…و حالا دل نوشتی در مذمت زندگی در دنیای روزمرگی
حزنی بزرگ دلم را فرا گرفته. با اینکه عصر آدینه نیست اما این غروب، غروب غم باری است. خورشید بیش از هر زمان دیگری به خون می زند. حالا دیگر همه چیز تمام شده و از آن همه ارث انبوه، تنها غم و اندوه، سهم ما شده است. حالا دیگر همه چیز تمام شده و سفر تاریخ به ایستگاه صفر رسیده است. حالا دیگر همه چیز تمام شده و از آنهمه عظمت و غرور، جز این غروب تلخ به ما نرسیده است. الوداع ای پیراهن مشکی. خدا حافظ علمدار. بدرود عاشورا. بدرود تاسوعا. بدرود ای قاری قرآن روی نی. بدرود ای رود علقمه. بدرود ای عقیله بنی هاشم. بدرود ای کربلا. بدرود ای بین الحرمین. بدرود ای بنت الحسین. بدرود ای شام غریبان. بدرود ای غم. بدرود ای حضرت عزا علیه السلام. ما در این غروب، عزادار از دست دادن عزاییم. سخت ترین عذاب برای شیعه همین است. ما دل مان برای محرم برای صفر تنگ می شود و این دل، وقتی تنگ می شود، چه قشنگ می شود. چه غم قشنگی است، خدا حافظی با خود غم. ما از آن قبیله ایم که جز غم، مونسی نداریم و حالا باید بدرود بگوییم با تمام دار و ندارمان. در این غروب، همه چیز با هم تمام شده است. خدا حافظ دهه فجر. بدرود ای امام. الوداع ای سرودهای حماسی. خدا حافظ ای فتنه، ای بحث های سیاسی. خدا حافظ ۹ دی. بدرود ای راهپیمایی ۲۲ بهمن. از امروز دیگر همه جا حرف “عید” است و این بزرگ ترین عزای ماست. از امروز همه به فکر خانه تکانی هستند و هیچ کس، دیگر انقلاب اسلامی را خانه تکانی نمی کند. خداحافظ دفاع از ولایت فقیه. الوداع ای مرگ بر ضد ولایت فقیه. ما از امروز دوباره اسیر روزمرگی می شویم، یا به قول آ سد مرتضی؛ “قبرستان نشین عادات سخیف” و من می گویم؛ ” مسلمان عبادت های خفیف”. امروز روز رحلت پیامبر نیست؛ روز شهادت امام “محمد ابن عبدالله” است. آری، جام زهر صبغه دیرینه دارد. محمد، فقط پیامبر نبود، امام هم بود و کدام امام در خون خود یا در خون دل خود، خون جگر خود، غوطه نخورده است؟ “من تلخی صبر خدا در جام دارم/ صفرای رنج مجتبی در کام دارم”. چقدر این داغ، سنگین است که گمان به رحلت حضرت ختمی مرتبت می بریم. من امشب عزادار شهادت رسول خدا هستم نه رحلت پیامبر. اقراء باسم ربک الذی خلق الشهید. باسم رب الشهادت. این چه غروبی است که از عصر عاشورا هم غم بار تر است؟ این چه خورشیدی است که در مغرب خون خود غروب کرده است؟ این غروب، دیگر غروری برای ما باقی نگذاشته.دیگر باید با همه چیز وداع کنیم و دوباره مثل “آدم آهنی” زندگی کنیم. الوداع ای بصیرت، چند ماهی تلنگر زدی به خواب ما و ما را بی تاب انقلاب کردی. از فردا ما به فکر تامین بنزین مسافرت شب عیدمان هستیم. مقصدمان “کوفه غفلت” است و مسیرمان جاده سالوس. در این جاده لذت می بریم از سدی که جلوی راه انقلاب را گرفته و بعد از تونل کندوان، آشی خواهیم خورد که روی آن یک وجب غفلت ریخته اند. شما را نمی دانم ولی من از همان بچگی متنفر بودم از این سور و سات عید. با پسر خاله ام که سال به دوازده ماه نمی