تقدیم به خواهر کوچکم که در راهپیمایی، جلوی دوربین سیما بغض کرده بود

لا یوم کیومک یا یوم الله

پنج شنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، دو طبقه نبود اما اندازه یک ملت گنجایش داشت که همه از یک طبقه از یک خوشه بودند. با یکدیگر قوم و خویش بودند. از یک دیار بودند. با هم یار بودند. هم را می شناختند. اهل یک قبیله بودند و رو به یک قبله نماز می گزاردند. یک ملت حنجره بودند با یک فریاد واحد. اهل یک کوچه بودند؛ کوچه بنی انقلاب. کوچه بنی امام. کوچه بنی آدم. کوچه بنی هاشم. کوچه بنی هاشم، این روزها، نه در مدینه سعودی ها که در مدینه ماست؛ در قلب “ام القرا”ست. بگو چراغ ها را خاموش کنند؛ من این بار می خواهم زودتر “روضه” را شروع کنم. بلندگوی من “قلم” و منبرم “کاغذ” است. من تنها مداحی هستم که مستمعین خود، این گریه کننده های کلان و خرد را نمی بینم؛ بسم الله! من مادر بزرگم را به حج نفرستادم که از مزدوران سعودی کتک بخورد. اگر “مدینه” یعنی “شهر”، پس چرا قبرستان بقیع، سوت و کور است و به جای چراغ، این همه داغ این همه شلاق دارد؟ اگر مدینه یعنی شهر، پس چرا شیوخ عرب، به فرزندان بنی هاشم حق شهروندی نمی دهند؟ اگر مدینه یعنی شهر، پس چرا این سنگدلان برای مزار “ام البنین” سنگ نمی گذارند؟ اگر مدینه یعنی شهر، پس چرا قبر مادرم زهرا گمنام است؟ اگر مدینه یعنی شهر، پس چرا شیعه علی در شهر پیامبر، غریب است؟ اگر مدینه یعنی شهر، پس چرا آخرین پیام پیامبر در این دیار غریب افتاده است؟ اگر مدینه یعنی شهر، یعنی شهر پیامبر، مگر حضرت نگفت؛ فاطمه پاره تن من است؟ پس چرا هنوز از مدینه صدای ناله زهرای مرضیه به گوش می رسد؟ نه! این نقشه های جعلی، تنها به درد پاس کردن درس جغرافیا می خورد؛ دردی از شیعه دوا نمی کند. قسم به خلیج همیشه فارس، که مدینه، همیشه ایرانی است، همیشه پارسی است و همیشه شهر سلمان فارسی است. مدینه اگر “مدینه النبی” است،  شک مکنید که نام یکی از شهرهای ایران است. سعودی ها لیاقت شان همان “ریاض” است و مدینه شهر “آل طه” است نه شهر “آل سعود”. مدینه شهر آل قنوت است نه شهر آل سقوط. مدینه شهر سجده های طولانی است نه شهر سجاده های طلایی. مدینه شهر عشق پیامبر است نه شهر عیش شیوخ. مدینه شهر ولایت است نه شهر خلافت. مدینه شهر جانشینی است نه شهر یک جانشینی. مدینه شهر “محمد بن عبدالله” است نه شهر ملک عبدالله. مدینه شهر تفت است نه شهر نفت. مدینه شهر خاک غربت است نه شهر کاخ ثروت. مدینه شهر ابوتراب است نه شهر اسکی روی سراب. مدینه شهر مهریه آب است نه شهر جهیزیه شراب. مدینه شهر بنی سمیه است نه شهر بنی امیه. مدینه شهر فریادهای عمار یاسر است نه شهر این زبان های جلوی آمریکا، قاصر. مدینه شهر توسل به ائمه است نه شهر توکل به کفر. مدینه شهر اباذر است نه شهر ابازر. مدینه شهر پاکی و تزکیه است نه شهر زور و تزویر. مدینه شهر کارزار است نه شهر بازار. مدینه شهر “لا” به اشربه هاست نه شهر آری به کوکاکولا. مدینه شهر بت شکن است نه شهر بت به دست. مدینه شهر خداپرستی است نه شهر بت پرستی. مدینه شهر بندگی و حیات است نه شهر “عزی” و “لات”. مدینه شهر محکم ترین بیوت است نه شهر اوهن البیوت. مدینه شهر طاووس است نه شهر عنکبوت. مدینه شهر سوره های مدنی است نه آسوده های چرت زدنی. مدینه شهر قرائن نبوی است نه شهر قوانین مدنی. مدینه شهر دادرسی است نه شهر بازرسی. مدینه شهر اشک مسلمین است نه شهر کتک زدن به محبین. مدینه شهر شرط های اساسی است نه شهر شرطه های سیاسی. مدینه شهر بلال حبشی است نه شهر ماموران وحشی. مدینه شهر اذان است، نه شهر شنیدن از این و آن. مدینه شهر تکبیر است نه شهر تکبر. مدینه شهر تکوین است نه شهر تکفیر. مدینه شهر اقامه نماز است نه شهر قامت بستن به آواز. مدینه شهر دل به دست آوردن است نه شهر دل شکستن. مدینه شهر دل است نه شهر خون دل. مدینه شهر “نی” نوازی است نه شهر “می” گساری. مدینه شهر ناله نی است نه شهر پیاله می. مدینه شهر روشن کردن صف است نه شهر دف و سوت و کف. مدینه شهر صاحب خطبه بی نقطه است نه شهر صامت خطبای بی نکته. مدینه شهر ریگ های “نهج البلاغه” به دست است نه شهر دیگ های ملاقه پرست. مدینه شهر سنت است نه شهر بدعت. مدینه شهر خدای عالمیان ست نه شهر کدخدای آدمیان. مدینه شهر عشاق است نه شهر شیوخ. مدینه شهر غصه است نه شهر شوخی. مدینه شهر “آه” است نه شهر مزاح. مدینه شهر عشق بازی است نه شهر خون بازی. مدینه شهر ادب و قانون است نه شهر عرب و قارون. مدینه شهر عربی است نه شهر عبری. مدینه شهر جنگ های علی است نه شهر گنج های ابن ولید. مدینه شهر غزوه است نه شهر کمک به اسراییل در حمله به غزه. مدینه شهر مدنیت سنتی است نه شهر بربریت مدرن.  ما در ۹ دی ثابت کردیم “تهران”، کوفه نیست و در ۲۲ بهمن نشان دادیم “مدینه” نام شهری است در “ایران”. پنج شنبه، ندیدید جوانان بنی هاشم را؟ “ابالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار” که بدون حضور علمدار مستجاب نمی شود. خرافات این است که ما “لاطائلات” را ببینیم ولی “فرات” را نبینیم. خرافات این است که ما رقص تیر را ببینیم اما دست بریده را نبینیم. خرافات این است که ما ابوموسی را ببینیم اما مالک را نبینیم. خرافات این است که ۱۸ تیر را ببینیم اما ۲۳ تیر را نبینیم. خرافات این است که رقاصه ها را ببینیم ولی عباس را نبینیم. خرافات این است که ما “هوادار فرقه سبز” را ببینیم اما “علمدار خیمه سرخ” را نبینیم. خرافات این است که ما “خود” را ببینیم ولی “خدا” را نبینیم. خرافات این است که ما نشانه خانه فاطمه را در “یاهو” سرچ کنیم. آری، مدینه فقط در “گوگل”، شهری از شهرهای عربستان است. مدینه اصلی در دل ماست. آشیانه ماست. نشان به آن نشانی که به ما می گویند “فاطمیون”. نشان به آن سربندهای بسیجی های پهلو شکسته در جزیره شمالی مجنون که رویش نوشته بود؛ “می رویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم”. من امشب در “خاطرم شد زنده یاد فاطمیون/ یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون”. فاطمه شاید قبرش مثل شهدای فکه، گمنام باشد اما قدرش، اسم رمز شب قدر ماست. “ابالفضل” نام هیچ کدام از سران عرب نیست. هیچ ابوسیفانی نام دخترش را “فاطمه” نمی گذارد. اینها حتی از اسم “عباس” هم می ترسند. در پرچم ما ۲۲ بار “الله اکبر” آمده و در پرچم سعودی ها آمده: “لا اله الا نفت” یعنی؛ نیست خدایی الا دلار. “خانه خدا” شاید در “مکه” باشد ولی “خدای خانه” در “فکه” است. نه، من  اجازه نمی دهم از فکه، نفت استخراج شود. فکه “خون خیز” است نه نفت خیز. از خاک فکه باید استخوان افلاکی های شهید را بیرون کشید. سردار باقرزاده! اجازه نده از فکه نفت استخراج کنند. این خاک تفت، حرارت و گرمایش از نفت نیست، از جوشش خون شهیدان است. پیکر عموی دوستم “مسلم” هنوز در خاک فکه آرمیده است و من از این ترس دارم که لوله های زمخت نفت، استخوان نازک این شهید را بشکند. من از این ترس دارم که با “دلر” بیافتند به جان پلاک شهید مفقودالاثر. من از قصد، نوشته ام را به اینجا کشاندم تا در باد ۲۲ بهمن نخوابیم. بهمن، فقط ماه دهه فجر نیست، ماه “والفجر