی قوه قضاییه بی شماره. اصلا مشکل مملکت ما همین قوه قضائیه است که باندهای فسادی که زیر نظر هاشمی و خاندانش فعالیت دارن اونو تسخیر کردن. از این صادق لاریجانی هم بخاری بلند نمیشه فقط زورش به این پایینیها میرسه. اگه همین الان بنده بزنم شیشه خونه کسی رو بشکونم سه سوته برام حکم میدن. ولی هرچی جرم بزرگ تر باشه کمتر باهات کار دارن و اصلا احترام بیشتری هم داری. باید کاری کرد
زت زیاد
از سهمه دارید استفاده میکنید
تازه خیلیم توقع زیادی دارید
منکه راضی نیستم
شماها حق ما رو میخورید
بچه سهمیهایها
خطاب به زخم خورده
کدوم کوچه؟
حسین جون اقایی خیلی با حال بود شرمنده که زود قضاوت کردم دستت درد نکنه چند سطر اولش که واقعا گل کاشتی جدی می گم عالی بود
سلام.
از مطلبتون خیلی استفاده کردم.
خدا خیرتون بده.
یه سوال, قطعه ۲۶ خبریه؟ قضیه چیه؟
التماس دعا.
سلام
ای ول چقدر آمار نظر دهنده ها بالاست!
حسین من زیاد اهل رمان نیستم چند هفته پیش یه رمان ۶۰۰ صفحه اومد دستم بااینکه یه روزه خوندم اما دلم سوخت که چرا الکی وقتمو تلف کردم بدم میاد از رمانهای عاشقانه ولی در عوض زندگی نامه ی بزرگان رو خیلی دوست دارم وکتابایی که از واقعیت نشات گرفته باشه .شرمنده امروز دیر اومدم از صبح پیش مادر بزرگم هستم واسه جبران تمام کوتاهی هام
سهم مبارزفوتو همین است که آنها چو به آسمان رسیدند،رو به ما خاکیها گفتند:زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
روزی که بال می گشود “شهیدی” از این دیار –
باران “خون” گرفت آسمان و زمین گشت بی قرار –
در شهر ما شکفت ز قطره ی خونش “لاله ای”-
در برگ های سرخ گل ، نقش بست “جمله ای”-
وای بر شما ، گر ز “ولایت” جدا شوید –
مدیون “خون” ما به پیشگاه خدا شوید –
حالا گذشته سالها از این واقعه ، ولی ؛
نگذاشتیم که تنها بماند ، آقایمان “علی” ——
(روضه گرد)
شادی روح امام و شهدا ، بالاخص شهدای گمنام فتنه صلوات —-
جان خود در ره “اولاد علی” می بازیم
همچو “مالک” به “عدوان علی” می تازیم
ای که گویی که خلایق ز “ولی” خسته شدند
کوری چشم تو بر “سید علی” می نازیم
روضه گرد
سلام حاجی
چرا به روز نمیکنی
منتظریما
سلام.کجایین دو روزه؟ بدجور معتاد نوشته های شما شده ایم.
سلام آقا حسین خسته نباشی //به ما هم سری بزنید//
مطلب”یا میرحسین واقعا جزو حلقه ماسونی است؟” در افق مبین حتما بخوانید
چرا دیگه به روز نمی کنید؟ نکنه به خاطر اراجیف اون منتقده که گفته به خاطر چهارتا سکّه جوگیر شدی و زود به زود به روز آپ می کنید دیگه مطلب جدید نمی ذارید؟! البتّه می دونم داداش حسین ما جلو اینجور آدما کوتاه نمیاد و به خاطر حرف یه آدم… زود عقب نمی کشه. حتماً مشغله ت زیاده(که صد در صد همینطوره) فقط خواستم بگم منتظر خوندن مطلب جدید شما هستم، در اسرع وقت
موفّق باشی
سلام حسین این فایل صوتی رو بذار هرکی میخواد دانلود کنده
راجع به شهداست
http://www.fizzyshare.com/uploads/c63e643c02280bd4cee91c2506da3d58.php
سلام حسین آقای عزیز…
میدانم خیلی ها نقدت می کنند ؛ یا فهشت می دهند؛ یاتهمتت می زنند یا…
اما من از آنها نیستم…
من یک بچه بسیجی هستم…
ازهمان هایی که برایشان می نویسی… یاشاید مینوشتی!!
راستش من ازاولین مطلبی که در نت نوشتی با تو همراه شدم …
میخواندم همیشه نوشته هایت را
شاهد بودم اوج گرفتنت را!!
ببخشید که اینهارا می نویسم…
ولی…
تازگی ها…
دیگر نوشته هایت به دلمان نمی نشیند
از آن همه اخلاص درتک تک کلماتت دیگر گریه مان نمی گیرد
خنده مان هم نمی گیرد
نمی دانم… احساس می کنم!
احساس می کنم دیگر آن قدیانی نیستی
دیگر به ما تعلق نداری…
دور شدی ازما!!!
بالا رفتی به همت قلمت (خدارا شکرالبته…اما..)
دیگر ساده نمی نویسی
حرف هایت بوی همیشه را نمیدهد
دیگر از دل نمی آید نوشته هایی که قبلا تاعمق وجودمان می رفت!
دیگرمثل گذشته نیستی
عبارت هایت حتی کلماتت همه تکراری شده اند
حرف هایت یا شده کتاب قطعه ۲۶ یا تقدیروتشکرومراسم تجلیل یا…
شاید…شاید مغرورشده ای…
… پیوند های تا بی نهایت……نظرات بالای ۲۰۰ و۳۰۰ … تقدیروتشکر هروز از یک جا… ثبت آمارسایت قالبی تک همراه با عکسی بزرگ …
بزرگ شده اید البته…
خوش به حالتان!
ازآن بالا ما خیلی کوچک ایم نه…؟!
ببخشید…
دلم گرفته بود
“ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.”
بد عادت شدیم. می خواهیم هر دفعه اینجا می آییم آپ باشید
کور بشن دشمنات داش حسین
سلام
وبلاگ تان زیبا شده. مبارک باشه
سلام داداش حسین عزیز،
قربونت برم با این دل نوشته هات.
دیوونم کردیا.
گرچه شما اصلا محل ما نمیذاری ولی ما عاشقتیم.
راستی من چند روز نبودم الان انتخاب کاملا به جا و شایسته شما رو به عنوان نویسنده برتر کشور تبریک میگم.
گرچه لیاقت شما خیلی بیشتر از این حرفاست.
یه وقتی فکر نکنی کامنت من یا خیلیهای دیگه که قربون صدقه داداش حسینمون میریم تعارفه ها.
به مادرم زهرا قسم ما از ته دل دوست داریم،
به خدا همیشه دعات میکنم و از جد غریبم حسین میخوام که هوای داداش حسینمو داشته باشه.
“آن سوی هستی قصه چیست”
این عبارت من رو یاد دست نوشته های مصطفی رحیمی انداخت
موفق باشی و استوار و با اخلاص
یاعلی
سلام
حسین جان اینو تقدیم به تو کردن دلم نیومد واست نزارم
http://www.netiran.info/uploads_user/1000/565/15157.jpg
موفق باشی
فی امان الله
سلام
من آن سرگشته ی هجر یارم
کنون عمریست با امید وصلش
درون سینه ام آسایش ندارم
درون کوهسار سینه ی من
هزاران کشته چون فرهاد دارد…
شما هم در چله ی زیارت حضرت زهرا تا سالروز شهادتشون
شرکت می کنین؟!
آقا سلام
خسته نباشید
خوبین انشالله ؟
من خیلی دوست دارم بیام وبلاگتون اما اصلا فرصت نمی کنم انشا الله که می بخشید
تا فرصت می شه میام آپ هاتون رو بر می دارم و می رم !! خیلی دوست دارم سلامی عرض کنم اما شرمنده می شم
فقط التماس دعا داریم
فراموشمون نکنید …
بسم رب المهدی(عج)
سلام
اجرتون با سید الشهدا . کاش افرادی مثل شما که میتونستن اینقد قشنک مطلب بنویسن بیشتر داشتیم.
انشاالله همیشه در خط آقا و پشت سر نایبشون برقرار بمونین.
برای ما هم دعا کنین
«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به دین شما آسیبی نرسد.»
حسین آقا با اینکه کلاس کارت بالاست اما اگه دوست داشتی وبلاگ ما رو هم نگاه کن.
خوب مینویسی. ولی فقط همین. زیبایی و طنازی و آراستگی قلم، جای منطق و انصاف رو نمیگیره. یه پیشنهاد: بیا یکی از صدها موضوعی رو که در وبلاگت و نوشتههای قشنگت مطرح کردی، ادبیاتزدایی کن و لُب حرف رو بنویس. سپس از دوستان بخواه که بیایید درباره این موضوع بحث استدلالی و منطقی کنیم. اینطوری گمراهانی مانند من ممکنه هدایت بشویم. یا علی.
انشاالله شهادت خودت!
آقای قطعه ۲۶
بابای منم یه پاشو تو جاده ی مهران تهران جا گذاشت
و با یه پای باقی مونده تو سال هزارو سیصدو اشک
تا نیمه های شب برا داش محمود تبلیغ پخش کرد
کلی هم پول خرج کرد تا دشمنان حضرت ماه رای نیاورند
صبح هم با چشمی که سرشار از قرمز خستگی بود بعد ۱۵ سال باز نشستگی میرفت سر کار
بعد انتخاباتم نذر هاشو ادا کرد
اما دلش را مثل پایش با مین فتنه و خیانت شکستند
تو برای فتنه اش نوشتی
شاید هم نمکش را زیاد کردی
و از دهن همه افتاد
اما با آقا محمود که به حضرت ماه بی احترامی کرد وماه را به مشایی فروخت چه کردی
هنوز هم ماه میگوید و مشایی در بر دارد
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه کجا دوست جدا مشکند
بیگانه اگر میشکند ….
از دوست بپرسید…
http://www.qoba.blogfa.com/post-154.aspx
این مطلب یکی از دوستان ماست خطاب به شما…البته اگر اصولا نقد پذیرید!
سلام آقا دم شما گرم وبلاگ حقی دارین و خودتونم طرفدار حقین پس
یا حق
سلام
ببینم شیفتت را عوض کردی. داداش مشخص کن کی ها هستی. نمیشه هر وقت دلت خواست می آیی هر وقت هم دلت خواست می روی . هی ما هیچی نمی گیم .
با سلام
یک پیشنهاد که امیدوارم عملی بشه.
“عرض” نوشته هتون خیلی زیاده و باعث می شه موقع خوندن خطوط رو گم کنیم.
اگر مثل روزنامه در دو یا سه ستون تایپ کنید عالی میشه.
موفق باشید
تو هم بیا تو وبلاگم۰ {خودمونیما وب خوبی ولی من نخوندمش چون عکس نداره} یکاری کن وب ما هم شلوغ بشه
حاجی پس چرا خبریت نیست باز یه پاتک بزن
سلام اقا حسین چه خبر؟
امشب انگار سرت خیلی شلوغه بودونبودم فرقی نمی کنه.
سلام . خبر دسته اول . حرفهای آقای حسین قدیانی ته کشیده . اما سران فتنه با همت مضاعف در حال تجدید قوا می باشند . داداش موضوع نداری من بهت می دم :
به قول استادم ایده هایتان را بنویسید خود به خود می توانید از تویش مقاله ی جدید در بیاورید . درسته رشتم کامپیوتره ولی روش کارامون یکیه . خوب ایده . عزیز دل برادر می دانم توی این دوره زمانه سخته پیدا کردن دردهای مردم و نوشتن برای آنها ولی خوب شما سعی ات را بکن . نکنه تو هم مرفه شدی آن هم با ۴ تا …
خوب از چی بنویسم آها از دندانهای خراب و پوسیده ی یک جوان ۲۵ ساله بنویسم که وقتی دهانش را تو دندان پزشکی باز می کنه دندانپزشک می گه : شما چند سالته !!!!!!!!!!