بینمش، در یک روز باید در چند جای مختلف روبوسی کنم؛ صله رحم خوب است اما من حالم از خاله بازی بهم می خورد. بزرگ ترین دشمن من، “روزمرگی” است. صبح را به شب رساندن و شب را به صبح رساندن و خود را به لب گور نزدیک کردن. زندگی در بازار خرید روزمرگی و پاساژ هرزگی، وقف کردن وقت خود در بن بست استحاله است. کاش این فتنه ادامه پیدا کند؛ سبزها نباشند ما همه مان تبدیل به لجن می شویم. ما هر کدام مان بالقوه، اهل کوفه هستیم؛ ما از خود سبزها، سبزتریم. فقط کافی است یکی دو کوچه از کوچه بنی هاشم دور تر شویم. زود شترمرغ می شویم و برای انقلاب، نه شیر می دهیم و نه تخم می گذاریم و خیلی زود فراموش می کنیم که مرغ باغ ملکوت بودیم، نه شتر مرغ گاوداری مش حسن. ما زود نفس مان را می کنیم قفس و پای این حبس، مهر “الی الابد” می زنیم. من شعار “مرگ بر اصل عشقم” را از صدای ترقه های چهارشنبه سوری بیشتر دوست دارم. آن شعار به سیرتم تلنگر می زند و مرا از خواب غفلت جدا می کند و این صدا قلقلکی به گوش صورتم می دهد و مرا از خواب گرم و نرم بیدار می کند. آهای دوستان عزیز! بزرگ ترین فتنه این است که گمان بریم فتنه تمام شده است. سران فتنه، هواهای نفسانی من و شماست. فتنه همین است که بگوییم؛ “خدا راشکر، فتنه تمام شد”. مهندس و شیخ، شاید سر جای خود بنشینند اما میل ما به زندگی در “بن بست بندگی”، همچنان باقی است. فتنه اصلی، تخت گاز رفتن در بزرگ راه روزمرگی است. ای فرشته هایی که روی دو شانه من نشسته اید؛ خواب تان نبرد. گاهی با خواباندن یک سیلی در گوش من “خلیفه الله”ای مرا به یادم آورید. به یادم آرید که من بال دارم و نباید زندگی، وبال گردنم شود. به یادم آرید که نباید به این قفس عادت کنم. به یادم آرید که زندگی بی شهدا ننگ بود. زنده باد، زنده یاد سید حسن حسینی. “سید حسن” ما از ازل، ایل و تبارش همه عاشق بودند. “سید حسن” ما سید حسن نصرالله است که ایرانی نیست اما نتیجه انقلاب اسلامی است. سید حسن ما مثل مرد ایستاده و یکی به نعل و یکی به میخ نمی زند و سید حسن ایرانی ما “شاعر” بود اما “شعر” نمی گفت. این آخرین دست نوشته سید حسن حسینی است:” خوشا به حال آنان که نمی دانند و بال های شان با قفس، فالوده نمی خورد؛ زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود/ از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود/ آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داد/ تا بال نداشتم قفس تنگ نبود”.
***
…نه، هنوز فتنه باقی است. تا “بهار” خیلی بیشتر از یک ماه مانده. برای من عید در راه نیست؛ من داغ دار خود داغ هستم. من عزا دار رفتن ماه عزا هستم. این بار غم من، از روی کوچ غم به کوچه گردش روزگار است. فتنه اصلی توهم پایان فتنه است. تف بر تو ای روزگار. گفت:” بی درد مردم، ما خدا بی درد مردم/ نامرد مردم، ما خدا نامرد مردم/ از پا، حسین افتاد و ما بر پای بودیم/ زینب، اسیری رفت و ما بر جای بودیم/ از دست ما، بر ریگ صحرا نطع کردند/ دست علمدار خدا را قطع کردند”.