مقدماتی”، ماه “والفجر هشت” هم هست و آری، فقط ماه دهه فجر نیست. اگر نبود زجر شهدایی که از عرض اروند رد شدند، دهه فجری هم با این طول تفسیر در کار نبود. من قصد دارم که در “دل نوشت” هایم در این روضه های سنگین، شما را  عضو “راهیان نور” کنم. من دل شما را روانه “مکه” نمی کنم، روانه می کنم به “فکه”. این مصیبت را، “کانال کمیل رفته ها” می دانند. سرمایه دارانی که هیچ ملک و املاکی به نام شان نیست آمار “بازار عربستان” را دارند و من آمار “کارزار خوزستان” را. من فریادم را در این دهه فجر از گلوی بریده شهدای والفجر به ارث برده ام. این اتوبوسی که امروز در خدمت انقلاب اسلامی است روزگاری حامل شهدا بود به مناطق نبرد. این اتوبوس، روغن موتورش “جذب حداکثری” است؛ “کاسترول” نیست که  عکس “دیوید بکام” داشته باشد. “کاسترو” نیست که به چپ روی گرایش داشته باشد. “چه گوارا” آدم خوبی بود اما نه آنقدر که ما با نوچه هایش در کانسک، “چای گوارا” بنوشیم. ما با چمران، این “چریک فی سبیل الله” شربت شهادت  نوشیده ایم. اتوبوس جمهوری اسلامی، آدم سوار می کند نه “آدام اسمیت” و در صراط مستقیم است. به تعداد نفوس خلایق برای رسیدن به خدا راه هست اما کدام نفس، کدام خلق؟! با نفوس دو پهلوی شما، همه راهها به جهنم ختم می شود الا راه کربلا. صراط مستقیم یعنی ادامه دادن راه حسین. یعنی به جا آوردن حج سرخ. یعنی به جای رفتن با هواپیما به مکه، گاهی هم با اتوبوس به فکه بیاییم؛ با همان اتوبوسی که شهدا را به منطقه جنگ و خط مقدم گلوله های رنگارنگ می برد. نه، روغن موتور اتوبوس نظام ما عکس “شوماخر” ندارد. راننده فرمول یک، فرمول رانندگی در خیابان های پر فتنه را باید از راننده اتوبوس جهموری اسلامی یاد بگیرد. این “حاجی بخشی” بود که توانست در سه راهی شهادت، در آن باران گلوله و بعد از شهادت پسرش و دامادش رانندگی کند. آدم اول باید کنترل خودش را حفظ کند بعد کنترل رل را. به هر کسی نمی توان اتوبوس انقلاب را سپرد. کسانی که اتوبوس اصلاحات را به ته دره فرستادند، دست فرمان شان خوب نبود و فکر کردند “جورج سوروس” را هم باید در ایستگاه مخملی سوار کرد. فرمان اتوبوس انقلاب را داده بودیم “شیخ”، الان خورده بودیم در و دیوار! البته صد رحمت به شیخ و پناه بر خدا از دست این خواص بی بصیرت. این صورت های بی سیرت. این ریش های بی ریشه. این تیشه های منفعل. این اساتید خون دل. این عالی جنابان دو دل. این دایه های مهربان تر از مادر. این خالوهای حراف بنشسته در جلوی در. این وراج های دربدر. این یکی به میخ ها و یکی به نعل های روی مخ. این ابوموساهای ساده لوح. پنج شنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده اش می گفت: “چنانکه از منابع موثق شنیده ام قرار است پیام حضور  عاشورایی ملت را تحریف کرده و ادعا کنند که مردم از این “اختلافات” خسته شده اند”. من به راننده گفتم؛ مردم از بی بصیرتی خواص خسته شده اند. مردم از این خسته شده اند که چرا به پیام شان در ۹ دی عمل نشد. مردم از این خسته شده اند که چرا شکم گنده های بی خاصیت، استوانه های بی قاعده، خواص دو پهلو و حضرات ساکت، حرف نمی زنند و وقتی هم حرف می زنند، حرف مفت می زنند و می خواهند روی فتنه سران فتنه ماله “حکمیت” بکشند. مردم از مردان حکمیت خسته اند و دل تنها به امر ولایت بسته اند. و باز به راننده گفتم؛ “این حماسه محصول پیوند امت با ولایت بود. البته این از کرامت نظام ماست که دیگران هم عیبی ندارد؛ بیایند و در این حماسه با شکوه شریک شوند اما به این شرط که رفیق قافله باشند، نه شریک فتنه. علمدار وحدت باشند، نه سردار حکمیت. یکی این وسط گفت: “حاجی انا شریک”! گفتم: “شریک اما به شرطها و شروطها و مجازات فتنه گران، من شروطها”.  آری، در قیاس با خواص بی بصیرت، باید گفت؛ صد رحمت به شیخ! شیخ، نفوذی جمهوری اسلامی در عمق استراتژیک آمریکاست و خودش خبر ندارد. شیخ دارد پول های بلوکه شده را به بهانه کمک به فرقه سبز، برمی گرداند به جیب نظام!! دلارهای اهدایی خانم کلینتون به فرقه سبز، همان پول های بلوکه شده ما در آمریکا بود که راهپیمایی پنج شنبه نشان داد در جیب نظام ما رفته است!! خوشم آمد از زیرکی ات ای نظام جمهوری اسلامی. رهبر ما باز هم به آمریکا یک دستی زد. دمت گرم خامنه ای. تو چون “امام” هر چه می گویی، همان می شود. امام گفت؛ “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند” و همین شد و تو گفتی؛ “ملت در ۲۲ بهمن، مستکبرین را مبهوت می کند” و همین شد. شما و امام گفتید؛ “باج نمی دهیم”. ما هم به تاسی از شما به سران فتنه، به خواص بی بصیرت به همه دشمنان این ملت، به هیچ کس باج نمی دهیم. مولای ما! خسته مباد درایت شما در هدایت ما، در این سالیان دور و دراز رهبری. پیر جمع بودن و روشنگری. گفت: “هنوز عهد و مرامی که داشتم دارم/ و جان نیمه تمامی که داشتم دارم/ به همرهان که جفا می کنند می گویم/ اگر چه گفته ام اکنون بلند می گویم/ که تا به چشم حیات روزنه ای است/ تمام بود و نبودم فدای خامنه ای است”. مولای ما! خسته مباد دست مجروحت. در وصف دستان بریده حضرت علمدار که دستگیر  این روزهای توست، چه خوب گفته شاعر؛ ” پنج امامی که تو را دیده اند/ دست علم گیر تو بوسیده اند”. دم سران فتنه هم گرم. چشم اوباما کور و دنده اش نرم. آمده بود با خرج دلار در فضای سایبر بیاید به جنگ ما؛ زرشک! پول های بلوکه شده رفت در جیب نظام. آقای آمریکا! حیف که عرضه ندارید حریف جمهوری اسلامی شوید و الا ما به نوچه های داخلی تان، انقلاب کردن را یاد می دادیم. البته شما هم خسته نباشید. انقلاب مخملی بر عکس نتیجه داد و ظرفیت اتوبوس ما را چند برابر کرد. آقایان سران فتنه! گام های شما هم خسته مباد. ما خامنه ای را دوست داشتیم اما هرگز نمی پنداشتیم که اینچنین در کوی لیلای ولایت حیدری اش، مجنون باشیم. ما مجنونیم و جمهوری اسلامی لیلای زیبا روی ماست. ما فرهادیم و ناز شیرین ولایت فقیه بی خریدار نمی ماند. در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن، به شرط فتنه فتنه گران و به شرط این بصیرت های نم کشیده،  ما خود خود خود مجنون شده ایم. ما همه چیز این نظام را دوست داریم. ما حتی اگر یک روز “آقای دوربینی” را در تلوزیون جمهوری اسلامی نبینیم  دل مان برایش تنگ می شود. ما حالا از صدقه سر فتنه اخیر، نان دشمن را البته با مایه(!) فطیر کرده ایم و دیوانه وار، عاشق جمهوری اسلامی شده ایم. حالا اگر دستگاه قضایی به خاطر برخی باصطلاح تند روی ها به من زنگ بزند و تذکر بدهد و حتی دکان وبلاگم “قطعه ۲۶” و روزنامه ام  “وطن امروز” و “کیهان”را تخته کند، با “VOA” مصاحبه می کنم و می گویم: “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا به جای سران فتنه، ظرف مرا بشکست آملی”. البته من یک چیزی گفتم؛ پس فردا نان ما را آجر نکنید! دیگر قرار نیست از عشق ما به نظام سوء استفاده شود!! از همین حالا گفته باشم؛ دکان مرا تخته کنید، می روم  انگلیس و با یکی از این آقازاده ها می کنم لفت و لیس!! سردبیرمان می گوید؛ “هیس”! من در دلم می گویم؛ حالا ما که زیر سبیلی رد کردیم اما آخرش هم آقازاده معروف را نگرفتند!

