نه، من نیستم!

دیروز عده ای از دوستان به من زنگ زدند و انتصابم را به ریاست سازمان بسیج دانشجویی تبریک گفتند و از خداوند متعال برایم آرزوی توفیق در این سمت جدید کردند؛ نکاتی را هم درباره چگونگی مدیریت بهتر این مجموعه ارائه دادند و من جمله سعه صدر را راز موفقیت من دانستند و خواستند که از همه ظرفیت های جامعه دانشگاهی و نخبگان بسیجی استفاده کنم؛ از تجارب مدیر قبلی سازمان آقای سراج هم بهره برده و خلاصه بسیج دانشجویی را با تحول مثبت مواجه کنم. عده ای هم برایم کامنت های تهدید آمیز گذاشتند که با چهار تا مطلب شدی رییس سازمان بسیج، ای پاچه خوار!!

اولا از همه این دوستان خوب و مخالفان خداجو صمیمانه سپاس گذارم و خود را همیشه به راهنمایی دیگران محتاج دانسته و مشورت های همه عزیزان رابه دیده منت روی چشم گذاشته، آنرا نصب العین حرکت خود قرار می دهم و از همه عاجزانه خواهش می کنم این حقیر را از نصایح خود محروم نفرموده، اگر انتقادی هم دارند آنرا با ما در میان بگذارند و بدون ذره ای ترس واقیت ها را ولو تلخ بیان نمایند. ثانیا من از مسئولین گله مندم که چرا قبل از دادن این پست با خود من مشورت نکردند! این دیگر خیلی نامردی است که بار به این بزرگی را بدون هماهنگی روی دوش آدم بگذارند. من الان خودم هم نمی دانم چی کاره ام؛ نویسنده نیستم که هستم. در وطن امروز کار نمی کنم که می کنم. برای وطنم ایران کار نمی کنم که می کنم. مجله دفاع مقدسی در نمی آورم که درمی آورم. همیشه در صحنه حاضر نیستم که هستم. در ۹ دی نیامدم که آمدم. در همین حوادث اخیر تا پای شهادت نرفتم که رفتم. مردان خداجوی موسوی یک حال اساسی به ملاجم ندادند که دادند. الان وسط سرم اندازه یک دو ریالی سوراخ نیست که هست. گاهی شبها دچار سردرد مزمن نمی شوم که می شوم. پزشکان مرا توصیه به استراحت طولانی نکرده اند که کرده اند. در جبهه فرهنگی کار نمی کنم که می کنم. سردار جنگ نرم نیستم که هستم. در هر روزنامه ای یک دوره نبوده ام که بوده ام؛ با این همه درد سر من نمی دانم این شغل را به کس دیگری نبود که بدهند؟! عدل این مسئولیت خطیر را هم دادند به حسین قدیانی بیچاره! ثالثا به پیر به پیغمبر این حسین قدیانی من نیستم. یکی دیگر است. البته من هم حسین قدیانی هستم و اتفاقا بهترین حسینی که قدیانی است منم اما در این مورد تشابه اسمی شده. رابعا این همه آدم، آمدند و به یکی هم اسم ما این پست را دادند. توطئه شده! اینها می خواهند من اسمم را که در گوگل سرچ می کنم هزار تا حسین قدیانی بیاید که هیچ کدام شان من نباشم! اینها از محبوبیت من ترسیده اند! مگر از محبوبیت قلعه نوعی نترسیدند؟ اصلا امیرکبیر چه جوری ترور شد؟!

خامسا من قبلا هم به مسئولین گفته بودم که به جز ریاست جمهوری هیچ پستی را اعم از لشکری و کشوری قبول نمی کنم. در زمانه ای که شیخ از خدا بی خبر دو دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری بوده، من بشوم رییس سازمان بسیج دانشجویی؟! یعنی حد من این است؟ سادسا اگر قرار بود که با چهار تا مطلب پست بگیرم این اتفاق باید ۱۰ سال پیش می افتاد نه الان. سابعا از این به بعد کسی انتخاب من به این سمت را تبریک بگوید، بی بصیرتی خودش را نشان داده. هر کسی هم در این باره موضع دو پهلو اتخاذ کند، این کافی نیست. صاف و پوست کنده باید حرف بزند.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. باز باران می‌گوید:

    اکنون اما اگر چه سخن از همان رسالت عمار است اما قطعا شرایط با آن روزها تفاوت دارد. اینجا دیگر کوفه نیست.
    .
    .
    .
    و امروز روزی است که همه باید عمار باشند.