احسنت
دلم بد جوری گرفت
انگار خاک مرگ همه جا پاشیدن
سلام
درست است که تاسوعا و عاشورا و محرم و صفر چیز دیگری است اما شما با این قلم توانمند خود همواره تاسوعایی و عاشورایی بنویسید تا ماهم تاسوعا و عاشورایی بخوانیم و همه با هم بگرییم از مظلومیت حسین (ع)که مظلومیت حسین هیچ گاه فراموش شدنی نیست و غیر تاسوعا و عاشورا نمی شناسد.
موفق باشید.
نه آقای قدیانی
به نظرم این فتنه حالا حالاها تمام نمی شود. اصلاَ سنت الهی بر این نیست که فتنه ها تمامی یابد و اتفاقاَ هر چقدر به عید ظهور نزدیکتر میشیم این فتنه ها هم بیشتر و هم عمیق تر می شوند. اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبۀ ولینا و کثرۀ عدونا و قلۀ عددنا و شدۀ الفتن بنا…
به شرط آنکه به هوش باشیم و در خواب غفلت فرو نرویم.
بابا حسین اقا بی خیال. خانومم قاطی کرد
قبل از اینکه بیاد پای کامپیوتر داشتیم در مورد خرید شب عید حرف میزدیما
ایول کلا بی خیال خونه تکونی و خرید و …شد
خدا خیرت بده
ولی خدایی خیلی عالی بود
سلام
آیا حسینی خواهیم رفت؟
محرم و صفر تمام شد.
آیا تا سال اینده زنده می مانیم ؟
در پناه حق بسیجی بمانید.
سلام.
البته حزن درونی خیلی خوبه و اسلام توصیه کرده بهش. اما باید درونی بمونه و در کار تلخ کردن کام خلق الله نجنبه…
با این قسمت حرفتون خیلی موافقم :(فتنه همین است که بگوییم؛ “خدا راشکر، فتنه تمام شد”)
از هرکجا که شروع می کنم باز به این بیت خواجه می رسم:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
لقد خلقنا الانسان فی کبد
چه خوش گفت سید ما که:
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست
الحق که این رنج بردن ما گنج ماست حتی اگر از رسیدن جامهای بلای الهی کمی مضطرب شویم ولی
اذا احب الله عبدا غطه بالبلا غطا
اعوذ بالله من نفسی ، اعوذ بالله من نفسی ، اعوذ بالله من نفسی
سلام حاجی؛
باز هم گل کاشتی که….
حرف دل همه ی ما نسل سومی ها زدی که نه جنگ تحمیلی را دیدیم نه امام را….
و هیچوقت به این خوبی قدر امام را ندونسته بودیم!!!
درکش برامون کمی سخت بود که با اتفقات اخیر ملموس شد!!!
دلمون نمیخواد که دوباره به اون روز مرگی برگردیم….!!!!
میخواهیم هر روز با یک اشاره سید علی خیابونهای پایتخت قرق کنیم…!!!!
خداقوت!!!!
آره شما درست میگی اون فتنه اصغر بود و هواهای نفسانی ما فتنه اکبر.
اون بند پایانی هم فوق العاده بود، اللهم الرزقنا شفاعة الحسین (ع) …
در کل کارت خیلی درسته، انگار حرف دل منو میزنی، خدا توفیقت بده برادر.
یا حق
سلام
.
.
.
.
.
تقدیم به حسین آقای گل
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چوگلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخم هایی که نشمرده ایم
ولی سر بلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
مرحوم استاد قیصر امین پور
شاعریم و از پی الهام ها
می رویم و گوشه ای کز می کنیم
ما برای گفتن یک شعر طنز
هی عبور از خط قرمز می کنیم
مثل آن خواننده غیر مجاز
کی تقاضای مجوز می کنیم
لاجرم چون اکثر ایرانیان
همدگر را خوب سنتز می کنیم
ابتدا داروی مسهل می خوریم
بعد از آن خواهش ز قابض می کنیم
بهر اسکن بر سر کوه دنا
تبلیغ لاستیک بارز می کنیم
ما به ظاهر مؤمنیم و کار زشت
پشت پرده- مثل واعظ- می کنیم
اتفاقی، زیر چشمی یک نظر
بر جینیفر خان! لوپز می کنیم
در سیاست دکترین داریم ما
پولها ما صرف این تز می کنیم
چای می نوشیم با شیخ عرب
دعوی هَل مِن مبارز می کنیم
گر خلیج فارس را نامد عرب
نفت در حلق معارض می کنیم!