***

پنج شنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی آقای راننده در رادیاتورش، “ضد غفلت” ریخته بود و اتوبوس را در “ایستگاه صلواتی” نگه داشت و همه ساندیس نظام جمهوری اسلامی را نوش جان کردند. دیشب یکی از رسانه های غربی می گفت:” مردم ایران گرسنه اند و برای یک تکه نان به خیابان می آیند”. البته کسی به ما نان نداد و دشمن از بس احمق است نمی داند که روز ۲۲ بهمن، نانوایی های جمهوری اسلامی پخت ندارند و تازه آیا شاطرها حق ندارند بیایند راهپیمایی؟ در محله ما یک ارمنی هست که فرزندش در جبهه به شهادت رسیده است؛ در “جبهه سومار”. ارمنی ها به شهید می گویند؛ “ناهاراک”. “سامسون” که حالا به مرز ۷۸ سالگی رسیده است، هر سال با عکس پسرش که خودش در “دوکوهه” از او انداخته، می آید راهپیمایی. من به دین سامسون کاری ندارم، عاشق آزاده بودنش هستم. همیشه با افتخار می گوید؛ خامنه ای زمانی که رئیس جمهور بود آمد منزل ما و در دیوار نانوایی ماشینی اش عکسی از این دیدار آویزان کرده. او می گوید؛ من مسلمان نیستم اما با شعار “جمهوری ایرانی” مخالفم؛ اگر سایه اسلام بالای سر ایران نباشد، ما ارمنی ها در کدام خانه، به جز خانه “باب الحوایج، قمر بنی هاشم” حوایج مان را بگیریم.  آقای اوباما! بفرما، این هم از ایرانی غیر مسلمان. سامسون، هم کیش تو نیست، حواری عیسی است و عیسی هم مثل موسی مثل ابراهیم مثل نوح در آیین محمد است؛ در دین ماست و سامسون از هر کیشی که باشد تو را پنج شنبه ای مات کرد. آقای اوباما! تو غلط کردی اسمت “حسین” باشد. ارمنی ها اسم بچه شان را حسین و عباس و علی اصغر می گذارند، نه یزیدی ها. تو اسمت حسین نیست. “حسین” اسم مقدس من است. تو اسمت “باراک” است و با نتانیاهو و شمر و حرمله هم اسمی. تو در گناه صهیونیست های بچه کش شریکی. تو و آن بوش کوچک غلط بزرگی کردید که دم از حقوق بشر می زنید. شما تیشه ای هستید بر فرق بشر. آمریکا غلط کرده لیبرالیسم را جهانی کرده باشد. اگر لیبرالیسم، جهانی شده، پس چرا رئیس جمهور آمریکا هر جا می رود با تخم مرغ از وی استقبال می کنند؟ آقای آمریکا! این شعار “مرگ بر آمریکا” ی ملت ماست که جهانی شده. خانم هیلاری، تو دیگر چقدر ساده ای. شیخ ما ستون پنجم جمهوری اسلامی است در عمق فضای سایبر و توانسته ماموریت خود را به خوبی انجام دهد و پول های بلوکه شده را برگرداند به جیب نظام. آقای آمریکا! شما چقدر ساده لوحید که از شیخ ساده دل ما فریب خورده اید!! کروبی، یک، اوباما صفر! عاقبت، شیخ ما هم یک جا رنگ پیروزی را به چشم خود دید!! آقای امپراطور رسانه ها! شما با گرسنه خواندن مردم ایران، اعتراف کردید که ساندیس جمهوری اسلامی، سرشار از “ویتامین” است و علاوه بر رفع تشنگی، گرسنگی آدم را هم دفع می کند؛ ۱۵۰ تومان پول ساندیس جمهوری اسلامی چقدر برکت دارد که صدها هزار دلار آمریکا حریفش نمی شود. ۱۳ از ۲۴ بزرگ تر نیست اما ۱۵۰ تومان جمهوری اسلامی از میلیون ها دلار آمریکا بزرگ تر است. گفت: “کم من فئته قلیله، غلبت فئته کثیره، باذن الله”. اصلا یک چیز دیگر؛ قبول! جمهوری اسلامی روز پنج شنبه به ما گرسنه ها نان داد! به شما عارضم؛ جمهوری اسلامی به مردمش نان می دهد و آمریکا به مردمش دق. مولای ما به ما نان می دهد و سران آمریکا به گرده مردم شان جنگ عراق و افغانستان را تحمیل می کنند. حکایت جمهوری اسلامی، حکایت دارندگی و برازندگی است؛ پولش زیادی کرده و به ما نان و ساندیس می دهد. می خواهم ببینم فضولش کیست تا با قلم خود در دهانش بکوبم. جمهوری اسلامی به ما نان حلال می دهد تا رگ گردن ما در برابر آمریکا و اسراییل کلفت باشد؛ حرفی هست؟! اصلا به جز نان حلال جمهوری اسلامی، هیچ نان حرامی از گلوی ما پایین نمی رود؛ به کسی ربطی دارد؟! ما نان خور جمهوری اسلامی هستیم و نمی خواهیم جیره خوار غرب باشیم؛ فضولش کیست؟! ما بربری سنتی نظام مان را به این بربریت مدرن نمی فروشیم؛ به کسی چه؟! جمهوری اسلامی به دست ما نان سنگک می دهد و آمریکا به مردمش سکس و خشونت. حالا جالب است؛ سنگک را جمهوری اسلامی به دست ما می دهد و سنگش دست پست رسانه های پست مدرن آمریکا را می سوزاند! و باز هم یک چیز دیگر که این یکی را تقدیم می کنم به دخترکی که در راهپیمایی، جلوی دوربین سیما بغض کرده بود و از دشمن برائت می جست؛ اشک مرا هم درآوردی ای خواهر کوچکم. این را تقدیم می کنم به تو؛ “جمهوری اسلامی به ما یک تکه نان و یک ساندیس می دهد ما چنین حماسه ای می آفرینیم، آقای دشمن! خشتکت پرچم است؛ راهپیمایی سال بعد قرار است جمهوری اسلامی به ما چلو کباب بدهد”!! اصلا نظامی که بتواند در عرض چند ساعت، ۵۰ میلیون نان برای سلیقه های مختلف، اعم از “بربری”، “سنگک”، “تافتون”، “لواش”، “ماشینی”، “شیرمال” و “نان جو” فراهم کند، کارآمدی خودش را نشان داده است. حالا بخند دخترکم. اصلا می دانی، اینها از این سوخته اند که  جمهوری اسلامی تنها نظامی است که در روز بسته بودن همه نانوایی هایش، می تواند به ۵۰ میلیون نفر نان بدهد. الا ای خواهر کوچکم! آمریکا دارد در تنور جمهوری اسلامی می سوزد. بغض تو آتش انداخته بر جان خصم. آقایان مسئولین! راز ماندگاری جمهوری اسلامی در میان این همه فتنه را، باید در فحوای همین بغض جست و جو کنید. این بغض دارد با شما با ما حرف می زند.