“این عمار” بهترین هدیه برای من بود
دیشب از میان زنگ هایی که موبایلم را به صدا درآورد، دو تماس از همه جالب تر بود؛ تماس اول، بنده خدایی شاید میان سال بود که بعد از کلی تعریف از نوشته هایم و وبلاگم؛ “پلاک ۲۸” (سوتی را داشتی؟!) به خدمات برخی از آقایان دو پهلو در انقلاب و به ویژه در جنگ و نیز در عرصه “چیزلماسی” اشاره کرد و گفت: ” حیف این قلم نیست که به جای وحدت، خرج اختلاف و کدورت شود”؟ بعد هم دوباره کلی از نوشته هایم تعریف کرد و سر آخر به ما فهماند که دستش به دهانش می رسد. هر چه هم خواست نگوید، آخر سر خودش را لو داد؛ من رئیس دفتر فلانی و رفیق شفیق بهمانی هستم. حاجی هم قلمت را خیلی دوست دارد، البته زیاد وقت ندارد، روزنامه بخواند!! بعد هم گفت: “با پدرت در “خیبر” همرزم بودم و شما خیلی به گردن این نظام حق دارید و اگر مشکلی بود، به ما ندا بده”. من البته بیشتر مستمع بودم و فقط قبل از خداحافظی به ایشان گفتم:” پدر من در بیت المقدس به شهادت رسید و اصلا در خیبر نبود”!!
و اما تماس دوم؛ یکی از بچه های دانشجوی “جنبش عدالت خواهی” بود که گفت:” فردا قرار است از وبلاگ شما در نشست ما در دانشگاه علم و صنعت تقدیر شود؛ حاج آقا محمدیان هم هست.
امروز با اینکه دو سه جایی قرار قبلی داشتم ولی خودم را در دقیقه ۹۰ و بلکه در وقت اضافه، به جمع این عزیزان رساندم؛ همین جا دوباره بابت این تاخیر از عزیزان دانشجویم عذرخواهی می کنم و به همه دوستان این جنبش صمیمی عارضم؛ بهترین هدیه را در این چند مدت از شما گرفتم؛ “نرم افزار این عمار”، برای چون منی که هر آن احتمال لغزشم هست، از هر لوح و سکه ای ارزشش بیشتر است. ان شاء الله همواره عدالت خواه باقی بمانید.
***
مشعوف از این دیدار کوتاه و مهربان بودم که دوباره همان شماره دیشبی زنگ موبایلم را به صدا درآورد. گاهی بلند ترین فریاد، بالا ترین عدالت خواهی، خاموش کردن موبایل است؛ ما “یوسف عدالت” نمی فروشیم!
سلام دوست عزیز
شما از این پس می توانید عکس های وبلاگ خود را به راحتی در سایت عکس ۹۸ ذخیره و در وبلاگ خود استفاده نمائید
عکس ۹۸ بزرگترین مرکز آپلود عکس با پشتیبانی از فرمت های :
.JPEG, .JPG, .GIF, .PNG, .ICO, .RAW, .TGA, .TIFF, .BMP, .DXF, .DWG, .CPT, .CDR, .PDF, .PSD, .SWF, .ZIP, .RAR, .MP4, and .3GP
http://www.Aks98.com
داداش چطوری بیام بچسبیمت که تو رو از دست ندیم.
بپا اغفالت نکنن.پشت ما رو خالی نکنی یه وقتی.دلمون خوشه به دست نوشته هات.
سلام
چند وقتی هست که همه مطالبتون رو دنبال می کنم اما شاید اولین کامنتم باشه..
چون خودم دوست ندارم برام کامنت الکی بذارن سعی می کنم خودم هم پرهیز کنم از این کار..
با این حال فقط الان اومدم یه دست مریزاد بگم و شهادت آقا امام رضا رو تسلیت بگم.
امیدوارم افرادی چون شما با این قلم های قوی همیشه در خط اول جبهه ولایتی ها باشند و باقی بمانند..
یا علی
‹تا خرند این قوم ، رندان خر سواری می کنند›
خادم شمر کنونی گشته، وانگه ناله ها با دو صد لعنت زدست شمر ملعون می کنند
بریزید زنده میگویند هر دم، صد مجیز پس شماتت بریزید مرده ی دون می کنند
پیش ایشان صد عبیدالله سر پا، وین گروه ناله از دست عبیدالله مدفون می کنند
گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد، خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند
خود اسیرانند در بند جفای ظالمان، بر اسیران عرب این نوحه ها چون می کنند؟
تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند
ملک الشعرای بهار
تا خرند این قوم سبز لجنی، می خورند از ما و من تو دهنی. با چی؟ با دیب دمنی!!