یا از هدر رفتن استعدادهای فرزندان جوات مواتهای محترم بگم که اگه بخوان مقاله ای چیزی بنویسند اساتید می فرمایند: گنده تر از دهانتون حرف نزنید . شما خیلی درس نخوان برایتون ضرر داره .
از متلک های دختران فکلی به چادری ها بگم که می گن شما چادری ها دلتان سیاهه . اصل هم دله . پس می روید جهنم .
از ترک تحصیل دخترای ترکیه ای به خاطر حجاب بگم یا رفتارهای برخی دختران به خاطر نیم نمره .
از پوسیدن دل بچه بسیجی ها بگم یا سفرهای خارج آقازاده ها . از قصه ی نان شب و ترک دست بابا بگم یا از سفرهای دور دنیای خواص .
داداش حسین کجائی؟
خوبی انشاالله؟
اقا حسین چیزی به این برادر مون عرفان می گید یا من بگم؟
سلام
خیلی خوب بود
خوشحال میشم به من هم سر بزنید
بازم ایده دارم . اما دیگه نمیگم . هر چند وقت یه بار به ما فقیر بیچاره ها یه سری بزن. درسته چیزی نداریم اما پر از ایده ایم . اصلا منبع ایده منم . من می توانم فقر را با تمتم قدرت هجی کنم فففففففف قققققققققققق رررررررررررر
ببینم بقیه بیت المال را چه جوری هجی می کنند .
من از فقیر بودن ناراحت نیستم چون انقدره پوستم کلفت شده که دیگه مثل بعضی ها دینم را به خاطر پول نمی فروشم . آخه من به این جور زندگی عادت کردم. من از این ناراحت می شوم که کسی که حق منو خورده حالا خودش را برای من بگیره . همین .
چیه اقا فرید تو هم زورت به ما رسیده .
جناب حسین خان!
شما مغرور شده اید. چرا مثلا جواب یکی را که حالتان را پرسیده نمیخواهید بدهید اصلا نظرش را تایید می کنید؟ برای کی می خواهید کلاس بگذارید؟ اینجا اگر قطعه ۲۶ است پس عکس پدرتان را بگذارید. چرا تصویر خود را گذاشته اید؟ شما حالا حالا ها خیلی راه دارید تا یکی مثل بابا اکبر بشوید. اینطوری بروید سرنوشتی بدتر از نوری زاد و مخملباف در انتظارتان است.
اخه استقلالم تیمه که طرفدارشی؟بسیجی ازت نامید شدم.
من که رفتم بخوابم.
ظالمی را خفته دیدم نیمه روز
خفتن او به ز بیداری اوست
نه اقا عرفان ما چاکریم منبع ایده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
داداش منبظرم
دارم دیوانه میشم
ککککککککمممممممممممممممککککککککککک
اقا عرفان فقط می خواستم بدونم شما کامنتهای دیگه ی اقا حسینو نمی خوونی داداش؟
به نام خدای مولایم سید علی
سلام عمار سید علی…. خدا قوت
بی صبرانه منتظر دل نوشت بعدیتون هستیم… انتظار خیلی سخته پس دلهای ما رو بیشتر از این منتظر نذارید….
راستی یادتون نره به بابا اکبر سفارش ما رو بکنیدا…. خیلی التماس دعا داریم
همیشه بر حق باشید و با حق
یا علی
به خاطر اهانت های تو به منتخب ملت رییس جمهور موسوی در آینده ای نزدیک یک حال اساسی به خودت خواهیم داد. اما از آنجا که نظام برای تو محافظ گذاشته تلافی اش را سر مزار پدرت در خواهیم آورد. هههههههههههههههه! اینقدر شاسگولی که لو دادی مزار بابا اکبرو. قطعه بیست و شیش. ردیف شصت و سهشماره چهلو جاهار. هههههههه!! حالا بسوز.
خطاب به دوست عزیز اقای حیدری:
دوست عزیز گیریم که حق با شما باشه اما به نظرتون با این لحن انتقاد سازنده است؟ ولی اقا حسین مغرور نشدن شما می توونید با یه حساب سر انگشتی متوجه بشید که واقعا سرش شلوغه.
اقا حسین شما هم یه خورده با این برادرمون کنار بیا .
در مقابل کامنت جناب حیدری نتونستم سکوت کنم.
آقای حیدری واقعا شما از آقای قدیانی انتظار داری به تمام کامنتا جواب بده؟!
با عقل شما جور در میاد این حرفتون؟!
خوب این بنده خدا اگه بخواد به همه کامنتا جواب بده که کل وقتشو باید برای این کار بذاره.پس کی به بقیه زندگیش برسه؟
بعضیها عجب توقعاتی دارن.
شما غلط کردید بیشمارید فقط یه خط رو مزاره بابا اکبر بیفته روزهای تاریکتون از این هم تاریکتر خواهد شد مرگ بر میر یزید.با اجازه اقا حسین که از لفظ بابا اکبر استفاده کردم اجازه که داشتم ؟
کامنت ما بیشماریم را این یارو قدیاتی خودش گذاشته مظلوم نمایی کنه. خیلی … کشی. به قول خودت ههههههههههه!!!
از برو عمو وما بیشماریم خیلی مودبانه می خوام که از وبلاگ داداش حسین برن بیرون وگرنه………………معلومه کی با چند تا اسم کامنت میذاره
این فرید و سید احمدم خوذتی. بخدا خودتی.
WOOOOOOOOW
این جا چه خبره………
من حرفمو گفتم خود حسین خان باید بیشتر دقت کنه که اسیر تعریف شماها نشه. من فکر کنم دست هایی در کاره که حسین قدیانی را بزرگتر از اون چیزی که هست نشون بده. یعنی خواست نظظامه که از حسین یه بت بسازه. من از روی دل سوزی ایین حرفو میزنم.
داداش حسین،
آروم باش عزیز دلم،
اینا عددی نیستن که در مقابلشون عصبانی میشی.
واگذارشون کن به مادر مظلومم،خانوم خودش جوابشونو میده.
جناب ما بیشماریم،
خیلی بیشعور تشریف داری که چنین حرفی زدی.
الهی با رئیس جمهور منتخبت موسوی محشورت بشی.
لا اله الا الله……
قدیانی خودت یه چیزی میگی که داغ بشی و به موسوی و زنش بی احترامی کنی؟خیلی لجنی
هورا. نظر ۴۰۰ شدم. هوراااااااااااااااااااا.
باور کن من خودمم .خودِ خودم. یعنی حسین قدیانی نیست. منم .خودمم
باور نمی کنی. خوب نکن!!!!! چی کار کنم. ولی من خودمم نه هیچ کس دیگه
دم داداش حسین گرم که با این سر شلوغ می تونه واسه خودش ۴۰۰ تا کامنت بزاره. ای ول برادر.
الان انلاینتو دیدم ۱۸ نفر بود. شبکه ۱ الان این بوق سگی اینقد بیننده نداره!
به قول بچه ها دم داداش حسین ما گرم که با این همه مشغله این همه کامنت برا خودش میتونه بزاره.
داداش حسین جونم احیانا شما پارتی بازی کردی و روزات یه کم از روزای ما
طولانی تره نه؟!
حسین آقای عزیز خودتو به خاطر چرندیات یه مشت آشغال ناراحت نکن.
اینها همه از لطف اقا حسین که به همه ی مادارند.
امسب جای غربت خالیه!
بیایید یه مسابقه بذاریم ببینیم این جا کی به کی
کی خودشه
کی نیست
قبول اما بگو چه طوری؟
حسین آقای عزیز،
خوبی برادر؟
آروم شدی؟
میشه اگه بیداری یه چیزی بگی؟نگرانت شدم.
فهمیدی خیلی لجنی؟ از توهین خوشت میاد چون هنوز نگذاشتی جواب این فرید آشغال را بدم همتون آشغالید
آهان حالا شد
حالا پیشنهاد بدید
ببینیم چه طوری میشه
سلام
خدمت شخصی که ادعای جسارت به مزار پدر اقای قدیانی را مطرح کردند:
دوست خوب اصلا سیاست و جناح و موسوی به کنار:
من از دیدی کاملا ملی گرایانه نگاه میکنم،اگر امثال پدر ایشون نبودند الان که نیمی از ایران در تسخیر همسایه محترم بود،چطور به رای گیری اینترنتی که میرسه سربازان هخامنشی میشند اسطوره برای شما ولی سربازان جنگ اخیر میشند غریبه،من معذرت میخوام از اقای قدیانی که مطمئنا پدر ایشون برای آرمانشون که خیلی والاتر از اهداف ملی گرایانه بوده جنگیدند ولی کم شعوری برخی مزدوران خائن وطن فروش افراد کمتر مذهبی و ملی گراتری چون من را هم تحت تاثیر قرار میده و تاسف میخورم گاهی با چنین اظهار نظرهایی،مطمئن باشید اگر دوباره تعدی صورت بگیره اولین نفری که در سوراخ موش پنهان خواهد شد امثال خود شما هستید و امثال آقای قدیانی ها از این مرز به عشق حضرت ماه به قول اقای قدیانی دفاع خواهند کرد،امثال شما به قولی یا در محیط مجازی شیر هستید یا در لندن و واشنگتن چون اربابان وطن فروشتان…
شمع سوزان ماه تابانی جان فدایت حسین قدیانی. نمی دونم اینو کی برات گفته اما خیلی باحاله. به حرف ما بیشماریم توجه نکن اینا از این اراجیف زیاد میگن. هیچ غلطی نمی تونن بکنن. اون حیدری هم چرت گفته. ما داداش حسین رو اندازه بابا اکبر دوست داریم و برای ما عکس داداش حسین یعنی همون عکس بابا اکبر. اصلا ما ازش خواستیم عکسشو بزاره تو وبلاگ و دوست داریم دفه بعد بزرگنرشو بزاره تو وبش. بعدشم هیچ دستی در کار نیس که قدیانی رو بزرگ کنه. قلم داداش حسین معجزس و به خاطر همینه که همه دوسش دارن. من دانشجوی دانشگاه زنجانم و میبینم حتی سبزهای اینجا هم به قلم داداش حسین حسرت می خورن. داداش حسین من الان تهران خونه مادربزگم هستم و فردا می رم سر مزار بابا اکبر. دوست دارم بیای تو هم . شنیدم پنجشنبه ها می ری.
فکر کنم خوابش برد این آقا حسین
بیداری داداش
یک نکته جالب هم رای گیری اخیر یکی از مجلات خارجی در مورد شخصیتهاست:
سبزهای عزیز که همه را چه در انتخابات و چه در محیط مجازی متهم به تقلب می کنند در کامنتهای مربوط به همون رای گیری عباراتی چون:
-بچه ها تا میتونید رای بدید
-من از دیشب تا حالا دارم رای میدم
-من تا حالا هزارتا رای دادم
-تو فایرفاکس سه تا تب بازکنید بعد تند تند رفرش کنید
و …
در حال شعبده بازی و صحنه ارایی خطرناک!!-به قول موسوی عزیزتر از شیخ!!!- هستند و اصلا نمیگند که بابا در دیزی بازه حیای گربه کجاست،به هر حال اگر اینه شخصیته واقعیشون هم که به هر حال متقلب هم معلوم شد کیه این وسط…
البته همت مضاعفشون سبب شد مهندس تا بدین لحظه قدرتمندانه لیدی گاگا!! را پشت سر گذاشته و نفر اول باشند که البته لیدی گاگا هم بیانیه داده و گفته من تسلیم این صحنه ارایی خطرناک و شعبده بازی مجله نخواهم شد و البته دوست پسرش هم طی مصاحبه ای با بی بی سی گفته مگر میشه مردم امریکا دخترشون را بگذارند و به پسر دشمنشون رای بدند؟!!
البته من هم چون معمولا تو این رای گیریهای اینترنتی که یک بخش ایرانی هم داره برای مطرح کردن نام ایران یک رای به مهندس دادم تا حداقل مطرح بشه اسم ایران تو یه مجله بیم المللی و از بقیه هم میخوام برن رای بدن ولی فقط یکی،پیش خارجیا ابرو بزارید بمونه برامون حالا داخل که هرکاری میخواد میکنید…
اخ من نمی دونم این چه کاریه نصفه شبی این جا همه جمع می شن.