پاچه خواری می کنیم از کاسترو
چند ماچ از هوگو چاوز می کنیم
با پوتین عهد اخوت بسته ایم
باج دادن هست جایز، می کنیم
مشکلات مملکت خالی سرِ
این قلم بر دست مغرض می کنیم
هر کسی گوید به زشتی هجو ما
در نشیمنگاهش پونز می کنیم!
بعد از انشای چنین شعری قبیح
معذرتخواهی ز حافظ می کنیم
سلام
خدا قوت
الحق به نکته قشنگ و ظریفی اشاره کردید. وقتی داشتم مطلبو می خوندم ناخودآگاه یاد جمله “کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” افتادم. فکر می کنم حکمت این جمله دقیقا همینه اگر هر روزمون عاشورا باشه و همه جارو کربلا بدونیم دیگه دچار این بیماری مسری و شایع و خطرناک روزمرگی نمی شویم. پس بیایید با عاشورا وداع نکنیم که این وداع درودی است بر ضلالت.
“ای غم سلام آتشین من به تو؛ درود قلبی من به تو؛ جان من فدای تو؛ تو ای غم بیا و همدم همیشگی من باش بیا که مصاحبت تو برای من کافیست بیا که می سوزم بیا…
شهید چمران
استاد به خدا بی نظیری ……. خیلییییییی ممنون از این نوشته ها .
طلا برای حک این نوشته ها ارزان است .
خدا حفظت کند .
حداحافظ سیاهیا…خداحافظ بوی هیئت…خداحافظ محرم …حداخافظ صفر …
خدا حافظ عشق…اما نه، سلام عشق…
نکنه همه چی رو بذاریم کنار تا سال دیگه …امیدوارم باتری وجودمون رو برا یه سال شارژ کرده باشیم و به مدد ارباب وسط کار یهو دشارژ نشیم…
ای که مرا خوانده ای……………………..راه نشانم بده
گوشه ای از کربلا ……………………….جا و مکانم بده
انصاف آن است که هر روز اثر دعاهایی که برایت می شود در نوشته هایت رد جدید می گذارند.
اگر از گیردادن های جوانانه اتان به استوانه های نظام بگذریم
، بقیه نوشته هایتان رو به خدا بودنش قطعی است
http://taraavosh.blogsky.com/1388/10/08/post-48
عید ۸۸ برای فرار از روزمرگی عید رفتیم اردو جهادی . یک روستای شیعه بین روستاهای سنی سیستان.
یکی از بهترین عیدهام بود.
عید ها ما حسین اقا همون طور که گفتی غفلته
چقدر از روز های آخر سال بدم میاد که بازارها شلوغه و همه در فکر نوع کردن کفش و لباسشونن.
خدا کنه امسال هم بتونیم فرار کنیم از عید
باز هم زیبا .
نخونیم نوشته هاتونو چه کنیم؟
منم به روزم!
واقعا عالی بود .