پس تویی که بد دهنی و شعر بهار را به رخ شکوفه ها کشیدی،با من دهن به دهن نکن که کم میاری، دیب دمنی!
باز هم دم شما گرم
شمارتو کجا نوشتی ؟ که همه دارن؟؟؟
حسین اقا کرتیم به مولا .نوشته هات و حتی جواب هایت حرف نداره .زت زیاد .ایول داش.بد خواه مد خواه داشتی فقط اشاره کن .قربون صفات.
سلام
منتظر نوشته های جدیدتان در وطن و کیهان هستم، فقط تو رو خدا بهانه دست اینها ندهید که خدای ناکرده از خواندن نوشته های شما محروم شویم.
دم دکمه ی خاموش / روشن موبایل شما گرم ! به جان آدمیت !!!
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام هشتم امام رضا علیه السلام، غزلی از شاعر گرانقدر مرحوم دکتر” قیصر امین پور” تقدیم میکنم:
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان، تو را میشناسند
“التماس دعا”
دم شما گرم، نوک قلمتان تیز، چشم دشمنان کور و عزت شما زیاد
– کاش طراحی وبگاهتون را عوض می کردید و یه سری ام به سنگر ما می زدید، تازه راش انداختیم داریم تکمیلش می کنیم و تبدیلش به یه پایگاه تخصصی ولایت فقیه
انشا’ الله
مبارکت باشه از افتخار
امام رضا – علیه السلام- فرمودند:
هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبتها و بلاها.
سلام
قبل از وبلاگ در روزنامه ها مطالبتان را و این روزها وبلاگتان را می خوانیم و مثل همه بدجوری عادت کردیم.
و امروز اولین نظر را نوشتیم تا شهادت امام هشتم شیعیان امام رضا – علیه السلام – را تسلیت بگوییم.
التماس دعا.
فکر کنم این پست احتیاج به نظر نداشت!! داشت؟؟!!
فقط یه سوال! این نرم افزار “أین عمار” رو از کجا میشه تهیه کرد؟؟؟
سلام
التماس دعا داریم…مخصوصا حاجی اولیه
خوب جواب این یارو ” ۹۶۶۷۸″ (دیب دمنی) رو دادید!
با تشکر!
بی نظیری استاد …
بعضی از آدما واقعا با خودشون چی فکر میکنن ؟؟؟؟؟
سوره مبارکه نسا، آیه ۵۹:
“یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلیِ الْأَمْرِ مِنکمُْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فیِ شیَْءٍ فَرُدُّوهُ إِلیَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِکَ خَیرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً”.
“ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است”.
چطور ممکن است خداوند عنان امت را به پیروی از پیامبری بسپارد که معصوم نباشد؟
سور مبارکه نجم آیات ۳ و ۴:
“وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی”
“و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست”!
و چگونه ممکن است پیامبری که نه از روی هوای نفس سخن می گوید و نه آنچه که می گوید چیزی به جز وحی خداست حلال خدا را حرام یا حرام خدا را حلال نماید؟ مگر آنکه خود خدا بخواهد از طریق کلام پیامبر حکمی را تغییر دهد که در این صورت حکم حکم خداست زیرا پیامبر طبق این آیات جز وحی خدا چیزی از خویش ابلاغ نمی کند. پیامبری که جز وحی نمی گوید چطور ممکن است در ابلاغ رسالت اشتباه کند؟
سوره مبارکه احزاب آیه۲۱:
“لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْاَّخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً”.
“قطعاَ براى شما در (اقتداء) رسول خدا سرمشقى نیکوست: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى کند”.
چطور ممکن است پیامبری که گناه کار باشد و امکان دچار شدن به فساد را داشته باشد برای انسان یک اسوه حسنه نامیده شود؟
…
…
در آیات اول سوره مبارکه تحریم آمده است:
“یا ایها النبی لم تحرم ما احلّ الله لک تبتغی مرضات ازواجک و الله غفور رحیم، قد فرض الله لکم تحله ایمانکم و اله مولیکم و هو العلیم الحکیم”؛
“ای پیامبر؛ چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام میکنی؟ خداست که آمرزنده مهربان است، قطعاً خدا برای شما راه گشودن سوگندهایتان را مقرر داشته است، و خدا سرپرست شماست، و اوست دانای حکیم”.