    ان شاء الله کربلا
    یا علی

  2. مبارز سبز می‌گوید:

    مگه شما کسی را به مناظره نمی طلبیدید ؟ نکنه ابهت شما در حد رجز خوانیتون هست ؟ خب …من هستم
    این اشتراک اکانت من هست منتظرتون هستم …
    http://friendfeed.com/khatshekan

  3. فرزندان روح ا... می‌گوید:

    یک بار با زبان خوش اومدم گفتم یه مقاله در مورد مرثیه ات نوشته ام بیا بخون خوشحال میشم نظرت رو بدونم کلاس گذاشتی نیومدی واست آوردمش اینجا

    پاسخی بر مرثیه ای برای خواص
    مقاله جدیدی توی مطبوعات از حسین قدیانی چاپ شد که مثل همه مقاله های دیگه اش یه تکونی به نویسنده ها مخصوصا طنز نویس ها داد . اگر چه این یکی خیلی هم جدی بود ولی بند بندش سرشار از نکات فراوان و قابل تاملی بود که آدم رو هر چند برای لحظاتی کوتاه به فکر فرو می برد . از اونجایی که حسین آقا دائم تو همه جای متن با اشتیاق صحبت از مناظره می کرد و مبارز می طلبید تصمیم گرفتم یه جواب براش بنویسم اگر چه می دونم قلم خام دست خامه به دستی مثل من قابل مقایسه با نوشته های ایشون نیست ولی بالاخره هر چی باشه یه مزیت داره و اون هم اینه که می تونم حداقل ایشون رو به آرزوش یعنی شنیدن جواب در یه مناظره رو در رو از زبون یه جنبش سبزی رسونده باشم . ولی قبل از اینکه شروع به نوشتن کنم کسانی که مقاله مرثیه ای برای خواص رو نخوندن مقاله من رو هم نخونن چراکه لازمه اول اون رو بخونن بعد مقاله من رو ببینن . در هر صورت با این قلم ضعیف باز هم محض وظیفه چند خطی رو نوشتم که امیدوارم موجبات رضایت حضرت حجت و نایب بر حقش امام خامنه ای رو فراهم کنه .

  4. فرزندان روح ا... می‌گوید:

    پاسخی بر مرثیه ای برای خواص

    من علاقه ای به اینگونه نوشتن نداشتم / این را از خودت یاد گرفتم / خیلی دوست داشتی با یک نفر مناظره کنی / خب چه کسی از من بهتر / گفتم با زبان خودت بنویسم / به نظر زبان خودت را بهتر میفهمی / البته به نظرم زبانت اصلا سرخ نیست / زبانت دراز است / ولی کوتاهش نکن / شاید به قول خودت / یک روز مثل خیلی های دیگر شرمنده خون شهدا بشوی / تمام نوشته ات را خوب خواندم /در جای جای نوشته ات دائم سخن از خانواده شهداست / حمایت های پیش از انتخابات را یادت هست / مدام خبرگزاری ها تیتر می زدند / در مصاحبه با خانواده شهید ….. بیان شد / ما خانواده شهید ….. نیز در انتخابات از جناب آقای ….. حمایت می کنیم / نمی دانم هدف از اینهمه شقه شقه کردن ها چه بود ؟ / چرا هیچکس از استفاده ابزاری کردن از خانواده شهدا گلایه نکرد / ولی مهم نیست / هرچه باشد / مهم این است که همه فهمیدند / شهدا نامشان هم آبرو می آورد / گفتی خانواده شما در انتخابات از چه کسی حمایت کرده بود ؟ / همسایه ما علی آقا و خانواده شان در انتخابات سبز بودند / ولی احمد پسرشان که برادر شهید محسوب می شود / از آن احمدی نژ‍ادی های افراطی است / یادش به خیر آن زمان دائم خبرگزاری ها ی سبز می گفتند / خانواده شهید ….. هم در انتخابات به آقای موسوی رای می دهد / و فردا احمد تکذیب می کرد / ایندفعه نوبت خبرگزاری های طرف دیگر بود / که بنویسند / برادر شهید …. عنوان کرد / من و خانواده ام با افتخار احمدی نژادی هستیم / تا دوباره علی آقا پدرشان زحمت تکذیب کردن را بکشد / عجب داستانی شده بود / ولی قبول داری کفه ترازو به سمت ما سنگینی می کرد ؟ /