از دعای مادران شهید داده است این همه ماندگاری ما و این همه یادگاری ما. آقایان مسئولین! بوسه باید زد بر دستان پدران شهید داده که تنور  جمهوری اسلامی از دعای نیمه شب ایشان گرم و بر قرار است. ای دعای شهدای به خون آغشته، در حق این انقلاب، همه تان مستجاب شده اید. کور باد چشمی که آسمانی ها را در یوم الله ۲۲ بهمن ندیده باشد. کور باد دیده ای که دستان بریده عباس را در دست علمدار انقلاب ندیده باشد.

***

پنج شنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده اش شاهد است  که به ما نان ندادند اما هر جا سخن از نان جمهوری اسلامی باشد، البته که ما گرسنگانیم. شکم ما در برابر دلارهای آمریکا “سیر” است و در مقابل نان ولایت، “اسیر”. نه، ۲۲ بهمن ۸۸ کسی به ما نان نداد اما امام در ۲۲ بهمن ۵۷ به ما جان داد، آبرو داد، اسلام داد. ما جز خمینی و خامنه ای، حیثیتی نداریم. ما شیعه “حسن بن علی” هستیم که گفت:” لا یوم، کیومک یا ابا عبدالله”. ۲۲ بهمن، یوم الله ماست؛ عاشورای ماست؛ برای ما ایرانی ها سخن گفتن جز با زبان ائمه دشوار است. ۲۲ بهمن یوم الله ماست؛ “لا یوم، کیومک یا یوم الله”. ۲۲ بهمن ناموس ماست؛ خدا برید دستی را که قرار بود در دامان شرف ما لکه ننگ بیاندازد. خدا برید دوباره دست “ابولهب” را. ما با بغض با اشک با خون با خون دل از ولایت فقیه دفاع می کنیم و دشمن را به این راز الهی، راهی نیست. ما شیعه امامان مان هستیم و از ۲۲ بهمن خود عاشورایی دگر ساخته ایم؛ روز پیروزی خون بر شمشیر. روز پیروزی نان بر دژخیمان. روز پیروزی بربری سنتی بر بربریت مدرن. روز پیروزی لواش بر کلاش. (خواهر کوچکم، فکر کنم خندید!) روز پیروزی تافتون بر تافته های جدا بافته. روز پیروزی شیرمال بر زرق و برق و مال و منال. روز پیروزی سنگک بر مگسک رسانه های غرب. روز پیروزی نان ماشینی بر ماشین جنگ نرم. روز پیروزی نان جمهوری اسلامی و روز آجر شدن نان  آمریکا. روز پیروزی ساندیس بر BBC. روز شکسته شدن رکورد ما در ۹ دی. آفرین به این ملت که این روزها زود به زود رکورد می شکنند. “رضازاده” سال به سال، رکوردش را می شکست و ما بعد از ۹ دی، ظرف ۵۰ روز یک رکورد جدید زدیم. بگذار حامیان “عبدالمالک ریگی” به ما هم بگویند “دوپینگی”. آری، ما با ساندیس جمهوری اسلامی، “دوپینگ” می کنیم و هر روز رکورد جدیدی می زنیم؛ حرفی هست؟! هر پیامبری، هر پیامی معجزه ای دارد و معجزه انقلاب اسلامی، ایستادگی با ساندیس است در برابر ۲۰۰ کلاهک هسته ای. حالا من می خواهم در پایان این “دل نوشت” مثل “احمدی نژاد” یک خبر خوش به ملت بدهم؛ جمهوری اسلامی موفق به ساخت موشک قاره پیمایی شده است که تا اتاق بیضی کاخ سفید برد دارد و قادر است ته دل اوباما را خالی کند. نام این موشک، “کاوشگر چهار” نیست؛ “نی ساندیس” است. ۲۲ بهمن، کور کردیم چشم دشمن را با این نی.  بشنو از نی، نی، نوای نینواست؛ این موشک این نی البته توانایی حرکت در عمق تاریخ را هم دارد و می تواند با تعویض کارآیی خود، برای گلوی خشکیده و لب ترک برداشته علی اصغر ۶ ماهه، “آب سیب” باشد. گفت:” گهواره خالی، قنداق خونی/ لایی لایی اصغرم، برگشته رودم”. نه، اشتباه این است که بگوییم؛ “از سفر برگشته بودم”. نه رباب، که ما نیز هرگز از سفر “محرم و صفر” باز نمی گردیم. ما هنوز مسافریم و تا مقصد، راه چندانی نمانده است. این محرم و صفر است که از میان ما رفته اند؛ “حسین” هنوز هست. سر حسین هنوز روی نیزه دارد قرآن می خواند. هنوز با ما خیلی کار دارد حسین. اسم اعظم خداست حسین. خون خداست حسین و چقدر این نام زیباست؛ “حسین”. حسین خون خداست و حسن، خون دل خدا. هر “حسین” که ما می گوییم در دل خود “حسن” هم دارد. “حا” و “سین” و “نون”  در “حسنین”  مشترک اند. این درست که حسن در مدینه است اما من معتقدم که حسین در کربلا غریب تر است؛ نشان به آن نشانی که امام حسن، خود گفته است: “لا یوم، کیومک یا اباعبدالله”. پس اگر چه محرم و صفر رفته است اما مهر حسین همچنان در دل ما باقی است. “صلی الله علی الباکین علی الحسین”: حسین. حسین. حسین. حسین. حسین…