جدا جناب قدیانی هدفتون چیه که پیام ها رو ان لاین می کنید این موقع؟؟؟
خطاب به کسی که از دهنش اتیش بیرون میاد:جوابمو بده ببینم چی میخوای بنالی؟حیف که وبلاگ داداش حسینه به جون خودم اگه اینجا نبود حتما یه چیزی می گفتم که تو کفش بمونی.اقا حسین هم شاهده که چندبار ازش خواستم که کامنتای اخموپاک کنه چون اعتقاددارم اینجا مقدسه بچه پررو فهمیدی مقدس گرچه تو حتی نمی دونی مقدس یعنی چی؟
امروز لفظ پاک حزب الله/
گویا که در قاموس روشنفکر این قوم/
دشنام سختی است/
اما/
من خوب یادم هست/
روزی که روشنفکر/
در کافه های شهر پر آشوب/
دور از هیاهوها عرق میخورد/
با جانفشانی های جانبازان حزب الله/
تاریخ این ملت ورق میخورد…../
فردا برای دفاع از داداش حسین بچه بسیجی ها و بابا اکبر به سر مزار ایشان خواهم رفت. به قول برادری برای ما داداش حسین همان بابا اکبر است.
یادم میاد چند وقت پیش یه جایی خوندم که بسیجی فحش خوریش ملسه ما سرش میره اما اجازه نمیده به اعتقادش به ارمانش وبه عشقش اهانتی بشه اینو به کسی می گم که قراره بهم فحش بده
یادم میاد چند وقت پیش یه جایی خوندم که بسیجی فحش خوریش ملسه اما سرش میره ولی اجازه نمیده به اعتقادش به ارمانهاش وبه عشقش اهانتی بشه اینو واسه کسی گفتم که می خواست جواب منو بده حاج حسین بذار بگه
من نمیدونم چرا بعضیا چشم ندارن ما رو اینجا ببینن؟!
خوب دلمون میخواد اینجا باشیم،
اگه ساعت ۳نصفه شب تو وبلاگ یه فوتبالیست یا بازیگر بریم اشکالی نداره ولی اگه تو وبلاگ یه بچه حزب اللهی باشیم بعضیا خوششون نمیاد!
اگه نگران قضا شدن نمازمون هستین،خیالتونو راحت کنم نمازمونو به کوری چشم دشمنا اول وقتش میخونیم.
من سنگ مزار بابااکبر را بر دستان کودکان فلسطینی دیدم که بسوی ماکان! و پرز پرتاب می کردند،سنگ مزار بابااکبر حالا هر قطعه اش در قلب یکی از ما سربازان حضرت ماه جای گرفته است،آیا شما را جسارت مواجه شدن با تک تک ما را هست؟!سنگ مزار بابااکبر را فرشتگان پاسداری می کنند،آلودگی شما هر چه هم بیشمار باشید یارای مقابله با پاکی تکه ای از مزار بابااکبر را ندارد،راستی نگهبان مزار بابااکبر مدتهاست پرنده ای است که درست از وسط سنگ مزارش هرروز صبح جرعه جرعه آب می نوشد،بابا اکبر وقتی بیدار بود کرور کرور بعثی را حریف بود،حالا که آرام خوابیده است در قطعه ۲۶ ما بجایش بیداریم تک تکمان و او هم هوایمان را دارد از ان بالا بالاها،با رنگ جسارتهاتان به تصویر حضرت ماه و مقبره یارانش چه در یزد چه در تهران چشمانتان را از کور شدن بوسیله ی نورشان نمی توانید برهانید…
خوابیدی برادر؟
سلام با دلی خون می نویسم این خون نوشت.
این رو برای بچه های اینج میگم هرکی که سری میزنه
برادر عزیزم حسین جان آنقدر روی خودت کار کردی که این قلم رو بهت عنایت کردن(می دونی چه میگویم).
اما برای آن دسته از آقایانی که با برادرم حسین قدیانی بی ادبانه سخن می گویند باید بگویم که جوابتان با خود حسین قدیانی که هر چند می دانم وقت خود را برای پاسخ گویی به این سخنان بیهوده تلف نمی کند.
اما به آن بزرگواری که اشتباها به پدر عزیزمون بابا اکبر توهین کرد و قصد داره بعدا جسارت بزرگتری کنه باید بگم که کارش را بی پاسخ نخواهیم گذاشت.
و اما چگونگیه پاسخ به بی احترامی به بابا اکبر:
از دوستان فعالم خواهش کردم همین الان جهت نصب دوربین بر مزار بابا اکبر اقدام کنند که یک حال اساسی به این مدعیان بی ادب بدیم.
ضمنا قرار تمام بچه های قطعه ۲۶ امروز ساعت ۱۴:۳۰ سر مزار بابا اکبر.
یا علی
حسین آقا به خاطر گرفتاری کاری شاید نتونن بیان.
سلام حسین جان صبحت به خیر مهربون.
خیلی داغونم که دیشب اینجوری به بابا اکبر بی احترامی کردن.
اگر اجازه بدی !
۱-برای بابا اکبر ۱۱/۲/۸۹ سالگرد می گیری؟
اگر می گیرید که رو ما حساب کن شامش با من.
اگر نمی گیرید این اجازه رو به من وبچه های قطعه ۲۶ بده برای بابا اکبر سالگرد بگیریم. قبل از اینکه بخوای حرفی بزنی من روی پاهات افتادم. خواهش میکنم .التماست می کنم
همه ی کاراش هم خودم انجام می دم شما فقط بیا بالای مجلس بشین و نگاه کن.
سلام
هر چند دیشب از غصه این بی احترامی که به بابا اکبر کردن خوابم نبرد، اما همین الان دارم می رم بهشت زهرا سلام الله علیها سر مزار بابا اکبر تا ببینم کدوم نامردی میخواد به تمام بابا اکبرای بهشت بی احترامی کنه.
یا علی.
خون نوشت:
آی اونهایی که گنده حرف زدناتون از پشت دیوار بلنده، بیایید رو در رو حرف بزنید قرار از شما اومدن از من. من همونی هستم که ۲۴/۳/۸۸ دو تا از رفیقام توی یکی از محله های شرق تهران زنده رفتن زیر یک ماشین(ماکسیمای رفیقای فتنه ی شما)و جنازه اومدن بیرون. از اون روز قلمم تو دستمه قمه ام توی غلاف کمرم. حالا مرد می خوام بیاد جلو به تمام داداش حسینای قدیانی بی احترامی کنه اون وقته که دیگه قلمم میره تو غلافو ، ………..
سلام داداش حسین امروز بازدیدت رو میرسونم به مرز ۳۰۰۰ بگو ایشالله.
سلام
با اجازه لینک تان کردم
موفق باشید
یا علی
اجرکم عند الله
http://kashtienejat.blogfa.com
با سلام خدمت حسین آقا قدیانی.یه مطلبی میخوام به اون دسته از آدمهایی بگم که حسین آقا رو و امثال ایشون رو مورد بی حرمتی قرار میدن.حقیر تصمیم گرفتم یکم شفاف سازی کنم.
.یک مقایسه میکنم خودمون رو با کرم ابریشم خدا این کرم رو آفرید اما نه برای اینکه تا آخر عمرش کرم ابریشم بمونه برای این آفرید که اون کرم بتونه یک روز پروانه بشه .خودتون میتونید اختلاف کرم بودن و پروانه بودن رو در نظر بیارید.ما هم همونیم یعنی کرمهایی که باید پروانه شدن رو یاد بگیریم نه اینکه عادت کنیم به پیله عادت کردن به پیله یعنی مرگ یعنی همون نبودن یعنی همون فنا خوب حالا این چه ربطی به حسین آقا و امثال ایشون داره بخونید تا بگم.کرم ابریشم از بدو تولد نهایت کمالش براش مرسوم میدونه آخرش چی میخواد بشه ولی ما انسانها ممکن خواب غفلت از اون هدف اصلی دورمون کنه یعنی خو کنیم به گرمای پیله و از لذت پرواز غافل بشیم برای همین معلم لازم داریم .خوب در عصر ما که معلم حاضری وجود نداره که مستقیما به منبع اصلی وصل باشه باید دست به دامن افرادی مثل حضرت روح الله بشیم.در نبود حضرت روح الله حضرت سید علی. اما آیا حضرت سید علی تک و تنها میتونه به این همه شفیره سر بزنه و اومدن موسم بهار رو به همشون اطلاع بده خوب البته که سخته برای همین سرباز لازم داره این سربازا هر کدوم تخصص پیدا کردن تو یک زمینه ای یکی هنر یکی سیاست یکی اقتصادو… برو تا آخر باز هر فرماندهی زیر نفوذ خودش لشکر و تیپ و گردان و …دسته و نفر داره.که از رده لشکر تا نفرش به خودشون تکلیف میدونن که شفیره ها رو بیدار کنن.امیدوارم مطلب دستتون اومده باشه.خوب حسین آقا هم یکی از اون نفرهاست-انشا’الله -که از فرمانده هاش دستور میگیره فرمانده هاش کیان پدر شهید و بزرگوارش اکبر آقا قدیانی .حکیم فرزانه آقا سید مرتضی آوینی و سایر شهدا .مطلب جا افتاد براتون .؟پس از این به بعد بدونین که به کی دارید توهین میکنید در ضمن دلیل علاقه ما به حسین عزیز رو هم امیدوارم فهمیده باشید.راستی من حمید رضا منصف متولد بندر عباس در حال حاضر همسایه امام رضا دبیر آموزش و پرورش به شماره شناسنامه ۹۹۷۵ به کد پرسنلی ۳۰۹۶۷۰۸۶ و به شماره همراه ۰۹۱۵۳۲۱×××× .حسین جان دوست دارم-دستت و بده بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد…ماچ ماچ ماچ ایندفعه دو هزار تا ماچ.
به نام حی سبحان
سلام
دل خستهام ز سهمیههایی که هیچکس
باور نکرد سهم مرا سر کشیده است
باور نکرد جای تو را پر نمیکنند
باور نکرد سوی تو خنجر کشیده است
این امتیازهای کذایی که بیدریغ
طومار طعنه همه هم کلاسهاست
ای کاش بودی ای پدر اینها ولی نبود!
سهمیه سهم کینه حق ناشناسهاست
رفتی که راه باز شود، راه باز شد
اما کنار جادّه مرا هیچکس ندید
زیر غبار رفتنشان اشکهای من
در انتظار آمدنت سیل آفرید
تو مایه غرور منی گرچه نیستی
مرد حماسه، مرد بلاپوش شهر من
باور نکن که بی تو به پایان رسیدهام
خلوتنشین قطعه خاموش شهر من
اینک منم که در هوس چشمهای تو
دل تنگم از نگاه طلبکار کوچهها!
در حسرت چشیدن گرمای دست تو
میترسم از شکستن دیوار کوچهها
یا علی مددی
انا مجنونالحسین یا ثارالله
شما غلط کردید که بیشمارید
خدا رو شکر که چهره این لجن ها که همش ادعای ادب و راستگویی میکردن داره کامل رو میشه. ما هم از اول میدونستیم که اینا زورشون یا به سطل آشغال میرسه یا به سنگ قبر.
برو عمو . تو هم مثل کروبی و خانوادش برو کو…. بده
بنام خدا. با مطلب طنز تحت عنوان« مردان آهنین» به روزم .منتظر بازدید و نظردهی. به دیگران نیز توصیه کنید بخوانند. یا علی
چرا چرا آخه آپ نمیکنی؟ مارو معتاد نوشته هات کردی نمی کردی خب می خواستی اینطوری کنی. اما با همه اینا دوست دارم داداش حسین
امروز میای بهشت زهرا؟ داداش حسین؟
سلام به همه دوستای عزیز قطعه ۲۶
من ساکن قم هستم و از تهرانم اصلا خوشم نمی یاد ولی امروز که فهمیدم میخواید همه برید سر قبر بابا اکبر خیلی دلم سوخت ارزو کردم که ایکاش منم میتونستم بیایم
خیلی دلم میخواد دوستای عزیز ۲۶ و مزار پاک بابا اکبرو ببینم!!!!!!!!