اما تازه از امشب درد های شیعه شروع مشه . از فردا فاطمه (س)نباید بلند گریه کنن. از امشب علی(ع) خانه نشین میشه.مصایب فرزندان محمد از امشب شروع می شه.۹۰ روز دیگه جده سادات پهلو شکسته می شه و علی تنها
تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست. داستان کاروان قصه ما یک بار دیگر به انتها رسید. کاروان ۲۸ رجب که از مدینه گسیل شده بود به مدینه باز می گردد. اما این کاروان کجا آن کاروان کجا! مسافران ما از سفر برگشتند. رسم ما ایرانی هاست که به دیدن مسافرانمان برویم، سفر به خیر بگوییم و سوغاتی بگیریم. سفر به خیر. عجب سفری بود این مکه و کوفه و کربلا و شام. سفر منطقه اراذل و اوباش شام به خیر. مسافران آمدند اما، اما این ام بنین کجا آن ام بنین کجا!
ما اولین سحر بعد از ماه صفر را به باب مساجد می رویم قبل از اذان صبح. آب و جارو می کنیم. نذر می کنیم و نذری می دهیم که ایام عزاداری تمام شده. رسم داریم که برای حضرت زهرا سلام الله علیها سر سلامتی بدهیم که ایام عزاداری فرزندشان تمام شد. به قول ما ایرانی ها از چله اش درآمد. اما چه رسمی؟ این چه رسمی است که حضرت زهرا در بستر بیماری و جراحت باشند و ما رخت عزا از تن بیرون کنیم؟ عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست. به ما خوشی نیامده در دوره غربت و غیبت.
ما نگرانیم. البته نه برای کشمکش های منافقان عصر ظهور و نه برای تهدید به اردوکشی ها و تخریب ها و حرامی گری های مشتی محارب در مناسبت های مختلف. نگرانی ما از حفظ انقلاب و نظام در روز قدس و ۱۳ آبان و عاشورا و ۲۲ بهمن و ۱۴ اسفند و چهارشنبه سوزی نیست. اینها همه با یک ۹ دی چونان بند و طنابی که در مجلس فراعنه به دست ساحرانش باز می گردد، سحرشان باطل می شود. مملکت ما امام رضا سلام الله علیه دارد. «مملکت امام زمان» که تعبیر خاص علامه جوادی آملیست صاحب دارد. انقلاب و نظام و ۲۲ بهمن صاحب دارد. مملکت ما صدها هزار شهید و جانباز دارد و شهید زنده است. زنده است یعنی مدافع اسلام و انقلاب و نظام اسلامیست. ملتِ صدها هزار شهید داده نگران مشتی روزه خوار و شرابخوار و سنگ و چماق و آتش به دستی که تنها هنرش آتش زدن زباله دان است نیست. ملتی که ۸ سال در مقابل دهها کشور و تمام ابرقدرت ها ایستاد نگران خرده جرثومه های آخرالزمان نیست. ما نگرانی ها و دغدغه های بزرگتری داریم. ما دغدغه فاطمیه و محرم داریم. دغدغه سقیفه و بیعت و فدک. ما دغدغه انتقام داریم. بچه های انتقام سیلی زهرا سلام …
سلام
درسته که محرم عشق و صفر معرفت تموم شد ولی دل ما هنوز هم که هنوزه توی عاشورای حسین گیر کرده. خیلی از بچه های تاسوعای سردار عشق پیرهن مشکی را زیر لباسهای عیدشون به تن می کنن یا حداقل یه زیرپیرهنی مشکی که بوی محرم و عشق از اون به مشامشون برسه. شاید گهگاهی توی بوی تعفن روزمرگی شمیمی از عطر محرم و حسین کام عطشان اونا را با بوی سیب تازه کنه!
هنوز هم توی جلسات هفتگی شعر و شعار ما همینه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» اینکه «فتنه همین است که بگوییم؛ “خدا راشکر، فتنه تمام شد”» درست ولی جوانهای حسینی ثابت کردن که همیشه آتشی در خاکستر سینه دارند که با نسیمی روشن میشود حال کی این نسیم بوزد.
به امید روز عیدی که صدای «یا اهل العام انا بقیة الله» آقامون گوشهای همه را نوازش بده و از خواب بیدار کنه.