  5. farzanderuhollah می‌گوید:

    / پس چرا چنان صحبت میکنی که انگار ما از شهید و فرهنگ شهدا چیزی نفهمیده ایم ؟ / خب ما هم این طرف خانواده شهدا داریم / مثلا خانواده شهید باکری / نمی دانم مصداق کدامیک از آن تقسیم بندی سه دسته ای آقا حمید هستند / خون دل می خورند / همه چیز را فراموش کرده اند / یا از گذشته خود و جهاد در راه خدا پشیمان شده اند / ولی مهم نیست / هرچه باشد از خانواده شهدا هستند / و مهم تر اینکه سبز هستند / درست است پایبند رنگ شهدا رنگ سرخ نماندند / شاید سلقه شان کمی با سلیقه شهدا فرق می کرد / اینها سبز را بیشتر از سرخ دوست دارند / بالاخره گذر زمان است و هزار ….. / گفتی از سر آن همسر شهید چادر کشیده اند / اسمش چه بود ؟ / آها ……….. مادر سمیه / این جمله برایت آشنا نیست ؟ / و نصیحت آخرم به آسیه و….. عزیز / جمله شهید حمید باکری بود / خطاب به دختر و پسرش / برایت نوشتم که حواست را جمع کنی / اگر پدر سمیه شما شهید است پدر آسیه مانیز شهید شده / چه شکلی می شوی اگر بفهمی آسیه و مادرش هم در انتخابات سبز بودند / اینان هنوز پایبند به آرمانهای شهدا هستند

  6. farzanderuhollah می‌گوید:

    / البته آسیه چادر سر نمی کند که کسی آن را از سرش بکشد / ولی اگر هم سر می کرد کسی آن را نمی کشید / چرا که آسیه با ماست / مثل خیلی دیگر از دوستان سبز من / دقیقا معتقد به راه پدرانشان / فرزند شهید , متدین , انقلابی و از همه مهمتر ولایت مدار / خودم شنیدم / در برنامه بسیجی واقعی همت بود و باکری می گفت / ما ولی فقیهی به جز امام خمینی نمی شناسیم / ما اصلا شعار نمی دهیم / اهل عملیم / ما اهل کوفه نیستیم / ولی پشت علی هم نمی ایستیم / تنها بماند یا نماند فرقی نمی کند / تنها مائیم که در دانشگاه از ترس این رسانه غیر ملی یک عکس هم نمی توانیم پاره کنیم / با چه توجیهی این همه آزادی را از ما سلب می کنید ؟ / پدران ما برای آزادی شهید شده اند و دیگر هیچ … / آخر آقای ضرغامی امام مال خودمان است / پاره کردن عکسش به کسی چه ربطی دارد ؟ تازه اجازه اش را از نخست وزیرش هم گرفته ایم / کمی صبر کنید رضایتنامه کتبی از نوه اش هم می گیریم / آخر می دانید که همگی با ما هستند / تازه بگذریم از اینکه آقای هاشمی و چند نفر دیگر هم سکوت کردند / از آنجایی که سکوت علامت رضاست / پس استوانه و چند شکل هندسی دیگر نظام را هم به لیست اجازه دهندگان اضافه کنید / نمی دانم بزرگتر های ما هم وقتی داشتند امام را به موزه می بردند از کسی اجازه گرفتند یا نه / اما عیبی ندارد با پیروزی جنبشمان ما قول می دهیم برای به موزه بردن اندیشه امام از همه اجازه بگیریم / از خط امامی ترین هایتان / حتی شما رهبر عزیز