خوش به سعادت همتون
منم به جای همتون میرم سر مزار پاک زین الدین عزیز و شفیعی گلم
جای شمام خالی!!!!!!!
زیارت همه پیشاپیش قبول باشه
یا حق
آقای قدیانی
خیلی لذت بخشه وقتی میبینم این همه بچه بسیجی هست واسه دفاع از یه بسیجی دیگه !!!!
اینم بگم اگه ما خانوما حرف نمی زنیم چون میبینیم برادری بسیجی از پس این ۴تا ….. بر میان ، رعایت حجب و حیا رو میکنیم وگرنه خطاب به منافقین ملعون:
فکر نکنی ما زنیم!!
با مشت های آهنین
تو دهنت می زنیم.
.
.
بی صبرانه منتظریم برای خوندن مطالب جدیدتون
.
.
بنفسی انت خامنه ای
سلام. خسته نباشید. در “پرواز ۱۴”:
از کرامات شیخ ما…(PG-13)
شما غلط کردید که بیشمارید
“رفع الله رایت العباس”
کامنت ما بیشماریم دقیقا مثل اون قضیه آتش زدن عکس خمینی توسط خودتونه که به خاطرش الم شنگه به پا کنید.
خدای فتنه شمایید نامردها. بعد دم از مبارزه با فتنه گرها میزنید. امان از بی وجدانی که منشا فتنه است.
دارید کم کاری میکنید! من هر روز به عشق مطالبتون آنلاین میشم و وبلاگتون رو باز میکنم. اما الان دو روز هست که وبلاگتون رو به روز نکردید! از بچه بسیجی و فرزند شهید تنبلی انتظار نمیره. احسنت به قلم توانا و زیبایتان.
فقط اشک ریختم اونم از شرمندگی…
سلام من یه پیشنهادی داشتم
به همه بروبچ پایه قطعه ۲۶
حالا دیگه وقتش رسیده با هم متحدتر عمل کنیم بچه های پایه بیاید یه گروه تشکیل بدیم به نام همین قطعه ۲۶
دایره فعالیت برای ماه پارمونو گسترش بدیم
برای برنامه ریزی بیشتر این طرح هر کسی که داوطلبه اعلام امادگی کنه به میل من
torabi135@yahoo.com
ان شالله بتونیم با کارامون زمینه ظهور خورشید و تمام شدن ماه پامونو ایجاد کنیم
یاعلی
منتظر نظراتتون هستم
و کربلا …………….
زمانی است به وسعت همه تاریخ
اقا غریب سلام شما اگه جای من بودی چیکار می کردی؟دیشب اقا حسین تنها یه کامنت گذاشت در جواب اونا بعد هم که زحمت کشیدن وپاکش کردن نه انصافا چی کار میکردی؟دیشب تمام بدنم داشت می لرزید از عصبانیت .بعد هم که گذاشتن رفتن
بابا اینقدر شلوغش نکنید. این یارو یه غلط زیادی کرد. خیلی بهش اهمیت ندید هوا ورش میداره فکر میکنه کسیه. بذارید مثل اربابش توی توهم بمونه.
زت زیاد
حسین آقا سلام،
نمیخوای برامون بنویسی؟
امروز رفتی خدمت پدر بزرگوارت سلام ما رو هم خدمتشون برسون.
منتظرتیم داداش حسین.
شک نکنید …هرکی با شهدا در افتاد ور افتاد…
جسین آقا نفست گرم
حسین عزیز به حرمت حضرت ماه ارامشت راحفظ کن. توکه خودت می دانی ماه گاهی دراین حوالی طلوع می کند!!
دلم برای عباس ها تنگ شده…
سلام خدا قوت مومن تو زمین بازی حریف بازی نمیکند پرداختن به کامنت ها وقتت را از وظیفه ی اصلی ات که مطالعه ونوشتن متن هاست باز میدارد ضمن اینکه قطعه ۲۶هم به تبع صاحب اسمش صاحب شرافت و مقدس است لجن پراکنی های اصحاب لجنستان هر چه هرزه تر باشد طبیعتا بیشتر مستحق بی اعتنایی است. این فضای مبارک را که از همه سن و جنسی خواننده دارد به مزخرفات انان آلوده نکن هرچند می دانم که در خلوت خود با دریده نویسی ها چه ها که تحمل نمی کنی . اجرت با صاحب این ایام که بوی سوختن در دیوار خانه اش مدینه که هیچ عرش خدا را هم ماتم زده کرده است
چرا دیگه به روز نمیکنی؟!
سلام برادر!
با یه پوستر و کلیپ جدید بروز شدم
حتما سر بزنید.
این نکته را هم اضافه کنم که ما اگر لایق باشیم کسان شما خانواده های شهدا را خانواده خود میدانیم پس به من حق بده با خواندن هر کدام از این توهین ها برای مدتی به هم ریخته و حالمان بد شود پس مجددا خاضعانه می خواهم که از درج این توهینها صرف نظر کن. باز هم برای سینه عاشورائی و دل کربلائی ات ارزوی صعه صدر و تحمل بیشتر طلب می کنم شفای دل دردمند تو و پاسخ جفای جفاکاران با دست بریده یل ام البنین
@———این جبهه ای دیگر از جنگ نرم است———-@
@ %%ابزاری در دست نا اهلان%% @
@ %%رفتاری سازی احساسی%% @
@ %%عقلانیت در برابر احساس%% @
@——-افشاگری دیگر از ارتش سایبری اسلام———@
مساله ای به نام هنر !
با ارتش سایبری اسلام همراه شو حسین قدیانی عزیز!
قشنگ بود!
سلام
تبریک میگم. بازدید کننده های وبلاگ خیلی زیاد شدند
یه سایتی هست که رنکینک سایتهارو اعلام میکنه آدرسش اینه:
http://www.prchecker.info/
شما از ده شدی چهار خیلی خوبه. می تونی لینکشو بزاری تو وبلاگ. نشون میده رنکینگ شما بالاست
به نام حی سبحان
سلام
یزیدیان که متوسل به “ماهواره” میشوید
آمادهایم اگر اشاره کند بیچاره میشوید
درسی نشد برایتان “۹ دی” که روز و شب
مقهور قدرت این “ماه پاره” میشوید
یا علی مددی
انا مجنونالحسین یا ثارالله
با این جمله خیلی حال کردم/ واقعا کجاست. چند وقته نخندیدیم
مهم ترین تاثیر موسوی اثبات این نکته بود که ۲۰۰ کلاهک هسته ای اسراییل حریف ساندیس جمهوری اسلامی نمی شود. آری، موسوی خیلی تاثیر گذار بود البته بعد از کروبی. اثر گذاری شیخ یک چیز دیگر است. کجایی شیخ؟
سلام به حسین قدیانی عزیز.
از دو خواهر بزرگوار که ساعت ۱۱:۴۰ سر مزار بابا اکبر تشریف آوردن مخلصانه سپاس.
از برادران عزیز مهدی.ن، حسین.ف، اصغر.ه، حسین.م، و چند تن از دوستان دیگه که راس ساعت ۱۴:۳۰ سر مزار بودن تشکر و سپاس.
از تمامی دوستانی که جهت برپایی سالگرد بابا اکبر آمادگی همکاری دارند، شماره تماس این حقیر گنه کار رو از برادر بزرگوار حسین قدیانی عزیز بگیرند.
میگما چه آدمای بیکاری پیدا میشن!!!
خب خوشت نمیاد چرا میای خونه ی مردم نه فقط سرک که داخل خونه میشی و وقتش رو میگیری؟؟؟؟؟
دروغ و فریبکاری پیرامون خودروی حامل امام خامنه ای
حسین آقا داشتیم؟ داشتیم؟
part26 یعنی چی . شما ام شدی عشق فرنگ زبونم لال!
نمیدانم این جمله معروف را شنیده ای که ” سر انجام یک راست آرزوی چپها را برآورده خواهد کرد” بر وزن آن میتوان گفت ” سرانجام یک حزب اللهی آرزوی ضد انقلابها را بر آورده خواهد کرد ” ما در آرزوی روزی بودیم که در روزنامه های کشور به رفسنجانی فحش بدهند و کاری نتواند بکند . بچه هایش آواره شوند به جبران میلیونها نفری که از مملکت آواره کرد و این تازه اول داستان بیچارگی موسوی و کروبی و بهزاد نبوی به خاطر خباثتهای اول انقلابشان و تلاششان در استقرار جمهوری اسلامی و تعطیلی دانشگاهها و فجایع زندانها و کشتار ۶۷ و … است .
جنگ داخلی خود شما حزب اللهی هاست .وقتی دخل اصلاح طلبان را که همان خط امامیهای تند رو دهه ۶۰ و بنیان گذاران وزارت اطلاعات هستند به دست شما در آمد آن وقت ما هم دخل شما را می آوریم !
سلام
کاش اون عکس بالای وبتون نبود
قای قطعه ۲۶
بابای منم یه پاشو تو جاده ی مهران تهران جا گذاشت
و با یه پای باقی مونده تو سال هزارو سیصدو اشک
تا نیمه های شب برا داش محمود تبلیغ پخش کرد
کلی هم پول خرج کرد تا دشمنان حضرت ماه رای نیاورند
صبح هم با چشمی که سرشار از قرمز خستگی بود بعد ۱۵ سال باز نشستگی میرفت سر کار
بعد انتخاباتم نذر هاشو ادا کرد
اما دلش را مثل پایش با مین فتنه و خیانت شکستند
تو برای فتنه اش نوشتی
شاید هم نمکش را زیاد کردی
و از دهن همه افتاد
اما با آقا محمود که به حضرت ماه بی احترامی کرد وماه را به مشایی فروخت چه کردی
هنوز هم ماه میگوید و مشایی در بر دارد
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه کجا دوست جدا مشکند
بیگانه اگر میشکند ….
از دوست بپرسید…
اینقد اینو میزارم تا جوابمو بدی
داداش حسین
چون کار ارم باهات
سلام ….فکر میکنم امروز همین ۳،۴ساعت پیش تو سه راه طالقانی دیدمتون..فقط نمی دونم چرا مثل مشنگا ماتم برده بود!!!!!!!!!!چرا؟؟؟؟؟
شاید چون اصلا مطمئن نبودم خودتی یا نه
هنوزم منیدونم
یه پیرن سفید با یه شلوار روشن
یعنی خودت بودی؟
کاش صدات می زدم
رقابت با خواننده های دوجنسه عاقبت بازنده های لجوج
تو رو خدا آپ کنید. دیوونه شدیم.
سلام مطالبتو دوست دارم.تو نظرات یه علی از روشن نوکرای غربی اعصابش خورد شده بود بهش بگو:نگران نباش. چه جای بحث در مورد نیروی نظامی تا اونجا مسلحی که از ترس بچه های سپاه ما که تو اروند مرزبانی میکنن شلوارشونو خیس میکنن(اشاره به دستگیری آمریکایی ها تو اروند تو سالهای اوجگیری کاذب نوکران امریکا و انگلیس).علی جان به اون جوجه نوکره بگو اون موقع که ایران هیچی نداشت آمریکا به ما حمله نکرد چه برسه الان.
شرمنده حسین آقا که تو وبلاگت پیاده راه میرم ,آخه از وقتیکه پشت سر آقا بودم بهم میگفتن پابرهنه.
آهای اونایی که میخونین به همه بگین چه بر سر گل لاله ها,گل سرخ ها و نارنجی های تقدیمی غرب به شرق اومد تا بدونن این سبزی که آمریکاییها پیشنهاد دادن به هیچم نمیرسه.