***

پنج شنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده اش نوحه “ارباب بی کفن” گذاشته بود؛ چه دل نشین است صدای این “حاج منصور”، وقتی می گوید؛ “السلام علیک یا اباعبدالله”.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. محمد می‌گوید:

    به نام خدا
    سلام دوست عزیز از آشنایی شما خوشحالم
    برای نوروز ۸۹ یه کار جدید و شیک دارم و گفتم به شما بگم شاید براتون جالب باشه
    بد نیست یه نگاه کنید

    موفق و سربلند باشید
    دوستدار شما محمد

  2. علی اصغر می‌گوید:

    با سلام بر قدیانی عزیز و سایر کاربران گرامی
    خداقوت

    سید خراسانی نشانه ای بزرگ از نزدیک بودن ظهور!

    سید خراسانی کیست و در هنگام ظهور چه می کند ؟

    آیا مقام معظم رهبری(مدظله) از سید خراسانی بودن خویش آگاه است؟!

    آقا بارها و بارها در مراسم رسمی و خصوصی با عبارت سید خراسانی مورد خطاب قرار گرفتند ولی سکوت کرده و واکنشی نشان ندادند. آیا سکوت ایشان نشانه تایید نیست؟!

    آیا مقام معظم رهبری(مدظله) در صورت نادرست بودن این مباحث نمی بایست از این انحرافات جلوگیری کند ؟

    آیت الله بها الدینی چند سال قبل از رهبری آقا: رهبری بعدی منتظری نیست ، رهبر بعدی سید خراسانی است

    استاد پناهیان :

    برای بنده یقینی است که سید خراسانی مقام معظم رهبری(مدظله) میباشد

  3. علی محمدی می‌گوید:

    حسینجان عزیز خدا پشت و پناهت . خدا را به گلوی نازک و زیبا و گلگون علی اصغر قسم می دم که که روز بروز بر موفقیت و تیزی قلمت بیفزاید .

  4. مرتضی می‌گوید:

    سلام حسین آقا خداقوت
    خیلی نوشته هات قشنگن خدا توفیق قلم زدن در نظام اسلامی را از شما نگیرد.
    یاعلی مدد

  5. ساجد می‌گوید:

    پنج شنبه ای که گذشت من و چند تا از بچه های دیگه ساندیسهامون رو باز کردیم و دادیم به اسب تراوای بهاء الله، اما چه میکنه این ساندیس جمهوری اسلامی که اسب بیچاره را هم نمک گیر کرد و اسب یادش رفت که باید مسافرانش را پیاده کنه و چهار نعل تاخت بر نعش آرزوهای لندن نشینان!

  6. hastor/torabi می‌گوید:

    سلام
    چه حالی دادی بهمون
    توی یه پست همه کار کردی
    هم گریه…هم خنده…هم دل خنک شدن

  7. بمب می‌گوید:

    این تیتری که برای نوشته ات گذاشتی یعنی چی؟

    “لا یوم کیومک یا یوم الله”

  8. محمدعلی می‌گوید:

    امروز تو تلویزیون یه مصاحبه ی مردمی نشون میداد از ۲۲بهمن،شاید دیده باشی،یه مردی که لوتی مسلک بود رو کرد به دوربین خطاب به رهبر گفت: “…آقاجون من پَکَر نباش…شاهرگمو واست میدم!!! ” خیلی حال کردم باهاش! خیلی…البته با نوشته ی شما هم!!

  9. علی می‌گوید:

    ماشالله بعضیا وقتی قلمشون گرم میشه بد گرم می شه ها!!!
    نه ! خوب گرم شد. اصلا گرم شدن قلم رو خدا آفرید که همین موقع ها گرم بشه.
    دم خودمون گرم با این ۲۲ بهمن مون.
    دم شما گرم با این پستت.
    دوست داشتی راه پیمایی حکومتی من رو هم بخون … .

  10. علی می‌گوید:

    یه بار مجله یی رو به امام دادن. امام چند برگش رو نگاه کرد. بعد گذاشتش کنار. گفتن چی شد آقا ؟ گفت : بسم الله الرحمن الرحیم نداشت …
    حسین آقا … بسم الله دار کن وبلاگ رو برادر

  11. سیدمحمدرضا سیدموسوی می‌گوید:

    تکلیف ما توی نوشته تون چی بود؟
    خنده یا اشک بنده؟

    موفق باشید
    یا علی ع

  12. سید می‌گوید:

    خدا قوت عزیز.این چند روزه اشک شوق من روان است دائم صحنه های ۲۲ بهمن را می بینم و بغضم باز می شود .خدایا با تو بودن چقدر زیباست .خدایا ایرانی بوده چقدر لذت بخش است .هموطنانم چه با صفایند.چشم من زیر گامهایتان .