  7. farzanderuhollah می‌گوید:

    باور کنید / ما اصلا اهل تعارف نیستیم / خط امامی هم هستیم / ولی سید میگفت برای رسیدن به یک جامعه مدنی از خیلی چیزها باید عبور کرد / امام خمینی که هیچ مشی امام حسین هم با نظرات جان لاک و مونتسکیو سازش نکند از اوهم عبور می کنیم / البته مشکلات جزیی قابل حل است / امام حسین را هم می توان به روز کرد / او را هم هماهنگ می کنیم / خدا پدر سروش و صانعی و کدیور و مجتهد شبستری و آغاجری را بیامرزد / این اواخر اگر به بن بست نمی رسیدیم داشتیم از خود خاتمی هم عبور می کردیم / البته ما نیز معتقد به امام هستیم / ولی با قرائتی نوین / سخنش را یادت هست / تکلیف ما را سیدالشهدا مشخص کرده است / خب ما هم در روز عاشورا تکلیفمان را با سیدالشهدا مشخص کردیم / اما نفهمیدم / این که گفتی چرا ما پارسال به خیابان نیامدیم یعنی چه ؟ مگر ما فقط باید سالی یکبار به خیابان بیاییم ؟ ما همیشه در سطح خیابانهای شهر هستیم / اگر هر چند وقت یکبار مارا می بینی / بخاطر آنست که ما بعضی اوقات زیر زمینی هم می شویم / البته بعضی اوقات هم مجبوریم از زیر زمین بیاییم بیرون / منظورم جاهایی است که مترو ایستگاه ندارد / خدا بیامرزد پدر این نخبگان را عجب خدمتی به ما می کنند / نمی دانم اگر این BRT نبود ما چه می کردیم ؟ / البته از آنجایی که ما بیشماریم / گاهی در سوار و پیاده شدن اذیت می شویم / ولی عیبی ندارد / همین که از لطف آقای قالیباف و همفکرانشان فرصت پیدا کردیم که هر از چند گاهی به خیابانها بیاییم جای شکرش باقی است / خدا این نخبگان با بصیرت را از ما نگیرد / سطل آشغال ها هم از خدمات ارزنده ایشان در شهرداری بود / بگذریم …..

  8. farzanderuhollah می‌گوید:

    به نظر می رسد به فرزند شهید بودنت افتخار می کنی / بگذار خیالت را راحت کنم / من و خانواده ام هیچ احساس تعلقی به شما و انقلابتان نمی کنیم / صریح تر بگویم ؟ / به روی چشم / اصلا ما جزو همان ۲ درصدی بودیم که از اول به جمهوری اسلامی نه گفتیم / ما روز قدس جو گیر نشدیم / ما از اول مقصدمان جمهوری ایرانی بود / اگر آمریکا از ما حمایت می کند بر ما هرجی نیست / ولی شما چرا ؟ / چند سوال ساده می پرسم / مگر همین شما تازه انقلاب کرده ها نبودید که می گفتید می خواهید خواب را برچشمان صاحبان زور و ثروت و مستکبران عالم حرام کنید ؟ / مگر شما نبودید که می خواستید حکومت جهانی مستضعفین تشکیل دهید ؟ / پس چه شد که همین حالا بر سر حمایت از فلسطین در مملکتتان دعوا دارید ؟ / تشکیل حکومت جهانی مستضعفین پیش کش !!! / بسیجی بنیاد گرا چرا سکوت کرده ای ؟ / مگر قرار نبود انقلابتان را صادر کنید ؟ / پس چه شد که انقلابی هایتان بعد از گذشت فقط ۳۰ سال در کشورتان وارد کننده انقلاب مخملی شده اند ؟ / خوب گوش کن برادر / به تو نیامده ما را آسیب شناسی کنی / یک فکری برای خودتان بکن / سخنگوی ما آقای جواد اطاعت است / ما از اصل با شما مخالفیم / گفتم که ما به انقلاب شما متعلق نیستیم / ما هیچ دغدغه ای از انقلاب و آرمانهای فراموش شده امام خمینی شما در وجودمان احساس نمی کنیم / سخن ما سخن سنگک است و گوشت قرمز و نخود لوبیا / تو اگر طبیب بودی فکری برای انقلاب فراموش شده خودتان می کردی / مسیر ما و جنبشمان مشخص است / ما برای انقلاب شما دنبال مربی خارجی نمی گردیم / ما به دلیل ضعف عملکرد مربی های داخلی مجبور شدیم دست به تغییر و تحول در کادر فنی جنبش بزنیم /