سلام تاج سر،افتخار بچه بسیجیا،آقا حسین قدیانی….رخی بنما…قلمی بچرخون…رفیقات بی تابند
این عنکبوت های سبز لجنی خودشون خودشونو لو میدن
آهای اسکلای سبز زیاد خودتونو خسته نکنید
راستی جناب غربت، ما هم شدیدا پایه ایم برا سالگردا…
البته اگه بنده حقیر هم قابل باشم…شام ازشما هرچی دیگه خواستی من جمله “جون” از ما…ایمیل گذاشتم هرچی لازمه بگو
سلام.
با :
“”امام کجائی که مسئولین مرفه شدند…””
بروزم.
بیا دیگه یه سر حسین آقای عزیز
سلام . تمام بدنم مثل یک تکه گوشت کوبیده شده خسته است . بابا شما تهرانی ها چه جوری زنده می مانید . کی درس می خوانید . کی استراحت می کنید. همه اش که توی این خیابان ها دارید وول می خورید . امروز آمدم شهرتان . واه واه .
افاده ها طبق طبق …..
راستی خیلی باید مرد باشی که بین این همه شلوغی و همهمه که آدم یادش می ره کیه هنوزم بسیجی باشی و پیش دماغ عملکرده های مردنما( به قول حضرت علی علیه السلام : اشباح الرجال) کم نیاوری و بیماری خطرناک بی ایمانی آنها در تو اثر نکنه. یا حق. وای مردم از خستگی ….. راستی قراره ما شب ساعت ۱۱ . ببینم فرید و غربت می شه با من دوست باشید .یعنی شماها بیرون هم به همین خوبی هستید .
این کامنت توهین به مزار شهیدان توطئه ای کثیف هستش از طرف خود شما عزیزان چماق بدست برای احساسی کردن فضا. هیچ معترضی به مزار شهدا توهین نمیکنه. سبزها کم شهید داده و جانباز ندارند. حتی بیشتر از شما اقلیت خوارج از خدا بی خبر.
رفقا من یک مشکلی داشتم . امروز برایم یک موضوع بسیار ناراحت کننده پیش آمد . یک روحانی مسن به دانشگاه آمده بود که هر کی رد می شد بی برو برگرد در حق آن پپرمرد روحانی ادای دین می کرد و متلکی به او می گفت . جالبه که بنده خدا گویا به این رفتارها عادت داشت . کوچکترین واکنشی نشان نمی داد . این آقایان پر مدعا و مدعی حقوق بشر اگر دین ندارند لا اقل از نظر انسانی آن پیرمرد غریبه را رعایت می کردند و گناه نابخشودنی داشتن لباس روحانیت را می بخشیدند. اصلا شما نمی دانید این سبزک ها چه موجوداتی هستند . صد تا زبان و صدتا رو دارند . راستی اینم یک ایده جدید .
سلام
نمیدونید چقدر ناراحتم که تازه دیشب که داشتم نشریه راه رومی خوندم با قلمتون آشنا شدم . و چقدر خوشحالم که (اگرچه دیر ولی بلاخره) آشنا شدم.
خدا را شکر که در این اخر الزمان فتنه، چون شماهایی هنوز مایه قوت قلبید.
در پناه حق محفوظ باشید.
یا علی
بسیارعالی انشاالله امام زمان عج دراین راه شما را پشتیبانی بفرمایند
سلامتی آقا,سیدعلی صلوات
مردک … (به احترام خوانندگان حذف شد )
متوهم و نامرد … (به احترام خوانندگان حذف شد )
بی چاره و بی …. (به احترام خوانندگان حذف شد )
سبزک لجن پراکن …(به احترام خوانندگان حذف شد )
بی بته و بی ریشه … (به احترام خوانندگان حذف شد )
کاش !
ای کاش !
برای مهندس بی سوات شما هم این همه محافظ نمی گذاشتند
کاش !
ای کاش !
برای شیخ ابله بی خرد شما هم این همه محافظ نمی گذاشتند
کاش !
ای کاش !
برای ما هم این همه محدودیت و منع شرعی و قانونی نبود
کاش !
ای کاش !
کارها و ندانم کاری های ما رو به پای نظام و انقلاب نمی نوشتند
کاش و ای کاش و صد افسوس ….
اون موقع به شما نشون می دادیم که :
انقلاب یعنی چی !
اهانت و فحش و بی احترامی یعنی چی!
زور و فشار و لات بازی یعنی چی !
والسلام
حسین جون این آخرین کامنت منه اگرجوابم راندی یه بسیجی را رنجوندی من فقط به عشق جواب دادن تو کامنت میزارم حداقل یه فحش بارمون کن داداش حسین آخرش هم با من تماس نگرفتی به خدا خسته شدم از بس شماره ام را برات فرستادم تو شماره ات را بده من تماس میگیرم
وبلاگ قشنگ و باید لینک کرد ……. نه؟
پس ما شما رو لینکیدیم
ببینم این کدوم خریه اسمش را گ….خوردی گذاشته ؟ آدمی که اسمش این باشه وای به حال خودش. البته باید هم طرفدارای آقای چیز اسمشون هم مربوط به همان موضوع باشد. هههههههههههههههه خندیدن ما هم حکومتی است .
سلام / ظاهرا ما زیادی زود به زود آپ می کنیم /
مطلب /آه غزه دامن سران فتنه را هم می گیرد/ در افق مبین حتما بخوانید
سلام.بعد از چند روز دوری که وارد وبت شدم با دیدن عکست اون بالا شدیدا کف کردم!
بابا جیگر .خوش تیپ. بلا.
دست مارم بگیر بابا….
یا حق
آهای .کسی خونه نیست …..
منم منبع ایده . آهااااااااااااااااااای . بدو بدو ایده هام تمام شد . آتش زدم به ایده ام . بدوووووووووووووو . آهاااااااااااااااای فرید غربت و…………. کجایید . دلم گرفته.
شب پنج شنبه ای ما را هم دعا کنید تو را خدا. بدبخت شدم . یه مشکلی برام ژیش آمده . راستی بنده یکی از دانشجویان کارشناسی در دانشگاه آقای استوانه ی نظام هستم .پدرمان را درآوردند . به خدا با هزار تا قسط هم نمی کشیم این همه خرج را .
سلام حاجی
بابا دمت گرم … میدونم سرت شلوغه ولی ما رو معتاد و مشتاق حرفات کردی
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
ما منتظریم
داداش بنویس برای شادی روح آقا روح الله (ره) و علی اکبر هاش
بنویس به عشق حضرت ماه
منتظریم
بسم رب الحسین – علیه السلام
مطلبتان عالی بود.عباس ها ماندند تا ما عبرت بگیریم…اما ما ماندیم و عباس هایی که ذره ذره جان دادند قبل از بیداریمان از غفلت.
دلم گرفته….
خوشحال میشم بیای و نظرت رو بگی داداش حسین.
البته من هنوز رسما بسیجی نشدم که اجازه داشته باشم بهتون داداش حسین بگم ولی به خودم این اجازه رو دادم
حسین خیلی نگرانم کجایی پس؟
سلام
بروزم
حسین جان ساعت ۲دوباره بهت سر میزنم لطفا تا اون موقع بیا خیلی نگرانتم.خواهشا بیا.حق بهت میدم خسته باشی اما بیا
به روزم
حاج حسین خسته نباشی
سلام حسین جون.چرا دیگه آپ نمی کنی؟ما که به دلنوشتات معتاد شدیم.
دلنوشت خونم اومده پایین.
حسین آقا بازم سلام،
داداش دیشب که یه لحظه اومدی و رفتی،
خواهشا امشب اگه میتونی بیا.
چرا مطلب جدید نمیزاری؟
مگه میشه داداش حسین ما دلنوشته جدید نداشته باشه؟!
منتظریم داداش…..
می دونم چرا بروز نمیکنی چون عقده داری نظرات متنات زیاد شه.
اقاحسین ممنون خیلی ممنون دوباره دلم ارام گرفت………….
غریب جوابمو ندادی تو جای من بودی چی کار می کردی؟
اقا عرفان چی شده داداش ناراحت می زنی؟بابا منبع ایده توبا این همه ایده وقت هم پیدا می کنی واسه ناراحتی؟
اقا حسین ما چاکریم ها معذرت می خوام نتوونستم امروز بیام
سلام داداش حسین امروز دم غروب اومدم سر مزار پاک پدرت و در خواب هم نمی دیدم که ببینمت. دم دوستات گرم که داشتن نوشته ها رو رنگ می کردن و چقدر نسبت به قبل بهتر شده مزار بابا اکبر. من الان سه هفتس پشت سر هم میام بهشت زهرا و اولم میام سر مزار پدر شما. شبیه باباتی چقدر؟ باهات که صحبت کردم معلوم بود خیلی خسته ای و چشمات داد می زد که بی خواب بودی. واییییییییییییی چه توفیقی یه ربع باهات صحبت کردم و ممنون از اون خاطره نابی که به من گفتی. الان می خام برای خودم تمام حرفاتو بنویسم تو سررسید. چه روز قسنگی بود امروز برا ی من. دیدن شما اونم در کنار مزار بابا اکبر و حین تمیز کردن شما و دوستانتون. آقا یا به قول خودتون ماه چه جمله قشنگی روی حنجره بابا اکبر نوشتن. عجیبه من همچین به بابا اکبر شما بابا اکبر میگم انگار پدر منم هست. خیلی مردی.
سلام برادر قدیانی یا همون داداش حسین!
خیلی خوشوقتیم که امروز شما را دیدیم و تصویری که از پدرتان همراه با امضای آقا به ما دادید بهترین هدیه برای ما بود. دست دوستاتونم درد نکنه که داشتن مزارو به نحو احسنت رنگ می کردن نوشته هاشو. الحق نویسنده بچه بسیجی ها هستید و قول دادید هر چه زودتر دل نوشته جدیدتونو درباره شهادت بابا اکبر بنویسید. منتظریم
۱۱/۲/۱۳۶۱ سالگرد شهادت بابا اکبرو هم پیشاپیش به شما تبریک عرض میکنم که خودتون به ما گفتین شهادت تاثر داره ولی تاسف نداره. شما داداش حسین بچه بسیجیهایی و این مسله خواهر و برادر نداره. شما برای ما هم عزیزی. به همسر که توفیق زیارتشون نبود حسابی سلام گرم ما رو برسونید.
وای که چه قشنگ و تر و تازه کردین مزار بابا اکبر را. خسته نباشید و چه خوش سلیقه هستید. منتظر متن جدید شما بی صبرانه.
پس امروز بهشت زهرا بودی و به ما خبر ندادی. کاش بودم و روی ماهت را بوس میکردم. حیف.
امروز از یه طریقی متوجه شدم مرکز اسناد می خواهد نوشته های شما را کار کند. اگر این اتفاق صورت بگیرد و کتاب به نمایشگاه برسد دست روح الله حسینیان را باید بوسید. مخلص داداش حسین.
اقاحسین نمی خوای جواب بدی؟
سلام
چقدر لذت بخش هست دیدن این صمیمیت پاک بین فرزندان حضرت ماه،من هم خواهم آمد روزی بر سر مزار بابااکبر،اگر تفکرم با تفکر شما یکی نبود،مطمئن باشید با خوندن متنهای وبلاگ و کامنتها از حسادت منفجر می شدم…
خدا را سپاس
جون من این جواب بود دادی؟یا غرض حال گیریه؟
اقا شما که فقط کامنتای منو تایید می کنی خودمو که تحویل نمی گیری میرم نماز بخوونم.
رفتی بخوابی مومن؟
بابا جان! تو رو خدا بروید و بخوابید.
این حسین آقای گل، بعد از یک روز سخت کاری و همچنین بازی کردن یک فوتبال جانانه به مدت ۵/۱ ساعت، برای چی باید ساعت ۲ نصفه شب بیدار باشه و جواب شما دوستان را بده؟!
سلام . درسته که شما بسیجی ها خیلی ماهید .اما آخه شکم گرسنه که ….
به نظر من شماها نباید خودتان را از دنیا هم محروم کنید . به نظر من بسیجی واقعی آنه که درآمد بالایه حلاله خودش را با دستای خودش به افراد مشکل دار ببخشه . زندگی ساده وقتی ارزش داره که تو می توانی وپولش را داری که هر طوری خرج کنی ولی آن را با اراده ی خودت به افراد نیازمند کمک کنی و ساده زندگی می کنی. شما بسیجی های عزیز هم باید سعی کنید که در علم و صنعت و … اول باشید . این مهمه . خیلیییییییییییییییی مهمه . الان جوانید . بعدا ممکنه حسرت این روزا را بخورید .