  13. علیرضا می‌گوید:

    بسم رب الحسین
    آقای قدیانی سلام و خسته نباشید بنده را پذیرا باش .
    به روح مطهر حضرت اربابم امام حسین ع یکی از زیباترین و دلنشین ترین متونی بود که تا الان خوندم . البته من این متن را در برنا مطالعه کردم اما خواستم اینجا ازتون تشکر کنم . انشاالله دوشادوش رهبر و مقتدایمان حضرت سید علی خانه ای در صف یاران مخلص صاحب العصر والزمان ، مهدی فاطمه عج ، باشی . خداوند یارو نگاهدارت و دعای مستجاب بقیه الله الاعظم روحی فداه بدرقه راهت .
    یا علی مدد

  14. احسان می‌گوید:

    کیفورمان کردی لوطی
    دم شما و لوطی که که یکی مانده به من ذکرش رفته گرم

  15. مهدی می‌گوید:

    سلام
    یه سوال
    چرا جمهوری اسلامی به جای سرمایه گذاری روی برنامه های هسته ای و لیزر و… روی همین ساندیس اتمی کار نمی کنه؟ به خدا می ترکونه دنیا را. تنها کشوری که دارنده این علم و فناوری هست فقط ایران خودمونه توی دنیا میشیم اول!!
    نمیدونم توی این ساندیسا چی میرزن ما که هرچی گشتیم (البته توی قم) از میدان مطهری تا خود حرم حضرت کریمه هیچ اثری از ساندیس ندیدیم. از دوستان استدعا دارم اگه از ساندیسا چیزی مونده برای ما بفرستن تا روش تحقیق کنیم. شاید ما هم جزو نخبه ها شدیم و سال دیگه ازمون به عنوان یکی از دانشمندان ساندیسی تقدیر شد و اسم ما هم رفت توی روزنامه و سایتهای اون وری. شاید هم قسمت شد ما را هم ترور کردن و خدای کرده شهید شدیم.
    البته آرزو که بر جوانها عیب نیست ما هم جوونیم و آرزوهای بزرگ داریم.
    حسین آقای قدیانی هر وقت میرم حرم بی بی کریمه یادت میکنم و برای همه جوونهای انقلابی دعا (البته اگه خدا قبول کنه) می کنیم. هروقت میرم حرم دلم برای آقای بهجت میسوزه!!! آخه یه همسایه گیرش اومده (حضرت مستتاب منتظری را میگم) خدا بهش صبر بده. توی این دنیا که از دست ما خیلی زجر کشید بنده خدا تو اون دنیا هم خدا یه همسایه نصیبش کرده چه جوری!!! البته شاید این لطف خدا به منتظری بوده که همسایه ابرمردی مثل آیت الله بهجت بشه. شاید مزد اون زحماتی باشه که اوایل کشید و بعد خودش به باد داد.
    امیدوارم همیشه سالم و سلامت و سرحال باشید.

  16. ...................... می‌گوید:

    چه میکند این نوشته های شما با ما محشر بود این نوشتتون تو وطن امروز چاپ نشد؟

  17. ابوذر می‌گوید:

    هر “حسین” که ما می گوییم در دل خود “حسن” هم دارد.
    این در و جواهر از نای بسیجی خامنه ای بعد از ۱۴ قرن هیچ تعجب ندارد.
    آری هنوز با ما خیلی کار دارد حسین
    ای بلبل عاشق جز برای شقایق ها ننویس…

  18. مرادی می‌گوید:

    سلام بصیرت
    اشکمان را در آوردی با این دل نوشته ات و نیز خنده را.

    “…آقاجون من پَکَر نباش…شاهرگمو واست میدم!!! ”
    “…آقاجون من پَکَر نباش…شاهرگمو واست میدم!!! ”
    “…آقاجون من پَکَر نباش…شاهرگمو واست میدم!!! “

  19. G.P.C می‌گوید:

    وبلاگیست عزیزم سلام. راستش نمی خواستم این کامنت را بزنم اما قضیه استقلال رو دلم مونده بود و اگه نمی گفتم دق می کردم. می خواستم زودتر این اخبار را به اطلاع شما برسانم اما گفتم بذار ۲۲ بهمن بگذره نکنه موجب تفرقه و به هم خوردن وحدت آقایان شود. اما امروز به شما می گویم که هرگز فریب بازی های نمایشی و انیمیشنی رژیم را نخورید. من یک استقلالی نیستم و این حرف را به خاطر استقلالی بودن و ناراحتیم از یک شکست فرمایشی نمی زنم اما شهرآورد آبی و قرمز یک بازی فرمایشی و یک تبانی کثیف بیشتر نبود. چند روز قبل از بازی در برنامه نود با دریافت رای مردم مبنی بر اینکه طرفدار کدام تیم هستید آمارگیری کردند و فهمیدند که پرسپولیس طرفدار بیشتری دارد. از طرف دیگر برای اینکه افکار عمومی از نتایج تساوی در مسابقات این دو تیم خسته شده بود تصمیم گرفتند برای انحراف افکار عمومی از مسئله کودتا این بار یک برنده از این مسابقه بیرون بیاورند و چه تیمی بهتر از پیروزی که مطمئن شده اند طرفدارانش بیشتر هستند. زیرا اگر پیروزی می باخت چون طرفداران طرف بازنده همیشه عصبانی می شوند وقتی که می خواستند برای اعتراض به خیابان بریزند طرفداران استقلال نمی توانستند با آنها مقابله کنند چون کمتر بودند برای همین آنها آمارگیری کردند برای اینکه تیمی را از زمین برنده بیرون بیاورند که طرفداران بیشتری داشته باشد. مطمئن باشید اگر در آن نظرسنجی طرفداران اسقلال بیشتر می شدند برنده بازی هم استقلال می شد.

    طرفداران شریف پرسپولیس بدانید که این برد برای شما از صدتا باخت هم اهانت آمیزتر بوده. خودتان هم می دانید که موقعیت های استقلال در آن بازی بیشتر بود اما رژیم تصمیم گرفته بود برای کاستن فشارهای سیاسی خود پرسپولیس را برنده کند.

    یک آدم بیکار و رذل و ترسو و فاشیست و دگم و دیکتاتور از طرف ما کامنت زده که مرکز تحقیقات استراتژیک سبز روز ۲۹ اسفند را برای رژیم چنج انتخاب کرده. ضمن آنکه این خبر را قویاَ تکذیب می کنیم اعلام می کنیم که برنامه ما برای شب ۱۳ فروردین ۱۳۸۹ است. مردم در این تاریخ برای روز سیزده به در از شهر بیرون می روند و ما به راحتی مراکز اصلی حکومت را تسخیر خواهیم کرد.

    شما واقعا چه وبلاگ زیبا و قشنگ و بی نظیری دارید! من از آشنایی با شما احساس غرور می کنم.

  20. آیدین می‌گوید:

    سلام اخوی
    خداقوت
    همچون همیشه عالی نوشتی
    خداخیرت بده
    زبان وقلم ناچیز من برای مدح نوشته های زیبای شما چیزی برای عرض اندام نداره.