براساس این آیات رسول الله “صلی الله علیه وآله” امر حلالی را به وسیله سوگند بر خود حرام کرد. نه اینکه حکم حلال الهی را برای مردم به عنوان حرام اعلام کند. آن حضرت در اثر اعتراض یکی از همسرانش (حفصه، دختر عمر) قسم خورد که دیگر با ماریه (دیگر همسر خود) همبستر نشود. خداوند با نزول این آیات به رسول الله “صلی الله علیه وآله” امر فرمود که می تواند از سوگند خود دست بردارد و با دادن کفاره سوگند خود را نقض کند. این آیات در واقع به نحوی تعریض گونه، اعتراض بر دو تن از همسران آن حضرت، عایشه و حفصه است که حضرت را مورد ایذاء قرار دادهاند به گونهای که پیامبر مرابطه با ماریه را بر خود حرام نمود.
این سبک ها بسیار قدیمیست. یعنی برای همان دوران مشرکین مکه است. همان دورانی که از ترسشان برای مقابله با کلام وحی و دعوت پیامبر در گوشهایشان پنبه می گذاشتند تا کلام دلنشین وحی را از زبان شیرین پیامبر نشنوند. این قصه ها برای همان دورانیست که برای مقابله با تنذیر و تبشیر پیامبر به اساطیر ایران و روم پناه بردند. کاریکاتور کشیدن از پیامبر در قالب نوشته و عکس همان پنبه در گوش کردن مشرکین مکه است منتها با ابزاری نوین. و مشرکین بدانند که دین حق غالب خواهد شد هرچند که خوشایند آنها نباشد.
هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
“سوره مبارکه توبه آیه ۳۳”
عزیز دل حسین اقای گل .خدا قوت. قلم که نداریم . یک شعر از یک جا کش رفتیم می ذاریم .نمی دونیم مال کدوم بنده خدایی هست که اسمش ذکر کنیم . هنوز عهد ومرامی که داشتم دارم /و جان نیمه تمامی که داشتم دارم /به همرهان که جفا می کنند می گویم /اگر چه گفته ام اکنون بلند می گویم /که تا به چشمه حیات روزنه ایست /تمام بود و نبودم فدای خامنه ایست . دم شاعرش گرم .
خیلی زیبا بود. ممنون از نقل این شعر
با سلام
شهادت امام رضا علیه السلام خورشید تابناک آسمان ولایت و امامت را بر همه دوستان و شیعیان آن امام رئوف تسلیت می گوییم.
با روایتی از امم رضا علیه السلام درباره افضلیت خاندان اهل بیت عصمت و طاهارت منتظرتان هستیم.
ابو الحسن (ع) فرمود: به من خبر دهید درباره قول خدای عزّ و جلّ (یس، و القرآن الحکیم)
به من بگویید منظور از یاسین کیست؟ علما همگِی گفتند: یاسین، محمد (ص) است و هیچ کس در آن شکی ندارد. ابو الحسن (ع) فرمود: همانا خدای عزّ و جلّ به محمد (ص) فضیلتی عطا کرده که به کنه وصف آن کسی دست نمی یابد، مگر کسی که در آن تعقّل و اندیشه کند، و آن فضیلت این است که … .
لطفا ادامه این روایت را در بصیرت بسیجی ببینید.
التماس دعا
یا علی
دمت گرم که خیلی باحالی



خاطرت برام عزیزه برادرم
ایول به اون خاموش کردن گوشی موبایل ، کیف کردم
منتظر مطلب جدیدت در وطن امروز هستما
یه گردوخاک کن حال کنیم جون داداش
موفق باشی
یاعلی مددی
یا ضامن آهو!
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان، تو را میشناسند
مرحوم قیصر امین پور
دوستانی که این نظر رو می خونن تو رو خدا این مطلب رو دانلود کنید و گوش بدید.
یازهرا(س)
http://www.4shared.com/file/199184779/ed5dd7e/panahianL1.html
سلام.از پست قبلیتون استفاده کردم.چون قبلا ازتون اجازه گرفتم و جواب ندادید این دفعه بدون اجازه کپی کردم ولی منبع گذاشتم
http://www.atre-baroon.blogfa.com
سلام به شما.
اگه دنبال فیلتر شکن یا وی پی ان رایگان می گردی حتما به وب من سر بزن جدید ترین فیلتر شکنها هر روز در وبلاگ قرار میگیره
منتظر شما هستم
راستی عکسهای لو رفته از بازیگران و عکسهای +۱۸ از ستارگان هالیوود هم هست
در ضمن حتما در خبرنامه سمت راست عضو شین تا در صورت فیلتر شدن آدرسهای جدید براتون ارسال بشه
سلام برادر!
با اجازه یا بی اجازه ( فرقی نمیکنه) لینکتون کردم.
نه برای اینکه تلافی کنی!
که اگه می خوای تلافی کنی ، همینطور با صلابت مطالب قشنگت رو بنویس.