  9. farzanderuhollah می‌گوید:

    ما از اول هم می دانستیم هرکسی نمی تواند رهبری جنبشی را که برای ریشه کن کردن آرمانهای امام و انقلاب شکل گرفته بر عهده بگیرد / ما از اول هم می دانستیم جنبشی که اسراییل و آمریکا بدان چشم امید بسته اند را هر کسی نمی تواند رهبری کند / جنبشی که بر قلب ها و مغز های هم جنس بازان و بهاییان دنیا حکومت می کند را هر کسی نمی تواند رهبر باشد / چه برسد / به فردی که در یک مناظره تلویزیونی با اولین تشر طرف مقابل در ۴۵ دقیقه ۴۹ چیز می گوید /چه برسد / به فردی که با دیدن یک راهپیمایی میلیونی مخالفانش ( ۹دی ) دستپاچه می شود / میرحسین بر گردد یا بر نگردد فرقی نمی کند ؟ / ما در حال مذاکره با گزینه های خارجی هستیم / قوه قضاییه تان میرحسین را محاکمه کند یا نکند فرقی نمی کند / ما به هیچ وجه از خواسته هایمان کوتاه نمی آییم / ما خط امامی های پیش از انتخابات تا دلتان بخواهد گزینه برای رو کردن داریم / مسعود رجوی مهاجرانی اکبرگنجی کدیور بازرگان سازگارا نوری زاده و … / تا همین حالا هم هدایت میرحسین صوری بود / پشت صحنه با رخت کن تماس گرفته می شد / اکنون علنی اش کردیم/ اصلا بازگشت یا عدم باز گشت میر حسین موضوعیتی ندارد .

    ………………………………………………………………………………………………………………

    ……………………………………………………………………………………………..

    …………………………………………………………………………..

    سعی کردم مثل خودت قصه ننویسم / قلم را محکم نگرفته بودم / دلم هر چه می خواهد خودش بنویسد / سعی کردم همین چند خط اندک را از زبان خودشان بنویسم / البته خیلی سخت بود / امیدوارم شیخ مرا بخشیده باشد / از اینکه در سراسر مقاله هیچ سخنی از او نیست / میخواستم جدی بنویسم / راستش در متن جدی جایی برای عرض اندام شیخ باقی نمی ماند / همین چند خط تحفه ناقابل را هدیه می کنم به مادر سمیه / قلمم ضعیف است و بضاعتم کم / شاید از شرمندگی سمیه و چادر خاکی مادرش در آمده باشیم / اما شرمندگی چادر خاکی ……………..

  10. یه دوست جدید می‌گوید:

    سلام
    ببخشید شما چرا اینقدر غریبید…؟!
    من به یه زوری بلاگ حسین قدیانی رو پیدا کردم…
    گفتم الان از پرطرفداری، بلاگتون باز نمیشه…
    فکر می کردم نظرایی که براتون می ذارن از یامین پور(که من خیلی دوسش دارم) هم بیشتره…
    مطلباتون (که حرف ندارن)تو همه ی سایتا پیدا میشه… پس چرا بلاگتون انقدر ناشناسه…!
    فکر کنم تازه راه اندازی کردید؛ یا شاید اون حسین قدیانی که فکر می کنم نیستید…؟!
    به هرحال اگه همونید من عاشق نوشته هاتونم…
    انشاالله خدا توفیق شهادت بهتون بده
    یاعلی

  11. راهی می‌گوید:

    بلاخره ما نفهمیدیم ناراحتید که رئیس بسیج دانشجویی نشدی ؟ یا نه خوشحالین .
    ان شاالله رئیس جمهور بشی .
    آرزو که بر جوانان عیب نیست .
    به آقای حسین قدیانی بابت سمت جدیدشون در ریاست بسیج دانشجویی تبریک میگم .
    اشتباه نکنید ، منظورم اون یکی آقای قدیانی بود .