  21. بمانی می‌گوید:

    سلام و تشکر
    خیلی دوست دارم این دو سه تا مطلب آخرت رو بخونم اما فردا امتحان کارشناسی ارشد دارم با کلی دلشوره
    مطالبت رو پرینت گرفتم تا بعد از امتحان بخونم و با اونها بخندم و گاهاً گریه کنم
    اما یه خواهش دارم: با دل پاکت برام دعا کن که فردا از آزمون سربلند بیرون بیام. خیلی خیلی خیلی محتاج دعایت هستم. التماست می کنم خیلی برای موفقیت من دعا کن.
    بای

  22. روزهای پرتقالی می‌گوید:

    سلام
    چه قد نام این قطعه ۲۶زیباس!
    چرا ۲۶؟!
    گمنام؟!

  23. م.شیمی می‌گوید:

    سلام
    بی مقدمه میدونین “هارپ” چیه ؟؟
    لطفا اطلاع رسانی کنید ممنون

    اینم یه لینک در مورد هارپ:حتما بخوانید و اطلاع رسانی کنید
    http://irancall.wordpress.com/2009/04/02/haarp/

  24. سلام آقای حسین آقا
    خوبی یا بهتری؟ چطوری یانه؟
    هم مطلب جدیدت رو خوندم و هم قالب جدیدت رو دیدم. باحالیش به این بود که به رغم خیلی مدعیها که عوضی شدن تو هنوز عوض نشدی
    دوست دارم

  25. زانیار می‌گوید:

    دستت درست. قلمت نابود کنندس.
    عالیه.
    همیشه خیلی دعا میکنم براتون حسین آقا.
    دست حق به همرات باشه

  26. حنان می‌گوید:

    ببین حسین آقا ، اگر قطعه ۲۶ بسته شد ، غمی نیست
    وبلاگ تمام این بچه ها ازآن تو و این حرفهای دلنشین توست .

  27. قبول دارم که باز شدن در اون سخن! به صلاح نیست…ولی من باید بدانم…این نوشته تان به دلم نشست…

  28. آقای قدیانى!
    .
    دست و قلم و اندیشه ی تو هم خسته مباد دوست من!
    هزار درودم و…بدرود.

  29. فرنوش می‌گوید:

    احسنت به قلم زیبایت. آقای قدیانی الان حدود ۱ ماهه که منم با وبلاگ شما بطور اتفاقی آشنا شدم و از این آشنایی میمون بسیار خوشحالم. من خانمی هستم که خوب مثل بعضی از خواهر های عزیزم حجاب درست و حسابی ندارم یعنی اصلا حجاب ندارم اما به خداوندی خدا با تمام وجود از این انقلاب حمایت مینکم. وقتی توی رسانه ها و سایتهای مخالفان خوندم که به ما ها که خوب متاسفانه حجاب درستی نداریم تهمت زن خیابونی میزنند و وقتی فهمیدم منطقشون بسیار احمقانه است ایمان به انتخابم در حمایت از جمهوری اسلامی ایران بیشتر شد. انشالله به امید ظهور هر چه زودتر حضرتش. راستی از شما میخوام که با این قلم قشنگتون یه مطلب هم راجع به این موضوع بنویسید. بنوسید که بخدا ما زنهای خیابونی نیستیم که دولت اجیر کرده باشه ما رو. ما شاید فقط حجاب نداشته باشیم اما نماز میخونیم روزه میگیریم و به تمام مراسم و مشاعر اسلامی و دینی معتقدیم . حد اقل من اینطوی هستم. با تشکر

  30. محمد می‌گوید:

    سلام نوشته هاتون خوبه ولی خیلی طولانی هست. خواهشا کوتاهتر بنویسید

  31. دانشجو می‌گوید:

    و ما همه آمدیم …

    جمهوری اسلامی ایران

    ۲۲ بهمن ، روز شکست دشمن

    سلام بر خمینی
    سلام بر شهیدان
    مرگ بر آمریکا
    مرگ بر منافق
    همه با هم در تاریخ نوشتیم “سید علی تنها نماند”

    الله اکبر ، خامنه ای رهبر

    http://love-iran-1.persianblog.ir/post/2719

  32. سلمان می‌گوید:

    سلام حسین آقا … حاجی پنجشنبه دیدی مردم چطور چشم فتنه کور شده رو از جا درآوردن؟ دیدی مردم ما راست میگن که اهل کوفه نیستن تا علی تنها بماند؟ دیدی مردم چطور دوربین های صدا و سیما و هلی کوپتر رو جا گذاشتن؟ دیدی چطور خیابونهای اصلی و فرعی ایران فقط یک حرف برای گفتن داشت؟ به نظر تو مردم رو روز ۲۲ بهمن میشد خوشه بندی کرد؟
    .
    .
    راستی تغییر دکوراسیون مبارک باشه دلاور

  33. حنان می‌گوید:

    اینم از عاقبت خوندن متن های طولانی اما جذاب جناب آرملیا !
    غذام ته گرفت .
    حالا کی جواب مامانمو میده ؟

  34. پیدای پنهان می‌گوید:

    جمهوری اسلامی موفق به ساخت موشک قاره پیمایی شده است که تا اتاق بیضی کاخ سفید برد دارد و قادر است ته دل اوباما را خالی کند. نام این موشک، “کاوشگر چهار” نیست؛ “نی ساندیس” است.
    خیلی جالب بود

  35. پیدای پنهان می‌گوید:

    نوشته هاتون خیلی طولانیه.اما یه حسنی که داره دارم عادت می کنم به خوندن مطالب طولانی .

    اگه یه چیز بتونه منو از این خصلت تنبلی شیرازی ها دربیاره اون هم متون شماست.ای ول !!

    ضمنا عالی بود.
    جمهوری اسلامی موفق به ساخت موشک قاره پیمایی شده است که تا اتاق بیضی کاخ سفید برد دارد و قادر است ته دل اوباما را خالی کند. نام این موشک، “کاوشگر چهار” نیست؛ “نی ساندیس” است.

    این جمله رو خیلی حال کردم .اولش داشت باورم می شد گه جمهوری اسلامی چنین چیزی ساخته

  36. فرزند روح ا... می‌گوید:

    یه مدت جواب همه کامنت ها رو میدادی ولی الآن معلوم نیست دیگه اصلا میخونیشون یانه ؟ بگذریم …….
    بلند نوشتی فکر کردی ما کم میاریم تا آخرش واستادم خوندم تا به خودم ثابت کنم ما همه جوره پاکاریم . خیلی با حال بود .


    همه را می خوانم و با دقت.