خدا خیرت بده.
خیلی وقت بود از این مطالب ندیده بودم.
مخصوصا بحث ساندیس…
اگه اجازه می دی ، با ذکر منبع ، از قلم قویت تو وبلاگ حقیرم استفاده کنم.
ملتمس دعای خیرتم.
یا زهرا(س)
اول هر کلام؛ سلام
یادمه دنبال یکی توی قطعه ۲۶ می گشتم… فقط ازش یه اسم داشتم…. چند روز پشت سر هم رفتم ۲ بار کل اونجا رو گشتم اما پیداش نکردم…. دلم گرفته بود…. گفتم ای خدا حتما راضی نیست من پیداش کنم…مریض بودم…. خیلی خسته…. نای راه رفتن نداشتم…. همین که این حرف توی دل تموم شد پام گرفت لب یکی از سنگ قبر ها که بلند بود… خوردم زمین…. وقتی سرم رو بلند کردم دیدم بالای قبر همون شهیدی هستم که دنبالش بودمم
توی قطعه ۲۶ باید زمین خورده بود؛ باید سینه خیز عبور کرد؛ نمی دونم چه سری توی دلش نهفته این خاک….
قطعه ۲۶؛ بهشت زهراء(س)؛ قطعه ای از بهشت…
دادش لا مشب کامنت قبلی گفته بودم معتاد نوشته هات شدم .پس چرا جنس نمیفرشتی . ما رو گذاشتی تو خماری. رفتم به ساقی های قبلی سر زدم اما نع هیچ کدوم نمی تونند مارو بساژند .نه رجا /فارس که اشلا و ابدا . عملم بالا رفته .جون داداش جنس تو یه چیژ دیگش . خمارتم . (جدا از شوخی بد جوری به قلمت عادت کرده ایم .قلمت پر مرکب باد عزیز.)
با سلام و تسلیت بمناسبت سالروز شهادت امام رضا (ع) و آرزوی تلاش مجدانه در زمینه تحقق امر ظهور. با موضوع ثبات در دین به روزم خوشحال میشوم سری بزنید و ما را از نظراتتان بهرمند سازید.
سایه رهبر مستدام
خودتو به این رجاله های مادر کوفه و برادر کوفه و خواهر کوفه و… قص علی هذا نفروشی که ….
ای رهبر عزیزم / دل به دلدار سپردن کار هر بدکار نیست /من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست .
بنده هم پایه دیدار با حضرت عالی هستم
اگر احیانا مراسمی عمومی دعوت داشتید به ما هم خبر بده یه سر ملاقات شده بیایم.
سلام.
ژیشنهادی در راستای کارهای فرهنگی اردوی راهیان نور و اردوهای مناطق عملیاتی جنوب دانشگاه ها ندارین؟!
مشتاقانه منتظر شنیدن هر ایده ای هستم!
در ضمن خسته نباشید بابت این سنگرداری. انشالله از صراط مستقیم هرگز خارج نشوید.
سلام
حاجی این عکس ها رو انداختی سمت راست وبلاگت پدر چشم و چار مارو در آورده!!نمیشه خوند میره زیر نوشته ها….
برش دار بیزحمت….
تنظیمات مانیتورتان را درست کنید؛ تصاویر می رود گوشه صفحه!
سلام
خدا قوت
منتظر حظور شما هستم.
یا حق
دم بچه های علم و صنعت گرم فقط ای کاش به ما هم خبر می دادن تا از حضورتون مستفیذ شیم
هرچه می خواهی بخور اما نخور نان پدر!!!!!!!!!!
آقا خوندن نوشته هات خیلی اعصاب خرد کنه . . .. . تو رو خدا این عکسا رو یه جا دیگه جا بده . . .. . .. . .
اینجوری خوندن با اعمال شاقه است !!!!!
ببخشید تو ور خداها
تنظیم مانیتورتان را درست کنید؛ تا تداخل عکس و متن از بین برود.
سلام پسر !
خسته نباشید .
ما هر موقع دلمون می گیره سر مزار شهدا می ریم .
این دفعه وبلاگ شما همون خاصیت رو داشت .
درد دلهاتونو شنیدیم و دلمونو خالی کردیم …
موفق باشید !