یا محبوب
می خواستم بگم رهرو آن است که اهسته وپیوسته رود
کم بنویس همیشه بنویس
بسیجیم به امید ظهور پنجره ام و باز مانده از نسل هزار حنجره ام
هنوز عهد و مرامی که داشتم دارم
و جان نیمه تمامی که داشتم دارم
به همرهان که جفا میکنند میگویم
اگرچه گفته ام اکنون بلند میگویم
که تا به چشمه نور حیات روزنه ایست
تمام بود و نبودم فدای خامنه ایست
عهد و پیمان ما کهنه شدنی نیست هررزو که بگذرد تازه تر میشو د ما از نسل فرزندان روح خداییم ما فرزندان دست خداییم
امروز قلم هامان اسلحه و ایمانمان زره مان است پس نه خسته برادر!!
اینم برا آقامون
باهمان دست راست ات بشکن آخرین قفل این نفس ها را
بال های شکسته می دانند رمز محکم ترین قفس ها را
هرچه را پیش از این نمی خواهم، تازه در ابتدای این راهم
ببرم هرکجا که می خواهی ، تو نشانم بده سپس ها را
کاش زیبا نبود چشمان ات ، آه از این نابرادران حسود
پلک هایت ورق ورق زده است شرحی از احسن القصص ها را
کوسه ها تکه تکه ام بکنند باز دست از تو برنخواهم داشت
وارث ماهیان اروند م ، می روم تا ته ارس ها را
درد وتنهایی و غریبی که سرنوشت تمام عاشق هاست
توکه باشی برای من کافی است ، چه نیازی است هیچ کس ها را
سلام
بابا شما چرا نمی فهمید ما جوونا دیگه این انقلاب نمی خوایم.شما چرا نمی فهمید ما دیگه حکومت دینی نمی خوایم.ما عاشق ایرانیم ولی عاشق ایرانیکه جمهوری ایرانی باشه.
این هم بک کلمه از مادر عروس!!
http://setarezad.blogfa.com/متنقشنگتون میشه تو کامنتش بذارید
پستی راجع به ریاست جمهوری یازدهم گذاشته ام
امیدوارم ایده ی خوبی باشه
فعلا
خاتمی؛میان دار هیئت ماسون و صهیونیست!!بخونید حال کنید!!
منظور اون ایرانیه متعصب از جوونا همون یک عده خس و خاشاک کافره که خودشونو لخت مادرزاد می کنند.
فکر کردی اینایی که کامنت می نویسند پیرمردند؟ حد اقل تو راهپیمایی می اومدی تا می دیدی اکثر افراد جوون بودند!!!
امثال شماها می خواید جمهوری ایرانی بشه تا بتونید هر غلطی تو خیابونا بکنید؟؟
تو دید نداری چون فقط دوستاتو می بینی که همه با هم جزو منافقها و کفارید!!!!
باسلام وبلاگ خوبی داری اگر دوست داشتی مرالینک کن.
سلام حاج حسین
نوشته هات خیلی قشنگه داداش
ازت می خوام برای من حقیر دعا کنی
یاعلی مدد
احسنت بر شما. تبادل لینک بفرمایید. با تشکر
سلام
با مطلب وقتی پای شیطان در میان است به روزیم
.
یاعلی
وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ
سلام برادر جان ما وبلاگتو لینک دادیم شما هم افتخار بده وبلاگ ناقابل مارو لینک بده
التماس دعا
kamannews.blogfa.com
سلام فکر نمی کردم یه آدم دیوانه تر از من هم پیدا بشه این احساس رو پارسال موقع تحویل سال نو داشتم دلگیر از اینکه هیچکس یادش نیست الان باید آقا می بود ولی نیست…
خاک بر سرت که اینقدر داغونی
خداوند خودش زحمت این کار را کشیده و مرا از خاک آفریده!!