جهانگیر و جهاندار ابالفضل
بود دلبر و دلدار ابالفضل
مرا یار ابالفضل مددکار ابالفضل
تپشهای دل حیدر کرار ابالفضل
شده در حرم فاطمه پرگار ابالفضل
زنم جار ابالفضل/ بود عشق شرربار ابالفضل
سرم پر ز هوایش/ دلم جای ولایش /غلام به سرایش /همه هستی و دینم به فدایش
بود محور عرش ازلی دست جدایش / حسین بن علی سوره ی توحید بخواند به ورایش/ کسی نیست به پایش / دلم گشته خریدار ولایش
به قربان دعایش/ دلم گشته خریدار بلایش/ به قربان گره بند قبایش /
لقب باب حوائج /نسب باب حوائج /خداوند نجابت و ادب باب حوائج
بود زینب کبرا همه جا محو جمالش /دلم بنده ی نامش / گرفتارمرامش / که افتاده به دامش
نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان /که موسی ست غلامش
حسین است کلامش / ببین حسن ختامش/ به زهزاست سلامش /قیامت متجلی شود از قیامش/ تمامی بهشت است به نامش/ زور بازوی علی باب حوائج /ناصر دین نبی باب حوائج / بچه شیر مرتضی باب حوائج /ای شهید علقمه باب حوائج/ ای عزیز فاطمه باب حوائج/
بسم رب الشهداوالصدیقین
سلام داش حسین چرا نگفته بودی عینکی هستی ,من چند روز پیش تو تالار وزارت کشور دیدمت ولی عینکت منو دودل کرد ,نکنه تغییر چهره داده بودی !آخه تو وب عکست خیلی فرق میکرد,من همونم که چشم به چشم بیرون سالن شدیم وداشتم بهت زل میزدم .خلا صه که اومدم خونه فهمیدم که خودتون بودی,از دست خودم خیلی شاکی شدم از دستت دادم چون یه چیز هایی خواستم به شما بگم که توکامنت نمیشه,بعدشم داش حسین فکر نمی کردم اینقدر اخمو باشی .
اقای ما بیشماریم شما نمیتونی کاری انجام بدی…….چون خیلی وقته کم شدی………
داداش ما هم پایه ایم واسه مراسم بابا اکبر. فقط ۱۰امه یا ۱۱ام؟؟؟
چه ساعتیهههه؟
پونصد و خورده ای نظر. بابا برو روزنامه بزن خب. دمت گرم بسیجی که ما رو در فضای سایبر بیشمار کردی. راستی این مراسم سالگرد بابا اکبر قضییه اش چیه؟ کی هست؟ مخلص داداش حسین بچه بسیجی هام هستیم.
سلام حسین آقا
مطالبتان برای دل پردرد ما مرحمی است بس گران بها که فریاد های خاموش فرزندان خامنه ای را به گوش جهانیان می رساند .
راستی در مطلب غلط کردید بیشمارید منظورتان از عبارت ” گلیم باف روستای شهید آباد مازندران” کیست ؟
من اهل بهشهر هستم … برایم جالب بود
منتظر پاسختان می مانم
امروز نظام جمهورى اسلامى سر کار است که داعیهى عدالت و مبارزهى با ظلم و دفاع از ارزشهاى والاى انسانى را دارد. چنین نظامى اگر بتواند مردم خودش را به اوج علمى برساند، قطعاً براى مستکبران عالم خطر بزرگى را به وجود خواهد آورد؛ این واقعیتى است که امروز وجود دارد.(آقا خامنه ای مدظله العالی)
سلامتی آقا خامنه ای صلوات
حاج حسین التماس دعا
دستبوس همه بچه بسیجی ها هستم که بوسیدن دست ستاره ها همان همنشینی با نور است. وقت داشتم به تک تک نظرات شما حواب می دادم. همین جا از همه دوستانی که از من تعریف و یا انتقاد کرده و این “قطعه ۲۶” خود را صفا می دهند ممنونم. نیز از بزگوارانی که دیروز بر سر مزار بابا اکبر حاضر شدند و فاتحه ای خواندند. چون دوستان زیاد پرسیده اند می گویم که بنا ندارم برای سالگرد شهادت بابا اکبر مراسم خاصی بگیرم فقط پنج شنبه نزدیک به تاریخ شهادت بابا اکبر یعنی ۱۱/۲/۶۱ مثل هر پنج شنبه دیگر بر سر مزار ایشان می آیم. هر که آمد قدمش رنجور مباد که سرمه چشمان ما خاک پاک پای شماست. داداش حسین بچه بسیجی ها آبرویی جز دوستی با شما ندارد. امشب یا فردا دل نوشته ای درباره شهادت بابا اکبر که زیاد از من خواسته بودید خواهم نوشت؛ طولانی هم خواهم نوشت تا کور شود چشم آنهایی که می خواهند قلم داداش حسین بچه بسیجی ها را به وادی حاشیه و سکوت بکشانند. من اگر هم ناز کنم فقط برای بچه بسیجی ها این کار را خواهم کرد؛ از بس دوست شان دارم و اگر چند روز برای شان ننوشتم تلافی اش را درخواهم آورد با دل نوشت فردا. این را هم درست حدس زده اند؛ من باز هم برای خودم کامنت گذاشته ام!!
سلام .آقای حسین قدیانی درسته حرفهایتان دلها را شاد می کنه و مرحمی بر روی آنهاست . اما اگر این حرفهای شما باعث یک حرکت و تلاش جمع به سمت پیشرفت و کمال و سعادت و رسیدن به دو بال پرواز علم و ایمان نباشه فکر نمی کنم اثر زیادی داشته باشه . درست مثل یک مسکن عمل می کنه . به نظر من الان جدای از بحث دفاع از ولایت باید به حرفهای آقامون هم گوش کنیم . آقا در هر سخنرانی شدیدا درخواست تلاش و کار برای رسیدن به علم و ایمان و کشوری آباد را دارند . چه خوب می شد این جمع کارهایی را که هر روز در این راه به سرانجام رساندند را به هم بگویند . در علم و دانش پژوهی به هم کمک کنند و………. محبت تنها حرف خالی نیست باید در عمل ثابت بشه . خیلی از آدمها در این جور جاها دچار بخل و خودخواهی می شوند.
مثل همیشه زیبا بود
التماس دعا
کتاب رو منتشر نکنی شاکی می شیم ها …………..
الهی قربون داداش حسین برم که ۱۱ صفحه براش نظر گذاشتن. منتظریم تا درباره نحوه شهادت بابا اکبر یه دل نوشت توپ برامون بنویسی. اونقدر طولانی بنویس که حالاحالاها تموم نشه. بوس. راستی دیروز گفتی امروزم برای عکس روی جلد کتابت میای بهشت زهرا. میام ببینم نباشی ناراحت میشما. منتظرتم.
سلام و خسته نباشید. مدتهاست لینک شده اید.
سلام
با مطلب جدید به روزم .
خداقوت
کجائی حسین که یادت بخیر
سلام داداش حسین عزیز
دیروز خیلی منتظر بودم ببینمت ولی ظاهرا قسمت نبود.
بعدازظهر چون کار داشتم باید میرفتم.عذر میخوام نموندم وندیدمت.
اول اینکه میخواستم سنگ مزار بابا اکبر رو بشورم ولی دیدم مورچه ها دور قبرش دارن راه میرن و روزیشون رو میبرن لونه دلم نیومد.گفتم بابا اکبر ناراحت میشه……
آخه فقط ما که جیره خوره شهدا نیستیم.همه تاریخ روزیشون رو از شهدا میگیرن.
خطاب به همه دوست داران حسین قدیانی عزیز
برای احترام و عزت به حسینای قدیانی عزیز زمان، به جای اینکه اونقدر قربون صدقشون میرید(که البته این هم باید باشه،برای ابراز احساسات)اما:
براشون دعا کنید…..
طول عمر با عزت بخواهید……
ثبات قدم بخواهید…..
عاقبت به خیری بخواهید……
اگر نقد میکنید منصفانه نقد کنید…….
اگر فحش میدهید به جا فحش دهید……….
و بخواهید و ببینید و بفهمید و ….. که حسینای قدیانی عزیز برای چه و که مینویسند.
و جای آنکه بار باشید یار حضرتش باشید همچنان که حسین قدیانی عزیز است…
و باز هم برای حسنیای قدیانی عزیز که سربازی خالص میکنن دعا کنید،شبانه روز همانند ذکر ، دعا کنید….
سلام همسنگر
جالب بود
سربلندباشی
به من هم سری بزن
یا علی
حسین آقا کجائی داداش؟
چند لحظه یه بار میام اینجا تا ببینم مطلب جدید گذاشتی یا نه،ولی بازم دست خالی برمیگردم.
اون رفیقی که با نام
امتداد سرخ
کامنت گذاشته،سلام،ارادت داریم خدمت اهالی بهشهر،مخصوصا روستای کوهستان و حضرت آیت الله العظمی کوهستانی.
خطاب به فرید و عرفان عزیز:
سلام و خسته نباشید
در اینجا حضور ما بسته به حضور و وجود حسین قدیانی عزیز هست.
برای اینکه با هم ارتباط داشته باشیم بهتر هست با داداش حسین هماهنگ کنید چون اینجا خانه ایشونه و باید صاحبخونه اجازه بده.
خطاب به همه ی افراد در قطعه ۲۶ :
با سلام و ادب
خدمت تمام بزرگوارانی که در اینجا حضور به هم میرسانند عرض کنم:
اینجا ملک،منزل،خانه و فضای شخصی جناب حسین قدیانی عزیز است و قطعه ۲۶ به نام ایشان است،
لطفا هر گونه برنامه ریزی جهت تشکیل گروه،همایش،مراسم و از این قبیل کارها به نام قطعه ۲۶ و به اسم شخص حسین قدیانی را با هماهنگی و اطلاع ایشان انجام دهید.
با تشکر
چرا آقا چند وقته به روز نشدی؟
منتظریم. یا علی
هجوم عمر(لعنت الله)، و قنفذ و خالد بن ولید و سیلى زدن عمر به گونه زهرا (س) چنان که گوشواره اش از زیر مقنعه دیده شد، و فاطمه (س) بلند مى گریست و مى گفت :
وا ابتاه ، وا رسول اللّه (ص)، دخترت فاطمه (س) تکذیب مى شود، او را مى زنند و فرزندش در شکمش کشته مى شود.
و بیرون آمدن امیرالمؤ منین (ع) از خانه با چشمانى سرخ و سر برهنه که جامه اش را براى فاطمه انداخت و او را به سینه اش چسباند و به فاطمه (س) گفت : دختر رسول خدا (ص)! مى دانى که خداوند پدرت را براى عالمیان رسول رحمت فرستاد…
سپس گفت : اى پسر خطاب ! واى بر تو از امروزت ، و پس از آن ، و روزگارى که در پى آن خواهد آمد، پیش از آن که شمشیرم را بکشم و باقیمانده امت را از بین ببرم ،
از خانه بیرون شو….
………………………………………………………………………..
لعن الله قاتلی فاطمة الزهرا….
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان….
دلهاتان شوریده نینوا یا زهرا ….
بچه ها مطمئنم دکتر به غلط کردن افتاده اگه قدیانی دلنوشت جدیدی ننویسه فکر کنم اینجا منفجر شه
عرض سلام خدمت حسین آقا و همه دوستان
قابل توجه جناب ترابی و دیگر دوستان;
گروه مخصوص قطعه ۲۶ در شبکه مجازی ایرانیان(نت ایران)
http://www.netiran.info/group.php?group_id=214
اگر به نت ایران(حلقه مدافعان ولایت) سری زدید بدانید که قطعه ۲۶ هم در آنجا پایگاهی دارد، دوستانی که دوست دار این قطعه هستند می توانند در آبادی این گروه مشارکت داشته باشند.