سلام
آقای قدیانی عزیز
دست خط خوشی دارین
ازبس خوش است همه ی نوشته هایتان را خواندم
احسنت ؛
من شما رو لینک کردم
خوشحال می شم شما هم ما رو لینک کنی
گرچه من سرباز هیچ وساده ام
سرخوشم مهدی بود فرمانده ام
گرچه شد فرمانده ام غایب
ولی
دلخوشم بر نایبش سید علی
یا علی
خدا نگهدار
خیلی جالبه همه ی حرفا دیگه تکراریه…ما یه مشت حرفو به مدلای مختلف تکرار میکنیم اونا هم یه سری حرفای خودشونو…یعنی دیگه هر کی میخواست تغییر موضع بده تا حالا داده بود…
فقط یه چیزی برام سواله شما که تو این خطها هستی میشه یه آمار زمان مرجع شدن آقای خامنه ای رو در بیاری؟
ایشون که موقعی که به رهبری منصوب شدن مرجع نبودن…بودن؟
من شخصا به ایشون ارادت دارم و رای اون موقع خبرگان رو هم قبول دارم…و خیلی از طرز فکرشون و نظرات سیاسیشون در تمامی ابعاد خوشم میاد و به عنوان رهبر بلامعارض قبولشون دارم…ایشون ولی فقیه ما هستند….فقط این سوال برام پیش اومده که ایشون کی مرجع شدن؟کی فقیه شدن؟
جواب این سئوال را من می دانم اما بهتر است برای روشن شدن بیشتر در این باره چنین سئوالاتی را از اهل فن بپرسید؛ جایی مثل دفتر خود آقا.چون منی شاید برای چنین سئوالاتی جواب داشته باشد ولی این جواب، لزوما پاسخ کارشناسانه به سئوال شما نیست. ورود به سئوال شما را فتح بابی می دانم نادرست. خبره این امور اهل فقه هستند.
با عرض سلام
قسمتی از توطئه های استعمار انگلیس به نقل از کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی:
“شعله ور ساختن جنگ های داخلی و مرزی همیشگی میان مسلمانان با خودشان تا در نتیجه نیروی مسلمانان از بین رفته و آنان را از فکر ترقی و پیشرفت و ایجاد اتحاد باز دارد و از این راه نیروهای فکری و منابع مادی آنان در راه جنگ با یکدیگر به مصرف برسد و نیروهای فعال جوانان را از دست داده و در میان آنان هرج و مرج و اختلاف پدید آید”
“فریب دادن جوانان مسلمان از دختر و پسر و مشکوک کردن آنان نسبت به دینشان”
به امید نابودی دشمنان اسلام و ایران
با عرض سلام به شما دوست عزیز!
ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت آقامون امام رضا (ع)
بهتون تبریک می گم.وبلاگ زیبا و پر محتوایی دارین
اگر با تبادل لینک موافقین وبلاگ منو با نام *راهی بسوی آسمان* لینک کنین و به من اطلاع بدین تا منم لینکتون کنم
منتظر حضور سبزتون هستم
با آرزوی موفقیت …
التماس دعا …
ای گل بگیرن در او مجمع حزب الله رو که واحد … نداره !
غلغلی انداختی در شهر تهران ای قلم
خوش حمایت می کنی از شرع قرآن ای قلم
سلام اخوی
حلول ماه ربیع مبارک
التماس دعا
نشد حسین آقا!جواب منو بدبی…همون جوابی که خودتون میدونید…اصلا اگه حسش بود به میلم بفرستید…
این سوال وجود داره و من باید بتونم جواب افرادی که این سوالو دارن بدم.من برام فرقی نمیکنه که مرجع بودن یا نبودن چون در هر صورت ایشونو لایق رهبری و منتخب خبرگان میدونم…فقط میخوام بدونم خبرگان چرا کسی که فقیه نبود رو انتخاب کردن؟مگه شرط ولایت فقیه فقاهت نیست؟
به شما گفتم این سئوالات را بهتر است از اهل فنش بپرسید و اما یکی از اصول رهبری، اجتهاد بود که امام این شرط را برداشت؛ هر چند که به نظر بسیاری از بزرگان حوزه، “آقا” واجد این شرط، قبل از رهبری هم بودند. به دوستان تان هم بگویید چنین سئوالاتی را نه از من و شما که از خبره اش بپرسند.