سلام
وبلاگ جالبی داری مطالب و لینکهاتم آموزنده بود
خوشحال میشم یه سری هم به وبلاگم بزنی و
ومنو از نظراتت بهره مند کنی
خوشحال میشم در صورت تمایل با هم تبادل لینک هم داشته باشیم
لینکهای خوبی هم در وبلاگم دارم یه سر به اونا هم بزن
خیلی ممنون
موفق باشین و سرفراز
امیدوارم بتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم
منتظرنظرتون هستم
پیروز باد ملت قهرمان
سلام.فونت فاصله ی کم خطوط تو وبلاگتون چشمو خیلی اذیت میکنه میشه درستش کنین؟
مثل همیشه عالی
آقا حسین ممنون میشیم به ماسربزنین و نظرمحترمتونو بگین
یا حق
حاجی به روز شو دیگه!!!
خسته شدیم همش به عشق تو on میشیم اما خبری نیست.
اگه میخوای ترکمون بدی آخه یکدفعه که نمیشه کم کم …باشه….
جون من آپ کن دیگه….
http://gordab.com/content/archives/1833
تصور می کنم روی سخن این نوشته با شما باشد
با احترام
سلام…
آی گفتید..!
منم دوست ندارم این حال و هوای باحال تموم شه…
تاسوعا عاشورا…۹دی…۲۲بهمن… وای چقدر انتظار کشیدیم ولی چه زود تموم شد!
امیدوارم مردم به این زودی ۹دی و ۲۲بهمن رو فراموش نکنند تا مسولین مربوطه از خدا خواسته قضیه رو ماستمالیزاسیون نکنند..!!
فقط درباره ی اجرای عدالت و پایان فتنه فعلا دلم خوشه که ایشالا قرار مناظره ها دوباره شروع بشه که این تنور سرد نشه…
در پناه حق
خدا قوت
سلام
خیلی دلم گرفته بود
حرفهای دلمو تو وب شما خوندم
خسته نباشید
ان شاء الله جزو یاران امام زمان عج الله تعالی باشید
اره تو راست میگی تو این مملکت هرکی حرف میزنه یا میشه کافر یا میشه….
آهای دوستان عزیز! بزرگ ترین فتنه این است که گمان بریم فتنه تمام شده است. سران فتنه، هواهای نفسانی من و شماست. فتنه همین است که بگوییم؛ “خدا راشکر، فتنه تمام شد”.
یه احسنت واسه این جمله ت یکی دیگه هم واسه بقیه ش!
احسنت حرف دل ما رو نوشتی خداوند روح پدر مجاهدتون رو شاد کنی باز هم بنویس در مورد ایام فاطمیه و غاصبان ولایت هم بنویس
خدا شما عزیزان رو حفظ کنه
ایرانی غیر متعصب مطمئنی که شما فقط حرف میزنید!!مثلا مسجد آتیش زدن هم جزئی از گفتمان شماست؟ قرآن پاره کردن چی؟اینم گفتمانه؟ نکنه میزگرد بوده؟ بعدشم مگه کافر بودن شاخ و دم میخواد همین که میگی من دین نمیخوام یعنی چی؟ یعنی کافری دیگه؟ ما که خر نیستیم شما بگید من دین نمیخوام بعدش ما بهت بگیم خدا جو ها؟؟؟ شماها اصولا حال میکنید با اینجور دینی مثلا بری بسیجی با پراید زیر بگیری بعد بهت بگیم مجاهد .بری طعمه ی دیگران شی و بکشنت ما هم بهت بگیم شهید مث آغا سلطان.بری دفاع از منافقان جانی کنی ما بهت بگیم فقیه نستوه . اینجوری حال میکنی دیگه؟؟؟؟؟؟ مدل قشنگیه نه؟؟؟!!
سلام
احسنت به این قلم شیوا…
پاینده باشید.
یا علی
خسته نباشی دست درد نکند ناراحت هستم چرا دیر باشمایادگاران شهدای سفرکرده اشنا شدم .وصییت راشمانبایدبنویسدسران فتنه بایدبنویسند چون مامنتظرفرمان رهبر غزیز خودهستم .
منافق در هر لباس منافق است
حرف آخر را آقا زد