سلام آقا حسین قابل بودیم یه سری هم به ما بزنید // بقیه رو هم کمک کن تا آقا ۱۰۰ تا حسین قدیانی داشته باشه // البته تقلید نه… هرکس ذوق خودش رو در نوشتن به کار ببره// موفق باشی… سریع تر آپ کن
/// آخر حکم جلب مهدی هاشمی صادر شد/// در افق مبین
بچه ها دیدتون داره روی کامنت های فحاش متمرکز میشه اونا هم همینو می خوان خاهشم اینه که کنار این کامنت ها از بقیه قافله عقب نمونین
سلام مثل همیشه جالب بود
راستی اپ کردم سر بزنی خوشحال میشم
http://www.emtedadesorkh1.blogfa.com/post-15.aspx
حضرت آیت الله العظمی ماه
کاری از گروه امتداد سرخ
برگرفته از نوشته فرزند شهید قدیانی …
اون چه تبلیغیه که گذاشتی! عکسه یک زن برایه تبلیغه سیستم وبلاگ دهی
سلام.اگر امکان داره آدرس مزار پدرتان را بدهید.میخوام برام سر مزارشون
سلام…
اومدم بلکه جوابتون رو ببینم اما
دیدم که جوابی در کار نیست.
یا علی
سلام.
خسته شدم از بس منتظر پست جدید نشستم!!!!
۴ روز هم طولانی است!!!
منتظر پست فردا هستیم. شدید.
سلام . راستی از این که زیادکامنت میزارم ناراحت نشی. چون احتمالا یه کاری برایم پیش می آید که دیگه نمی توانم کامنت بزارم . فقط خواستم قبل از تمام شدن وقتم نظراتم را ( تو بخوان ایده هایم را ) برایت بنویسم . ببین توباید واقع بین باشی( این جمله ای بود که یکی از اساتید وقتی دید دارم برایش از علم و تلاش و … می گفتم بهم گفت . حتما واقعیت لباس های رنگ و رو رفته و صورت سختی کشیده ی من بود ) ولی به نظر من یه ذره باید واقعیت را دید . ببین مردم درد دارند . دلیلش هم مثل روز روشنه که بی مسئولیتی و عدم انجام درست وظیفه ی برخی به دلیل فرو رفتن در عالم خیال و این که دیگه بهتر از ما کسی نیست و … ببین همیشه یکی هست که بهتر از تو باشه . پس انسانی که می خواهد بهترین باشد هیچ وقت نمی تواند از کارش راضی باشه و تلاشش کم بشه . چون از قافله جا می مونه . دوستان
به عمل کار براید به سخندانی نیست
اما من می گم هم کار هم سخندانی . بسیجی عزیزم الهی قربانت بشوم اگر شما یک دانشمند بسیجی سربلند باشی می توانی مثل یک موشک دشمن را بشکنی. چرا چون اسلحه علم را هم داری. تو را خدا علم علم علم…………………..
نگید چرت و پرته . به خدا نیست . به پیر به پیغمبر نیست . شما باید ثابت کنید علم و ایمان مکمل هم هستند باید……………….
ما تعدادی از بسیجیان حضرت ماه،برای سردار جنگ نرم،پیشتاز مبارزه با فتنه سبز،قهرمان پیروز حملات سایبری،نویسنده برتر سال هزار و سیصد و هشتاد و اشک،حسین قدیانی عزیز،داداش حسین بچه بسیجیا،یه دامنه گرفتیم تا راحتتر و سریعتر به وبلاگ دسترسی داشته باشید.
آدرس دامنه:http://www.ghadiany.ir
حسین آقای گل.
ما ارادتمندیم،همچنان هم منتظریم تا بیای.
دیروز برای اولی بار مجله ای سیاسی را ورق می زدم به اسم شما برخوردم خواندمش زیبا بود گزیده ای از نوشته های شما مرا به وجد آورد خودم هم می نویسم از هر جا که قلمم مرا ببرد البته فعلا جوجه نویسند ه ایم وتا شما برسیم کلی طول می کشد از شما می خواهم با خواندن مطالبم مرا راهنمایی کنید تا روزی از شما سبقت بگیرم منتظرتان می نشینم تا به کلبه کوچکم سری بزنید
دست چدنی؛ مستندی در مورد حادثه تروریستی شیراز
http://www.meshkatpub.blogfa.com/
آقا حسین پنج شنبه حدود چه ساعتی؟؟؟؟؟؟؟
بنا به قول برادر عزیزمون غریب:اقا حسین اجازه میدید ما بروبچ بیکار شبا تو وبلاگ شما خراب بشیم وخواهشا جواب بده اگه بله این کامنتو عمومی کن اگه نه که عمومیش نکن تا ما متوجه بشیم باید چیکار کنیم.باتشکر ارادتمندشمافرید
ممنون حسین جون جوابمو گرفتم اقایی.راستش کمی پیش روزه مو باز کردم هنوز نمازم مونده می خونم بر می گردم لازم به ذکر است که تف به ریا تف به ریا
بنویس نام من را برکف دست ای دوست تا به هنگام قنوت نبری از یادم.
با سلام خدمت همه دوستان
اخیرا عده ای که خود را ادمین بلاگفا و چند سایت دیگر جا زده اند برای هک کردن قطعه ۲۶ از روش های نخ نما شده و قدیمی وبلاگ برتر هفته و برنده بهترین وبلاگ نویس هفته استفاده نموده اما اعطای تشویق را که همانا ارائه دامنه com. به قطعه ۲۶ می باشد منوط به فرستادن اطلاعات محرمانه وبلاگ قطعه ۲۶ منجمله پسورد به ایمیل “ablogfa99@yahoo.com” کرده اند. از این قبیل منافقین در فضای نظرات خصوصی بسیار به پست ما می خورد. این در حالی است که “قطعه ۲۶” پاره ای از قلب ستاره هاست و آنرا شاید بتوان “حک” کرد اما قطعا نمی توان “هک” کرد.
شمع سوزان ماه تابانی، زود تر آپ کن حسین قدیانی!!!!!!!
خیلی می خوامت داداش حسین.
اقا حسین اسم این برادرغربت چیه؟کنجکاوی از نوع فضولیم گل انداخته.
اقا حسین بین کامنتات یه بنده خدایی به اسم مازار کامنت گذاشته بود خوب متوجه نشدم منظورش چی بود اگه برات امکان داره برام توضیح بده گر چه درخواست بزرگیه
شهیدی دیگر در این ایام فتنه یافت شد:
به این آدرس برید:http://hendeseyeaghl.blogfa.com/post-8.aspx
شهید”امیر حسام ذوعلی”تاریخ شهادت:۱۳۸۸/۱۰/۱۰
حاجی قضیه این عکس به این بزرگی چیه که از خودت زدی
بی خیال بابا
بابات چند تا عکس اینجوری داشت؟
سلام داداش حسین. دیشب که بابا به شما تلفن زده بود ما شب داریم میریم. کاش کار بابا همین تهران بود. من هم مثل شما می مونم و از کیش بدم میاد.
تو هر کجا که باشی “آبجی کوچولو”ی من هستی. آسمان مال تو باد. تا دو ماه دیگه که برگردی، قول دادی حفظ نهج البلاغه را تمام کنی ها. دوست دارم نظرت را درباره مطلبی که فردا می نویسم بگی. یادت نره. دوست دارم. به مامان بابا سلام برسون.
حسین جان این زهرا خانوم همون ابجی کوچواوی شما نیست که کل قران رو از حفظه؟خداحفظش کنه.
منتظریم. آپ کن. خماریم. می فهمی یا نه؟
سلام . من آمدم . راستی آقای غربت ( غربت اسم زنه یا مرد !!!) ما که چیزی نگفتیم . راستش از کامنتت خنده ام گرفت . آخه مومن من تو همین ایده های خودم هم موندم ( این دفعه واقعا منظورم درسمه ) چه برسه به ….
تازه اش هم داداش حسین ( به قول شما) انقدره سرش شلوغه که بنده خدا باید این همه کامنت را تایید کنه عزیز دل برادر . اگر هم کاری انجام شد ایده های جدیدش را می توانم یه کاری بکنم. منظور من این بود که هر کسی هر جایی هست ( به خصوص دانشجوها) تا آخرین نفس( تا جایی که اگه بیشتر بشه انسان از دنیا بره ) تلاش کنند و کار علمی انجام بدند. راستی یک نصیحت از طرف من :
تو را خدا به حرفهای نا امید کننده ی برخی اساتید گوش نکنید . این ها به قیافه ی طرف نگاه می کنند اگر گل و بلبل باشه و … استعداد را از چشماش می خوانند وگرنه می گویند که شماها نمی توانید و سخته و…. این ها همه اش چرنده. آقامون گفته جوانهای مومن می توانید . حرف کی راستتره. راستی فرید می شه بپرسم چی خوندی ؟ خیلی دلم می خواد بدونم .
شمارش معکوس تا آپ شدن وبلاگ….
۱۰
وااااای . من اسم داداش غریب را غربت نوشتم . ببخشید اشتباه دید بود . همه اش تقصیر این ایده هاست مگه برای آدم حواس می گذراند
سلام . خسته نباشید .
با مطلب ( گمشده ای که حجم جلبش پیدا شد ) به روزم …
قطعا نظرتان صائب است …
یا علی
سلام .
در صورت تمایل این سروده را مطالعه فرمایید . خوشحال میشوم نظر شما را بدانم .
او … با … ما … نیست
شریک شیر
چریک پیر
تغییر واژه ها … بیچاره ساده ها (۱)
عکست را
گاوچران ها
بر روی شیشه های شیر
ظاهر نموده اند
زیرش نوشته اند : ” شه کار ِ سامری “
ابو مازن – ابو قاتل – عمو سام (۲)
یک کمی دیگر صبر
که هنوز از غـزّه
ضجّه ای می آید
یک کمی گردش کن
با خیال ِ راحت
نیویورک شهر بزرگیست
پر از برج ِ بلند
که دو تایـَش کم شد
صاحبان پپسی به سلامت باشند ( مالکان ِ جسد ِ آزادی )
خلف ِ ناب ِ اَبو حمّالی (۳)
تو بکار دُوَل منفعله می آیی (۴)
تا زمانی که تو را غرق کنند
در جکوزی هاشان
……
اینکه کوکا کولا (۵)
پیروز ماجراست
بوق رسانه هاست
گفته که :
او … با … ما … ست
باد پر از هواست
او … بر علیه ماست
…..
دنیا دو قطبی است
غـزّه حسینی است
او … در سپاه کفر
این سو خمینی است
پایان کربلا
هرگز نمی شود
تسلیم ظلم تو
ایمان نمی شود
سلام . خسته نباشید .
با مطلب ( گمشده ای که حجم جلبش پیدا شد ) به روزم …
قطعا نظرتان صائب است …
یا علی
آقا تو رو به عباس قسم دلنوشته جدیدت رو بیار رو سایت
به خدا دلنوشته خونمون کم شده
امشب حالمون گرفته بود فکر کردم فهمیدم که چهار پنج روزه چیزی ازت نخوندم
بهم نرسیده
اگه میشه یه کم زودتر
سلام . امشب تا کی بیدارید. آقای حسین آقا هی من به شما میگم از این در و گوهرهای اساتیدم شما گوش نمیدی : یه ذره نظم داشته باش. یک برنامه ی زمانی درست کن ساعت هایی را که هستی بگو ما میآییم ضایع نشیم. شوخی کردم ….
راستی گفتی برای بابا اکبر ( منم دیگه خودمونی شدم ) مجلس نمی گیری . چچچچچچرا؟؟؟ مگه اشکالی داره ؟؟ تازه آن هم مجلسی که همه جوانهای مومن توشند . چه شود . هر چند من فضول نیستم .راستی این عکسه مال چند سال پیشه؟؟؟ دیدی فضول نیستم .آقا اگه ما را ندیدید حلال کنید . یا علی مدد.