    شما همون نویسنده ی خوب ما باش .
    بسیج دانشجویی رو می خواید چی کار ؟
    بذارید مال اون یکی قدیانی باشه .

    راستی اگر بدخواه مدخوا داری به ما و بروبچ نشونش بده .
    ما هم می سپاریمش به خدا …

  12. مهدی می‌گوید:

    سلام
    با بدبختی اینجا را پیدا کردم برادر.
    شما که مطبوعاتی هستی دیگه چرا؟!
    بده اون وطن امروز که مقالاتت را چاپ می کند، آدرست را هم بزند.
    غریب بازی هم حدی دارد.
    واقعا برات آرزوی موفقیت دارم.
    مادرم برات نماز می خونه، بعد از هر شعرت…
    خیلی دوست دارم برادر هنرمند عزیز
    سلام ما را به بابای شهیدت برسان… راستی قبرش قطعه ۲۶ است؟
    التماس دعا

  13. مجتبی درودی می‌گوید:

    امام امت فرمودند در حکومت اسلامی برای همه احزاب ازادی هست زرشک
    مملکت مستقل وسربلند میشود زرشک
    زندانها را به مدرسه تبدیل میکنیم زرشک
    فقر وقحشا از بین میرود زرشک
    به کسی طلم نمیشود زرشک
    ایران به کشوری نمونه تبدیل میشود زرشک
    دادگستری عدل علی را پیاده میکند زرشک
    البته امام کاذب خدمت گرانبهایی به ما ایرانی جماعت کرد که عملا همه را با چهره حقیقی وکریه اسلام ناب اشنا نمود

  14. حامی ولایت می‌گوید:

    سلام
    یه پیشتنهاد خیلی مهم داشتم، ملتمسانه ازتون می خوام قبول کنید.
    خواستم بگم شما که اینقدر زیبا می نویسید، نوشته هاتون علاوه بر تاثیر گذاری اشک دمو درمیاره، پدر بزرگوارتون هم شهید شدن وشما دارید راه ایشون رو ادامه می دید…که انشالله شما هم به درجه شهادت نائل بشید…
    خواهش می کنم ازتون اگه شما هم مثل ما از تعصب بیجای دکتر راجع به مشایی ناراحت و نگرانید… یه مطلب، نامه یا… بنویسید و به دکتر محبوب بگید که حضور مشایی نه به نفع ملته نه به نفع خودش، نه مردم راضی اند نه خدای مردم، نه رهبری نه نخبگان ولایت مدار…
    ما که حرفمون خریدار نداره…
    بگید حداقل بیان راجع بهش حرف بزنن ابهام زدایی کنن، به مردم که با رای اوناست که بر کرسی ریاست نشسته اند بی اعتنایی نکنن…
    رهبری یکی از انتقاداتشون به این دولت همینه که توضیحات این دولت کمه برای مردم…
    شاید قلم قدرتمند شما اثری بگذارد…
    خدا حفظتان کند…
    ما منتظریم
    فراموش نکنید..

  15. علی...شبستان می‌گوید:

    سلام بر برادر حسین
    خوبی ؟ این کامنت و بخون ها !
    آخرین بار سال ۸۴ همدیگر و دیدیم . تو هاگیر واگیر انتخابات ریاست جمهوری …
    ای بابااااااااااااا
    سر میرداماد دیگه ! طرفداران پر شمار هاشمی داد میزدن : هاشمی رای میاره * اشکش و در میاره !
    یادت اومد !؟
    ای تو اون…
    اگه متوجه نشدی کی ام خب عیب نداره یه کامنت خصوصی برات قرار می دم تا از حس کنجکاوی ( همون فضولی سابق ) دق نکنی !
    التماس دعا و برو خصوصی رو ببین .