علاوه بر همایش مذکور , قلوب همه ایرانیان قدردان قلم و وبلاگ شماست حسین آقا. آدرس بدیم سر میزنی؟
دمت گرم. حالشو گرفتی
سلام اگر ایرادی نداره و صلاح دونستید این جواب رو تایید بفرمایید:
در پاسخ به سوال شما نکاتى را در مورد مرجعیت و جایگاه آن در شرایط رهبرى (صلاحیت علمى) بیان نماییم:
اصطلاح «مرجعیت» که به مراتب کمال علمى، اخلاقى و اجتماعى فقیه اطلاق مىشود، ظاهرا براى کسانى است که عنوان بزرگترین و مشهورترین مجتهد یک کشور (و حتى یک شهر) را دارا باشد؛ به عبارت بهتر؛ دانشمندترین همه علماى هر ناحیه عنوان مرجع تقلید را دارد و آن، عبارت از کسى است که محل مراجعهى مقلّدان و داراى رساله مدون عملیه براى استفاده مریدان خویش مىباشد. (عبدالهادى حائرى، تشیع و مشروطیت در ایران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۰، «نهادى به نام مرجعیّت»، صفحات ۸۱ به بعد)
در مورد جایگاه مرجعیت و رابطه آن با ولایت فقیه نکات ذیل حائز اهمیت است:
اول؛ آن که فقاهت به معناى توانایى استنباط احکام اولیّه شرعى از منابع و متون دینى، امر مشترکى است که هم در مرجعیت و هم در قضاوت و هم در زعامت و سرپرستى جامعه مورد نیاز است بدین معنا که تصدى این سه شأن مهم، تنها از سوى فقها مورد قبول است و دیگران با وجود فقهاى صالح، حق تصدى این شؤون را ندارند.
نکته مهم این است که فقاهت در همه این شئون متفاوت به یک معناست و این گونه نیست که ما براى مرجعیت، به گونهاى فقاهت نیازمند باشیم و در امر رهبرى به گونهاى دیگر از فقاهت، در واقع ما یک فقیه داریم که اجازه پذیرش همه شئون ذکر شده را دارد. بدین معنى که اگر از فقیهى، فتوا طلب کنیم، مرجع تقلید خواهیم داشت و اگر امر قضاوت را به او بسپاریم، به قاضى تبدیل مىشود و اگر از او زعامت و سرپرستى جامعه را بخواهیم، به ولىفقیه خواهیم رسید. بنابراین، اطاعت از ولىفقیه با همان ادلهاى به اثبات مىرسد که رجوع به مراجع تقلید.
دوم؛ آن که فقاهت و عدالت، شرط مشترک و مقدماتى تصدى مرجعیت، قضاوت و زعامت است یعنى فقاهت شرط لازم است اما کافى نیست. افزون بر آن متصدى هر کدام از مسئولیتهاى فوق به داشتن ویژگىهاى دیگرى نیز متناسب با خصوصیات آن مسؤولیت نیازمند است. در این میان، ولایت و سرپرستى جامعه مسؤولیت پیچیدهتر و سنگینترى است، پس داراى ویژگىهاى مهمتر و بیشترى است به گونهاى که ممکن است در هر زمان تعداد انگشتشمارى از فقهاى عادل را بتوان یافت که واجد آن شرایط باشند.
سوم؛ آن که مرجعیت یک شأن اجتماعى است نه یک شأن علمى و فقهى جدا و بالاتر از فقاهت در واقع بسیارى از فقها راضى به پذیرش این شأن اجتماعى نیستند و ضمن آنکه صلاحیت مرجعیت را دارا هستند ترجیح مىدهند که این مسئولیت را بر دوش نگیرند اما برخى از فقها نیز این مسئولیت را مىپذیرند و مرجع تقلید مىشوند. بنابراین نباید تصور کرد که هر فقیهى که مرجع تقلید مىشود لزوما از دیگر فقهایى که این شأن را نمىپذیرند، برتر و عالمتر است. البته مرجع تقلید باید فقیه اعلم باشد، اما اعلمیت منحصر در مراجع تقلید نیست، و فقهاى همطراز با مراجع از نظر علمى و فقاهتى کم نیستند.
چهارم؛ آن که بخش اصلى و اساسى تکالیف یک فرد مؤمن در جامعه دینى را ولىفقیه تعیین مىکنند چرا که عمده مسائل اجتماعى، قضایى و حقوقى، اقتصادى و مالى، تعلیم و تربیت، سیاست داخلى و خارجى و… را باید در حوزه حکم حکومتى تعیین تکلیف کرد که به ولىفقیه مربوط است و مراجع تقلید درباقى قضایا که عمدتا شامل ابواب عبادى و فردى فقه مىشود، مىتوانند براى مقلدان خود فتوا بدهند. در این میان اگر تعارض میان حکم فقیه حاکم و فتواى مرجع تقلید پدید آید به نظر عموم فقها، باید حکم فقیه حاکم را مقدم داشت.
بنابر اساس مطالب فوق، مشخص مىشود که مراجع تقلید، هر چند به خاطر برخى از برجستگىهاى فقهى، اخلاقى و اجتماعى نسبت به سایر فقهاء از اولویت برخوردار مىباشند، اما «مرجعیّت» آنان را نباید شرط لازم براى امامت مسلمین محسوب کرد؛ چنان که در متون و منابع اسلامى چنین موضوعى به هیچ وجه از شرایط رهبرى ذکر نشده است. (صورت مشروح مذاکرات شوراى بازنگرى قانون اساسى، انتشارات مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۶۹، ج ۱، ص ۱۸۱).