داداش خدا رو شکر فهمیدیم فردا مطلب جدید میزاری.
موفق باشی.
۱۱ صفحه نظر که ۱۰ صفحه اش از یک یا دو نفر است!!!!!!!!!!!!! عجب بخش نظراتی پرباری.
شما هم جزء همون یکی دو نفری؟ البته خدا را شکر این بار تخفیف داده اید و می گویید نظرات را یکی دو نفر می گذارند؛ سابق بر این ادعایتان این بود که کل نظرات را خودم می نویسم!!
سلام دادش حسین
گر چه نیازی به حمایت ما نیست
اما همیشه سر می زنم و نظر می دم
تا شب پرستان فکر نکنند که فقط معتادان
عادات سخیف فضای وحشی اینترنت رو اشغال کردند
یاعلی و یا حق
تمام دوستان بخوانند
سلام، خطاب به فرید و تمام کسانی که از حسین قدیانی عزیز توقع دارن(و گاها توقع بیجا):
حسین قدیانی عزیز نیاز به سخنگو نداره و من هم به خودم اجازه نمی دم این کارو بکنم.
فقط جهت تذکر اول به خودم سپس به دیگر دوستان.
داداش حسین قدیانی عزیز با توجه به شغلشون و گرفتاری های روزمره که دامنگیره و همه با اون دست و پنجه نرم میکنن(اجاره خونه، خوراک و پوشاک و قسط و بدهی و…..خلاصه ریز گفتم که همه متوجه بشن)
حسین قدیانی عزیز دستش مثل بعضی ها تو جیب مردم و سر سفره مردم نیست.
اینو همه ی دوستان درک کنن.
مطلب بعدی اینه که داداش حسین فقط قطعه ۲۶ رو نمی نویسه، ستون روزنامه کیهان و ……. کتاب قطعه ۲۶ و پیگیری های چاپ اون و………
خودتون رو جای حسین قدیانی بگذارید،
۱-چند ساعت باید توی روز وقت داشته باشه(۲۴ ساعت : که حداقل ۳ ساعتش رو توی ترافیکه،۱ ساعت صرف صبحانه و ناهار و شام، حداقل ۵ ساعت باید بخوابه، ۸ تا ۱۰ ساعت سر کارشون هستن، پس چند ساعت برای خانواده می مونه؟)
۲-نوشتن به غیر از فن و تجربه و مطالعه و….. حس میخواهد.حالا حسین آقا با این همه گرفتاری چندساعت وقت مطالعه دارن و چند ساعت باید تمرکز کنن(تمام مشکلات و گرفتاری ها همه همه رو بگذارن کنار) تا حس بگیرن، حس برای نوشتن ستون روزنامه ها، حس برای نوشتن قطعه ۲۶، حس برای برخورد با مخاطبین، حس برای برخورد با مسئولین، حس برای برخورد با منتقدین و خلاصه هزار مدل حس تا منو شما به راه بیایم و توی راه باشیم و بمونیم و دعا کنیم ولی آیا اونقدر که بار هستیم یار حسینای قدیانی عزیز هستیم.
یا علی از تو مدد
اقا حسین نیستی داداش؟
راستش اقا عرفان پزشکیه دانشگاه اقای استوانه قبول شدم نرفتم.کاش اصلا قبول نمی شدم
اقا حسین ان شا الله که نرفتن اگه قصد رفتن کردین یه ندایی بدین بریم .دلم برشلمچه تنگ شده اون شب که داشتیم برمی گشتیم از شلمچه هم روزه بودم چه با صفا بود تشنگی وهوا گرم جنوب خیلی چسبید.
خوب نبود می گفتی من جمله فرید چشم
دم داداش حسین گرم که مطلبم نمی ذاره روزی دو سه هزار تا بازدید کننده داره و نصف شبی بیست سی نفر آن لاین. سوزش این یارو بالاییه از اینه. دمش گرم که تا دیروز بهش می گفتن کل نظراتو خودش می نویسه حالا میگن یکی دو نفرن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کم اوردی عمو جون. یازده دوازه صفحه نظر چشتو کور کرده. همین ما یکی دو نفر اونقد دوباره نظر میدیدم که نظرات از مرز ۶۰۰ تام بره بالا. ناموس ما شده این وبلاگ. دمت گرم داداش حسین که برای دوست و دشمن شب و روز نگذاشتی حتی وقتی که مطلب جدیدم نمی زاری.
حسین آقای عزیز،
داداش اصلا ازتون انتظار نداریم به کامنتامون جواب بدید،کاملا طبیعیه که سرتون شلوغه و فرصت کافی برای این کار ندارید،
اگه ما زیاد میایم اینجا بخاطر ارادت زیادمون به شماست،اگه از اینکه کامنت میذاریم خوشتون نمیاد لطفا بگید،تا ما هم برای هر مطلب فقط یه کامنت بذاریم.
خیلی از مطالبتونو چند بار میخونم و بعیضی اوقات اونقدر به وجد میام که برای تشکر و قدر دانی کامنت جدید میذارم،
اینجا خونه شماست و اختیارش دست شماست.
و ما سربازان امام خامنه ای ارادتمند شمائیم.
اینجا خانه شماست و کلیدش دست دعای شما.
دوستت دارم اگر یک روزی همه رفیقای زمینی پشتت رو خالی کردن رو من حساب کن همه جوره
این رو بخون
(نامه سرگشاده به دکتر علی لاریجانی
چرالاریجانی کاندیدای براندازی دولت احمدی نژاد است؟)
توی این آدرسhttp://www.esteghamat.ir/pages.asp?id=5146
چرا اینو بخونی برا اینکه به خاطر این احضارم کردن دادگاه و……..
ما تا آخر ایستاده ایم.
یا علی از تو مدد
خیلی آقائی حسین آقا.
همیشه و همه جوره میتونی رو ما حساب کنی،
هیچ کسی هم نمیتونه ارادت ما رو به شما کم کنه.
انشاالله نگاه لطف مادرم حضرت زهرا همیشه شامل حالتون بشه و اون دنیا در مقابل شهید قدیانی و شهدای کربلا سربلند باشید.
هر وقت مطالبتونو برای مادرم میخونم مادرم میگه رحمت بر اون شیر پاکی که شما خوردی.
خدا شما رو برای ما حفظ کنه.
خیلی مخلصیم.
می خوای انقدر ننویسی که رکورد نظر برای یه مطلبو بزنی؟
من رکورد نظر را یک بار زدم! ده ساعت متن را گذاشتم ۷۰۰ نظر برایم گذاشتند!!
دوست دارم تا صبح بنویسم دوستت دارم چون وقتشه که عشق رو به اندازه خودم معنا کنم.
این هفته میرم هیئت اگر سینه بود، سینه میزنم اگر کف بود، کف میزنم
و اونجایی که میگن فرش زیر پات، بال ملائک خداست برات دعا میکنم،دعا نمیکنم شهید بشی دعا میکنم بمونی و بنویسی و توی راهت ثابت قدم باشی و خود خورشید رو اینبار، نه توی خواب تو بیداری مطلق ببینی و پای رکاب خورشید شهید بشی> بگو ایشاالله
دوستت دارم.
ساعت رو بخون ببین سر حرفم هستم یا نه؟
دوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدوستت دارم
بازم بگم.نمیخوام جوابم رو بدی فقط می گم باهاتم
تیر برامن گل براتو
فحش برامن تعریف براتو
کتک ها برا من نوازش ها براتو
زندان برا من آزادی براتو
خاطرت رو می خوام میدونم بین خودی ها هم یه روزی غریب میشی
اونوقت باید تو غربت زندگی کنی(پیش خورشید)
امام حسین(ع) هم یه روزی بین خودی ها بود ولی غریب شد
خانواده شون رفتن تو غربت………
امام زمان(عج) هم یه روزی بین خودی ها بود ولی الان، تو غربت…….
پس ………
بی سیم چی گفت« حاج حسین(خرازی) بود. گفت فعلا توی سنگر ها باشید ، آتیششون یه کم بخوابه ، بعد می ریم جلو» گفتم « چشم »بچه های گردان را فرستادم توی سنگر هاشان. نمی شد برای وضو رفت بیرون ، تیمم می کردیم. زیر چشمی نگاهش می کردم بلند شد رفت بیرون . برگشتم بقه را نگاه کردم . گفتم « هیچی بهش نمی گین ؟» یکی گفت « چی بگیم ؟ به فرماده لشکر بگیم خطرناکه، نرو بیرون؟» رفتم جلوی در . داشت جا نمازش را پهن می کرد.
یا علی از تو مدد
سلام
دیروز خوندم که یه از خدا بی خبری نوشته بود می خواد بیار سر مزار بابا اکبر و کینه اش رو خالی کنه. امروز قطعه ۲۶ بودم و متوجه شدم کار خیلی سختی رو انتخاب کرده.
۱-واسه اینکه کسی که تا حالا قطعه شهدا نرفته عمرا نمی تونه با آدرس جایی رو که می خواد پیدا کنه/ حداقل من مطمئنا نمی تونه
۲- کی بره؟ صبح بره که دوستداران بابااکبر و بچه های وبلاگ ۲۶ خون هستند بعلاوه باقی خانواده شهدا که از چهره می تونن بفهمن کی چی کارس
شب هم که بسیجیان سید علی ودوستداران شهدا بخصوص دوستداران آقا مرتضی با فلاکس و زیر انداز اونجا هستند.
پس چی می شه؟
سلام به همگی.خواستم بگم به کوری چشم حسودان منم این وقت شب دارم تو قطعه ۲۶ پرسه میزنم و منتظر دلنوشت جدید داداش حسین خودمون.تا کور شود هرانکس که نتواند دید.
بسیچی! خسته نباشی.
زد روی شانه ام . گفت« چه طوری پهلوون؟شنیده م چاق شده ای، قبراق شده ای .» گفتم « پس چی حاجی(حسین خرازی) ؟ ببین .» آستینم را زدم بالا .دستم رامشت کردم ، آوردم روی شانه ام . گفت « حالا بازو تو به رخ من می کشی؟» خم شد. بند پوتین هایش را باز کرد. گفت« ببینم دستای کی بهتر کار می کنه ؟ باید با یه دست بند پوتینت رو ببندی .هردو تا شو.» گفتم « این که چیزی نیس.» بند پوتین هایم را باز کردم. گفت« یک ، دو ، سه …حالا.» تند تند بند پوتینم را می بستم. آن یکی را میخواستم ببندم که گفت «کاری نداری با ما؟» سرم را بالا آوردم .نگاهش کردم . خندید. گفت «یاعلی!»رفت.
تو خط غوغایی بود. از زمین و هوا آتش می بارید. علی گفت « نمی دونم چی کار کنم .» گفتم « چی شده مگه ؟ » گفت « حاجی سپرده یه کالیبر ببرم خط. با این آتیشی که اونا می ریزن، دو دقیقه نشده کالیبر رو می فرستن رو هوا.»بالاخره نبُرد . از موتور پیاده شد یک راست رفت سراغ علی. یک سیلی گذاشت تو گوشش. داد زد « اون جا بچه های مردم دارن جون می دن زیر آتیش ، دلت نمی سوزه ؟ واسه ی یه کالبیبر دلت می سوزه ؟» می خواستم مثلا دل داریش بدهم . گفتم« اگه من جای تو بودم یه دقیقه هم نمی ایستادم این جا .» گفت « چی داری میگی؟ می خواستم دستشو ببوسم ، روم نشد.»
و سلام نام خداست …
حسین آقا به دوستدارانتون هم سری بزنید.
سایه مقام معظم رهبری تا ظهور حجتش بر سر ما مستدام باد.
ممنون که با این وبلاگ هم مطالب من را پوشش می دهید. به عشق شما من هم تا چند ساعت دیگر دل نوشتم درباره بابا اکبر را در وب خواهم گذاشت.
سلام صبحت به خیر هنوز آپ نکردی ۶ ساعته پاش نشستم
اشکالی نداره.کاش یه سامانه اطلاع رسانی بود لااقل هر وقت آپ میکنی به همه از طریق پیامک خبر بده.
فعلا.