  16. سیداحمد می‌گوید:

    سلام حسین آقای عزیز
    بسیار خوشحالم که به لطف یه دوست خوب وبلاگتونو پیدا کردم.
    خیلی از خوندن مطالبتون لذت میبرم.
    با بعضی از مطالبت یه دل سیر گریه کردم.
    همیشه دعا میکنم خدا با پدر بزرگوارتون محشورتون کنه.

  17. سلام همسنگر شما با افتخار لینک شدید. شرمنده بدون اجازه لینک کردم
    به ما هم سر بزن خوشحال میشیم. یا علی ع

  18. حقیقت می‌گوید:

    سلام
    باید اعتراف کنم من هم اسیر این تشابه اسمی شدم…
    وقتی بعد از ظهر از سیستم پیامکی سازمان بسیج برایم پیامک آمد که حسین قدیانی جایگزین رضا سراج شد… اولین کسی که به ذهنم رسید شما بودید و یک سمت بی ربط با تخصصتان و …
    .
    .
    اسمتان را سرچ نکردیم -یک حسن تصادف ما را به خانهی مجازیتان کشاند. اینجا عطر تمام جملات تاثیرگذار یادداشت هایتان به مشام میرسد.
    لینک شدید
    موفق باشید!

  19. علیرضا می‌گوید:

    حسین جان پست جدید مبارک
    سرداری جنگ نرم رو می گم
    الحق که سرداری
    ……………………………………..
    مخلصیم برادر

  20. من می‌گوید:

    بالاخره شما رییس بسیج شدی دیگه ؟

    بابا به خدا من این خبرو که شنیدم گفتم برم عضو بسیج دانشگامون بشم ، دانشگاه ما خیلی وضع بسیجش خرابه (مخصوصا دانشکده مون)

    (آخرش هم به سید گیر دادیا)
    …………………………………………..
    کدوم سید؟

  21. سلام می‌گوید:

    فقط خواستم بگم عجب قلمی داری عزیز!
    …………………………………..
    کیبور دم خوبه نه قلمم عزیز

  22. من می‌گوید:

    “هر کسی هم در این باره موضع دو پهلو اتخاذ کند،این کافی نیست.صاف و پوست کنده باید حرف بزند.” ——> تیکه کلام اخیر حضرت سید

    معلومه دیگه ، سید ِ خامنه ای ، در مرام ما سید فقط یکیه ولی خدا دوتاست (:حضرت الله و حضرت ابالفضل)

  23. hastor/torabi می‌گوید:

    دیر شد اما عیبی نداره
    اکبر دوپهلو هم براتون تبریک فرستاد
    البته گفته باید تعهد بدین به اقازاده و این جور چیزااااااااااااا گیر ندین

  24. زنده می‌گوید:

    یا حق
    اولا مسئول شدی تا ]خرش هم باید بری…
    دوما خیلی کار هست باید انجام بدی…
    سوما یخ بودن برخی فرزندان نا خلف خمینی دیگه داره ما رو می کشه…
    و الی آخر….
    منتظریم تا کارای خوب ببینیم.. نه ببخشید منتظریم تا در کارهای با بصیرت یاورت شویم و باشیم…
    لطفا از دانشگاه شیراز شروع کن …گول برنامه های نوشته و گزارش کار رو هم نخور!!!
    یاعلی

  25. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین٭

    “بهترین حسینی که قدیانی است…”

  26. مسعودساس می‌گوید:

    والا
    سید احمد اولین کامنتت اینجاست ها…

  27. سیداحمد می‌گوید:

    مسعود؛

    نخیر!
    اولین کامنتم اینجاست: http://www.ghadiany.ir/1388/14

  28. چشم به راه می‌گوید:

    سلام بر شما
    و درود بر پدر بزرگوارتان و امام عزیز…
    راستش دودل بودم که برایتان کامنت بگذارم یا نه؟…
    آخر به حق خودم را و وبلاگم رو در حدی نمی دیدم که بخواهید سراغش بیایید…
    اما فقط خواستم بگم که از مدت ها پیش نوشته هاتون رو دنبال می کردم و حقیقتا تحسین تان می کنم…
    قلمتان پویا و ذوقتان جوشا…
    و توفیقاتتان روزافزون، إنشاءالله.

    التماس دعا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.