  37. فاطمه می‌گوید:

    سلام
    مشک، این است که بویش خودش از ویندوز زده بیرون، نه آنکه من بگویم! کم نظیر بود…
    بد نیست اگر به اون برادر بزرگتون، اون آقاهه که (در همون گزارش) تو میکروفون خطاب به “آقا” داد زد: “نبینم پکر باشیا، ابالفضلی شاهرگمو میدم برات…” هم چند خطی بنویسید. از این به بعد ما هرچی دوست داشتیم خودمون بنویسیم به شما سفارش میدیم که برامون بنویسید. ما مقصر نیستیم، فقط دیگه با وجود قطعه ۲۶ انگیزه ای برای نوشتن نداریم!!! دست شما بی بلا!
    راستی پیشنهادات ملتمسانه ی بعضی دوستان مبنی بر کوتاه کردن مطالب رو هم نشنیده بگیرید. انگار زوره. خب تا هرجاشو میخوان بخونن دهه!
    یا علی

  38. هیوا می‌گوید:

    سلام برادر خوبم
    بار اول که به وبتون میام اما همیشه کاراتون رو تو رجانیوز خوندم
    واقعا عالیه
    خدا پشت و پناهت باشه اخوی

  39. آشنا می‌گوید:

    فونت وبلاگتون رو عوض کنید
    چشمام کور شد تا بخونم

  40. علی می‌گوید:

    سلام من هم این پیروزی بزرگ رو به شما تبریک می گم من تازه یه وبلاگ زدم اگر برای بهتر شدن وبلاگم کمک کنید ممنون می شم

  41. الف می‌گوید:

    آقای فرنوش!کامنتتون اصلا تابلو نبود!فرنوش عزیز نکنه ما ملت ایران واقعا شبیه خنگها هستیم و خودمون خبر نداریم!واقعا که…!
    (زنده باد جنبش سبز)

  42. ... می‌گوید:

    راه حق پیش رویتان!

  43. امیر می‌گوید:

    خسته نباشید برادر: یادتون باشه ازتون خواسته بودم وقتی با پدر تون درد دل می کنید مرا هم دعا کنید . انگار فراموش کردین. منتظر دعای شما هستم.

  44. شفق می‌گوید:

    سلام
    عالی بود

  45. مدیون شهیدان می‌گوید:

    برای تماشای عکس فرار سران فتنه بالباس زنانه به وبلاگ ما بیایید

  46. حامد می‌گوید:

    خوش به حال خواهر کوچکم که این متن عالی تقدیم به اون شده.
    من به جای ایشون غبطه می خورم

  47. پلاک می‌گوید:

    سلام و عرض ارادت
    راه ادامه دارد
    کمربند ها را محکم ببندید
    این انقلاب باید وصل به انقلاب صاحب العصر و الزمان (عج) شود
    و ما هستیم… تا آخر… بارهبر..
    یازهرا..س

  48. کامران می‌گوید:

    مثل همیشه خوب و تاثیرگذار
    این هم یک عکس جالب:
    http://shiaupload.ir/images/10726876861533935710.jpg

    شاد و پیروز باشید در پناه حق

  49. حسین می‌گوید:

    دمت گرم
    اگه نی ساندیس نتونه چش بی شرفا رو کور کنه , قطعا قلم تو میتونه

  50. سید مجتبی می‌گوید:

    حسین جون سلام .
    من هم یک سری دل نوشته به طنز و ناطنز دارم . کجا بدستت برسونم . شاید مفید به فایده باشند این ترشحات ذهنی ذهن بیقرار …
    مخلصاتیم

  51. شهاب می‌گوید:

    سلام. جالب بود.

    به امید اینکه برخی خواص بی بصیرت، شجاعت و تیز بینی را از آن دخترک خردسال (ولی بزرگ منش و فهیم) یاد بگیرند !

  52. ali می‌گوید:

    سلام هموطن
    بهتر نیست که حکومت یک رفراندوم با حضور نمایندگان بین المللی اجرا کند تا برای همیشه دهن دشمنان نظام بسته شود؟

  53. پری می‌گوید:

    ثواب اشک چشم من مال شما… عزیز

  54. پری می‌گوید:

    دروغ میگن همشون. هیچم کوتاه ننویس. قشنگیش به بلندیشه. تازه منم امتحان ارشد دارم. جمعه. اما متنو که تا آخر خوندم هیچی، کامنتاشم تا ته خوندم

  55. sasa می‌گوید:

    دمت قیژ !

  56. بمب می‌گوید:

    این تیتری که برای نوشته ات گذاشتی یعنی چی؟

    “لا یوم کیومک یا یوم الله”

    داداش جون تیترت رو درست نمیکنی؟


    از این درست تر؟؟!!

  57. nafar می‌گوید:

    خیلی‌ یک طرفه می‌نویسید.
    مگه به شما وحی می‌شه انقدر به خودتون مطمئنید.


    به شما وحی شد این نظرو دادین؟!

  58. عباس گودرزی/ تلخندک می‌گوید:

    سربزن http://talkhandak.blogfa.com/
    روشنگری / برای تبادل لینک موافقم

  59. فرنوش می‌گوید:

    خطاب به الف: آقا یا خانم محترم ایکاش وبلاگها مجهز به سیتمی بودند که میشد کامنت رو صوتی گذاشت و من با صدای خودم براتون حرف میزدم تا شما متوهم های سبز بدونید که من آقا نیستم و خانم هستم اما حتی اگر هم میشد باز هم شما انقئر در توهمتون بسر میبرید که مثل عکسهای فتو شاپ اتان میگفتید یه مرده که صدای زنانه در آورده! در توهمت بمان و در مرداب افکار ضد خداییت دست و پا بزن!

  60. مجید می‌گوید:

    کاش بعضی ها به اندازه سر سوزنی از آن بغض معصومانه ‘ غیرت و تعصب به این مملکت داشتند!!!

  61. محسن می‌گوید:

    این قضیه ساندیس را کی سر زبانها انداخت؟
    چرا این روزها این قدر مسائل بچگانه و عجیب و غریب مطرح می شود؟

  62. حمید می‌گوید:

    سلام
    متن قشنگی بود ممنونم
    من لینکت میکنم

  63. زینب می‌گوید:

    دست شما درد نکنه خیلی مطلبتون زیبا بود .من تازه با وبلاگتون آشنا شدم انشاالله از این به بعد همیشه سر میزنم واز نوشته های زیباتون استفاده میکنم التماس دعا

  64. زین العابدین می‌گوید:

    محسن جان قضیه ساندیس سر زبانها نیست در دلهای ماست ما ساندیس جمهوری اسلامی را از زم زم بیشتر قبول داریم

  65. محمد جواد می‌گوید:

    خیلی قشنگ بود.
    دستت درد نکنه.

  66. نرگس می‌گوید:

    برادرم می خندانی و می گریانی و قشنگ می نویسی ، دلت خوش باد و روزگارت شاد و به کام

  67. رسالت می‌گوید:

    سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما ، از نوشته های زیبای شما بهره مند شدم ، دست مریزاد ، عالی بود ، قلم و قدمتان همیشه پایدار باشد انشاءالله . خوشحال میشم به وبلاگم سری بزنید و منو از نظراتتون بهره مند کنید . منتظر قدوم سبزتان هستم و التماس دعا.

  68. غریب آشنا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    انشا’الله خداوند به شما سلامتی و توفیق روز افزون عنایت کند.اندیشه و قلمتان همیشه سبز(از نوع علوی)وپر از ثمر باد.
    یا حق و با حق

  69. پری می‌گوید:

    اولین کامنتمو دیدم! اینجاست!

    میخواستم ببینم چند نفر منتظر خوندن مصاحبتون هستن. اما آمارم غیب شده!

  70. هادی می‌گوید:

    سلام.
    دنبال متن شعر گهواره خالی می گشتم، اومدم اینجا.
    موفق باشید.
    یاعلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.