وانگهى، تجربه نشان داده است که برخى از مراجع تقلید که از مراتب علمى و تقوایى برتر نسبت به دیگران برخوردارند، یا نسبت به مسایل سیاسى التفاتى از خود نشان نمىدهند و یا آنکه از این جهات، از توانایىهاى مورد انتظار جامعه برخوردار نمىباشند، همچنانکه در بین علماى متأخّر به جز امام خمینى(ره) سایر مراجع بزرگِ تقلید چندان درگیر اشتغالات فکرى فقهى نسبت به مدیریّت سیاسى نبودهاند. اما اگر قرار بر این باشد (بر اساس ادله نقلى و عقلى متعدد) که فقها رهبرى جامعه مسلمین را بر عهده داشته باشند، داشتن شرایط مدیریت و تدبیر سیاسى براى ادارهى امور جامعه ضرورى و اجتنابناپذیر به شمار مىآید.
البته چنین نیست که اعضاء خبرگان قانون اساسى در زمان تصویب اصل یکصد و نهم مصوّب ۱۳۵۸ (که از جمله شرایط رهبرى را «صلاحیت علمى… لازم براى افتاء و مرجعیت» مقرر داشته بود) به این مهم توجه نداشته باشند، بلکه بر عکس منظور آنها از قید مرجعیت صرف مرجعیت بالفعل و بدون در نظر گرفتن سایر شرایط بسیار مهم و اساسى رهبر، نبود لذا مشاهده مىکنیم به دلیل برخى سوء برداشتهایى و ابهاماتى که این قید بوجود مىآورد، در بازنگرى قانون اساسى، خبرگان شوراى یاد شده، به بررسى و نقد احادیث و اخبار پرداخته و به این نتیجه رسیدند که: «اصولاً مرجعیت تقلید یک مسأله… که ملاک شرعى ندارد» (همان، ج ۲، ص ۶۴۷) و «در تعابیر سندى و مدارک ما مسأله مرجع و مرجعیت نیست» (همان، ج ۱، ص ۱۸۱)
بدین ترتیب بود که به دنبال نامه امام(ره) در مورخ ۹/۲/۱۳۶۸ خطاب به ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى و بررسىهاى خبرگان یادشده، «مرجعیت» از حوزه شرایط رهبرى خارج و اصول مربوطه اصلاح گردید، در نامه حضرت امام(ره) چنین آمده است: «در مورد رهبرى ما که نمىتوانیم نظام اسلامىمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردى را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامىمان درجهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیّت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت مىکند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین کند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را بر عهده بگیرد، قهرا او مورد قبول مردم است؛ در این صورت او ولى منتخب مردم مىشود و حکمش نافذ است». (همان، ج ۱، ص ۵۸)
اکنون با توجه به مطالب اساسى فوق نکاتى را به اختصار در خصوص سؤال بیان مىنماییم:
اولاً: لازم است تا میان مرجعیت با اجتهاد تفاوت قائل شد زیرا برخلاف مرجعیت و مطالبى که در زمینه عدم اشتراط آن در شرایط رهبرى در اسلام گفته شد، اجتهاد (توانایى استنباط احکام از منابع و متون دینى) از اصول بسیار مهم و اساسى این شرایط بوده که هم در منابع و متون اسلامى و هم در نزد قانونگذار مورد تأکید و توجه خاص بوده و مىباشد. بنابراین آنچه در بازنگرى قانون اساسى حذف شد مرجعیت بود نه اجتهاد.
ثانیا: انتخاب مقام معظم رهبرى هر چند بر اساس قانون اساسى قبل از بازنگرى (که اصل یکصد و نهم آن متضمن قید مرجعیت بود) صورت پذیرفت، ولى عملى کاملاً قانونى و بر اساس معیارها و ضوابط مشخص شده در قانون اساسى بود. زیرا آنچه که اصول قانون اساسى (قبل از بازنگرى) بر آن دلالت داشت صلاحیت و شأن مرجعیت است نه مرجعیت بالفعل. توضیح آنکه در اصل یکصد و هشت قانون اساسى قبلى صلاحیت علمى و تقوایى براى مرجعیت شرط بود نه این که مرجع بالفعل باشد. در اصل پنجم نیز تعبیر مرجعیت نیامده بود: «در زمان غیبت ولىعصر(عج) در جمهورى اسلامى ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که اکثریت مردم او را به رهبرى شناخته و پذیرفته باشند.» در این اصل تعبیر «مرجع» نیامده، بلکه تعبیر «فقیه عادل» آمده است.
در اصل یکصد و نهم شرایط و صفات رهبر یا اعضاى شوراى رهبرى را ذکر مىکند که در آن هم تعبیر «صلاحیت علمى براى مرجعیت» را دارد. تنها جایى که شبهه مرجعیت بالفعل را به وجود مىآورد اصل یکصد و هفتم قانون اساسى قبلى بود که در آن لفظ «مرجع» آمده بود. در زمان امام اعضاى کمیسیون یکصد و هفت که یکى از وظایفش تفسیر قانون اساسى در این گونه موارد است، این موضوع را مورد بررسى قرار دادند که «منظور از مرجع چیست» میزان و ملاک کدام اصل است، که در نتیجه آن اکثریت اعضاء معیار را «صلاحیت مرجعیت» دانستند نه مرجع بالفعل. لذا بعد از ارتحال حضرت امام بنابر این مصوبه و همچنین با استناد به نامه حضرت امام(ره) (مبنى بر عدم لزوم مرجعیت) انتخاب رهبرى صورت پذیرفت. (ر.ک: گفتگو با آیتالله سیدحسن طاهرى خرمآبادى، مقررات و عملکرد مجلس خبرگان، فصلنامه حکومت اسلامى، سال سوم، شماره دوم، تابستان ۷۷، صص ۱۳۳ ـ ۱۳۱)
ثالثا: اجتهاد مقام معظم رهبرى بر اساس دلایل متعددى ثابت مىباشد که برخى از مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ اجتهاد ایشان توسط بسیارى از مراجع و بزرگان از جمله حضرت امام(ره) از مدتها قبل از تصدّى مقام رهبرى، تصدیق شده بوده است.
۲ـ همه رسالههاى عملیه نوشتهاند که اگر دو نفر عادل خبره به اجتهاد کسى شهادت دهند، اجتهاد او قابل قبول است و این در حالى است که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که مرکب از دهها مجتهد مطلق و چندین مرجع تقلید مىباشد ایشان را به مرجعیت پذیرفتهاند. بنابراین اجتهاد ایشان امرى کاملاً مسلّم مىباشد.
۳ـ درس خارج مقام معظم رهبرى که در آن بسیارى از فضلا شرکت مىکردند و همگى به وزانت علمى آن شهادت مىدهند، دلیل بر بُنیه علمى نیرومند و ملکه اجتهاد ایشان است و این توان علمى مسلما زمینه سابق بر رهبرى و حتى سابق بر ریاست جمهورى ایشان دارد، نه این که ایشان پس از رهبرى درس خوانده و به این مرتبه از دانش رسیده باشند. (ر.ک: زندگىنامه مقام معظم رهبرى، مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، چاپ ششم، ۱۳۷۹).
درباره مرجعیت مقام معظم رهبری باید دانست که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که مرکب از دهها مجتهد مطلق و چندین مرجع تقلیدمىباشد حضرت آیه الله خامنهاى، را به مرجعیت پذیرفتند. همچنین در اساسنامه جامعه مدرسین آمده است که چیزى به عنوان نظر آن جامعه معتبر است که حداقل شانزده نفر از اعضا آن را امضا کرده باشند. بنابراین اعلامیه جامعه مدرسین به این معناست که حداقل شانزده نفر از مجتهدان و خبرگان ایشان را مرجع مىدانند.
هم چنین در هنگام تصدی ولایت امر پس از رحلت امام خمینی (ره)، آیت الله العظمی اراکی(ره) و آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) اجتهاد ایشان را تایید کردند و در این دوران هیچکس به عنوان اعلم مطلق معرفى نشده است و باید خود اشخاص تحقیق نمایند و هر کدام را که احتمال اعلمیت مىدهند انتخاب نمایند. و در صورت تساوی مجتهدان بنابر تخییر یکی را انتخاب کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) از جمله هفت نفری هستند که از طرف جامعه مدرسین که اهل خبره هستند برای تقلید به مردم معرفی شده اند و لذا مرجعیت ایشان محرز است و تقلید از معظم له اشکال ندارد.
سلام بازم خسته نباشید دم …. هم گرم جواباتو خوب دادی
سلام
نمیشه طرفدار ولی فقیه بود و دو گونه متفاوت فکر کرد؟
یعنی همه صحابه پیامبر شبیه هم فکر می کردند.
پس تکلیف جذب حداکثری چی می شه؟
طنز برای جماعت ایرانی تا زمانی جالب و جاذب است که خودشان سوژه نباشند.
موفق باشید.
تو هم حالت خوب میشه.